All language subtitles for AnimWorld Goblin Slayer Goblins Crown BluRay-Farsipersian

هشدار: این انیمه دارای صحنههای خشونتآمیز و
.جنسی بوده و برای افراد زیر 13 سال توصیه نمیشود

!دارن میان سمت تو

!بسپارش به من

!کارتون عالی بود، خانمها

.هوی، حواست رو جمع کن

!هی، جادوگر

.میدونم

میشه درخواست رقص کنم، بانو؟

.البته

...ساجیتا

...تونیتروس

...کلتا...

...اورینس...

!رادیوس...

!ایاکتا...

.گمونم تموم شد

.بهتره گاردت رو پایین نیاری

.نمیارم

.با اینکه ممکنه با گابلینها روبهرو بشیم... نه

برای اینکه میتونیم با گابلینها روبهرو بشیم
.ماجراجویی ارزش ادامه دادن رو داره

.نترسین

!یه نقشهی عالی دارم

AnimWorld Presents

Anime Khor & MOMAN_M111

Translated by:

،گابلینکش عزیز

.درخواستی ازتون دارم

داستان ما با دختر نجیبزادهای شروع میشه
.که به قصد ماجراجو شدن خانهش رو ترک کرد

بهخاطر ماموریتی به سفر رفت

.و از اون موقع خبری ازش شنیده نشده

.والدینش از انجمن درخواست کردن که پیداش کنن

.این اتفاق عجیبی و نادری نیست

مشکل اینجاست ماموریتی که دختر نجیبزاده قبول کرده

.شامل کشتن گابلینها میشه

،ای مادر زمین مهربان
،رحمتت را به ما گمشدگان در تاریکی

!با نور الهی ارزانی دار

،انجمن برای کمک خواستن پیش من اومد

.اما شما تنها کسی بودید که میتونستم این درخواست رو ازش بکنم

.لطفا به اون دختر بیچاره کمک کنید

.از صمیم قلب برای به سلامت برگشتنتون دعا میکنم

.موفق باشید

.اونجا کارت با نور الهی عالی بود

ها؟

.امم، من... خیلی ممنونم

،اولش دو تا بودن، بعدش هفت تا

.و حالا نه تا

.جمعا دوازده تا

.از اینکه همهی گروگانها رو یهجا جمع کردن خوشم نمیاد

.از اینکه بدن روستاییهای مرده رو سالم گذاشتن هم خوشم نمیاد

فکر میکنی یه اوگر دیگه است؟

.مطمئن نیستم

...آخ

...لعنتی

چه خبره؟

.چقدر لفتش میدین

از بلاهت برای خوابوندن گروگانها استفاده کردی؟

.بوی گندی میدن

چند تا جسد؟

.من چهار تا شمردم. جادوگر دونو سه تا داشت، پس جمعا هفت تا

.پس در کل نوزده تا کشتیم

.فکر کردم اولش بیست تا شمردم

تو کدخدایی؟

.بـ بله

.ما ماجراجو هستیم

چی؟

ماجراجو؟

...سطح نقرهای؟ ممکنه که شما
گابلینکش باشید؟

!ممنون که اومدید

هیچ گیاهشناسی توی دهکدهتون دارین؟

.کشیش هم جوابه، البته تا وقتی کهبتونه از معجزه استفاده کنه

تنها کشیشها این اطراف، کشیشها مسافر هستن
.که مسیرشون از اینجا میگذره

...گیاهشناس داریم ولی

.خیلی خب. مابه درمان زخمها کمک میکنیم

،خودمون هم معجون زیادی همراهمون نیست

.پس باید به همون معجزه و کمکهای اولیه قانع باشین

!اورکبولگ

.پس بیست تا بودن

!تو... نمیذارم در بری

.از این استفاده کن

اون تیر دیگه چی بود؟
.نوکش شُل بود

.اینجوری درستش کردم

چی؟

.بعدا توضیح میدم

.امشب رو میخوایم توی مهمانخانهتون بمونیم

ضمنا، هر اطلاعاتی دربارهی ماجراجوهایی که قبل از ما
