عصر تزکیه در قاره Xuanhuang
آئو گوانگ، پادشاه اژدها دریای چین شرقی
او یک ژنرال وفادار را تحت فرمان خود دارد
ژنرال آنزه
در تمام طول سال برای کاخ پادشاه اژدها مبارزه کنید
ژنرال آنزه عمیقاً همسرش شیلین را دوست دارد
آژیر ملایم و زیبا
مروارید درخشانی در میان قبیله دریاست
اما آئو چون، کوچکترین پسر پادشاه اژدها
حریص برای زیبایی Xilin
تلاش برای اشغال اجباری سیرین
برای جلوگیری از تحقیر، Siren
خودکشی کرد
چرا
آیا این پایان نبرد خونین من برای قصر پادشاه اژدها است؟
آیا این تاوان وفاداری من است؟
آئو چون
من با شما مخالفم
آنزه خشمگین شد و ارتشی را به شورش رساند.
مردان پادشاه اژدها نتوانستند مقاومت کنند
از انسان ها کمک بخواهید
استاد شمشیر Xuanqing نابغه کشت سرزمین مقدس Yaoguang اقدام می کند
از جادوی بزرگ برای کشتن ارتش Anze استفاده کنید
خود آن زه
مکان نامعلوم
این این
این خوب به نظر می رسد
این هم خوب به نظر می رسد
اربائو
من فکر می کنم
اخیراً شاگردان ما از یونجیان ویلا یکی پس از دیگری ناپدید شده اند.
این احتمال وجود دارد که دشمنانی ما را هدف قرار دهند.
آیا فکر می کنید آنها ممکن است با یک هیولا مواجه شده باشند؟
خورده شد
هیولا
برادر کوچکتر
شما باید به یاد داشته باشید
هیچ هیولایی در این دنیا وجود ندارد
اینها همه توسط داستان نویس در چایخانه ساخته شده بود.
شما می دانید
چرا من تو را دوست دارم؟
هیچ ایده ای ندارند
برادرانم همه می گویند من احمق هستم
تو احمق نیستی
شما تجربه Quezhi Jianghu هستید
به راحتی ساده لوح
اما
با گفتن آن
شما صادق ترین و مهربان ترین فرد دنیا هستید
کائی
من تمام عمرم با تو خوب خواهم بود
هرگز ترک نکنید
من به شما اعتماد دارم
گرانبها
دوباره بو می کنی
ببین چطور پیش میره
هاله خواهر کوچک شیائورو اینجا از بین رفته است.
دوباره آن را بو می کنی
ببین اون چیه
و این
این
باشه کییی
با من مثل توله سگ رفتار میکنی
نام نوزاد دوم در اصل یک توله سگ است.
شیرین ترین و بامزه ترین
دیگر نه
دیگر نمی توان آن را بو کرد
کائی
من گرسنه ام
تو خوک هستی
فقط سه روز بیرون بود
شما نیم ماه تمام غذای خشک را خورده اید
کییی، ببین چیه
اربائو
ای احمق
کسی پیدا نمیشه
خیلی سریع چیزی برای خوردن پیدا می کنید.
رئیس
قیمت هر پنی این نان چقدر است؟
رئیس
هر کدام یک تل نقره
دزدی می کنی؟
افسر مهمان
نان های من نان های معمولی نیستند
معروف دور و بر
بعد از اینکه آن را امتحان کردید متوجه خواهید شد
حتی اگر نان های بخارپز شده را با پر کردن گوشت اژدها درست کنید
آنقدرها هم گران نیست، درست است؟
اربائو
برویم
تو تو تو
یک مغازه سیاه باز کنید
بدون پاداش
اربائو
بیا، یک دقیقه صبر کن
من آب میخورم
لعنت به من تا حد مرگ
شما دوتا آهسته راه میروید
دفعه بعد خوش آمدید
کائی
منتظر من باش
کائی
با من عصبانی هستی
همش تقصیر توست
گردنت را دراز کن تا ذبح شود
انتظار نداشتم اینقدر گرون باشه
یا
من می روم پول را پس می گیرم
اما
ما از خانواده ای شایسته هستیم.
