All language subtitles for A.Couple.2022

af Afrikaans
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bn Bengali
bs Bosnian
bg Bulgarian
ca Catalan
ceb Cebuano
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English Download
eo Esperanto
et Estonian
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ga Irish
it Italian
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
km Khmer
ko Korean
ku Kurdish (Kurmanji)
ky Kyrgyz
lo Lao
la Latin
lv Latvian
lt Lithuanian
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
ne Nepali
no Norwegian
ps Pashto
fa Persian
pl Polish
pt Portuguese
pa Punjabi
ro Romanian
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
st Sesotho
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhala
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
te Telugu
th Thai
tr Turkish
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
or Odia (Oriya)
rw Kinyarwanda
tk Turkmen
tt Tatar
ug Uyghur
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:00:15,018 --> 00:00:17,898 ‫«یک زوج» 2 00:00:25,053 --> 00:00:28,893 ‫«بر اساس آثار سوفیا تولستوی» 3 00:00:29,934 --> 00:00:39,934 ‫قوی‌تر از همیشه باشید ‫به امید ایرانی آزاد 4 00:01:43,054 --> 00:01:58,054 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 5 00:03:10,100 --> 00:03:25,100 ‫مترجم: «حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 6 00:04:06,203 --> 00:04:08,122 ‫اولین کاری که امروز دلم میخواهد... 7 00:04:09,164 --> 00:04:10,202 ‫انجام دهم، 8 00:04:12,284 --> 00:04:14,323 ‫این است که برایت نامه بنویسم، لئو. 9 00:04:24,324 --> 00:04:26,363 ‫می‌خواهم آن روز را به خاطر آورم، 10 00:04:26,923 --> 00:04:30,002 ‫که ما را تا سال‌های زیادی ‫که با هم گذراندیم، پیوند داد. 11 00:04:31,643 --> 00:04:35,281 ‫عادت روزانه‌ی نوشتن برای یکدیگر را آموختیم، 12 00:04:37,883 --> 00:04:39,803 ‫حتی زمانی که زیر یک سقف زندگی می‌کردیم. 13 00:04:42,123 --> 00:04:43,562 ‫من هجده سال دارم... 14 00:04:45,323 --> 00:04:47,960 ‫در شب عروسیمان بود، ‫که دفتر خاطراتت را دادی تا بخوانم. 15 00:04:48,202 --> 00:04:49,362 ‫هجده سا داشتم... 16 00:04:54,762 --> 00:04:57,081 ‫چه شب وحشتناک و شگفت‌انگیزی بود... 17 00:04:59,802 --> 00:05:01,241 ‫شبی مملو از بی‌خوابی. 18 00:05:04,642 --> 00:05:06,681 ‫خودم را در این ملک عظیم می‌بینم، 19 00:05:07,082 --> 00:05:10,121 ‫متوجه زنانی می‌شوم ‫که با آن‌ها رابطه داشته‌ای، 20 00:05:10,362 --> 00:05:14,000 ‫از جمله همسایه‌ای که با هم ‫پسر دو ساله‌ای دارید. 21 00:05:17,882 --> 00:05:20,360 ‫اکنون با تو نبودن موجب عذابم است، 22 00:05:23,602 --> 00:05:27,400 ‫اما قلب من عمیق‌تر ‫و لطیف‌تر به تو روی می‌آورد. 23 00:05:34,200 --> 00:05:36,918 ‫از تو بابت خوشبختی‌ای که در گذشته ‫به من دادی، سپاسگزارم. 24 00:05:38,161 --> 00:05:40,559 ‫متأسفم که همیشه در زندگیمان، 25 00:05:40,800 --> 00:05:43,400 ‫آنقدر استوار و صلح‌آمیز پیش نرفتیم. 26 00:05:43,920 --> 00:05:45,199 ‫اما زندگی مشترکمان که تمام نشده. 27 00:05:47,881 --> 00:05:48,999 ‫یا نکند شده؟ 28 00:05:52,720 --> 00:05:54,439 ‫نکند زندگی مشترکمان به پایان رسیده؟ 29 00:06:17,160 --> 00:06:18,918 ‫قدرت تو مرا درهم شکست. 30 00:06:19,799 --> 00:06:23,958 ‫قدرت تو زندگی و شخصیت ‫من را در هم شکست. 31 00:06:25,759 --> 00:06:27,398 ‫مگر به اندازه کافی قوی نبوده‌ام؟ 32 00:06:28,838 --> 00:06:30,877 ‫هرچند که کم انرژی نگذاشته‌ام. 33 00:06:51,877 --> 00:06:54,197 ‫وقتم را صرف سرکوب کردن ‫استعدادهایم می‌کنم... 34 00:06:54,550 --> 00:06:55,582 ‫برای تو، 35 00:06:56,771 --> 00:06:58,324 ‫از زندگی خود غافل می‌شوم، 36 00:07:00,197 --> 00:07:01,964 ‫خودم را برای خانواده‌ام فدا می‌کنم. 37 00:07:02,117 --> 00:07:03,837 ‫آیا رسالتم چنین است؟ 38 00:07:06,798 --> 00:07:08,996 ‫در ابتدا گاهی به من می‌گفتی: 39 00:07:09,196 --> 00:07:11,156 ‫«تو مایه رنجشم هستی، ‫هیچ پیشرفتی از خود نداشته‌ای،» 40 00:07:12,277 --> 00:07:14,316 ‫«آدم‌های احمق به دنبال دردسر هستند.» 41 00:07:14,516 --> 00:07:17,116 ‫«از این ذهنیت است که هراس دارم.» 42 00:07:21,556 --> 00:07:23,955 ‫احساساتت نسبت به من ‫دائماً در تغییر است. 43 00:07:25,076 --> 00:07:27,436 ‫از احساس شور و شوق... 44 00:07:28,597 --> 00:07:29,915 ‫به بی‌تفاوتی می‌روی. 45 00:07:31,356 --> 00:07:34,394 ‫از عزت و احترام به مقابلش می‌روی، 46 00:07:34,555 --> 00:07:37,034 ‫می‌گویی که ابراز علاقه‌هایت دروغین بوده، 47 00:07:37,236 --> 00:07:39,515 ‫که من بدبخت‌ترین موجود دنیا هستم. 48 00:07:41,316 --> 00:07:42,795 ‫به همین سبب... 49 00:07:43,715 --> 00:07:44,955 ‫از من دوری می‌کنی، 50 00:07:46,155 --> 00:07:47,435 ‫مرا طرد می‌کنی، 51 00:07:48,755 --> 00:07:50,475 ‫سرزنش‌هایت بس ظالمانه است. 52 00:07:50,995 --> 00:07:52,475 ‫در قدیم عادت به گریه داشتم، 53 00:07:52,715 --> 00:07:55,555 ‫با این تصور که پیش خود ‫تصور می‌کنی من احمق، 54 00:07:55,756 --> 00:07:59,113 ‫و بی‌سواد هستم. ‫و از ازدواج با زنی که به هیچ عنوان، 55 00:07:59,315 --> 00:08:01,514 ‫تو را درک نمی‌کند، پشیمان شده‌ای. 56 00:08:02,315 --> 00:08:04,634 ‫از اینکه گیر من افتاده بودی، ‫احساس شرم و تأسف داشتم. 57 00:08:07,115 --> 00:08:10,234 ‫واقعاً دلم به حالت می‌سوخت، ‫برای مشکلی غیرقابل جبران زاری می‌کردم. 58 00:08:11,234 --> 00:08:14,113 ‫بدبخت کردن تو برایم مثل عذاب بود. 59 00:08:15,754 --> 00:08:17,193 ‫سال‌ها گذشت... 60 00:08:21,474 --> 00:08:22,593 ‫تا فهمیدم. 61 00:08:24,394 --> 00:08:27,992 ‫سال‌ها طول کشید تا بفهمم ‫که خلق و خویت، مشکلات درونی‌ات، 62 00:08:28,194 --> 00:08:30,113 ‫ریشه در مسئله‌ای دیگری داشت: 63 00:08:32,474 --> 00:08:33,713 ‫حسادتت. 64 00:08:37,233 --> 00:08:39,952 ‫دلهره‌ات از اینکه مبادا ‫دیگر دوستت نداشته باشم، 65 00:08:41,474 --> 00:08:43,473 ‫از اینکه مبادا عشقم به تو ناکافی باشد. 66 00:09:12,872 --> 00:09:16,751 ‫یادت هست روزی را که من ‫گفتگوی شادی با معلم آرتور داشتم، 67 00:09:18,072 --> 00:09:20,431 ‫گفتگویی زیبا اما بی‌جا بود... 68 00:09:21,432 --> 00:09:23,630 ‫سپس خشمگین شدی. 69 00:09:24,392 --> 00:09:27,590 ‫من که دزدمونای بی‌گناه باشم، ‫با آرامش به پرسش‌هایت پاسخ دادم. 70 00:09:28,112 --> 00:09:31,450 ‫تقصیر من بود که نفهمیده بودم ‫چه مشکلاتی را پشت سر می‌گذاشتی. 