All language subtitles for Silver.Bullet.BRRip.YIFY

:.: تقدیم به تمامی دوستداران سینما :.:

✄ Classic Cut: #19 Silver Bullet

~Enjoy!

ترجمه و زیرنویس از مرتضی ریواز و محمد ریواز

Email» BlindKiing@Yahoo.CoM
Email 2» MortezaRivaz3@Gmail.CoM

||گلوله نقره||

،آخرین ماه کامل اون بهار

یکخرده بیشتر از یک ماه قبل از تعطیلی
.مدارس برای تعطیلات تابستانی اومد

بهار، 1976

.کابوس طولانی شهر ما اون شب شروع شد

،آبجوی من راینگولده
آبجوی خشک

به راینگولد فکر کنین
هر وقت آبجو میخرین

،نه تلخه، نه شیرین
یه لذت سرد واقعیه

،نمیخرین
نمیخرین، آبجوی راینگولد؟

بر اساس رمان کوتاه «چرخهی
"گرگینه» نوشته "استفن کینگ

،"یا خدا، "آرنی
تو از لولوخورخوره میترسی؟

،خدایا... بجنب از اونجا بیا بیرون، مردک
.و یه کمکی بهم بکن

.خیلیخب
تو چی میخوای، "آرنی"؟

.من یهخرده راینگولد میخوام

و قراره چیکار کنی؟
به محض اینکه اون خاک رو از اونجا بیرون کردم

کارگردان
دنیل آتیاس

!"وقت راینگولده، "آرنی

!اوه، لعنتی

.کشتار شروع شده بود
.اما در ابتدا هیچکس ازش خبر نداشت

"میدونین، "آرنی وستروم
.یک دائمالخمر بود

و اتفاقی که افتاد مثل
.یک حادثه بهنظر میرسید

پزشک قانونی بخش به این نتیجه رسید
.که "آرنی" روی ریلها بیهوش شده

مدرک کافی برای نتیجهگیری
.چیز دیگهای وجود نداشت

!ایول -
گوشت پرادویه رو یادت بود؟ -

!عجب روز فوقالعادهایه

،این تارکرز میلزه
.جایی که من بزرگ شدم

.و در اون بهار این شکلی بود

شهری که مردم به اندازهای که به خودشون
.اهمیت میدادن، به همدیگه هم اهمیت میدادن

من تقریبا 15 سال و
.برادرم مارتی 11 سالش بود

.حالا دوست داریم کار رو شروع کنیم

جمع آوری کمک برای مدکیو تارکرز میلز

،میتونم توجهتون رو داشته باشم لطفا
همگی؟

،حالا دوست داریم کار رو شروع کنیم
.اگه بتونیم

.کلی صندلی این پایین هست
.بجنبین بیاین پایین و بشینین

خیلیخب، بدون مقدمه، دوست
دارم کار رو به کشیش خودمون "لستر لو" بسپارم

من میرم، خب؟

.باشه، ولی نزدیک بمون -
.ممنون، مردم -

...حالا، ژوئن گذشته -
.و حواست باشه حال برادرت خوب باشه -

«حواست باشه حال برادرت خوب باشه»

.مارتی" یه چلمنه"

!عجب -
.مارتی" باری بود که من باید به دوش میکشیدم" -

اون یه مار بندجورابی نیست؟

.عمرا -
.اون زیاد هم بد نبود، در واقع -

.بذار من نگهش دارم

.والدینم فقط دائما اون رو به روی من میاوردن

.من یه فکری دارم -
چی؟ -

.اوه، اینکار رو نمیکنی

.اوه، اینکار رو میکنی

.فقط بیا، میدونی، زیادی دیوونه بازی چیزی درنیاریم -
کی، من؟ -

تلاشی مانند این بهنظر من
درست همان تعریف «جامعه»ست

مارتی"؟"

مارتی"؟"

!"اوخی، "جینی -
!خدا لعنتت کنه -

،"بیخیال، "جین
.فقط یه مار بندجورابی بود

!جورابم رو نگاه کن

!اوه، من ازت متنفرم

!جین"، من از دست تو شوکه شدم"

."تمومش کن، "بریدی

!مراقب باش

،"هی، "جین
شورتت رو خیس کردی؟

.جین"، متاسفم"

.اوه، آره، حتما

.قصد نداشتم -
!وای، نه -

!تو هیچوقت قصد نداری
!ازت متنفرم، چلمن

!ازت متنفرم

خب، مطمئنا بهنظر میاد این
دفعه کفر اون رو درآوردیم، مگهنه؟

!"خفه شو، "بریدی
.مخت تاب برداشته

،یه دقیقه طول میکشه. بیا اینجا یه دقیقه
.باید باهات حرف بزنم

،گوش کن، من بهت که گفتم جیگر
.بچهی من نیست

!هیچوقت دوباره اینطوری دست من رو نگیر نبر
.باورم نمیشه این حرف رو میزنی -

.خودت میدونی که بچهی توئه

.ببین، ما قبلا این گفتگو رو داشتیم -
.خودت میدونی که من با کس دیگهای نبودم -

.متاسفم، جیگر -
!باید یهخرده کمک به من بشه -

.نمیدونم چیکار کنم -
.فر توئه، ولی نون من نیست که داری میپزی! هان؟ میبینمت -

!تو باید به من کمک کنی -
اوقات خوش یادت بمونه -

میدونی منظورم چیه؟

.حالا، میخوام شما دوتا کدورتها رو بذارین کنار
."داری خیلی لوسبازی درمیاری، "جین

زانوی من رو دیدی؟ لباسم رو دیدی؟

.مارتی" معذرتخواهی کرده"

و تو به خوبی من میدونی اون بههرحال نمیتونست
.از اون درخت بالا بره تا جلوی "بریدی" رو بگیره

.تو همیشه طرف اون رو میگیری چون اون فلجه

خب، این تقصیر من نیست
!که اون فلجه

تو باید ساکت بشی وگرنه
!حالا میزنم تو گوشت، جدی میگم

.بیخیال، "جین"، من متاسفم
.بریدی" بس نمیکرد"

،اوه، هی، قندعسلم
.فراموش نکن به برادرت کمک کنی

.باب"، من کلیدهام رو ندارم" -
.فقط یه دقیقه، عزیزدلم -

"به خاطر مسائل جزئی خودت را ناراحت نکن، "جینی

،عزیزم
این رو کجا میخوای؟

.بجنب. عجله کن

دایی "رد" هنوز هم به دیدن ما میاد؟

"مامان به بابا گفت که دایی "رد
.داره طلاق میگیره. یه طلاق دیگه

و گفت که اون مست بوده. حالا
.اون دایی محشر توئه. یه دائم الخمر

!نه نیست -
!چرا هست -

جینی"؟"

