All language subtitles for The.Lazarus.Project.2022.S01E07.WEBRip.x264-ION10.Fa

این برنامه از ابتدا دارای الفاظ
رکیک مکرر است

نمیتونی زمان رو به عقب برگردونی تا
جلوی اتفاقی که برای سارا افتاد رو بگیری

و حاضری همهچیز رو نابود کنی تا دوباره شروع کنی؟ -
آره -

یک کلاهک هستهای با اسم
مستعار «پسر بزگ» ربوده شده

کلید چاشنیـه

فهمیدی که پسر بزرگ کجاست

جنتـه. شیو داشته براش پول میفرستاده

شیو هیچوقت به لازاروس خیانت نمیکنه -
من قبلا این رو در مورد ربروف میگفتم -

حملات موشکی متعدد -
!نیروها از مرز عبور کردن -

زمان رو به عقب برمیگردونیم

حالا دو مسئله هست. ربروف رو از
دست میدیم. مسئله دوم شیوه

قراره سارا رو برگردونم، شیو

تو رو هم برمیگردونم

اولین کاری که قراره انجام بدم
اینـه که بیام سراغـت

میدونم

حرومزاده

(۱جولای)

«A_R_Z_110» ترجمه از
@ARZ_110_SUB

(آرچی)

،آه، من... ببخشید
باید... باید برم

الان باید بری؟ همینالان؟

آره، میدونم که زمان بندی عالی نیست -
منم نظرم همینـه -

داری واقعا عجیب رفتار میکنی

فقط خیلی میخوام همین
الان، همینجا با تو باشم

.خیلی اون رو میخوام
و برمیگردم

و میبوسمت و هیچوقت ولت نمیکنم

قول میدم -
احتمالاً قراره خودارضایی کنم و بخوابم -

آره، نه، اون قابل درکـه

گفتم تو رو برمیگردونم

و منم گفتم که به سراغـت میام

خب، حالا برنامه چیـه جورج؟

قراره دوباره بهم شلیک کنی؟ -
نه، مرد، من اونطور آدمی نیستم -

هر کسی رو که تا حالا
کُشتم الان دوباره زنده شدن

دوست دارم همون شکلی نگهش دارم -
فکر میکنی چطور قراره از زیرش در بری؟ -

شیو، قبلا در رفتم. همه فکر میکنن تو کسی
هستی که پسر بزرگ رو منفجر کردی

ها! خب، خوشحال میشم که بهشون
اطلاع بدم که کار تو بوده

چی، کار پسر جدیده؟ توسعه دهنده نرمافزار؟
نه. هیچکس اون رو باور نمیکنه

زنی که دوستـش داری الان دوباره زنده شده

این یه انگیزه خیلی زیاده -
آره، زنی که تو دوستـش داری چطور؟ -

من جنت رو دیدم

تو براش پول میفرستی

مراقب اون و بچه هستی -
اون دوست من بود -

.و تو زندگیـش رو نابود کردی
حالا مدیونـش هستی

و چرا ما بخواییم یه بمب
هستهای رو منفجر کنیم؟

شاید برای دخترش اتفاقی افتاده بوده

،شاید درست بعد از نقطه بازگشت
درست مثل سارا. ای وای من، رفیق

اون قبلاً یه بچه به خاطر تو از دست داده

،میخواستی چیکار کنی
اجازه بدی این یکی هم بمیره؟

این مزخرفـه -
نه. این انگیزه است -

گاییدمت، جورج -
من فقط میخواستم زندگی -
دوست دخترم رو نجات بدم

ولی تو باید درموردش مثل یه عوضی رفتار میکردی

بزرگ شو، پفیوز احمق -
اوه، گم شو -
،نه، خودت گمشو -

کله کیری احمق -
کله کیری منم؟ کله خودت کیریه -

ببین، ببخشید -
نه. از من عذرخواهی نکن -

شیو، اینجا برای چی میجنگی؟
تو که حتی این رو نمیخوایی

ببین لازاروس باهات چیکار کرده

جنت خوشحال بود. اون یه زندگی کوچیک
برای خودش درست کرده بود و جواب داد

تو هم میتونی چنون چیزی داشته باشی -
میتونم بهت شلیک کنم -

این به سختی باعث میشه که
کمتر گناهکار به نظر برسی

همه توی راه اینجا هستن، شیو

میدونی که این چطور به پایان میرسه

چطور بود؟

اینکه همه چیزهایی که میخواستی
رو دوباره به دست آوردی؟

ارزشـش رو داشت

...آره. آره، خب

خواهیم دید...

