All language subtitles for My Pig Lady.E19.2014

.:::تقديم ميکند "OPUS-SUB"تيم ترجمه :::.
♥برو بانوی مجرد،قسمت نوزدهم♥

.رئیس،تبریک میگم
ما موفق شدیم همه شونو با قیمت
.بالایی،بفروشیم

.حدودا ً 2،500،000،درآمد داشتیم

.فوق العاده س

با این پول،می تونیم به
.پرورشگاه های زیادی کمک کنیم

،می تونیم مشکلات پرورشگاه های زیادی رو
.رفع کنیم

.درسته

.عالیه

،تازه از این به بعد هم

.میوه های زیادی بهمون سفارش می دن

،آره! شیر ارگانیک مزرعه مون هم
.طرفدارهای زیادی پیدا کرد

،الان شیائو هان به من یک پیام فرستاده و گفت

اونها می خوان محصولات تایوانی رو تو
،فروشگاهشون زیاد کنن

تازه می خوان هر فصل،برای کمک
،به اتحادیه ی کشاورزیمون

.ازمون محصولات مونده مونو، بخرن

!عالیه!عالیه
!واقعاً عالیه

!وااو،چقدر خبر خوب

.آدم به سختی می تونه باورشون کنه
!پس به سلامتی

به سلامتی
.به سلامتی

.به سلامتی

!وایسید،وایسید،راستی یه سوال؟

چیه؟
وی چینگ کجا رفته؟

...وی

وی چنگ کجاست؟

.:::کليه حقوق مادي و معنوي آثار تيم ترجمه متعلق :::.
.:::"Opus-Sub"به تيم ترجمه :::.
.:::ميباشيد انتشار فايل هاي ترجمه بدون:::.
.:::تگ هاي اختصاصي مجاز نميباشد:::.

....:: Samir@-ترجمه و زيرنويس : سمیرا ::....

