All language subtitles for The.Leopard.1963.REMASTERED.720p.BluRay.x264-USURY

af Afrikaans
ak Akan
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic Download
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bem Bemba
bn Bengali
bh Bihari
bs Bosnian
br Breton
bg Bulgarian
km Cambodian
ca Catalan
ceb Cebuano
chr Cherokee
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
ee Ewe
fo Faroese
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gaa Ga
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gn Guarani
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ia Interlingua
ga Irish
it Italian
ja Japanese Download
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
rw Kinyarwanda
rn Kirundi
kg Kongo
ko Korean
kri Krio (Sierra Leone)
ku Kurdish
ckb Kurdish (Soranî)
ky Kyrgyz
lo Laothian
la Latin
lv Latvian
ln Lingala
lt Lithuanian
loz Lozi
lg Luganda
ach Luo
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mfe Mauritian Creole
mo Moldavian
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
sr-ME Montenegrin
ne Nepali
pcm Nigerian Pidgin
nso Northern Sotho
no Norwegian
nn Norwegian (Nynorsk)
oc Occitan
or Oriya
om Oromo
ps Pashto
fa Persian
pl Polish
pt-BR Portuguese (Brazil)
pt Portuguese (Portugal)
pa Punjabi
qu Quechua
ro Romanian
rm Romansh
nyn Runyakitara
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
sh Serbo-Croatian
st Sesotho
tn Setswana
crs Seychellois Creole
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhalese
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
es-419 Spanish (Latin American)
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
tt Tatar
te Telugu
th Thai
ti Tigrinya
to Tonga
lua Tshiluba
tum Tumbuka
tr Turkish
tk Turkmen
tw Twi
ug Uighur
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
wo Wolof
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:00:20,478 --> 00:00:26,366 «« يوزپلنگ »» 2 00:03:32,712 --> 00:03:36,006 ،درود بر تو باد اي مريم" "... اي سرچشمه يِ فيض و رحمت، پروردگار با تو است 3 00:05:42,568 --> 00:05:44,819 اين شلوغي و مزاحمت بابتِ چيه؟ 4 00:05:44,987 --> 00:05:47,278 چه اتفاقي افتاده؟ .حرف بزن 5 00:05:47,781 --> 00:05:53,284 .معذرت ميخوام، عاليجناب .جسدِ يک سرباز رو تويِ باغ پيدا کردن 6 00:05:53,620 --> 00:05:54,953 چي؟ 7 00:05:57,624 --> 00:06:01,626 تويِ شهر، همه جا .شورش و آشوب به پا شده 8 00:06:01,962 --> 00:06:03,545 .اين نامه همين الان رسيده 9 00:06:03,964 --> 00:06:07,298 .خيلي فوري-ه .از طرفِ جنابِ دوک «مالويکا»ست 10 00:06:16,309 --> 00:06:19,644 ،فابريتزيو»يِ عزيز»" "... اخبارِ وحشتناکِ روزنامه ها را بخوان 11 00:06:25,317 --> 00:06:29,819 ".پيِمونتي»ها پا به خُشکي گذاشته اند. ما شکست خورده ايم»" [پيِمونت : يکي از استان هايِ ايتاليا به مرکزيتِ تورين] 12 00:06:31,323 --> 00:06:35,325 من به همراه خانواده ام به يکي از کشتي هايِ انگليسي" ".که در اينجا لنگر انداخته است، پناه بُرده ايم 13 00:06:35,661 --> 00:06:37,661 مطمئن هستم که تو نيز" ".چنين خواهي کرد 14 00:06:43,127 --> 00:06:45,544 خداوند سايه يِ پادشاه محبوبمان را" ".مستدام دارد 15 00:06:45,713 --> 00:06:46,795 !اي بزدل 16 00:06:52,011 --> 00:06:55,012 ،در روزِ يازدهمِ جولاي" "... افرادي مسلح پس از به خُشکي نشستن 17 00:06:55,347 --> 00:06:58,348 ".اقدام به ياغيگري و شورش نمودند" 18 00:06:58,684 --> 00:07:06,021 طبقِ گزارشاتِ واصله، تعدادِ ايشان" ".حدودِ 800 تن و رهبرِ ايشان «گاريبالدي» است جوزپه گاريبالدي : رهبرِ جنگِ استقلالِ ايتاليا] [.بر ضدِ اتريشيان و از قهرمانانِ مليِ ايتاليا 19 00:07:07,693 --> 00:07:12,029 ياغيانِ مذکور، عامدانه از هر گونه برخورد" "... با سپاهيانِ سلطنتي پرهيز نموده 20 00:07:12,363 --> 00:07:14,363 و به سرعت عازمِ" ".کاستِلوِترانو» گشتند» 21 00:07:15,366 --> 00:07:19,368 آنان با تهديد و ارعابِ ساکنينِ صلح-جو" ".به تاراج و تخريبِ اموال مبادرت نمودند 22 00:07:21,706 --> 00:07:26,042 .پائولو»، تو بايد به عمارتِ-مون در «پالرمو» بري» .در اين شرايط، خانه اي که خالي بمونه، قطعاً از دست ميره 23 00:07:26,377 --> 00:07:30,713 !«نه، خواهش ميکُنم، «فابريتزيو !خيلي خطرناکه! آخه اين جنگه! اين جنگه 24 00:07:35,720 --> 00:07:38,054 .فرانچسکو پائولو»، «ميمي» رو صدا کُن» - .چَشم، پدر - 25 00:07:46,397 --> 00:07:48,397 .انقلاب از راه رسيده 26 00:08:15,092 --> 00:08:17,175 ،اين رو بنوشيد .حالتون رو بهتر ميکُنه 27 00:08:26,103 --> 00:08:28,103 .ميمي» داره مياد، پدر» 28 00:08:30,357 --> 00:08:33,316 ... معذرت ميخوام عاليجناب. ما تويِ باغ يه جسد پيدا - !خودم ميدونم - 29 00:08:33,776 --> 00:08:38,070 ميمي»، به دون «آنتونيو» بگو» !اسب ها رو به کالسکه ببنده. برو، برو، برو 30 00:08:43,828 --> 00:08:46,412 من بعد از صرفِ ناهار .به «پالرمو» ميرم 31 00:08:48,666 --> 00:08:49,790 .«پدر «پيرّونه 32 00:08:51,544 --> 00:08:54,128 شما هم همراه من مياييد؟ 33 00:08:57,341 --> 00:08:59,341 !خداوند ما را حفظ کُناد 34 00:09:02,680 --> 00:09:06,348 اما آخه با اين خيابان هايِ ... پُر از سرباز ... و ياغي 35 00:09:09,020 --> 00:09:13,022 پدر، شما ميتونيد اين چند ساعت رو در کنارِ .همکارانتون بمونيد. رأسِ ساعتِ هشت هم برميگرديم 36 00:09:28,371 --> 00:09:31,372 نيم ساعتِ ديگه .ناهار صرف ميکُنيم 37 00:09:32,709 --> 00:09:34,375 .همه با هم 38 00:09:53,396 --> 00:09:55,063 حالا چکار کُنيم؟ 39 00:09:55,398 --> 00:09:59,734 ،ما را نجات بخش، اي ملکه يِ آسمان ها" "... اي دلسوزترينِ مادران 40 00:10:19,296 --> 00:10:22,756 مُرده و زنده يِ اين خوک ها !به يه اندازه بويِ گند ميده 41 00:10:23,092 --> 00:10:26,635 سالواتوره»، به سربازخونه خبر دادي؟» - .بله قربان - 42 00:10:27,096 --> 00:10:30,764 عاليجناب، به سربازخونه خبر داديم .که بيان و جسد رو ببرن 43 00:10:50,451 --> 00:10:53,452 .چه زمانه يِ پُر وحشتي، عاليجناب .چه زمانه يِ پُر وحشتي 44 00:11:01,796 --> 00:11:04,797 نگاه کُنيد رويِ کوه ها .چقدر آتش روشن کردن 45 00:11:07,802 --> 00:11:11,804 .اونها قرارگاه شورشي ها هستن - .دارم ميبينم پدر، دارم ميبينم - 46 00:11:22,483 --> 00:11:26,152 عاليجناب، شايد نگرانِ دون «تانکرِدي» هستيد؟ 47 00:11:29,781 --> 00:11:33,783 دون «تانکرِدي» بايد خودش رو ،از برخي دوستانش دور نگه داره 48 00:11:34,119 --> 00:11:37,120 .منظورم برخي آشنايانِ خطرناکه 49 00:11:37,456 --> 00:11:41,124 .ولي پدر، تقصيرِ دون «تانکرِدي» نيست، فقط تقصيرِ زمانه ست - .اوه، البته - 50 00:11:43,003 --> 00:11:48,673 اين روزها، ممکن نيست يک نجيبزاده يِ جوان ورق بازي کُنه .بدونِ اينکه با دوستاني خطرناک آشنا بشه 51 00:11:50,010 --> 00:11:52,010 .بله، متوجهم عاليجناب - !پس ديگه کافيه، پدر - 52 00:11:54,014 --> 00:11:57,015 ... با اين حال، اندکي احتياط - !گفتم کافيه - 53 00:12:00,687 --> 00:12:06,733 !توقف کُنيد !«ايستِ بازرسيِ «ويلا آيرولدي 54 00:12:07,693 --> 00:12:11,362 .شب بخير عاليجناب - .شب بخير، سرگروهبان - .ما رو ميبخشيد - 55 00:12:11,697 --> 00:12:15,699 .اجازه بديد رد بشن .ايشون عاليجناب شاهزاده «سالينا» هستن 56 00:12:29,715 --> 00:12:33,384 ميتونستيم چه کشورِ قشنگي ... داشته باشيم، عاليجناب، اگر 57 00:12:33,719 --> 00:12:36,720 !اگر اين همه «يسوعي» نداشت يسوعيت : فرقه اي وابسته به کليسايِ کاتوليک] [.که خود را سربازانِ مسيح و پياده نظامِ پاپ مينامند 58 00:12:49,067 --> 00:12:53,403 .دو ساعتِ ديگه برميگردم دنبالتون .و پدر ... حسابي دعا کُنيد 59 00:13:21,766 --> 00:13:25,435 کجا ميتونيم بريم؟ - .ميخونه يِ کنارِ بندرگاه - .ميدونم کجاست - 60 00:13:31,109 --> 00:13:33,109 ،شبت بخير باشه !خوشتيپ خان 61 00:13:34,111 --> 00:13:36,778 مِلينا»، اون آقا» !به کارِ تو نمياد 62 00:13:37,114 --> 00:13:38,780 !سَرِت به کارِ خودت باشه، دختر 63 00:13:43,120 --> 00:13:45,120 !شاهزاده يِ نازنينِ خودم 64 00:14:18,154 --> 00:14:19,820 .روز بخير، دايي جان 65 00:14:20,156 --> 00:14:24,450 ،«تانکرِدي» ديشب کجا بودي؟ 66 00:14:24,785 --> 00:14:27,786 ديشب؟ .هيچ جا، دايي جان 67 00:14:28,122 --> 00:14:31,457 .فقط با دوست هام بودم !شبِ بدونِ معصيتي رو گذرونديم 68 00:14:31,792 --> 00:14:35,169 برعکسِ برخي از آشنايان ... که برايِ خوشگذراني 69 00:14:35,713 --> 00:14:37,463 !به «پالرمو» ميرن 70 00:14:37,798 --> 00:14:40,007 منظورت کي هاست؟ 71 00:14:40,468 --> 00:14:42,468 !خودِ شما، دايي جان !خودِ شما 72 00:14:42,803 --> 00:14:47,473 با چشم هايِ خودم ديدمتون که تويِ ايستِ بازرسي .با سرگروهبان صحبت ميکرديد 73 00:14:48,809 --> 00:14:50,809 چنين عياشي هايي ... برايِ مَردي به سن و سالِ شما 74 00:14:51,145 --> 00:14:54,396 و اون هم به همراه ... يک پدرِ روحاني 75 00:14:54,815 --> 00:14:56,482 !کارِ قشنگيه 76 00:14:56,816 --> 00:14:59,150 ،خُب، رويِ هم رفته .حرفت حقيقت داره 77 00:15:19,839 --> 00:15:24,509 حالا چرا اينطوري لباس پوشيدي؟ !صبحِ به اين زودي، قصدِ رفتن به بالماسکه داري؟ 78 00:15:25,136 --> 00:15:28,972 .تا يک ساعتِ ديگه عازم ميشم، دايي جان .فقط برايِ خداحافظي اومدم 79 00:15:29,516 --> 00:15:34,269 چرا؟ مگه داري کجا ميري؟ به دوئل که نميري؟ 80 00:15:34,854 --> 00:15:38,523 .