سلام. این یه بغل معذرت خواهیـه
برای دیشب که ولم کردی و رفتی؟

نه، بیشتر از اون -
خب، من میبخشمت. کجا رفتی؟ -

یه تماس کاری داشتم که کاملا
فراموشـش کرده بودم

نصف شبِ روز مرخصیـت باهات تماس گرفتن؟

آره

گندش بزنن، یادم رفته بود که روز مرخصیـمه -
رئیسـت باهات مثل گه رفتار میکنه -

من خودم رئیس خودمم -
میدونم -

سلام، خانم -
سلام، خانم -
!صبحبخیر -

آه، گندش بزنن، عزیزم

باید با کارل صحبت کنم -
در مورد چی؟ -

.یه مسئله سرمایه گذاری
فقط یک ثانیه اینجا صبر کن

اوه! و مواظب جاده باش. اینجا -
کامیونها همش میان و میرن
باشه، بابا -

اوه، کارل، ببین، قبل از
اینکه چیزی بگی، گوش کن

دیشب به سبد سهامهام نگاه کردم و
دیدم که ارزش دیویت و وستون پایین اومده

.و نیازی نیست که وحشت کنی
،من چندتا سهم رو جابجا کردم

.سرمایهات رو ایمن کردم
لازم نیست نگران چیزی باشی

مطمئنی؟ -
آره، مرد، صد در صد مطمئنام

،ببین، توی دستانی امنی هستی
مرد، هوات رو دارم

اوه وای. باشه

...ممنون مرد. من
خیلی نگران بودم

،نه، نگاه کن، بعضی وقتها باید ریسک کنی

اما همیشه یه پشتوانه امن وجود داره -
ایول -

خیلیخب. بعدا میبینمت، رفیق -
میبینمت، رفیق -

حالـش خوبـه؟ -
آره -

اووووو

تا شیش ماه آینده درموردش میشنوم -
ببخشید -

اشکالی نداره. بیا بکنیمش یک سال

اووو

اوه! بجنبین، برین داخل

اوه، مثل یک احمق دهنـت گشاده، لطفاً بس کن

ببخشید -
حال به هم زنـه -

شاید تو هم یکم ازش نیاز داری -
مجبورم نکن به منابع انسانی گزارشـت کنم -

ما بخش منابع انسانی داریم؟ -
داشتیم، اما من همه رو گاییدم -

سارا چطوره؟

آره، مدام ازم میپرسه که
چرا همش اون رو بغل میکنم

اون زن بیچاره -
...اون خوبـه، اون -

زیر یه کامیون له نشده؟ -
زیر یه کامیون له نشده، آره -

همینـه، اون دقیقاً همینطوره -
امیدوارم همینطور ادامه داشته باشه -

اوم، موفق شدی با رایان صحبت کنی؟

رایانِ مُرده، پسر فناوری اطلاعات؟ -
آره -

و؟ -
و حرفاش با داستانـت یکی بود -

همش کار شیو بوده

یه داستان نبود -
آره، نه، منظورم اون نبود -

خب، فکر میکنی ما
اون رو پیدا میکنیم یا...؟

شیو؟ -
آره -

اگه نخواد پیدا بشه، پیدا نمیشه -