جینی"، تو بیداری؟"

پول برای چیه؟

.یه جفت جوراب شلواری نو

کافیه؟

.جین"، لطفا پول رو بردار"
.فکر "بریدی" بود. بخدا

.من میخوام آشتی کنم

من میتونم یه جفت جوراب از
داروخانه برای 1.49 دلار بگیرم

.بیا

چیزی که درمورد دایی "رد" گفتی راست بود؟

.آره

.متاسفم اونطوری بهت گفتم
.بدجنسانه بود

.اشکال نداره

.من هیچوقت زیاد از "شیلا" خوشم نمیومد بههرحال

.شاید از بعدی بیشتر خوشم بیاد

.خودکشیها به جهنم میرن

.خصوصا اگه حامله باشن

.و من حتی اهمیت هم نمیدم

.این یه وضعیت عادی این پایین نیست
(کلانتر تارکرز میلز - جوزف هالر)

.خب، این چیزیه که امروز صبح به من گفتین

.خب، از شنیدن این خوشحالم
فکر میکنی یه زمانی این هفته باشه؟

.خب، این خوبه
کِی و چند نفر؟

!هی، کون لقت

چی گفت، "جو"؟

.گفت تا ظهر اینجا هستن

شاید اون زیاد فکر خوبی نبود

."به اون پلیس از بخش کارآگاه بگی کون لقت، "جو

.خب، من صبر کردم تا قطع کرد

.خدایا، چه گندکاری

جو هالر" نمیتونست کون خودش رو پیدا"
کنه اگه کسی اون رو پر از رادیوم میکرد

.و بهش یه شمارشگر گایگر هم میداد -
ممکنه -

من یه یارو رو بشناسم که هنوز

از چند صد دلار جریمه شدن برای اون، آه

تصادف کوچولویی که پارسال
.روی جاده «ریج» داشت عصبانیه

خب، ممکنه من یه یاروی
چاق عزیز رو بشناسم

که باید مراقب حرف دهنش باشه قبل از
.اینکه یهنفر از راه برسه و صافش کنه

ما مالیاتمون رو میدیم تا
.این شهر رو امن نگه داریم

.و "جو هالر" داره اینکار رو نمیکنه

آخرین گزارش شهر میگفت
."تو مالیات معوقه داشتی، "اندی

بهگمونم خودت رو رسوندی، هان؟

،تو چیکارهای
سعی میکنی باهوش باشی؟

حالا شما پسرها بهتره ترموستاتتون رو کم کنین
!وگرنه جفتتون میتونین گورتون رو از اینجا گم کنین
(صلح آور)

گرفتین چی گفتم؟

حالا، کی مشروب میخوره؟

.تابستان فوقالعادهای داشته باشین -
.بله، شما هم -

هی، "مارتی دیوانه"ست
سوار گلوله نقره

خب پس، "مارتی"، اجازه
داری از زندان بیرون باشی؟

.نه، من از مدرسه خوشم میاد -
.چلمن -

.مراقب باش

بدک نیست، هان؟

،داییم "رد" صدا خفه کن معمولی رو درآورد
.یه بمب گیلاس نصب کرد

اون چی هست؟ -
!بسته شیشهای -

.گفت واسه من یه ویچلر نو میسازه
.یه کار سفارشی

.ولی حالا نمیدونم

اون داره طلاق میگیره
.و پیش مامانم تو هچل افتاده

برای طلاق گرفتن؟ -
.خب، این سومیشه -

تحقیقات پلیس

."بجنب، "تمی

."ممنون که با من اومدی خونه، "مارتی

.من میترسیدم تنها از خونهی اون رد بشم

.آره، یهخرده ترسناکه

،آخه
.من همیشه اون رو میدیدم

.هی، سخت نگیر

.من میدونم چه حسی داری -
.یهچیز ترسناک دیگه هم هست -

چی؟

.اون

.من صداهایی اون بیرون میشنیدم

!"تمی"

!تمی"، بیا این تو"
.به مامانت کمک کن لباسها رو بشوره

...خب، من خودم میرفتم یهنگاه مینداختم

ولی فکر کنم
.گلوله» توی گل و لای گیر میکرد»

تو اینکار رو میکردی، مگهنه؟

.آره، حتما. مشکلی نیست

!"تمی"

."من باید برم، "تمی

.بازم ممنون که باهام اومدی خونه

!فلجهای لعنتی
!همیشه مستمری گیرشون میاد

.من همهشون رو با صندلی برقی میکشتم
!بودجه خدازده رو متعادل میکردم

.اوه، بجنب، جیگر

."سلام، آقای "کاتس -
،"خب، "مارتی -

.میبینم دوباره شانس آوردی

.آره
میشه پرش کنی، لطفا؟

میخوای روغن رو هم چک کنم؟

.آره، حتما

،شیشهی جلو رو تمیز کنم
سطح مزخرفات راننده رو چک کنم؟

.یه یارویی توی یه بار نشسته بود

.میگه، «متصدی بار
«.هی، الاغ، یه پیک بهم بده

.پس متصدی بار یه پیک براش میریزه

،و اون رو سر میکشه. برای یه مدتی اونجا میشینه
«.بعد میگه، «هی، الاغ، یه پیک دیگه برام بریز

.پس اون یه پیک دیگه میریزه

یارو بلند میشه و میره. یارویی که اونجا نشسته بود میگه
«هی، چرا همیشه میذاری اون تو رو الاغ صدا بزنه؟»

،متصدی بار میگه
«.اوه، اونآو، اونآو، اون همیشه من رو اون صدا میزنه»

