Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated:
1
00:00:15,018 --> 00:00:17,898
«یک زوج»
2
00:00:25,053 --> 00:00:28,893
«بر اساس آثار سوفیا تولستوی»
3
00:00:29,934 --> 00:00:39,934
قویتر از همیشه باشید
به امید ایرانی آزاد
4
00:01:43,054 --> 00:01:58,054
ارائه شده توسط سینما دریمینگ
@CinemDreaming
5
00:03:10,100 --> 00:03:25,100
مترجم: «حامی مغیثی»
در تلگرام: Timelordsubs@
6
00:04:06,203 --> 00:04:08,122
اولین کاری که امروز دلم میخواهد...
7
00:04:09,164 --> 00:04:10,202
انجام دهم،
8
00:04:12,284 --> 00:04:14,323
این است که برایت نامه بنویسم، لئو.
9
00:04:24,324 --> 00:04:26,363
میخواهم آن روز را به خاطر آورم،
10
00:04:26,923 --> 00:04:30,002
که ما را تا سالهای زیادی
که با هم گذراندیم، پیوند داد.
11
00:04:31,643 --> 00:04:35,281
عادت روزانهی نوشتن برای یکدیگر را آموختیم،
12
00:04:37,883 --> 00:04:39,803
حتی زمانی که زیر یک سقف زندگی میکردیم.
13
00:04:42,123 --> 00:04:43,562
من هجده سال دارم...
14
00:04:45,323 --> 00:04:47,960
در شب عروسیمان بود،
که دفتر خاطراتت را دادی تا بخوانم.
15
00:04:48,202 --> 00:04:49,362
هجده سا داشتم...
16
00:04:54,762 --> 00:04:57,081
چه شب وحشتناک و شگفتانگیزی بود...
17
00:04:59,802 --> 00:05:01,241
شبی مملو از بیخوابی.
18
00:05:04,642 --> 00:05:06,681
خودم را در این ملک عظیم میبینم،
19
00:05:07,082 --> 00:05:10,121
متوجه زنانی میشوم
که با آنها رابطه داشتهای،
20
00:05:10,362 --> 00:05:14,000
از جمله همسایهای که با هم
پسر دو سالهای دارید.
21
00:05:17,882 --> 00:05:20,360
اکنون با تو نبودن موجب عذابم است،
22
00:05:23,602 --> 00:05:27,400
اما قلب من عمیقتر
و لطیفتر به تو روی میآورد.
23
00:05:34,200 --> 00:05:36,918
از تو بابت خوشبختیای که در گذشته
به من دادی، سپاسگزارم.
24
00:05:38,161 --> 00:05:40,559
متأسفم که همیشه در زندگیمان،
25
00:05:40,800 --> 00:05:43,400
آنقدر استوار و صلحآمیز پیش نرفتیم.
26
00:05:43,920 --> 00:05:45,199
اما زندگی مشترکمان که تمام نشده.
27
00:05:47,881 --> 00:05:48,999
یا نکند شده؟
28
00:05:52,720 --> 00:05:54,439
نکند زندگی مشترکمان به پایان رسیده؟
29
00:06:17,160 --> 00:06:18,918
قدرت تو مرا درهم شکست.
30
00:06:19,799 --> 00:06:23,958
قدرت تو زندگی و شخصیت
من را در هم شکست.
31
00:06:25,759 --> 00:06:27,398
مگر به اندازه کافی قوی نبودهام؟
32
00:06:28,838 --> 00:06:30,877
هرچند که کم انرژی نگذاشتهام.
33
00:06:51,877 --> 00:06:54,197
وقتم را صرف سرکوب کردن
استعدادهایم میکنم...
34
00:06:54,550 --> 00:06:55,582
برای تو،
35
00:06:56,771 --> 00:06:58,324
از زندگی خود غافل میشوم،
36
00:07:00,197 --> 00:07:01,964
خودم را برای خانوادهام فدا میکنم.
37
00:07:02,117 --> 00:07:03,837
آیا رسالتم چنین است؟
38
00:07:06,798 --> 00:07:08,996
در ابتدا گاهی به من میگفتی:
39
00:07:09,196 --> 00:07:11,156
«تو مایه رنجشم هستی،
هیچ پیشرفتی از خود نداشتهای،»
40
00:07:12,277 --> 00:07:14,316
«آدمهای احمق به دنبال دردسر هستند.»
41
00:07:14,516 --> 00:07:17,116
«از این ذهنیت است که هراس دارم.»
42
00:07:21,556 --> 00:07:23,955
احساساتت نسبت به من
دائماً در تغییر است.
43
00:07:25,076 --> 00:07:27,436
از احساس شور و شوق...
44
00:07:28,597 --> 00:07:29,915
به بیتفاوتی میروی.
45
00:07:31,356 --> 00:07:34,394
از عزت و احترام به مقابلش میروی،
46
00:07:34,555 --> 00:07:37,034
میگویی که ابراز علاقههایت دروغین بوده،
47
00:07:37,236 --> 00:07:39,515
که من بدبختترین موجود دنیا هستم.
48
00:07:41,316 --> 00:07:42,795
به همین سبب...
49
00:07:43,715 --> 00:07:44,955
از من دوری میکنی،
50
00:07:46,155 --> 00:07:47,435
مرا طرد میکنی،
51
00:07:48,755 --> 00:07:50,475
سرزنشهایت بس ظالمانه است.
52
00:07:50,995 --> 00:07:52,475
در قدیم عادت به گریه داشتم،
53
00:07:52,715 --> 00:07:55,555
با این تصور که پیش خود
تصور میکنی من احمق،
54
00:07:55,756 --> 00:07:59,113
و بیسواد هستم.
و از ازدواج با زنی که به هیچ عنوان،
55
00:07:59,315 --> 00:08:01,514
تو را درک نمیکند، پشیمان شدهای.
56
00:08:02,315 --> 00:08:04,634
از اینکه گیر من افتاده بودی،
احساس شرم و تأسف داشتم.
57
00:08:07,115 --> 00:08:10,234
واقعاً دلم به حالت میسوخت،
برای مشکلی غیرقابل جبران زاری میکردم.
58
00:08:11,234 --> 00:08:14,113
بدبخت کردن تو برایم مثل عذاب بود.
59
00:08:15,754 --> 00:08:17,193
سالها گذشت...
60
00:08:21,474 --> 00:08:22,593
تا فهمیدم.
61
00:08:24,394 --> 00:08:27,992
سالها طول کشید تا بفهمم
که خلق و خویت، مشکلات درونیات،
62
00:08:28,194 --> 00:08:30,113
ریشه در مسئلهای دیگری داشت:
63
00:08:32,474 --> 00:08:33,713
حسادتت.
64
00:08:37,233 --> 00:08:39,952
دلهرهات از اینکه مبادا
دیگر دوستت نداشته باشم،
65
00:08:41,474 --> 00:08:43,473
از اینکه مبادا عشقم به تو ناکافی باشد.
66
00:09:12,872 --> 00:09:16,751
یادت هست روزی را که من
گفتگوی شادی با معلم آرتور داشتم،
67
00:09:18,072 --> 00:09:20,431
گفتگویی زیبا اما بیجا بود...
68
00:09:21,432 --> 00:09:23,630
سپس خشمگین شدی.
69
00:09:24,392 --> 00:09:27,590
من که دزدمونای بیگناه باشم،
با آرامش به پرسشهایت پاسخ دادم.
70
00:09:28,112 --> 00:09:31,450
تقصیر من بود که نفهمیده بودم
چه مشکلاتی را پشت سر میگذاشتی.
71
00:09:33,111 --> 00:09:34,711
شروع به گریه کردم.
72
00:09:35,351 --> 00:09:38,590
کماکان تو را میپرستیدم،
خود را سرزنش میکردم، عاطل میخواندم،
73
00:09:39,031 --> 00:09:40,710
احمق و بدبخت میخواندم،
74
00:09:40,911 --> 00:09:43,590
و خودم را لایق موجود زیبایی
همچون تو نمیدیدم.
75
00:09:47,910 --> 00:09:49,829
به قدری عاشقت بودم...
76
00:09:51,591 --> 00:09:53,228
که چشمانم کور شده بود.
77
00:09:57,911 --> 00:09:59,550
هنوز هم عاشقت هستم.
78
00:10:01,791 --> 00:10:03,389
تو نور روشنگر زندگیام هستی.
79
00:10:04,950 --> 00:10:07,109
رشته افکارم از دیدگاههای تو میگذرد.
80
00:10:08,350 --> 00:10:10,389
با دید تو به همهچیز مینگردم،
81
00:10:10,950 --> 00:10:12,868
دنیا را از چشمان تو میبینم.
82
00:10:15,231 --> 00:10:17,189
اما نمیتوان تنها با...
