All language subtitles for Betrayal.S01E02.WEB-DL.DD5.1.H.264-BS

...آنچه در "خیانت" گذشت

راستی، اون مَرده که توی بالکن بود کی بود؟

.اسمش رو نپرسیدم

.دایی "لو" جزو خونوادهست -
.داره دروغ میگه -

.بابا ناراحته
."ازت میخوام که این قضیه رو درست کنی، دایی "لو

."همهچیز مثل سابق درست میشه، "تی-جی

!مثل سگ نگرانم

...پلیسا "لو" رو از رودخونه کشیدن بیرون

.دو تا گلوله بهش خورده

تفنگی که باهاش شلیک کردی کجاست، "تی-جی"؟ -
.من کار بدی انجام ندادم -

.نمیتونه این اتّفاق بیافته

...پروندهای که من رو

.توی کلّ تیترهای روزنامهها میبَره -
این کیه؟ -

.اون وکیل مدافع برای این قضیه میشه

.من قراره دمار از روزگارش دربیارم

.هی

...ای بابا...اگه صبح حکم احضاریه

...به دادگاه رو نداشتم

هی، میشه شامپو رو بهم بدی؟

.ممنون

.شامپوی "ولومینایز" جنبهت رو بیشتر میکنه
["اشاره به برداشتن گوشیش و ناراحت شدن "سارا]

: شماره ناشناخته
.نمیتونم دست از فکرکردن بهت بردارم

.بفرما

...نمیدونم چطور مصرف میکنی

.واسه مصرفِ این توی شب خیلی دیره

.بهگمونم چون خیلی کافئین داره

.به "ول" گفتم، بعد ساعت 10 شب دوستاش زنگ نزنن

الو؟

.آره، وایسا، لطفاً، الآن گوشی رو میدم بهش

،یه خانومهست، با تو کار داره
.اسمش رو بهم نگفت

الو؟

.جک"، "برندی"ـم همونی که توی کلابه"

،ببخشید عین گاو زنگ زدم خونهتون

،امّا "تی-جی" اینجاست
.و داره مثل دیوونهها حرف میزنه

،خیلیخب
.همینالآن راه میافتم میام

.یه مسألهی کاری پیش اومده

تـــقديــــم مي کـــــندMani Vampire "مانــی"
Y! ID & E-Mail: V5mpire
.: TvWorld.Info :.

.سلام خدمتِ شما
.به کلاب "پینتر" خوش اومدین

.دنبال "برندی" میگردم

.من "تینا"ـم
.میتونم کمکتون کنم

.ممنون
.به خاطر اون اومدم اینجا

."آقای "کارستن -
تو "برندی" هستی؟ -

.آره -
اون کجاست؟ -

...آقایون

.این اتاق رو لازمش داریم

!چرا بهشون خبر دادی؟
!نمیخواستم اینکارو بکنی

.اون اجازه نداره مشروب بخوره

.گمون میکردم همهی اشخاص اینجا اینو بدونن

.نباید رو داروهاش مشروب بخوره

.من بیمار نیستم. حالم خوبه

.حالت خوب نیست

پلیس میخواد بابت قتل داییت
.سؤالپیچت کنه

.مسلّمه که ظاهرت واسه اینکار درست نیست

من تو دردسر افتادم؟

.روبراهش میکنیم

امّا تو باید به این قضیه فکر کنی
.و ذهنت رو متمرکز کنی

...باید قبل از اینکه پات رو به این ماجرا باز کنن

.واسه سؤالاتشون آمادهت کنیم

.واسهت تو یه هتل اتاق میگیریم -
.نه -

.من به هیچ هتلی نمیرم

."تی-جی" -
!نمیرم -

.میتونه خونهی من بمونه

.فکر نمیکنم ایدهی خوبی باشه

،میتونید بهم اعتماد کنید
."آقای "کارستن

.میدونی، اینطوری امنتر هم هست
.سختتر هم میشه گیرش آورد

.باشه

.خیلیخب

فقط بین خودمون بمونه، باشه؟

.".بریم، "تی-جی

.بریم

.جک"، به یه وکیل کیفری احتیاج داریم"

.خب، هنوز نه

.بیا فعلاً چیزی رو شرح ندیم

،دیگه بپا لازم نداریم

.یه عدّه آدم واسه خونوادهی "کارستن" گوشاشون رو تیز کردن

،اگه راجع به پولای گمشده ازمون چیزی بفهمن

...مثل یه انگیزه برای قتل بهنظر میرسه

...اونقدریم براشون کافی هست

.که مطمئن بشن "تی-جی" واقعاً "لو" رو کشته باشه

کار به اونجا نمیکِشه، باشه؟
.من یه یارو رو دارم

.باهاش حرف میزنم ببینم پلیس چی دستگیرش شده

: از طرف سارا
.نمیتونم دست از فکر کردن بهت بردارم

...جک"، این قضیه به تمرکزت نیاز داره"