،تو مطمئنا ً منو فراموش نکردی

چرا نمی تونی دوباره عاشقم بشی؟

.هی وی چنگ

.بهت اجازه نمیدم که به این راحتیها،منو فراموش کنی

،درسته،ما قبلا ً بهم زدیم

.اما تو هنوزم داری به من صدمه می زنی

،ازت نخواستم پیشم بمونی
.بخاطر اینکه،فکر می کردم این چیزیه که تو می خوای

.لی یا زی
.تو خیلی برام ارزش داری

!هی

نصفه شبی اینجا چیکار می کنی؟

.اومدم یکم هوا بخورم

به چی داشتی فکر می کردی؟

.هیچی

،داشتم به این فکر می کردم که اگه برم شانگهای
.دیگه نمی تونم شماها رو ببینم

می ترسی که ما رو نبینی یا لی یای زی رو؟

چیه؟حوصله ی شوخی هم نداری؟

،راستش،وقتی که تو شانگهای اونطوری دیدمتون
.فهمیدم خیلی مشکوک می زنید

چیمون عحیب بود؟

.تو و فن جیانگ یو خیلی عجیب تر بودید

.آره!ما خیلی عجیب بودیم

.برای همینه که الانم با وجود همه ی این مشکلات با همیم

تو واقعا ً دوست نداری که دوباره با "یا زی"،رابطه داشته باشی؟

،با اینکه من زیاد از اون دختره خوشم نمیاد

،اما شما دوتا وقتی همدیگه رو می بینید

،انگار بهتون برق وصل می شه و

.هی بالا و پایین می پرین

چه برقی؟
.تو حواست به خودت باشه

هی وی چنگ،چیکار داری می کنی؟

.همین الان دست دوست دخترمو ول کن

شما دوتا نصفه شبی و به دور از چشم من
و زیر نور مهتاب، دارید چه غلطی می کنید؟

.فن جیانگ یو،چرت و پرت نگو

،من دارم میرم شانگهای

نمی تونم از خواهر عزیزم خداحافظی کنم؟

!نمی تونی
،حتی اگه می خواستی به یک سیاره ی دیگه هم بری
.بازم نمی تونستی

.من واقعا ً بهت اجازه نمی دم که به دوست دخترم دست بزنی

!تو!انقدر خودتو نلرزون

!تو

اتصالی کرد؟

.میرم درستش کنم

.مراقب باش
تو همونجا بمون
.منم باهاش میرم

.آروم،جفتتون مراقب باشید

می تونی درستش کنی با نه؟

اگه نمی تونی به یک کاربلدش زنگ بزن
.تا بیاد درستش کنه

،وای،لامپ ها روشن نمی شن
،تهویه ی هوا روشن نمی شه

،ما نمی تونیم تلوزیون ببینیم

فکر کنم مثل هفته ی پیش که تا چند وقت
.برق نداشتیم بشه

.اوکی،تموم شد

تموم شد؟

کار توئه؟

.تو فقط یکم دستکاریش کردی

تو هم می تونی؟بلدی؟

،من واقعا ً درک نمی کنم

چرا یا زی می خواد آدمی مثل تو رو ،برگردونه؟

واقعا ً ،چرا اون می خواد آدمی مثل منو برگردونه؟

یه آدم فقیر بدبخت،که حتی نمی تونه
.یک کیسه برنج بخره

بهم بگو،چرا اون منو دوست داره؟

من می دونم که یا زی خودش همه چی داره و
،به پول تو نیازی نداره

.اما باور نمی کنم که تو انقدر فروتن باشی

تو الان انقدر پول داری که بتونی
.یک کیسه برنج بخری

،من فقط نمی خوام کسی که دوستش دارم
.بخاطر من عذاب بکشه

.تو اشتباه می کنی

کارهایی که تو می کنی
.ربطی به عشق نداره

،مثلا ً برای عشقت باید ماهی بکشی ،میوه بفروشی
...خوک پرورش بدی،به خوک ها غذا بدی و