و غیره
چیزی اشتباه است
همه مردم این خیابان کجا رفته اند؟
کمی عجیب است
همین الان خیلی سرحال بود
می بینید
پیرمرد مغازه نان فروشی هم گم شده است.
کائی
سریع نگاه کن
چی
همین الان یک پرتو نور آنجا بود
نمی بینی
پرتو نور
نمی توان دید
شاید یک طلسم باشد
پیاده روی کنید
بیایید نگاهی بیندازیم
اینجا دوباره می رویم
تقریباً در حال تبدیل شدن به یک پری هستید
مطمئنی اینجایی
مطمئنا
کائی
نگاه کن
دستبند خواهر کوچک شیائورو
آیا ممکن است این همان جایی باشد که آنها ناپدید شدند؟
چه مهره های زیبایی
کائی آن را نمی خواهد
کائی
و غیره
شما نمی توانید آن را حمل کنید
چرا انگار کسی هست؟
تو کی هستی
بغض ما و یونجیان ویلا چیست؟
سریع خواهر ارشدم را آزاد کن
این پسر احمق کاملاً خوش تیپ است.
حیف بود کشتن
شما
با من برگرد و از خوشبختی لذت ببر
لرد موبا
آیا او را دوباره با خود به خواب می بری؟
این چنین اتلاف خواهد بود
این انسان عضلانی است
این یک ماده خوب است
قطعا طعم جویدنی دارد
فکر کنم می توان آن را در قابلمه سوپ ترش گوشت انسان درست کرد
نه نه نه
یا آن را به یک قابلمه تند گوشت انسان تبدیل کنید؟
دو احمق
الان چه زمانی از سال است؟
همچنین غذاهای تند بخورید
از عصبانی شدن نمی ترسی؟
لازم نیست نگران این موضوع باشید
من گیاهان گرما زدایی و سم زدایی خوبی دارم
می توانید آن را در قابلمه بریزید و با هم بپزید
مطمئناً او یک هیولای انسان خوار است.
ما هیولاهایی هستیم که نقطه پایانی داریم
اگر به این طعمه زیبا طمع ندارید
چطور توانست در دام بیفتد؟
سریع خواهر ارشد و دیگر همکلاسی هایم را آزاد کنید.
می توانم به این فکر کنم که تو را رها کنم
در غیر این صورت
من همه شما را می کشم
اتفاقاً هنوز طعم گوشت هیولا را نچشیده ام.
هنوز هم می خواهیم گوشت ما را بخوریم
شما حتی کارد و چنگال یا ظروف آشپزخانه ندارید
چیزی که من در آن بهترین هستم کباب کردن است
من شما را تکه تکه می کنم و همه را روی سیخ کباب می کنم
تمام شد
ممکن است با همکارانمان ملاقات کرده باشیم
چطور می شود سریع فرار کنیم؟
اجازه اجرا ندارد
لعنت به من
غذا پرواز کرد
بریم دنبالش
نیازی به تعقیب نیست
این انسان خیلی قوی است
شما اصلاً با او همتا نیستید
پیاده روی کنید
عمومی
ژنرال
موبا
تو صبر کن
ژنرال
خوشنویسی و هماهنگی نقاشی شما دوباره بهبود یافته است
قلمرو دوباره شکسته شده است
البته
من به شما می گویم
نقاشی متکی بر تزکیه نفس است
اگر دل هنوز آب است
ما به معنای بیشتری مانند پرتگاه نیاز داریم
بله
بزرگسالان
شما بهترین خوشنویس و نقاش قبیله های هستید
این از مدتها قبل شناخته شده است
شما خیلی بهتر از آن استادان نقاشی انسان هستید
اتفاقا آقا
دیروز زنی را گرفتار کردم که حالت غیرطبیعی داشت
باشه
درست به عنوان غذای اصلی برای شام امروز
امشب مهمان هستند
لازم نیست نگران این موضوع باشید
من شخصا شما را سرگرم خواهم کرد
تو برو با کوئنتین تماس بگیر
تقریباً وقتش است
برخیز و به مهمانان ارجمند سلام کن
بله
بزرگسالان
ببخشید
آیا این آقای کیو است که یک ضیافت در Xiankelou رزرو کرده است؟
پس قوانینی وجود ندارد
برای شما یک قصاب ماهی بفرستید تا به این استاد جوان سلام کنید
مغازه دار شما کجاست؟
من مغازه دار هستم
فقط تو
غذا یک هنر است
این کار یک هنرمند است
فقط به این دلیل که ماهی را خوب میکشید، به این معنی نیست که خوشمزه است.