.کلّ این قضیه

.ماری"، مرسی که خوابوندیش"

.شب خوبی داشته باشی

.خونهت خیلی تر تمیزه

.هفتهی پیش از پل "نِوی" واسهت یه کادو خریدم

،از این بازیهای...تیراندازی داشتن

.و منم شرکت کردم و بُردم

چه خبر شده "تی-جی"؟

.میدونی که همهچیز رو میتونی بهم بگی

.یه خرگوشه

.من رو یادِ تو میندازه

.احتمالاً به خاطر اینه که همیشه به تو فکر میکنم

.اوه

،میتونم از همینالآن ببینمش

...با شماها اینجا زندگی میکنم
.و یه خونوادهی کوچیک خوشبخت میشیم

.تو خودت خونواده داری

.نه مثل این خونواده

."جک"

."اُرستیز"

.ببخشید که کلّهی سحر بیدارت کردم

سرت شلوغ بوده، نه؟

چیزی واسهم آوردی؟

.اوهوم

تی-جی" یه مشت اساماسِ درهمبرهم"
.به گوشی یارو که مُرده فرستاده

،ممکنه یه شاهدِ عینی سر صحنهی جرم بوده
...یه پیشخدمتی چیزی

،شایدم یه سری مدرک از بچّههایی که اون دور و ور، دور میزدن

.امّا از آلتِ قتاله و دی.اِن.آ خبری نیست

خیلیخب، همسر "لو"، "کانی مروژک" چی؟

.اون که بُنبسته
.هیچی بهشون نگفت

...حالا، اینا واسه دستگیری کافی نیست، امّا

این دادخواهه یه آدم زبر و زرنگ با
.یه مسألهی شخصی داشتن با "کارستن"ـه

.اسمش "دِرو استَفورد"ـه

.نمیشناسمش

...باهوش، جوون، بچّه تهرون
(:دی)

خوشتیپ، از اون آدماست که باعث میشه
.آدم به راحتی ازش متنفّر بشه

.اومده تو این قضیه واسه خودش اسم و رسمی دست و پا کنه

.ممنون

.باهات در تماسم

.لازم نیست که همهش رو تو بدی
!خیر سرم هنوزم حقوقم رو میگیرما

.یکم زیاد دادم

.که اندازه حقوق بازنشستگیِ یه پلیسه

.آره

صبح بخیر، کجا بودی؟

.وایسا، بهم نگو

یکی دیگه از بحرانهای "کارستن"ی
.که واقعاً نمیخوام دربارهش بدونم

،خب، اگه نظرت در اینباره تغییر کرد

.فقط کافیه لب تَر کنی

،خب، بهت قول میدم

،روزی که دیگه واسه پدرم کار نکردی

...با یه مارتینی* میام دمِ در به پیشوازت
[مارتینی : نوشابهى الكلي حاوى جين يا ودكا و ورموت]

