All language subtitles for [AnimWorld] Boku no Hero Academia - 110 (S05E22) PER.By [HodaArian & Sarrow]

AnimWorld Presents

Forums.Animworld.Net

:ترجمان و زیرنویس

HodaArian

&

Sarrow

!...نکن، برش دار

!...بردار دستتو
!سرده دستت! آخه چرا اینقدر دستت سرده؟

کیاین شما؟ ای تو روحتون، کیاین؟

منین؟
!صورتتون که صورت منه، کیاین اصلاً؟

.آره، سر رو پایین بگیرین

.سی، همینجور نیمتنهش رو بگیر پایین

.ای، بوبایگاوا رو بگیر

بوبایـ....؟ چیکار داره میکنه؟

.الان نمیشه باهاش حرف بزنی

.الان داره کار توگا و بوبایگاوا رو یهسره میکنه

.فراقدرتش اینه که دستنشانده خلق کنه

.الان داره دستنشاندههای بوبایگاواراشکل خلق میکنه

...با ریزگیرندههای شرکتم

...و شبکهی ارتباطیای که خودش ساخته

ریزِ رفتارهای دستنشاندهها رو
.تعیین میکنه

...آسیب روانی بوبایگاوارا

چیزیه که
.از پایگاه دادهی مشتریهات به دست آوردیم

مستأصل شدی و اعصابت خرده، نه؟
هستی دیگه، نه آقای دلال؟

.هم توگا رو میکشیم، هم دوتا رو

.بوبایگاوارا اینجوری دوبرابر زجرکش میشه

.سربندم نباشه، داغون میشم
!نکنین! نکنین

!بابا، شما رو به جَدِتون نکنین

!توگا چان! توگا چان

...من دارم میکشمش

دارم دختری رو که
!با دستمالش سرم رو بست، میکشم

!من؟ آخه من؟ این الان منم؟

پس خودم چیام؟
!منِ واقعی کجاست پس؟

واقعاً منم؟

من نیستم یعنی؟

!الان تیکهتیکه میشم... دو تیکهای میشم الان

من فرق دارم الان؟
واقعاً من الان خودمم؟

...من

،ملت همیشه ازم میترسیدن
.چون چشمام ترسناک بود

.خودمم و خودم، خونواده ندارم

.که اینطور. سخته واقعاً

موقعیت حیاتیای که توش لغزیدم
.زمانِ شونزده سالگیم بود

اون آقایی که با موتورت زیرش گرفتی
.الان دستش شکسته

.خودش یهو از ناکجا پیداش شد

.من داشتم با سرعت مجاز میروندم

خب، بالاخره احتمالش هست
...که برات سوءسابقه بشه

.ولی ناراحت نباش

آدم اگه تو زندگی هم بلغزه
.باز میشه خودش رو جمع کنه

.ولی بستگی به اون لغزشی داره که داشته باشی
.بعضی لغزشها باعث میشن تا تهش همینجوری بخوری زمین

جین، اونی که زیر گرفتی
.جزو مدیرهای یکی از مشتریهای ارزشمندمون بود

!همین الان سر همین بهمون زنگ زدن

گفتن میخوان در ادامهی همکاری با ما
.تجدید نظر کنن

،من بهت کار دادم، جا دادم
...غذا دادم

اینه مُزدِ دستم؟

!بشکنه این دست که نمک نداره

!دیگه ریختت رو این دوروُبر نبینم
!پسرهی نحس

،راهنمایی که میرفتم
.مامان و بابام مُردن

...وسط جرمهای تبهکارانه دستگیر شدم

و از اونجایی که
...با هیچکدوم از فامیلهای دیگه رفتوآمد نداشتم

.تنهای تنها بودم
.خودم بودم و خودم

.دلم میخواست با خودم حرف بزنم

...میگم

من اشتباهی کردم؟

...اگه اشتباهی هم کرده باشی

.این بوده که با نحسی و بخت بد زاییدنت

دلم میخواست با کسی همکلام بشم
.که بهش اعتماد دارم و اونم بهم اعتماد داره

.روزگار خوشی بود

آدمی که زندگیش داره به فنا میره
:فقط به یه چیز فکر میکنه

«.دلم میخواد سخت نگیرم»