.به اینجا اومدن رو هم میخوایم

.و اگه موجود باشه، نقشهی کوهستان رو میخوایم

...مشکلی نیست اما برای دستمزد

.گابلینها مهمترن

.بعد از اینکه یهکم استراحت کردیم، میریم دنبالشون

.چه گرم و خوبه

.مثل اینکه هنوز درحال رشدی

...نگــــاه

.عادلانه نیست

خاک عالم! درباره چی حرف میزنی؟

...چی میگی
.بـ بقیه هم باید به ما میپیوستن

«!خب ما «بهترین دارو الکله

.و «گل و لای بیشتر به من خوش میاد» رو داریم

...و اورکبولگ هم

.داره نگهبانی میده

.اگه حرکتی نزنی، تا آخرش همونجوری میمونه

خب، بهخاطر این همه راه تا شمال اومدیم
.پس گمونم مشکلی نداشته باشم

امم... چون حوصلهت سر رفته بود جنگل رو ترک کردی؟

.هم درسته و هم غلط

...منظورم اینه که، وظیفهای داشتم و میخواستم بهش عمل کنم

.ولی یه روز یه برگ رو دیدم که جریان آب داشت با خودش میبرد

،میخواستم بدونم تا کجا پیش میره
.و اینجوری دیگه هیچوقت به عقب نگاه نکردم

،برگ رو دنبال کردم
،از بین درختها دویدم

.و قبل از اینکه بفهمم، بیرون از جنگل بودم

...از روی صخرههای توی بستر خشک رودخانه پریدم

چی پیدا کردی؟

.یه سد. از اونایی که انسانها ساخته بودن

.تا حالا یکیش رو ندیده بودم ولی به نظرم جالب بود

.برگ اونجا متوقف شد

میگم که، انسانها بعد از ۱۰۰ سال زندگی کردن میمیرن، درسته؟

...خب

.برام سواله که چرا نمیتونین بیشتر عمر کنین

.شاید اگه منم انسان بودم درک میکردم

و اگه انسان متولد شده بودی، آرزو میکردی
.به اندازهی الفها زیبا باشی

،و اگه الف متولد شده بودی
.آرزو میکردی کاش انسان متولد میشدی

.گمونم توی این دنیا هیچوقت به چیزی که واقعا میخوای نمیرسی

ظاهرا ماجراجوهایی که برای نجاتشون فرستاده شدین
.همهی غذاها رو جارو کردن

و گفتن اگه روستاییها بهشون غذا ندن
.هیچ گابلینی رو نمیکشن

...رسما تهدیدشون کردن

.ولی بازم ممکنه به غذا نیاز داشتن

بهش نیاز داشتن؟

.بعضی وقتها تعقیب کردن میتونه مدتی طول بکشه

.خب، اونقدر وقت نداریم

.نمیدونیم توی اون لونه چجوریه یا چند تا گابلین اونجاست

.احتمالش هست که ماجراجوها هنوز زنده باشن

.امکانش هست

.مثل اینکه آخرین باری که دیده شدهن، خیلی ضعیف به نظر میومدن

.اگه گابلینها لانهای داشته باشن، باید اینجا باشه

.یعنی چرا همون اول برنگشتن زیر زمین

...جنگل و غذا... که یعنی

.آره

.میخواستن از گرسنگی بکشنشون بیرون

اورکبولگ، چرا همچین تیری بهم دادی؟

.وقتی اون تور رو پرتاب کنی، سرش جدا میشه و فقط چوبش میمونه

و؟

.فلزش سمی بود

،اگه اون رو از گوشتش خارج نکنن

،وقتی به لونهش برگرده، گوشتش فاسد میشه

.و بیماری پخش میکنه

.همهشون رو از پا نمیندازه ولی ضربهی بزرگی میزنه

.هنوز نمیتونم درک کنم چی توی اون مغزت میگذره

!سـ سرده

.نزدیکه غروبه
.گرم که شدیم میریم داخل

.نمیدوستم جایی به این سردی وجود داره

!بیخیال، بنوش! گرمت میکنه

حالا که فکرشو میکنم، هدفت اژدها شدن نبود؟