درسته. به يک دوئلِ عظيم، دايي جان !به دوئل با شاه 81 00:15:38,858 --> 00:15:42,151 .دارم به کوه هايِ «فيکوتزا» ميرم 82 00:15:42,861 --> 00:15:45,779 ،اتفاقاتِ عظيمي در حالِ آغاز شدنه .و من دوست ندارم در چنين شرايطي خونه-نشين باشم 83 00:15:47,199 --> 00:15:48,991 و به هر حال، اگه اينجا بمونم .دستگيرم ميکُنن 84 00:15:49,493 --> 00:15:54,162 !حتماً ديوانه اي که ميخواي به اونها ملحق بشي .اونها همه شون مافيايي هستن، و کلاهبردار 85 00:15:56,834 --> 00:16:00,085 ،يک «فالکونِري» بايد در کنارِ ما بمونه .به خاطرِ شاه 86 00:16:00,504 --> 00:16:02,838 !درسته، به خاطرِ شاه 87 00:16:03,507 --> 00:16:07,175 ولي کدوم شاه؟ خودِ شما .بارها اين رو گفته بوديد، دايي جان 88 00:16:07,845 --> 00:16:12,848 .اگر شاه «فرديناندو» هنوز زنده بود، بله !ولي «فرانچسکيِلو»؟ نه دايي جان، نه 89 00:16:13,851 --> 00:16:17,853 ،فکر ميکُني اين افرادي که «پيِمونتي»ها به لهجه يِ خودشون اونها رو "شريف" خطاب ميکُنن، بهتر هستن؟ 90 00:16:18,188 --> 00:16:20,856 تو صرفاً داري گويشِ «توريني» رو !با «ناپلي» عوض ميکُني، همين و بس 91 00:16:21,191 --> 00:16:24,192 پس درباره يِ جمهوريِ دون «پِپينو ماتزيني» چي ميگيد؟ جوزپه ماتزيني : از رهبرانِ جنبشِ اتحادِ ايتاليا و از] [.جمهوريخواهانِ تُندرو که با نظامِ پادشاهي مخالف بود 92 00:16:25,194 --> 00:16:30,531 ،من فکر ميکُنم اگه به خاطرِ حضورِ ما در اينجا نبود، اون جماعت .به همين زودي جمهوري شون رو به شما قالب کرده بودن 93 00:16:31,868 --> 00:16:36,203 ،اگر ميخوايم همه چيز همونطور که هست باقي بمونه .پس بايد همه چيز تغيير کُنه 94 00:16:37,206 --> 00:16:38,873 منظورم رو رسوندم؟ 95 00:16:43,212 --> 00:16:46,547 .خدانگهدار دايي جان. من با پرچمِ سه رنگ برخواهم گشت پرچمِ سه رنگ : پرچمي که از قرنِ شانزدهم در اروپا] [.به عنوانِ نمادِ جمهوريت، آزادي و يا انقلاب طراحي گرديد 96 00:16:48,551 --> 00:16:52,553 !پرچمِ سه رنگ !بايد دهنت رو آب بکِشي 97 00:16:52,889 --> 00:16:57,558 مگه در مقايسه با پرچمِ طلاييِ !زنبق-نشانِ خودمون چه چيزي داره؟ 98 00:16:58,227 --> 00:17:00,561 اصلاً از اون پرچمِ زشتِ سه رنگ !انتظارِ چه فايده اي داري؟ 99 00:17:00,897 --> 00:17:03,564 .اول صبر کُنيد؛ و خواهيد ديد که حق با منه - !تمامش توهمه - 100 00:17:05,233 --> 00:17:06,566 .بدرود دايي جان 101 00:17:17,204 --> 00:17:18,870 .به اميدِ ديدار 102 00:18:04,917 --> 00:18:07,584 !«تانکرِدي» !صبر کُن 103 00:18:16,262 --> 00:18:20,264 !داريد چکار ميکُنيد؟ !حالا ديگه به انقلاب کمک ميکُنيد؟ 104 00:18:21,267 --> 00:18:23,600 ،متشکرم. خيلي متشکرم .دايي جان 105 00:18:23,936 --> 00:18:26,937 به اميدِ ديدار. زن دايي جان رو هم .از طرفِ من ببوسيد 106 00:18:40,952 --> 00:18:44,287 !کونچِتا»، نه» .من زود برميگردم 107 00:19:39,218 --> 00:19:41,885 عاليجناب، برايِ اعتراف به اينجا تشريف آورديد؟ 108 00:19:42,221 --> 00:19:45,222 اعتراف؟ امروز که .شنبه نيست 109 00:19:51,563 --> 00:19:54,898 .به حرفم گوش کُنيد، عاليجناب .اعتراف کُنيد 110 00:19:58,569 --> 00:20:03,239 .پدر، نيازي به اين کار نيست !شما که خودتون از همه چيزِ من خبر داريد 111 00:20:09,956 --> 00:20:13,082 ،عاليجناب، فضيلتِ اعتراف صرفاً در گفتنِ حقيقت نيست .بلکه در اظهارِ ندامت از گناهانه 112 00:20:13,251 --> 00:20:15,543 ... ميدونم !ميدونم! ميدونم 113 00:20:18,214 --> 00:20:21,549 شما از من چه انتظاري داريد؟ .من قوايِ مَردانه يِ بالايي دارم 114 00:20:21,884 --> 00:20:26,929 آيا بودن با زني که قبل از هر هماغوشي در رختخواب به خودش صليب ميکِشه، ميتونه من رو اقناع کُنه؟ 115 00:20:27,557 --> 00:20:30,224 زني که بعد از اتمامِ کار، تنها چيزي که "!بلده بگه اينه : "يا عيسي بنِ مريم 116 00:20:30,560 --> 00:20:33,227 ... من از اون زن، هفت بچه دارم !هفت بچه 117 00:20:34,230 --> 00:20:38,065 ولي باور کُنيد پدرِ روحاني، تا حالا نشده !که حتي يک بار ناف-ش رو ببينم 118 00:20:40,569 --> 00:20:43,069 !خُب آيا اين منصفانه ست؟ 119 00:20:43,572 --> 00:20:46,030 !بگيد پدر، آيا منصفانه ست؟ !پس کسي که گناهکاره اون زنه 120 00:20:53,582 --> 00:20:56,583 عاليجناب، رفتارِ من .بي ادبانه بود 121 00:20:57,586 --> 00:21:00,253 اميدوارم حُسنِ نيتي که هميشه .نسبت به من داريد، خدشه دار نشه 122 00:21:04,593 --> 00:21:07,844 .اما به حرفم گوش بديد !اعتراف کُنيد 123 00:21:08,263 --> 00:21:11,264 من هيچ تمايلي !به اعتراف کردن ندارم 124 00:21:12,601 --> 00:21:14,267 .دستِ کم، نه امروز 125 00:21:17,272 --> 00:21:20,273 اخيراً در مسائلِ سياسي .کشف هايِ مهمي کردم 126 00:21:21,275 --> 00:21:25,611 ميدونيد در کشورِمون چه اتفاقي داره ميفته؟ .هيچ اتفاقي، هيچي 127 00:21:26,280 --> 00:21:29,281 صرفاً جابجاييِ به زحمت محسوسِ .احزاب و گروه هايي که در رأسِ قدرت هستند 128 00:21:30,618 --> 00:21:35,621 ،طبقه يِ متوسط خواهانِ نابوديِ ما نيست ،بلکه فقط قصد داره جايِ ما رو بگيره 129 00:21:35,956 --> 00:21:41,293 اون هم بسيار محترمانه، و حتي با گذاشتنِ .هزاران سکه يِ طلا در جيب هايِ ما 130 00:21:41,962 --> 00:21:44,963 و اونوقت سايرِ چيزها .ميتونه همونطور که هست باقي بمونه 131 00:21:45,966 --> 00:21:49,468 ميبينيد پدر؟ کشورِ ما .کشورِ سازش-کاري هاست 132 00:21:50,304 --> 00:21:53,972 پس بطورِ خلاصه، قراره که شما اشراف ... به هزينه يِ ما، با ليبرال ها 133 00:21:54,642 --> 00:21:56,642 ... و حتي با فراماسون ها 134 00:21:57,311 --> 00:21:58,389 .به توافق برسيد 135 00:21:58,392 --> 00:22:00,104 !بله، به هزينه يِ کليسا 136 00:22:00,648 --> 00:22:02,981 چون واضحه که ... تمامِ دارايي هايِ ما 137 00:22:03,316 --> 00:22:07,985 ،که موقوفه يِ فقرا ست .بينِ مُشتي رهبرانِ گستاخِ شورشي تقسيم خواهد شد 138 00:22:09,989 --> 00:22:15,326 و اونوقت چه کسي مردمانِ بدبختي که هنوز تنها حامي-شون کليساست رو سير خواهد کرد؟ 139 00:22:15,995 --> 00:22:19,330 چه کسي اون گله يِ گرسنه رو آرام خواهد کرد؟ 140 00:22:19,999 --> 00:22:25,670 ،اول به اون شورشي ها قطعه اي از زمين هايِ شما رو خواهند بخشيد .بعد قطعه اي ديگر، و نهايتاً تمامش متعلق به اونها خواهد شد 141 00:22:31,344 --> 00:22:36,681 ،پروردگارِ ما مسيح، شخصِ جسماً نابينا رو شفا داد اما اشخاصي که از نظرِ فکري و ذهني نابينا هستند چطور؟ 142 00:22:43,690 --> 00:22:46,691 ما از نظرِ فکري و ذهني .نابينا نيستيم، پدرِ عزيز 143 00:22:49,027 --> 00:22:53,363 ما صرفاً انسان هايي هستيم که داريم .در اين عصرِ تغييراتِ بنيادين زندگي ميکُنيم 144 00:22:54,366 --> 00:22:56,032 چه کاري از دستمون برمياد؟ 145 00:22:56,994 --> 00:23:00,662 به کليسا صريحاً .وعده يِ جاودانگي داده شده 146 00:23:00,998 --> 00:23:02,998 ،در حاليکه به ما اشراف که يک طبقه يِ اجتماعي هستيم .چنين وعده اي داده نشده 147 00:23:03,333 --> 00:23:08,003 ،هر مُسَکِني که به ما 100 سالِ ديگه رو وعده بده .برامون حُکمِ ابديت رو داره 148 00:23:09,339 --> 00:23:13,675 ،وقتي دستِ ما به هيچ جايي بند نيست .پس تعهدي هم نداريم 149 00:23:14,011 --> 00:23:19,222 ،اما کليسا بايد تعهد داشته باشه .چون مقدر شده که هرگز نَميره 150 00:23:19,683 --> 00:23:22,183 نابوديِ کليسا ميتونست برايِ ما .مايه يِ تسليِ خاطري باشه 151 00:23:22,686 --> 00:23:26,021 ولي پدر، شما فکر ميکُنيد ... که اگر روزي کليسا بتونه 152 00:23:26,356 --> 00:23:30,358 ،با فدا کردنِ ما، خودش رو نجات بده در انجامِ اين کار کوچکترين ترديدي ميکُنه؟ 153 00:23:32,695 --> 00:23:35,696 ،البته که کوچکترين ترديدي نميکُنه .و کارِ عاقلانه رو انجام ميده 154 00:23:46,709 --> 00:23:50,044 روزِ شنبه، شما بايد نزدِ من .به دو گناه اعتراف کُنيد، عاليجناب 155 00:23:50,379 --> 00:23:54,214 ،گناه جسمانيِ ديشب .و گناه روحانيِ امروز 156 00:23:56,052 --> 00:23:59,386 ،نگاه کُنيد پدر !ببينيد چقدر زيباست 157 00:24:00,723 --> 00:24:05,726 حتي شاه «ويکتور امانوئلِ» دوم هم نخواهد تونست .اين چشم اندازِ جادويي رو تغيير بده ويکتور امانوئل : نخستين پادشاه ايتاليايِ متحد] [پس از يکپارچه شدنِ اين کشور در سالِ 1861 158 00:28:32,988 --> 00:28:35,947 زنده باد !«افرادِ «گاريبالدي 159 00:28:40,620 --> 00:28:41,911 !کمکمون کُنيد 160 00:28:47,586 --> 00:28:52,172 !اون جاسوسِ پليس بود، يه جاني بود - !ما خودمون حقش رو کفِ دستش گذاشتيم - 161 00:29:02,601 --> 00:29:03,600 !سواره نظام 162 00:29:03,935 --> 00:29:06,603 !شليک نکُنيد !صبر کُنيد نزديک بشن 163 00:29:34,965 --> 00:29:37,299 !جوخه، به پيش 164 00:30:45,242 --> 00:30:49,035 !هي، خانم پرستار !بيا اينجا 165 00:30:50,706 --> 00:30:52,456 اونها کجا رفتن؟ 166 00:30:53,041 --> 00:30:55,041 .داشتن از اون طرف ميرفتن .تا حالا بايد به دروازه رسيده باشن 167 00:32:09,407 --> 00:32:10,907 به چي فکر ميکُنيد، پدر؟ 168 00:32:15,080 --> 00:32:19,374 در فکرِ اين دورانِ نوينِ باشکوهي هستيد !که جاده هايِ بهتري برامون به ارمغان خواهد آورد؟ 169 00:32:25,423 --> 00:32:28,424 ... خُب ... حکومت 170 00:33:55,178 --> 00:33:57,845 !آهاي، مسير رو باز کُنيد !بذاريد رد بشيم 171 00:34:00,850 --> 00:34:04,310 .ايست! ايست! هيچکس اجازه يِ عبور نداره .اين جاده بسته ست 172 00:34:05,188 --> 00:34:08,189 .ولي ما مجوز داريم - .فايده اي نداره. چون جاده يِ «باسکينو» بسته ست - 173 00:34:14,988 --> 00:34:19,532 .متأسفم، ولي عبور از اينجا قدغنه .