نه؟

همین یه فکر، باعث شد
.اشتباه پشت اشتباه کنم، تا شد یه کوه اشتباه

تا وقتی هم که خودم رو
.به ته بدبختی نرسونده بودم، نفهمیدم دارم اشتباه میرم

.به جایی رسیدم که دیگه حتی به خودمم اعتماد نداشتم

عجب. اینکه دیدی خودت، خودهای دیگهت رو
...دونهدونه میکشی، دیوونهت کرد

این چیه رو سرت؟

مشکل فزونیِ تنفس داری؟

اگه چیزی دور سرم نباشه
...تیکهتیکه میشم

!هیچم نمیشم

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

گیران

"Villain - Giran"

.عجب

،بکرزادهام اگر به میزان مشخصی آسیب ببینن
.محو میشن

کمابیش... میشه معادلِ شکستن استخوان
.واسه آدم بالغ

.نگرانم

.نگران نباش

...با همهی بکرزادهات رفتی دزدی و دستبرد کردی

...حتماً رفتی توی فهرست تحتتعقیبهای ملی

با کوسهت به خودی خود میتونی
.یه کشور رو به فنا بدی، بستگی داره چطور ازش استفاده کنی

...چه حیف که همچین آدمی، هشتش گروی نُهشه

...چه حیف که همچین آدمی، هشتش گروی نُهشه

آدمی که جونش به لبش رسیده، باید چیکار کنه؟

.باید یکی بهش اعتماد کنه

کی؟

.رفیقای من

.این اواخر، گروه سرحالی تشکیل دادن

.حتماً یکی مثل تو به کارشون میاد

،هیچ غصه نخور. خیلیها هستن که شبیه توئن
.خیلی بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

دوتـا

کوسه:

کوسه:

دو تا کردن

"Villain - Twice - Quirk: Double"

!توگا چان

.هان؟ اِف، جی، بزنین تو صورتش

!آی

!زورتون همین بود...! آخ

.جفت دستهاش رو بگیرین

.بشکونینشون

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

شکاک

کوسه:

کوسه:

انساندیسه

"Villain - Skeptic - Quirk: Anthropomorph"

.فقط کاری رو بکنین که من میگم
.کار الکی نکنین

...درد داره لاشیها

.ای بابا. توگا هم که داره به هوش میاد

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

توگا هیمیکو

کوسه:

کوسه:

تغییر ظاهر

"Villain - Himiko Toga - Quirk: Transform"