.درسته

خودشه! وقتی یه اژدهای نامیرا شدیم
.میام بهت سر میزنم

احتمالا هزاران سال طول میکشه، نه؟

.نمیتونی تصور کنی چقدر خستهکننده است

.بدون دوست نمیتونی تحمل کنی

...که اینطور

...اژدهایی که دربارهی ماجراجوییش برای کشتن گابلینها میگه

...اژدهایی که یه الف بهش سر میزنه

و اژدهایی که عاشق پنیره، درسته؟

.اصلا بد نیست

مگه نه؟

.بههرحال، بیا فعلا روی چیزی که روبهرومونه تمرکز کنیم

.مراقب باشین. اینجا نیزه هست

.واو، چه خبیث

گابلینها میتونن همچین تلهای بذارن؟

کی میدونه؟

.هیچ توتمی نمیبینم

.شاید شمنی ندارن

.مطمئن نیستم ولی خوشم نمیاد

انقدری توانایی داشتن که به دهکده حمله کنن
.و شر ماجراجوهای قبل از ما رو کم کنن

.حتما باید یه موجود باهوش بینشون باشه

!از سمت راست ضربه میزنیم

،ای مادر زمین مهربان
،رحمتت را به ما گمشدگان در تاریکی

!با نور الهی ارزانی دار

!نور الهی

.هفده تا. هیچ هابی نیست. هیچ وردخوانی نیست
.ولی تیر و کمان دارن

.بریم

!اینم از این

!اولیها مال خودمن

!وقت کاره، نومها

،دونههای شن با هم بغلتین
!و تبدیل به سنگ بشین

!داره خوب پیش میره، ریشتراش و پولکی

.آره

.گرفتمش

!ده

!یازده

!سیزده

.دشمن بهزودی بلند میشه

!چشم

،ای مادر زمین مهربان
،رحمتت را به ما گمشدگان در تاریکی

!با نور الهی ارزانی دار

.هفده

تو خوبی، دراز گوش؟

.آخ... شرمنده. گند زدم

زودی درمانت میکنم. سمی بود؟

.بیا. اول باید تیر رو در بیاریم

ثابت وایسا، باشه؟

چی شده؟

...تیر

سرش کجاست؟

.هنوز داخله

واقعا یادش گرفتن؟

درد داره؟

.کـ کاملا خوبم

فکر میکنی سمی بود؟

...فکر نکنم... اما

.من انجامش میدم. یهکم آتیش درست کن

ها؟

.به روی چشم

!چی؟

.برقصید، برقصید، سالاماندرها

.بذارید کمی آتش از دم آتشینتون قرض بگیریم

.اینو گاز بگیر
.میخوام سرش رو خارج کنم

!ا-امکان نداره

.خب پس، بیشتر اون پا فاسد میشه

.و وقتی اونجوری بشه دیگه نمیتونیم درستش کنیم

میشه حداقل سعی کنی زیاد درد نداشته باشه؟

.سعشم رو میکنم

!جدی میگم، زیاد درد نیاد ها، باشه؟

.نمیتونم چیزی رو تضمین کنم ولی سعیم رو میکنم

.هنوز میلرزه

حـ حالت خوبه؟

.فکر کنم

میتونی تیر بزنی؟

.معلومه که میتونم

.پس ادامه میدیم

.هنوز نفس میکشه

...مثل اینکه ماموریت انجام شد
درسته؟ این یه معبده، مگه نه؟

.شاید یه کشیش از فرقهی شیطانی اینجا بود

...امم، این

.وحشتناکه

.به نظر نمیاد توتم گابلینها باشه

.فکر میکنم ماه سبز باشه

.نشانهی خداست

.خداوند دانش ظاهری، خدای خرد

ماه سبز؟ منظورت همون جاییه که گابلینها ازش میان؟

اونا گابلینها رو با معجزه درمان میکنن
و روش استفادهش رو بهشون یاد میدن؟

...خدای خرد تقریبا خدای غیرعادیه ولی

.شاید یه الف تاریک یا کشیش سطح بالای فرقهی شیطانی بوده

.چی؟ فکر نکنم

اگه بتونی یه دسته گابلین رو کنترل کنی
و فقط ازشون برای غارت کردن استفاده کنی