دیگه چی؟

،این خوبه که تو الان این کارها رو دوست داری

،اما تا کی این کارها رو دوست داری
،بالاخره یک روز خسته می شی

،بزگترین چالش بین یک زوج

،که هیچ وقت از بین نمیذه

.تفاوت سبک زندگیشونه

،توی یک رابطه،باید برای عشقت فداکاری کنی

به نظرت تو خیلی خودخواه نیستی؟

،راستش باهمدیگه زندگی کردن،خیلی راحته

.تو خیلی داری پیچیده ش می کنی

!راحته!راحته!راحته

مطمئنی که همه چی رو برداشتی؟

.آره،آره،همه چی رو برداشتم

.تو خیلی فراموشکاری
.ما هرچیزی رو که فراموش کردی برداری رو،برات می فرستیم

.باشه
.باشه

.باشه دیگه،شماها برید،خودم میرم

.شانگهای به دوریه استرالیا نیست

.یادت باشه که زود به زود بهمون سربزنی

.باشه

!عمو هی،شما از اون می خواید که بیاد بهمون سر بزنه

برای شما راحتتره که هرموقع که دلتون براش
.تنگ شد،خودتون سریع به دیدنش برید

.آره،درسته

.بسیار خوب،همه ش تقصیر منه

.من زود به زود،بهتون سرمی زنم

.باشه

.پرواز بی خطری داشته باشی
!نوبت منه
!نوبت منه

،این نامناسبه که دختر و پسر،همدیگه رو بغل کنن

.منو به جای دوست دخترم بغل کن

.فن جیانگ یو،خیلی مسخره ای

کی می تونه درباره ی دوست دخترش
با سخاوت رفتار کنه؟

!فقط می خوام بغلش کنم

،باشه،اگه خیلی دلت می خواد بغل کنی
.منو به جای اون بغل کن

.تو رو که نمی خوام بغل کنم

.باشه،از همتون ممنونم

.تقریبا ً وقتشه،دیگه میرم
.خدانگهدارت

،خوب زودباش برو دیگه،اگه دیر کنی
!هواپیما منتظرت نمی مونه ها

.تو اول برو
.خیلی دلمون برات تنگ می شه

.پرواز بی خطری داشته باشی
.خدانگهدارت

.بهمون گفت بریم

.بای بای

!تو خیلی حساسی
.ما اگه همدیگه رو بغل کنیم که تو نمی میری

.نگران نباش،اون فقط میره چین

!خانم

!خانم!خانم

.شما پاسپورتتونو انداختید

!چه تصادفی

از قصد انداختیش؟

،من خیلی تلاش کردم که بتونم با تو به شانگهای بیام

.حتی صندلیه کنار تو رو هم،رزرو کردم

تو هم فکر می کنی که چه تصادف خوبیه؟

.راستش می خواستم سورپرایزت کنم

.فکر نمی کردم که انقدر سریع،پیدام کنی

،خوب،حالا که فهمیدی
.این دست تو باشه

،بعد از اینکه وی چنگ به شانگهای رفت

،ما فکر کردیم که می تونیم چند روزی رو ،تو آرامش زندگی کنیم

،اصلا ً فکر نمی کردیم که یک نفر دیگه
.دوباره برامون مشکل درست کنه

....:: Samir@-ترجمه و زيرنويس : سمیرا ::....