خوبه، مگهنه؟ -
.آره -

همون بهتر دست بکشی، چون
.اصلا و ابدا هیچ شانسی نداری

...آره

،آه، میبینمت
.شرط رو تا این بالا میبرم

.تو نمیتونی مدیر شرط ببندی

!نمیتونی مدیر شرط ببندی -
.باشه، باشه -

.بارها و بارها گفتم نمیتونی مدیر شرط ببندی
.خب پس یه یانکی شرط میبندم -

،شاشیدم به یانکیها
...شاشیدم به سرخپوستها

.وقت خوابه -
...شاشیدم -

.مامان، بیخیال

."هوی، "نان
.بذار بازی رو تموم کنه

خب؟

.سریع تمومش کنین -
.خیلیخب -

چی گفتی تو، یانکی؟
.یانکیت رو ببینیم

.و دستت رو میخونم. من سه شاه دارم
.بخونشون و گریه کن

.من سه ورق بیبی دارم

!این شانس مزخرفه
!شانس مزخرف

!کافیه! کافیه -
...من فکر میکنم -

!هی، دست نگه دار
میتونم بگم، میتونم حداقل شب بخیر بگم؟

.شب بخیر

.شب بخیر -
.شب بخیر -

.بعدا میبینمت. صبح میبینمت -
.باشه -

.صبح میبینمت. من رو بیدار کن -
.باشه -

.نه، من تو رو بیدار میکنم -
.باشه -

.باشه

.عزیزم، از خواهرت بخواه بهت کمک کنه
.من یه دقیقه دیگه میام بالا

.حتما

.شب بخیر

.من نمیخوام تو کنار "مارتی" مشروب بخوری

!به من نگو چیکار کنم
.کل زندگیم به من گفتی چیکار کنم

،رد"، برام اهمیت نداره چطور زندگی میکنی"

.ولی اون یه پسر کوچولوی خیلی تاثیرپذیره

،میدونی
تو فکر میکنی تنها مسئولیت تو

اینه که ماتحت اون رو از صندلی پیاده کنی و توی
.وان بذاری و از صندلی پیاده کنی و توی توالت بذاری

تو باید بفهمی که "مارتی" چیزهای
.بیشتری جز اینکه نمیتونه راه بره داره

خیلی برای تو آسونه، مگهنه؟ -
!آره، هست -

تو ماهی یه بار سر میرسی اینجا و
چندتا جوک میگی و چندتا آبجو میخوری

و بعد میخوای برای من درمورد اینکه
!چطور پسرم رو بزرگ کنم سخنرانی کنی؟

خب، من اونیم که مسئول حسیه که
.پیدا میکنه وقتی تو رو اینطوری میبینه

.و حسی که وقتی میری پیدا میکنه

..."رد"

.مارتی" حالا هم به اندازه کافی ضربه خورده"

!اون هیچ ضربهای نخورده

من تا سر حد مرگ میترسم
!که یه روز اون فقط تسلیم میشه

!اون تسلیم نمیشه

خب، اون نیاز نداره تو بهش
!نشون بدی چطور اینکار رو بکنه

یه شب فوق العاده دیگه
"اینجا توی خونه آبجی "نان

،خوش اومدین
خانمها و آقایون

به بهترینِ کشتیکج حرفهای

.کشتیکج جهانی
.و "جان"، ما یه مسابقه خیلی هیجانانگیز داریم

...ما یکی از شیرهای جوان رو اون تو داریم

!"بجنب، "ربل
!امشب میترکونیمش

!دهن سرویس میکنیم
!دهن سرویس میکنیم

!بترکونش
!لب و لوچهش رو بترکون

!اوه، ایول
!اوه، ایول، "ربل"، هواپیما

!اوف، خودشه
!اوه، اون خایههای من رو به درد آورد

...لعنت بر شیطون

.من واقعا باید یهکاری درمورد این بکنم

بذار ببینیم اگه میخوای برگردی
...و گلدونهای من رو بشکنی

!بعد از اینکه این سنگ نمک رو توی کونت کاشتم

،میای گلدونهای من رو میشکنی
!من کونت رو پاره میکنم

!حرومزادهها

امیدوارم اون تو باشین... امیدوارم اون تو
!باشین چون کونتون رو با این نمک میترکونم

!لعنتی

دیوانه یک قربانی دیگر گرفت

!عجب یادداشتیه
از تحقیقات پلیس هیچ سرزنخی حاصل نشده است... شهر شوکه شده

این جالب نیست؟

،لطفا محدوديت آمد و رفت کلانتر "هالر" را رعایت کنید
.بعد از 5 بعد از ظهر، لطفا در خانهها بمانید

!"هالر"

خب؟ سرنخی داری؟ -
.دارم روش کار میکنم، شهردار -

.آقای شهردار

رمینگتون - شاتگان
تکنواخت 200 دلار - دو نواخت 300 دلار

!"دیوید"

.مامانی میخواد بری داخل

.بریدی"، گرفتمش" -
!عالیه -

،"مارتی کاسلاو"
!تو از اون درخت بیا پایین

.شام یه ساعت پیش آماده شده، خنگول

.اوه، خدا، فراموش کردم
اون عصبانیه؟

.آره
!از دست من چون زودتر پیدات نکردم

.با گلوله کمکم کن، لطفا -
.باید بذارم بیوفتی -

هی، "بریدی"، میای؟

!یه کم دیگه

."بجنب، "مارتی

.مارتی"، داره دیر میشه"

،و ما باید "جو هالر" رو، آه
.سگ گیر کنیم

...میدونین، چیز بزرگی نه، فقط برای پودلهای کوچولو -
!اندی"، "اندی"، شل کن" -

.بذار "جو" ترتیب تحقیقات رو بده

تحقیقات؟ -
.آره -

کل این تحقیقات به اندازهی یه
زیردیایی با در توریدار ثمربخش بوده

،من به اندازهی کافی ازت شنیدم
."اندی فیرتون"

!بیخیال، "پیت"، ارزشش رو نداره -
!بذار بره -

،اگه دهنت رو نبندی
!من برات میبندمش

چی گفتی؟

،خب، شنیدی من چی گفتم
!وراج

میخوای برقصی، پسر برفی؟
!بجنب

کسی اینجا پسر من "بریدی" رو دیده؟

،درود بر مریم، پر از لطف
.خداوند با توست

تو در میان زنان مبارک هستی
.و ثمره رحم تو مبارک است

...مریم مقدس، مادر خدا

برای ما گناهکاران دعا کن

.اکنون و در ساعت مرگمان

!"هرب"، "هرب"، صبر کن، "هرب"

!"هرب"! بیخیال، "هرب" -
اون پسر منه؟ -

!هرب"، نرو اون بالا" -
اون "بریدی"ـه؟ -

!"هرب" -
!"بریدی" -

آقا و خانم "کینکید" درخواست کردن

.که من یک کلام آرامبخش به شما بگم، اگه بتونم

اگه کلام آرامبخشی وجود داشته
باشه که من بتونم به شما بدم، فقط اینه

.که چهره دیو همیشه معلوم میشه

.و دوران دیو همیشه میگذره

نان"، اگه من پسره رو ببرم خونه چطوره؟"

..."رد"