71 00:09:33,111 --> 00:09:34,711 ‫شروع به گریه کردم. 72 00:09:35,351 --> 00:09:38,590 ‫کماکان تو را می‌پرستیدم، ‫خود را سرزنش می‌کردم، عاطل می‌خواندم، 73 00:09:39,031 --> 00:09:40,710 ‫احمق و بدبخت می‌خواندم، 74 00:09:40,911 --> 00:09:43,590 ‫و خودم را لایق موجود زیبایی ‫همچون تو نمی‌دیدم. 75 00:09:47,910 --> 00:09:49,829 ‫به قدری عاشقت بودم... 76 00:09:51,591 --> 00:09:53,228 ‫که چشمانم کور شده بود. 77 00:09:57,911 --> 00:09:59,550 ‫هنوز هم عاشقت هستم. 78 00:10:01,791 --> 00:10:03,389 ‫تو نور روشن‌گر زندگی‌ام هستی. 79 00:10:04,950 --> 00:10:07,109 ‫رشته افکارم از دیدگاه‌های تو می‌گذرد. 80 00:10:08,350 --> 00:10:10,389 ‫با دید تو به همه‌چیز می‌نگردم، 81 00:10:10,950 --> 00:10:12,868 ‫دنیا را از چشمان تو می‌بینم. 82 00:10:15,231 --> 00:10:17,189 ‫اما نمی‌توان تنها با... 83 00:10:17,709 --> 00:10:18,828 ‫پرندگان، 84 00:10:19,829 --> 00:10:20,868 ‫گل‌ها، 85 00:10:22,109 --> 00:10:23,749 ‫برهوت، 86 00:10:25,910 --> 00:10:27,148 ‫نگارش، 87 00:10:28,508 --> 00:10:29,789 ‫و آزادی زندگی کرد. 88 00:10:30,708 --> 00:10:32,788 ‫نباید نثر زندگی را از قلم انداخت. 89 00:10:33,789 --> 00:10:34,989 ‫فرزندانمان، 90 00:10:38,150 --> 00:10:39,469 ‫بیماری‌هایمان، 91 00:10:39,669 --> 00:10:40,787 ‫پخت و پزمان، 92 00:10:44,109 --> 00:10:46,028 ‫عیب‌ها و دعواهایمان. 93 00:10:47,388 --> 00:10:50,028 ‫تو عمداً این مسائل را نادیده می‌گیری. 94 00:10:51,268 --> 00:10:53,907 ‫من مانند تو نمی‌شوم، من تو نیستم. 95 00:10:57,148 --> 00:10:59,466 ‫اگر به این شکل ادامه بدم، ‫در حق خودم ظلم کرده‌ام. 96 00:11:19,467 --> 00:11:24,346 ‫چرا من را جلوی دوستان ‫و میهمانان کوچک می‌کردی؟ 97 00:11:26,226 --> 00:11:27,746 ‫مدام وسط حرفم می‌پریدی. 98 00:11:28,147 --> 00:11:29,826 ‫همیشه در جمع کارت این بود. 99 00:11:31,427 --> 00:11:34,307 ‫نشاط و شادابی من موجب خشم... 100 00:11:34,713 --> 00:11:36,345 ‫و سوء ظن تو بود. 101 00:11:36,752 --> 00:11:38,384 ‫موجب حسادت معروفت بود. 102 00:11:41,466 --> 00:11:44,185 ‫تو همسر را با دو نیمه ‫از ورق کاغذی مقایسه می‌کنی: 103 00:11:44,707 --> 00:11:47,865 ‫«اگر کمی پارگی‌اش کشیده شود، جدا می‌شود.» 104 00:11:48,067 --> 00:11:49,945 ‫«خاصیت دعوا و جدال است.» 105 00:11:50,466 --> 00:11:53,225 ‫«همانند اشک‌های کوچکی ‫در رابطه‌های خوب هستند.» 106 00:11:54,186 --> 00:11:57,585 ‫«روابط صمیمانه یک زوج باید حفظ شود.» 107 00:11:58,386 --> 00:12:00,585 ‫«هیچ‌گاه نگذارید آن کاغذ پاره شود.» 108 00:12:05,506 --> 00:12:07,425 ‫من به سختی خودم را آرام می‌کنم. 109 00:12:09,065 --> 00:12:10,744 ‫تحریک‌پذیر هستم، 110 00:12:11,704 --> 00:12:14,225 ‫من هم عصبانی و حسود می‌شوم. 111 00:12:16,664 --> 00:12:18,504 ‫مثل خودت هم پر از شور هستم. 112 00:12:19,146 --> 00:12:21,943 ‫مگر یادت نیست بعد از فروکش خشمم، ‫به دری می‌زدم... 113 00:12:22,144 --> 00:12:25,424 ‫که در آن مطالعه می‌کردی، ‫تا ببینمت، ببوسمت، 114 00:12:26,785 --> 00:12:28,263 ‫ازت بخواهم تا مرا ببخشی؟ 115 00:12:33,465 --> 00:12:35,784 ‫«با عجله داخل شد و شروع به غلونمایی کرد،» 116 00:12:36,544 --> 00:12:39,542 ‫«به زعم او تغییرات ناممکن هستند،» 117 00:12:40,824 --> 00:12:42,064 ‫«که از وضع موجود ناراضی است،» 118 00:12:42,504 --> 00:12:44,543 ‫«و باید به ناکجاآباد فرار کند.» 119 00:12:46,984 --> 00:12:49,862 ‫«من به او ترحم کردم، ‫اما به خوبی می‌دانم که فایده‌ای ندارد.» 120 00:12:50,103 --> 00:12:53,583 ‫«تا لحظه مرگم قرار است آسیابی بادی ‫به گردن من و فرزندانم باشد.» 121 00:12:54,023 --> 00:12:57,703 ‫«شاید باید یاد بگیرم که چطور ‫در این شرایط، غرق نشوم.» 122 00:12:57,904 --> 00:12:59,182 ‫«اما فرزندانم چه؟» 123 00:13:00,023 --> 00:13:01,902 ‫«ظاهراً شرایط بدین قرار است.» 124 00:13:03,662 --> 00:13:06,262 ‫«کوته‌نظری من موجب رنجشم است.» 125 00:13:07,283 --> 00:13:09,362 ‫«مانند فردی بیمار آرامش کردم.» 126 00:13:15,262 --> 00:13:16,902 ‫دفتر خاطراتت را خوانده‌ام. 127 00:13:20,102 --> 00:13:22,142 ‫هیچ‌چیز در دنیا بیشتر از نگاه‌هایت، 128 00:13:22,983 --> 00:13:24,182 ‫لطافتت، 129 00:13:25,622 --> 00:13:26,782 ‫قدردانی‌ات از زحماتم، 130 00:13:27,422 --> 00:13:29,301 ‫مهربانی‌ات نسبت به من، 131 00:13:32,422 --> 00:13:33,861 ‫مرا خوشحال نمی‌کند. 132 00:13:39,502 --> 00:13:41,261 ‫هیچ‌وقت یاد نگرفتی عذرخواهی کنی. 133 00:14:06,462 --> 00:14:08,220 ‫مراقبت از فرزندان، 134 00:14:10,541 --> 00:14:13,419 ‫شب‌های بی‌خوابی با کودکان و با خودت، 135 00:14:14,540 --> 00:14:16,499 ‫درست کردن وعده‌های غذایی ده نفره، 136 00:14:17,180 --> 00:14:18,860 ‫تبعیت از دستورات، 137 00:14:20,900 --> 00:14:24,259 ‫اداره خانه، آماده‌سازی تخت میهمانان، 138 00:14:26,980 --> 00:14:29,620 ‫چندین و چند بار کپی کردن دست‌نوشته‌هایت، 139 00:14:31,339 --> 00:14:32,458 ‫تمام این مواد... 140 00:14:33,019 --> 00:14:34,539 ‫برایم به قدری طاقت‌فرساست، 141 00:14:36,300 --> 00:14:39,258 ‫که جایی برای هیچ احساسی جز خستگی، 142 00:14:41,380 --> 00:14:42,818 ‫در من باقی نمی‌گذارد. 143 00:14:44,139 --> 00:14:48,738 ‫به همین دلیل هر نارضایتی و سوء ظن تو، ‫برایم به این شدت ناامیدکننده بود. 144 00:14:49,579 --> 00:14:50,586 ‫آری، 145 00:14:50,960 --> 00:14:53,738 ‫منظورم بی‌اعتمادی‌هایت پس از ازدواجمان است. 146 00:14:53,939 --> 00:14:56,297 ‫فکر می‌کنی جذب مردان دیگری شده‌ام؟ 147 00:14:56,499 --> 00:14:58,417 ‫عدم اعتمادت آزارم می‌دهد! 148 00:15:00,418 --> 00:15:01,738 ‫اشک در چشمانت، 149 00:15:03,859 --> 00:15:05,618 ‫نگاه شیرینت، 150 00:15:06,578 --> 00:15:07,736 ‫شیرین اما غمگین... 151 00:15:08,018 --> 00:15:09,337 ‫به قدری دوستت دارم، 152 00:15:09,938 --> 00:15:11,218 ‫که می‌خوام در آغوش بگیرمت، 153 00:15:11,458 --> 00:15:14,218 ‫اما با وجود این تصور که به من اعتماد نداری، ‫فقط اذیت می‌شوم. 154 00:15:15,418 --> 00:15:16,777 ‫حرفم را باور نداری. 