باعث نمیشه تو هم به اندارهی گابلینها کودن باشی؟

،پس مثل گابلینها فکر میکنه
،گابلینها رو رهبری میکنه

گابلینها رو درمان میکنه، به مردم حمله میکنه
.و پیرو فرقهی شیطانیه

...یه کشیش؟ ممکن نیست

.گابلین پالادین

.دلیل حملهی گابلینها به دهکدهها، کمبود غذاست

،اگه فقط چند روز اینجا منتظر بمونیم

.مطمئنم کم تحمل میشن و میان بیرون

.اوه، کارت درسته، آنه سان

.خب، اگه با اینکار تموم بشه که واقعاً عالیه

.اگه کولاک بیاد، ما هم تو دردسر میوفتیم

نظر تو چیه، وردخوان؟

.پیروی میکنم
.آخه اون رهبر گروهه

،همونطور که فکر میکردم
.فقط به زمان بستگی داره

.امروز بیرون نیومدن

.حتماً احساس خطر کردن

.مطمئنم به زودی بیرون میان

.آخه یه مشت گابلین ـن

.شرمنده آنه سان، حواست باشه تا بیام

.تقصیر خودته که برف خوردی

ولی، هیزم زیادی برامون باقی نمونده
.تا برفها رو آب کنیم

.باید سریعتر یه فکری کنیم

.بیاید کمی بیشتر صبر کنیم

.مطمئنم گابلینها هم الان تحت فشار هستن

.هرچی تو بگی، رهبر تویی

امکان نداره بدون مبارزه
!با موجودی مثل گابلینها از اینجا فرار کنم

الان اونقدر خستهایم که یه اشتباه
!ممکنه سرمون رو به باد بده

دیگه غذا و هیزوم چندانی هم
.برامون باقی نمونده

...برات مهم نیست که باقی ماجراجوها

به خاطر فرار از گابلینها بهمون بخندن؟

.امروز فقط همین رو گیر آوردم

...چطوره اینکار رو کنیم

یکی از ما برگرده به روستا و
.غذا و مایحتاج برامون بیاره

ولی کی باید بره؟

تو برو! اینجا همۀ کارها
.افتاده گردن من بدبخت

!دیگه نمیتونم با این روش کنار بیام

موافقم، راستشو بخواید
.من از همون اولم با این نقشه مخالف بودم

خیلی خب، موافقم که این
.بهترین راه ممکنه

اوه! جناب ماجراجو، برگشتید؟

وضعیت چطوره؟

...خب، چی بگم
.راستش هنوز خبری نیست

چطور ممکنه!؟

بنابراین، میشه یه مقدار از غذاتون به ما بدید؟

چرا اینطوری شد؟

چرا به خاطر یه مشت گابلین
باید این بلا سرمون بیاد؟

...به خاطر یه مشت گابلین

گـ... گابلین!؟

!بیرون نمیاد

!بیرون نمیاد

!نه

!نـــــــه

بقیه کجان؟

.مردن

.که اینطور

.یه سؤالی ازت دارم

.هرچقدر که میتونی جواب بده، نگران نباش

چه اتفاقی افتاد؟

.میخواستیم بهشون گرسنگی بدیم تا بیرون بیان

.فکر میکردم جواب میده

.که اینطور

،همه با هم کار می کنیم
...سطحـمون رو بالا می بریم و بعد

.فکر میکردم خوب پیش میره

.که اینطور

.همچین اتفاقاتی هم پیش میاد

!هی، صبر کن

چیه؟

تو گابلینکش هستی؟

.آره، اینجوری صدام میزنن

...آخ

...گابلینکش

زخمت چطوره؟

.خوبم

هنوز یکم درد میکنه
.ولی تقریباً درمان شده

.که اینطور

ببینم، توی اون غار گفتی "خدای خرد" درسته؟

اینی که گفتی چیه؟

خدای خرد، خدای حکمت
.برای موجودات اون بیرونه

پس اون خدای حکمته؟

،خدای حکمتی که ما بهش اعتقاد داریم
...بر قلمروی هوش

دلایل و حقایق جهان تسلط داره
.و افرادی که مایل به شناخت ناشناختهها هستن رو هدایت میکنه