نگه داريد. نميتونيد از اينجا جلوتر بريد 174 00:34:27,834 --> 00:34:30,502 از قرارِ معلوم، مجوزِ ما !به هيچ دردي نميخوره 175 00:34:30,837 --> 00:34:36,508 نه، من همچين حرفي نزدم. ولي به ما اطلاع دادن که تمامِ .مجوزهايِ اشخاصِ غيرِ نظامي به حالتِ تعليق دراومده 176 00:34:37,511 --> 00:34:41,846 ،پس اگه بهتون ميگيم برگرديد !بايد برگرديد 177 00:34:42,182 --> 00:34:45,183 اين حرف ها کدومه؟! مسير رو باز کُنيد .تا کالسکه ها بتونن عبور کُنن 178 00:34:47,854 --> 00:34:50,522 !آهاي، کجا داري ميري؟ !هيچکس نميتونه از اينجا رد بشه 179 00:34:50,856 --> 00:34:54,191 من سروان شاهزاده «تانکرِدي فالکونِري» هستم .که در نبردِ «پالرمو» دوشادوشِ شما جنگيدم 180 00:34:54,527 --> 00:34:56,193 ،ولي جناب سروان .به ما دستور داده شده 181 00:34:56,529 --> 00:35:01,031 !اين هم يک دستوره !مسير رو باز کُنيد 182 00:36:08,850 --> 00:36:12,185 شما در ميانِ اشراف .زندگي ميکُنيد، پدر 183 00:36:12,520 --> 00:36:16,189 نظرِ اونها درباره يِ اين حريقِ خانمان سوز چيه؟ 184 00:36:16,857 --> 00:36:22,194 نظرِ شاهزاده يِ قدرتمند و پُرافتخارِ ما «سالينا» چيه؟ 185 00:36:24,865 --> 00:36:30,202 ،درک کردنِ طبقه يِ به قولِ شما اشراف .کارِ آساني نيست 186 00:36:31,538 --> 00:36:36,208 ،اونها در دنيايِ بخصوص و جداگانه اي زندگي ميکُنند .دنيايي که نه توسطِ خداوند بلکه مستقيماً توسطِ خودشون خلق شده 187 00:36:37,211 --> 00:36:41,546 ،اون هم بر اساسِ تجربياتي به درازايِ قرون ،تجربياتي که فقط مختصِ خودِ اونهاست 188 00:36:41,882 --> 00:36:45,217 ... تجربياتي از سختي ها و خوشي ها .البته خوشي هايي به شيوه يِ خودشون 189 00:36:45,552 --> 00:36:50,222 چيزهايي اونها رو ناراحت يا مجذوب ميکُنه ... که برايِ من و شما 190 00:36:50,557 --> 00:36:54,559 ،کوچکترين اهميتي ندارند، اما با اين وجود .برايِ اونها حائزِ اهميتِ حياتي هستند 191 00:36:56,897 --> 00:37:00,565 منظورم اين نيست که اشراف !آدم هايِ بدي هستند. برعکس 192 00:37:01,901 --> 00:37:04,235 ... اونها ... اونها .متفاوت هستند 193 00:37:04,570 --> 00:37:09,240 اونها به چيزهايي که برايِ ما مهم هستند ... اهميتي نميدند 194 00:37:09,909 --> 00:37:12,576 و شايد هم ترس هايي دارند .که ما ازشون بي اطلاع هستيم 195 00:37:13,246 --> 00:37:15,246 .«مثلاً همين شاهزاده «سالينا 196 00:37:15,581 --> 00:37:20,876 ايشون نتونستن تعطيلاتشون در «دونافوگاتا» رو .بي خيال بشن! و ما الان عازمِ همونجا هستيم 197 00:37:23,881 --> 00:37:28,217 اما اگه ازشون بپرسيد ... نظرشون راجع به انقلاب چيه 198 00:37:29,554 --> 00:37:34,598 ،جوابشون اينه که انقلابي در کار نيست .و همه چيز مثلِ قبل ادامه پيدا خواهد کرد 199 00:37:34,767 --> 00:37:40,229 !اين که ديگه آخرشه - اميدوار بوديد اينطور نباشه؟ - 200 00:37:40,897 --> 00:37:43,565 ،اجازه بديد کتابِ دعا رو قرائت کُنيم !که کارِ بهتريه 201 00:37:44,901 --> 00:37:46,234 !بذاريد ببينم 202 00:37:48,905 --> 00:37:50,905 .مزمورِ 45 203 00:37:51,241 --> 00:37:56,244 ،دلِ من به کلامي نيکو ميجوشد" "،من انشاءِ خويش را خطاب به پادشاه ميگويم 204 00:37:56,580 --> 00:37:59,247 زبانم قلمِ نويسنده اي" "،چيره دست است 205 00:37:59,583 --> 00:38:03,251 "،تو در ميانِ بني-آدم زيباتريني" 206 00:38:03,587 --> 00:38:07,589 ،و از لبانت بلاغت جاري است" ".بنابراين خداوند تو را جاودانه مبارک ساخته است 207 00:39:20,328 --> 00:39:22,328 !زود باشيد، بچه ها 208 00:39:28,670 --> 00:39:33,547 ،قشنگ پهنش کُنيد! تو بطري ها رو دربيار .و تو هم ليوان ها رو 209 00:39:50,023 --> 00:39:55,026 اميدواريم همه چيز .مطابقِ ميلِ شما باشه، قربان 210 00:39:55,362 --> 00:39:58,363 خيلي خوشحالم که شما رو .دوباره زيارت ميکُنم، عاليجناب 211 00:39:59,366 --> 00:40:01,366 .فعلاً کمي استراحت ميکُنيم 212 00:40:01,702 --> 00:40:04,035 ميتونيد زيرِ درخت ها .غذاتون رو ميل کُنيد 213 00:40:04,371 --> 00:40:10,000 .ما حدودِ يک ساعتِ ديگه عازمِ «دونافوگاتا» ميشيم برام از سربازها بگيد. از اينجا هم رد شدن؟ 214 00:40:11,003 --> 00:40:13,336 !اينجا از «الجزاير» بدتره 215 00:40:13,672 --> 00:40:17,007 !الجزاير» کجا، اينجا کجا؛ عزيزم» 216 00:40:23,682 --> 00:40:26,349 !چقدر خوشه نميخواي صورتت رو خنک کُني؟ 217 00:40:30,230 --> 00:40:32,355 بيا بگير پيشوني .و شقيقه هات رو خيس کُن 218 00:40:47,371 --> 00:40:51,373 ،بيا عجله کُنيم بريم پيشِ بقيه !وگرنه هيچي از غذا واسمون باقي نمي مونه 219 00:41:14,397 --> 00:41:16,064 مگه گرسنه نيستي؟ 220 00:41:39,422 --> 00:41:44,509 : من به همه گفتم ".امسال عاليجناب «پالرمو» رو ترک نميکُنن" 221 00:41:44,761 --> 00:41:48,096 چطور انتظار داريد تويِ همچين" "اوضاع و احوالي دست به مسافرت بزنن؟ 222 00:41:48,431 --> 00:41:53,434 کي ميدونه چه اتفاقي ممکنه برايِ عاليجناب" "!و خانواده شون پيش بياد؟ خدا عاليجناب رو حفظ کُنه 223 00:41:53,770 --> 00:41:57,605 اما خوشبختانه حالا شما همه .سالم و سلامت هستيد 224 00:41:57,773 --> 00:41:59,106 !خدا رو شکر 225 00:41:59,441 --> 00:42:04,444 !مگه انتظار داشتي چه اتفاقي برايِ ما پيش بياد؟ .خيلي هم کارِ ساده اي بود 226 00:42:07,116 --> 00:42:10,784 در حقيقت، چند روز پس از ... «ورودِ «گاريبالدي» به «پالرمو 227 00:42:11,120 --> 00:42:14,121 تانکرِدي» يک ژنرالِ نازنينِ «توسکاني» رو» ... با خودش به خانه آورد 228 00:42:14,456 --> 00:42:17,124 ژنرالي که مشتاق بود نقاشي هايِ ديواريِ ... تحسين برانگيزِ ويلامون رو تماشا کُنه 229 00:42:17,459 --> 00:42:21,461 و بعد مشخص شد که او برايِ اخذِ مجوزِ .سفر به «دونافوگاتا» بسيار مفيدِ فايده ست 230 00:42:23,465 --> 00:42:28,135 بسيار مشعوفيم که از شما .در منزلمون پذيرايي ميکُنيم، ژنرال 231 00:42:28,470 --> 00:42:30,470 .متشکرم، عاليجناب 232 00:42:39,480 --> 00:42:43,816 شما رو "عاليجناب" خطاب کرد! در صورتي که قبل از اين !هيچوقت از دستوراتِ «گاريبالدي» سرپيچي نکرده بود 233 00:42:55,163 --> 00:42:59,498 ژنرال، خواهر زاده ام به من گفت که شما .مشتاق هستيد نقاشي هايِ ديواريِ ما رو ببينيد 234 00:42:59,834 --> 00:43:03,294 !بسيار زياد، عاليجناب - .پس بياييد تا هوا روشنه، بي درنگ اين کار رو بکُنيم - 235 00:43:05,923 --> 00:43:10,801 ،«در وسط، «ژوپيتر» و «ژونو .«مارس»، «ونوس» و «مرکوري» 236 00:43:11,721 --> 00:43:16,056 در سمتِ ديگه، «تِتيس» پيشاپيشِ گروهي متشکل از .تريتون»ها و «درياد» ها قرار داره» 237 00:43:16,475 --> 00:43:22,146 آپولو» هم پوشيده در ابرهاست؛ و تمامِ اينها شکوه و جلالِ» .عمارتِ خاندانِ «سالينا» رو به اعلا درجه ميرسونند 238 00:43:39,831 --> 00:43:42,165 آب نبات نعنايي دوست داري؟ 239 00:43:42,500 --> 00:43:45,168 آره، ممنونم، اين درست همون آب نباتيه .که بيشتر از همه دوست دارم 240 00:43:45,503 --> 00:43:47,503 اينها رو مخصوصاً .واسه خودت آوردم 241 00:44:04,855 --> 00:44:09,524 !چقدر رنگت پريده !زخمت واقعاً جدي نيست؟ 242 00:44:09,860 --> 00:44:11,193 !ببخشيد؟ 243 00:44:20,913 --> 00:44:25,374 زخمي شدن تويِ ميدانِ نبرد .ارزشِ ترفيع گرفتن رو داره 244 00:44:57,740 --> 00:44:59,782 !کالسکه ها دارن ميان 245 00:46:17,109 --> 00:46:20,319 خيلي خوشحالم که بهتون .خيرِ مقدم عرض ميکُنم، عاليجناب 246 00:46:20,863 --> 00:46:22,863 !«اوه، دون «اونفوريو حالت چطوره؟ 247 00:46:23,115 --> 00:46:25,616 ،خوبم عاليجناب ... و خوشحالم که قصر رو 248 00:46:25,785 --> 00:46:28,786 دقيقاً به همون وضعي که آخرين بار .ترکش کرديد بهتون تحويل ميدم 249 00:46:51,477 --> 00:46:55,479 دست دادن با قهرمانِ پُرافتخاري که در .نبردِ «پالرمو» زخمي شده، باعثِ افتخارِ بنده ست 250 00:46:55,814 --> 00:46:59,482 زخمي؟ فقط چون يه مگس تويِ چشمم رفته بود !بهم درجه يِ سرواني دادن 251 00:47:02,153 --> 00:47:04,612 خبر دارم که شما هم برايِ آرمانِ-مون .«زحماتِ بسياري کِشيدين، دون «کالوجِرو 252 00:47:05,156 --> 00:47:07,490 «بله، بله، «کريسپي .خيلي از شما تعريف ميکرد 253 00:47:15,834 --> 00:47:19,502 تِرِسينا»يِ نازنين، ديدنِ دوباره ات» !چقدر خوشاينده 254 00:47:21,506 --> 00:47:24,841 .و البته ديدنِ شما هم همينطور خُب، خبرِ تازه چي داري دون «چيچو»؟ 255 00:47:25,176 --> 00:47:28,845 .خبر؟ خبري ندارم، عاليجناب 256 00:47:29,180 --> 00:47:31,514 خُب، اجازه ميفرماييد؟ - .بله، خواهش ميکُنم - 257 00:51:01,429 --> 00:51:06,432 .يادت نره برايِ شامِ امشب دعوتشون کُني .بگو همراه همسرانشون بيان 258 00:51:07,769 --> 00:51:10,436 چرا با همسرانشون؟ - .اينطور بهتره - 259 00:51:11,772 --> 00:51:15,106 از دون «کالوجِرو» هم دعوت کُن .و بهش بگو همسرش رو هم بياره 260 00:51:15,442 --> 00:51:17,442 .و جنابِ وکيل و همسرش 261 00:51:17,778 --> 00:51:20,779 ،«و همينطور دون «چيچو !که خدا رو شُکر همسري نداره 262 00:51:21,448 --> 00:51:23,782 بقيه رو هم برايِ .بعد از شام دعوت کُن 263 00:52:30,725 --> 00:52:34,059 !چه خبره؟ - .ميمي» هستم، عاليجناب» - 264 00:52:36,354 --> 00:52:40,398 پدر «پيرّونه» ... پدر «پيرّونه» ميخوان .شما رو ببينن عاليجناب، اون هم فوراً 265 00:52:43,069 --> 00:52:45,403 ،بسيار خُب .بهش بگو بياد داخل 266 00:52:52,746 --> 00:52:55,496 ... معذرت ميخوام عاليجناب ... اوه، اصلاً نميدونستم که 267 00:52:55,790 --> 00:52:57,623 !لازم نيست وحشت کُني، پدر 268 00:52:58,084 --> 00:53:01,669 !شما که به عريانيِ روح عادت داريد !و بعلاوه، بدن هايِ عريان بيگناه تر هستند 269 00:53:02,088 --> 00:53:04,422 .اون حوله رو به من بديد - چي؟ - 270 00:53:16,102 --> 00:53:18,227 !يالا، شجاع باشيد، پدر 271 00:53:24,777 --> 00:53:26,443 !فِرز تر، پدر 272 00:53:30,115 --> 00:53:33,450 به نصيحتِ من گوش بديد؛ .شما هم هر از گاهي حمام کُنيد 273 00:53:36,121 --> 00:53:38,121 .بنشينيد 274 00:53:42,127 --> 00:53:44,795 بگيد ببينم، چرا اينقدر مصرانه ميخواستيد با من صحبت کُنيد؟ 275 00:53:49,134 --> 00:53:53,136 راستش، مأموريتي بسيار حساس .به من سپرده شده 276 00:53:54,139 --> 00:53:58,141 خانمي که برايِ شما بسيار عزيزه، مکنوناتِ قلبيِ خودش رو .برايِ من بازگو کرد و ازم خواست اونها رو برايِ شما بگم 277 00:53:58,477 --> 00:54:04,147 ،چون ايشون به ارج و قربي که من نزدِ شما دارم، ايمان دارند .هر چند شايد از اين بابت در اشتباه باشند 278 00:54:04,482 --> 00:54:06,106 !نميشه مختصر کُنيد؟ 279 00:54:08,152 --> 00:54:11,153 منظورتون چه کسي ست؟ همسرم شاهزاده خانم؟ 280 00:54:11,489 --> 00:54:15,491 خير عاليجناب. شاهزاده خانم در حالِ حاضر .بسيار خسته ان و مشغولِ استراحت هستند 281 00:54:15,827 --> 00:54:18,494 .منظور دوشيزه «کونچِتا»ست 282 00:54:20,832 --> 00:54:21,997 .ايشون عاشق شده ان 283 00:54:23,835 --> 00:54:27,169 دوشيزه «کونچِتا»؟ ... ولي آخه 284 00:54:28,130 --> 00:54:30,130 !اَه! چه سفاهتي 285 00:54:35,096 --> 00:54:36,595 متأسفم که شما رو .آشفته کردم، عاليجناب 286 00:54:38,224 --> 00:54:40,182 ... من اصلاً فکر نميکردم که - .ببينيد، پدر - 287 00:54:41,143 --> 00:54:44,812 احتمالاً يک مَردِ 45 ساله فقط تا وقتي ... هنوز احساسِ جواني ميکُنه 288 00:54:45,146 --> 00:54:49,148 که متوجه بشه فرزندانش ديگه اونقدر .بزرگ شده ان که ميتونن عاشق بشن 289 00:54:49,818 --> 00:54:53,027 و اونوقته که ناگهان حسِ سالخوردگي .مياد و او رو خُرد ميکُنه 290 00:54:57,826 --> 00:55:03,830 ،عاليجناب، شما نپرسيديد که اون مَردِ جوان کيه ... و بانو «کونچِتا» به چه کسي 291 00:55:04,165 --> 00:55:06,165 !نيازي به گفتن نيست 292 00:55:11,506 --> 00:55:15,174 چرا اين دختره يِ احمق !خودش نيومد به من بگه؟ 293 00:55:16,845 --> 00:55:20,847 ،خُب، به نظرِ شما !من چي ميتونم بگم؟ 294 00:55:23,518 --> 00:55:27,812 عاليجناب، کليسا همواره از ميل و خواسته يِ انسان ها .در تشکيلِ خانواده اي مسيحي استقبال ميکُنه 295 00:55:28,188 --> 00:55:31,189 ... «حضورِ پروردگارمان عيسي مسيح در مراسمِ عروسي در «قانا اشاره به نخستين معجزه يِ مسيح در عروسيِ] [.قانايِ جليل که آب را به شراب تبديل ساخت 296 00:55:31,692 --> 00:55:35,193 !اجازه بديد از موضوع پرت نشيم، پدر ... ميل دارم راجع به همين ازدواج صحبت کُنيم 297 00:55:35,529 --> 00:55:38,864 ،«نه اون جشنِ عروسي در «قانا !و نه بطورِ کُلي هيچ ازدواجِ ديگه اي 298 00:55:39,867 --> 00:55:43,702 !حالا «تانکرِدي» رسماً خواستگاري کرده؟ !و اصلاً چه وقت اين پيشنهادِ ازدواج رو داده؟ 299 00:55:44,204 --> 00:55:47,873 ،خُب راستش عاليجناب .در واقع خواستگاريِ رسمي در کار نبوده 300 00:55:48,208 --> 00:55:53,670 اما بانو «کونچِتا» هيچ ترديدي ندارن؛ ... از رويِ توجهات، نگاه ها 301 00:55:54,214 --> 00:55:58,383 ... برخي جملاتِ معين از جانبِ اين جوان ... خانم مطمئن هستند که ايشون عاشقِ شون هستند 302 00:55:58,552 --> 00:56:01,219 و احساس ميکُنند هر لحظه .امکانِ خواستگاري وجود داره 303 00:56:01,555 --> 00:56:05,724 ،نگران نباشيد پدر !خطرِ قريب الوقوعي وجود نداره 304 00:56:05,893 --> 00:56:09,227 اينها صرفاً خيالبافي هايِ !يک دختر مدرسه ايِ عاشق پيشه ست 305 00:56:10,605 --> 00:56:12,605 ،"ولي چرا ميگيد "خطر !عاليجناب؟ 306 00:56:13,232 --> 00:56:19,403 پدر، واقعاً ميشه «کونچِتا» رو به عنوانِ همسرِ يک سفير در «وين» يا «سن پترزبورگ» تصور کرد؟ 307 00:56:19,572 --> 00:56:22,239 .من عاشقِ «کونچِتا» هستم .دوستش دارم 308 00:56:22,909 --> 00:56:25,576 او بسيار متين .و بسيار سر به زيره 309 00:56:25,912 --> 00:56:29,580 «اما «تانکرِدي» ... «تانکرِدي .آينده يِ عظيمي در پيشِ رو داره 310 00:56:31,334 --> 00:56:36,087 ،کونچِتا» چطور ميتونه، با اون همه تقوا و پاکدامنيِ منفعلانه» ... با اون همه خجالت و کم حرفي 311 00:56:36,255 --> 00:56:41,592 به شوهري بلندپرواز کمک کُنه تا از پله هايِ لغزنده يِ جامعه اي نوين بالا بره؟ 312 00:56:41,928 --> 00:56:43,928 تانکرِدي» متوجه خواهد شد» .که داشتنِ ثروت مفيدِ فايده ست 313 00:56:44,931 --> 00:56:47,932 و هر چند «کونچِتا» هم ،جهيزيه يِ مناسبي داره 314 00:56:48,267 --> 00:56:51,936 «اما ثروتِ خانواده يِ «سالينا .بايد بينِ 7 نفر تقسيم بشه 315 00:56:52,270 --> 00:56:56,272 «تکرار ميکُنم، بينِ 7 نفر. در صورتيکه «تانکرِدي .به ثروتِ بسيار بيشتري نياز داره 316 00:56:59,611 --> 00:57:01,945 شايد يکي از دخترانِ خانواده يِ «سوتِرا»؟ 317 00:57:02,614 --> 00:57:08,076 !بله، ميدونم. طفلک ها خيلي زشت هستن .اما در عينِ حال بسيار ثروتمندند 318 00:57:09,621 --> 00:57:12,288 ... ولي آخه - ولي چي؟! عشق؟ - 319 00:57:13,917 --> 00:57:19,504 ،البته، عشق! «که به سالي ميسوزد و شعله ميکِشد «.و به سي نرسيده تبديل به خاکستر ميگردد [شعري از «جوزپه تومازي دي لامپِدوسا»، شاعرِ ايتاليايي] 320 00:57:20,716 --> 00:57:24,342 !خودم خوب ميدونم عشق چيه 321 00:57:25,679 --> 00:57:29,681 عاليجناب، برايِ شام چه لباسي ميپوشيد؟ 322 00:57:31,601 --> 00:57:35,270 پدر به «کونچِتا» بگيد ،من با اين موضوع هيچ مشکلي ندارم 323 00:57:35,604 --> 00:57:39,273 ،اما هر وقت مطمئن شديم که تخيلاتِ رمانتيک نيست .راجع بهش بحث خواهيم کرد 324 00:57:39,942 --> 00:57:42,609 .گفتي کدام لباس؟ يک دست لباسِ عصر - .بسيار خُب، عاليجناب - 325 00:58:18,146 --> 00:58:22,648 !بابا! بابا! دون «کالوجِرو» داره از پله ها مياد بالا !اون هم با کُت و شلوارِ تمام رسمي 326 00:58:32,327 --> 00:58:35,995 ظاهراً اين خبر شما رو بيشتر از به خشکي نشستنِ !سپاهيان در «مارسالا» تحتِ تأثير قرار داده 327 00:58:36,664 --> 00:58:40,333 !دون «کالوجِرو» با پاپيونِ سفيد !اين يعني اينکه انقلاب داره از راه ميرسه 328 00:58:53,348 --> 00:58:56,516 !بله، درسته. کُت و شلوارِ تمام رسمي !اما به لباسش نگاه کُنيد 329 00:58:58,811 --> 00:59:00,352 !و به کفش هاش 330 00:59:04,691 --> 00:59:09,694 .همسرم ناخوش احوال بود، کمي سرما خورده - .اوه، خيلي متأسفم - 331 00:59:10,030 --> 00:59:15,283 اميدوارم عذرِ من رو بپذيريد که .به جايِ همسرم، دخترم «آنجليکا» اومده 332 00:59:17,371 --> 00:59:19,704 .اوه، قطعاً، قطعاً .بفرماييد 333 00:59:22,376 --> 00:59:28,380 طيِ يک ماه گذشته، دخترم مدام از اشتياقش .برايِ تشريف فرمايي نزدِ شما صحبت کرده 334 00:59:29,383 --> 00:59:33,385 ،بچگيش رو خيلي خوب يادم هست .وقتي که دختر کوچولويِ ملوسي بود 335 00:59:33,720 --> 00:59:36,054 ديدنِ دوباره اش .بسيار خوشحال کُننده ست 336 00:59:54,073 --> 00:59:57,449 .دخترم همين الساعه خدمت ميرسه .آخه هنوز کاملاً آماده نشده بود 337 00:59:58,119 --> 01:00:01,120 ميدونيد که؟ منزلِ ما .درست اون دستِ جاده ست 338 01:00:01,455 --> 01:00:04,415 .«بله، دون «کالوجِرو .تا اومدنش صبر ميکُنيم 339 01:00:06,961 --> 01:00:10,838 ،قربان، همونطور که خدمتتون عرض کرده بودم .بنايِ کليسا در وضعيتِ اسفناکي ست 340 01:00:54,466 --> 01:00:55,798 !چه دوست داشتني 341 01:01:06,352 --> 01:01:08,143 !آنجليکا»يِ من» 342 01:01:09,355 --> 01:01:14,483 .مدت ها ميشه که تو رو نديدم !تو خيلي تغيير کردي ... حتي از قبل هم بهتر شدي 343 01:01:20,157 --> 01:01:22,491 ... «بسيار خوشوقتم، بانو «آنجليکا 344 01:01:22,826 --> 01:01:26,495 که حضورِ گُلي چنين دوست داشتني .در منزلمون رو خيرِ مقدم ميگم 345 01:01:26,664 --> 01:01:31,166 اميدوارم افتخارِ ديدنِ گاه به گاه شما .بيشتر نصيبِ ما بشه 346 01:01:31,335 --> 01:01:38,131 متشکرم شاهزاده. شما به همون اندازه با من .مهربان هستيد، که هميشه با پدرم بوده ايد 347 01:01:46,809 --> 01:01:49,142 ،حالتون چطوره بانو «کونچِتا»؟ 348 01:01:50,019 --> 01:01:52,812 خواهش ميکُنم «آنجليکا»! تويِ بچگي !اينقدر با هم رسمي برخورد نميکرديم 349 01:02:04,826 --> 01:02:09,161 قربان، اجازه بفرماييد دخترم .آنجليکا» رو حضورتون معرفي کُنم» 350 01:02:17,839 --> 01:02:19,880 !شام حاضره 351 01:02:53,540 --> 01:02:56,875 ،بله، چند لايه طبخ ميشه .به اقتضايِ رسم و سنت 352 01:03:02,883 --> 01:03:05,592 سفرتون خيلي خسته کُننده بود؟ - .نه چندان زياد - 353 01:03:06,219 --> 01:03:09,554 ،اوه، هنوز برايِ شما غذا نکِشيدن .از اين بابت خيلي متأسفم 354 01:03:11,892 --> 01:03:14,559 .دختر خانمِ زيبايي هستن - .«بله، «کونچِتا - 355 01:03:14,894 --> 01:03:20,230 ،ويلايي که دارم خارجِ شهر ميسازم، شاهزاده خانم ... هر چند محقره 356 01:03:23,569 --> 01:03:24,777 .ولي بسيار راحته 357 01:03:27,239 --> 01:03:31,575 !چقدر همه گرسنه بوديم !چه بهتر که غذا رو با سوپ شروع نکرديم 358 01:03:36,248 --> 01:03:39,917 ،از من ميشنويد .اين ايام فراموش نشدني هستند 359 01:03:40,252 --> 01:03:43,921 فقط يک فرمان وجود داره که مدام "!از دهاني به دهاني ميچرخه : "سربازان مسلح شويد 360 01:03:44,256 --> 01:03:49,468 ژنرال «گاريبالدي» متوجه شدن که وقتي «سيسيلي»ها !دست به کاري ميزنند، اون کار رو به نحوِ احسن انجام ميدن 361 01:03:51,931 --> 01:03:54,932 چرا شما به «گاريبالدي» پيوستيد؟ 362 01:03:56,268 --> 01:04:01,146 اگر «گاريبالدي» همقطارِ شما باشد" ".تنها خواسته اش جنگيدن دوشادوشِ شماست 363 01:04:01,606 --> 01:04:06,150 .