155 00:15:21,257 --> 00:15:22,457 ‫اعتماد، 156 00:15:23,578 --> 00:15:26,897 ‫محبت و سادگی، بهترین ویژگی‌هایی است ‫که می‌توانی در زندگی به من دهی. 157 00:15:28,298 --> 00:15:30,337 ‫با همین چند ویژگی خوشبختم می‌کنی. 158 00:15:37,937 --> 00:15:43,096 ‫آنچه که متوجه نمی‌شدم و نمی‌شوم، ‫علت تغییرات آنی خلق و خوی‌ات است. 159 00:15:46,937 --> 00:15:48,335 ‫از من خواستگاری می‌کنی. 160 00:15:51,136 --> 00:15:53,136 ‫با چنین لطافتی ابراز علاقه می‌کنی، 161 00:15:54,336 --> 00:15:57,095 ‫به من اهمیت می‌دی، ‫از ویژگی‌هایم تمجید می‌کنی. 162 00:15:58,017 --> 00:16:00,976 ‫اما عمر این شور آتشین تو، ‫بیش از لحظه‌ای نیست. 163 00:16:02,416 --> 00:16:04,895 ‫خوشحال شدم که در دفتر خاطراتت خواندم: 164 00:16:06,935 --> 00:16:10,135 ‫«یک سال از آخرین باری که در این دفتر ‫نوشته‌ام گذشته. سال خوبی بود.» 165 00:16:10,816 --> 00:16:14,255 ‫«رابطه بین من و سونیا بهتر و محکم‌تر شده.» 166 00:16:15,016 --> 00:16:16,255 ‫«یکدیگر را دوست داریم،» 167 00:16:16,455 --> 00:16:19,734 ‫«هیچ‌کس را در دنیا از هم عزیزتر نمی‌دانیم.» 168 00:16:21,095 --> 00:16:23,614 ‫«صداقت در رابطه ما جاری است.» 169 00:16:23,815 --> 00:16:25,934 ‫«نه رازی داریم و نه خجالتی داریم.» 170 00:16:27,975 --> 00:16:29,255 ‫«حال خیلی خوبی دارم،» 171 00:16:30,455 --> 00:16:32,374 ‫«کنار او خوشبختم،» 172 00:16:33,214 --> 00:16:35,694 ‫«گویی که یک در میلیون احتمال داشت ‫چنین همسری پیدا کنم.» 173 00:16:36,575 --> 00:16:39,452 ‫اما ناامیدی‌های لحظه‌ای تو بس عمیق، 174 00:16:39,855 --> 00:16:41,174 ‫و غیرقابل جبران است، 175 00:16:42,295 --> 00:16:45,253 ‫گویی که زخم‌های تازه‌ای بر روحت نیست، 176 00:16:46,334 --> 00:16:47,894 ‫و مدت‌هاست آن‌ها را داشته‌ای. 177 00:16:48,933 --> 00:16:51,973 ‫این همان ناامیدیست که ممکن است ‫وقتی کودک خردسالی برای اولین بار، 178 00:16:52,173 --> 00:16:55,173 ‫جنازه‌ای پوسیده می‌بیند، احساس می‌کند. 179 00:16:55,534 --> 00:16:57,572 ‫علایق تو به مسائل دیگری است. 180 00:16:58,533 --> 00:16:59,773 ‫نگارش، 181 00:17:00,212 --> 00:17:02,803 ‫نظارت بر املاک، مشاغل، 182 00:17:02,853 --> 00:17:03,893 ‫کلاس‌هایت... 183 00:17:06,934 --> 00:17:08,412 ‫دیگر مرا نمی‌بینی. 184 00:17:08,613 --> 00:17:10,412 ‫اگر از من حالم را بپرسی، 185 00:17:10,653 --> 00:17:12,332 ‫و بپرسی امروز چه کار کرده‌ام، 186 00:17:15,333 --> 00:17:17,173 ‫پاسخ‌هایم برایت جالب توجه نیست. 187 00:17:21,693 --> 00:17:22,892 ‫اما چرا چنین است؟ 188 00:17:25,013 --> 00:17:26,212 ‫مگر من چه اشتباهی کرده‌ام؟ 189 00:17:31,133 --> 00:17:32,691 ‫چرا انقدر دور، 190 00:17:33,452 --> 00:17:35,091 ‫مطرود و سرد هستی؟ 191 00:17:39,213 --> 00:17:41,011 ‫در ذهنم سوالات بیهوده می‌پرسم. 192 00:17:45,492 --> 00:17:47,212 ‫در دفتر خاطراتت خواندم: 193 00:17:48,852 --> 00:17:50,571 ‫«او به آرامی می‌خوابد،» 194 00:17:52,532 --> 00:17:56,051 ‫«هر روزش را با این تصور که رفتارم ‫خارج از انصاف است، می‌گذراند.» 195 00:17:57,132 --> 00:18:00,571 ‫«به خیالش قربانی هوس‌های بی‌پایان من است.» 196 00:18:01,172 --> 00:18:03,331 ‫«به بچه شیر می‌دهد، ‫به اندازه کافی مشغله دارد.» 197 00:18:03,532 --> 00:18:05,730 ‫«اکنون صحبت کردن با او غیر ممکن است،» 198 00:18:06,132 --> 00:18:08,690 ‫«در حالی که ممکن است ‫مسائل خود به خود حل شوند.» 199 00:18:08,891 --> 00:18:11,730 ‫«نه، او دوستم نداشت. دوستم ندارد.» 200 00:18:13,171 --> 00:18:15,331 ‫«اکنون از این مسئله معذب و رنجورم،» 201 00:18:16,250 --> 00:18:18,450 ‫«اما آیا تا این حد خودم را فریب داده بودم؟» 202 00:18:27,211 --> 00:18:29,050 ‫آیا مرا به چشم انسان می‌بینی؟ 203 00:18:30,650 --> 00:18:33,849 ‫من برات شخص هستم؟ شیء هستم؟ 204 00:18:35,089 --> 00:18:36,449 ‫تو به من احتیاج داری. 205 00:18:37,330 --> 00:18:39,769 ‫نه به یک زن، بلکه به من. ‫من هم کنارت هستم. 206 00:18:40,049 --> 00:18:43,449 ‫وقتی مرا خسته کردی و امیالت تمام شد، 207 00:18:44,104 --> 00:18:45,205 ‫مرا فراموش می‌کنی، 208 00:18:46,249 --> 00:18:49,368 ‫به من پشت می‌کنی و باری دیگر ‫سر و کله‌ات پیدا می‌شود. 209 00:18:52,210 --> 00:18:54,608 ‫اما من هستم که همیشه ‫می‌خواهم تو را راضی نگه دارم. 210 00:18:56,010 --> 00:18:59,968 ‫رویایم این بود تا با عشقی خالص، ‫زندگیمان را پیش ببریم. 211 00:19:03,449 --> 00:19:05,888 ‫چرا امروز انقدر مهربانی، 212 00:19:06,089 --> 00:19:08,088 ‫فقط خوبی‌هایم را می‌بینی، 213 00:19:08,369 --> 00:19:10,568 ‫در حالی که روز بعد، ‫پس از گذشت لطافت‌هایت، 214 00:19:11,128 --> 00:19:13,007 ‫من مقصر همه‌چیز می‌شوم؟ 215 00:19:13,248 --> 00:19:17,608 ‫آنقدر چموش می‌شوی که به هر طریق ‫می‌خوای به من آسیب بزنی. 216 00:19:18,930 --> 00:19:20,368 ‫من چطور باید بفهمم... 217 00:19:21,968 --> 00:19:23,527 ‫که چه گناهی کرده‌ام؟ 218 00:19:24,488 --> 00:19:27,087 ‫آیا ممکن است هیچ‌گاه کار درستی نکرده باشم؟ 219 00:19:28,528 --> 00:19:31,767 ‫می‌خواهم خوب باشم، ‫کسی از عیب‌هایم غافل نشود، 220 00:19:31,968 --> 00:19:34,247 ‫و مهم‌تر از همه هرگز خودم را نبخشم. 221 00:19:40,107 --> 00:19:44,007 ‫وقتی فرزند کوچکمون روی سینه‌ام دراز کشیده ‫و دیگری مرا در آغوش می‌گیرد، 222 00:19:44,208 --> 00:19:46,127 ‫به قدری احساس خوشبختی می‌کنم، 223 00:19:49,168 --> 00:19:54,045 ‫که دیگر حسادت، اندوه، پشیمانی و میلی ندارم. 224 00:19:55,527 --> 00:19:56,886 ‫هیچ‌کدام را ندارم. 225 00:19:58,687 --> 00:20:00,966 ‫از نظر تو، من چیزی بیش از سگی رذل نیستم. 226 00:20:08,287 --> 00:20:10,206 ‫آن‌وقت تو برای من چه هستی؟ 227 00:20:35,966 --> 00:20:39,925 ‫گاهی چنان در غم و اندوه فرو می‌روی ‫که نمی‌توانی از آن رهایی پیدا کنی. 228 00:20:40,606 --> 00:20:41,884 ‫من نیز نمی‌توانم کمکی کنم. 229 00:20:42,565 --> 00:20:44,405 ‫فکر مرگ تو را عذاب می‌دهد، 230 00:20:44,685 --> 00:20:46,564 ‫می‌ترساند یا فروتن می‌کند، 231 00:20:46,844 --> 00:20:49,244 ‫اما آرامش را از تو سلب می‌کند. 232 00:20:54,285 --> 00:20:56,523 ‫«کودکان و افراد پیر شبیه همدیگر هستند،» 233 00:20:57,484 --> 00:21:00,164 ‫«با این حال کودک نمی‌داند ‫چگونه از خود محافظت کند،» 234 00:21:00,365 --> 00:21:01,803 ‫«و فقط خودش را دوست دارد.» 235 00:21:02,285 --> 00:21:04,524 ‫«پیرمرد عادت دارد از خود محافظت کند،» 236 00:21:04,724 --> 00:21:06,164 ‫«اما خودش را دوست ندارد.» 237 00:21:07,364 --> 00:21:09,843 ‫«کودک زندگی را دوست دارد ‫و از مرگ نمی‌ترسد.» 238 00:21:12,024 --> 00:21:13,783 ‫«پیرمرد زندگی را دوست ندارد،» 239 00:21:14,804 --> 00:21:15,924 ‫«و از مرگ می‌ترسد.» 240 00:21:18,204 --> 00:21:21,482 ‫«تنها آرامش خاطر از هراس مرگ این است ‫که همه‌مان در معرضش هستیم.» 241 00:21:27,883 --> 00:21:31,323 ‫اغلب می‌گویی که آرزوی مرگ داری، ‫اما من این حرفت را باور ندارم. 