...خوش

.خوش اومدید

...پی..پی

!!چرا اون اینجا اومده؟

!زود باشید

!اون کجاست؟مدیر اجرایی
!مدیر اجرایی

!زود باشید
...اون مرد

.آروم باشید
چی می خواید به من بگید؟

.شما باید تو هر چالشی،آروم باشید

،نفس عمیق بکشید و به آرومی بگید
.ومنم در حین چای خوردن به حرفهاتون گوش میدم

...اون

!پیتر

!پیتر اینجاست

!اون تو فروشگاهه

او..اون.....اوم...اومده؟

.آره،اون اینجاست

چه شکلیه؟

.کت و شلوار پوشیده

.بد به نظر نمی رسه

،حتما ً فهمیده شما دارید وارد جمع کلاس بالاها می شید و

.برای همین پیداش شده
.درسته

ما باید چیکار کنیم؟

تو همچین وضعیتی نباید بد به نظر برسم،درسته؟

.درسته،نباید بد نظر برسید

چطور به نظر می رسم؟

!عالی

!آرایش!عطر!مو

.خونسرد باشید

فن جیانگ یو کجاست؟

توی همچین زمانی فن جیانگ یو کجاست؟
چرا اینجا نیست؟

.مشکلی نیست. مشکلی نیست

.اونو آروم کن

!وانگ من لینگ

!جیسون! جیسون! جیسون

!پیتر

!اوه چه بد!چرا تو رو به خاطر نمیارم

.آدمهای بی اهمیتو فراموش می کنم

.اوه،یادت نمیاد؟اشکال نداره

،الان یک چیزی بهت نشون میدم

.تا منو یادت بیاد

،اگه من امسال مردی ثروتمند تر،و تحصیل کرده تر

از تو پیدا نکنم،سرم رو کچل می کنم
.یک راهبه ی بودایی می شم

حالا یادت اومد؟

تو نمی تونی اینو فراموش کنی،درسته؟

چی می خوای؟

...چی می خوام؟چیزی که می خوام

،اوه درسته!می خواستم بهت بگم که

.من می خوام تا پایان امسال،ازدواج کنم

،اومدم اینو بهت بگم
.و ببینم تو در چه حالی

،با این اخلاقت احتمالا

،مردی ثروتمند تر

تحصیل کرده تر و خوشتیپ تر از من،پیدا نکردی،درسته؟

.اشکال نداره

من چند روز وقت دارم و می تونم برم معبد

،و برات دعا کنم

.تا به خواسته ت برسی

!لازم نیست

چرا انقدر دیر کردی؟

چیکار داشتی می کردی؟

من برای محافظت و رسیدگی به میوه هایی
،که خریدیم،به مرکز شهر رفتم

گفتم حالا که هواشناسی گفته
،ممکنه تو این چند روز طوفان بیاد

.پس بهتره که میوه ها رو زودتر تحویل بدم

.تو خیلی کار کردی،حسابی خسته شدی

.کاری نکردم،همش بخاطر توئه

چه خبره؟

،برای این مسائل بی اهمیت

لازمه انقدر هندونه زیر بغل همدیگه بذارید؟

.مسخره ها

چیکار داری می کنی؟

.کت و شلوارت بد نیست

!خوب معلومه

چرا بهش دست می زنی؟
!ایتالیاییه ،ایتالیایی

.تازه دست دوختم هست

چرا نبردیش خشک شویی؟

تو از کجا می دونی؟

،با آب شستن اونو خراب می کنه و

.حالت اولیه شو از بین می بره

یعنی تو این چیزهای ابتدایی رو نمی دونی؟

!می دونم
!قیمت همه چیز گرون شده

،اگه قیمت گاز زیاد بشه
،تو می تونی دیگه رانندگی نکنی

،اگه قیمت برق زیاد بشه
،تو می تونی همه ی چراغ ها رو خاموش کنی

،اما اگه قیمت مواد غذایی زیاد بشه
.تو برای زنده موندن بازم باید غذا بخوری

،می تونی به رستوران های پایین شهر بری
،غذاهای مونده و نون های بیات شده بخوری

و اینطوری تو هزینه های زندگیت صرفه جویی کنی و
،برای هزینه ی خشک شویی لباست پول جمع کنی