ربروف نمیخواست پیدا بشه و ما پیداش کردیم -

مطمئن نیستم که ربروف اون رو نمیخواست

فکر میکنی اون از عمد بهمون اجازه داد
بگیریمـش؟ چرا اون کار رو بکنه؟

.تا یه نگاهی بهمون بندازه
تا نقاط ضعفـمون رو بفهمه

راستش رو بخوایی، نمیدونم
الان چی میدونه که قبلاً نمیدونسته

اما میدونم که الان خطرناکتر از همیشه است -
صحیح -

...من تا حالا
در واقع به این فکر نکرده بودم

آره، این فقط یه نظریه است

!سلام

کار چطور بود؟

خوب. یکی از چهارسالههای من سعی کرد
یه مداد شمعی رو روی باسنـش بذاره

پس اون بیشتر بعد از ظهر
رو به خودش اختصاص داد

اوه، جدی، یعنی نباید اون کار رو بکنیم؟

تو یه مرد بالغی، جورج، میتونی
هر چیزی که میخوایی رو اونجا بذاری

باشه

قراره تاش و سوزی رو توی رستوران ببینم -
اوه، خوبـه. منم میام -

آره؟ اگه میخوایی

ما فقط بیشتر قراره در مورد کار صحبت کنیم

احتمالاً حوصلهات سر میره -
مشکلی نیس -
باشه -

پنج ماه... -
باشه، باشه -

عزیزم، اوه، فکر میکنم من دیگه باید برم

چی؟ به این زودی؟ -
آره، یه سردرد خیلی داغون دارم -

وای نه. میخوایی...؟
میخوای باهام بیای؟

.نه، من یکم دیگه میمونم
خیلی دیر نمیام

خیلیخب

...من

بعدا میبینمت. خداحافظ

!خداحافظ -
!خداحافظ -

حالـش خوبـه؟ -
آره. فکر کنم -

میخوایی مست کنیم؟ -
آره -

تیمها، توی موقعیت قرار بگیرید

سعی کنید ربروف رو زنده بگیرید

دریافت شد. نزدیک میشیم

اسکار ۳-۶، شرایط رو گزارش بدین

!اوه -
!آخ -

نیازی نبود اونجا بمونه -
منظورت چیـه؟ -

میدونست که یه تیم دنبالـش میفرستیم

اون اونجا منتظر موند تا بتونه اونا رو بکشه -
چرا؟ -

تا بهمون بفهمونه که میتونه

شیو چی شد؟ -
ردی ازش نیست... فعلا -

این پروندهها بسته نمیشن

ما هیچوقت از دنبالـشون گشتن دست نمیکشیم

این تابستون جایی میرین؟

میدونی فکر میکردم
سالهاست کجا نرفتم؟ پاریس

اوه، رفتن به اونجا خیلی آسونـه

.شهر عشق و عاشقی، جورج
یکی دنبال یه چیزیـه

.عجب، پاریس؟ نمیدونم
...خیلی وقتـه اونجا نرفتم، آخرین بار

مدتی پیش بود

قطار تندرو بهترین راه
برای رسیدن به اونجاست

حقیقتاً با هواپیما نرین

(سه ماه بعد)