اين جمله از خودِ «گاريبالدي»-ه .و اصلاً تصور نميکردم در گفتنش اينقدر جدي بوده باشه 364 01:04:07,278 --> 01:04:11,447 .هيچوقت در عمرم اينقدر راهپيمايي نکرده بودم .«اوه، مخصوصاً اون راهپيماييِ شبانه به «جيبيليروسا 365 01:04:11,616 --> 01:04:13,616 با «بيکسيو» هم ملاقات کرديد؟ نينو بيکسيو : ژنرالِ ايتاليايي و از] [برجسته ترين رهبرانِ جنبشِ اتحادِ ايتاليا 366 01:04:13,952 --> 01:04:15,451 بيکسيو»؟» !واي که چه آدمِ مصممي 367 01:04:15,954 --> 01:04:18,287 همه يِ اونها مصمم و !فوق العاده هستن. همه شون 368 01:04:19,624 --> 01:04:24,293 نميدونيد چه صحنه اي بينِ «بيکسيو» و «لا ماسا» پيش اومد؛ .و من بر حسبِ اتفاق اونجا حضور داشتم 369 01:04:24,629 --> 01:04:27,880 من مدتِ کوتاهي در تصرفِ .شهرِ «تِرميني» هم شرکت داشتم 370 01:05:08,338 --> 01:05:11,339 باور کُنيد از حضورم در اونجا .بي نهايت لذت بُردم 371 01:05:11,675 --> 01:05:13,925 اما هيچوقت مثلِ روزِ 28 مِي نبود !که حسابي خنديديم 372 01:05:14,344 --> 01:05:18,013 «ژنرال در خانقاه «اوريليونه .نياز به يک پُستِ مراقبت داشت 373 01:05:18,682 --> 01:05:22,684 !ما در زديم، مُشت زديم و فحش داديم !اما هيچکس در رو به رومون باز نکرد 374 01:05:23,019 --> 01:05:26,020 چون اون صومعه متعلق به !راهبه هايِ تارکِ دنيا بود 375 01:05:30,359 --> 01:05:32,359 ،راستي، عاليجناب روحاني 376 01:05:32,695 --> 01:05:37,990 ما قراره فردا برايِ دعا خواندن .بر مقبره يِ مادر «کوربِرا»، به صومعه بريم 377 01:05:38,326 --> 01:05:41,994 !چه خوب، چه خوب ... اتفاقاً خبرِ آمدنِ شما 378 01:05:42,330 --> 01:05:45,998 پيشاپيش به اون راهبه هايِ مهربان اطلاع داده شده .و ايشان منتظرِ عاليجناب هستند 379 01:05:46,334 --> 01:05:50,127 و الان برايِ بازديدِ شما .سراسيمه در حالِ تهيه و تدارک هستند 380 01:05:50,296 --> 01:05:54,006 ،هرگز نشده که يک روز بعد از ورودمون .زيارتِ اونجا رو از دست داده باشيم 381 01:06:03,684 --> 01:06:06,352 و بعد چي؟ چه اتفاقي افتاد؟ 382 01:06:09,689 --> 01:06:11,689 .الان براتون تعريف ميکُنم 383 01:06:12,359 --> 01:06:16,027 ،«تاسوني»، «آلدريگِتي» ... من و يک نفرِ ديگه 384 01:06:16,363 --> 01:06:19,489 ،سعي کرديم در رو بشکنيم .که البته بي فايده بود 385 01:06:20,033 --> 01:06:23,368 بنابراين شتابان به خانه يِ بمباران شده اي .در همون حوالي رفتيم و تيرکي چوبي آورديم 386 01:06:23,703 --> 01:06:27,705 نهايتاً در با سر و صدايي !دوزخي باز شد 387 01:06:29,042 --> 01:06:31,000 .داخل شديم .ولي هيچکس اونجا نبود 388 01:06:32,045 --> 01:06:34,128 ناگهان از گوشه يِ يک راهرو ... صداهايي ترس خورده 389 01:06:34,297 --> 01:06:36,172 .و مذبوحانه به گوشمون خورد 390 01:06:36,424 --> 01:06:40,551 ،راهبه ها با پناه بُردن به نمازخانه .در پُشتِ محراب ازدحام کرده بودن 391 01:06:42,389 --> 01:06:46,808 فقط خدا ميدونه که اون 10 خاله ريزه يِ پروار !از چه چيزي ميترسيدن 392 01:06:51,855 --> 01:06:54,731 ،با اون قيافه هايِ زشت و پيري که داشتن !صحنه يِ مضحکي خلق کرده بودن 393 01:06:55,067 --> 01:06:59,069 با اون خرقه هايِ سياه رنگ، و اون چشم هايِ ... از حدقه درآمده، گويي حاضر و آماده يِ 394 01:07:00,072 --> 01:07:01,405 .شهادت بودند 395 01:07:02,074 --> 01:07:04,449 و همچون سگِ ماده !ناله ميکردن 396 01:07:09,415 --> 01:07:10,914 «همقطارِ خوش قيافه يِ ما «تاسوني : فرياد زد 397 01:07:11,417 --> 01:07:16,753 ما وقت نداريم، خواهرها. هر وقت واسمون" "!نوآموز هايِ جوان آورديد دوباره برميگرديم 398 01:07:18,757 --> 01:07:21,758 و همه يِ بچه ها !از خنده ريسه رفتن 399 01:07:22,094 --> 01:07:25,762 ما اون راهبه هايِ ناکام رو ترک کرديم .و رفتيم تا با سپاهيانِ شاه رويارو بشيم 400 01:07:26,098 --> 01:07:28,390 و 10 دقيقه يِ بعد .من زخمي شدم 401 01:07:28,559 --> 01:07:31,852 !چقدر شجاع هستيد !اي کاش من هم اونجا با شماها بودم 402 01:07:33,104 --> 01:07:37,106 ،اگر شما اونجا حضور داشتيد، بانو !ديگه نيازي نبود منتظرِ نوآموز ها بمونيم 403 01:08:19,066 --> 01:08:22,817 تانکرِدي»! شما بايد چنين داستان هايِ قبيحي رو» !پيشِ کشيشِ اقرارنيوشِ تون اعتراف کُنيد 404 01:08:23,320 --> 01:08:25,820 نه پيشِ خانم هايِ جوان !سرِ ميزِ غذا 405 01:08:26,490 --> 01:08:28,823 !يا حداقل، نه در حضورِ من 406 01:09:59,873 --> 01:10:03,541 ،قبول دارم که حق داره .و من بهش کمک ميکُنم 407 01:10:11,885 --> 01:10:15,219 اما نميشه انکار کرد !که کمي خُرده شيشه داره 408 01:10:19,517 --> 01:10:22,852 "... آه، اي «جيوجينِ» دوست داشتني" [ترانه يِ ميهن پرستانه يِ ايتاليايِ قرنِ نوزدهم] 409 01:10:39,203 --> 01:10:44,539 ،آن هنگام که تنها 15 سال داشتيم" ".من و دخترک اولين عشق ورزيِ خويش را تجربه کرديم 410 01:10:46,543 --> 01:10:52,881 ،قدمي پيش گذار" ".اي محبوبه يِ قلبِ من 411 01:10:54,551 --> 01:11:00,889 ،و آن هنگام که 16 ساله گشتيم" ".با يکديگر عروسي نموديم 412 01:11:01,892 --> 01:11:08,396 ،قدمي پيش گذار" ".اي محبوبه يِ قلبِ من 413 01:11:10,233 --> 01:11:15,903 و من در 17 سالگي دخترک را" ".برايِ رفتن به نبرد ترک گفتم 414 01:11:17,490 --> 01:11:24,245 ،قدمي پيش گذار" ".اي محبوبه يِ قلبِ من 415 01:11:28,251 --> 01:11:31,252 !زنده باد ايتاليا !«زنده باد «گاريبالدي 416 01:11:56,152 --> 01:12:00,280 .ناراحت نباشيد، پدر !به مراسمِ تشييع جنازه که نميريم 417 01:12:01,950 --> 01:12:04,284 ... بخاطرِ باده !اين بادِ وحشتناک 418 01:12:04,619 --> 01:12:08,955 ،بايد از خدا متشکر باشيم .چون بدونِ وزشِ باد، هوا متعفن بود 419 01:12:35,316 --> 01:12:40,652 .برايِ رأي دادن بايد منظم صف بگيريد، آقايون .هر کس جلوتر باشه، اول از بقيه رأي ميده 420 01:12:47,995 --> 01:12:50,329 من هم برايِ حوزه يِ .دونافوگاتا» رأي ميدم» 421 01:12:54,668 --> 01:12:59,296 عاليجناب، فوق العاده مايه يِ ... افتخارِ بنده ست، چون 422 01:13:19,025 --> 01:13:22,360 شما هم رأي ميديد، پدر؟ - .خير، پدر «پيرّونه» شهروندِ اينجا نيستن - 423 01:13:23,696 --> 01:13:26,697 رأي گيري برايِ چند دقيقه .متوقف ميشه 424 01:13:27,367 --> 01:13:29,450 ... ميشه به من اين افتخار رو بديد، قربان 425 01:13:30,036 --> 01:13:33,037 تا فروتنانه شما رو به يک نوشيدنيِ ناقابل دعوت کُنم؟ 426 01:13:56,353 --> 01:13:59,521 ،به نظرم از شرابِ سفيد بنوشيد .چون سبک تره 427 01:13:59,815 --> 01:14:01,856 !بيعتي ديرهنگام با خاندانِ «بوربن»ها بوربن ها : خاندانِ سلطنتي اي که برايِ چندين قرن] [.بر فرانسه، اسپانيا و جنوبِ ايتاليا حکومت کردند 428 01:14:04,027 --> 01:14:08,697 .متأسفانه امروز نميتونم مشروب بخورم .معده ام به شدت ناراحته 429 01:14:09,032 --> 01:14:12,701 در چنين روزِ مهم و تاريخي اي، معده دردِ شما !بايد براتون در درجه يِ دومِ اهميت قرار بگيره 430 01:14:13,704 --> 01:14:16,037 ،متشکرم .من هرگز مشروب نميخورم 431 01:14:20,711 --> 01:14:24,713 دون «کالوجِرو»، من از طرفِ خودم .با کمالِ ميل ميپذيرم 432 01:14:30,053 --> 01:14:34,055 مايل بودم چند کلمه اي .صحبت کُنم 433 01:14:35,392 --> 01:14:39,060 ،اما شادي هايِ عظيم، شاهزاده !سکوت ميطلبه 434 01:15:10,092 --> 01:15:14,428 اينک با شوري بسيار، وظيفه اي که ... به من محول شده رو به انجام رسانده 435 01:15:17,433 --> 01:15:20,768 ... و با افتخارِ فراوان 436 01:15:21,102 --> 01:15:26,647 نتايجِ آراءِ عمومي مربوط به شهرِمان .دونافوگاتا» رو اعلام ميکُنم» 437 01:15:36,785 --> 01:15:42,121 ،امروز 22 اکتبرِ سالِ 1860 ... «در «دونافوگاتا 438 01:15:42,457 --> 01:15:44,791 ... و در ساعتِ 6 بعد از ظهر 439 01:15:45,126 --> 01:15:48,461 ... کميته يِ رأي گيريِ شهرداري 440 01:15:48,797 --> 01:15:52,215 برايِ بررسيِ آراءِ به صندوق انداخته شده ... توسطِ اهاليِ اين شهر 441 01:15:52,467 --> 01:15:55,468 .تشکيلِ جلسه داد 442 01:15:56,471 --> 01:16:01,474 مردمِ «سيسيل»، خواهانِ ايتاليايي ... واحد و يکپارچه 443 01:16:02,142 --> 01:16:04,643 ... «تحتِ سلطنتِ «ويکتور امانوئل 444 01:16:04,853 --> 01:16:09,147 ،به عنوانِ پادشاه مشروطه .و وليعهدهايِ قانونيِ ايشان ميباشند 445 01:16:27,042 --> 01:16:30,202 ،پس از جمع آوريِ تماميِ آراء ... و مطابق با 446 01:16:36,704 --> 01:16:38,602 ... پس از جمع آوريِ تماميِ آراء 447 01:16:40,204 --> 01:16:41,603 ... پس از جمع آوريِ 448 01:16:44,183 --> 01:16:49,954 !... پس از جمع آوريِ تماميِ آراء !... و مطابق با بررسيِ دقيقِ آنها 449 01:16:53,192 --> 01:16:55,860 : نتايجِ ذيل حاصل گرديد 450 01:16:56,195 --> 01:17:00,197 .تعدادِ نفراتِ واجدِ شرايطِ رأي دادن : 515 نفر 451 01:17:01,200 --> 01:17:04,368 .تعدادِ آراء شمارش شده : 512 رأي 452 01:17:05,538 --> 01:17:08,539 .تعدادِ آراء «آري» : 512 رأي 453 01:17:11,878 --> 01:17:14,545 .و تعدادِ آراء «نه» : صفر رأي 454 01:19:01,609 --> 01:19:05,611 و شما چطور، دون «چيچو»؟ شما در روزِ 21 ماه، چه رأيي دادي؟ 455 01:19:12,620 --> 01:19:17,164 از چي ميترسي؟! اينجا که غير از !خودمون، باد و سگ ها هيچکس نيست 456 01:19:17,959 --> 01:19:20,960 ،معذرت ميخوام عاليجناب .ولي سوالتون بيجاست 457 01:19:21,295 --> 01:19:24,964 «خودتون خوب ميدونيد که تويِ «دونافوگاتا .همه رأيِ «آري» دادن 458 01:19:25,967 --> 01:19:29,635 ،حتي ميگن شما به کساني که ترديد داشتن .توصيه کرديد همچين رأيي بدن 459 01:19:29,971 --> 01:19:31,303 .کاملاً درسته 460 01:19:33,307 --> 01:19:34,974 پس شما رأيِ «آري» دادي؟ 