خدای حکمت به سختی کشیدن
...و ناامیدی اعتقاد داره

و تجربه در مسیر
.دستیابی به دانش رو مهم میدونه

ولی خدای خرد بدون تبعیض
.به هر کسی دانش میده

برای همین، راههایی برای
...نابودی دنیا بوجود میاد

...و هر قدر هم که قربانی گرفته بشه

.خدای خرد اهمیتی نمیده

،پام به کنار
.الان سرمم درد گرفت

دلیلش هر چی میخواد باشه
.مشکل از گابلین هاست

پایگاه اصلی اونا
.حتماً یه جای دیگه است

.به نظر میاد یه سری ویرانه اینجا هست

چه جور ویرانهای؟

.قلعۀ دوارف

قلعۀ دوارف از عصر خدایان، ها؟

مستقیم نفوذ کردن به اونجا
.خیلی دردسر داره

نقشهای داری؟

.الان یکی به ذهنم اومد

.منم میام

نمیشه! ما به درخواست والدینت
.برای نجات تو اومدیم

اول باید بری خونه
و با اونا صحبت کنی، مگه نه؟

!باید پسش بگیرم

چی رو؟

!همه چیزم
!هر چیزی که ازم دزدیده شده

یک اژدها زمانی اژدهاست
...که دارای غرور است

اژدهای بدون غرور
دیگر اژدها نیست، ها؟

وایسا ببینم! اگه بمیره چی؟

.خودتم ممکنه بمیری

.حتی ممکنه منم بمیرم

.تمام موجودات زنده یه روزی میمیرن

شما الفها که بهتر از همه
.این چیزا رو میدونید

...خب... درسته ولی

...بهتره اونم با خودمون ببریم، وگرنه

...من نه پدرتم و نه دوستت

اگه درخواستی داری
.خودت که میدونی باید چیکار کنی

.خوب میدونم

.پول پاداش رو میگیرم و به شما میدم

.منم همراهتون میام

چه کاری ازت برمیاد؟

.شمشیرزنی و همینطور ورد آذرخش

خیلی خب، مشکلی ندارید؟

.اگه تو میگی، پس مشکلی نیست

!پس وقت گابلین کشی ـه

!نمیتونم قبول کنم

چرا ما باید نقش غنیمت جنگی رو بازی کنیم؟

.واسه من و باقی مردا جواب نمیده

جیغ و داد این احمقها رو میشنوی، جناب اسقف؟

...به زودی قربانی خدای خرد خواهند شد

.بذار هر قدر که میخوان جیغ و داد کنن

ببینم، سردت نیست؟

.خوبم

،ولی من سردمه
میتونم بهت نزدیکتر بشم؟

.هرکاری دوست داری بکن

.اوه! میبینم که اونقدرا هم بیتفاوت نیستی

.خیلی ممنون

میخواستم وقتی به قلعه رسیدیم
...اینا رو بهتون بدم

توی این حلقهها
.طلسم تنفسی قرار داده شده

حلقهای که اجازه میده
زیر آب نفس بکشیم؟

شاید کمی شما رو
.نسبت به سرما مقاومتر کنه

!اگه همچین چیزی داشتی، زودتر میدادی

.این واقعاً عالیه

.دقیقاً

.بیا، تو هم بگیر

.نمیخوام، سردم نیست

.خیلی خب، باشه

!حالا دیگه نمیتونی فرار کنی

!من از جانب خدای خرد آمدم

!نام من اسقف ماه سبزه

!دروازه را باز کنید

.نگران نباش، ما همراهتیم

.دارن میان

اون یه گابلین پلادین ـه؟

.نه

...من میخواهم با ارباب این قلعه

.جناب پالادین ملاقاتی داشته باشم

.بله، اونا رو به عنوان پیشکش آوردم

...پس اونا رو به سیاهچال ببرید

و دست و پاشون رو قطع کنید
!تا نتونن فرار کنن

حرفاش رو میفهمه؟

.به نظر میاد این معجزۀ تلپاتی باشه

پس میخوای با اون دختر شروع کنی، ها؟

حالت خوبه؟ زخمی نشدی؟

!آروم باش

!عوضی

.خب، انتظارش رو داشتم

!آهای با توئم! بس کن دیگه

!همۀ گابلینها باید بمیرن

!ای بابا

...قابل درکه

،اگه قراره اینقدر بیپروا رفتار کنه
.پس بهتره جلوی چشممون باشه

...واسه همین گفتم

!لطفاً خونسرد باش

!این تویی که باید بیشتر از همه عصبانی باشی

!آروم باش

اول به زخم خودت برس
.بعد اون رو درمان کن

دستش عفونت میکنه
.و جای زخمش میمونه

.چشم

،بین زندانی ها چند نفری زنده بودن
.برو وضعیتشون رو چک کن

.چشم

.تنهایی سخته، تو هم بیا پولکی

اوه، میگن که وردخوانها