ولی بازم وقتی که به مغازه ی خشک شویی
...میری و کیف پولت رو باز می کنی

!اوه نه

می بینی که قبض آب و برق و تلفن و
،صورت حساب های بانکیتو پرداخت نکردی و

همین طور هم لازمه که خمیر دندون و مسواکو
،دستمال توالتم بخری

،اون موقع ست که می گی ولش کن
،بازم می پوشمش

....و برای بار دوم و سوم و چهارم هم می پوشیش

،پس خیلی مسخره ست که به مسائل ما می خندی

،اما تشخیص نمیدی که این پرزهای روی کت و شلوارت

.بخاطر این مسائل بی اهمیت،بوجود اومدن

!عالیه!عالیه!عالیه

چیش عالیه؟

!تو!تو فقط یک ورشکسته ی بدبختی

برای چی انقدر وانمود می کنی که توانا و قوی ای؟

.تو فقط یک پسر اسباب بازی هستی

هنوز نفهمیدی؟
.بخاطر اینکه خیلی به زنها اهمیت می دیدی،ورشکسته شدی

تو به خوشبختیه ما حسودی می کنی؟

حسودی؟من؟

چرا باید حسودی کنم؟

.شما فقط از همدیگه استفاده ی کنید

،ما ازهمدیگه استفاده نمی کنیم
.ما به همدیگه نیاز داریم

!من شنیدم!بقیه هم شنیدن

.همه ی آدمهای دنیا هم، شنیدن

همه شنیدید درسته؟
.آره همگی شنیدید

.همه شنیدید

وانگ من لینگ،تو هم شنیدی ،نه؟

.اونم مثل منه

.و من هنوز یکم از اون بهترم

.اونم مثل منه و به پولت نیاز داره

،بعد از اینکه همه ی پولهاتو ازت گرفت
.اونم ترکت می کنه

!وانگ من لینگ،زن خشن

.چی؟می خوام بازم کتکت بزنم

!بذار بهت بگم،من اصلا ً عوض نشدم
این اولین بارته که منو می بینی؟

.حقت بود
بازم می خوای کتک بخوری؟

.راه خروج از اون طرفه
،خودت میری یا

!طوری بزنمت که دیگه مادرت هم نشناستت؟

.خیلی خشنی

.زود باش
.گورتو گم کن

!بمب های قرمزم
!می خوام منفجرتون کنم
!بوم! بوم! بوم

چیکار می کنی؟

.مراقب خودت باش
.به نظر می رسه که چاق تر شدی

.برو گمشو دیگه

.الان می ترکه

!هنوزم وایسادی
!تو

.یک روزی،تو هم ولش می کنی

گمشو!چی داری زر زر می کنی؟

.یک روز تو هم ولش می کنی
.فرار نکن

.عزیزم،عصبانی نباش

.آروم باش،آروم باش

.ناراحت نشو

.خوشبختانه فن جیانگ یو به موقع برگشت

،بهترین چیز تو زندگی اینه که
،وقتی دوست پسر سابقت رو یهویی می بینی

.وضعیتت از قبلت بهتر باشه

!آره،ولی این پیتر خیلی پوست کلفته

،چطور می تونه به دوست دختر سابقش
کارت دعوت عروسیشو بده؟

.چقدر بی شرم

دقیقا
واقعا

،در هر صورت ،اون باید

.به احساسات تو هم،اهمیت بده

.درسته

!خیلی زیاده روی کرده

.چطور جرات کرده که همچین کاری بکنه

.ما هم باید تلافی کنیم

!درسته

شما دوتا کی می خواید عروسی کنید؟

، الان بهترین فرصته که

اون پی..پی...اسمش چی بود؟

!پیتر

.ضایع کنیم و شما قبل از اون ازدواج کنید

.اینطوری خیلی می سوزه

.آره،درسته
.باید همین کار رو،بکنیم

،آره درسته،پس سالنمون باید با کلاس تر باشه

،دعوت نامه ی عروسیمون باید باشکوه تر باشه

....و لباس عروسم باید خوشگل تر باشه

،آره،آره،اینا خیلی مهمن
.باید همین کار رو،بکنیم

،ازدواج که یک مسابقه ی دو نیست
.ما نباید بخاطر یک نفر دیگه،عجله کنیم

.نه،نه
فن جیانگ یو،چطور می تونی همچین حرفی بزنی؟

!ازدواج مهم ترین مرحله ی زندگیه

چطور همچین فکری می کنی؟

.باید خیلی خوب برنامه ریزی بشه

.وایسید،تلفنم زنگ می زنه

الو؟بفرمایید

الو؟شیائو یو؟

مامان؟

مامان،واقعا ً خودتی؟

دارم خواب می بینم؟

بابا چطوره؟حالش خوبه؟

شماها الان کجایید؟

.شانگهای یم

چی؟

....:: Samir@-ترجمه و زيرنويس : سمیرا ::....