.خیلیخب -
.ممنون -

،"بجنب، "مارتی
.تو با من میای

.جین"، خونه میبینمت" -
.خیلیخب -

.بجنب -
چه حسی داری؟ -

تو بودی چه حسی داشتی؟

.بهگمونم بهتره اون یارو رو بگیرن

دایی "رد"؟ -
آره؟ -

اگه یه یارو نباشه چی؟

منظورت چیه؟

خب، اگه یهجور هیولا باشه چی؟

آره، اگه یهجور هیولا باشه چی؟

میدونی، مثل یه گرگینه یا چیزی؟ -
!جوک خوبی بود! آره -

.این هم از این

میدونی، "تمی" بهم گفت اون صداهایی
.توی گلخونه میشنیده

.صداهای خرخر

.پدرش اون شب کشته شد

گوش کن، "مارتی"! تو باید این فکر رو
!از سرت بیرون کنی

.روانیها وقتی ماه کامله فعالترن

.و این یارو یه روانیه

وقتی اونها گرفتنش میفهمی اون درست
.بهاندازهی من و تو انسانه

!بیاین دست به کار بشیم -
!خیلیخب، خیلیخب -

!بجنب -
همهتون میدونین توی چه گروههایی -

هستین و چه نواحی رو پوشش میدین، درسته؟ -
.درسته. زدی تو خال -

گروههای یک تا چهار توی
"جنگل شمال خونهی "استورمفولر

!درسته -
.پنج و شش غربِ کارسون کریک -

.آره -
.آره -

حالا، اگه اون امشب زیر نور ماه برای پرسه
!زدن بیاد بیرون، ما اون عوضی رو میگیریم

!از همهی شما مردم میخوام برین خونه

یادم نمیاد یک نفر از شما
.رو هم معاون کرده باشم

!"درسته، "جو

تنها معاونی که تو داری
اون چاقالوی پخمه کنارته

و هیچکدومتون کاری درمورد
!حل کردن این پرونده انجام ندادین

.ما اون رو میگیریم -
!تو نمیتونی یه سرما رو هم بگیری -

قانون برای چیزی که شما مردم
.دارین برنامه ریزی میکنین یه اسم داره

.به اون «عدالت شخصی» میگن

و عدالت شخصی فقط یه قدم و نیم از
!اوباش اعدام و طنابهای دار فاصله داره

،حالا، من ممکنه "جی ادگار هوور" نباشم
.ولی در «تارکرز میلز» من قانون هستم

.من از همهی شما مردم میخوام برین خونه

.آره -
.خیلیخب -

!نذارین این یارو شما رو بترسونه

و از زمانی که کل این ماجرا شروع شده اون
جز سرش رو خم کردن چیکار کرده؟

!انقدر که یه اثرانگشت هم نداره -
!"خفه شو، "اندی -

!نه، به من نگو تا خفه شم -
!بله -

!خفه شو

.من تازه از تشییع جنازه پسرم اومدم

..."هرب"

...هرب"، من میدونم تو چقدر ناراحت"

.چقدر غم زده باید باشی -
.اون تکهتکه شده بود -

...این رو میدونم. من

ناراحت؟

غم زده؟

.تو نمیدونی اون کلمات چه معنی دارن

.پسر من تکهتکه شده بود

!تکهتکه

!پسر من تکهتکه شده بود

تو میای این تو و با این آدمها درمورد
عدالت شخصی» حرف میزنی؟»

!جرات میکنی اینکار رو بکنی

چرا بیرون به «هارمونی
"هیل» نمیری، کلانتر "هالر

و چیزی که از پسرم "بریدی" باقی
مونده رو از خاک نمیکشی بیرون

و براش درمورد «عدالت شخصی» توضیح نمیدی؟

تو میخوای اینکار رو بکنی؟

...برای من

من میرم بیرون و دنبال
.یهخرده عدالت شخصی میگردم

!شنیدین چی گفت

!بریم -
!آره -

!بریم

!بجنبین، پسرها

!بجنبین، پسرها

.از سر راه برو کنار، کشیش -
!وایسین! وایسین -

!اندی"، "اندی"، خواهش میکنم اینکار رو نکنین"

!"جو" -
.بذار برن، کشیش -

این اون «روح جامعه»ست که شما داشتی
درموردش حرف میزدی، عالیه، مگهنه؟

!بجنبین، پسرها، بریم

!بیلی"! وایسا، وایسا"
!این فکر بدیه. اینکار رو نکنین

!نه! "دیوید"، نه

!"دیوید" -
!از جاده برو بیرون -

!خواهش میکنم! خواهش میکنم

!دیگه وقت لعنتیش بود

!بجنبین

اون چی بود؟ -
.اونجاست -

.اون رو سمت من نگیر

."اینجا، "باب -
!اون بالا تکون بخورین -

.تا ما بتونیم بفهمیم کدوم سمت بریم
.خیلیخب -

.بیا این بالا
.بجنب، "جری"، این سمت

!لعنت، "جک". چراغ رو روشن کن -
.خیلیخب، خیلیخب -

.از سمت دیگه برین -
.شرمندهام -

!بجنبین

.یا خدا، نزدیک بود

.بجنب، مراقب باش

!تو باید به من کمک کنی -
چی شده؟ -

!پام! پام! ازم درش بیار -
.دارم میام، حتما. حتما -

!خیلیخب. خیلیخب

!هی، اینجا

.صبر کن
!بازش میکنم! بازش میکنم

.حالا هوای همدیگه رو داشته باشین

.اندی"، هیچی اینجا نیست"
!بیا برگردیم پیش ماشین

.بابی"، بجنب"