.از نظر جسمانی ضعیف هستن

.بیا

میدونم چه حسی داری
.ولی بهتره الان خودداری کنی

چرا اون دختره رو با خودت آوردی؟

.چون نیاز بود

نیاز بود؟

،حالا که این کار رو کردیم
.یا پیروز میشیم یا شکست میخوریم

!منظورم این چیزا نیست

.میدونم

.میدونم چیکار میکنم

.آماده بشید

.ببخشید که از کوره در رفتم

.از این اتفاقات پیش میاد

هم برای تو، هم برای اون دختره
.و هم برای من

حتی برای تو؟

.آره

.نمیتونم تصورش کنم

واقعاً؟

.آره

.که اینطور

به نظرتون زندانیها حالشون خوبه؟

اینجوری براشون بهتره
.تا اینکه با ما باشن

این خنجر از چی ساخته شده؟

.آلومینیوم

با یه جواهر قرمز قویتر شده
.و طلسم آذرخش رو تقویت میکنه

میشه بدی ببینمش؟

خب، کجا باید بریم؟

.اول باید بریم انبار اسلحه

،ولی قبل از اون
چندتا طلسم و معجزه براتون باقی مونده؟

خب... برای من سه تا
.و این دو نفرم چهارتا و سه تا

.روی هم 10 تا داریم

.یادت رفت طلسمهای این دختر رو حساب کنی

.دو تا

.پس روی هم 12 تا داریم

.نه، دو تا طلسم آذرخش رو بهتره نگه داریم

میتونیم گابلینها رو بکشیم؟

.اگه همه چی خوب پیش بره

.پس این رو میسپارم به تو

.باشه

چرا مشعل رو دادی به اون دختر؟

آخه براش خیلی سخته
.همینطور دست خالی همراهمون بیاد

متوجه شدی؟

وقتی مشعل رو بهش دادم
.یه خرده خجالت کشید

اصلاً به اینجا نمیخوره
.یه انبار سلاح باشه

خب اینجا قلعۀ دوارف بوده
.ممکنه حتی سنگ معدن هم پیدا کنیم

ولی به نظرت گابلینها میتونن
.سلاحشون رو اینجا تقویت کنن

.مهم نیست، اینجا رو بسپارید به من

.آهای دخترک! بیا کمک

.میخوایم یه مقدار از اینا رو ببریم

آخه جناب ریش تراش
.استاد سلاح خراب کردنه

من معتقدم به بهترین شکل
.ازشون استفاده میکنم

تو هم با یه خنجر
.نمیتونی خوب مبارزه کنی

.بهتره یه شمشرم واسه خودت برداری

!من هیچ شمشیر دیگهای دست نمیگیرم

پس شمشیر دست نمیگیری، ها؟

خیلی هم خوب، پس این تازه
.شروع رابطۀ دوستیمون میشه

،اگه نتونی چیزی که بدت میاد رو بگی
فایدهاش چیه؟

خیلی خب، آمادهاید؟

!بزن بریم

ای اجداد بزرگ خفته
...در استخوانهای سفید

این اشیاء را بردارید
...و در زمان سفر کنید

این یه دعا برای پوسیدگی ـه؟

.همینطوره

الان زندانیها رو از زندان آزاد کردیم
.و سلاحشون رو نابود کردیم

.درست طبق نقشه

.آره

.اشتباه کردیم

.این مراسم تاجگذاری گابلینهاست

برای مراسم تاجگذاری
.به یه کشیش... یه فرد روحانی نیازه

.ولی اون الان توی سیاهچال نفله شده

چی شده؟

...ای مادر مهربان زمین

لطفاً دستان نجیب خود را
.بر زخمهای این کودک بگذار

!بخوابید

حالتون خوبه؟

!بـ... بله

.چه احمقانه

شما چطورید؟

.ما هم خوبیم

،از هم جدا میشیم
.من نقش طعمه رو بازی میکنم

قدرت بدنی من
.برای بیرون بردن زندانیها عالیه

!بسپارش به من

.خیلی خب، بزن بریم

.چشم

.اینکار رو نکن

...میدونم... میدونم... میدونم

...ولی نباید اینطوری میشد... چطور تونستن
...هر کاری خواستن کردن، خندیدن

!همش تقصیر من بود

!به خاطر من اینجوری... اینجوری شد

...باید شمشیرم رو پس بگیرم
!باید پسش بگیرم

!پسش بدید! پسش بدید
!میخوام برگردم خونه

...مادر! پدر! نمیتونم تحمل کنم

.که اینطور، متوجه شدم

ها؟

.شمشیرت رو پس میگیرم

!پالادین رو میکشم
!گابلینها رو میکشم

...منظورم یکی دوتا نیست

...منظورم یه لونه یا فقط این قلعه نیست

!همۀ گابلینها رو قتل عام میکنم

.پس دیگه گریه نکن

...ای مادر مهربان زمین