83
00:10:17,709 --> 00:10:18,828
پرندگان،
84
00:10:19,829 --> 00:10:20,868
گلها،
85
00:10:22,109 --> 00:10:23,749
برهوت،
86
00:10:25,910 --> 00:10:27,148
نگارش،
87
00:10:28,508 --> 00:10:29,789
و آزادی زندگی کرد.
88
00:10:30,708 --> 00:10:32,788
نباید نثر زندگی را از قلم انداخت.
89
00:10:33,789 --> 00:10:34,989
فرزندانمان،
90
00:10:38,150 --> 00:10:39,469
بیماریهایمان،
91
00:10:39,669 --> 00:10:40,787
پخت و پزمان،
92
00:10:44,109 --> 00:10:46,028
عیبها و دعواهایمان.
93
00:10:47,388 --> 00:10:50,028
تو عمداً این مسائل را نادیده میگیری.
94
00:10:51,268 --> 00:10:53,907
من مانند تو نمیشوم، من تو نیستم.
95
00:10:57,148 --> 00:10:59,466
اگر به این شکل ادامه بدم،
در حق خودم ظلم کردهام.
96
00:11:19,467 --> 00:11:24,346
چرا من را جلوی دوستان
و میهمانان کوچک میکردی؟
97
00:11:26,226 --> 00:11:27,746
مدام وسط حرفم میپریدی.
98
00:11:28,147 --> 00:11:29,826
همیشه در جمع کارت این بود.
99
00:11:31,427 --> 00:11:34,307
نشاط و شادابی من موجب خشم...
100
00:11:34,713 --> 00:11:36,345
و سوء ظن تو بود.
101
00:11:36,752 --> 00:11:38,384
موجب حسادت معروفت بود.
102
00:11:41,466 --> 00:11:44,185
تو همسر را با دو نیمه
از ورق کاغذی مقایسه میکنی:
103
00:11:44,707 --> 00:11:47,865
«اگر کمی پارگیاش کشیده شود، جدا میشود.»
104
00:11:48,067 --> 00:11:49,945
«خاصیت دعوا و جدال است.»
105
00:11:50,466 --> 00:11:53,225
«همانند اشکهای کوچکی
در رابطههای خوب هستند.»
106
00:11:54,186 --> 00:11:57,585
«روابط صمیمانه یک زوج باید حفظ شود.»
107
00:11:58,386 --> 00:12:00,585
«هیچگاه نگذارید آن کاغذ پاره شود.»
108
00:12:05,506 --> 00:12:07,425
من به سختی خودم را آرام میکنم.
109
00:12:09,065 --> 00:12:10,744
تحریکپذیر هستم،
110
00:12:11,704 --> 00:12:14,225
من هم عصبانی و حسود میشوم.
111
00:12:16,664 --> 00:12:18,504
مثل خودت هم پر از شور هستم.
112
00:12:19,146 --> 00:12:21,943
مگر یادت نیست بعد از فروکش خشمم،
به دری میزدم...
113
00:12:22,144 --> 00:12:25,424
که در آن مطالعه میکردی،
تا ببینمت، ببوسمت،
114
00:12:26,785 --> 00:12:28,263
ازت بخواهم تا مرا ببخشی؟
115
00:12:33,465 --> 00:12:35,784
«با عجله داخل شد و شروع به غلونمایی کرد،»
116
00:12:36,544 --> 00:12:39,542
«به زعم او تغییرات ناممکن هستند،»
117
00:12:40,824 --> 00:12:42,064
«که از وضع موجود ناراضی است،»
118
00:12:42,504 --> 00:12:44,543
«و باید به ناکجاآباد فرار کند.»
119
00:12:46,984 --> 00:12:49,862
«من به او ترحم کردم،
اما به خوبی میدانم که فایدهای ندارد.»
120
00:12:50,103 --> 00:12:53,583
«تا لحظه مرگم قرار است آسیابی بادی
به گردن من و فرزندانم باشد.»
121
00:12:54,023 --> 00:12:57,703
«شاید باید یاد بگیرم که چطور
در این شرایط، غرق نشوم.»
122
00:12:57,904 --> 00:12:59,182
«اما فرزندانم چه؟»
123
00:13:00,023 --> 00:13:01,902
«ظاهراً شرایط بدین قرار است.»
124
00:13:03,662 --> 00:13:06,262
«کوتهنظری من موجب رنجشم است.»
125
00:13:07,283 --> 00:13:09,362
«مانند فردی بیمار آرامش کردم.»
126
00:13:15,262 --> 00:13:16,902
دفتر خاطراتت را خواندهام.
127
00:13:20,102 --> 00:13:22,142
هیچچیز در دنیا بیشتر از نگاههایت،
128
00:13:22,983 --> 00:13:24,182
لطافتت،
129
00:13:25,622 --> 00:13:26,782
قدردانیات از زحماتم،
130
00:13:27,422 --> 00:13:29,301
مهربانیات نسبت به من،
131
00:13:32,422 --> 00:13:33,861
مرا خوشحال نمیکند.
132
00:13:39,502 --> 00:13:41,261
هیچوقت یاد نگرفتی عذرخواهی کنی.
133
00:14:06,462 --> 00:14:08,220
مراقبت از فرزندان،
134
00:14:10,541 --> 00:14:13,419
شبهای بیخوابی با کودکان و با خودت،
135
00:14:14,540 --> 00:14:16,499
درست کردن وعدههای غذایی ده نفره،
136
00:14:17,180 --> 00:14:18,860
تبعیت از دستورات،
137
00:14:20,900 --> 00:14:24,259
اداره خانه، آمادهسازی تخت میهمانان،
138
00:14:26,980 --> 00:14:29,620
چندین و چند بار کپی کردن دستنوشتههایت،
139
00:14:31,339 --> 00:14:32,458
تمام این مواد...
140
00:14:33,019 --> 00:14:34,539
برایم به قدری طاقتفرساست،
141
00:14:36,300 --> 00:14:39,258
که جایی برای هیچ احساسی جز خستگی،
142
00:14:41,380 --> 00:14:42,818
در من باقی نمیگذارد.
143
00:14:44,139 --> 00:14:48,738
به همین دلیل هر نارضایتی و سوء ظن تو،
برایم به این شدت ناامیدکننده بود.
144
00:14:49,579 --> 00:14:50,586
آری،
145
00:14:50,960 --> 00:14:53,738
منظورم بیاعتمادیهایت پس از ازدواجمان است.
146
00:14:53,939 --> 00:14:56,297
فکر میکنی جذب مردان دیگری شدهام؟
147
00:14:56,499 --> 00:14:58,417
عدم اعتمادت آزارم میدهد!
148
00:15:00,418 --> 00:15:01,738
اشک در چشمانت،
149
00:15:03,859 --> 00:15:05,618
نگاه شیرینت،
150
00:15:06,578 --> 00:15:07,736
شیرین اما غمگین...
151
00:15:08,018 --> 00:15:09,337
به قدری دوستت دارم،
152
00:15:09,938 --> 00:15:11,218
که میخوام در آغوش بگیرمت،
153
00:15:11,458 --> 00:15:14,218
اما با وجود این تصور که به من اعتماد نداری،
فقط اذیت میشوم.
154
00:15:15,418 --> 00:15:16,777
حرفم را باور نداری.
155
00:15:21,257 --> 00:15:22,457
اعتماد،
156
00:15:23,578 --> 00:15:26,897
محبت و سادگی، بهترین ویژگیهایی است
که میتوانی در زندگی به من دهی.
157
00:15:28,298 --> 00:15:30,337
با همین چند ویژگی خوشبختم میکنی.
158
00:15:37,937 --> 00:15:43,096
آنچه که متوجه نمیشدم و نمیشوم،
علت تغییرات آنی خلق و خویات است.
159
00:15:46,937 --> 00:15:48,335
از من خواستگاری میکنی.
160
00:15:51,136 --> 00:15:53,136
با چنین لطافتی ابراز علاقه میکنی،
161
00:15:54,336 --> 00:15:57,095
به من اهمیت میدی،
از ویژگیهایم تمجید میکنی.
162
00:15:58,017 --> 00:16:00,976
اما عمر این شور آتشین تو،
بیش از لحظهای نیست.
163
00:16:02,416 --> 00:16:04,895
خوشحال شدم که در دفتر خاطراتت خواندم:
164
00:16:06,935 --> 00:16:10,135
«یک سال از آخرین باری که در این دفتر
نوشتهام گذشته. سال خوبی بود.»
165
00:16:10,816 --> 00:16:14,255
«رابطه بین من و سونیا بهتر و محکمتر شده.»
166
00:16:15,016 --> 00:16:16,255
«یکدیگر را دوست داریم،»
167
00:16:16,455 --> 00:16:19,734
«هیچکس را در دنیا از هم عزیزتر نمیدانیم.»
168
00:16:21,095 --> 00:16:23,614
«صداقت در رابطه ما جاری است.»
169
00:16:23,815 --> 00:16:25,934
«نه رازی داریم و نه خجالتی داریم.»