461 01:19:48,989 --> 01:19:52,323 ،نه عاليجناب .من رأيِ «نه» دادم 462 01:19:53,660 --> 01:19:55,577 !«نه»! هزاران بار «نه» 463 01:19:56,329 --> 01:19:59,664 بله، ميدونم شما بهم .چي گفتيد 464 01:20:00,333 --> 01:20:05,670 .گفتيد بخاطرِ ضرورت، اتحاد و فرصت .شايد هم حق با شما بود 465 01:20:06,006 --> 01:20:09,340 ،چون من از سياست سر در نميارم .و اين جور چيزها رو به ديگران واگذار ميکُنم 466 01:20:09,676 --> 01:20:13,011 «اما «چيچو تومئو .يک انسانِ جوانمرده 467 01:20:14,681 --> 01:20:19,684 ،بله، يک هنرمندِ شکست خورده ست !فقير بيچاره ست، شلوارش پاره و نخ نماست 468 01:20:21,020 --> 01:20:26,356 .اما من لطف و محبتي که بهم شد رو فراموش نکردم ميدونيد، عاليجناب؟ 469 01:20:27,359 --> 01:20:30,694 ،چون بخاطرِ ملکه «ايزابلا» بود ... ملکه يِ اسپانيا 470 01:20:31,363 --> 01:20:35,032 که البته در اون زمان، دوشسِ «کالابريا» بودند؛ .ايشون باعث شدن که من تحصيل کُنم 471 01:20:36,035 --> 01:20:39,036 و اجازه دادند به جايگاهي برسم : که الان هستم 472 01:20:39,371 --> 01:20:43,707 ،ارگ-نوازِ کليسايِ جامع؛ که شما عاليجناب .سخاوتمندانه دستمزدم رو پرداخت ميکُنيد 473 01:20:48,047 --> 01:20:52,382 ،در دوراني که خانواده ام خيلي محتاج و نيازمند بود ،مادرم عريضه اي به دربار فرستاد 474 01:20:53,803 --> 01:20:57,387 !و ناگهان کمکِ مالي از راه رسيد !به ناگهانيِ مرگ 475 01:20:59,057 --> 01:21:04,727 و حالا اگر اون شاهان و ملکه ها از آسمان نظري به زير مي انداختن، با خودشون چي ميگفتن؟ 476 01:21:06,731 --> 01:21:11,734 «بايد ميگفتن پسرِ «لئوناردو تومئو !بهشون خيانت کرده؟! نه 477 01:21:12,403 --> 01:21:14,445 !نه عاليجناب، نه 478 01:21:15,073 --> 01:21:18,366 ،خدا رو شکر که حالا در بهشت !حقيقتِ امر رو درباره يِ من ميدونن 479 01:21:23,540 --> 01:21:25,998 من وفاداري و سرسپردگيت رو .تحسين ميکُنم 480 01:21:26,417 --> 01:21:31,754 «اما بايد درک کُني که مردم از پيروزيِ «گاريبالدي .به شدت تحريک و هيجانزده شده بودند 481 01:21:34,092 --> 01:21:37,760 و اون همه-پُرسي، ضروري ترين و تنها راه چاره .در برابرِ هرج و مرج بود. حرفم رو باور کُن 482 01:21:38,429 --> 01:21:40,763 ،هر چند برايِ ما .انتخاب بينِ بد و بدتر بود 483 01:21:42,432 --> 01:21:44,432 ... اساساً خاندانِ «ساوُيارد» ها هم ساوُيارد ها : سلطنتِ کُنت ها و دوک هايِ ساووآ] [.از قرونِ وسطي تا شکل گيريِ پادشاهيِ ايتاليا در سالِ 1861 484 01:21:45,769 --> 01:21:47,769 .يک حکومتِ سلطنتي هستند 485 01:21:48,772 --> 01:21:52,399 ،منافعِ کساني که تو دوستشون داري ... و حاضري خودت رو فداشون کُني 486 01:21:52,734 --> 01:21:56,403 .از همين وقايع و رويدادها تأمين ميشه ... وقايعي که عليرغمِ عقيم بودنشون 487 01:21:57,739 --> 01:22:00,073 ،در عينِ حال .زنده و معتبر هستند 488 01:22:03,745 --> 01:22:06,079 ... شايد چيزي بايد تغيير کُنه 489 01:22:08,417 --> 01:22:11,418 تا همه چيز به همون .حالتِ قبلي باقي بمونه 490 01:22:13,422 --> 01:22:19,426 کارِ انقلاب ديگه تمومه. بيا اميدوار باشيم که ايتاليايِ نوين .بتونه به زندگي ادامه بده و پيشرفت کُنه 491 01:22:21,430 --> 01:22:23,513 .اما من رأيِ «نه» دادم 492 01:22:24,099 --> 01:22:28,768 اون خوک هايِ شهرداري، نظراتِ من رو بلعيدن !و اون طور که خودشون دوست داشتن، بيرون ريدنش 493 01:22:31,105 --> 01:22:34,440 من ميگفتم : "سياه"، و اونها من رو !"وادار ميکردن بگم : "سفيد 494 01:22:36,110 --> 01:22:40,779 ،قبلاً يک "شهروندِ وفادار" بودم !و حالا به يک "بوربنِ کثيف" تبديل شدم 495 01:22:42,116 --> 01:22:44,450 حالا ديگه اونها همه .ساوُيارد» هستن» 496 01:22:45,453 --> 01:22:50,456 بله، «ساوُيارد»! و چقدر دلم ميخواست !به جايِ صبحانه ميخوردمشون 497 01:22:57,465 --> 01:23:01,467 چيچو»، يه چيزي رو بهم ميگي؟» .تو آدم هايِ اين منطقه رو خوب ميشناسي 498 01:23:02,470 --> 01:23:05,804 واقعاً نظرت درباره يِ دون «کالوجِرو» چيه؟ 499 01:23:07,474 --> 01:23:11,809 ولي عاليجناب، فکر کردم به اندازه يِ کافي نظرم رو واضح بيان کرده باشم؟ 500 01:23:12,812 --> 01:23:17,148 در واقع خيلي علاقه مندم حقيقت رو .راجع به خودش و خانواده اش بدونم 501 01:23:20,487 --> 01:23:26,157 حقيقت، عاليجناب، اينه که ... دون «کالوجِرو» خيلي ثروتمنده 502 01:23:27,827 --> 01:23:30,161 .و آدمِ بسيار بانفوذي هم هست 503 01:23:31,498 --> 01:23:35,833 و همچنين حريص !و به شکلي شيطاني باهوش 504 01:23:37,170 --> 01:23:43,174 بايد ميديد که چطور در آوريل و مِيِ گذشته !مثلِ خفاش به کُلِ منطقه سرک ميکِشيد 505 01:23:44,177 --> 01:23:48,846 با کالسکه، سوارِ قاطر، و يا پايِ پياده؛ .چه در روزهايِ باراني و چه آفتابي 506 01:23:50,182 --> 01:23:52,849 ،به هر جايي که پا ميگذاشت ... گروه هايي مخفي تشکيل ميشد 507 01:23:53,185 --> 01:23:56,520 گروه هايي که مسير رو برايِ کساني که .قرار بود بر سرِ کار بيان، آماده و مهيا ميکردن 508 01:23:56,855 --> 01:24:00,190 ،باور بفرماييد، عاليجناب !اين آدم غضبِ الهي ست 509 01:24:01,193 --> 01:24:04,861 تا الان ما فقط شروعِ کارِ .دون «کالوجِرو» رو ديديم 510 01:24:05,197 --> 01:24:06,382 ... ولي در عرضِ چند ماه 511 01:24:06,385 --> 01:24:09,867 «به عضويتِ مجلسِ نمايندگانِ «تورين .در خواهد اومد 512 01:24:11,537 --> 01:24:12,821 ... و در عرضِ چند سال 513 01:24:12,824 --> 01:24:15,873 وقتي اموالِ کليسا ... به حراج گذاشته شد 514 01:24:16,208 --> 01:24:18,542 اون هم در ازايِ ... مُشتي سکه 515 01:24:18,877 --> 01:24:22,879 اونوقت زمين هايِ کليسا در «مارکا» و در «فونداچِلو» رو ... برايِ خودش برخواهد داشت و همينطور زمين هايِ 516 01:24:25,217 --> 01:24:28,885 و تبديل به بزرگترين ملاکِ .اين ناحيه خواهد شد 517 01:24:29,221 --> 01:24:32,889 !بله عاليجناب : حقيقتِ دون «کالوجِرو» اينه 518 01:24:33,558 --> 01:24:37,226 !نمونه اي از انسانِ نوين 519 01:24:38,896 --> 01:24:41,188 چقدر اسف باره که انسانِ آينده !بايد اين شکلي باشه 520 01:24:47,238 --> 01:24:51,240 بقيه يِ خانواده اش چطور؟ اونها چطوري هستن؟ 521 01:24:51,576 --> 01:24:55,578 عاليجناب، الان سال هاست که هيچکس .همسرِ دون «کالوجِرو» رو به چشم نديده 522 01:24:56,581 --> 01:24:58,122 .شايد به غير از خودِ من 523 01:24:58,583 --> 01:25:03,252 ،همسرش فقط برايِ شرکت در مراسمِ عشايِ رباني بيرون مياد .اون هم صبحِ زود ساعتِ 5، وقتي هيچکس اون دور و بر نيست 524 01:25:04,922 --> 01:25:08,257 ،يک بار عمداً صبحِ زود بيدار شدم .فقط برايِ اينکه ببينمش 525 01:25:08,926 --> 01:25:13,596 ،و بهتون قولِ شرف ميدم، عاليجناب .که به زيباييِ آفتاب بود 526 01:25:14,931 --> 01:25:20,268 هر چند دون «کالوجِرو» آدمِ مارمولکيه، ولي نميشه از اين بابت !که همسرش رو از چشمِ مَردها دور نگه ميداره سرزنشش کرد 527 01:25:22,272 --> 01:25:25,607 اما حتي از خانه هايِ به خوبي ... محافظت شده هم 528 01:25:25,942 --> 01:25:28,943 ،بالاخره از طريقِ صحبت هايِ خدمتکارها .اخبار به بيرون درز پيدا ميکُنه 529 01:25:30,030 --> 01:25:35,283 «از قرارِ معلوم بانو «باستيانا !با حيوان فرقي نداره 530 01:25:36,620 --> 01:25:40,622 ،اونقدر بيسواده که خوندن و نوشتن بلد نيست !حتي بلد نيست ساعت رو بگه، و به زحمت ميتونه صحبت کُنه 531 01:25:40,957 --> 01:25:43,958 و به علاوه، اصلاً بلد نيست .چطوري به دخترش محبت کُنه 532 01:25:46,630 --> 01:25:49,297 !فقط ... فقط به دردِ تختخواب ميخوره !همين و بس 533 01:25:49,633 --> 01:25:54,928 و تازه، چه انتظارِ ديگه اي ميشه داشت؟ ميدونيد پدرِ دخترِ «باستيانا» کيه؟ 534 01:25:55,931 --> 01:25:58,598 يکي از رعيت هايِ شما .«در «رونچي 535 01:25:59,600 --> 01:26:02,267 .«به اسمِ «پپه جونتا 536 01:26:02,937 --> 01:26:08,816 اينقدر بوگندو و ژوليده بوده !«که همه اسمش رو گذاشته بودن : «پپه عَنو 537 01:26:10,277 --> 01:26:12,611 ،بابتِ اين کلمه پوزش ميطلبم .عاليجناب 538 01:26:13,280 --> 01:26:17,282 «دو سال بعد از اينکه «باستيانا ... به همراه دون «کالوجِرو» فرار ميکُنه 539 01:26:17,618 --> 01:26:23,288 جسدِ «پپه» در حالي پيدا ميشه که 12 گلوله يِ .تفنگِ شکاري پُشتش رو سوراخ سوراخ کرده بوده 540 01:26:28,838 --> 01:26:31,630 خيلي بي رحمانه ست! و اونوقت من رو بگو !که اميدوار بودم «تانکرِدي» با «کونچِتا» ازدواج ميکُنه 541 01:26:31,966 --> 01:26:35,634 !اون يک خائنه !درستِ مثلِ تمامِ ليبرال ها 542 01:26:36,303 --> 01:26:39,972 ،اول به شاه خيانت کرد !و حالا هم به ما 543 01:26:40,306 --> 01:26:43,975 با اون قيافه يِ ... خوش ظاهر 544 01:26:44,310 --> 01:26:48,980 ،با اون زبونِ چرب و نرم !و کارها و اعمالي که ازشون زهرِ هلاهل ميباره 545 01:26:49,315 --> 01:26:51,983 !بله، بايد هم اينطور بشه 546 01:26:52,318 --> 01:26:56,320 وقتي کساني که همخونِ خودت نيستن رو !به منزلت مياري، تعجبي هم نداره 547 01:27:08,334 --> 01:27:12,670 ،من بارها اين رو هشدار داده بودم !اما هيچکس به حرفم گوش نکرد 548 01:27:13,006 --> 01:27:17,675 !هيچوقت نتونستم ريختِ اين پسره يِ فوکولي رو تحمل کُنم !در صورتي که تو اونطور شيفته اش شده بودي 549 01:27:18,887 --> 01:27:22,346 ،و حالا اينقدر گستاخ شده که از تو، داييِ خودش ... «شاهزاده «سالينا 550 01:27:22,681 --> 01:27:26,850 و پدرِ دختري که فريبش داده، درخواست ميکُنه ... پيشنهادِ خواستگاريش رو به اون مردکِ رذل ابلاغ کُني 551 01:27:27,352 --> 01:27:32,689 !به پدرِ اون دختره يِ لکاته !