.و راجبِ کلّ روزی که داشتی ازت میپرسم

!تلفن من کجاست؟

.به جون خودم نمیدونم -
آره مرگ خودت، کجاست؟ -

.نمیدونم

.هی، هی، هی، هی
.آروم باشید

.تلفنم رو دزدیده -
!نه، ندزدیدم -

...برش داشت که عکس دوستم "جس" رو ببینه

...که با چیزش ور بره

.هی، نه، نه ،نه -
.حالام میگه یادش نیست کجا گذاشتتش -

.حالا چیزی نشده که
.به تلفنه زنگ بزنه، پیداش میشه

ویک"، کاملاً مطمئنم که "جس" تو کفِ
.اونایی که تلفن میدُزدن نیست

چرا جفتتون مدرسه نرفتید؟

...داریم به مامان کمک میکنیم رستوران رو

.برای گرامیداشت دایی "لو" آماده کنه

،وقتی بهتون گفتم به کمکتون احتیاج دارم
،واقعاً جدّی گفتم

.پس باید برید طبقهی بالا و لباساتون رو بپوشید

.برید

کِی این اتّفاق افتاد؟

منظورت اینه که کِی پدرمادر دوتا نوجوون شدیم؟

.والا اگه بدونم

.مثل گانگسترای خطرناک میمونن

!سر موبایلهاشون اینطورین

واسه اینکار آمادهایم؟

.بهگمونم

.اوممم

.وایسا
.بچّهها طبقهی بالان

...آره، امّا

،بچّهها...16 سالشونه

...پس یا دارن با گوشی حرف میزنن

...یا پای کامپیوترن

،و الآنم که دارن باهم دعوا میکنن

...پس جدّاً پدر مادر، پیر...خستهکنندهشون

.واسهشون مهم نیست

این آهنگه رو یادته؟

.مال همون تابستونیه که با هم ازدواج کردیم

توی اتاقک کشتی؟

...هی، من -
.ساکت باش -

.خب بیا واسه چند دقیقه 16 ساله بشیم

...بیا به تمام چیزایی که

...اینجا ازمون انتظار میره

.و الآن هست بیاعتنا باشیم

."صبح بخیر، "سارا

.هی -
شیرینی تنوری واسه فروختن آوردی؟ -

...اوه، کاملاً حواسم بودا، امّا یادم رفت -
.مامانم شیرینی نمیپزه -

.نه خیلی

.درستکردن کیکای مخلوط کاملاً راحته

...اونطوری نیست که مجبور باشی

.گندمت رو خودت آسیاب کنی

.یه بار امتحانش کردم

.پنکیکهای فوقالعادهای درست کردم

.خیلیخب، وقتِ مدرسهست، شیطون بَلا

.تا خود مریخ دوسـِت دارم

.مُشتری -
.زحل -

...و تا وقتی که -
.میدونم -

.باشه

."هی، "کیت -
جونم؟ -

مسئولیّت گردآوری اعانهی مزایده با توئه؟

..."آره، "بتانی وبر

...مسئول مزایده بود، امّا

...امّا با قضیهی طلاق و همهچیزش

.داره به بدبختی میافته

.خب، من دوست دارم کمک کنم

.میخوام که خودم رو بیشتر با مدرسه درگیر کنم

...داشتم فکر میکردم شاید بتونم

.عکسهای پرترهی خونوادگی رو اهدا کنم

.اوه، ایول

.ممنون

.مردم واسهش سر و دست میشکنن -
.باشه، عالیه -

!مامانی -
...خیلیخب -

...من بعداً

.من بعداً میام و شیرینیپَزی رو امتحان میکنم

اونقدرام سخت نیست، نه؟

،از دلخوشی دادنت خیلی ممنونم
.امّا بیا یکم واقعبین باشیم

.آلتِ قتالهای پیدا نشده

.هیچکس نمیتونه "تی-جی کارستن" رو توی صحنهی جرم شناسایی کنه

.یه پیشخدمت اونجا بود
.ممنون

اونکه یه مَردِ مو قهوهای رو از
.200قدمی دیده، این کافی نیست

.ببین، من رفتم سر بیانیهی زنش

.چیزای بیشتری میدونه
.داره از گفتنش به ما خودداری میکنه

.درو"، گوش کن"

.خونوادهی "کارستن" با پولشون نصف این شهر رو ساختن

اون رو واسه خودت دشمنی قرار نده
.چون که نمیتونی از پسش بربیای

...من فقط

!لعنتی

،ببین، برای 30 سال
...این یارو کلّ

...وکلای قانونی شهر رو

،به آدمایی تبدیل کرده بود که چیزی نمیگفتن

.امّا اون شاه که نیست
.یه دایناسوره
[به خاطر قدرتمندی و بزرگیش توی شهر میگه]

.من رو نمیترسونه

،اون آدم گردن کلفتیه، گربه خان

.پس باید بترسونتت

،کلّ چیزی که داره این قضیه رو جلو میبَره
.یه دادخواه هار و دیوونهست

،اگر "تی-جی" تو سؤالپیچ کردنها کم نیاره

.مشکلی واسهمون پیش نمیاد

.اگر"ِ خیلی بزرگ و ریسک داریه"

،ببین، اگه همهچیز خوب پیش نرفت

.میتونیم کم شناختیمون از..."تی-جی" رو بیاریم وسط

.این حرف مفته

.هیچ کم شناختیای نیست

."سلام، "جک

.تو اونشب به کلاب رفتی

.نه، بهت که گفتم
.رفتم که "لو" رو ببینم

،امّا اگه کسی پرسید
.میگی که به کلاب رفته بودم

.با "برندی" بودی

این چیزیه که من میگم؟

،"آره، "تی-جی
.این چیزیه که همهمون میگیم

باشه؟ -
.آره -

،خیلیخب
،خب شبی که "لو" مُرد

کجا بودی؟

.توی کلاب بودم

داری حقیقت رو میگی؟

حقیقت رو؟

.آره، بهم حقیقت رو بگو
کجا بودی؟

.رفتم رستوران "لو" رو ببینم
( :دی :(( :)) )