من اینجا نیستم که ماهی بکشم.
غذا در Xiankelou
در سراسر جهان مشهور است
به نظر من اسم بیهوده ای است
مهم نیست
چند تا برادر؟
پیاده روی کنید
برو خونه
صبر کن
آقای کیو
اگر ترک کنی
این یعنی شکستن تابلوی راهنما ساختمان شیانکه ما
از آنجایی که شما اینجا هستید
سپس به داخل بروید و آن را امتحان کنید
اگر راضی نیستید
من هیچ پولی نمیگیرم
اوه خوب
من آن را امتحان می کنم
رضایت شما تضمین شده است
لطفا
یکی دیگر را گرفت
این غذای خوبی است
مغازه دار این را گفت
مهمان ارجمند اینجاست
آماده خدمت است
در اینجا ما می رویم
برو برو برو
این ضیافت از گوشت انسان
مطمئناً نمی توانید آن را در دریا بخورید
همگی دختر و پسر هستند
توسط من به شکل ماهی در آمد
غذاهای خوشمزه را دوباره درست کنید
تزکیه برای ما
این کاملاً سودمند است
همچنین می تواند شکل انسانی قبیله Siren ما را تثبیت کند.
به منظور پذیرایی از همه مهمانان محترم
در اینجا یک نان تست برای همه است
من، کیو یی، در زندگی ام موفقیت زیادی نداشته ام.
فقط این است که نمی توانید زیبایی و غذاهای خوشمزه را از دست بدهید
به زیبایی های آن روزها فکر می کنم
قبلاً از دست رفته است
این غذا دنبال من در زندگی است
مال مغازه دار
من نمی دانم غذای اصلی امروز چیست.
مشتاقانه منتظر آن هستیم
قطعا راضی خواهید بود
موبا
بروید و دوره اصلی را بگذرانید
بله
یک نان تست دیگر برای همه
چرا هنوز آشپزی نکردی؟
مغازه دار دستور داد غذای اصلی سرو شود.
اوه خوب
تو یه لحظه صبر کن
بزودی آماده میشه
همین
دوباره این بچه است
چرا هنوز اینجایی؟
اربائو
کائی
شما خوبی
این ماهی هنوز هم می تواند دوباره تغییر کند
سریع بریم
صبر کن
کائی
اربائو
آیا می دانید
نزدیک بود از چشمم بیفتی
خوب
اربائو کائی را تنها نخواهد گذاشت.
من خیلی می ترسم
خیلی ترسیده
آیا می دانید زمانی که یک شخص به ماهی تبدیل می شود چه حسی دارد؟
آن ماهی های آشپزخانه
ممکن است او همکلاسی ما باشد
درست است
ما باید آنها را نجات دهیم
امیدوارم خواهر کوچکتر شیائورو باشد
توسط آنها خورده نشوید
قسمت های مختلف بدن انسان
در اینجا کاربردهای معقولی وجود دارد
روش های مختلفی وجود دارد
ضایعات
می توان آن را در گوشت چرخ کرده چرخ کرد
به صورت نان درست شده است
خوردن مستقیم مردم کمی ناخوشایند است.