کاش میتونستم یه سیگار بکشم

چی، قبلا سیگار میکشیدی؟

توی دانشگاه سیلک کات عرقنعنا میکشیدم

و فکر میکردم گرتا گاربو هستم

این رو در موردت نمیدونستم

نمیدونستی که من قبلا
سیلک کات عرقنعنا میکشیدم

و فکر میکردم شبیه گرتا گاربو هستم؟ -
نه -

چرا ترک کردی؟ -
خب، معلوم شد که من در واقع اصلا -

.شبیه گرتا گاربو نبودم
شبیه خالهام پت بودم

و بوی عمم رو هم میدادم

ولی الان یکی میخوام

!باید به خاطر پاریس باشه
میتونم یه سیگار برگ بکشم

میخوایی اون کار رو بکنیم؟
میخوایی بریم یه پاکت سیگار بخریم

و کنار رودخانه بکشیمـش؟
میتونیم بدویم و از اینجا جیم بشیم

چی، بدون پرداخت کردن؟ -
خب، اگه پرداخت کنیم دیگه دویدن و جیم شدن نیست -

فقط بیمعطلی اینجا رو ترک کردنـه

من یه جورایی مشتاقانه منتظر دسر بودم

آره، باشه -
!اومم -

،سیگار برگ میکشی
از رستورانها میدوی و جیم میشی

تو کی هستی و با دوست دختر من چیکار کردی؟

آقا، خانم، تموم کردین؟

آره -
آره، خیلی تموم کردیم -

مرسی -
مرسی -

لهجه عالی داری. یکم میخوای؟ -
ممنون، میدونم. آره. آره -

فکر میکنی من باحال هستم؟ -
آره -

فکر میکنم خیلی باحال هستی

نه، نیستم، درستـه؟
قبلا باحال بودم

یعنی شاید...شاید بزرگ شدی؟

یادتـه اولین بار کِی هم رو دیدیم؟

آره

انگار یک میلیون سال پیش بود

نمیدونم اگه خودم رو توی اون زمان
ملاقات کنم اصلا خودم رو میشناسم یا نه

برام سوالـه نسخه قدیمیـم چه
فکری در مورد الانم میکنه

هیچ مشکلی نداری -
میدونم. من عالیام -

اوه! متشکرم

مطمئنی که یکم نمیخوای؟

.من سیرم
هرچند به نظر خوشمزه میاد

آره

ببخشید، من فقط میخوام برم دستشویی

از شبی که با هم آشنا
شدیم چه چیزی یادت میاد؟

یادم میاد که تو مثل یه آدم چندش منو تا
ایستگاه اتوبوس دنبال میکردی

!من دنبالـت نکردم

حتی یادم نمیاد مهمونیِ کی بود

من در واقع برای شخص دیگهای اونجا بودم

چی؟ -
آره. یه دوستی داشتم که جذبـش شده بودم -

که نقشه داشتم همون شب
باهاش از اونجا خارج بشم

اوه. اوه، اون رو نمیدونستم

یه چیز دیگه که نمیدونی

پس چی، تو فقط به این مهمونی رفتی

میخواستی با اون پسر از اونجا بری و...؟ -
و تو رو دیدم -

آره -
و خوشحالم که تو رو دیدم -

خوشحالم که اومدیم اینجا

چی میشه اگه فردا به جای رفتن به
خونه به جای دیگهای بریم؟

مثلا کجا؟

.نمیدونم. هر جایی
میتونیم سوار قطار بشیم

بریم به مثلا، روسیه یا اسرائیل یا تایلند

فکر نمیکنم بتونی با قطار به تایلند بری

فقط فکر میکنم باید به جاهای
بیشتری بریم و بیشتر ریسک کنیم

این به خاطر اینـه که کاری کردم -
هزینه شام رو پرداخت کنیم؟
نه -

،من فقط... نمیدونم
نمیخوام درجا بزنم

،همون کار همیشگی رو انجام بدم
همون آدم همیشگی باشم

یعنی، میخوام بیشتر زندگی کنم

.برم به ماجراجویی
میدونی منظورم چیـه؟

آره. منظورم اینـه که من تازه یه
،کرم بروله خیلی بزرگ خوردم

پس فکر میکنم یه کمی در مورد
زندگی ماجراجویانه میدونم

با من ازدواج کن

چی؟

ازت میخوام باهام ازدواج کنی

...و اگه قصد ماجراجویی داری

.میخوام منو هم با خودت ببری
باهام ازدواج کن

باشه -
باشه؟ -
باشه -

سلام

من نمیتونم باهات ازدواج کنم، جورج

دوستـت دارم، واقعاً میگم

اما اخیراً داشتم فکر میکردم

درمورد خودمون برام سوال پیش اومده