.نه، "تی-جی"، کلاب بودی
!توی کلاب بودی

...امّا اون گفت -
!کجا بودی؟ -

.رفتم اوضاع رو درست کنم

.این بیفایدهست -
.متوجّه نمیشم -

...ازم خواستی

.گوش کن، عزیزم

...تو کلّ شب رو

.پیش من توی کلاب بودی

.وقتی رفتی خونه راجبِ قضیهی "لو" فهمیدی

،و هرچیزی که هرکی گفت

.میری همون رو به اونا میگی

باشه؟
.این حقیقتِ جدیده

.آروم صحبت کنید
.دخترم خوابه

.ببخشید

خب، اون شبی که "لو" مُرد تو دیدیش؟

.من تو کلاب بودم

چه ساعتی کلاب رو ترک کردی؟

.من تو کلاب بودم

کسی بهت گفته اینو بهم بگی؟

.من تو کلاب بودم

.اینکار جواب نمیده

.باید تلاشمون رو بکنیم

.بعضیوقتا گمون میکنم داریم دستِ کمش میگیریم

،باشه، پس اون توی این مدّت اینجا میمونه

.که از پلیسا مخفی باشه

.یکی هست که میخوام باهاش حرف بزنم

.یکم بیشتر تحقیق میکنم

کِی دوباره میشه ببینمت؟

.سلام به تو
چه خبر شده؟

.هیچی، فقط میخواستم حالت رو بپرسم

داری چیکارا میکنی؟

.دارم شیرینی میخرم

...خب، میشه تا اونجایی واسهم

گوشتِ خشک گاو و خمیردندون بخری؟

داری چی میگی؟
.تا زانو تو آردَم

...میتونی از اون لکّهبرهای چیزای

خشک بگیری؟ اسپرسو
.ریخته رو کلّ لباسم

.دیگه دارم قطع میکنم

.منم همینطور
.احتمالاً شب دیر میرسم خونه

.خدافظ

...ما به عنوان یه اجتماع با مجموعهای از وظایف هستیم

.که مشخّص میکنه ما باید به حقّ دیگران احترام بزاریم

...این یه قراردادِ رایجه که پیشگیری از این میکنه که

.همدیگه رو مثل حیوونای وحشی نکشیم

.پس قضیه اینجاست

،یه انسان به قتل رسیده

و کسی که اون رو کُشته
.این پیمان مقدّس رو شکونده

...پس باید راجبِ نگران کردن موکّلت

.برای به زحمت افتادنش من رو ببخشی

...خب، من به سادگی پیشنهاد میدم که شما تحقیقاتت رو

.به مضنونین ممکن دیگه هم گسترش بده

...مسلّماً "تی-جی کارستن" هیچ انگیزهای برای قتل

.و بهانهی غیرقابل توجیهی نداره

پس چرا بابت سؤال جواب تشریف نمیارن؟

.ببین، شما مثل یه آدم جاهطلب و بلندپرواز به نظر میای

،هیچ میدونستی که توی 30 سال اخیر

...هیچ شهرداری انتخاب نشده که

تاچر کارستن" حامی اون نبوده باشه؟"

منظورت چیه؟

...منظورم اینه که

!سلام، عزیزم. چه غافلگیریای -
.سلام، ببخشید که مزاحم شدم -

...میخواستم واسهت یه پیراهن تمیز بیارم

.ممنون

،"جک مککالیستر"

.با همسر زیبا و غیرقابل پیشبینیم "سارا" آشنا شو

.سلام

.از آشناییتون خوشبختم

.من باید برم که به کارتون برسید -
.خدافظ، عزیزم -

خب کجا بودیم؟

آها فهمیدم! همونجا بودیم که تو
...داشتی با یه جور لطف تدبیرگرانه

...دلم رو به دست میاوردی که

.زیاد به بچّهی "کارستن" سخت نگیرم

...ببخشید، میدونی، من

،یه قرار ملاقاتِ دیگه هم دارم
.ممنون بابتِ وقتی که گذاشتید

."ممنون "جک

."سارا"

چه خبر شده؟

."سلام، "سارا -
.سلام -

.شوهرت خیلی رئیس سختگیریه -
.آره، میدونم -

.این دیوونگیه

.میدونم
...باورم نمیشه که

این کارا چی بود؟

یه جور ترفند قانونی برای منحرف کردن بود؟

.داری راجبِ چی صحبت میکنی؟ بهم گوش کن -
.ولم کن -

...به جون خودم اصلاً نمیدونم که -
...ببین، من نمیدونم تو کی هستی -

.یا چرا همچین کار وحشتناکی انجام دادی

.دیگه تموم شد
متوجّهای؟

.هیچوقت همچین اتّفاقی نیافتاده
.همهچیز بینمون تموم شد

.مایکل"، آره، میشنوم"
.میشنوم چی داری میگی

.واسهم مهم نیست کدوم شرکت رو داره میگه

...من یه آگهی برای یه

.دختر 9ساله که کُرست میبنده منتشر نمیکنم

،این هرزهگیه، و به عنوان یه مادر

.حکم انتشار رو امضا نمیکنم

.باشه، تو بکن
.خدافظ

به عنوان یه مادر"؟"