170
00:16:27,975 --> 00:16:29,255
«حال خیلی خوبی دارم،»
171
00:16:30,455 --> 00:16:32,374
«کنار او خوشبختم،»
172
00:16:33,214 --> 00:16:35,694
«گویی که یک در میلیون احتمال داشت
چنین همسری پیدا کنم.»
173
00:16:36,575 --> 00:16:39,452
اما ناامیدیهای لحظهای تو بس عمیق،
174
00:16:39,855 --> 00:16:41,174
و غیرقابل جبران است،
175
00:16:42,295 --> 00:16:45,253
گویی که زخمهای تازهای بر روحت نیست،
176
00:16:46,334 --> 00:16:47,894
و مدتهاست آنها را داشتهای.
177
00:16:48,933 --> 00:16:51,973
این همان ناامیدیست که ممکن است
وقتی کودک خردسالی برای اولین بار،
178
00:16:52,173 --> 00:16:55,173
جنازهای پوسیده میبیند، احساس میکند.
179
00:16:55,534 --> 00:16:57,572
علایق تو به مسائل دیگری است.
180
00:16:58,533 --> 00:16:59,773
نگارش،
181
00:17:00,212 --> 00:17:02,803
نظارت بر املاک، مشاغل،
182
00:17:02,853 --> 00:17:03,893
کلاسهایت...
183
00:17:06,934 --> 00:17:08,412
دیگر مرا نمیبینی.
184
00:17:08,613 --> 00:17:10,412
اگر از من حالم را بپرسی،
185
00:17:10,653 --> 00:17:12,332
و بپرسی امروز چه کار کردهام،
186
00:17:15,333 --> 00:17:17,173
پاسخهایم برایت جالب توجه نیست.
187
00:17:21,693 --> 00:17:22,892
اما چرا چنین است؟
188
00:17:25,013 --> 00:17:26,212
مگر من چه اشتباهی کردهام؟
189
00:17:31,133 --> 00:17:32,691
چرا انقدر دور،
190
00:17:33,452 --> 00:17:35,091
مطرود و سرد هستی؟
191
00:17:39,213 --> 00:17:41,011
در ذهنم سوالات بیهوده میپرسم.
192
00:17:45,492 --> 00:17:47,212
در دفتر خاطراتت خواندم:
193
00:17:48,852 --> 00:17:50,571
«او به آرامی میخوابد،»
194
00:17:52,532 --> 00:17:56,051
«هر روزش را با این تصور که رفتارم
خارج از انصاف است، میگذراند.»
195
00:17:57,132 --> 00:18:00,571
«به خیالش قربانی هوسهای بیپایان من است.»
196
00:18:01,172 --> 00:18:03,331
«به بچه شیر میدهد،
به اندازه کافی مشغله دارد.»
197
00:18:03,532 --> 00:18:05,730
«اکنون صحبت کردن با او غیر ممکن است،»
198
00:18:06,132 --> 00:18:08,690
«در حالی که ممکن است
مسائل خود به خود حل شوند.»
199
00:18:08,891 --> 00:18:11,730
«نه، او دوستم نداشت. دوستم ندارد.»
200
00:18:13,171 --> 00:18:15,331
«اکنون از این مسئله معذب و رنجورم،»
201
00:18:16,250 --> 00:18:18,450
«اما آیا تا این حد خودم را فریب داده بودم؟»
202
00:18:27,211 --> 00:18:29,050
آیا مرا به چشم انسان میبینی؟
203
00:18:30,650 --> 00:18:33,849
من برات شخص هستم؟ شیء هستم؟
204
00:18:35,089 --> 00:18:36,449
تو به من احتیاج داری.
205
00:18:37,330 --> 00:18:39,769
نه به یک زن، بلکه به من.
من هم کنارت هستم.
206
00:18:40,049 --> 00:18:43,449
وقتی مرا خسته کردی و امیالت تمام شد،
207
00:18:44,104 --> 00:18:45,205
مرا فراموش میکنی،
208
00:18:46,249 --> 00:18:49,368
به من پشت میکنی و باری دیگر
سر و کلهات پیدا میشود.
209
00:18:52,210 --> 00:18:54,608
اما من هستم که همیشه
میخواهم تو را راضی نگه دارم.
210
00:18:56,010 --> 00:18:59,968
رویایم این بود تا با عشقی خالص،
زندگیمان را پیش ببریم.
211
00:19:03,449 --> 00:19:05,888
چرا امروز انقدر مهربانی،
212
00:19:06,089 --> 00:19:08,088
فقط خوبیهایم را میبینی،
213
00:19:08,369 --> 00:19:10,568
در حالی که روز بعد،
پس از گذشت لطافتهایت،
214
00:19:11,128 --> 00:19:13,007
من مقصر همهچیز میشوم؟
215
00:19:13,248 --> 00:19:17,608
آنقدر چموش میشوی که به هر طریق
میخوای به من آسیب بزنی.
216
00:19:18,930 --> 00:19:20,368
من چطور باید بفهمم...
217
00:19:21,968 --> 00:19:23,527
که چه گناهی کردهام؟
218
00:19:24,488 --> 00:19:27,087
آیا ممکن است هیچگاه کار درستی نکرده باشم؟
219
00:19:28,528 --> 00:19:31,767
میخواهم خوب باشم،
کسی از عیبهایم غافل نشود،
220
00:19:31,968 --> 00:19:34,247
و مهمتر از همه هرگز خودم را نبخشم.
221
00:19:40,107 --> 00:19:44,007
وقتی فرزند کوچکمون روی سینهام دراز کشیده
و دیگری مرا در آغوش میگیرد،
222
00:19:44,208 --> 00:19:46,127
به قدری احساس خوشبختی میکنم،
223
00:19:49,168 --> 00:19:54,045
که دیگر حسادت، اندوه، پشیمانی و میلی ندارم.
224
00:19:55,527 --> 00:19:56,886
هیچکدام را ندارم.
225
00:19:58,687 --> 00:20:00,966
از نظر تو، من چیزی بیش از سگی رذل نیستم.
226
00:20:08,287 --> 00:20:10,206
آنوقت تو برای من چه هستی؟
227
00:20:35,966 --> 00:20:39,925
گاهی چنان در غم و اندوه فرو میروی
که نمیتوانی از آن رهایی پیدا کنی.
228
00:20:40,606 --> 00:20:41,884
من نیز نمیتوانم کمکی کنم.
229
00:20:42,565 --> 00:20:44,405
فکر مرگ تو را عذاب میدهد،
230
00:20:44,685 --> 00:20:46,564
میترساند یا فروتن میکند،
231
00:20:46,844 --> 00:20:49,244
اما آرامش را از تو سلب میکند.
232
00:20:54,285 --> 00:20:56,523
«کودکان و افراد پیر شبیه همدیگر هستند،»
233
00:20:57,484 --> 00:21:00,164
«با این حال کودک نمیداند
چگونه از خود محافظت کند،»
234
00:21:00,365 --> 00:21:01,803
«و فقط خودش را دوست دارد.»
235
00:21:02,285 --> 00:21:04,524
«پیرمرد عادت دارد از خود محافظت کند،»
236
00:21:04,724 --> 00:21:06,164
«اما خودش را دوست ندارد.»
237
00:21:07,364 --> 00:21:09,843
«کودک زندگی را دوست دارد
و از مرگ نمیترسد.»
238
00:21:12,024 --> 00:21:13,783
«پیرمرد زندگی را دوست ندارد،»
239
00:21:14,804 --> 00:21:15,924
«و از مرگ میترسد.»
240
00:21:18,204 --> 00:21:21,482
«تنها آرامش خاطر از هراس مرگ این است
که همهمان در معرضش هستیم.»
241
00:21:27,883 --> 00:21:31,323
اغلب میگویی که آرزوی مرگ داری،
اما من این حرفت را باور ندارم.
242
00:21:32,723 --> 00:21:34,402
مگر اینکه، طبق حرف سنکا...
243
00:21:40,242 --> 00:21:43,322
«ما اغلب به این علت آرزوی مرگ داریم،
چون از آن میترسیم.»
244
00:21:58,243 --> 00:22:00,281
در هر فردی رازی نهفته است.
245
00:22:01,603 --> 00:22:04,241
باز کردن افکار دیگران دشوار است.
246
00:22:08,122 --> 00:22:12,720
حتی صادقترین و شفافترین ما
همیشه ماسک بر چهره دارند،
247
00:22:13,202 --> 00:22:15,720
که آنچه در اعماق وجودشان
نهفته را مخفی میکند.
248
00:22:21,401 --> 00:22:24,080
بعضیها نقابشان بهتر از روحشان است.
249
00:22:26,202 --> 00:22:29,001
بعضیها برعکس،
روحی لطیف و دوست داشتنی دارند،
250
00:22:29,441 --> 00:22:31,440
که نمیدانند چطور ابراز کنند.