و نمیدونم که آیا واقعا خوشحالم

نه اونطوری که یه انسان باید باشه

،و فقط به خاطر تو نیستی، واقعا نیست
چون تو عالی هستی

،عالی خیلی حرف مزخرفیـه
متاسفم، ولی هستی

و مدام فکر میکردم که شاید به خاطر
خودمـه و یه مرحله است و میگذره

و شاید هم بگذره اما بعد
ازم درخواست ازدواج کردی

،و من فقط این صدا رو توی سرم داشتم

،این آژیر احتیاط لعنتی که به صدا درومده بود

و بهم میگفت که قبول نکن

و میدونم که باید دیشب اینو بهت میگفتم

،چون خیلی بیرحمانه است
میدونم، ولی نمیتونم

نمیتونم باهات ازدواج کنم چون فکر نمیکنم
ما چیزهای مشابهی رو بخواییم

فکر میکنم الان آدمهای متفاوتی هستیم

تو از همه چیزهایی که من میخوام
تغییر بدم خیلی راضی هستی

متاسفم

...آه، من... من میتونم

یعنی من میتونم هر کاری که
...ازم میخوایی رو انجام بدم. من

...میتونیم بریم جاهای مختلف. میتونیم
میتونیم هر کاری تو میخوایی انجام می بدیم

.من میتونم چیزها رو تغییر بدم
میتونم همه چیز رو تغییر بدم

.من نمیخوام اون کارها رو بکنی
نمیخوام خودتو از هم جدا کنی

تا فقط خودت رو دوباره با چیزایی که
من نیاز دارم هماهنگ کنی

نه، نه. من... من... من چیزی
،هستم که تو بهش نیاز داری

من و تو، ما چیزی هستیم
...که همدیگه بهش نیاز داریم. ما

...لعنتی! ما
ما جورج و ساراییم

ما... توی مهمونی با هم آشنا
...شدیم و عاشق هم شدیم و

این ماییم

این اصلا با عقل جور در نمیاد -
انسانها تغییر میکنن -

.ما فقط تغییر میکنیم
فکر میکنم هردومون تغییر کردیم

...آم

...لطفا. لطفا، خواهش میکنم این کار رو نکن

...من نمیتونم

تقدیر این بوده که ما با هم باشیم

،فکر نمیکنم الان باشه

برای همیشه نه

من پول این سفر رو برات میفرستم

همینطوری، ها؟ -
همینطور -

...گندش بزنن. این رو خوشت نمیاد اما

فکر میکردی این اتفاق بیُفته -
این اولین بار نیست که یه رابطه توسط -

.چرخههای زمان خراب شده
حتی اولین بار نیست

که این رابطه توسط چرخههای
زمان خراب شده

...من فقط فکر کردم بعد از همه چیز

تقدیر بوده. باید اینطور بوده باشه

بیا برای یک دقیقه فرض کنیم
من از اون دسته افرادی هستم که

به این تصور اعتقاد داره
«که یه چیزی «فقط تقدیر بوده

شاید اون به یه دلیلی برگشت

اما شاید، و این ممکنـه برای تو
،سخت باشه که درکـش کنی

پس خودت رو آماده کن، شاید
اون هدف بالاتری داشته باشه

که در واقع هیچ ربطی به تو نداره

ممکنـه یک نقشه بزرگ ارزشمند برای
اون وجود داشته باشه که اصلا هیچ

ارتباطی با این که آیا اون با
جورج اددو رابطه داره یا نه نداشته باشه

زنا میتونن، و باز هم این یه
تصور متفاوتـه، پس طاقت بیار

زنا میتونن یه هویت و یه دلیل
برای وجود داشتن داشته باشن

که کاملاً جدا از افرادیـه
که اون باهاش توی رابطه هستن

،یه کمی به این فکر کن
یه کمی با بقیه افکارت متفاوتـه

نمیتونم فقط غصه بخورم که
دوست دخترم ولم کرده

بدون اینکه متهم بشم به
زن ستیزی درونی؟

با من نه، نمیتونی -
،صحیح، خب، اگه یه روز ولت کردن، یادم بنداز -

تا ببرمـت به یه میخونه و حالـت رو بدتر کنم

خب، برای اون کار نیازی به کمک
تو ندارم، اما باشه

شیو سرو کلهاش پیدا شد

هامبورگ

در حال انجام چه کاری؟ -
از کارت اعتباریـش توی یه میخونه شلوغ -
با دوربینهای مدار بسته استفاده کرد