بعضیوقتا فکر چیز بدی رو در ذهن پروروندن
.یه بچّه به حساب میاد

چه خبر؟

.دنبال یه مأموریت میگردم

.خب، فکر نمیکنم چیزی تو تخصص تو داشته باشیم

...فقط یه مقاله برای سه روز توی شیکاگو

.که همراه با عکس از پارک "میلینیوم" باشه

.قبولش میکنم

.سارا" من میشناسمت"

...وقتی میای این فرصت رو در نظر میگیری

که با پلیور بری تو پارک میلینیوم
...و از آدمای خستهکننده عکس بگیری

.یه موردی پیش اومده

.نمیخورم، ممنون

...نمیدونم، فقط
...یه احساسی دارم که باید

.بیشتر به زندگیم برسم

.خب، بهنظر میرسه که باید یکم بیشتر یوگا کار کنی

...فقط میخوام که
.میخوام که بهتر باشم

...میخوام که بهتر باشم
،توی کارم بهتر باشم

،تو مادر بودن بهتر باشم
.تو همسر بودن بهتر باشم

عزیزم، کی نمیخواد که بهتر باشه؟

یه بحرانِ وضعیتِ واقعی میخوای؟

سعی کن به عروسیهایی بری که
...6ماه با دوستپسرشون

.رابطه برقرار کردن و ازدواج کردن

.حالا به نظرت کدوم دردسر بدتریه

،کیش* رو تا داغه تحویل بده
کیش : خوراك پنير و گوشت و اسفناج كه در]
[لايهاى از خمير ماكاروني پيچيده و طبخ شده است

و بعد برگرد که پروشوتو* رو ببری، باشه؟
[پروشوتو : ژامبون گوشت ایتالیایی]

،لو" همیشه عادت داشت بهم بگه"

."تمام چیزهای ضروری و بنیادی، تشخیصناپذیر و نامرئیه"

...این جمله از یه کتابیه که

.همیشه واسه بچّهها میخوندش

جدّاً؟

امّا حقیقته، مگه نه؟

،عشق، اعتماد

...وفاداری

،همهشون نامرئین

.و همچنین مهمترین چیز توی زندگین

...50هزار دلار دیگه به حساب

.کالج نوهت میریزم

.امیدوارم اینکارو نکنی

.کانی"، تو از خونوادهای"
.این حدّاقل کاریه که از دستم برمیاد

.خواهش میکنم نه

.هیچ احتیاجی نیست

.یه دقیقه کارت دارم

.کارم راجبِ "تی-جی"ـه

.الآن برمیگردم

چه خبر شده؟

.همینالآن از ادارهی پلیس زنگ زد

.من یکی میخوام

فکر کردی چیکار داری میکنی؟

.من شرکتکنندهی یه آیین تدفین مقدّس لهستانیم

!فکرشم نکن

."کانی"

این گلهای فوقالعاده رو دیدی؟

.امروز صبح آوردنش

خدای من، از سمتِ کیه؟

."فرانک پرکینز"

همکار "لو"؟
اون اینجاست؟

.نه تو هنگکنگ مشغول تجارته

.تسلیت و احساس تأسفش رو فرستاد

اجازه هست؟

جک" کجا داره میره؟"

.دنبال کار

آره، مگه اینکاراش تازگی هم داره؟

خب، "تی-جی" تشریف میاره؟

.نه
.هنوزم خیلی ناراحته

،پس میزارید خونه بمونه
کلّ روز بازی ویدئویی بکنه؟

،الین"، من بهش اجازهی کاری رو ندادم"

.خودش خواست که نیاد

.ترسید که نتونه خوب ظاهر بشه

،بابا، باهاش مثل یه بچّه برخورد میکنی

.و به خاطر همینه که اینطوری رفتار میکنه

،همیشه خیلی زود قضاوت میکنی

امّا تو اون کسی نیستی که مجبوره
...باهاش زندگی کنه

،ازش مراقبت کنه

...که کاراش رو وقتی گند میزنه درست کنه، از وقتی که

از کِی؟
از وقتی که تصادف کرده؟

.حتّی نمیتونی به زبون بیاریش

.البته که میتونم

،گوش کن، تو بهش میگی مراقبت کردن

.ولی من بهش میگم مانعِ رشدش شدن برای همیشه

.ببین، به من اعتماد کن

.به هزار دلیل اون نمیتونه اینجا باشه

.فقط...همینی که میگم رو قبول کن

،اگه داره واسهش اتّفاقی میافته

.من استحقاق دونستنش رو دارم

."هی، "جک

.هی، ممنون
.سر مسابقه میبینمت

تو بازداشت شدی؟

.نه، بازداشت نیست -
پس این چه جهنمیه؟ -

،وقتی محل سکونتش رو دید میزدیم

...به جناب "کارستن" برخوردیم

.و ازش خواستار شدیم که برای پرسشها به اینجا بیاد

...اینطوریاست؟ خب اون از جواب دادن به هرگونه

.سؤالی توی این زمان صرف نظر میکنه -
.راستش، نمیکنه -

ببخشید؟

."مشکلی نیست، "جک -
.نه، نه، نه -

خیلیم مشکل داره. بهت اجازه نمیدم
.که با این آدما صحبت کنی

.میخوام بهشون کمک کنم بفهمن کی دایی "لو" رو کشته

.از پسش بر میام

میخوام همونکاری که همیشه میکنم رو بکنم
.و حقیقت رو بگم

.خوبه، عالیه

.عالیه

.بیلی"، یکم بگیرش بالاتر"