...باید خروجی قدرتتون رو بیشتر کنین

...آسیب دیدم... داغون شدم

!آسیب دیدم

،با اینکه خیلی دردم گرفته و آسیب دیدم
!ولی محو نشدم

همیشه خیلی مراقب بودم زیادی آسیب نبینم
.و دردم نگیره

!چون میترسیدم محو بشم

!همیشه همینجوری بود، همیشه

!همهش اشتباه انتخاب میکردم

اگه سعی میکردم خودم رو هم بکشم
...همون لحظه میفهمیدم

ولی همهش فرار میکردم
!و تسلیم میشدم و گند میزدم

.آدمی که تسلیم میشه سروُکارش بایدم به اینجا ختم بشه

!توگا چان

!نجاتت میدم

...برین کنار قلابیها

.من محاله رِفیقم رو بکشم

حالیتون میکنم که باید
!از کوسهی دو تا کردنم بترسین، سپاه آزادیبخش

!جولان مرد غمگین

،کوسهم که دو تا کردن باشه
.از یه چیز، دو تا چیز در میاره

.در آن واحد تا دو تا هم میسازم

اونایی که با کوسه درست میشن
.از اصلیه آسیبپذیرترن

تازه، بکرزادی که بکرزادم بسازه
.از بکرزادی که من بسازم، آسیبپذیرتره

تا وقتی اولی ناپدید نشده باشه
.دیگه نمیتونم بکرزاد جدیدی بسازم

.شرمنده شیگاراکی، به درد نمیخوره

!از پسش برمیام. شک نکن که برمیام

وقتی از دو تا کردن استفاده میکنم
.دادهها لازم دارم تا یه چیزهایی رو مجسم کنم

،اگه داده نداشته باشم
.تجسمم مختل میشه

از اونور هم نمیتونم
.بازم از این گلولههای یاکوزایی تولید کنم

.شرمنده، دست من نیست

.ببخشید که شدم ترمزدست کارتون

،میخوام جواب محبت شماها رو بدم
...شماهایی که پذیرفتینم

...همیشه چنین حسی بهتون داشتم

...برای همین

!برو که رفتیم، دو تا

!وقت کشتاره

.برو کمکِ آقای شکاک

...تا دوتاسازه رو نکشیم که

بدلهای بیشمار

!ای تو روحش

...رژهی سوگواری

!جولان مرد غمگین

رژهی سوگواری
\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\h\hجولان مرد غمگین

!من... از رفیقام مراقبت میکنم

چی شد؟ به آسیب روانیش غلبه کرد؟

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

نابودین جدید

"Villain - Re-Destro"

آقای شکاک، انتظارش رو نداشتی؟

.کم پیش میاد اینجوری شکست بخوری

شکست بخورم؟ از چی حرف میزنی نابودین جدید؟

.من تا الان فقط یه بار شکست خوردهم، اونم قدیما

!فقط یه بار! تو کل زندگیم، فقط یه بار

!حرفت رو پس بگیر! شکست نخوردم

!فقط میخوام برم سراغ حرکت بعدیم

.آهان. پس قضیه اینه، شکاک

!به آسیب روانیش غلبه کرد؟
.بابا شماها چه پزشکای حاذقی هستین. خوب گذاشت تو کاسهتون

،حالا زنجیر این مریضیش از بین رفته
.دیگه هر کاری بگی، ازش برمیاد

کمِ کمش اینه که
.دیگه برتری نفری شما رو ازتون میگیره

.ایرادی نداره، ما هم جای کمیت، از در کیفیت وارد میشیم

درسته گِتِن؟

.قدرتت به درد این موقعیت نمیخوره

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

دابــی

"Villain - Dabi"

.همهی یخهات آب شدن رفتن

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

آقای فشردهساز

کوسه:

کوسه:

فشردهسازی

"Villain - Mr. Compress - Quirk: Compress"