اگر به شکل ماهی در بیاید خیلی بهتر است
چه حرکت فوق العاده ای
ز
مغازه دار نمی تواند داستان واقعی را بگوید
به نظر می رسد بسیار قدرتمند است
چرا حس بدی داری؟
مال مغازه دار
در مورد غذای اصلی چطور؟
چرا هنوز نیامدی؟
آرام باشید و بی تابی نکنید
دوره اصلی
که توسط یک دختر عالی ساخته شده است
تکنیک های آشپزی بسیار پیچیده است
نمی توان عجله کرد
چه حیف
Z5
یا
می توانم آن را بخرم و صیغه ام باشم.
5
چقدر
می ترسم دیر شده باشد
مال مغازه دار
من چیزی نمی دانم
نمی دانم زمان مناسبی برای پرسیدن است یا خیر
ببخشید
شما رستورانی که از گوشت انسان تغذیه می کنید
هیچ کس از دادگاه های قبیله هرگز در مورد آن سوال نکرده است.
تا جایی که من می دانم
این به شدت توسط پادشاه اژدها ممنوع است
من می ترسم که نسل بشر مرا تعقیب کند.
شاه اژدها
من به قد امپراطور و دورم
شاه اژدها با من چه می تواند بکند؟
شما به پادشاه اژدها بی احترامی می کنید.
مغازه کوچکم را باز می کنم
او پادشاه اژدهای او می شود
در آب چاه دخالت نکنیم.
ما نمی خوریم
پیاده روی کنید
حالا خداحافظی کن
چگونه می توان آن را انجام داد؟
داری سعی میکنی تابلوی منو از بین ببری؟
مال مغازه دار
خوب نیست
غذای اصلی فرار کرد
چی
چطور می توانست فرار کند؟
مگه تو مخزن ماهی نیست؟
دوباره به شکل انسان برگشت
و این چیز
از آنجایی که هیچ دوره اصلی وجود ندارد
بعد فراموشش کن
پیاده روی کنید
توقف
من آن را می دانستم
ای پلی بوی پرخور معروف
قطعا با تحسین به اینجا خواهم آمد
چگونه
آیا بعد از آمدن هنوز می خواهید آنجا را ترک کنید؟
این فروشگاه
این فقط برای شماست
کسی می آید
تو آنزه هستی
هاچیوجی
واقعا برات سخته
خیلی سال
هنوز منو یادت هست؟
معلوم می شود که این سال ها
تو اینجا مخفی شدی
آئو چون
در آن زمان شما به هویت خود به عنوان شاهزاده اژدها تکیه می کردید
بدرفتاری
همسرم سیرن را کشت
خیلی سال
جرات نمی کنم لحظه ای فراموش کنم
من سالها تحملش کردم
فقط برای امروز
انتقام قتل همسر
باید گزارش بدم
اقدام کنید
صبر کن
ژنرال آنزه
اتفاقی که اون موقع افتاد تقصیر من بود
اما او خودکشی کرد
دلیلش توهین نیست
من همه جا برای خانواده تو جنگیدم
از طریق آتش و آب
پشت سرم داری به همسرم صدمه میزنی
هنوز وجدان داری؟
ژنرال آنزه
اشتباهاتی که اون موقع مرتکب شدم
پدر قبلاً مرا مجازات کرده است
من این سالها در قصر اژدها زندگی نکرده ام
شما باید سختی های بیرون را تحمل کنید، درست است؟
سختی ها را تحمل می کنید
می ترسم تمام خوراکی های دنیا را خورده باشی.