251
00:22:37,001 --> 00:22:39,159
آیا ابراز کردن آنقدر مهم است؟
252
00:22:42,680 --> 00:22:44,879
بیشتر مردم طوری زندگی میکنند
که انگار کور هستند.
253
00:22:45,161 --> 00:22:46,440
رقصیدن در تاریکی،
254
00:22:46,881 --> 00:22:48,680
در پیروی امیال ناشناخته.
255
00:22:52,080 --> 00:22:55,999
قبل از ازدواجمان از خود پرسیدم:
«چطور شوهرم را نزد خود نگه دارم؟»
256
00:22:57,080 --> 00:22:59,559
«با مادر و همسری مهربان و صادق بودن.»
257
00:23:03,000 --> 00:23:04,439
کلمات توخالی.
258
00:23:06,440 --> 00:23:07,719
هیچکس نمیتواند...
259
00:23:08,320 --> 00:23:09,518
آنچه لازم است را توضیح دهد.
260
00:23:14,879 --> 00:23:16,398
عشق زیادی میخواهد...
261
00:23:17,159 --> 00:23:19,398
زندگی کوچک و کم میشود،
262
00:23:21,398 --> 00:23:23,798
بدون رویابافی، تنوع یا جشن و سرور،
263
00:23:24,118 --> 00:23:26,078
بدون مشارکت در زندگی اجتماعی،
264
00:23:26,319 --> 00:23:27,758
تو اینطور خواستی،
265
00:23:27,939 --> 00:23:30,358
و اطمینان حاصل کردی
که خواستهات برآورده شود.
266
00:23:53,358 --> 00:23:55,197
تو کاملاً در ذهن خود زندگی میکنی،
267
00:23:56,477 --> 00:23:57,676
در افکارت،
268
00:23:58,237 --> 00:23:59,917
در آنچه که میخواهی ایجاد کنی.
269
00:24:00,677 --> 00:24:02,876
هدف از زندگیات همان دنیای خیالیات است.
270
00:24:03,358 --> 00:24:06,797
فقط برای استراحت یا تنوع پیش ما برمیگردی.
271
00:24:08,518 --> 00:24:13,076
به من میگویی: «هنرمند بهترینها را
از زندگی خود میگیرد و در کارش میگذارد.»
272
00:24:13,176 --> 00:24:16,176
به همین دلیل است که اثرش زیبا
و زندگیاش رقتانگیز است.»
273
00:24:16,957 --> 00:24:20,435
فکر میکنی زندگی نداری،
یا زندگیات رقتانگیز است؟
274
00:24:20,636 --> 00:24:23,355
که چیزی نیست؟
زندگیات هیچ نیست.
275
00:24:24,517 --> 00:24:27,276
زندگیات همانند زندگی من، مهیج و غنی است.
276
00:24:27,477 --> 00:24:28,955
زندگی من هیچ نیست.
277
00:24:32,836 --> 00:24:35,555
من نقاشی میکشم،
لباسهای تو و بچهها را میدوزم،
278
00:24:35,756 --> 00:24:37,275
هر روز به آنها درس میدهم.
279
00:24:37,476 --> 00:24:40,956
به آنها موسیقی یاد میدهم،
پیانو میزنم، برایشان کتاب میخوانم.
280
00:24:41,436 --> 00:24:42,916
درخت میکارم.
281
00:24:44,956 --> 00:24:47,115
دست نوشتههایت را اصلاح و کپی میکنم.
282
00:24:47,315 --> 00:24:48,674
درموردشان نظر میدهم.
283
00:24:49,076 --> 00:24:52,475
من در تمام مراحل نگارش تو
با شخصیتهایت زندگی میکنم.
284
00:24:55,075 --> 00:24:56,594
تو به ما علاقهای نداری.
285
00:24:57,274 --> 00:25:00,514
نه به من و نه به فرزندانمان،
نه به زندگی درونی ما،
286
00:25:00,715 --> 00:25:02,714
نه به شادیها یا غمهایمان.
287
00:25:06,835 --> 00:25:11,114
با وجود خانوادهات،
در دنیایی جدا از واقعیت سیر میکنی.
288
00:25:12,075 --> 00:25:13,594
ما تو را ترک نکردیم،
289
00:25:14,078 --> 00:25:15,219
تو ما را ترک کردی.
290
00:25:20,395 --> 00:25:21,474
به من گفتی:
291
00:25:21,914 --> 00:25:22,993
«آثار من،»
292
00:25:23,594 --> 00:25:24,754
«تمام آثار من،»
293
00:25:24,954 --> 00:25:27,914
«تو را به خود جذب کرد،
و به قدری ضعیف جذب کرد،»
294
00:25:28,114 --> 00:25:32,953
«که اگر روزی آنها را بخوانی،
از روی کنجکاوی است.»
295
00:25:33,914 --> 00:25:36,832
«فرزندانمان که حتی ذرهای
جذب آن آثار نخواهند شد.»
296
00:25:40,314 --> 00:25:44,872
«فکر میکنی که زندگیام یک طرف است
و نوشتن من در طرف دیگر.»
297
00:25:45,474 --> 00:25:47,513
«اما نوشتههایم خود من است!»
298
00:25:51,272 --> 00:25:53,712
«در زندگی واقعی،
نمیتوانستم نظرات خود را بیان کنم.»
299
00:25:53,873 --> 00:25:58,192
«در زندگی واقعی،
به ضرورت زندگی خانوادگی امتیاز دادم.»
300
00:25:59,993 --> 00:26:02,871
"من آن را زندگی میکنم،
اما روح من این زندگی را رد میکند.»
301
00:26:05,633 --> 00:26:08,592
«این زندگی که مال من نیست،
تو آن را زندگی من میدانی،»
302
00:26:09,473 --> 00:26:12,472
«در حالی که آن زندگی که من میگویم،»
303
00:26:12,712 --> 00:26:15,592
«برایت فرقی با مهملات ندارد.»
304
00:26:15,792 --> 00:26:19,832
«تو علت رنج من هستی.
که ناخواسته...»
305
00:26:20,512 --> 00:26:22,231
«مرا میرنجانی.»
306
00:26:31,153 --> 00:26:33,070
نمیشود کسی را به زور نگه داشت.
307
00:27:22,670 --> 00:27:24,869
یک بار روی زمین نشسته بودم...
308
00:27:27,790 --> 00:27:29,868
«چیکار میکنی؟ ناسلامتی باردار هستی!»
309
00:27:32,750 --> 00:27:34,068
«پارچهها را مرتب میکنم.»
310
00:27:35,429 --> 00:27:36,828
«زود بلند بشو!»
311
00:27:37,109 --> 00:27:38,668
بیرون رفتی و در را کوبیدی.
312
00:27:40,309 --> 00:27:44,148
دنبالت دویدم تا به سمت اتاق مطالعهات بروم.
در اتاق بودی، عصبانی و خشمگین.
313
00:27:44,428 --> 00:27:45,428
«چه میخواهی؟»
314
00:27:45,709 --> 00:27:47,188
«برو! گفتم برو!»
315
00:27:49,228 --> 00:27:52,868
مات و مبهوت نزدیکتر میشوم.
سینی قهوهجوش... بوم!
316
00:27:53,148 --> 00:27:56,347
همهچیز ریخت.
تمام ظروف در اتاق شکسته شد.
317
00:27:57,387 --> 00:27:58,587
دستانت را گرفتم،
318
00:27:59,348 --> 00:28:00,427
عصبانیتر شدی،
319
00:28:00,667 --> 00:28:02,707
فشارسنج را از دیوار برداشتی،
320
00:28:02,988 --> 00:28:04,307
و خردش کردی!
321
00:28:10,468 --> 00:28:14,507
به سمت اتاقم دویدم
و از ته دل گریه کردم.
322
00:28:16,307 --> 00:28:19,746
چگونه یک اشتباه کوچک میتواند
تو را به چنین خشم بکشاند؟
323
00:28:23,987 --> 00:28:25,747
احساس میکنم رها شدهام
324
00:28:27,028 --> 00:28:28,586
شوهر همدم که دارم.
325
00:28:29,427 --> 00:28:31,865
حتی شوهر عاشقم نیز از من دوری میکرد.
اما چرا؟
326
00:28:32,817 --> 00:28:33,824
چرا؟
327
00:28:40,987 --> 00:28:42,985
باردار بودم. بچهام را از دست دادم.
328
00:28:45,587 --> 00:28:48,545
تا به امروز علت عصبانیتت را نفهمیدهام.
329
00:28:55,026 --> 00:28:56,944
دلیلی برای عصبانیتت وجود داشت؟
330
00:28:59,226 --> 00:29:00,585
شاید هم دلیلی نداشت.
331
00:29:43,304 --> 00:29:45,304
اغلب به من میگویی
که ما به قدری صمیمی هستیم،
332
00:29:45,905 --> 00:29:48,024
که نمیتوانیم از دیگری جدا باشیم.