...موجودات سرگردان در تاریکی را با نور مقدست

!هدایت فرما

!حرکت میکنیم
!سرتون رو پایین نگه دارید

چـ... چشم، طلسم حفاظت لازم نداریم؟

.اگه صلاح دونستی بزن

.چشم

.خط عقب با تو

.باشه

.نگران نباش

.این از اولی

.اینم از دومی

.سومی

!از پشت سرمونم دارن میان

چندتان؟

!نمیدونم ولی زیادن

.خیلی خب

...بهشون نمیرسم

بگیر! چرا همیشه اینقدر زیادید؟

!بگیر

.اینم سیزدهمی

.کارتون خوب بود

به نظرتون اونا حالشون خوبه؟

نگران ریش تراشی، ها؟

،نگران اورکبولگ نیستم
.نگران دوتا دوستامم

.مشکلی هست که نگرانشونم

...خب تو یه الفی

.رابطۀ دوستی برات حتماً خیلی مهمه

...از گذشتههای دور، برای فتح قلعهها

.حمله کردن به اونا یه امر طبیعی بود

ولی گرسنگی دادن به اونا هم
.جزو گزینهها محسوب میشد

!خوبه

!بکشید

.بیست و نه، خوب پیش رفتیم

.حرکت میکنیم، آماده بشید

!گابلینکش سان

.خیلی طولش دادی

.انجامش بده! برات وقت جور میکنم

.متوجه شدم

...باشه

...تورتروس

...ای مادر مهربان زمین

...اورینس

.لطفاً از ما حمایت کن

!ایاکتا

!بگیر که اومد

!آماده است

هیچوقت ابزار ماجراجویی رو
وقت عزیمت فراموش نکنید، ها؟

بقیه کجان؟

از این گابلینها و سوراخهاشون
.واقعاً حالم بد میشه

.گل گفتی

.درست طبق نقشه

.ما همگی سالم هستیم

.خدا رو شکر

شما خوبید؟

.بله، مشکلی نیست

.موفق شدیم

.درسته

ریش تراش، شمشیرت چی شد؟

.پرتش کردم

...مثل همیشه

.ممنون

واقعاً که بهترین چیز موقع نبرد
!داشتن تعداد زیادی پیکانه که هر قدر بخوای تیر بزنی

.از این حرفای ترسناک نزن

.واقعاً ممنونم

.خط عقب با من، شما هم منو پشتیبانی کنید

!به روی چشم

گنوم، اوندینه! بهترین پشتهای
!که تا حالا دیدم رو برام بسازید

گابلین زپرتی فکر کرده کیه؟

!برو کنار

!اَه

،تعدادشون کم شده
!باقیش با من، برید

.8و 9

.با این وضعیت نمیتونیم بریم سمت روستا

.یادمه که یه دره همین اطراف بود

.زیاد از اینجا دور نیست

.پس میریم همون جا

!بگیر، ریش تراش

.ممنون

!13

خب، حالا چی میخوای؟

!یه بلندش رو بده

!بگیر

.واقعاً شرمندهام

...19

...20

!شما برید
.من اینجا ترتیبشون رو میدم

میتونی؟

.میتونم

.اون آخرین سلاحی بود که بهت دادم

.پس بیا از مال من استفاده کن

.پشتیبانی رو بسپار به من

.پس بذار منم از آخرین وردهام استفاده کنم

...گابلینکش

.معجزهات رو نگه داشتی

.البته، روی کمکم حساب باز کرده بودی

.یه نقشه دارم

.خیلی خب

!هر وقت بهت علامت دادم اجراش کن

.خیلی خب

از من یاد گرفت، ها؟

!ای عوضی بد قیافه

...حالا که اینطوره

!گیرت انداختم

گابلینها درسته احمق هستن
...ولی خرفت نیستن

!هرچند، تو یکی واقعاً خرفتی

!بزن

...تونیتروس

...اورینس

...ایاکتا

.یه حس بدی دارم

!اَه! گندش بزنن

...ای مادر مهربان زمین

.لطفاً از ما ضعفا با قدرت خود حفاظت کن

!حفاظت

!گابلینکش

کجاست؟

گابلینکش کجاست؟

.اگه همراه برف رفته بشه، احتمالا اون پایینه

.احتمالا

.بهتره فعلا با صدای بلند حرف نزنیم

.باید بریم پیداش کنیم

نگرانش نیستین؟

.البته که هستیم
.آخه رفیقمونه

...ولی میدونی

.هرچی نباشه گابلینکشه

.اشتباه کردم

.بهجای کمبود هوا باید برای برخورد آماده میشدم

گـ گابلین... کش؟

حالتون خوبه؟

.اینو ما باید ازت بپرسیم

.فکرش رو کرده بودم که عجیبه

امکان نداره اورکبولگ این حلقههایی که میشه باهاشون
.زیر آب نفس کشید رو الکی بهمون داده باشه