."مراقب باش، "مگی -
!لعنت -

.خیلیخب، ما از اینجا رد میشیم

.یکی یکی دنبال من بیاین -
.من درست پشت سرتم -

.صبر کنین

.از اونجا اومد -
.تا جایی که من میتونم بگم، از پشت سرمون اومد -

."اون پایین نیست، "اندی

.ما توی یه خط رودرو پخش میشیم
...اون حرومزاده سعی کنه ما رو دور بزنه

!ما میگیریمش

."خیلیخب، "ادگار

!اوه، لعنتی

.بجنبین

...نمیدونم

چی شده، "بابی"؟
توی شلوارت لیموناد درست میکنی؟

!من نترسیدم
.بریم

از کجا داره میاد؟
اونجا؟

.نه، پشت سر ماست

.بهتون گفتم نمیتونین به این مه اعتماد کنین

.اون زیر مهست

داری چی میگی؟

.اون درست اینجا با ماست

!من نمیتونم تکون بخورم

!"کمکم بیا عقب، "اندی

.آره

.خیلی... آروم

!اوه، خدای من

!بجنب، بجنب

...حرومزاده! میگیر

...سخته

در زمانی مثل این تا کلماتی
رو پیدا کنم به شما آرامشی بده

!آرامشی وجود نداره

.فقط عدالت شخصی وجود داره

انجیل به ما میگه
...از وحشتی که در شب

.میخزه نترسیم

.یا اون که در ظهر پرواز میکنه

.و با اینحال، ما میترسیم
.میترسیم

.چون خیلی چیزها وجود داره ما نمیدونیم
.و ما احساس میکنیم خیلی کوچکیم

!کشیش
!اون تکهتکه شده بود

!نه

!نه

!بذار تموم بشه، خدا جون
.بذار تموم بشه

نمایشگاه گالا تارکرز میل - 1 اکتبر
آتشبازی لغو شد

!اوه، اونها آتشبازی رو لغو کردن
.منصفانه نیست

اوه، دنیا مراقب باش، "مارتی کبیر" چیزی
!که میخواست گیرش نیومد

!"تمومش کن، "جین -
...نمیفهمم چرا همه تقریبا از هم میپاشن و گریه میکنن -

.وقتی "مارتی" چیزی که میخواد گیرش نمیاد -
قندعسلم، مادرت چی گفت؟ -

،دیگه وقتش بود عقب بکشی
!زن جوان

.اوه، همیشه تقصیر منه -
.جین"، تو دست بردار نیستی"

.بیخیال، حالا، بریم خونه -
.باورم نمیشه -

شهروندان میتوانند امنیتشان را با رعایت
محدوديت آمد و رفت کلانتر تضمین کنند

.و نه با ترک کردن شهر

:و یک نکته شخصی، مردم

،این زمان دور هم جمع شدن است
.نه جا زدن

حالا بیاید از سو ان اکرستین بشنویم

.من پیچ گوشتی چهار سو رو لازم دارم

میدونی، کافی نبود هیولا
همهی اون آدمها رو کشت

.اون "بریدی" رو کشت

.حالا اونها رو وادار کرده جشنواره رو لغو کنن

.و آتشبازی -
.آره، و آتشبازی -

.اون بحثش جداست

مامانت کجاست؟ -
.اون و بابا دارن کبابی رو روشن میکنن -

و "جین" داره با لباسهای جدیدش اطراف
قدم میزنه ممههاش رو به رخ میکشه

طوری رفتار میکنه انگار
.کسی قبل از اون ممه نداشته

.بذار ببینم اگه درست این رو فهمیدم

.یارو بهترین دوستت رو کشت

.بهترین دوست دخترت رو از شهر فراری داد

حالا اون مسئول لغو شدن
تنها کارناوالیه که دارین

دروغ میگم؟

،نه، دروغ نمیگی
."دایی "رد

خب، از قضا من یهچیزی دارم
...که میتونه تو رو خوشحال کنه

اوه، منظورت اینه من میتونم ببینمش؟

.آره، وقتشه

حالا؟ -
.آره، حالا. چشمات رو بپوشون -

.اوه، بیخیال -
.چشمات رو بپوشون -

...وای، خدا -
.برای این کار خودم جر دادم -

!وای

دهن سرویس کنه، مگهنه؟

اون برای منه؟ -
!معلومه که آره، برای توئه -

!لعنت، بهنظر خوب میاد -
!وای، خیلی قشنگه -

گواهینامه خلبانی داری؟ -
به یکی نیاز دارم؟ -

رد"؟"