سپس بیرون
به آسیب رساندن به زنان خانواده های خوب ادامه دهید
شما در طول سال ها شهرت پیدا کرده اید
تا حالا توبه کردی
اشتباه کردن
تو از من جدی تر؟
چون طغیان کردی
برادران های قبیله ما چند فداکاری کردند؟
آیا این به خاطر من است؟
همش به خاطر توست
حیف آنها
برادری که مرا در زندگی و مرگ دنبال کرد
همه آنها توسط نسل بشر سلاخی شدند
استاد شمشیر Xuanqing که هزار شمشیر را کشت
کشته شد
کییی، گوش کن
انگار بیرون دعوا شده
آیا آنها به اندازه کافی مردم را برای خوردن نگرفتند؟
از این به بعد سفارش داد
شانس ما فرا رسیده است
حالا فرار کن
بعد از بیرون رفتن
اکسیر بیشتری درست کنید
همه برادران و خواهران را نجات دهید
پیاده روی کنید
خوب
به سرعت دویدن آسان نیست
کائی
شما دوتا لطفا عقب نشینی کنید
من اینجا هستم
بله
استاد جوان
بیدار شو
موبا
این شما هستید
استاد جوان مجروح نشدی؟
من خوبم
سریع منو بیرون کن
استاد جوان
موبا اکنون مرد ژنرال آن است
نمیشه اجازه داد بری
خانواده شما چندین نسل به کاخ پادشاه اژدها خدمت کرده اند
چرا دنبال این انزه خائن می روی؟
توصیف آن در یک کلمه سخت است
من می بینم
شما او را دوست دارید
درست است؟
من او را دوست دارم
اما او فقط آژیر مرده را دوست داشت
من از تو متنفرم
این شما هستید
او را از یک ژنرال خوش تیپ تبدیل کنید
خائن شد
نفرت انگیز
فرد پیچ خورده
موبا
من آن موقع جوان و نادان بودم
میدونم اشتباهه
اما به خاطر اینکه با هم بزرگ شویم،
لطفا کمکم کنید
حتی اگر نجاتت بدهم، نمیتوانی فرار کنی.
هر دو باید بمیریم
آن وقت بدون کمک خواهی مرد.
لطفا موبا
اگه اینجا بمیرم
پدر تحقیق می کند
من می ترسم تمام خانواده شما مجبور شوند از این روند پیروی کنند.
شما می خواهید همه اعضای خانواده خود را بکشید
خوب
من تو را نجات می دهم
اما تو باید به من قول بدهی
بغض را با آنزه رها کن
من می خواهم کینه های بین شما را حل کنم
خوب
من به شما قول می دهم
این بار برگرد
کلمه ای ذکر نشده است
خیلی سال
آنزه به اندازه کافی رقت انگیز است
بعد از برگشتن برای انتقام برنمی گردم.
باید مرا باور کنی
ممنون موبا
هیچوقت لطفت رو فراموش نمیکنم
از قدرت برای فعال کردن این سلاح جادویی استفاده کنید
می توانید سد را باز کنید
من می روم
چیکار میکنی
بیا با هم بریم
خیر
من ترک نمی کنم
من می خواهم بمانم و آنزه را متقاعد کنم که نفرتش را رها کند.
آن مرد به شما گوش نمی دهد
با من بیا
تو اول برو
می خواهم بمانم و مجازاتش را بگیرم
من می خواهم ثابت کنم که به او خیانت نکردم
عمومی
شما صدمه دیده اید
این همه آن بچه انسان بدجنس است
شما خط کش را مستقیماً به آشپزخانه می برید
هزاران برش خرد شده در گوشت چرخ کرده
برای من یک کاسه سوپ کوفته درست کن و برایم بیاور
جسدی پیدا نشد
برو برام پس بگیر
بله
او نباید بتواند تا زمانی که هنوز در سد است بگریزد.