دابی، اگه سرت خلوته
!یه دستی به من برسون

واسه چی من باید بیام کمکت؟

حس نمیکنی یهکم بیخیالی؟

.نه، دارم میگم باید به اونا بگی بیان کمکت

!دابی! آقای فشردهساز
!دوتاها اومدن کمک

!توگا چان میمیره -
شما دو تا زندهاین؟ -

!وقت کشتاره -
!هنوز میتونیم بیشتر بشیم -

!ساکت شین

آسیب روانیت چی شد؟

!عشق و جرئت، حلال همهی مشکلاتن

...من که گیج شدم

قسمتِ اول قصهی «قهرمان میآغازد»ـه؟

!ناسلامتی تبهکاری ها

تبهکار حق نداره بیاد
رفقاش رو نجات بده؟

!قربون دهنت -
.رفقا تاج سرن -

!منم گاهی اوقات چیزهای خفن میگم ها

،من چند تا رفیق که بیشتر ندارم
!واسه همین خاطرشون برام خیلی عزیزه

!وایستا بینم، من خلوچلم؟

!فکر کنم باشی

.تو مبارزهت از من بهتره ها

.ایولا بابا، نابغهای

!خب، بریم یه ضربهی مشتی روانهشون کنیم
!نه، ۲۰ هزار تا ضربهی مشتی روانهشون کنیم

!منم ازتون میسازم

الان جمعیتمون از یه «لیگ» هم بیشتر شده
!جمعیتمون قدر جمعیت استانه

!خب، پس بریم استانِ تبهکارانه

!دوتا، وایستا

...اگه دشمن رو نابود کنین

بعد دیگه چیزی نداریم
.که بندازیم جلوی غول جنگی

یعنی بهشون آسون بگیریم؟ -
.خب دابی، تو کاری نکن

...اینقدر چیزمیز نسوزون

پس کشتار چی؟

چند دقه دیگه مونده تا غولتشن پا شه؟

.یک ساعت و پنج دقهی دیگه

!بسپارش به خودم

.الان مهم اینه که توگا چان تو دردسره

!بهت میگم کجاست، تو هم جَلدی برو کمکش

!منها

این شهر کارخونهی یخسازیه؟

.همهجاش رو یخ گرفته

گمونم بهت گفتم
.که یخ رو مهار میکنم

.که اینطور

.دمای یخ رو هم مهار میکنم

اگه آب بفرستم توی لولهها
...و دماش رو کم کنم

اون آب میشه عین دستوپای من
.و یخ میزنه

.خب از همون اول این کار رو میکردی

.داری میری رو اعصابم

...در فردایی که ارتش آزادیبخش میخواد بهش برسه

توان فراقدرت آدمها
.مستقیماً به جایگاه اجتماعیشون مربوطه

«که یعنی: «قوی کردن فراقدرتِ آدم
!به مثابه زندگی کردنه

...مَنها

زندگی به جز توان فراقدرتِ آدم
.معنای دیگهای نداره

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

گِتِن

.چه غمانگیز

.بمیر

تویی که میمیری
.کاربر شعلهی آبی

.بدنت بوی سوختنی میده

توانایی تشخیص فراقدرت حریف آدم
.پایهایترین اصله

با اون پوست داغونت
...که انگار هر لحظه قراره کنده بشه

نمیتونی خیلی مبارزه کنی، نه؟

چون شعلههات بدن خودت
.رو میسوزونن

...این حملهی دوربُرد
.رفقات رو هم درگیر میکنه ها

...به هر حال، این کاربر یخ

تنها کسیه که بین بقیه
.خیلی به چشم میاد

دقیقاً همون کسیه که میخوایم
...بفرستیم سمت غول، ولی

.به این خاطره که میخواین تقلب کنین

اگه اینجا بمیرین
.برای همه برای یکی ناراحتکننده میشه

.غول

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

غول جنگی

جانشین ارباب بدون خواب کافی
.تمام تلاشش رو میکنه

...جانشین ارباب

عضویت در: لیگ تبهکاران

.میتواند در لحظه حداکثر دو نسخه از هر چیزی ایجاد کند
.همچنین میتواند از خودش بکرزایی کند

تاریخ تولد: 5/10

قد: 178 سانتیمتر

نامعلوم:گروه خونی

علایق: نامعلوم

دو تا

کوسه:

دو تا شدن

عضویت در: لیگ تبهکاران

.توضیحات نامشخص

تاریخ تولد: 1/18

قد: 176 سانتیمتر

نامعلوم:گروه خونی

علایق: نامعلوم

دابی

کوسه:

نامشخص

شیگاراکی، خوبی؟

تو چی؟

باید منتظر میموندم؟

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

چرخان

کوسه:

کوسه:

مارمولک

،اگه نیومده بودیم به این شهر

بعد گزارشمون میدادن
.و یه مشت قهرمان افتاده بودن دنبالمون

.هر دو انتخاب بد بود

تـــبهکـــار

تـــبهکـــار

شیگاراکی تومورا

کوسه:

کوسه:

بساوش نابودگر

...درسته. اینطوری به دام انداختنم

.ببین چرخان

.برج نزدیکه

.تعدادشون هم بیشتر شده

به نظرت تعدادشون تُندتُند
زیاد نمیشه؟

!دو تا؟ چی همه

!سلام چرخان

چند نفرمون رو به خاطر یخ
.از دست دادیم ولی

.زانوم درد میکنه

!شیگاراکی

جون من؟ بازم هستین؟

!آره

...به نظرت اینطوری

یه ذره کمک میکنم فرمانده؟

.محشره دو تا

میشه یه راه هم به سمت برج باز کنی؟

.گفتن گیران و رئیسشون اونجاست

،ممکنه کلک باشه

،ولی هر چی نزدیکتر میشیم
،تعداد دشمنها هم بیشتر میشه

.انگار که دارن از برج محافظت میکنن

،سهم غول رو که بذاریم کنار

حتماً باید رئیسشون
.رو درست و حسابی بکشیم

!باشه، ردیفه

!فرمانده، من میبرمت، تو بخواب

با یه نفر سپاه آزادیبخش
!رو داغون میکنیم

!آهای من! اونجا رو میسپرم به تو

!منتظر بمون گیران! دارم میام

دو تا خودش تنهایی کافی نیست؟

.نه، گیران رو خیلی دوست داره

...با دل آدمها بازی میکنن

.نمیبخشمت سپاه آزادیبخش

،سردستهی لیگ تبهکاران

مایهی تاسفه که تا الان گذاشتیم
!هر کار میخوای بکنی

.سیاستمداره! از یاد برده بودمش

.آدمها موجودات نحیفی نیستن

.همه قدرت دارن

...با این ضیافت احیا میخوایم نشون بدیم

مردم چطور میتونن از فراقدرتها
!استفاده کنن تا شرارت رو شکست بدن

قدرت گوشت و خون
!که زندگی میکنه

،وقتشه مهمونهای افتخاریمون رو
!لیگ تبهکاران رو، از بین ببریم

!خب، آزادشون کنین
!قدرتتون رو جمع کنین

!راه رو به سمت دورانی جدید باز کنین

به دنیا نشون بدین که همه قهرمانن
!و هیچکس قهرمان نیست

...بقیه رو میسپرم به خودت من

هاناباتا بود؟

،هر بار که موقع سخنرانیش حرف میزنه
.شهروندها جون تازهای میگیرن

چی کار کنم؟

نباید بیشتر از این
.شیگاراکی رو خسته کنیم

...کاری که باید بکنم

!اوه، پس کار تو بود

تو همون عوضیای هستی
!که جایی که بهش تعلق داریم داغون کردی

اوه، فکر نمیکردم کل راه
.تا اینجا بیای

!موهات کجان، آره؟ کچل خان

.ببخشید

...بوبایگاوارا

خودم رو خیلی سریعتر از چیزهای
.دیگه میتونم تکثیر کنم

!چون خودم رو بهتر از هر کس دیگهای میشناسم

شلوارت رو که خیس میکنی
!التماس کن ببخشمت کچل خان

...طبقات پایین کلی جنگجو بوده

،ولی همونطور که شکّاک گفت
.فراقدرتت معرکهست

!گوش بگیرین رفقا! شماها بکرزایین

پس اگه بمیرین هم
!تا ابد ناپدید نمیشین

،خیالیتون نباشه
.براتون قبر میکنم

از فرماندهت یه نسخهی دیگه درست نکن
.با این توقع که بمیره

.بعد از من تکرار کنین: «ما بدلیم
«!اگه بمیریم هم واقعاً نمیمیریم

.بهتون حس بهتری میده

نمیده. اینا کیان؟

اون کچلهی جلومون
.رئیس سپاه آزادیبخشه

چی؟ حالا تو چرا
از خودت بکرزایی میکنی؟

آها، راستم، با دابی و آقای فشردهساز
.توی راه اینجا حرف نزدم

.دیگه باهاش کنار اومدم

چی؟ پس تو هم بدلی؟

!چی میگی؟ من واقعیام

.چی؟ من واقعیام

.خفه! مهم نیست کی چیه

فعلاً به خاطر همه روحم
!رو میذارم وسط

!همه حس یکسانی داریم

چی؟

.دیدی؟ قلابی بود

.خیلی ضعیف بود

راستی، میدونی گروگان یعنی چی؟

دیدی چه کار کرد؟

.نپرس

بوبایگاوارا. اگه بازم بدلی بسازی
.گیران رو میکشم

،از اعضای رسمی لیگ نیست
.برای همین نمیخوام بکشمش

.اشکالی نداره دو تا

.موقعیت رو یک در برابر چند کردی

!دست بالاتر باماست

فقط کافیه پسش بگیریم، نه؟

!وایستین

.بیمصرفن

مسخرهست که توی یه محوطه