.خب، عالیه

مشکلی بین خونوادهت و

دایی "لو" بود؟

.من تو کلاب بودم

حق با اون نیست؟
چیزی تو داستانش کم نیست؟

.این کسی نیست که دنبالشین

.باید تحقیقاتت رو روی آدمای بیشتری گسترش بدی

و پدرت هیچجور شکایتی از

دایی "لو" نداشت؟

.لو" جزو خونواده بود"

.همهمون همدیگه رو دوست داشتیم

چرا پلیس بخواد دنبال اون بگرده؟

چرا خوب فکر نمیکنی، "الین"؟

.اون پسر منه

.اون منم که اونا دنبالشن

،شبی که "لو" مُرد
داشتی چیکار میکردی؟

.من تو کلاب بودم -
داری حقیقت رو میگی، "تی-جی"؟ -

.از "برندی" بپرسید

کسی بهت نخ داده چطوری حرف بزنی؟
اونا بهت گفتن که چی بگی؟

.نه، من تو کلاب بودم

.میتونم چک کنم ببینم تو کلاب بودی یا نه

.میتونم دوربینهای مداربستهی کلاب پینتر رو چک کنم

،گزارش شاهدین عینی
.لیست مهمانان

.میتونم بفهمم که بهم دروغ میگی یا نه

میدونی اگه دروغ بگی چه بلایی به سرت میاد؟

.دماغ آدم دراز میشه
[اشاره به قصّهی پینوکیو]

."دروغ یه جرمه، "تی-جی

.ممکنه بیافتی زندان

...خب

...خب

.پس اونوقت، نمیخوام که بهتون دروغ بگم

.آره درسته
.نمیخوای که هیچجوره بهمون دروغ بگی

...پس

بیا از اوّل شروع کنیم، باشه؟

.باشه

کانی"؟"
داری میری؟

.مراسم دوستداشتنیای بود، امّا من خستهام

.البته که خستهای
.خیلی سختی کشیدی

،من دربارهی "تی-جی" حرفی نزدم

.امّا دوباره به سراغم میان

.مطمئناً که میان

.و وقتی که بیان، ازت میخوام که واسهم یه کاری بکنی

.شاید بشه یه چیز جدید رو بخاطر بیاری

...میخوای هرچی که دارم رو واسه

،پسرت به خطر بندازم
...کسی که حتّی ممکنه

."کانی"

...25سال من بار مسئولیتِ

،لو" و خونوادهت رو به دوش کشیدم"

با وجود این حقیقت که اون یه
...بیعرضهی بیمسئولیت بود

.که احتمالاً ازم دزدی هم میکرد

.پس...میخوام که این جریان رو کاملاً روشن کنم

،هرچیزی که تو زندگیتون دارید
.من بهتون دادم

...و میتونه به همین راحتی

.از بین بره

،من "لو" رو توی دفترم دیدم

.و بعد یه چندباری با تلفن بهش زنگ زدم

.و تو عصبانی بودی

.نه، عصبانی نبودم

...نه، نه، من فقط

،میخواستم که، میفهمی
.اوضاع رو درست کنم

این کاریه که انجامش دادی، "تی-جی"؟

اوضاع رو درست کردی؟
رفتی که داییت "لو" رو ببینی؟

.آره، رفتم

.دیدمش

خیلیخب، پس داری اعتراف میکنی که
.داییت رو دیدی

.آره

...آره

....ازش یه تصویر تلویزیونی دیدم توی اخبار

،بعد از اینکه پدرم بهم گفت چه اتّفاقی افتاده

،درست بعد از اینکه از کلاب برگشتم

.جایی که کلّ شب رو با "برندی" سپری کردم

،اگه حرفِ من رو باور ندارید
.میتونید از اون بپرسید

.خیلیخب

.خیلی خوب بود
.باید یه جایزهی اُسکار ببره

...چرا تمرکزت رو روی یه مضنون معقول نمیزاری

به جای اینکه دائماً مزاحم خونوادهی من بشی؟

.دربارهت خوندم

پدرمادرت از ایرلند اومدن، درسته؟

.وقتی بچّه بودی درگذشتن
...توی یه تصادف ساختگی

.تو محلّ زندگی "کارستن" مُردن
.همین و بس

،و بعد، بنگر و ببین

...این پسر بچّهی یتیم مهاجر

.توسّط یه خونوادهی قدرتمند شیکاگویی به سرپرستی گرفته میشه

.چه آدم خوششانسی

...خب، خونوادهی من متعهد میشه که

به هر صورت که بتونه قاتلِ
،لو مروژک" رو پیدا کنه"