من فوراً می روم
آژیر
تو کی هستی
شما تناسخ سیرن هستید
در مورد چه چیزی صحبت می کنید
من Xia Caiyi از Yunjian Villa هستم
این باید تناسخ سیرن باشد
نه نه نه
تو آژیر هستی
خدایا
تو با من خوب رفتار میکنی
دوباره آژیر را برای من بفرست
عمو هیولا
آدم اشتباهی گرفتی
من آژیر نیستم
لطفا اجازه بدهید بروم
مادرم هنوز منتظر است تا برای شام به خانه بیایم.
به نظر می رسد که خاطره زندگی گذشته
هنوز بیدار نشده
چگونه می توانم بیدار شوم؟
تو کی هستی
این تو بودی که نجاتم دادی
من هشتمین شاهزاده اژدها پادشاه دریای چین شرقی هستم
آئوچون
من تو را نجات دادم
وگرنه توسط آن آنکانگ پیر کشته میشوی
خورده شده
این شما بودید که دیروز دعوا را شروع کردید
بله
خوب
داستان بلند کوتاه
آیا شما شاگرد سرزمین مقدس یائوگوانگ هستید؟
سرزمین مقدس یائوگوانگ
خیر
شما به من دروغ می گویید
حالا بیایید با هم کار کنیم
برای فرار
چگونه
شما شاهزاده اژدهای دریای چین شرقی هستید
هنوز به کمک من نیاز دارد
آیا توطئه ای وجود دارد؟
یک توطئه وجود دارد
من یک شاهزاده اژدها با وقار هستم
متاسفم که دیدم با یک انسان حقیر نقشه می کشید.
چی گفتی
انسان ها حقیر هستند
من می خواهم با شما دوئل کنم
باشه باشه
شما بدجنس نیستید
انسان ها فوق العاده نجیب هستند
باشه
من تو را از زیر آوار نجات دادم
همیشه درست است
این درست است
پس فعلا باورت می کنم
به من بگو چگونه فرار کنم
نام اصلی خود را فراموش کنید
از این به بعد
تو آژیر هستی
مروارید قبیله دریا
همسر و مورد علاقه ژنرال بزرگ آنزه
شما تمام احساسات درون خود را بیرون می آورید
عاشق شوهرت باش
این من هستم
ژنرال آنزه
او مهربان ترین، خوش تیپ ترین و بزرگترین مرد جهان است.
کجا میری
مانع آنجاست
اوه
ناگهان یاد چیزی افتادم
همسرم هنوز نجات پیدا نکرده است
همسرت
آیا اشتباهی وجود دارد؟
شما باید او را با خود ببرید
هیچ کدام از ما نمی توانیم ترک کنیم
بعد خودت برو
خداحافظی
سلام
شما واقعاً می خواهید پس انداز کنید
باید ذخیره شود
تبدیل به ماهی شدم و وارد شدم
فقط برای نجاتش
نمی توان کسی دیگر را نجات داد
مردم زیاد، سر و صدای زیاد
هیچ کس نمی تواند تا آن زمان ترک کند
نگران نباشید
آیا همه اینها حقیقت دارد؟
من خواب نمی بینم
حال شما چطور است
توصیف آن در یک کلمه سخت است
اما تو الان برگشتی
همه چیز خوب خواهد شد
بعدش چی شد
چه اشکالی دارد
صحبت کنید
بعدا
مگر اینکه بمیرم
من می خواهم همه آنها را بکشم
کشتن
شوهر
شما تغییر کرده اید
نفرت فقط می تواند نفرت بیشتری به همراه داشته باشد
بهم قول بده رهاش کنم
من خواهم کرد
خانم
شما هنوز لذیذ جدید من را امتحان نکردید، نه؟
این روز قبل از دیروز بود
ظرفی که توسط یک زن انسان تازه اسیر شده با لباس سفید درست شده است
شما آن را امتحان کنید
آیا می دانید زمانی که یک شخص به ماهی تبدیل می شود چه حسی دارد؟
بدانید
اینطوری وارد شدم
خانم
چه اشکالی دارد
کائی
من کی هستم
من کی هستم
من سیرن هستم
من عاشق آنزه هستم
من باید قدردان تولد دوباره ام باشم
من باید احساس خوشحالی کنم
یک نوشیدنی بنوشید و آن را فشار دهید
اتحاد مجدد ما را جشن بگیرید
بعد از
ما می توانیم برای همیشه در کنار هم باشیم
عمومی
من یک چیز مهم برای گزارش دارم
ندیدی سرم شلوغ بود که رفتم بیرون؟
عمومی
با شما تماس بگیرید
اطاعت کن
خانم
عروسی جدید داشته باشید
برای جشن بازگشت شماست
این مراسم ساده شده است
مهم نیست
من عروسی را بیشتر دوست دارم
عشق بین ما پاک و زیباست
می تواند با شما باشد
من خیلی احساس خوشبختی می کنم
بیست سال
بالاخره برگشتی پیشم
من احساس می کنم
من در خواب هستم
من هم احساس می کنم در رویا هستم
کائی
عروس داخلش چطور میتونه کائی باشه؟
چه کاری می خواهید انجام دهید
من آنزه را در داخل ندیدم.