نمیفهمم

میخواد ما بدونیم که اون اونجاست -
چرا؟ -

.نظری ندارم. روحمم خبر نداره
با این حال خوشحالم که زنده است

...تو، آم...؟ فکر
واقعا فکر میکنی که اون جاسوس بوده؟

قرار نیست بشینم اینجا و
و بگم که غیرممکنـه

اگه یه چیز رو یاد گرفته
باشم اینـه که هر آدمی

.قادر به انجام هر کاریـه
شیو هم جزو آدمها حساب میشه

هرچند این رو هم میگم که
یه چیزی مشکوکـه این وسط

.ببین، سارا زنده است
از این بابت خوشحالم

من اون رو نمیشناسم. یه جورایی از
اینکه مدام درموردش حرف میزنی خسته شدم

اما خوشحالم که با ماست. این یه پیروزیـه

و ما همیشه پیروزی به دست نمیاریم

و قرار نیست برای همیشه این
احساس رو داشته باشی

فقط الان اینطور احساسی داری

معلمان بذرهایی میکارند که برای
همیشه رشد میکنند. چه غلطا؟

!اوه، لعنتی، گندش بزنن، لعنتی، لعنتی
گه توش

چطور زندگی رو سپری میکنی؟ -
یه کاریـش میکنیم -

کارشون حرفهای بود. حداقل
یکی ازشون با ارتباطاتی با یه

گروه مزدور که در شرق
مشغول کار بودن، برگشت

کجا بود؟ -
هامبورگ -

اوه

فکر نمیکنین این کار شیو باشه؟

این چیزیـه که شما
شما قراره برید و بهفمید

(آلمان، هامبورگ)

.هیچکس چیزی ندیده
یه دوربین پایین خیابون بود

اما غیر فعال بود. اینترپل
،داره یه نفر رو میفرسته

پس ما اجساد رو توی سردخونه نگه داشتیم

کس دیگهای برای دیدن اونا نیومده؟

نه. فقط شما و اینترپل

شما با اِمآی۵ هستید، درستـه؟

نه

باشه. رسیدیم

مرسی، رفیق

شیشه ریخته داخل. یه نفر شیشه
رو شکسته و از این طرف اومده

هوم! یواشکی اومده سراغـشون

این مرد نزدیک به در هفت
گلوله به سینهاش خورده

بعدش اونایی که انتهای اتاق قرار
دارن، همه به سرشون شلیک شده

سپر انسانی

پس چی، اینا همه مزدور هستن؟ -
،با توجه به چیزهایی که میدونیم -

اونا بیشتر توی چین
و خاورمیانه کار میکردن

مشاغل امنیتی. و بعضی کارهای بدتر

پس، توی یه گاراژ در حومه یه شهر
توی آلمان چیکار میکنن؟

هر کسی توی این اتاق بوده به سمت
هر کسی که وارد میشده شلیک کرده

هوم

یه گروگان داشتن

پس، این یه عملیات نجات بوده -
تلاش برای نجات -

از اینطرف بیرون رفتن

بدون گروگان؟

با گروگان

با این حال، همه اینا میتونه
فقط یه تصادف باشه، درستـه؟

شیو به هر دلیلی میتونسته توی هامبورگ باشه

به نظرت چندتا دلیل برای بودن
توی هامبورگ وجود داره، جورج؟

نمیدونم -
از اون مویی که از صحنه آوردین -

.آزمایش دیاِناِی گرفتیم
مال جنت بود

پس اگه تصادفی بوده که شیو توی همون

زمان توی اون مکان بوده، یه تصادف بزرگـه

این چهار مردی هستن
که توی صحنه کشته شدن

اما الان میدونیم که فرد
دیگهای هم اونجا بوده

عکس دوربین امنیتی از صبح تیراندازی

این کیـه؟ -
ژانگ روی. مامور سابق وزارت امنیت کشور -

مطمئنـیم که بازنشسته شده؟

.این چیزیـه که تلاش میکنم بفهمم
اینکه یه گروه از مزدوران غیر وابسته

یه مامور سابق لازاروس
رو میدزده به اندازه کافی بد هست

،اما اگه دولت چین باشه

پس فکر میکنم میتونیم بگم که
توی بد شرایطی هستیم

پس، قراره چیکار کنیم؟ چه خبره؟

هیچی. من میرم با چند نفر صحبت کنم

تو قراره با چند نفر صحبت کنی؟ -
آره -
تنها؟ -

وس میخواد فعلا صداش رو درنیاره

صحیح. باشه

دندون رو جیگر بذار

باید نگران باشیم؟ -
همیشه -

(۳۰ژوئن ۲۰۲۴)
(شب قبل از نقطه بازگشت)

سلام -
سلام -

آم، همه چیز خوبـه؟ -
آره، آم، آره -

.شنیدن صدات عجیبـه
ببخشید که یهویی زنگ زدم

اون... اشکالی نداره

فقط برام سوال بودم که میتونیم
...همدیگه رو ببینیم؟ فردا شاید یا

،آه، آره، آره
میتونم... فردا میتونم

...عالیـه. ممنون. چیز
،مسئله مهمی نیست

من فقط میخواستم در مورد
یه چیزی باهات صحبت کنم

باشه

،چیز مهمی نیست
من فقط، آم... آره

ساعت ۹ توی کافه میبینمت؟ -
آره، آره. من... اونموقع میبینمت -

باشه. خداحافظ -
خداحافظ -

(۳۰ژوئن)
(ساعت ۲۳:۵۷)