.پس باهام تماس بگیر، آقای وکیل مدافع

...میدونی

...باعث تعجّبه که

...این اون زندگیایه که پدر مادرت واسهت آرزو داشتن

...که تنها فرزندشون یه پسر پادو باشه

،"برای "تاچر کارستن

یه کارچاقکن واسه یه مشت آدم کلاهبردار؟

،جک"، وقتی بچّه بودی"

این زندگیای بود که رؤیاشو میدیدی؟

.باید بری
.نمیتونی اینجا باشی

.ببخشید
.میدونم کار ناخوشایندیه

اصلاً از کجا پیدام کردی؟

.با دفتر ماهنامه تماس گرفتم

.گفتن که واسه مأموریت به اینجا اومدی

هیچکدوم اینا هنوز سرعقل نیاوردتت؟

.امروز صبح تو دفتر شوهرم بودی

."دارم کار میکنم، "جک

.دارم سعی میکنم کار کنم -
.5دقیقه -

.فقط واسه اینکه بتونم توضیح بدم

.این توضیح رو بِهَم دیگه مدیونیم

اینجا نه، باشه؟

.باشه

سلام، میتونم کمکتون کنم؟

شما "درو استفورد" هستید؟

بله، شما کی هستید؟

.سرنا سندیان" از اف.بی.آی هستم"

...دارم روی یکی از تحقیقات فدرال روی

.تاچر کارستن" کار میکنم"

...ایول، باید

.پس حتماً باید همدیگه رو بشناسیم

.لطفاً، بنشینید

،قسم میخورم، تا همین امروز

...اصلاً نمیدوستم که شوهرت کیه

.یا هیچوقت توی مسائل قانونی بهش برخورد نکردم

مسائل قانونی"؟"
.این یه دادخواهی برای قتله

.این هیچ ربطی به ما پیدا نمیکنه

...خیلیم به ما ربط پیدا میکنه

...کسی که در مقابلشه

.همون کسیه که فکر میکردم باشه

،چیزی که اتّفاق افتاد یه اشتباه بود
...و من هیچوقت خودم رو نمیبخشم که

توی خیالپردازیهام مثل یه دخترمدرسهای ِ
.احمق گیر افتادم

.اینطوریام نیست

چرا هرچی میگی رو من باید باور کنم؟

.تو اوضاع رو درست میکنی
.شرایط محیطی رو تحت تأثیر قرار میدی

.سر مردم رو شیره میمالی

.تو یه دروغگوی حرفهای هستی

.ظاهراً هم یکی از اون خوباشی -
.آره، درسته -

.غیر از مواقعی که با توئم

.من باز میکنم

میتونم کمکتون کنم؟

.سلام

.من دستیار دادستان "درو استفورد" هستم

.امیدوار بودم بتونم با "کانستنس مروژک" صحبت کنم

،روز طولانیای بوده

.و زندایی ِ من خستهست

.هرچیزی که میدونسته رو تا الآن به پلیس گفته

.من پلیس نیستم، خانم

...میدونی که برادرم رو توی ادارهی پلیس

بیشتر از 3 ساعت نگه داشتن؟
.امّا کاملاً هیچی گیرشون نیومد

.فکر میکنم این خونواده به اندازهی کافی درگیر بوده

...عزیزم -
...آخرین چیزی که میخوایم

...اینه که تو الآن بیای اینجا و

.زنداییم رو دوباره درگیر این چیزا کنی

میشه ما رو تنها بزاری، لطفاً؟

.مشکلی نیست

.باشه

.بعداً بهت زنگ میزنم

.باشه

.برادرم به هیچکس آسیبی نزده

.توانایی این کارو نداره

.اون خیلی حمایتگره

.خب متوجّهام
.چون خونوادهاین

هرکاری واسه همدیگه انجام میدید، درسته؟

چیزی از من میخوای؟

...تاچر کارستن" فکر میکرد که"

.شوهر تو داشت ازش دزدی میکرد -
.نمیکرد -

...لو مروژک" شرافتمندترین مَردیه که"

.به عمرم میشناختم

،و حالا بعد از 27 سال شرافت

،سخت کوشی و تعهد

...کارستن" هیچ مشکلی با درک این که"

،"شوهر شما، "لو

.یه ملیون دلار پول از شرکت اختلاس کرده، نداشته

...و به همین دلیل "لو" کار درست رو کرد

،رفت پیش مأمورین فدرال
..."وبه همین دلیل "کارستن

.تی-جی" رو فرستاد که اون رو بکُشه"