!سلام -
."سلام، "رد -

خیلیخب. اوضاع امن و امانه. تو آمادهای؟ -
.اوه، آره -

.حس یه باکره تو شب پرام رو دارم

.اینطوری روشنش میکنی

یادته بهت چی گفتم؟ -
.آره -

.حالا حسابی مراقب باش -
.باشه -

.حالا، روشنش کن -
.باشه -

.دستت رو روی ترمز بذار -
فشار بدم؟ -

!فشار بده

صدای خوبی داره، مگهنه؟ -
.آره -

آره، آمادهای؟ -
.آره -

!دست بده

!برو بگیرشون، حالا

!برو! مراقب باش

!وایسا، ترمز بگیر

!اوه، اون بچه کلکش کندهست

!اوه، آره

!ایول

گلوله نقره

!اوه، آره

ترجمه و زیرنویس از مرتضی ریواز و محمد ریواز

.کولاک بود

.امیدوارم خوشحال باشی
.اینجا داری به یه مرد در حال مرگ نگاه میکنی

.این وسیله خیلی، خیلی سریع میره

.میدونم خیلی سریع میره
.و تو بهتره مراقب باشی

چون اگه مادرت بفهمه دقیقا چقدر سریع میره

من عاقبتم سوپرانو خوندن
.توی گروه کر پسرهای «وین» میشه

.میدونی، من درکت نمیکنم -
.میدونم نمیکنی -

.ولی به من گوش کن

من اون رو برات ساختم چون
.دوستت دارم، یهراست از قلبم

.و میخوام سوارش مراقب باشی

،چون اگه سوارش آسیب ببینی
.من رو میکشه

،بریم یهخرده کباب بخوریم
خب؟

،پسر بهتون بگم
...بعد از هر شام گوشت خوکی که میخورم

.منفجر میشم

.بجنب. یک تکه پای دیگه -
درمورد این مطمئنی؟ -

...وای، خدا -
کس دیگهای یه لقمه میخواد؟ -

.مایونز خوشمزهست -
.خب، بزن بالا -

.گوش کن، نه، بذارش زمین

.من باید برم -
.خیلیخب -

.خیلی بهم خوش گذشت -
.من هم همینطور -

.کاش همیشه میتونست اینطوری باشه

شاید بشه، اگه همینجوری من رو دعوت کنی
.وقتی این گوشتهای خوک رو برای شام میپزی

.خیلیخب، قبوله -
.خب، از آشنایی باهات خوشحال شدم -

.ممنون. شما هم همینطور

.خداحافظ -
."بعدا میبینمت، "جینی -

."باب" -
."فعلا، "رد -

.خوب شد نوشیدنی من رو نریختی -
.خیلیخب -

چرا من رو تا ماشینم همراهی نمیکنی؟

من رو تا ماشینم همراهی کن و ببین
اگه میتونم از دردسر دور بمونم یا نه

!خیلی ممنون -
!خداحافظ -

!خداحافظ -
!بجنب، بریم -

میتونم یهخرده دیگه قهوه بخورم؟

بهت بگم، من یه مزرعه
...خزندگان باز میکنم و کنار خیابون گوشت میفروشم

.تو دیوونهای -
!اون عجب کبابی بشه -

.این هم از این. وایسا

،حالا، گفتم یهچیزی برات دارم
.که فکر میکنم یادت باشه

آره، چی هست؟

،تو جشن چهارم جولای رو میگیری
.ولی توی سپتامبر میگیریش

،حالا یادت باشه
...این فقط بهخاطر آتش بازی نیست

بهخاطر اینه تا هیچ کلهپوک دیوونهای
.نتونه جلوی آدم خوبها رو بگیره

.اگه بتونی این رو بفهمی -
.آره، میفهممش -

.حالا نزدیک خونه بمون -
.آره، حتما -

.خیلیخب

.این رو برای آخر نگه دار

.یه موشکه
.ازش خوشت میاد

."یه دنیا ممنون، دایی "رد -
."یه دنیا قابلت رو نداره، "مارتی -

و فعلا توی بوتهها قایمشون کن، خب؟ -
.خیلیخب -

...حالا یادت باشه
نزدیک... خونه... بمون. خب؟

.قول میدم -
.خیلیخب -

.خیلیخب -
.خوبه. میخوام خوش بگذرونی -

."خیلی ممنون، دایی "رد

!مراقب گرگینه باشی -
.خداحافظ -

.خیلیخب

.این بهخاطر آدم خوبهاست

.اوه، لعنتی

الو؟ -
."دایی "رد"، منم، "مارتی -

.من دیشب گرگینه رو دیدم -
..."اوه، "مارتی -

!من گرگینه رو دیدم -
.هی، رفیق، تو یه خواب بد دیدی -

."یه خواب نبود، دایی "رد
.من گرگینه رو با آتشبازیها دیدم. اون اونجا بود

.چیزی به عنوان گرگینه وجود نداره

!چرا داره، من دیدمش
.دایی "رد"، یه گرگینه بود

یهخرده دلت برای دایی بیچارهات بسوزه، خب؟

!دایی "رد"، من دیدمش

...خدایا

چی؟ -
اون کی بود؟ -

.تماس تلفنی مستهجن

مارتی"، تو خوبی؟"

.کل صبح رو فقط اینجا نشسته بودی

مامان کجاست؟

بیرون خرید. چرا؟

.جین"، من باید باهات حرف بزنم"

درمورد چی؟

،خب، دایی "رد" حرف من رو باور نمیکنه
...و اگه تو بهم کمک نکنی

چی شده؟

.اون چیزی به من گفت که به وضوح باورنکردنی بود
.و با اینحال بهنحوی، من بیشترش رو باور کردم

،و من یک چیز رو با وضوح کامل فهمیدم
.خود "مارتی" همهاش رو باور میکرد

مارتی" دیده موشک کجا به زمین نشسته، اون گفت"

و من اون روز بیرون رفتم به دنبال
چیزی بیشتر از فقط قوطی و بطری بگردم

."سلام، خانم "تایر

من دارم بطریها و قوطیهای قابل
برگشت برای «مدکیو درایو» جمع میکنم

.میخواستم بدونم شما چیزی دارین یا نه

من دنبال مرد یا زنی
با فقط یک چشم میگشتم

."سلام، "جین

کیه؟ -
.جین کاسلاو"ـه" -

."سلام، "جین

،"میدونم دنبال چی هستی، "جین
.و شانس نیاوردی

توبی ویتیسلاو" کوچولو دیروز"
اومد اینجا و من همه رو دادم به اون

.اشکال نداره

اون شمایی، آقای "فیرتون"؟

بطری یا قوطی ندارین؟ -
.نه -

."خداحافظ، آقای "مک لارن -
."خداحافظ، "جین -

...خدایا

...آقایون

.آم... متاسفم که مزاحم ناهارتون شدم

من دارم برای مدکیو درایو بطری جمع میکنم

فقط میخواستم بدونم اگه شما
آقای "رابرتسون" رو دیدین یا نه؟

."اوه، سلام، آقای "رابرتسون
.میخواستم بدونم اگه شما چیزی دارین یا نه

.بهگمونم نه. ممنون

."تقصیر خودمه برای باور کردن "مارتی
.عوضی کوچولو

."سلام، کشیش "لو
.آمادهام تا بطریهام رو تحویل بدم

."سلام، "جینی
و تو چطوری؟

.خوب، بهگمونم

فقط این که بعضیوقتها برادر کوچولوم
من رو خیلی عصبانی میکنه

..."خب، "جین

.برادر کوچولوها بعضیوقتها اینکار رو میکنن

چرخ دستیات رو ببر کنار
گاراژ و برگه آمارت رو برام بیار

صلح آور

مشکل پیدا کردی؟

وای "جین"، تو داری میلرزی

.حالم خوب نیست

.فکر کنم شاید زیادی آفتاب خوردم -
خب، دوست داری بیای تو اتاق نشیمن

و یهخرده دراز بکشی؟ -
!نه -

یا یه نوشیدنی خنک بنوشی؟
.من چندتا نوشابه دارم

فکر کنم باید برم خونه و
.با مامانم برای شام کمک کنم

.من میرسونمت -
!نه -

."سلام من رو به برادرت برسون، "جین

!حتما

...خدایا
بعد چیکار کردی؟

سریعتر از چیزی که توی تمام زندگیم
دویده بودم دویدم. خودت چی فکر میکنی؟

تا وقتی که برگشتم
اینجا فکر میکردم غش کنم

مارتی"، ما چیکار کنیم؟"

...اگه به کسی بگیم
آدم بزرگها، آخه، اونها میخندن

خب، چیکار میکنیم؟

.فکر میکنم بدونم

من میدونم تو کی هستی، میدونم
تو چی هستی، چرا خودت رو نمیکشی

من یک نامهی دیگه از
.مارتی" روز بعد پست کردم"