333
00:29:48,464 --> 00:29:50,422
حتی اگر مایه عذاب بود،
همچنان دوستت داشتم،
334
00:29:52,103 --> 00:29:53,182
با اشتیاق دوستت داشتم،
335
00:29:53,864 --> 00:29:54,983
شاعرانه دوستت داشتم،
336
00:29:55,983 --> 00:29:56,982
با حسادت دوستت داشتم.
337
00:29:59,144 --> 00:30:01,062
عاشق این متنی هستم که برایم خواندی:
338
00:30:03,704 --> 00:30:05,183
«شعر آتشی است...»
339
00:30:06,183 --> 00:30:07,341
«که در روح روشن میشود.»
340
00:30:07,622 --> 00:30:10,223
«این آتش میسوزد، گرم میشود
و روشن میشود.»
341
00:30:12,983 --> 00:30:15,263
«برخی سوزش را احساس میکنند،
برخی دیگر گرما را احساس میکنند.»
342
00:30:16,103 --> 00:30:19,302
«بعضی دیگر نور را میبینند،
برخی اصلاً چیزی را درک نمیکنند.»
343
00:30:20,222 --> 00:30:25,061
«جمعیتی که شاعران را قضاوت میکنند،
نه سوختگی، نه گرما و نه نور حس نمیکنند.»
344
00:30:28,103 --> 00:30:31,460
«به هر حال، همه فکر میکنند
که شعر فقط در جهت اشراق است.»
345
00:30:32,101 --> 00:30:34,581
«کسانی که اینطور فکر میکنن،
خود را نویسنده میدانند،»
346
00:30:35,382 --> 00:30:37,700
«و فانوس به دست میخواهند
مسیر زندگی را روشن سازند.»
347
00:30:39,782 --> 00:30:42,461
«به نظر آنها طبیعی است
که نور بیشتری مورد نیاز است،»
348
00:30:42,742 --> 00:30:44,701
«آن هم در جایی که
مملو از تاریکی و هیاهو است.»
349
00:30:46,782 --> 00:30:49,340
«دیگران میدانند آنچه که مهم است،
گرما است،»
350
00:30:49,902 --> 00:30:53,260
بنابراین آنچه برای گرم کردن سهل است را
با گرمایی مصنوعی گرم میکنند.»
351
00:30:54,221 --> 00:30:55,621
«اما شاعر واقعی،»
352
00:30:56,342 --> 00:30:59,419
«ناخواسته و مبتلا به آن،
از خود تغذیه میکند،»
353
00:30:59,941 --> 00:31:01,220
«و دیگران را میسوزاند.»
354
00:31:04,821 --> 00:31:06,059
«در همین خلاصه میشود.»
355
00:31:14,820 --> 00:31:18,499
«اکثر مردان زندگیهایشان را
مقابل آینهای میگذرانند.»
356
00:31:44,900 --> 00:31:47,299
میخواهم علاقهام را با همان قدرت،
357
00:31:49,539 --> 00:31:51,857
و همان شدتی که در ابتدا داشت، ببینی.
358
00:31:54,019 --> 00:31:56,498
یاد روزهایی میافتم که اسکیت میکردیم.
359
00:32:01,338 --> 00:32:02,297
ای وای...
360
00:32:27,418 --> 00:32:29,497
زیبایی حرکات را تحسین میکردیم،
361
00:32:30,738 --> 00:32:33,056
اجازه دادم از هوای سرد مست شوم،
362
00:32:36,178 --> 00:32:38,056
تا قدرت و سلامتم تحت شعاع قرار گیرد.
363
00:32:38,658 --> 00:32:42,276
شادی بچهها باعث شد تا
غم و اندوه و همهچیز را فراموش کنم.
364
00:32:44,337 --> 00:32:45,616
یک بار،
365
00:32:46,417 --> 00:32:49,975
وقتی هیچچیز عشق و خوشبختی
ما را مختل نکرده بود، مثل یک روح بودیم،
366
00:32:50,657 --> 00:32:52,216
در تمام موارد یکسان بودیم:
367
00:32:53,297 --> 00:32:55,096
آموزش و پرورش کودکان،
368
00:32:56,256 --> 00:32:58,096
زندگیمان در روستا،
369
00:32:58,296 --> 00:32:59,775
دیدمان به زندگی.
370
00:33:00,495 --> 00:33:03,335
با هم بزرگ شدیم و به یک جهت نگریستیم.
371
00:33:05,216 --> 00:33:08,255
تردیدها و سؤالات ما را از زندگی باز نداشت.
372
00:33:11,416 --> 00:33:12,695
تو از ما مراقبت میکردی،
373
00:33:13,776 --> 00:33:16,294
هر روز همهچیز بهتر و شیرینتر بود.
374
00:33:20,536 --> 00:33:23,374
آینده فرزندانمان را با هم تصور میکردیم.
375
00:34:24,414 --> 00:34:26,572
این روزها به سختی با من صحبت میکنی.
376
00:34:27,533 --> 00:34:29,452
طوری رفتار میکنی که حس کنم
انگار که دروغ میگویم،
377
00:34:30,732 --> 00:34:32,413
انگار به اندازه کافی دوستت ندارم.
378
00:34:35,574 --> 00:34:36,892
من زندگیات را مسموم میکنم،
379
00:34:40,652 --> 00:34:42,291
و مدام در حال گریه و زاریام.
380
00:34:43,092 --> 00:34:44,891
بدون مهلت تلاش میکنم.
381
00:34:46,093 --> 00:34:49,332
از عدم امکان دستیابی به آنچه
میخواهم انجام دهم، رنج میبرم.
382
00:34:51,592 --> 00:34:54,631
من به جان در بدنم خلاصه شدهام،
اما دارم خفه میشوم.
383
00:34:59,452 --> 00:35:00,691
تو برایم بنویس:
384
00:35:08,692 --> 00:35:11,850
«من درمورد کمبود عشق صحبت میکنم،
نه از جانب من بلکه از جانب تو.»
385
00:35:12,052 --> 00:35:14,891
«دوستت دارم. مدام به تو فکر میکنم
و دلم به حالت میسوزد.»
386
00:35:16,810 --> 00:35:19,890
«من در تو خصومتی غیرقابل کاهش میبینم،»
387
00:35:21,011 --> 00:35:22,850
«بنابراین نمیتوانم بنویسم،»
388
00:35:26,211 --> 00:35:28,569
«بلکه فقط میتوانم دردم را ابزار کنم.»
389
00:35:47,130 --> 00:35:48,369
دارم پژمرده میشوم.
390
00:35:49,810 --> 00:35:51,528
وقتی مشغول نوشتن نیستی،
391
00:35:51,810 --> 00:35:54,568
در روز چهار تا شش ساعت پیانو میزنی.
392
00:35:55,890 --> 00:35:57,568
از گام، تمرین گرفته...
393
00:35:58,808 --> 00:36:00,209
آن سونات وبر...
394
00:36:00,849 --> 00:36:02,169
که من خیلی دوستش دارم.
395
00:36:04,210 --> 00:36:08,208
وقتت را صرف پیادهرویهای انفرادی میکنی.
به نظر میرسد میخواهی خود را مبهوت کنی،
396
00:36:08,908 --> 00:36:12,387
از فکر کردن به پوچی زندگی و تمایل خود
برای پایان دادن به آن، دست بردار.
397
00:36:12,569 --> 00:36:13,968
دیگر خسته شدهام.
398
00:36:16,368 --> 00:36:18,088
خستهام کردهای.
399
00:36:27,048 --> 00:36:28,487
«دنیا خالی بود،»
400
00:36:30,369 --> 00:36:33,007
«جمعیت و قدرتمند غدهای بودند،»
401
00:36:33,528 --> 00:36:36,327
«بیفصل، بیگیاه، بیدرخت،»
402
00:36:37,609 --> 00:36:39,166
«بیبشر، بیجان،»
403
00:36:41,688 --> 00:36:43,567
«غدهای از جنس مرگ،»
404
00:36:46,048 --> 00:36:48,527
«خرج و مرجی از خاک رس سخت،»
405
00:36:51,687 --> 00:36:53,166
«رودها، دریاچهها،»
406
00:36:54,167 --> 00:36:55,126
«و اقیانوسها،»
407
00:36:56,567 --> 00:37:00,046
«همه ساکن ایستادند. و هیچچیز
در اعماق ساکت آنها تکان نمیخورد»
408
00:37:01,848 --> 00:37:05,205
«کشتیهای بدون ملوان،
روی دریا در حال پوسیدن بودند،»
409
00:37:08,767 --> 00:37:10,886
«و دکلهایشان تکهتکه سقوط میکرد،»
410
00:37:11,847 --> 00:37:15,285
«همانطور که میافتادند،»
411
00:37:17,885 --> 00:37:20,084
«آنها روی پرتگاه خوابیدند،»
412
00:37:21,566 --> 00:37:22,804
«روی دریایی بدون موج.»