242 00:21:32,723 --> 00:21:34,402 ‫مگر اینکه، طبق حرف سنکا... 243 00:21:40,242 --> 00:21:43,322 ‫«ما اغلب به این علت آرزوی مرگ داریم، ‫چون از آن می‌ترسیم.» 244 00:21:58,243 --> 00:22:00,281 ‫در هر فردی رازی نهفته است. 245 00:22:01,603 --> 00:22:04,241 ‫باز کردن افکار دیگران دشوار است. 246 00:22:08,122 --> 00:22:12,720 ‫حتی صادق‌ترین و شفاف‌ترین ما ‫همیشه ماسک بر چهره دارند، 247 00:22:13,202 --> 00:22:15,720 ‫که آنچه در اعماق وجودشان ‫نهفته را مخفی می‌کند. 248 00:22:21,401 --> 00:22:24,080 ‫بعضی‌ها نقابشان بهتر از روحشان است. 249 00:22:26,202 --> 00:22:29,001 ‫بعضی‌ها برعکس، ‫روحی لطیف و دوست داشتنی دارند، 250 00:22:29,441 --> 00:22:31,440 ‫که نمی‌دانند چطور ابراز کنند. 251 00:22:37,001 --> 00:22:39,159 ‫آیا ابراز کردن آنقدر مهم است؟ 252 00:22:42,680 --> 00:22:44,879 ‫بیشتر مردم طوری زندگی می‌کنند ‫که انگار کور هستند. 253 00:22:45,161 --> 00:22:46,440 ‫رقصیدن در تاریکی، 254 00:22:46,881 --> 00:22:48,680 ‫در پیروی امیال ناشناخته. 255 00:22:52,080 --> 00:22:55,999 ‫قبل از ازدواجمان از خود پرسیدم: ‫«چطور شوهرم را نزد خود نگه دارم؟» 256 00:22:57,080 --> 00:22:59,559 ‫«با مادر و همسری مهربان و صادق بودن.» 257 00:23:03,000 --> 00:23:04,439 ‫کلمات توخالی. 258 00:23:06,440 --> 00:23:07,719 ‫هیچ‌کس نمی‌تواند... 259 00:23:08,320 --> 00:23:09,518 ‫آنچه لازم است را توضیح دهد. 260 00:23:14,879 --> 00:23:16,398 ‫عشق زیادی می‌خواهد... 261 00:23:17,159 --> 00:23:19,398 ‫زندگی کوچک و کم می‌شود، 262 00:23:21,398 --> 00:23:23,798 ‫بدون رویابافی، تنوع یا جشن و سرور، 263 00:23:24,118 --> 00:23:26,078 ‫بدون مشارکت در زندگی اجتماعی، 264 00:23:26,319 --> 00:23:27,758 ‫تو این‌طور خواستی، 265 00:23:27,939 --> 00:23:30,358 ‫و اطمینان حاصل کردی ‫که خواسته‌ات برآورده شود. 266 00:23:53,358 --> 00:23:55,197 ‫تو کاملاً در ذهن خود زندگی می‌کنی، 267 00:23:56,477 --> 00:23:57,676 ‫در افکارت، 268 00:23:58,237 --> 00:23:59,917 ‫در آنچه که می‌خواهی ایجاد کنی. 269 00:24:00,677 --> 00:24:02,876 ‫هدف از زندگی‌ات همان دنیای خیالی‌ات است. 270 00:24:03,358 --> 00:24:06,797 ‫فقط برای استراحت یا تنوع پیش ما برمی‌گردی. 271 00:24:08,518 --> 00:24:13,076 ‫به من می‌گویی: «هنرمند بهترین‌ها را ‫از زندگی خود می‌گیرد و در کارش می‌گذارد.» 272 00:24:13,176 --> 00:24:16,176 ‫به همین دلیل است که اثرش زیبا ‫و زندگی‌اش رقت‌انگیز است.» 273 00:24:16,957 --> 00:24:20,435 ‫فکر می‌کنی زندگی نداری، ‫یا زندگی‌ات رقت‌انگیز است؟ 274 00:24:20,636 --> 00:24:23,355 ‫که چیزی نیست؟ ‫زندگی‌ات هیچ نیست. 275 00:24:24,517 --> 00:24:27,276 ‫زندگی‌ات همانند زندگی من، مهیج و غنی است. 276 00:24:27,477 --> 00:24:28,955 ‫زندگی من هیچ نیست. 277 00:24:32,836 --> 00:24:35,555 ‫من نقاشی می‌کشم، ‫لباس‌های تو و بچه‌ها را می‌دوزم، 278 00:24:35,756 --> 00:24:37,275 ‫هر روز به آن‌ها درس می‌دهم. 279 00:24:37,476 --> 00:24:40,956 ‫به آنها موسیقی یاد می‌دهم، ‫پیانو می‌زنم، برایشان کتاب می‌خوانم. 280 00:24:41,436 --> 00:24:42,916 ‫درخت می‌کارم. 281 00:24:44,956 --> 00:24:47,115 ‫دست نوشته‌هایت را اصلاح و کپی می‌کنم. 282 00:24:47,315 --> 00:24:48,674 ‫درموردشان نظر می‌دهم. 283 00:24:49,076 --> 00:24:52,475 ‫من در تمام مراحل نگارش تو ‫با شخصیت‌هایت زندگی می‌کنم. 284 00:24:55,075 --> 00:24:56,594 ‫تو به ما علاقه‌ای نداری. 285 00:24:57,274 --> 00:25:00,514 ‫نه به من و نه به فرزندانمان، ‫نه به زندگی درونی ما، 286 00:25:00,715 --> 00:25:02,714 ‫نه به شادی‌ها یا غم‌هایمان. 287 00:25:06,835 --> 00:25:11,114 ‫با وجود خانواده‌ات، ‫در دنیایی جدا از واقعیت سیر می‌کنی. 288 00:25:12,075 --> 00:25:13,594 ‫ما تو را ترک نکردیم، 289 00:25:14,078 --> 00:25:15,219 ‫تو ما را ترک کردی. 290 00:25:20,395 --> 00:25:21,474 ‫به من گفتی: 291 00:25:21,914 --> 00:25:22,993 ‫«آثار من،» 292 00:25:23,594 --> 00:25:24,754 ‫«تمام آثار من،» 293 00:25:24,954 --> 00:25:27,914 ‫«تو را به خود جذب کرد، ‫و به قدری ضعیف جذب کرد،» 294 00:25:28,114 --> 00:25:32,953 ‫«که اگر روزی آن‌ها را بخوانی، ‫از روی کنجکاوی است.» 295 00:25:33,914 --> 00:25:36,832 ‫«فرزندانمان که حتی ذره‌ای ‫جذب آن آثار نخواهند شد.» 296 00:25:40,314 --> 00:25:44,872 ‫«فکر می‌کنی که زندگی‌ام یک طرف است ‫و نوشتن من در طرف دیگر.» 297 00:25:45,474 --> 00:25:47,513 ‫«اما نوشته‌هایم خود من است!» 298 00:25:51,272 --> 00:25:53,712 ‫«در زندگی واقعی، ‫نمی‌توانستم نظرات خود را بیان کنم.» 299 00:25:53,873 --> 00:25:58,192 ‫«در زندگی واقعی، ‫به ضرورت زندگی خانوادگی امتیاز دادم.» 300 00:25:59,993 --> 00:26:02,871 ‫"من آن را زندگی می‌کنم، ‫اما روح من این زندگی را رد می‌کند.» 301 00:26:05,633 --> 00:26:08,592 ‫«این زندگی که مال من نیست، ‫تو آن را زندگی من می‌دانی،» 302 00:26:09,473 --> 00:26:12,472 ‫«در حالی که آن زندگی که من می‌گویم،» 303 00:26:12,712 --> 00:26:15,592 ‫«برایت فرقی با مهملات ندارد.» 304 00:26:15,792 --> 00:26:19,832 ‫«تو علت رنج من هستی. ‫که ناخواسته...» 305 00:26:20,512 --> 00:26:22,231 ‫«مرا می‌رنجانی.» 306 00:26:31,153 --> 00:26:33,070 ‫نمی‌شود کسی را به زور نگه داشت. 307 00:27:22,670 --> 00:27:24,869 ‫یک بار روی زمین نشسته بودم... 308 00:27:27,790 --> 00:27:29,868 ‫«چیکار می‌کنی؟ ناسلامتی باردار هستی!» 309 00:27:32,750 --> 00:27:34,068 ‫«پارچه‌ها را مرتب می‌کنم.» 310 00:27:35,429 --> 00:27:36,828 ‫«زود بلند بشو!» 311 00:27:37,109 --> 00:27:38,668 ‫بیرون رفتی و در را کوبیدی. 312 00:27:40,309 --> 00:27:44,148 ‫دنبالت دویدم تا به سمت اتاق مطالعه‌ات بروم. ‫در اتاق بودی، عصبانی و خشمگین. 313 00:27:44,428 --> 00:27:45,428 ‫«چه می‌خواهی؟» 314 00:27:45,709 --> 00:27:47,188 ‫«برو! گفتم برو!» 315 00:27:49,228 --> 00:27:52,868 ‫مات و مبهوت نزدیک‌تر می‌شوم. ‫سینی قهوه‌جوش... بوم! 316 00:27:53,148 --> 00:27:56,347 ‫همه‌چیز ریخت. ‫تمام ظروف در اتاق شکسته شد. 317 00:27:57,387 --> 00:27:58,587 ‫دستانت را گرفتم، 318 00:27:59,348 --> 00:28:00,427 ‫عصبانی‌تر شدی، 319 00:28:00,667 --> 00:28:02,707 ‫فشارسنج را از دیوار برداشتی، 320 00:28:02,988 --> 00:28:04,307 ‫و خردش کردی! 321 00:28:10,468 --> 00:28:14,507 ‫به سمت اتاقم دویدم ‫و از ته دل گریه کردم. 322 00:28:16,307 --> 00:28:19,746 ‫چگونه یک اشتباه کوچک می‌تواند ‫تو را به چنین خشم بکشاند؟ 323 00:28:23,987 --> 00:28:25,747 ‫احساس می‌کنم رها شده‌ام 324 00:28:27,028 --> 00:28:28,586 ‫شوهر همدم که دارم. 325 00:28:29,427 --> 00:28:31,865 ‫حتی شوهر عاشقم نیز از من دوری می‌کرد. ‫اما چرا؟ 