به شیائو یو،زنگ زدی؟

.بهت گفتم که بهش زنگ نزنی

.به وضعیت الانت نگاه کن

چطور می تونم به شیائو یو نگم؟

...چطور می تونم تو رو اینطوری ببینم و

،اگه واقعاً کبدم وضعیت خوبی نداره

چیکار می تونیم بکنیم؟

خی لی

،من تو زندگیم خیلی خوشحال و خوش شانس بودم

،فن جیانگ رونگ،بذار بهت بگم

،اگه منو تنها بذاری

. تا آخر عمرم ازت متنفر می شم

.جدی می گم

.می دونم،می دونم

دکتر هی وی چنگ

.بفرمایید

.ارشد

.می دونستم که تو هنوزم نرفتی

من تازه رسیدم و تو،جراحی های
،زیادی برام ترتیب دادی

اگه من این پرونده های پزشکی رو
،به دقت بررسی نکنم

چطوری می توتم عملشون کنم؟

بیشتر هم هست؟

بیشتر؟

اینا؟

همه شون؟

،مدیر بهم گفت که این بیمارها رو
.به شما بسپرم

این همه؟

اون فکر می کنه که من روباتم؟

و به خوردن و خوابیدن نیاز ندارم و فقط
به گاز نیاز دارم؟

اینم؟

.شک نکن

فن جیانگ رونگ

فن جیانگ رونگ؟

همون فن جیانگ رونگی که با هواپیما سقوط کرد؟

هفته ی پیش،خیلی ویژه

،به این بیمارستان منتقل شد

اما رئیس گفته که این موضوع باید
.مخفی بمونه

،رئیس چند روز می خواد به خارج از کشور بره

.پس این بیمار رو،به تو سپرده

تورم و نارسایی کبدیه حاد؟

اگه تا این هفته،نتونیم یک اهدا کننده ی
،کبد مناسب،پیدا کنیم

..می ترسم که

.آقای فن جیانگ

این مال شماست؟

.نگاه کن،داشتم گمش می کردم

،پسرمون که قبلا ً گمش کرده
.تو دیگه نباید گمش کنی

.ممنونم آقای هی

.ممنونم

.شیائو یو

تو اومدی؟

.بابا

.بابا

.بابا

!واقعا ً خودتی

.بابا

.واقعا ً دلتنگت بودم

.بابا

واقعا ً خودتی؟

.خیلی دلم برات تنگ شده بود

.خیلی خوشحالم که حالتون خوبه

.من خوبم،خوبم

بابا،چه اتفاقی افتاده؟

تو اون سقوط هواپیما چه اتفاقی براتون افتاد؟

.من و مادرت خیلی خوش شانس بودیم

،چمدونهامونو تو فرودگاه دزدیدن

برای همین پاسپورت نداشتیم و نتونستیم
.سوار هواپیما بشیم

پس چرا به کسی نگفتید که حالتون خوبه؟

فراموش کردی؟

،وقتی می خواستی به شانگهای بری

.برای من یک نامه نوشتی

،بابا،من متاسفم

.من دوباره شما رو ناامید کردم

،شما حتما ً از داشتن پسری مثل من

.که هیچ شباهتی بهتون نداره،خیلی اذیت می شید

همه می گن،کسایی که با قاشق نقره ای
،به دنیا میان

،ده سال بیشتر از بقیه زندگی می کنن

،اما اونها اشتباه می کنن

،کسایی که با قاشق نقره ای به دنیا میان

.حتی بیست سال کمتر هم زندگی می کنن

.هیچ کس سختی هایی که اونها می شکن رو،نمی بینه

،من واقعا ً آرزو دارم که شبیه شما بشم

.و با دستای خودم،یک بیزینس درست کنم

،اما پدر،شما خیلی بزرگید

،انقدر بزرگ که همیشه منو

،تحت الشعاع خودتو قرار میدید
.و اینطوری کسی دیگه منو نمی بینه

من نمی خوام یک مورد ناجور،تو
،کارنامه ی زندگی شما باشم

.من می خوام فن جیانگ یو بشم

.نمی خوام فقط پسر فن جیانگ رونگ،صدام کنن

،بعد از اینکه نامه ی تو رو خوندم

،واقعا ً تحت تاثیر قرار گرفتم

،و وقتی که با مادرت به اون مسافرت رفتیم و

،اون حادثه ی هواپیما رخ داد

،با خودم فکرکردم که

،این وضعیت

،ممکنه که بهترین فرصت

.برای تو باشه

،شیائو یو

.تو کارتو خیلی خوب،انجام دادی

،مخصوصا

،تو کنفرانس مطبوعاتیه دا وو شیان

مخصوصا ً وقتی که اعلام کردی می خوای همه ی
.دارایی هاتو،واگذار کنی

،من الان توافق نامه ای امضا کردم که طی اون
،تمام داریی هامو رها کردم و

،و هر قرونی که قبلا ً از دا وو شیان بدست اوردم

.برای جبران ضرر و زیان شما،گذاشتم

،حتی با اینکه پدرم الان اینجا نیست

اما می دونم که دا وو شیان،خیلی برای پدرم و شما
،اهمیت داره

،لطفا ً به حمایتتون از دا وو شیان ادامه بدید

.و به دا وو شیان،اعتماد کنید

،تو وضعیت خیلی پیچیده ای داشتی

،اما تصمیم درستی گرفتی

.من بهت افتخار می کنم

،از اون روز به بعد

،من فکر کردم که می تونم در در ملا عام،به همه بگم که

"من پدر فن جیانگ یو،هستم"

.ممنونم،بابا

.ممنونم

،اما نمی فهمم
چرا الان بیمارستانید؟

چه بیماری ای دارید؟

این چیه؟
من که هیچی نمی فهمم؟

.اینجا

.تورم و نارسایی کبدیه حاد

...خوب

پس اون به عمل پیوند کبد نیاز داره؟

،فن جیانگ یو شانگهایه

فن جیانگ یو می تونه بهش اهدا کنه؟

،نگران نباش،من یک اهدا کننده ی مناسب
.پیدا کردم

.خیلی خوبه

عملش کیه؟

،نگران نباش،پدر شوهر آینده ت
.فردا صبح عمل می شه

.پس خوبه

.برو پیش فن جیانگ یو

.من باید یکم اطلاعات جمع کنم

.وی چنگ،ازت ممنونم

....:: Samir@-ترجمه و زيرنويس : سمیرا ::....