.داریم مبارزه میکنیم اصلاً

...گیران

!گیران

...آخ

انگشتهات... واقعاً قطع شدن، نه؟

...اَه

!وای، دست راستته
!انگشتهای دست راستت

همون دستته که سیگارهای
!روحیهی آمریکایی طبیعی رو باهاش میکشیدی

...پسر، ببخشید
...از من اطلاعاتش رو به دست آورد

.توی دلالی بیعرضهام

!معذرت نخواه

کسایی که کار اشتباهی نکردن
!نیازی نیست معذرت بخوان

.الحق که داریم بچهبازی میکنیم

،تا وقتی سازمان هدفی داره

احساسات افراطی
،فقط حکم غل و زنجیر رو دارن

در مقابل خواستهمون
.ناپدید شو

.انگار رویای شریفی داری

هنوز زندهای؟

رویای شریف، هان؟

.سر موقع اومدی. امتحانت میکنم

چی؟

یه زمان زنی بود که بچهای به دنیا آورد
.با یه فراقدرت

وقتی بود که مردم همچنان
...فراقدرتها رو شدیداً قضاوت میکردن

.و دنیا در آشوب بود

،سوءاستفادهی ابدی
.عزم و ارادهی لبریزشده

وقتی هر روز به سمت بچهی عزیزش
،سنگ پرتاب میکردن

با صدایی آهسته
:از دنیا التماس کرد

.این کوسهی بچهمه»

لطفاً دنیایی بسازین
«!که بچهم بتونه آزادانه زندگی کنه

ولی جواب التماسهاش
.خندههای تحقیرآمیز بود

و دیگه صداش رو بلند نکرد! چرا؟

.چون کسایی که مخالف فراقدرتها بودن کشتنش

مادر «کوسه» ست، مگه نه؟
من رو خر فرض کردی؟

.شرمنده، شنیدم تحصیلات ضروری نگذروندی

به هر حال، در حینی که قهرمانها
...و مجریهای قانونِ سرخود محبوبتر شدن

،و دولت شروع کرد به اصلاح وضعیت

،وقتی روی پیشگیریهای سیاسی کار میکردن
.درخواست زنه رو پیدا کردن

.فراقدرت بخشی از شخصیت آدمه...کوسه
!با هم فرق میکنن

!همین نگرش مردم رو عوض کرد

...ولی

پیشگیریهای سیاسیای
...که انجام میدادن

همهشون فراقدرتها
!رو بیشتر از همیشه سرکوب کردن

.تغییر اسم فایدهای نداره

فقط باعث شد
.مردم از قدرتهاشون استفاده نکنن

!استفاده از فراقدرتها حقمونه

اگه مردم نتونن آزادانه
،از قدرتهاشون استفاده کنن

.پس این آزادی واقعی نیست

:نابودین با خودش گفت

«.این آیندهای نیست که مادرم میخواست»

فراتواناییها باید به معنای واقعی
!کوسه» نامیده بشن»

«مادر؟»

.حقیقت دردسرآوری بود براشون

جنگ فراآزادیبخش

متوجهی چرا نابودین
اینقدر هوادار داره؟

!شورش علیه کشور
!آزادی واقعی

اینا رو به دوش میکشم
!و آرزوی نابودین رو برآورده میکنم

...نوادهی نابودین هستم با خون اون در رگهام

!نابودینِ جدید

واقعاً فکر میکنی چند تا خلافکار تصادفی
...و میلشون به نابودی

بار سنگینتری از ما به دوش میکشن؟

.دو تا

اگه میخوای از گیران محافظت کنی
.آماده شو که شدت ضربه رو بگیری

شدت ضربه رو بگیرم؟

با اولین ضربه
،جای پنجره گیر کرده بودم

.چشمهام افتاد توی چشمهاش که پایینه

.اینجاست

.مطمئنم برج رو لمس میکنه

.من همچین کاری میکنم

آدمها اگه از جای بلندی بیفتن
.باید بمیرن

پس رئیس تویی؟

فرصت شنیدن جواب
.رو از دست دادم

پیشنمایش

!وقت پیشنمایشه

.لیگ تبهکاران رفته سمت ضدحمله

شیگاراکی حین مبارزه با
،نابودینِ جدیدِ سپاه فراآزادیبخش

خاطراتی که از یاد برده
.به یاد میاره

...گذشتهی غمانگیز شیمورا تنکو

.باعث شد به سمت تباهی فرار کنه

«.قسمت بعدی: «شیمورا تنکو: سرآغاز

...سرآغاز احساساتی که درونت جوانه زدن

.و دلیلشون رو به خاطر بیار

«قسمت بعدی: «شیمورا تنکو: سرآغاز

!پیش به جلو

!فراتر از قدرت

Forums.Animworld.Net

HodaArian

&

Sarrow