326 00:28:32,817 --> 00:28:33,824 ‫چرا؟ 327 00:28:40,987 --> 00:28:42,985 ‫باردار بودم. بچه‌ام را از دست دادم. 328 00:28:45,587 --> 00:28:48,545 ‫تا به امروز علت عصبانیتت را نفهمیده‌ام. 329 00:28:55,026 --> 00:28:56,944 ‫دلیلی برای عصبانیتت وجود داشت؟ 330 00:28:59,226 --> 00:29:00,585 ‫شاید هم دلیلی نداشت. 331 00:29:43,304 --> 00:29:45,304 ‫اغلب به من می‌گویی ‫که ما به قدری صمیمی هستیم، 332 00:29:45,905 --> 00:29:48,024 ‫که نمی‌توانیم از دیگری جدا باشیم. 333 00:29:48,464 --> 00:29:50,422 ‫حتی اگر مایه عذاب بود، ‫همچنان دوستت داشتم، 334 00:29:52,103 --> 00:29:53,182 ‫با اشتیاق دوستت داشتم، 335 00:29:53,864 --> 00:29:54,983 ‫شاعرانه دوستت داشتم، 336 00:29:55,983 --> 00:29:56,982 ‫با حسادت دوستت داشتم. 337 00:29:59,144 --> 00:30:01,062 ‫عاشق این متنی هستم که برایم خواندی: 338 00:30:03,704 --> 00:30:05,183 ‫«شعر آتشی است...» 339 00:30:06,183 --> 00:30:07,341 ‫«که در روح روشن می‌شود.» 340 00:30:07,622 --> 00:30:10,223 ‫«این آتش می‌سوزد، گرم می‌شود ‫و روشن می‌شود.» 341 00:30:12,983 --> 00:30:15,263 ‫«برخی سوزش را احساس می‌کنند، ‫برخی دیگر گرما را احساس می‌کنند.» 342 00:30:16,103 --> 00:30:19,302 ‫«بعضی دیگر نور را می‌بینند، ‫برخی اصلاً چیزی را درک نمی‌کنند.» 343 00:30:20,222 --> 00:30:25,061 ‫«جمعیتی که شاعران را قضاوت می‌کنند، ‫نه سوختگی، نه گرما و نه نور حس نمی‌کنند.» 344 00:30:28,103 --> 00:30:31,460 ‫«به هر حال، همه فکر می‌کنند ‫که شعر فقط در جهت اشراق است.» 345 00:30:32,101 --> 00:30:34,581 ‫«کسانی که اینطور فکر می‌کنن، ‫خود را نویسنده می‌دانند،» 346 00:30:35,382 --> 00:30:37,700 ‫«و فانوس به دست می‌خواهند ‫مسیر زندگی را روشن سازند.» 347 00:30:39,782 --> 00:30:42,461 ‫«به نظر آن‌ها طبیعی است ‫که نور بیشتری مورد نیاز است،» 348 00:30:42,742 --> 00:30:44,701 ‫«آن هم در جایی که ‫مملو از تاریکی و هیاهو است.» 349 00:30:46,782 --> 00:30:49,340 ‫«دیگران می‌دانند آنچه که مهم است، ‫گرما است،» 350 00:30:49,902 --> 00:30:53,260 ‫بنابراین آنچه برای گرم کردن سهل است را ‫با گرمایی مصنوعی گرم می‌کنند.» 351 00:30:54,221 --> 00:30:55,621 ‫«اما شاعر واقعی،» 352 00:30:56,342 --> 00:30:59,419 ‫«ناخواسته و مبتلا به آن، ‫از خود تغذیه می‌کند،» 353 00:30:59,941 --> 00:31:01,220 ‫«و دیگران را می‌سوزاند.» 354 00:31:04,821 --> 00:31:06,059 ‫«در همین خلاصه می‌شود.» 355 00:31:14,820 --> 00:31:18,499 ‫«اکثر مردان زندگی‌هایشان را ‫مقابل آینه‌ای می‌گذرانند.» 356 00:31:44,900 --> 00:31:47,299 ‫می‌خواهم علاقه‌ام را با همان قدرت، 357 00:31:49,539 --> 00:31:51,857 ‫و همان شدتی که در ابتدا داشت، ببینی. 358 00:31:54,019 --> 00:31:56,498 ‫یاد روزهایی می‌افتم که اسکیت می‌کردیم. 359 00:32:01,338 --> 00:32:02,297 ‫ای وای... 360 00:32:27,418 --> 00:32:29,497 ‫زیبایی حرکات را تحسین می‌کردیم، 361 00:32:30,738 --> 00:32:33,056 ‫اجازه دادم از هوای سرد مست شوم، 362 00:32:36,178 --> 00:32:38,056 ‫تا قدرت و سلامتم تحت شعاع قرار گیرد. 363 00:32:38,658 --> 00:32:42,276 ‫شادی بچه‌ها باعث شد تا ‫غم و اندوه و همه‌چیز را فراموش کنم. 364 00:32:44,337 --> 00:32:45,616 ‫یک بار، 365 00:32:46,417 --> 00:32:49,975 ‫وقتی هیچ‌چیز عشق و خوشبختی ‫ما را مختل نکرده بود، مثل یک روح بودیم، 366 00:32:50,657 --> 00:32:52,216 ‫در تمام موارد یکسان بودیم: 367 00:32:53,297 --> 00:32:55,096 ‫آموزش و پرورش کودکان، 368 00:32:56,256 --> 00:32:58,096 ‫زندگیمان در روستا، 369 00:32:58,296 --> 00:32:59,775 ‫دیدمان به زندگی. 370 00:33:00,495 --> 00:33:03,335 ‫با هم بزرگ شدیم و به یک جهت نگریستیم. 371 00:33:05,216 --> 00:33:08,255 ‫تردیدها و سؤالات ما را از زندگی باز نداشت. 372 00:33:11,416 --> 00:33:12,695 ‫تو از ما مراقبت می‌کردی، 373 00:33:13,776 --> 00:33:16,294 ‫هر روز همه‌چیز بهتر و شیرین‌تر بود. 374 00:33:20,536 --> 00:33:23,374 ‫آینده فرزندانمان را با هم تصور می‌کردیم. 375 00:34:24,414 --> 00:34:26,572 ‫این روزها به سختی با من صحبت می‌کنی. 376 00:34:27,533 --> 00:34:29,452 ‫طوری رفتار می‌کنی که حس کنم ‫انگار که دروغ می‌گویم، 377 00:34:30,732 --> 00:34:32,413 ‫انگار به اندازه کافی دوستت ندارم. 378 00:34:35,574 --> 00:34:36,892 ‫من زندگی‌ات را مسموم می‌کنم، 379 00:34:40,652 --> 00:34:42,291 ‫و مدام در حال گریه و زاری‌ام. 380 00:34:43,092 --> 00:34:44,891 ‫بدون مهلت تلاش می‌کنم. 381 00:34:46,093 --> 00:34:49,332 ‫از عدم امکان دستیابی به آنچه ‫می‌خواهم انجام دهم، رنج می‌برم. 382 00:34:51,592 --> 00:34:54,631 ‫من به جان در بدنم خلاصه شده‌ام، ‫اما دارم خفه می‌شوم. 383 00:34:59,452 --> 00:35:00,691 ‫تو برایم بنویس: 384 00:35:08,692 --> 00:35:11,850 ‫«من درمورد کمبود عشق صحبت می‌کنم، ‫نه از جانب من بلکه از جانب تو.» 385 00:35:12,052 --> 00:35:14,891 ‫«دوستت دارم. مدام به تو فکر می‌کنم ‫و دلم به حالت می‌سوزد.» 386 00:35:16,810 --> 00:35:19,890 ‫«من در تو خصومتی غیرقابل کاهش می‌بینم،» 387 00:35:21,011 --> 00:35:22,850 ‫«بنابراین نمی‌توانم بنویسم،» 388 00:35:26,211 --> 00:35:28,569 ‫«بلکه فقط می‌توانم دردم را ابزار کنم.» 389 00:35:47,130 --> 00:35:48,369 ‫دارم پژمرده می‌شوم. 390 00:35:49,810 --> 00:35:51,528 ‫وقتی مشغول نوشتن نیستی، 391 00:35:51,810 --> 00:35:54,568 ‫در روز چهار تا شش ساعت پیانو می‌زنی. 392 00:35:55,890 --> 00:35:57,568 ‫از گام، تمرین گرفته... 393 00:35:58,808 --> 00:36:00,209 ‫آن سونات وبر... 394 00:36:00,849 --> 00:36:02,169 ‫که من خیلی دوستش دارم. 395 00:36:04,210 --> 00:36:08,208 ‫وقتت را صرف پیاده‌روی‌های انفرادی می‌کنی. ‫به نظر می‌رسد می‌خواهی خود را مبهوت کنی، 396 00:36:08,908 --> 00:36:12,387 ‫از فکر کردن به پوچی زندگی و تمایل خود ‫برای پایان دادن به آن، دست بردار. 397 00:36:12,569 --> 00:36:13,968 ‫دیگر خسته شده‌ام. 398 00:36:16,368 --> 00:36:18,088 ‫خسته‌ام کرده‌ای. 399 00:36:27,048 --> 00:36:28,487 ‫«دنیا خالی بود،» 400 00:36:30,369 --> 00:36:33,007 ‫«جمعیت و قدرتمند غده‌ای بودند،» 401 00:36:33,528 --> 00:36:36,327 ‫«بی‌فصل، بی‌گیاه، بی‌درخت،» 402 00:36:37,609 --> 00:36:39,166 ‫«بی‌بشر، بی‌جان،» 403 00:36:41,688 --> 00:36:43,567 ‫«غده‌ای از جنس مرگ،» 404 00:36:46,048 --> 00:36:48,527 ‫«خرج و مرجی از خاک رس سخت،» 405 00:36:51,687 --> 00:36:53,166 ‫«رودها، دریاچه‌ها،» 406 00:36:54,167 --> 00:36:55,126 ‫«و اقیانوس‌ها،» 407 00:36:56,567 --> 00:37:00,046 ‫«همه ساکن ایستادند. و هیچ‌چیز ‫در اعماق ساکت آن‌ها تکان نمی‌خورد» 408 00:37:01,848 --> 00:37:05,205 ‫«کشتی‌های بدون ملوان، ‫روی دریا در حال پوسیدن بودند،» 409 00:37:08,767 --> 00:37:10,886 ‫«و دکل‌هایشان تکه‌تکه سقوط می‌کرد،» 410 00:37:11,847 --> 00:37:15,285 ‫«همان‌طور که می‌افتادند،» 411 00:37:17,885 --> 00:37:20,084 ‫«آن‌ها روی پرتگاه خوابیدند،» 412 00:37:21,566 --> 00:37:22,804 ‫«روی دریایی بدون موج.» 413 00:37:27,046 --> 00:37:28,486 ‫«امواج،» 414 00:37:29,687 --> 00:37:31,364 ‫«جزر و مد،» 415 00:37:33,485 --> 00:37:34,804 ‫«در قبر خود آرمیده بودند.» 