...نه، "تی-جی" هیچوقت

...تی-جی" زیردست چندتا"

.ظالم که با مشت بالاسرش بودن، برانگیخته شده

.واسهش انتخابی نبوده

،"خانم "مروژک
،میدونم که دلیل اینکاراتون چیه

.راه و رسمی که بهش پایداری

،اصلاً ازتون نمیخوام که به اون راه و رسم خیانت کنید

...امّا باید از خودتون این رو بپرسید که

،کی غیر از شما

به همسرش وفادار میمونه؟

.اینکارو واسه اون انجام بدید

.حقیقت رو راجبِ اونشب بهم بگید

.هروقت زندگی واسهم یکم دیوونهوار میشه میام اینجا

.روی یه صندلی میشینم و به رودخونه نگاه میکنم

.دنبال گنج دفن شده میگردی

.من دیگه واقعاً باید برگردم

ببین، میدونم که داری سعی میکنی
.من رو از ذهنت خارج کنی

.این کاریه که منم داشتم انجامش میدادم

.امّا نمیتونم

آره، این خیلی پیچیده
،و درهمبرهم و خطرناکه

امّا...نمیتونیم تظاهر کنیم
.که این اتّفاق نیافتاده

.یا اینکه این چیزی رو تغییر نمیده

،چیزایی هست که میتونم الآن بگم

،چیزایی که آرزو میکنم بگمشون

.امّا حرف زدن کمکی نمیکنه

.فقط اوضاع رو مبهوتتر میکنه

.من مبهوت نشدم

چطور میتونی اینو بگی؟

.هیچ احساسی در من ایجاد نمیکنی

.چرا ایجاد میکنم

...این احساس

.این احساس واقعیه

.وقتِ برنامهی بعدیمه

.خب، بعدش برگرد
.منتظر میمونم

.نمیتونم

...ببین

.فقط یه بار دیگه به دیدنم بیا

.میفهمیم که این جریان به کجا باز میشه

،اگر نیومدی

.هیچوقت دیگه مزاحمت نمیشم
.قسم میخورم

.امشب ساعت 8 همینجا

"مترجم : "مانـی ومـپـایــر

...خب به نظر میرسه که

.سفرت به "دون ایکرز" سودبخش بوده

.عکسهاش رو دیدم

.عکسایی که از سوشی گرفتی دلپسندند

.ممنون

...به یه نفر اونجا برخوردم

.یکی که تازه باهاش آشنا شده بودم

.چه تصادفی

به این میگن اتّفاق؟

دقیقاً به چی میگن اتّفاق؟

مگه حتماً باید زنگ ناقوس رو به صدا در بیارن؟

،منظورم اینه که، اگه 2 سال پیش بود

...به نمایشگاه "روشا" نرفته بودم

...و توی همون روز و همون زمان

...اگه من

اوّل میرفتم ناهار بخورم
...یا ماشین خراب شده بود

...اونوقت هیچوقت تو رو نمیدیدم

...و هرگز اینکار گیرم نمیومد

.و هرگز الآن اینجا نبودم

پس یه دیدار تصادفی
...این تأثیر عمیق رو

.توی زندگیم داشت

این فقط یه اتّفاق بود؟

.این تصادفات من رو میترسونه

...از کجا میدونی داری زندگیای رو میکنی

...که قرار بوده زندگی کنی

یا اینکه تمام اینها اتّفاقات بوده؟

...فکر میکنی اگه یه ساعت دیرتر اومده بودی موزه

،و هرگز هم رو نمیدیدیم

...عاقبتت به جای یه عکاس

به یه راننده کامیون بودن ختم میشد؟

.باورم نمیشه که ما قربانیان دستِ سرنوشت باشیم

.ما خودمون زندگیمون رو میسازیم

...پس...خطّ سیری که داریم دنبالش میکنیم

،همون خطّ سیریه که خودمون میخواستیم

.همونی که از ته دل میخواستیم درش باشیم

.آره

.غیر از مواقعی که یه خرس داره دنبالت میکنه

.اونموقع باید گورت رو از سر راه گم کنی

به اندازه کافی خوردی؟

...اوه، اون گوشتِ استخوندار

.مثل سنگ سفت بود

.من خیلی بهت افتخار میکنم، پسرم

.شاید به اندازهی کافی بهت مسئولیت واگذار نکردم

.ولی درستش میکنم

خوشت میاد، مگه نه؟

.آره که خوشم میاد

.باشه

،"تی-جی"، "تی-جی کارستن"
.شما بازداشتید

!تی-جی"! فرار نکن"

من به یه نیروی پشتیبانی بین
.خیابانهای "هابارد" و "ولز" نیاز دارم

.مضنون بازداشت شده

"ترجمه و زيرنويس از : "مانــی ومـپـایــر
© TvWorld Interpreters Group
.: TvWorld.Info :.