413
00:37:27,046 --> 00:37:28,486
«امواج،»
414
00:37:29,687 --> 00:37:31,364
«جزر و مد،»
415
00:37:33,485 --> 00:37:34,804
«در قبر خود آرمیده بودند.»
416
00:37:35,926 --> 00:37:38,484
«ماه، معشوقهشان، پیشتر منقضی شده بود،»
417
00:37:38,685 --> 00:37:42,005
«بادها در هوای راکد پژمرده شده بودند،»
418
00:37:42,685 --> 00:37:45,084
«و ابرها هلاک شده بودند،»
419
00:37:49,325 --> 00:37:51,324
«تاریکی نیازی به کمک آنها نداشت،»
420
00:37:53,324 --> 00:37:54,884
«چرا که جهان را در بر گرفته بود.»
421
00:38:02,365 --> 00:38:04,723
عمیقاً احساس ویرانی...
422
00:38:06,205 --> 00:38:07,284
و تنهایی میکنم...
423
00:38:11,324 --> 00:38:14,644
وقتی که پس از مشاجره و قهرهایمان،
این شعر از بایرون را به خاطر میآوردم.
424
00:38:43,403 --> 00:38:45,281
وقتی فکر میکنم که نوشتی...
425
00:38:45,482 --> 00:38:49,282
«بیداری من در شک و تردید،
نسبت به واقعیت دنیای بیرون بود.»
426
00:38:49,803 --> 00:38:51,962
«تمام معانی زندگی برایم رنگ باخته است.»
427
00:38:52,843 --> 00:38:54,602
اگر برایت سخت است،
428
00:38:55,522 --> 00:38:58,881
چطور میتوانی چنین دیدگاهی را
به دوستان و خانوادهات تحمیل کنی؟
429
00:39:04,962 --> 00:39:09,081
من دیگر به خاطر نمیآورم که کدامیک از ما
این نزاع را شروع کرد یا چه چیزی باعثش شد.
430
00:39:10,282 --> 00:39:11,440
احتمالا من مقصر بودهام.
431
00:39:13,802 --> 00:39:16,241
من تو را به خاطر نادیدهگرفتن
فرزندانمان سرزنش کردم،
432
00:39:16,722 --> 00:39:18,860
برای اینکه گذاشتی تنها مراقبشان باشم.
433
00:39:19,902 --> 00:39:24,160
من به تنهایی توان حمل بار خانواده...
434
00:39:25,682 --> 00:39:27,080
و طرد شدن توسط تو را نداشتم.
435
00:39:28,121 --> 00:39:30,080
دعوایمان خیلی شدید بود.
436
00:39:30,741 --> 00:39:33,020
فقط میخواستی راهت را بکشی و بروی.
437
00:39:33,360 --> 00:39:34,600
این خواستهات در رفتارت حس میشد.
438
00:39:36,041 --> 00:39:38,199
گویی که قلبم تار و مار شده بود.
439
00:39:39,400 --> 00:39:41,360
پس از خارج شدن فریاد کشیدی،
440
00:39:42,001 --> 00:39:44,360
رفتی و تمام شب برنگشتی.
441
00:39:46,080 --> 00:39:48,119
ساعتها آنجا نشستم و گریه کردم،
442
00:39:49,121 --> 00:39:50,559
حتی بیآنکه لباسم را عوض کنم.
443
00:39:52,040 --> 00:39:54,079
صبح زود به بیرون رفتم.
444
00:39:55,740 --> 00:39:56,959
صبح روشنی بود،
445
00:39:58,440 --> 00:40:00,358
شگفت انگیز، آفتابی،
446
00:40:01,440 --> 00:40:03,359
گیاهان با شبنم پوشیده شده بودند.
447
00:40:03,800 --> 00:40:04,959
سرد بود،
448
00:40:06,960 --> 00:40:11,239
اما طبیعت به قدری زیبایی باشکوه داشت
که به سمت رودخانه رفتم،
449
00:40:11,440 --> 00:40:12,718
به حماممان رفتم.
450
00:40:13,359 --> 00:40:15,518
همانجا لباسم را در آوردم و وارد آب شدم.
451
00:40:16,479 --> 00:40:17,519
سرمایش را حس کردم.
452
00:40:21,159 --> 00:40:24,158
یک ساعت دیگر آنجا ماندم.
میخواستم از شدت سرما بمیرم.
453
00:40:26,359 --> 00:40:29,437
آنچه در آن زمان نسبت به تو
احساس میکردم مرا عذاب میداد:
454
00:40:29,639 --> 00:40:33,118
«من میمیرم، تو به تنهایی
باید از پس بچهها بر بیایی.»
455
00:40:34,799 --> 00:40:37,437
«بعد از من تو باید مراقبشان باشی.»
456
00:41:01,518 --> 00:41:04,437
اشتیاق من به فرزندانمان،
سرانجام مرا دوباره زنده کرد،
457
00:41:05,797 --> 00:41:07,117
و مرا راهی خانه کرد.
458
00:41:10,677 --> 00:41:12,076
میخواستی بروی.
459
00:41:14,237 --> 00:41:15,476
عاشق زن دیگری شده بودی.
460
00:41:16,678 --> 00:41:20,236
نباید مثل قبل به تو ابراز علاقه میکردم،
رفتار رقتانگیزی میشد.
461
00:41:21,998 --> 00:41:23,635
بار مضاعف روی دوشت میگذاشتم.
462
00:41:26,077 --> 00:41:29,035
بالأخره به خانه آمدی
و تا جایی که میتوانستیم جبران کردیم.
463
00:41:33,317 --> 00:41:34,915
هر دو گریه کردیم.
464
00:41:37,397 --> 00:41:40,354
خوشحال شدم که دیدم عشقم به تو نمرده است.
465
00:41:41,637 --> 00:41:45,115
آن عشقی که در تمام
آن شب وحشتناک سوگوارش بودم.
466
00:41:52,076 --> 00:41:55,355
بعد از آن دعوا،
مدتها با هم اوقات خوشی سپری کردیم.
467
00:42:19,115 --> 00:42:20,673
«چه عادت دردناکی،»
468
00:42:21,195 --> 00:42:22,753
«چه تعهد سختی،»
469
00:42:23,034 --> 00:42:26,674
«که به طور مداوم باید
نگران ملاقات با یکدیگر باشید،»
470
00:42:26,954 --> 00:42:29,753
«در حالی که چیزی جز حرفهای کوچک ندارید
تا به یکدیگر بزنید.»
471
00:42:30,834 --> 00:42:33,073
«و برای برقراری ارتباط متقابل در مسائلی،»
472
00:42:33,274 --> 00:42:37,393
«که قبلاً برای هر دو شناختهشده بود،
اما برای هیچکدام اهمیتی نداشت.»
473
00:42:38,354 --> 00:42:39,792
«وارد خانه بشوم که فقط خارج بشوم،»
474
00:42:39,995 --> 00:42:42,832
«شام را بیرون بخورم که دیرتر به خانه بروم،»
475
00:42:43,034 --> 00:42:46,192
«بسیار خشنود از دیدن
سه سوئیسی در عرض پنج ساعت،»
476
00:42:46,634 --> 00:42:50,593
«زنی که آدم به سختی میشناسد،
و به ندرت دوستش دارد.»
477
00:42:52,493 --> 00:42:56,412
«کسی که ارزش زمان را به درستی در نظر بگیرد،
و ضرر آن چقدر جبران ناپذیر است،»
478
00:42:56,552 --> 00:42:59,032
«باید به تلخی برای چنین
مصائب بزرگی عزاداری کرد.»
479
00:43:05,552 --> 00:43:09,632
آن زمان را یادت هست با دوستانمان
«شخصیتها» لا برویر را خواندیم؟
480
00:43:09,872 --> 00:43:12,831
و چگونه قسمتهایی از
دفتر خاطراتمان را خواندیم؟
481
00:43:35,272 --> 00:43:38,670
«هنوز میخواهم بعد از
مکالمه تلفنیمان برایت بنویسم.»
482
00:43:39,351 --> 00:43:40,590
«من غمگینم،»
483
00:43:41,511 --> 00:43:42,671
«به شدت غمگینم.»
484
00:43:44,391 --> 00:43:45,831
«میخواهم گریه کنم.»
485
00:43:46,391 --> 00:43:49,430
«هیچ خواستهای ندارم،
هیچ توانی برایم نمانده.»
486
00:43:49,671 --> 00:43:52,749
«فکر نکن که مسببش تو هستی.»
487
00:43:53,670 --> 00:43:57,151
«علت اینکه این نامه را برایت مینویسم،
این است که چنین حسی نداشته باشی.»
488
00:43:57,351 --> 00:44:00,830
«خودت را لعن و نفرین نکن،»
489
00:44:01,070 --> 00:44:03,670
«چرا که دلیلی برای سرزنش تو نیست.»