سریع بدوید
چرا دویدن؟
عروس داخل همسر من است
اونوقت نمیتونی همینجوری وارد بشی
به دنبال مرگ هستید؟
اگه همینجوری فرار کنی
من هنوز یک مرد هستم
بگذار بروم
کییی، سریع فرار کن
پیاده روی کنید
رها کن
یک قاتل وجود دارد
حالا همه چیز به هم ریخته است
توسط این بچه کشته شد
چرا هنوز اینجایی
من
توصیف آن در یک کلمه سخت است
او را بگیر
پسر خوب
هنوز نمرده
چطور جرات میکنی بیای دردسر درست کنی؟
لعنت به من
ممکنه
میدونم کی هستی
تو کسی هستی که ده ها هزار نفر از برادران های قبیله من را کشت.
استاد شمشیر Xuanqing سرزمین مقدس Yaoguang
فقط گفتم این علامت خیلی آشنا به نظر می رسد
چرا اینجایی
من
بیا بیرون و نفس بکش
استراحت کنید
شوهر
او است
او مقصر است
سریع بکشش
آژیر
تو زنده شدی
این غیر ممکن است
من آنزه هستم
چه غیرممکن است
خانم نگران نباش
من او را با دستان خود خواهم کشت
او چگونه می تواند ژوانکینگ باشد؟
Xuanqing دارای مهارت های رزمی عالی است
امکان نداره فقط همین دو لحظه باشه
شما نمی دانید
Xuanqing سالهای زیادی را صرف تمرین در سرزمین مقدس کرد
غافل از امور دنیوی
ارتش قتل عام
این به تیانه آسیب می زند
پدرش، رئیس سرزمین مقدس یائوگوانگ
مهر و موم بیشتر مانا و حافظه خود را
او را به دنیا بگذار
استاد ژوان کینگ
شما متحد ما در قصر اژدها کینگ هستید
سریع این دزد پیر آنزه را بکش
آیا من استاد شمشیر Xuanqing هستم؟
اگر مانای او رفع انسداد شود
پس آیا ما بدون محل دفن نمی میریم؟
موبا
میدونم منظورت چیه
من برات متاسفم
Xuanqing
همه اینها توسط شما ایجاد می شود
اگر تو نبودی
ارتش من در حال حاضر سراسر دریای چین شرقی را در نوردیده است
اگر تو نبودی
همه برادران من همه نمی میرند
اگر تو نبودی
خیلی سال
من مثل یک انسان یا یک روح زندگی نخواهم کرد.