ولي «فابريتزيو»، تو نبايد اين کار رو بکُني! نبايد 552 01:27:39,656 --> 01:27:43,992 .تو متوجه نيستي چي داري ميگي .آنجليکا» لکاته نيست» 553 01:27:45,996 --> 01:27:50,665 شايد يک روزي لکاته بشه، ولي در حالِ حاضر .دختريست درست مثلِ دخترهايِ ديگه، فقط زيباتر 554 01:27:51,001 --> 01:27:54,336 و تنها خواسته اش اينه که .يک ازدواجِ مناسب داشته باشه 555 01:27:54,671 --> 01:27:58,548 ،شايد اندکي عاشقِ «تانکرِديِ» ما شده باشه .درست همونطور که همه دخترها هستن 556 01:27:58,717 --> 01:28:01,051 .«اما اون صاحبِ ثروتِ هنگفتي-ه، «اِستلا 557 01:28:02,387 --> 01:28:06,389 «خيلي بيشتر از ثروتِ ما؛ چون توسطِ دون «کالوجِرو .به خوبي و خيلي بهتر از ما، مديريت شده 558 01:28:06,724 --> 01:28:08,474 «و «تانکرِدي .به اون ثروت نياز داره 559 01:28:09,060 --> 01:28:13,062 .او يک اشرافزاده ست، جاه طلبه، ولخرجه .پس به ثروتِ زيادي احتياج داره 560 01:28:14,482 --> 01:28:18,192 و از اونجايي که هرگز هيچ حرفي درباره يِ عشق .به «کونچِتا» نزده، پس خائن نيست 561 01:28:18,736 --> 01:28:24,073 او فقط فرزندِ زمانه يِ خودشه، همين و بس؛ .هم در سياست و هم در زندگيِ شخصي 562 01:28:25,743 --> 01:28:28,940 و به علاوه، او عزيزترين جواني ست .که من ميشناسم 563 01:28:28,943 --> 01:28:30,413 و حتي خودِ تو هم .اين رو ميدوني 564 01:29:11,788 --> 01:29:16,457 !خوش ندارم تويِ خونه ام کسي آه و ناله راه بندازه !نه تويِ اتاقم و نه تويِ تختخوابم 565 01:29:17,794 --> 01:29:21,129 !تو نبايد اين کار رو بکُني» ها رو هم بس کُن» !اين من هستم که تصميم ميگيرم 566 01:29:21,464 --> 01:29:25,466 ،من مدت ها قبل از اينکه تو باخبر بشي !تصميمم رو گرفته بودم. پس ديگه بَسّه 567 01:29:34,810 --> 01:29:36,143 .ديگه بخوابيم 568 01:29:40,149 --> 01:29:43,817 فردا برايِ شکار .صبحِ زود از خواب بيدار ميشم 569 01:30:20,813 --> 01:30:25,816 : تو، سير تا پيازشون رو برام گفتي !مادرِ روانپريش، پدرخوانده يِ مسترابي 570 01:30:27,153 --> 01:30:30,821 اما درباره يِ چيزي که بيشتر از همه موردِ علاقه يِ منه .«هنوز هيچي نگفتي، درباره يِ خانمِ «آنجليکا 571 01:30:33,159 --> 01:30:36,494 .راجع به اون خانم چيزي برايِ گفتن وجود نداره .اون خودش گويايِ خودشه 572 01:30:36,829 --> 01:30:42,833 .اون زيباييِ مادرش رو داره، بدونِ گند و تعفنِ پدرخوانده اش .يک بانويِ متشخصِ واقعيه 573 01:30:44,170 --> 01:30:49,173 وقتي از دانشگاه برگشت، آهنگِ مازورکايي که .سابقاً ساخته بودم رو برام نواخت 574 01:30:49,842 --> 01:30:54,512 ،هر چند بد نواخت .اما ديدنش بسيار لذت بخش بود 575 01:30:54,847 --> 01:30:59,517 ،با اون گيسوانِ مشکي، اون چشم ها !اون پوست، و اون سينه ها 576 01:31:00,852 --> 01:31:03,186 با اون بُزهايِ بوگندو !زمين تا آسمون فرق داره 577 01:31:03,522 --> 01:31:06,523 حتم دارم که ملحفه هايِ رختخوابش !رايحه يِ بهشتي دارن 578 01:31:06,858 --> 01:31:09,859 !«بي خيال، دون «چيچو !بي خيال 579 01:31:10,529 --> 01:31:14,239 «از حالا به بعد، بايد درباره يِ خانمِ «آنجليکا .با کمالِ احترام صحبت کُني 580 01:31:14,574 --> 01:31:20,537 «چون قراره همين امروز او رو از دون «کالوجِرو .برايِ خواهر زاده ام «تانکرِدي» خواستگاري کُنم 581 01:31:21,540 --> 01:31:25,208 .تو اولين نفري هستي که از اين موضوع باخبر شدي !اما لزوماً تاوانِ اين امتيازِ ويژه رو خواهي داد 582 01:31:25,544 --> 01:31:28,545 تو در اسلحه خانه به همراه سگ ها ... محبوس خواهي شد 583 01:31:28,880 --> 01:31:33,216 .«تا بعد از اتمامِ ملاقاتِ من با دون «کالوجِرو .چون خوش ندارم پيشاپيش خبري به بيرون درز کُنه 584 01:31:35,220 --> 01:31:37,887 ،ولي عاليجناب !اين شرم آور و وقيحه 585 01:31:38,556 --> 01:31:44,560 .خواهر زاده تون نبايد با دخترِ دشمنان-تون وصلت کُنه .اونها همواره قصدِ ضربه زدن به شما رو دارن 586 01:31:45,563 --> 01:31:51,233 اگر خواهر زاده تون دختره رو اغوا ميکرد، ميتونست !پيروزي اي باشه به نفعِ شما! ولي اين کار تسليمِ محضه 587 01:31:53,195 --> 01:31:56,822 ،«اين يعني پايانِ کارِ خاندانِ «فالکونِري !«و همينطور خاندانِ «سالينا 588 01:32:10,588 --> 01:32:14,590 ،ازدواج، پايانِ هيچ چيزي نيست .بلکه آغازِ همه چيزه 589 01:32:15,593 --> 01:32:17,926 و در ضمن، يکي از بهترين .سنت هايِ ماست 590 01:32:20,930 --> 01:32:23,931 چيزهايي وجود داره .که تو قادر به درک-شون نيستي 591 01:32:26,269 --> 01:32:30,605 .حالا بيا بريم خونه قرارمون که پابرجاست، درسته؟ 592 01:33:16,944 --> 01:33:20,987 ،اجازه بديد سوءتفاهمات رو کنار بذاريم !يا دستِ کم، بر سرِ هيچ و پوچ، داد و هوار راه نندازيم 593 01:33:22,658 --> 01:33:25,659 يادتون باشه اين من بودم .که ازتون درخواست کردم به اينجا بياييد 594 01:33:32,668 --> 01:33:37,337 ميخوام راجع به نامه اي که توسطِ خواهر زاده ام ،نوشته شده باهاتون صحبت کُنم. نامه رو عصرِ امروز دريافت کردم 595 01:33:39,591 --> 01:33:42,676 ،يا در واقع .بايد بگم همين امشب 596 01:33:44,012 --> 01:33:49,349 خواهر زاده يِ من در اين نامه ،از عشقِ خودش نسبت به دخترِ شما ميگه 597 01:33:52,019 --> 01:33:54,353 و از من درخواست ميکُنه ... تا از شما 598 01:33:56,023 --> 01:33:59,024 رسماً «آنجليکا» رو .براش خواستگاري کُنم 599 01:34:10,037 --> 01:34:12,997 حالا نوبتِ شماست .که بگيد تصميمتون چيه 600 01:34:18,671 --> 01:34:22,006 ،من رو عفو بفرماييد .شاهزاده 601 01:34:23,676 --> 01:34:27,678 ،اين غافلگيريِ شيرين !توانِ صحبت رو از من گرفته 602 01:34:28,347 --> 01:34:32,683 من خوب ميدونم ... در قلب و ذهنِ «آنجليکا» چه ميگذره 603 01:34:33,018 --> 01:34:38,354 ،«و فکر ميکُنم به احساساتِ جنابِ «تانکرِدي ... که برايِ ما مايه يِ افتخاره 604 01:34:39,024 --> 01:34:41,691 .صادقانه پاسخ داده خواهد شد 605 01:35:01,713 --> 01:35:04,923 به درگاه خداوند دعا ميکُنيم .که اين وصلت رو متبرک کُنه 606 01:35:05,091 --> 01:35:07,717 .خوشحاليِ شما، خوشحاليِ ماست، عاليجناب - .متشکرم، پدر - 607 01:35:15,059 --> 01:35:17,059 ،محضِ احتياط !به تخته هم ميزنم 608 01:35:19,396 --> 01:35:23,398 «نيازي به گفتن نيست که خاندانِ «فالکونِري .تا چه اندازه نام و آوازه يِ درخشاني دارند 609 01:35:24,068 --> 01:35:28,737 ،اين خاندان همراه «دون کارلو آنژو» به «سيسيل» آمدند ... و تحتِ سلطنتِ «آراگون»ها 610 01:35:29,073 --> 01:35:34,076 شاهانِ اسپانيا و خاندانِ «بوربن»ها باليدند؛ .که اميدوارم اسم بُردن ازشون برايِ شما مانعي نداشته باشه 611 01:35:34,745 --> 01:35:39,081 ،اونها همگي از نخبگان و اعيانِ اين قلمرو .بزرگانِ حکومتِ اسپانيا و شواليه هايِ «سان جاکومو» بودند 612 01:35:41,418 --> 01:35:47,422 ولي البته نيازي نيست که تاريخچه يِ .خاندانِ «فالکونِري» رو برايِ شما تعريف کُنم 613 01:35:48,425 --> 01:35:52,094 ،اي کاش نيازي به گفتنِ اين موضوع نبود ... چون شما خودتون کاملاً در جريان هستيد 614 01:35:52,429 --> 01:35:58,183 ،«که ثروتِ خواهر زاده يِ من «تانکرِدي .تناسبي با عظمتِ نامِ خاندانش نداره 615 01:35:59,560 --> 01:36:03,437 متأسفانه نميتوان شوهر خواهرم دون «فرناندو» رو .به قولِ معروف، پدري آينده نگر ناميد 616 01:36:03,773 --> 01:36:08,776 ولخرجي هايي که او در طولِ زندگيش انجام داد .شديداً به ميراثِ خواهر زاده يِ من آسيب رسوند 617 01:36:10,154 --> 01:36:14,240 ،«اما دون «کالوجِرو ... وارثِ تماميِ اين معضلات 618 01:36:14,617 --> 01:36:17,785 ،و سرشکستگي ها .تانکرِدي»يست» 619 01:36:18,788 --> 01:36:21,122 ما هر دو، اين مسائل رو .به خوبي ميدونيم 620 01:36:21,791 --> 01:36:26,460 ،«شايد همچون «تانکرِدي ... تا اين اندازه متشخص، حساس، و جذاب بودن 621 01:36:26,796 --> 01:36:30,464 برايِ هيچکسِ ديگه اي ،ممکن نباشه 622 01:36:30,800 --> 01:36:36,095 .مگر اينکه اجدادِ اون شخص، ثروتِ نياکاني رو بر باد داده باشند .به هر حال، دستِ کم در «سيسيل» که اينطوريه 623 01:36:36,471 --> 01:36:39,472 ،من تمامِ اين چيزها رو ميدونم !و حتي بيشتر هم 624 01:36:39,808 --> 01:36:43,476 ،اما عشق، عاليجناب ،عشق همه چيزه 625 01:36:43,812 --> 01:36:45,812 و من اين رو .خيلي خوب ميدونم 626 01:36:47,482 --> 01:36:48,690 .حالا گوش کُنيد 627 01:36:49,484 --> 01:36:53,486 ،من مَردِ جهان ديده اي هستم .و همواره کاملاً رو بازي ميکُنم 628 01:36:53,822 --> 01:36:57,157 اين جوان ها بايد بدونن .که ميتونن رويِ چه چيزي حساب کُنن 629 01:36:59,161 --> 01:37:04,164 ،پس در سندِ ازدواج ... ملکِ «سِتِسولي» رو 630 01:37:04,833 --> 01:37:07,834 .پُشت قباله يِ دخترم ميکُنم 631 01:37:14,843 --> 01:37:17,802 .يک هزار و ده هکتار 632 01:37:19,513 --> 01:37:23,599 ،تماماً مزارعِ گندم ،زمينِ درجه يِ يکِ کشاورزي 633 01:37:24,185 --> 01:37:25,851 ،با آب و هوايِ خوش و خنک 634 01:37:26,187 --> 01:37:29,855 به علاوه يِ پانصد هکتار ... تاکستان و زيتون زار 635 01:37:30,858 --> 01:37:32,858 .«در «جيبيلدولچه 636 01:37:45,206 --> 01:37:47,873 و در روزِ عروسي ... به دامادم 637 01:37:48,250 --> 01:37:50,501 بيست کيسه يِ زر، هر کدام .محتويِ 10 هزار سکه ميبخشم 638 01:37:56,550 --> 01:37:59,218 چون خانواده ام .برايِ من همه چيزه 639 01:37:59,553 --> 01:38:04,223 عاليجناب، الان سال هاست که هيچکس" ".همسرِ دون «کالوجِرو» رو به چشم نديده 640 01:38:04,891 --> 01:38:09,268 شايد به غير از خودِ من. همسرش فقط برايِ" "،شرکت در مراسمِ عشايِ رباني بيرون مياد 641 01:38:09,854 --> 01:38:11,854 ،اون هم صبحِ زود ساعتِ 5" ".