416 00:37:35,926 --> 00:37:38,484 ‫«ماه، معشوقه‌شان، پیش‌تر منقضی شده بود،» 417 00:37:38,685 --> 00:37:42,005 ‫«بادها در هوای راکد پژمرده شده بودند،» 418 00:37:42,685 --> 00:37:45,084 ‫«و ابرها هلاک شده بودند،» 419 00:37:49,325 --> 00:37:51,324 ‫«تاریکی نیازی به کمک آن‌ها نداشت،» 420 00:37:53,324 --> 00:37:54,884 ‫«چرا که جهان را در بر گرفته بود.» 421 00:38:02,365 --> 00:38:04,723 ‫عمیقاً احساس ویرانی... 422 00:38:06,205 --> 00:38:07,284 ‫و تنهایی می‌کنم... 423 00:38:11,324 --> 00:38:14,644 ‫وقتی که پس از مشاجره و قهرهایمان، ‫این شعر از بایرون را به خاطر می‌آوردم. 424 00:38:43,403 --> 00:38:45,281 ‫وقتی فکر می‌کنم که نوشتی... 425 00:38:45,482 --> 00:38:49,282 ‫«بیداری من در شک و تردید، ‫نسبت به واقعیت دنیای بیرون بود.» 426 00:38:49,803 --> 00:38:51,962 ‫«تمام معانی زندگی برایم رنگ باخته است.» 427 00:38:52,843 --> 00:38:54,602 ‫اگر برایت سخت است، 428 00:38:55,522 --> 00:38:58,881 ‫چطور می‌توانی چنین دیدگاهی را ‫به دوستان و خانواده‌ات تحمیل کنی؟ 429 00:39:04,962 --> 00:39:09,081 ‫من دیگر به خاطر نمی‌آورم که کدام‌یک از ما ‫این نزاع را شروع کرد یا چه چیزی باعثش شد. 430 00:39:10,282 --> 00:39:11,440 ‫احتمالا من مقصر بوده‌ام. 431 00:39:13,802 --> 00:39:16,241 ‫من تو را به خاطر نادیده‌گرفتن ‫فرزندانمان سرزنش کردم، 432 00:39:16,722 --> 00:39:18,860 ‫برای اینکه گذاشتی تنها مراقبشان باشم. 433 00:39:19,902 --> 00:39:24,160 ‫من به تنهایی توان حمل بار خانواده... 434 00:39:25,682 --> 00:39:27,080 ‫و طرد شدن توسط تو را نداشتم. 435 00:39:28,121 --> 00:39:30,080 ‫دعوایمان خیلی شدید بود. 436 00:39:30,741 --> 00:39:33,020 ‫فقط می‌خواستی راهت را بکشی و بروی. 437 00:39:33,360 --> 00:39:34,600 ‫این خواسته‌ات در رفتارت حس می‌شد. 438 00:39:36,041 --> 00:39:38,199 ‫گویی که قلبم تار و مار شده بود. 439 00:39:39,400 --> 00:39:41,360 ‫پس از خارج شدن فریاد کشیدی، 440 00:39:42,001 --> 00:39:44,360 ‫رفتی و تمام شب برنگشتی. 441 00:39:46,080 --> 00:39:48,119 ‫ساعت‌ها آنجا نشستم و گریه کردم، 442 00:39:49,121 --> 00:39:50,559 ‫حتی بی‌آنکه لباسم را عوض کنم. 443 00:39:52,040 --> 00:39:54,079 ‫صبح زود به بیرون رفتم. 444 00:39:55,740 --> 00:39:56,959 ‫صبح روشنی بود، 445 00:39:58,440 --> 00:40:00,358 ‫شگفت انگیز، آفتابی، 446 00:40:01,440 --> 00:40:03,359 ‫گیاهان با شبنم پوشیده شده بودند. 447 00:40:03,800 --> 00:40:04,959 ‫سرد بود، 448 00:40:06,960 --> 00:40:11,239 ‫اما طبیعت به قدری زیبایی باشکوه داشت ‫که به سمت رودخانه رفتم، 449 00:40:11,440 --> 00:40:12,718 ‫به حماممان رفتم. 450 00:40:13,359 --> 00:40:15,518 ‫همان‌جا لباسم را در آوردم و وارد آب شدم. 451 00:40:16,479 --> 00:40:17,519 ‫سرمایش را حس کردم. 452 00:40:21,159 --> 00:40:24,158 ‫یک ساعت دیگر آنجا ماندم. ‫می‌خواستم از شدت سرما بمیرم. 453 00:40:26,359 --> 00:40:29,437 ‫آنچه در آن زمان نسبت به تو ‫احساس می‌کردم مرا عذاب می‌داد: 454 00:40:29,639 --> 00:40:33,118 ‫«من می‌میرم، تو به تنهایی ‫باید از پس بچه‌ها بر بیایی.» 455 00:40:34,799 --> 00:40:37,437 ‫«بعد از من تو باید مراقبشان باشی.» 456 00:41:01,518 --> 00:41:04,437 ‫اشتیاق من به فرزندانمان، ‫سرانجام مرا دوباره زنده کرد، 457 00:41:05,797 --> 00:41:07,117 ‫و مرا راهی خانه کرد. 458 00:41:10,677 --> 00:41:12,076 ‫می‌خواستی بروی. 459 00:41:14,237 --> 00:41:15,476 ‫عاشق زن دیگری شده بودی. 460 00:41:16,678 --> 00:41:20,236 ‫نباید مثل قبل به تو ابراز علاقه می‌کردم، ‫رفتار رقت‌انگیزی می‌شد. 461 00:41:21,998 --> 00:41:23,635 ‫بار مضاعف روی دوشت می‌گذاشتم. 462 00:41:26,077 --> 00:41:29,035 ‫بالأخره به خانه آمدی ‫و تا جایی که می‌توانستیم جبران کردیم. 463 00:41:33,317 --> 00:41:34,915 ‫هر دو گریه کردیم. 464 00:41:37,397 --> 00:41:40,354 ‫خوشحال شدم که دیدم عشقم به تو نمرده است. 465 00:41:41,637 --> 00:41:45,115 ‫آن عشقی که در تمام ‫آن شب وحشتناک سوگوارش بودم. 466 00:41:52,076 --> 00:41:55,355 ‫بعد از آن دعوا، ‫مدت‌ها با هم اوقات خوشی سپری کردیم. 467 00:42:19,115 --> 00:42:20,673 ‫«چه عادت دردناکی،» 468 00:42:21,195 --> 00:42:22,753 ‫«چه تعهد سختی،» 469 00:42:23,034 --> 00:42:26,674 ‫«که به طور مداوم باید ‫نگران ملاقات با یکدیگر باشید،» 470 00:42:26,954 --> 00:42:29,753 ‫«در حالی که چیزی جز حرف‌های کوچک ندارید ‫تا به یکدیگر بزنید.» 471 00:42:30,834 --> 00:42:33,073 ‫«و برای برقراری ارتباط متقابل در مسائلی،» 472 00:42:33,274 --> 00:42:37,393 ‫«که قبلاً برای هر دو شناخته‌شده بود، ‫اما برای هیچکدام اهمیتی نداشت.» 473 00:42:38,354 --> 00:42:39,792 ‫«وارد خانه بشوم که فقط خارج بشوم،» 474 00:42:39,995 --> 00:42:42,832 ‫«شام را بیرون بخورم که دیرتر به خانه بروم،» 475 00:42:43,034 --> 00:42:46,192 ‫«بسیار خشنود از دیدن ‫سه سوئیسی در عرض پنج ساعت،» 476 00:42:46,634 --> 00:42:50,593 ‫«زنی که آدم به سختی می‌شناسد، ‫و به ندرت دوستش دارد.» 477 00:42:52,493 --> 00:42:56,412 ‫«کسی که ارزش زمان را به درستی در نظر بگیرد، ‫و ضرر آن چقدر جبران ناپذیر است،» 478 00:42:56,552 --> 00:42:59,032 ‫«باید به تلخی برای چنین ‫مصائب بزرگی عزاداری کرد.» 479 00:43:05,552 --> 00:43:09,632 ‫آن زمان را یادت هست با دوستانمان ‫«شخصیت‌ها» لا برویر را خواندیم؟ 480 00:43:09,872 --> 00:43:12,831 ‫و چگونه قسمت‌هایی از ‫دفتر خاطراتمان را ‌خواندیم؟ 481 00:43:35,272 --> 00:43:38,670 ‫«هنوز می‌خواهم بعد از ‫مکالمه تلفنی‌مان برایت بنویسم.» 482 00:43:39,351 --> 00:43:40,590 ‫«من غمگینم،» 483 00:43:41,511 --> 00:43:42,671 ‫«به شدت غمگینم.» 484 00:43:44,391 --> 00:43:45,831 ‫«می‌خواهم گریه کنم.» 485 00:43:46,391 --> 00:43:49,430 ‫«هیچ خواسته‌ای ندارم، ‫هیچ توانی برایم نمانده.» 