490
00:44:03,851 --> 00:44:06,490
«ویژگیهای زیادی در موردت وجود دارد،
مانند روابط تو...»
491
00:44:06,630 --> 00:44:08,189
«با برخی از دوستانمان،»
492
00:44:08,870 --> 00:44:10,069
«که مرا خوشحال میکند.»
493
00:44:12,230 --> 00:44:15,950
«من مینویسم که نمی توان تو
یا به طور کلی زنان را با منطق حرکت داد:»
494
00:44:16,190 --> 00:44:20,388
«منطق مثل نوعی خشونت
نامشروع شما را آزار میدهد.»
495
00:44:22,749 --> 00:44:24,628
«برایم نامه بنویس، عزیزم.»
496
00:44:24,909 --> 00:44:28,389
«اگر احساس نیاز به من
تو را خشنود میسازد،»
497
00:44:29,030 --> 00:44:31,668
«من همان شادی را به اشتراک خواهم گذاشت.
خب، حرفم تمام شد.»
498
00:44:34,869 --> 00:44:37,828
به نظر لطافت و دلبستگی قدیمیات به من،
499
00:44:38,109 --> 00:44:39,109
دوباره شعلهور شده است.
500
00:44:43,789 --> 00:44:45,948
اما من دیگر به تو اعتماد ندارم.
501
00:44:49,549 --> 00:44:52,668
دیگر از هوسهای زودگذر
عاشقانهات لذت نمیبرم،
502
00:44:52,868 --> 00:44:57,107
به سختی به آنها پاسخ میدهم،
از قلب و آزادی روحم محافظت میکنم.
503
00:44:57,308 --> 00:44:58,227
به من گفتی:
504
00:44:58,468 --> 00:45:02,467
«از گذشته هم به تو نزدیکتر خواهم شد.»
505
00:45:03,068 --> 00:45:04,788
«بیحوصله شدهام،
احساس پوچی میکنم،»
506
00:45:05,508 --> 00:45:08,467
«بدون تو و بدون کارم احساس ناجوری دارم،»
507
00:45:08,667 --> 00:45:11,386
«برای بقا به هر دو نیاز دارم.»
508
00:45:12,148 --> 00:45:14,427
«خودم را با خواب زیاد تسکین میدهم.»
509
00:45:14,907 --> 00:45:18,427
«اگر خوب استراحت کنم،
بیشتر به تو و کارم میرسم.»
510
00:45:18,987 --> 00:45:21,787
اما این «بهتر» فقط لحظهای کوتاه دوام آورد.
511
00:45:22,988 --> 00:45:26,606
من به خوبی از سرمستی عاشقانهای
که مسبب جداییمان خواهد شد، باخبرم.
512
00:45:27,707 --> 00:45:29,426
از آن لحظه میترسیدم، وحشت داشتم.
513
00:45:30,907 --> 00:45:33,146
من مغلوب این عشق و علاقه نخواهم شد،
514
00:45:33,427 --> 00:45:34,826
قلبم خسته است.
515
00:46:19,786 --> 00:46:21,945
آیا کسی، حتی بیکارترین آدم،
516
00:46:22,584 --> 00:46:25,824
با سادهترین زندگی ممکن،
517
00:46:26,026 --> 00:46:31,023
از پس تمام وظایف محولهاش بر میآید؟
وظایف بیپایان و بی حد و حصر هستند.
518
00:46:31,465 --> 00:46:33,416
تو به کنار چاه رفتی،
519
00:46:34,065 --> 00:46:36,263
بدون اینکه بپرسی آیا کوچولو بهتر است یا نه،
520
00:46:36,545 --> 00:46:38,584
و اینکه آیا مادرش خسته است یا نه.
521
00:46:39,904 --> 00:46:42,863
تو نسبت به ما، به خانوادهات،
خیلی کملطفی کردی.
522
00:46:43,144 --> 00:46:45,583
همیشه سختگیر و بیتفاوت بودی.
523
00:46:47,744 --> 00:46:50,623
در زندگینامهات خواهند نوشت
که به جای خدمتکارت،
524
00:46:50,863 --> 00:46:52,223
تمام زحمات را خودت انجام دادی،
525
00:46:53,224 --> 00:46:56,463
اما هیچکس نخواهد فهمید که
حتی برای لحظهای آسودگی همسرت،
526
00:46:56,663 --> 00:46:59,463
حاضر نشدی به فرزندانت خدمت کنی.
527
00:46:59,744 --> 00:47:03,504
هیچگاه هم در طی این سی سال،
یک بار کنار تخت فرزند مریضت نخوابیدی،
528
00:47:05,531 --> 00:47:07,168
تا من بتوانم لحظهای استراحت کنم.
529
00:47:08,423 --> 00:47:12,342
کمبود خوابم را جبران کنم.
پیادهروی کنم یا نفس راحت بکشم.
530
00:48:13,613 --> 00:48:15,245
من فقط کاری که...
531
00:48:15,461 --> 00:48:19,180
قدرت انجامش را دارم، انجام میدهم.
بیآنکه تعادل درونیام را ویران کنم.
532
00:48:19,460 --> 00:48:21,859
تا با آرامش به کارهایی که نکردهام فکر کنم.
533
00:48:22,100 --> 00:48:23,779
«تو خیلی زحمت میکشی!»
534
00:48:26,940 --> 00:48:30,940
این «خیلی» مرا به یاد ضربالمثلی میاندازد
که چینیها روی خانههای خود نقاشی میکنند:
535
00:48:31,221 --> 00:48:34,619
«چرا که یکی در بیکاری سیر کرده،
و دیگری از گرسنگی میمیرد.»
536
00:48:35,779 --> 00:48:37,098
روزگار ما نیز چنین است.
537
00:48:37,939 --> 00:48:42,419
تو بر اساس انتخابها، سلایق،
نیازها و خواستههایت زندگی میکنی...
538
00:48:44,779 --> 00:48:48,378
اما من از روی ناچاری زندگی میکنم
و از گرسنگی میمیرم،
539
00:48:48,900 --> 00:48:51,819
تا زندگی معنوی و پرآرامشی کنارت داشته باشم.
540
00:48:52,980 --> 00:48:56,617
حتی اگر زندگیام سخت باشد،
از حیطه نویسندگیات حمایت میکنم.
541
00:48:57,779 --> 00:48:59,418
مثل همیشه که به تو میگویم:
542
00:48:59,619 --> 00:49:02,018
«کار تو از من ضروریتر است.»
543
00:49:03,419 --> 00:49:05,257
اما من نیز بیوقفه کار میکنم.
544
00:49:05,459 --> 00:49:07,257
این است که مرا ناراحت میکند:
545
00:49:08,498 --> 00:49:10,698
تو عاشق کارتان هستی،
به عشق آن زندگی میکنی،
546
00:49:11,298 --> 00:49:13,218
اما کار و زندگی من فقط هرج و مرج است.
547
00:49:13,418 --> 00:49:15,858
من زندگی ندارم،
حتی زندگی خانوادگی ندارم.
548
00:49:18,258 --> 00:49:21,058
به سختی میتوانم بار خانوادهای را
روی دوش خود حمل کنم.
549
00:49:25,179 --> 00:49:26,777
چرا در این مسیر...
550
00:49:27,938 --> 00:49:29,016
چنین فداکاریهایی میکنیم؟
551
00:49:29,497 --> 00:49:31,697
چرا انسانها خود را فدا میکنند؟
552
00:49:31,897 --> 00:49:33,976
برای چه هدفی؟ برای چه کسی؟
553
00:49:34,498 --> 00:49:37,337
وقتی این فداکاری همیشگی
مادرانه را میبینم...
554
00:49:38,058 --> 00:49:41,536
بچهها چند ساعت خوشحال
میشوند و بعد چه؟ که چه شود؟
555
00:49:42,736 --> 00:49:46,057
برایشان این فداکاری امری عادی است.
من همیشه خودم را فدا می کنم.
556
00:49:46,257 --> 00:49:48,656
آیا به دنبال عزت نفس هستم؟
557
00:49:49,298 --> 00:49:53,576
آیا لذت از خود ایثار باید
قویتر از لذت زندگی باشد؟
558
00:51:04,653 --> 00:51:06,893
مشغول نوشتن در خاطراتم بودم،
که تو داخل شدی،
559
00:51:08,694 --> 00:51:10,892
با اخمی وحشتناک که روی صورتت بود.
560
00:51:11,374 --> 00:51:15,893
تا آنموقع بدون کلمهای ناخوشایند
کننار می آمدیم: هیچچیز.
561
00:51:24,093 --> 00:51:26,812
«آمدهام بهت بگویم باید طلاق بگیریم.»
562
00:51:27,533 --> 00:51:31,452
«دیگر تحمل این زندگی را ندارم.
میروم، میروم.»