.یک نامه سوم روز بعد از اون

بعد در شنبه
.به دایی "رد" گفتیم که داشتیم چیکار میکردیم

.واکنش اون زیاد ملایم نبود

!یا عیسی نوکیسهی کله کچل باکرهی مقدس

..."دایی "رد -
.از اون، انتظارش رو داشتم -

بعضیوقتها فکر میکنم
.شعورت همراه با پاهات فلج شده

ولی از تو، "جین"، تو
!خانم "پالی" عاقل هستی

.تو متوجه نیستی

...متوجهام که دختر و پسر خواهرم

دارن نامههای عاشقونه کوچولو
برای کشیش محلی میفرستن

پیشنهاد میکنن که اون با
شیشه شکسته غرغره کنه

!یا یه املت مرگ موش بخوره -
.اون اومد سراغ من -

،من توی چشمش شلیک کردم
!حالا داره یه چشم بند میزنه

کاش یه ضبط کننده داشتم تا بتونی
.بشنوی حرفات چطوری بهنظر میان

"چوب بیسبالی که "جین
توی انباریش دید چی؟

چشه؟ -
میدونی کی قبلا همچین چوب بیسبالی داشت؟ -

."آقای "نافلر -
خب؟ -

.انگار پاگنده برای خلال دندون ازش استفاده کرده بود

میخواین بدونین من چی فکر میکنم؟

نه، ما فقط زنگ زدیم بیای این بیرون تا
.از قیافه خوشگل کوچولوت تعریف کنیم

.تو در حال حاضر بهتره مراقب حرف دهنت باشی
.تو با من لبهی تیغ هستی، پسرم

.فکر کنم تو توهم زدی
.اون چیزه احتمالا یه دستهی جارویی چیزی بوده

!نه خیر نبود
میخوای من نشونت بدم؟

!بجنب، من نمیترسم
!همینحالا نشونت میدم

.نه، نه، نه، نه، نه

من یهخرده زیادی پیرم تا «پسران هاردی
.با کشیش گرگینه ملاقات میکنن» بازی کنم

.جین"، فراموشش کن" -
.خدایا! آره، فراموشش کنین. فراموشش کنین -

!گرگینه -
.احتمالا بههرحال تا الان از شرش خلاص شده -

.این احمقانهترین چیزیه که تا به حال شنیدم

!فقط فراموشش کنین
!این احمقانهست

هنوز مظنونت رو ندیدی، "مارتی"؟ -
.آره، میبینمش -

تو سعی داری به من بگی مردی که
سه شب پیش یه موشک توی چشمش خورد

این بیرون داره توی باغ نقاشی میکنه؟

اون یا توی بیمارستان
بود یا مرده بود

.من وقتی یه مرد بود بهش شلیک نکردم
...بهش شلیک کردم وقتی یه

چی؟ یه گرگینه؟
!وای، خدایا

جین"، تو که به این دیوانگی"
باور نداری، مگهنه؟

.من نمیدونم دقیقا به چی باور دارم

ولی میدونم چیزی که من دیدم یه
.چوب بیسبال بود، و نه یه دستهی جارو

و من میدونم یه چیز عجیب درمورد
بویی که گاراژ اون روز میداد وجود داشت

.بوی یه لونهی حیوون رو میداد
.و من به "مارتی" باور دارم

،تو هم قبلا بهش باور داشتی
مگهنه؟

از دست بچهها

هی، "مارتی"، میخوای واسه
یه نوشابه بریم جای "رابرتسون"؟

.نه، ممنون
.فکر کنم برم خونه

!باشه، میبینمت -
!آره، میبینمت -

!اوه، لعنتی

!اوه، خدای من

!بجنب. خواهش میکنم

!بجنب

!بجنب
!بجنب

..."مارتی"

،من بابت این خیلی متاسفم
."مارتی"

،نمیدونم اگه این رو باور میکنی یا نه
.اما حقیقت داره

من هرگز از روی میل خودم
.به یه بچه آسیب نمیرسونم

...خواهش میکنم
.من به کسی نمیگم

،تو باید من رو تنها میذاشتی
."مارتی"

.من نمیتونم خودم رو بکشم

دین ما یاد میده که
خودکشی بزرگترین گناهیه

.که یک مرد یا یک زن میتونه مرتکب بشه

.استلا" قصد خودکشی داشت"