486 00:43:49,671 --> 00:43:52,749 ‫«فکر نکن که مسببش تو هستی.» 487 00:43:53,670 --> 00:43:57,151 ‫«علت اینکه این نامه را برایت می‌نویسم، ‫این است که چنین حسی نداشته باشی.» 488 00:43:57,351 --> 00:44:00,830 ‫«خودت را لعن و نفرین نکن،» 489 00:44:01,070 --> 00:44:03,670 ‫«چرا که دلیلی برای سرزنش تو نیست.» 490 00:44:03,851 --> 00:44:06,490 ‫«ویژگی‌های زیادی در موردت وجود دارد، ‫مانند روابط تو...» 491 00:44:06,630 --> 00:44:08,189 ‫«با برخی از دوستانمان،» 492 00:44:08,870 --> 00:44:10,069 ‫«که مرا خوشحال می‌کند.» 493 00:44:12,230 --> 00:44:15,950 ‫«من می‌نویسم که نمی توان تو ‫یا به طور کلی زنان را با منطق حرکت داد:» 494 00:44:16,190 --> 00:44:20,388 ‫«منطق مثل نوعی خشونت ‫نامشروع شما را آزار می‌دهد.» 495 00:44:22,749 --> 00:44:24,628 ‫«برایم نامه بنویس، عزیزم.» 496 00:44:24,909 --> 00:44:28,389 ‫«اگر احساس نیاز به من ‫تو را خشنود می‌سازد،» 497 00:44:29,030 --> 00:44:31,668 ‫«من همان شادی را به اشتراک خواهم گذاشت. ‫خب، حرفم تمام شد.» 498 00:44:34,869 --> 00:44:37,828 ‫به نظر لطافت و دلبستگی قدیمی‌ات به من، 499 00:44:38,109 --> 00:44:39,109 ‫دوباره شعله‌ور شده است. 500 00:44:43,789 --> 00:44:45,948 ‫اما من دیگر به تو اعتماد ندارم. 501 00:44:49,549 --> 00:44:52,668 ‫دیگر از هوس‌های زودگذر ‫عاشقانه‌ات لذت نمی‌برم، 502 00:44:52,868 --> 00:44:57,107 ‫به سختی به آنها پاسخ می‌دهم، ‫از قلب و آزادی روحم محافظت می‌کنم. 503 00:44:57,308 --> 00:44:58,227 ‫به من گفتی: 504 00:44:58,468 --> 00:45:02,467 ‫«از گذشته هم به تو نزدیک‌تر خواهم شد.» 505 00:45:03,068 --> 00:45:04,788 ‫«بی‌حوصله شده‌ام، ‫احساس پوچی می‌کنم،» 506 00:45:05,508 --> 00:45:08,467 ‫«بدون تو و بدون کارم احساس ناجوری دارم،» 507 00:45:08,667 --> 00:45:11,386 ‫«برای بقا به هر دو نیاز دارم.» 508 00:45:12,148 --> 00:45:14,427 ‫«خودم را با خواب زیاد تسکین می‌دهم.» 509 00:45:14,907 --> 00:45:18,427 ‫«اگر خوب استراحت کنم، ‫بیشتر به تو و کارم می‌رسم.» 510 00:45:18,987 --> 00:45:21,787 ‫اما این «بهتر» فقط لحظه‌ای کوتاه دوام آورد. 511 00:45:22,988 --> 00:45:26,606 ‫من به خوبی از سرمستی عاشقانه‌ای ‫که مسبب جداییمان خواهد شد، باخبرم. 512 00:45:27,707 --> 00:45:29,426 ‫از آن لحظه می‌ترسیدم، وحشت داشتم. 513 00:45:30,907 --> 00:45:33,146 ‫من مغلوب این عشق و علاقه نخواهم شد، 514 00:45:33,427 --> 00:45:34,826 ‫قلبم خسته است. 515 00:46:19,786 --> 00:46:21,945 ‫آیا کسی، حتی بی‌کارترین آدم، 516 00:46:22,584 --> 00:46:25,824 ‫با ساده‌ترین زندگی ممکن، 517 00:46:26,026 --> 00:46:31,023 ‫از پس تمام وظایف محوله‌اش بر می‌آید؟ ‫وظایف بی‌پایان و بی حد و حصر هستند. 518 00:46:31,465 --> 00:46:33,416 ‫تو به کنار چاه رفتی، 519 00:46:34,065 --> 00:46:36,263 ‫بدون اینکه بپرسی آیا کوچولو بهتر است یا نه، 520 00:46:36,545 --> 00:46:38,584 ‫و اینکه آیا مادرش خسته است یا نه. 521 00:46:39,904 --> 00:46:42,863 ‫تو نسبت به ما، به خانواده‌ات، ‫خیلی کم‌لطفی کردی. 522 00:46:43,144 --> 00:46:45,583 ‫همیشه سخت‌گیر و بی‌تفاوت بودی. 523 00:46:47,744 --> 00:46:50,623 ‫در زندگینامه‌ات خواهند نوشت ‫که به جای خدمتکارت، 524 00:46:50,863 --> 00:46:52,223 ‫تمام زحمات را خودت انجام دادی، 525 00:46:53,224 --> 00:46:56,463 ‫اما هیچ‌کس نخواهد فهمید که ‫حتی برای لحظه‌ای آسودگی همسرت، 526 00:46:56,663 --> 00:46:59,463 ‫حاضر نشدی به فرزندانت خدمت کنی. 527 00:46:59,744 --> 00:47:03,504 ‫هیچ‌گاه هم در طی این سی سال، ‫یک بار کنار تخت فرزند مریضت نخوابیدی، 528 00:47:05,531 --> 00:47:07,168 ‫تا من بتوانم لحظه‌ای استراحت کنم. 529 00:47:08,423 --> 00:47:12,342 ‫کمبود خوابم را جبران کنم. ‫پیاده‌روی کنم یا نفس راحت بکشم. 530 00:48:13,613 --> 00:48:15,245 ‫من فقط کاری که... 531 00:48:15,461 --> 00:48:19,180 ‫قدرت انجامش را دارم، انجام می‌دهم. ‫بی‌آنکه تعادل درونی‌ام را ویران کنم. 532 00:48:19,460 --> 00:48:21,859 ‫تا با آرامش به کارهایی که نکرده‌ام فکر کنم. 533 00:48:22,100 --> 00:48:23,779 ‫«تو خیلی زحمت می‌کشی!» 534 00:48:26,940 --> 00:48:30,940 ‫این «خیلی» مرا به یاد ضرب‌المثلی می‌اندازد ‫که چینی‌ها روی خانه‌های خود نقاشی می‌کنند: 535 00:48:31,221 --> 00:48:34,619 ‫«چرا که یکی در بی‌کاری سیر کرده، ‫و دیگری از گرسنگی می‌میرد.» 536 00:48:35,779 --> 00:48:37,098 ‫روزگار ما نیز چنین است. 537 00:48:37,939 --> 00:48:42,419 ‫تو بر اساس انتخاب‌ها، سلایق، ‫نیازها و خواسته‌هایت زندگی می‌کنی... 538 00:48:44,779 --> 00:48:48,378 ‫اما من از روی ناچاری زندگی می‌کنم ‫و از گرسنگی می‌میرم، 539 00:48:48,900 --> 00:48:51,819 ‫تا زندگی معنوی و پرآرامشی کنارت داشته باشم. 540 00:48:52,980 --> 00:48:56,617 ‫حتی اگر زندگی‌ام سخت باشد، ‫از حیطه نویسندگی‌ات حمایت می‌کنم. 541 00:48:57,779 --> 00:48:59,418 ‫مثل همیشه که به تو می‌گویم: 542 00:48:59,619 --> 00:49:02,018 ‫«کار تو از من ضروری‌تر است.» 543 00:49:03,419 --> 00:49:05,257 ‫اما من نیز بی‌وقفه کار می‌کنم. 544 00:49:05,459 --> 00:49:07,257 ‫این است که مرا ناراحت می‌کند: 545 00:49:08,498 --> 00:49:10,698 ‫تو عاشق کارتان هستی، ‫به عشق آن زندگی می‌کنی، 546 00:49:11,298 --> 00:49:13,218 ‫اما کار و زندگی من فقط هرج و مرج است. 547 00:49:13,418 --> 00:49:15,858 ‫من زندگی ندارم، ‫حتی زندگی خانوادگی ندارم. 548 00:49:18,258 --> 00:49:21,058 ‫به سختی می‌توانم بار خانواده‌ای را ‫روی دوش خود حمل کنم. 549 00:49:25,179 --> 00:49:26,777 ‫چرا در این مسیر... 550 00:49:27,938 --> 00:49:29,016 ‫چنین فداکاری‌هایی می‌کنیم؟ 551 00:49:29,497 --> 00:49:31,697 ‫چرا انسان‌ها خود را فدا می‌کنند؟ 552 00:49:31,897 --> 00:49:33,976 ‫برای چه هدفی؟ برای چه کسی؟ 553 00:49:34,498 --> 00:49:37,337 ‫وقتی این فداکاری همیشگی ‫مادرانه را می‌بینم... 554 00:49:38,058 --> 00:49:41,536 ‫بچه‌ها چند ساعت خوشحال ‫می‌شوند و بعد چه؟ که چه شود؟ 555 00:49:42,736 --> 00:49:46,057 ‫برایشان این فداکاری امری عادی است. ‫من همیشه خودم را فدا می کنم. 556 00:49:46,257 --> 00:49:48,656 ‫آیا به دنبال عزت نفس هستم؟ 557 00:49:49,298 --> 00:49:53,576 ‫آیا لذت از خود ایثار باید ‫قوی‌تر از لذت زندگی باشد؟ 558 00:51:04,653 --> 00:51:06,893 ‫مشغول نوشتن در خاطراتم بودم، ‫که تو داخل شدی، 559 00:51:08,694 --> 00:51:10,892 ‫با اخمی وحشتناک که روی صورتت بود. 560 00:51:11,374 --> 00:51:15,893 ‫تا آن‌موقع بدون کلمه‌ای ناخوشایند ‫کننار می آمدیم: هیچ‌چیز. 561 00:51:24,093 --> 00:51:26,812 ‫«آمده‌ام بهت بگویم باید طلاق بگیریم.» 