!آخ

شیو، شیو، شیو

شیو! شیو! شیو! منو نگاه کن، مرد

...اوه، نه، نه، نه. فقط
!فقط نفس بکش، مرد

!نفس بکش، مرد، نفس بکش

اوه، سلام، رجی! آه، اوضاع چطوره؟

آره، همه چیز خوبـه؟

آره -
...اوه، فقط -

خب، من، سرو صدا شنیدم

...اوه، نه، من داشتم
ببخشید داشتم فیلم میدیدم

اوه، جدی؟ -
آره -

.اوه. عجب بلندگوهای خوبی داری
انگار صدای تیراندازی بود

نه. من فقط... من... نفهمیدم
چقدر... چقدر دیر وقت شده

...خب، من احتمالا باید -
آره -

محض رضای خدا

محض رضای خدا، شیو

داشتی چه غلطی میکردی؟

یا عیسی مسیح

محض رضای خدا

گندش بزنن

سلام

اوضاع چطوره؟ -
خوب -

آه، میدونی، سخت کار میکنم -
نرمافزار چطوره؟ -

اوه، نرمافزار. آره، عالی، عالیـه

واقعاً خوبـه. روز به روز بهتر میشه -
خوبـه -

مدرسه چطوره؟ -
مثل همیشه -

...بچهها عالی هستن اما
هنوز توی همون آپارتمان هستی؟

آره، چرا، تو کجایی؟

اونطرف شهر

خب، اوه، چه خبر؟
در مورد چه چیزی میخواستی صحبت کنی؟

من با یکی آشنا شدم

اوه

داریم ازدواج میکنیم

...باشه. آه، اون

نمیخواستم اون رو از آدمهای دیگه بشنوی

یا توی شبکههای اجتماعی یا هر چیز دیگهای ببینی -
آره. آره، باشه، که اینطور -

من... من... من اونجا تو رو مخفیانه -
دنبال نمیکنم یا همچینچیزی
میدونم -

...باشه. ببین، اون... اون -
لازم نیست چیزی بگی -

.میدونم که این واقعاً عجیبـه، میدونم
فقط... میخواستم بهت بگم

میخواستم بهت بگم و میخواستم
بگم متاسفم که رابطـمون اونطور تموم شد

من هیچوقت نخواستم بهت صدمه بزنم

...کی... کی... کی
با کی داری ازدواج میکنی؟

تو نمیشناسیـش

امیدوارم ازم متنفر نباشی

اونطور خیلی راحتتر میبود

آم... این رو احتمالا
میتونستی فقط با یه پیام بهم بگی

همهچی خوبـه؟ -
همهچی خوبـه -

با آرچی تماس گرفتی، یه پیام بذار

.آرچی، منم جورج
فقط بهم زنگ بزن

فقط برام سوالـه که کدوم گوری هستی

«A_R_Z_110» ترجمه از
@ARZ_110_SUB

آقای اددو؟ -
بله -

کاراگاه کوپر -
باشه -

پنج دقیقه وقت دارین؟ -
نه -

میخواستم باهاتون در مورد
حادثهای که سه هفته پیش

.رخ داد صحبت کنم
گزارش از یه درگیری بود

آره، من چیزی در اون مورد نمیدونم

یادت نمیاد سه هفته پیش کجا بودی، جورج؟

ها؟ احتمالا شب ۳۰
ژوئن، حدود نیمه شب بوده

آم، من... من توی خونه بودم

آره، بودی. درستـه

یادت میاد که ساعت ۰۰:۳۰ از آسانسور
آپارتمانـت استفاده کردی؟

کاغذبازی رو دوست داری، کاراگاه کوپر؟

.من برای کاغذبازی زندگی میکنم
،جورج آدو

من شما رو به ظن قتل دستگیر
...میکنم. مجبور نیستی چیزی

اون چه کوفتی بود؟