563
00:51:35,693 --> 00:51:39,811
اگر خانه روی سرم فرو میریخت،
از این بیشتر متحیر نمیشدم.
564
00:51:41,532 --> 00:51:42,852
«چه شده؟»
565
00:51:43,813 --> 00:51:44,852
«چیزی نشده.»
566
00:51:45,933 --> 00:51:49,012
«وقتی بار زیاد به قاطر بسته شود،
زیر فشارش جان میدهد.»
567
00:51:52,772 --> 00:51:55,282
متوجه حرفت نشدم.
568
00:51:55,332 --> 00:51:57,331
و سپس فریادها، سرزنشها،
569
00:51:57,532 --> 00:51:58,731
و توهینهایت شروع شد...
570
00:51:59,293 --> 00:52:01,210
من همه را بدون پاسخ تحمل کردم.
571
00:52:03,131 --> 00:52:05,410
متوجه عصبانیتت بودم.
572
00:52:05,612 --> 00:52:06,713
به من گفتی:
573
00:52:06,809 --> 00:52:09,168
«هوای نزدیک تو آلوده است.»
574
00:52:14,251 --> 00:52:17,211
من در آستانه هذیان، فلج شده بودم.
575
00:52:17,411 --> 00:52:19,330
زبانم قاصر بود، اشکهایم جاری نمیشد.
576
00:52:19,531 --> 00:52:22,890
«حتی اگر مرا بکشی،
دیگر لب به سخن نخواهم گشود»
577
00:52:25,571 --> 00:52:27,969
این بار چه کار کرده بودم؟
578
00:52:30,811 --> 00:52:32,730
در لحظه اختیارم را از دست دادم.
579
00:52:34,851 --> 00:52:36,409
بیرون دویدم.
580
00:52:37,170 --> 00:52:38,809
با تنها فکری که در سر داشتم:
581
00:52:39,210 --> 00:52:41,090
مردن، به هر طریقی که شده.
582
00:52:43,970 --> 00:52:47,009
گریه و زاری کردم،
التماس کردی که برگردم.
583
00:52:53,850 --> 00:52:56,009
«مرا به پلیس یا تیمارستان ببر!»
584
00:52:56,210 --> 00:52:58,488
در برف افتادم، مرا بیرون کشیدی...
585
00:52:59,130 --> 00:53:00,968
نیمهبرهنه، خیس...
586
00:53:01,489 --> 00:53:02,768
و در نهایت بیمار،
587
00:53:03,849 --> 00:53:06,089
غیر طبیعی، گویی از بین رفتهام.
588
00:53:07,249 --> 00:53:09,129
برو، از این خانه بیرون برو،
589
00:53:11,849 --> 00:53:15,128
این زندگی و خواستههای
غیر قابل تحملت را تمام کن.
590
00:53:15,330 --> 00:53:17,287
فکر و ذکر روز و شبم این شده.
591
00:53:20,689 --> 00:53:23,488
چندین و چند روز از خانه بیرون نمیرفتم...
592
00:53:58,687 --> 00:54:02,767
مهمانی سادهای را که برای سالگرد
ده سالگیمان برگزار کردیم را به خاطر داری؟
593
00:54:03,647 --> 00:54:07,566
فرزندانمان، خواهرانم،
فرزندانشان و چند دوست صمیمی...
594
00:54:08,607 --> 00:54:10,686
دیوید دوست مشترکمان به ما تبریک گفت:
595
00:54:10,886 --> 00:54:13,647
«چنین رابطه شادی سزاوار
تعریف و تمجید است.»
596
00:54:16,766 --> 00:54:19,725
تو در جواب گفتی:
«میتوانست بهتر باشد.»
597
00:54:25,006 --> 00:54:29,125
این جمله سندی بر خواستههای بیپایانت است،
که من هرگز نمیتوانم آن.ها را برآورده کنم.
598
00:54:32,526 --> 00:54:33,885
علیرغم تلاشهایم.
599
00:54:39,405 --> 00:54:41,485
بدشگونی به زندگی ما هجوم آورده است.
600
00:55:00,607 --> 00:55:20,607
مترجم: «حامی مغیثی»
در تلگرام: Timelordsubs@
601
00:55:23,692 --> 00:55:24,902
من همیشه از اینکه میبینم شهوت،
602
00:55:24,964 --> 00:55:27,522
جای خود را به جدایی میدهد،
شگفت زده میشوم.
603
00:55:33,965 --> 00:55:37,123
گاهی در این زندگی مملو از بیتفاوتی،
604
00:55:38,044 --> 00:55:39,683
ناامیدی وحشیانهای حس میکنم.
605
00:55:40,564 --> 00:55:43,562
میتوانستم فرار کنم،
عاشق مرد دیگری شوم،
606
00:55:46,683 --> 00:55:52,362
هر کاری جز اینکه با مردی که
با تمام وجود دوستش دارم، زندگی کنم.
607
00:55:54,242 --> 00:55:55,922
تو میگویی: «عشقی وجود ندارد،»
608
00:55:56,362 --> 00:55:58,122
«بلکه بدن دنبال ارضای نیازش است،»
609
00:56:00,043 --> 00:56:02,690
«و نیاز عقلانیاش،
یار و یاورش داشتن است.»
610
00:56:05,043 --> 00:56:07,762
من به زوج هایی که
علاوه بر عشق جسمانی،
611
00:56:07,923 --> 00:56:11,240
از پیوند معنوی نیز لذت میبرند،
حسادت میکنم.
612
00:56:24,542 --> 00:56:39,542
ارائه شده توسط سینما دریمینگ
@CinemDreaming
613
00:56:41,801 --> 00:56:42,880
به تدریج...
614
00:56:44,441 --> 00:56:45,519
شعله وجودم را...
615
00:56:45,761 --> 00:56:46,880
خفه میکنم...
616
00:56:55,600 --> 00:56:56,759
امیالم و آرزوهایم را...
617
00:56:58,840 --> 00:57:00,560
تواناییهای گوناگونم را...
618
00:57:01,920 --> 00:57:03,238
انرژی بیاندازهام را خفه میکنم.
619
00:57:03,720 --> 00:57:05,639
با تمام وجود دوستت دارم.
620
00:57:07,761 --> 00:57:10,959
آری، این عشق را توهمی بود،
حاصل خیال بود.
621
00:57:11,920 --> 00:57:15,119
من چه میخواهم؟
من چرا ناراضی هستم؟
622
00:57:16,080 --> 00:57:18,439
چرا روح من قلع و قمع شده است؟
623
00:57:20,280 --> 00:57:24,438
آیا جوانیام است که خواهان زندگی است،
در حالی که زندگی واقعی وجود ندارد؟
624
00:57:24,639 --> 00:57:27,158
یا دلم به حال کسانی که
ناراضی هستند میسوزد؟
625
00:57:29,039 --> 00:57:30,878
اما افراد شاد، خودخواه هستند.
626
00:57:31,879 --> 00:57:33,438
خوشبختی از کجا نشات میگیرد؟
627
00:57:34,119 --> 00:57:36,477
از سرنوشت؟ اما سرنوشت چیست؟
628
00:57:37,158 --> 00:57:38,357
قانون طبیعت است؟
629
00:57:39,959 --> 00:57:41,517
حرکت کیهان است؟
630
00:57:42,119 --> 00:57:43,518
حکمت خدا...
631
00:57:44,039 --> 00:57:45,037
خداوند است؟
632
00:57:45,918 --> 00:57:47,797
بله، بدون شک.
633
00:57:49,359 --> 00:57:51,037
دعا به درگاه خداوند خوب است.
634
00:57:52,238 --> 00:57:53,718
نمیتوانم بپذیرم...
635
00:57:53,918 --> 00:57:57,597
که همهچیز در جهان
فقط حرکت اتمهاست.
636
00:57:58,118 --> 00:58:02,796
اینکه حال خوب یا بد من
فقط به خوبی و بدی آبوهوا بستگی دارد.
637
00:58:06,518 --> 00:58:08,676
تمام شادیها به تدریج ناپدید میشوند.
638
00:58:11,117 --> 00:58:14,876
من به فلسفهای درونی رسیدهام،
که شامل زندگی روزمره است.
639
00:58:15,076 --> 00:58:17,395
با همان نشاط، شادی،
640
00:58:17,637 --> 00:58:19,236
تهیج تا حد امکان،
641
00:58:22,237 --> 00:58:26,116
که با فروتنی و آرامش تسلیم
هوی و هوس دیگران میشود.
642
00:58:30,756 --> 00:58:32,556
کم و بیش احساس خوبی دارم.
643
00:58:41,615 --> 00:58:56,615
«زن، زندگی، آزادی»
«توماج صالحی همچنان در بند است»
644
00:59:10,274 --> 00:59:13,074
[بر اساس دفتر خاطرات سوفیا تولستوی]
645
00:59:13,274 --> 00:59:15,754
[و نامه هایی از لئو به سوفیا تولستوی]
69433
Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.