562 00:51:27,533 --> 00:51:31,452 ‫«دیگر تحمل این زندگی را ندارم. ‫می‌روم، می‌روم.» 563 00:51:35,693 --> 00:51:39,811 ‫اگر خانه روی سرم فرو می‌ریخت، ‫از این بیشتر متحیر نمی‌شدم. 564 00:51:41,532 --> 00:51:42,852 ‫«چه شده؟» 565 00:51:43,813 --> 00:51:44,852 ‫«چیزی نشده.» 566 00:51:45,933 --> 00:51:49,012 ‫«وقتی بار زیاد به قاطر بسته شود، ‫زیر فشارش جان می‌دهد.» 567 00:51:52,772 --> 00:51:55,282 ‫متوجه حرفت نشدم. 568 00:51:55,332 --> 00:51:57,331 ‫و سپس فریادها، سرزنش‌ها‌، 569 00:51:57,532 --> 00:51:58,731 ‫و توهین‌هایت شروع شد... 570 00:51:59,293 --> 00:52:01,210 ‫من همه را بدون پاسخ تحمل کردم. 571 00:52:03,131 --> 00:52:05,410 ‫متوجه عصبانیتت بودم. 572 00:52:05,612 --> 00:52:06,713 ‫به من گفتی: 573 00:52:06,809 --> 00:52:09,168 ‫«هوای نزدیک تو آلوده است.» 574 00:52:14,251 --> 00:52:17,211 ‫من در آستانه هذیان، فلج شده بودم. 575 00:52:17,411 --> 00:52:19,330 ‫زبانم قاصر بود، اشک‌هایم جاری نمی‌شد. 576 00:52:19,531 --> 00:52:22,890 ‫«حتی اگر مرا بکشی، ‫دیگر لب به سخن نخواهم گشود» 577 00:52:25,571 --> 00:52:27,969 ‫این بار چه کار کرده بودم؟ 578 00:52:30,811 --> 00:52:32,730 ‫در لحظه اختیارم را از دست دادم. 579 00:52:34,851 --> 00:52:36,409 ‫بیرون دویدم. 580 00:52:37,170 --> 00:52:38,809 ‫با تنها فکری که در سر داشتم: 581 00:52:39,210 --> 00:52:41,090 ‫مردن، به هر طریقی که شده. 582 00:52:43,970 --> 00:52:47,009 ‫گریه و زاری کردم، ‫التماس کردی که برگردم. 583 00:52:53,850 --> 00:52:56,009 ‫«مرا به پلیس یا تیمارستان ببر!» 584 00:52:56,210 --> 00:52:58,488 ‫در برف افتادم، مرا بیرون کشیدی... 585 00:52:59,130 --> 00:53:00,968 ‫نیمه‌برهنه، خیس... 586 00:53:01,489 --> 00:53:02,768 ‫و در نهایت بیمار، 587 00:53:03,849 --> 00:53:06,089 ‫غیر طبیعی، گویی از بین رفته‌ام. 588 00:53:07,249 --> 00:53:09,129 ‫برو، از این خانه بیرون برو، 589 00:53:11,849 --> 00:53:15,128 ‫این زندگی و خواسته‌های ‫غیر قابل تحملت را تمام کن. 590 00:53:15,330 --> 00:53:17,287 ‫فکر و ذکر روز و شبم این شده. 591 00:53:20,689 --> 00:53:23,488 ‫چندین و چند روز از خانه بیرون نمی‌رفتم... 592 00:53:58,687 --> 00:54:02,767 ‫مهمانی ساده‌ای را که برای سالگرد ‫ده سالگیمان برگزار کردیم را به خاطر داری؟ 593 00:54:03,647 --> 00:54:07,566 ‫فرزندانمان، خواهرانم، ‫فرزندانشان و چند دوست صمیمی... 594 00:54:08,607 --> 00:54:10,686 ‫دیوید دوست مشترکمان به ما تبریک گفت: 595 00:54:10,886 --> 00:54:13,647 ‫«چنین رابطه شادی سزاوار ‫تعریف و تمجید است.» 596 00:54:16,766 --> 00:54:19,725 ‫تو در جواب گفتی: ‫«می‌توانست بهتر باشد.» 597 00:54:25,006 --> 00:54:29,125 ‫این جمله سندی بر خواسته‌های بی‌پایانت است، ‫که من هرگز نمی‌توانم آن.ها را برآورده کنم. 598 00:54:32,526 --> 00:54:33,885 ‫علی‌رغم تلاش‌هایم. 599 00:54:39,405 --> 00:54:41,485 ‫بدشگونی به زندگی ما هجوم آورده است. 600 00:55:00,607 --> 00:55:20,607 ‫مترجم: «حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 601 00:55:23,692 --> 00:55:24,902 ‫من همیشه از اینکه می‌بینم شهوت، 602 00:55:24,964 --> 00:55:27,522 ‫جای خود را به جدایی می‌دهد، ‫شگفت زده می‌شوم. 603 00:55:33,965 --> 00:55:37,123 ‫گاهی در این زندگی مملو از بی‌تفاوتی، 604 00:55:38,044 --> 00:55:39,683 ‫ناامیدی وحشیانه‌ای حس می‌کنم. 605 00:55:40,564 --> 00:55:43,562 ‫می‌توانستم فرار کنم، ‫عاشق مرد دیگری شوم، 606 00:55:46,683 --> 00:55:52,362 ‫هر کاری جز اینکه با مردی که ‫با تمام وجود دوستش دارم، زندگی کنم. 607 00:55:54,242 --> 00:55:55,922 ‫تو می‌گویی: «عشقی وجود ندارد،» 608 00:55:56,362 --> 00:55:58,122 ‫«بلکه بدن دنبال ارضای نیازش است،» 609 00:56:00,043 --> 00:56:02,690 ‫«و نیاز عقلانی‌اش، ‫یار و یاورش داشتن است.» 610 00:56:05,043 --> 00:56:07,762 ‫من به زوج هایی که ‫علاوه بر عشق جسمانی، 611 00:56:07,923 --> 00:56:11,240 ‫از پیوند معنوی نیز لذت می‌برند، ‫حسادت می‌کنم. 612 00:56:24,542 --> 00:56:39,542 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 613 00:56:41,801 --> 00:56:42,880 ‫به تدریج... 614 00:56:44,441 --> 00:56:45,519 ‫شعله وجودم را... 615 00:56:45,761 --> 00:56:46,880 ‫خفه می‌کنم... 616 00:56:55,600 --> 00:56:56,759 ‫امیالم و آرزوهایم را... 617 00:56:58,840 --> 00:57:00,560 ‫توانایی‌های گوناگونم را... 618 00:57:01,920 --> 00:57:03,238 ‫انرژی بی‌اندازه‌ام را خفه می‌کنم. 619 00:57:03,720 --> 00:57:05,639 ‫با تمام وجود دوستت دارم. 620 00:57:07,761 --> 00:57:10,959 ‫آری، این عشق را توهمی بود، ‫حاصل خیال بود. 621 00:57:11,920 --> 00:57:15,119 ‫من چه می‌خواهم؟ ‫من چرا ناراضی هستم؟ 622 00:57:16,080 --> 00:57:18,439 ‫چرا روح من قلع و قمع شده است؟ 623 00:57:20,280 --> 00:57:24,438 ‫آیا جوانی‌ام است که خواهان زندگی است، ‫در حالی که زندگی واقعی وجود ندارد؟ 624 00:57:24,639 --> 00:57:27,158 ‫یا دلم به حال کسانی که ‫ناراضی هستند می‌سوزد؟ 625 00:57:29,039 --> 00:57:30,878 ‫اما افراد شاد، خودخواه هستند. 626 00:57:31,879 --> 00:57:33,438 ‫خوشبختی از کجا نشات می‌گیرد؟ 627 00:57:34,119 --> 00:57:36,477 ‫از سرنوشت؟ اما سرنوشت چیست؟ 628 00:57:37,158 --> 00:57:38,357 ‫قانون طبیعت است؟ 629 00:57:39,959 --> 00:57:41,517 ‫حرکت کیهان است؟ 630 00:57:42,119 --> 00:57:43,518 ‫حکمت خدا... 631 00:57:44,039 --> 00:57:45,037 ‫خداوند است؟ 632 00:57:45,918 --> 00:57:47,797 ‫بله، بدون شک. 633 00:57:49,359 --> 00:57:51,037 ‫دعا به درگاه خداوند خوب است. 634 00:57:52,238 --> 00:57:53,718 ‫نمیتوانم بپذیرم... 635 00:57:53,918 --> 00:57:57,597 ‫که همه‌چیز در جهان ‫فقط حرکت اتم‌هاست. 636 00:57:58,118 --> 00:58:02,796 ‫اینکه حال خوب یا بد من ‫فقط به خوبی و بدی آب‌وهوا بستگی دارد. 637 00:58:06,518 --> 00:58:08,676 ‫تمام شادی‌ها به تدریج ناپدید می‌شوند. 638 00:58:11,117 --> 00:58:14,876 ‫من به فلسفه‌ای درونی رسیده‌ام، ‫که شامل زندگی روزمره است. 639 00:58:15,076 --> 00:58:17,395 ‫با همان نشاط، شادی، 640 00:58:17,637 --> 00:58:19,236 ‫تهیج تا حد امکان، 641 00:58:22,237 --> 00:58:26,116 ‫که با فروتنی و آرامش تسلیم ‫هوی و هوس دیگران می‌شود. 642 00:58:30,756 --> 00:58:32,556 ‫کم و بیش احساس خوبی دارم. 643 00:58:41,615 --> 00:58:56,615 ‫«زن، زندگی، آزادی» ‫«توماج صالحی همچنان در بند است» 644 00:59:10,274 --> 00:59:13,074 ‫[بر اساس دفتر خاطرات سوفیا تولستوی] 645 00:59:13,274 --> 00:59:15,754 ‫[و نامه هایی از لئو به سوفیا تولستوی] 69433

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.