.نه،نه

بدقت نگاه کنید

،نه،می خوام لباسشو ببینم

کی این لباس صورتی رو براش خریده؟

.اینو من نخریدم

.رنگش خیلی قشنگه

خیلی بهش میاد

می خوام ببینم که شما بچه ها
.چطور با خوشحالی باهاش بازی می کنید

،پورکی،مامان خیلی دلش برات تنگ شده

تو هم دلت برای من،تنگ شده؟

لاغر نشده؟

.همش تقصیر اونه

اون برای پورکی تمرینات ورزشی گذاشته
.تا چاق نشه

.بایدم ورزش کنه
.اون دختره،نباید چاق بشه

.اون یک خوکه

.نه،نه،نه،اون خوک نیست
.اون عضوی از خانواده ی مائه

چرا توی انبار،غذا می خورید؟

این میزها و صندلیه ها،برای تعمیر اونجان؟

،مامان،اینجا انبار نیست

.دفتر منه

.نگاه کن

.این کامپیوتر و میز منه

شیائو بیچاره م،چرا تو همچین جای
فقیرانه ای،کار می کنی؟

،وقتی که ما برگشتیم،باید یکم به دفترش برسیم

.اینطوری،راحت تر می تونه کار کنه

.به نظر من که لازم نیست

.دفترش خیلی راحت به نظر می رسه

،و اون اونجا کار می کنه

.برای تفریح که نمی ره

تو محیط کار،فقط مهمه که کارتو به خوبی
،انجام بدی

.و با همکارات هم،به خوبی رفتار کنی

،و اون که تنها نیست

.من لینگ هم ،مراقبشه

،من لینگ،خیلی ازت ممنونم

.تو این مدت،خیلی ازش مراقبت کردی

چطور بود؟
رسیدگی به این مرد ،خیلی سخته ،نه؟

.اون؟واقعا ً سخت بود

من؟چطور ممکنه؟

.من خیلی بهت آسون گرفتم

،اوه آقا رو!شما ها ممکنه ندونید

اما اون خیلی لوسه و حاضر نمی شد که از
،وسایل ما استفاده کنه

برای همین دوستش ،شامپو و وسایل
.مخصوصشو اورد دم خونه مون

نه،میدونید صابون حمومشون خیلی بوی
.بدی میداد

.اون همه چیش باید مارک دار باشه

.تا حالا از همچین شامپویی استفاده نکرده بودم

تو مطمئنی که می خوای به
فن جیانگ رونگ،اهدا کنی؟

.تو باید این رازو مخفی نگه داری

.من واقعا تو رو نمی فهمم

،مردم می گن که دکترها،مثل فامیل آدم می مونن

.اما این فقط یک حرفه

!تو حتی می خوای کبدتم بدی

.الان خیلی دیره
.تو و کبدت باید استراحت کنید

.ممنونم

!واقعا ً نمی فهمم

چرا می خوای پنهانی کبدتو به
فن جیانگ رونگ،اهدا کنی؟

!اون که پدرت نیست

:::: براي دريافت زيرنويس و فيلم و سريال هاي آسيايي::::
::::با لينک مستقيم و کيفيت مناسب به آدرس::::
:::::مراجعه نماييدkoreanforum.ir ::::

وی چنگ،چی شه؟

چرا بقیه می گن،من بچه ایم که
هیچ کس اونو نمی خواد؟

من پسر تو نیستم،درسته؟

.درسته،من تو رو بیرون مزرعه پیدا کردم

.پس من واقعا ً بچه ایم که کسی اونو نمی خواد

هیچ کس تو این دنیا وجود نداره که
.بچه ی خودشو نخواد

.اونها حتما ً شرایط دشواری داشتن

.شما دروغ می گید

،اگه اونها از من متنفر نیستن
پس چرا منو سر راه گذاشتن؟

،ممکنه که تو رو گم کرده باشن

،بهشون فرصت بیشتری بده

.اونها حتما ً پیدات می کنن

.بهت قول میدم