امروز
من می خواهم همه چیز را با تو تمام کنم
از این به بعد
تمام نام های قبلی خود را فراموش کنید
تو آژیر هستی
کائی
صادق ترین و مهربان ترین
من تمام عمرم با تو خوب خواهم بود
شما
شیرین ترین و دوست داشتنی ترین
اربائو
تو دیگر آن نیستی
ژنرال آنزه خوش قلب و آفتابی
من نمی توانم ببینم که شما تبدیل به یک شیطان می شوید
متاسفم
چرا
خیر
کائی
Caiyi، Caiyi بیدار شو
کائی
اربائو
تکنیک هیپنوتیزم او واقعا قدرتمند است
من همیشه فکر می کردم که Siren هستم
من هر چه می گفت باور کردم
من هم تحت تأثیر عشق زیبای او و شیلین قرار گرفتم
پس کی شروع به بیدار شدن کردی؟
میبینم زندگیت در خطره
بیدار شدم
این زندگی خود من است
این شما بودید که از فرصت استفاده کردید و آنزه را ترور کردید
این سیرن بود که او را کشت
خوب نیست
او در حال جذب قدرت جادویی آرایه است
این چیزی است که ما نمی توانیم در برابر آن مقاومت کنیم
سریع
بیا از اینجا برویم
اربائو
سریع برو
اربائو
اربائو کائی را تنها نخواهد گذاشت.
من تمام عمرم با تو خوب خواهم بود
هرگز ترک نکنید
من به شما اعتماد دارم
تو کی هستی
آیا شما Xilin یا Xia Caiyi هستید؟
ژنرال آنزه
گرچه مرا هیپنوتیزم می کنی
اما این شما هستید که باید الان بیدار شوید
آژیر، او نمیخواهد تو اینطور باشی
خیر
تو آژیر هستی
من همه این کارها را برای شما انجام می دهم
آژیر، برگرد
بازگشت به شوهر
اکنون همه دشمنان نابود شده اند
زندگی شاد ما در حال شروع است
ژنرال آنزه
تمام امیدهای شما از بین رفته است
توهمی که ایجاد کردی
مثل قلعه ای در هوا
مثل سراب
حالا مثل آینه شکسته است
خیر
ای زن انسان حقیر
تو فکر می کنی من تو را نمی کشم
آیا فکر می کنید که Xuanqing شما را به فرار می برد؟
قهرمان بزرگ Xuan Qing در قلب شما شیطان واقعی است
او اکنون مرده است
تو آژیر نمیکنی
تو ظرف منی
متشکرم
بدون بحران مرگ و زندگی
چگونه می توان مهر من را شکست؟
اگرچه فقط 10% شکست
برای کشتن تو بیش از اندازه کافی است.
کائی
آیا زره من از انرژی معنوی ساخته شده است؟
Xuanqing آمد تا بمیرد
اربائو
آن زه هم آدم فقیری است
بیایید او را نجات دهیم
بگذار همه کینه ها حل شود
خیر
امروز
بالاخره آزاد شدم
من آن را رها کردم
همه نفرت
من هنوز هم بزرگ هستم
ژنرال آنزه
آنزه دوستت دارم
تمام زندگی
شنیدی
سریع بیا
او مصمم به مرگ است
هیچ کس نمی تواند او را نجات دهد
این تمام زندگی آنهاست
شما
آیا تمام زندگی من خواهد بود؟
من همیشه دومین گنج تو خواهم بود
هرگز ترک نکنید
بیایید خواهر ارشد شیائورو و دیگران را نجات دهیم.
پیاده روی کنید
در حال حاضر
من باید شما را اربائو صدا کنم
یا استاد شمشیر Xuanqing؟
همشون مثل همن
چه کسی همین الان بیرون از پنجره بود؟
گریه و فریاد برای نجات همسرش
دختری با لباس های رنگارنگ
خیلی مودب
من برادر و شوهر کوچکترم هستم
در هکتار
من خیلی خوش شانسم
آن را بردارید و همه به آن احترام بگذارند
استاد شمشیر گوشه گیر Xuanqing
همه اینها به لطف شما و پدرتان است
در غیر این صورت من کاملاً به ارباب تاریکی منحط خواهم شد.
Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.