از اولش نقشهت همین بود؟

.تا حدودی

.اگه توضیح میدادی خوب بود

.احمق نباش

اگه دشمن نقشهمون رو میشنید و روی خودمون اجرا میکرد چی؟

.آره، ولی اگه بهمون نگی چه خبره نگرانمون میکنی

،کلی چیز دارم که بهت بگم

.ولی یه ماجراجویی دقیقا باید این شکلی باشه

...ماجراجویی

.که اینطور... پس این ماجراجویی بود

.هی

.پیداش کردم

.تونستم شمشیر رو پس بگیرم ولی غلافش گم شد

.گمونم بهمن گزینهی خوبی نبود

.واقعا که اشکت دم مشکته

.تونستیم هرجوری شده یه سال دیگه هم جون سالم به در ببریم

!بیاید خدایان تقدیر و احتمال و نظم و آشوب رو ستایش کنیم

!به سلامتی

!سال نو مبارک

.سال پیش حسابی خودمو جر دادم

.گمون... کنم

.نیزهم رو چرخوندم و کلی هیولا کشتم

.پس اون یارو گابلینکش حریفم نمیشه

...آره، آره

.سخت تلاش کردی... آره، کردی

خب حالا چیکار میکنی؟

.میخوام به دیدن والدینم برم و یه گپ طولانی باهاشون داشته باشم

.میخوام برای همرزمهای مردهم هم قبر درست کنم

.بعد از اون راهم رو انتخاب میکنم

.آره، به نظر که برنامهی خوبیه

.همیشه باید حواست به دوستها و خانوادهت باشه

!شهد شیرین خدایان

.گابلینکش دونو هم باید به ما میپیوست

.واقعا. هیچوقت فرصت نوشیدن با ریشتراش رو گیر نمیارم

،همهی برخوردها باب میل نیست
.ولی باید قدر سرنوشت رو دونست

.من،امم... حتما براتون نامه میفرستم

.باشه. هروقت و دربارهی هرچی خواستی برامون نامه بفرست

.من حتما بهت جواب میدم

.باشه. حتما کلی نامه میفرستم

.اوه، منم! همیشه دلم میخواست برای یه دوست نامه بفرستم

.شاید منم چند تایی نامه فرستادم

.چون توی مزرعه کار میکنم به ندرت دخترهای همسن خودم رو میبینم

.کار کردن توی انجمن هم وضعش بهتر نیست

راستی، گابلینکش سان کجاست؟

نمیخوای دوست بچگیت رو با بقیه قسمت کنی؟

...اگه بگم دلم میخواد دروغ گفتم

.ولی گمونم امسال یهکم سخاوت به خرج بدم

.درسته

.همیشه باید منصف باشی

.میتونی بیای اینجا

هرسال اینجوری نگهبانی میدی؟

.سوالهای احمقانه نپرس

...د-درسته

.همیشه سعی میکنن توی روز سال نو حمله کنن

.بفرما. ازم خواستن اینو برات بیارم

.که اینطور

.حتی اینجا اردو زدی

.ده سال از عمرم رو صرف کشتن گابلینها کردم

.ولی نمیشه گفت گابلینها تکامل پیدا نمیکنن

میدونی نقشهی گابلین پالادین چی بود؟

...نه

.پالایش آهن

...امکان نداره

...دژ دوارفها... وسایل معدن

...و شمشیر آلومینیومی اون دختر

.سنگ معدنی که از ساعقه ساخته شده

.فقط یک نتیجهی احتمالی هست

.باید هرکاری از دستم برمیاد در مقابلشون انجام بدم
.نمیتونم گاردم رو پایین بیارم

...از دست تو

.هردفعه که دهنت رو باز میکنی فقط دربارهی گابلینها حرف میزنی

.شرط میبندم کشتن گابلینها از گشتن با دوستات برات مهمتره

.نه

...دیدی؟ میدونستم

من از جمعیت زیاد و پر سر و صدا خوشم نمیاد
.ولی وقتی بقیه دارن خوش میگذرونن مشکلی ندارم

.بهتره همیشه کسی رو داشته باشی که هوای پشتت رو داشته باشه

.این بیرون خیلی سرده

.میدونم

.که اینطور

حالا که اینم حل شد بیا شام بخوریم

.و تا صبح تمام تلاشمون رو بکنیم

...که اینطور. اوه، یادم رفت بگم

چی رو؟

.امیدوارم امسال هم بهم کمک برسونی

Anime Khor & MOMAN_M111

Forums.AnimWorld.Net
Telegram: @AWsub