،و اگه اینکار رو میکرد
.الان داشت در جهنم میسوخت

با کشتن اون من زندگی جسمانی اون رو گرفتم

!اما زندگی ابدیش رو نجات دادم

میبینی چطوری همه چیزها به
.اراده و ذهن خدا خدمت میکنن

!میبینی
!آشغال کوچولوی فضول

."تو دچار یک حادثهی وحشتنناک میشی، "مارتی

.تو در رودخانه میافتی

!"آقای "زینمن
!کمکم کنین، خواهش میکنم! کمکم کنین

!آقای "زینمن"! خواهش میکنم
!"آقای "زینمن

!روی پل
!کمکم کنین، خواهش میکنم

اون تویی، "مارتی"؟

اون تو ترسناکه، مگهنه؟

،خب بهتون بگم، بدون فک پر کف
مو و دندون باورش خیلی آسونتره

با کلانتر حرف زدی؟ -
.آره -

."بعد از آخرین داستان شگفت انگیز و هیجان انگیز "مارتی

ولی اون شکایتی از
.دوستهای نامهای سمی نداشته

.میبینی، گفتمت -
."خفه شو، "مارتی -

ماشین "لو" چه رنگیه؟

.آبی

.این آبی

...خدایا

این دیوونه کنندهترین داستان
لعنتیه که تا به حال توی زندگیم شنیدم

.میدونم

تو به هیچکدوم اینها باور داری؟

چرا داری، مگهنه؟

خب، بذار فقط بگیم من باور
.دارم کشیش "لو" باید بررسی بشه

.ترتیب اون میتونه داده بشه

."ممنون، "جو

کشیش "لو"؟

میتونم کمکت کنم، "جو"؟

.فکر میکنم بهتر باشه شما همراه من بیای، کشیش

!اما تقصیر من نیست

.کلانتر "هالر" گفت اون رو بررسی میکنه
و حدس بزن چی؟

.هیچکس دوباره اون رو نمیبینه

خب، پیشنهاد میکنی
من درموردش چیکار کنم؟

.ازت میخوام این رو تبدیل به یه گلوله نقره کنی

،تو دست بردارش نیستی
مگهنه؟

.من چیزی که دیدم رو دیدم -
.مارتی"، ماه حتی کامل هم نبود" -

توی داستانهای من درآوردی، یارویی که
گرگینهست فقط وقتی ماه کامله عوض میشه

.ولی شاید اون تقریبا تمام وقت اینطوریه

...فقط، وقتی ماه کاملتر میشه -
.یارو گرگیتر میشه -

...لعنتی -
!بیا -

.مال من رو هم بردار -
چرا شما بچهها به من نمیگین -

این یارو "لو" چطور تبدیل به یه گرگینه شده؟

.نمیدونم

.شاید اون هم نمیدونه

.فکر کنم اون میاد سراغ من

نه فقط چون من میدونم اون کیه

.ولی چون من بهش آسیب زدم

و فکر کنم صبر میکنه تا ماه تا ته کامل بشه

.وقتی اصلا هیچ کشیش "لو"ـی در کار نیست

.فقط هیولا

.شما یهراست عقلتون رو از دست دادین

اینکار رو میکنی؟

...پسر جون

!بمونین

.سلام

خواهرزادهام تازه تکاور تنها رو کشف کرده

و من میخواستم بدونم اگه شما
میتونین اینجا بهم کمک کنین یا نه

یه گلوله نقره میخوای، هان؟

مردی که دایی "رد" رفته بود
تا ببینه بیشتر از یک تفنگساز بود

اون، دایی "رد" گفت، «یه هنرمند جهان قدیمی» بود

.یک جور جادوگر اسلحه

اون محتوای نقره عیار بالای صلیب
.من و مدال "مارتی" رو تایید کرد

.اونها رو ذوب کرد و به شکل یک گلوله نقره درآورد

مارتی" تمام افسانهها درمورد"
گرگینهها رو خونده بود

و با وجود اینکه در چند نکته جزئی اختلاف نظر
داشتن، همه اونها در یک مورد توافق داشتن

.برای کشتن یک گرگینه نقره میطلبه

.و ما هیچ ریسکی نمیکردیم

.این هم از این

قشنگترین کاری که تا
به حال انجام دادم، فکر کنم

باری با گرین پایین داره تا نلغزه

.باید خیلی دقیق باشه -
.خب، لعنت، این فقط یه شیرینکاریه -

آخه، با یه گلوله کالیبر 44 به چه
کوفتی شلیک میکنی به هر حال، از جنس نقره؟

یه گرگینه چطوره؟

شب ماه کامل بعدی در هالووین اومد

و یک تصادف بموقع ما رو تنها
تحت مراقب دایی "رد" قرار داد

،باروبنه یه ماه
.برای یه آخر هفته داریم میریم نیویورک

.حداقل مثل یک تصادف بهنظر میرسید -
.و یادتون باشه، ما توی «پلازا» هستیم -

.و من شماره رو دارم -
.درسته -

!هی... خداحافظ -
!خداحافظ -

.خداحافظ، عزیزم -
.خداحافظ -

!ممنون! خیلی ممنون -
.هوی، آبجی -

این فقط شانس منه که یه
سفر رمانتیک دو نفره برنده میشم

.بعد از اینکه "شیلا" من رو ترک میکنه
.اینطوریاست

بلیط ها رو داری؟ -
.آه، آره. آره -

.خیلیخب، حالا برین و خوش بگذرونین -
.خداحافظ -

."خوش بگذره، "باب -
."تو هم همینطور، "رد -

.و نذار اون بچهها تو رو از پا بندازن

.نه، اونها من رو از پا نمیندازن -
.و گوش کنین -

،قاشقزنی رو تو خونه راه ندین
.حتی اگه بیاین

.نمیدیم -
.نمیدیم -

.خداحافظ بابا، خداحافظ مامان -
!خداحافظ -

.خداحافظ -
.خوش بگذره -

!اوه، گوش کنین
.شما بچهها زود بخوابین

به سرت آسیب میزنی
!اینطوری میری تو و میای بیرون

!خوب باشین، بچهها

.آره، حتما -
.آره، حتما -

میتونم به شما بچهها یهچیزی رو بگم؟ -
."حتما، دایی "رد -

من و "نان"، ما درست مثل شماها بودیم
.وقتی داشتیم بزرگ میشدیم

،و بد ماجرا اینه
.هنوز هم هستیم

تو واقعا یه سفر به نیویورک از
ناشر «کلیرینگ هوس» برنده شدی؟

.نه

.ولی ماه کامله

.و والدینتون رفتن

.و من یه اشتراک «پاپیولر مکانیکز» برنده شدم

!وای، خدا

تو با اینکارت یهزمانی خودت
"رو میسوزونی، دایی "رد

.احتمالا همینطوره

،اگه اون در میرفت
.پایان کار گلوله نقرهمون میشد

.این دیگه زیادیه

.شما بچهها میرین میخوابین

...ولی دایی "رد"، تو گفتی
.میدونم چی گفتم -

ولی ده کم به ساعت
سه صبحه و اون نمیاد

.ماه هنوز نیومده پایین -
.خب، لامصب تقریبا پایینه -

من بقیهی شب رو با این اسلحه
احمقانه توی بغلم بیدار میشینم

.چون قول دادم اینکار رو میکنم

.ولی تو میری میخوابی، تو هم همینطور -
اگه بگم نه چی میشه؟ -

!اونوقت من دهنت رو سرویس میکنم

!یه گرگینهست! من دیدمش! یه گرگینهست -
!صبر کن، صبر کن، صبر کن -

تو چی دیدی؟ -
!گرگینه رو -

تو چی دیدی؟ -
.من داشتم به تو نگاه میکردم -

...لعنت بر شیطون

.آه... چیزی نیست
.من میرم نگاه کنم، همین

.کمکم داره یه حس خیلی آشنا بهم دست میده

چی؟

،کمکم داره حس احمق بودن بهم دست میده
.همین

!اون اون بیرونه! من دیدمش

."میدونم دیدی، "جینی
چرا فقط نمیری طبقه بالا؟

!حالا وحشت نکنین

.اون اینجاست

.مارتی"، میتونه فقط یه فیوز باشه"

!لعنتی

!دایی "رد"! مراقب باش

!جین"، تفنگ رو بردار"

!عجله کن، "مارتی"! خواهش میکنم، عجله کن

!تنهاش بذار

!گرفتمش
!گرفتمش

!شلیک کن! شلیک کن

!یا عیسی نوکیسهی باکرهی مقدس

...خدا

.چیزی نیست
.من دارمت. دارمت

.نگران نباشین. اون مرده

مارتی"، تو حالت خوبه؟"

.خوبم بهجز پاهام

چی؟

.فکر نکنم بتونم راه برم

."دوستت دارم، "جین

.من هم دوستت دارم

.من همیشه قادر نبودم اون رو بگم

.اما حالا میتونم بگم

."من هم دوستت دارم، "مارتی

.شب بخیر

ترجمه و زیرنویس از مرتضی ریواز و محمد ریواز

:فیلم پیشنهادی ما برای تماشا
Cyborg 1989