وقتي هيچکس اون دور و بر نيست 642 01:38:12,524 --> 01:38:16,192 ،يک بار عمداً صبحِ زود بيدار شدم" ".فقط برايِ اينکه ببينمش 643 01:38:16,528 --> 01:38:21,364 ،و بهتون قولِ شرف ميدم، عاليجناب" ".که به زيباييِ آفتاب بود 644 01:38:33,211 --> 01:38:36,546 ،هر چند دون «کالوجِرو» آدمِ مارمولکيه" "... ولي نميشه از اين بابت 645 01:38:36,881 --> 01:38:40,133 که همسرش رو از چشمِ مَردها" ".دور نگه ميداره سرزنشش کرد 646 01:38:49,560 --> 01:38:56,022 ،البته من اينطوري به اندازه يِ يک گدا فقير ميشم .ولي به هر حال، دخترمه و نميشه کاريش کرد 647 01:38:56,567 --> 01:38:59,985 ،و هر چند، شاهزاده ... ميدونم چيزي که ميخوام بگم 648 01:39:00,237 --> 01:39:05,866 ،شما رو که از اولادِ امپراتور «تيتوس» و ملکه «برِنيس» هستيد ... به هيچ وجه تحتِ تأثير قرار نميده 649 01:39:06,743 --> 01:39:12,414 اما خانواده يِ «سِدارا» هم، با عنواني که ... از سويِ شاه «فرديناندو»يِ چهارم بهشون اعطاء شده 650 01:39:13,083 --> 01:39:15,417 .اشرافزاده محسوب ميشن 651 01:39:19,423 --> 01:39:25,093 ،من تمامِ اسناد و مدارکِ موجود در اين خصوص رو مهيا کرده ام ... و يک روز همه خواهند فهميد که خواهر زاده يِ شما 652 01:39:27,096 --> 01:39:31,098 با يک «بارونِس» وصلت کرده؛ .«بارونِس سِدارا دل بيسکوتو» 653 01:39:33,769 --> 01:39:38,105 دون «پيرّونه»، من تمامِ اسناد و مدارکش رو ... مهيا کرده ام، فقط امضايِ نهايي باقي مونده تا 654 01:39:55,791 --> 01:39:59,126 ،«متأسفم، دون «چيچو .اما هيچ چاره يِ ديگه اي نداشتم 655 01:39:59,462 --> 01:40:03,130 ميفهمم. اميدوارم حداقل .همه چيز به خوبي پيش رفته باشه 656 01:40:03,466 --> 01:40:07,468 .بله، کاملاً .بهتر از اين نميشد 657 01:40:10,805 --> 01:40:15,808 .«به اميدِ ديدار، دون «چيچو .و بابتِ همه چيز ازت معذرت ميخوام 658 01:40:31,993 --> 01:40:35,078 روزِ سردي" ".در اواسطِ ماه ژانويه بود 659 01:40:35,247 --> 01:40:41,334 ،عليرغمِ فروکش کردنِ بادِ گزنده يِ شمال" ".هوا سنگين تر و ناگوارتر به نظر ميرسيد 660 01:40:41,670 --> 01:40:45,004 ساعت هايِ متمادي، دانه هايِ درشتِ سپيدِ برف" ".بي وقفه باريده بود 661 01:40:45,340 --> 01:40:51,344 ،در آن جاده يِ متروک، اسبِ پيرِ فرتوتي" "... که پتويي زبر و کهنه بر رويش انداخته شده بود 662 01:40:56,016 --> 01:40:59,351 با خستگيِ بسيار، ارابه اي دو-چرخه را" ".به پيش ميکِشيد 663 01:40:59,687 --> 01:41:04,022 : مَردِ روستايي بر سرِ اسب فرياد کِشيد "!آه، اي حيوانِ زبان نفهم" 664 01:41:04,358 --> 01:41:06,608 او همواره بر حسبِ عادت" ".با اسبش به همين لحن سخن ميگفت 665 01:41:21,667 --> 01:41:25,127 !عاليجناب، عاليجناب .دون «تانکرِدي» تشريف آوردن 666 01:41:25,713 --> 01:41:30,048 ايشون در حياط مشغولِ .تخليه يِ اسباب و وسايلشون هستن 667 01:41:44,397 --> 01:41:47,398 ،زياد جلو نياييد، دايي جان !آخه مثلِ موش آب کِشيده شدم 668 01:41:49,402 --> 01:41:51,736 .چقدر از ديدنِ دوباره ات خوشحالم - .من هم همينطور - 669 01:41:52,071 --> 01:41:55,406 «تانکرِدي»، فکرش رو بکُن، چقدر «آنجليکا» .از شنيدنِ خبرِ اومدنت خوشحال ميشه 670 01:41:55,742 --> 01:41:58,409 معذرت ميخوام، ولي احساساتي شدن .باعث شد فراموش بکُنم 671 01:41:58,745 --> 01:42:03,414 .ايشون دوستِ من، جنابِ کُنت «کاورياگي» هستن .قبلاً همراه ژنرال به اين ويلا اومده بودن 672 01:42:04,417 --> 01:42:07,752 ،و اون هم گماشته ام .لانچره موروني»-ه» 673 01:42:12,050 --> 01:42:15,384 ما منتظرت بوديم، اما فکر نميکرديم .بتوني تويِ اين وضعيتِ آب و هوايي بياي 674 01:42:16,679 --> 01:42:19,722 !با وجودِ طوفان، خودش رو رسوند 675 01:42:23,060 --> 01:42:25,727 شنيده بودم اينجا .هرگز بارون نميباره 676 01:42:26,063 --> 01:42:29,856 ولي خداوندا، اين دو روزِ گذشته اينقدر بارون باريده .که انگار وسطِ دريا هستيم! بله، واقعاً همينطوره 677 01:42:46,083 --> 01:42:51,086 زن دايي، ايشون جنابِ کُنت «کاورياگي» اهلِ «ميلان» هستن. قبلاً باهاشون .تويِ «پالرمو» ملاقات کرده بودين، وقتي که همراه ژنرال اومده بودن 678 01:42:59,012 --> 01:43:03,640 !پس خيال ميکرديد تويِ «سيسيل» بارون نمياد؟ !ولي همينطور که ميبينيد داره شُر شُر ميباره 679 01:43:04,767 --> 01:43:09,395 ،يه وقت خيال نکُنيد اينجا خبري از سينه پهلو هم نيست !چون سر از تختخواب در مياريد 680 01:43:11,524 --> 01:43:15,609 «ميمي»، تويِ اتاقِ «تانکرِدي» .و اتاقِ مهمانمون آتش روشن کُن 681 01:43:15,778 --> 01:43:20,114 برايِ اون سرباز هم اتاقِ بغلي رو !آماده کُن. يالا، يالا، يالا 682 01:43:32,128 --> 01:43:34,169 .سر در نميارم، پسرها 683 01:43:34,630 --> 01:43:36,463 ،شما دفعه يِ قبل .لباسِ قرمزِ خرچنگي پوشيده بوديد 684 01:43:36,799 --> 01:43:38,465 منظورتون چيه؟ 685 01:43:39,301 --> 01:43:43,762 «نکُنه شما افرادِ «گاريبالدي ديگه اون لباسِ قرمز رنگ رو نميپوشيد؟ 686 01:43:44,597 --> 01:43:46,597 !آخه افرادِ «گاريبالدي» کدومه؟ 687 01:43:47,267 --> 01:43:49,225 ،ما قبلاً جزءِ افرادش بوديم .اما حالا ديگه اون قضيه تمام شده 688 01:43:49,436 --> 01:43:51,436 ،«در حالِ حاضر من و «کاورياگي ... به لطفِ خدا 689 01:43:51,813 --> 01:43:55,606 افسرانِ کادرِ ارتشِ .اعليحضرت پادشاه ايتاليا هستيم 690 01:43:56,443 --> 01:43:59,944 ،وقتي دستور به منحل شدنِ ارتشِ «گاريبالدي» دادن : ما دو انتخاب بيشتر نداشتيم 691 01:44:00,280 --> 01:44:02,947 ،يا بايد به خونه برميگشتيم .يا به ارتشِ سلطنتي ملحق ميشديم 692 01:44:03,283 --> 01:44:06,951 پس ما و خيلي هايِ ديگه .تصميم گرفتيم به ارتشِ منظم بپيونديم 693 01:44:07,287 --> 01:44:10,288 ما که نميتونستيم پيشِ اون جماعت بمونيم؛ ميتونستيم، «کاورياگي»؟ 694 01:44:10,623 --> 01:44:11,789 !عجب اوباشي بودن 695 01:44:11,958 --> 01:44:15,293 اون وحشي ها فقط به دردِ اين ميخوردن !که بذارنشون سينه يِ ديوار! همين و بس 696 01:44:15,628 --> 01:44:18,921 .حالا ما افسرانِ کادر هستيم 697 01:44:19,090 --> 01:44:21,966 و ديگه مردم از اين وحشت ندارن !که مُرغ و خروس هاشون رو بدزديم 698 01:44:22,302 --> 01:44:24,260 تويِ مسير وقتي داشتيم ... به «پالرمو» مي اومديم 699 01:44:24,971 --> 01:44:29,724 ،"فقط کافي بود بگيم : "طبقِ دستورِ اکيدِ اعليحضرتِ همايوني !و خيلي راحت اسب هايِ جديد گير مي آورديم 700 01:44:30,309 --> 01:44:34,311 .بعداً همه چيز رو برام تعريف کُنيد .فعلاً بريد دوش بگيريد و لباس عوض کُنيد 701 01:44:42,654 --> 01:44:46,990 اول ميخوام حلقه اي که برايِ .آنجليکا» خريدم رو نشونتون بدم» 702 01:45:04,009 --> 01:45:07,010 ،من متخصص نيستم .ولي اين حلقه به نظر خيلي قيمتيه 703 01:45:08,012 --> 01:45:11,347 قشنگه، نه؟ ازش خوشت مياد؟ - .خيلي زياد - 704 01:45:22,360 --> 01:45:24,693 پولِ زيادي بابتش پرداخت کردي؟ 705 01:45:25,029 --> 01:45:30,032 من پولِ شما رو بدرستي خرج کردم. البته اعتراف ميکُنم .هنوز از تمامِ پولي که به من داديد استفاده نکردم 706 01:45:30,368 --> 01:45:34,036 ... هنوز از اون مبلغ به اندازه اي باقي مونده که بشه باهاش - !هديه يِ خداحافظي خريد؟! متوجه هستم - 707 01:45:35,706 --> 01:45:38,707 !پس جناب ستوانِ ما برگشتن اين چيه دستتون؟ 708 01:45:39,043 --> 01:45:41,377 .«يک هديه يِ ناقابل برايِ بانو «کونچِتا - .اوه، خيلي محبتت کرديد - 709 01:45:43,714 --> 01:45:48,384 .ديوانِ اشعارِ آلئاردي». اميدوارم ازش خوشش بياد» - .بله، اميدوارم اينطور باشه - 710 01:46:00,146 --> 01:46:03,398 ،«اين ديوانِ اشعارِ «آلئاردي .شاعرِ محبوبِ منه 711 01:46:03,733 --> 01:46:07,735 .اگه اجازه بديد ميخوام به شما هديه اش کُنم .دادم حرفِ اولِ اسمتون رو روش حک کردن 712 01:46:11,074 --> 01:46:15,076 هميشه ناشنوا»؟ اين يعني چي؟» من که به هيچ وجه مشکلِ شنوايي ندارم؟ 713 01:46:15,704 --> 01:46:17,161 ناشنوا نسبت به !آه هايِ من 714 01:46:23,378 --> 01:46:27,046 ،معذرت ميخوام ... ولي شنيدم که 715 01:46:44,732 --> 01:46:47,733 .هديه اي از طرفِ «تانکرِدي» تو - .اوه، متشکرم - 716 01:46:48,736 --> 01:46:51,069 .بايد از دايي جانِ من هم متشکر باشي - .متشکرم - 717 01:47:33,529 --> 01:47:38,574 !«آنجليکا»! «تانکرِدي» کجا هستيد؟ 718 01:48:07,813 --> 01:48:09,813 ميدونستي اونجا !پُر از موشه؟ 719 01:48:40,845 --> 01:48:42,177 .دنبالم بيا 720 01:49:13,210 --> 01:49:15,544 !«آنجليکا» کجا رفتي؟ 721 01:49:51,581 --> 01:49:53,247 !«تانکرِدي» کجا هستي؟ 722 01:50:10,599 --> 01:50:13,934 .من رو ترسونديد شما ميدونستيد اينجا موش داره؟ 723 01:50:14,269 --> 01:50:16,937 .تويِ همچين خونه يِ متروکي تعجبي هم نداره ولي «تانکرِدي» کجاست؟ 724 01:50:17,272 --> 01:50:19,272 .نميتونم پيداش کُنم 725 01:50:19,900 --> 01:50:23,235 آنجليکا»! «تانکرِدي»! شما کجا هستيد؟» - .بياييد بريم - 726 01:50:27,908 --> 01:50:29,908 !ترسوندمت، مگه نه؟ - !آره - 727 01:50:33,539 --> 01:50:36,122 !داره ميادش !بيا فرار کُنيم 728 01:50:36,583 --> 01:50:41,127 !اوه، نه! دوباره داريد کجا ميريد؟! بَسّه ديگه !من يکي ديگه از اين بازي خسته ام شد 729 01:50:41,463 --> 01:50:45,048 .اين عمارت چقدر بزرگه چند تا اتاق داره؟ 730 01:50:45,259 --> 01:50:48,260 ،هيچ کس نميدونه .حتي داييِ من هم نميدونه 731 01:50:48,595 --> 01:50:52,597 هميشه ميگه منزلي که تمامِ اتاق هاش رو بشناسيد !ارزش نداره داخلش زندگي کُنيد 732 01:50:56,936 --> 01:51:00,187 .بياييد بريم پيشش، طفلک تنها مونده - پس بقيه چي شدن؟ - 733 01:51:00,606 --> 01:51:02,356 .کونچِتا» برگشته به باغ» 734 01:51:03,943 --> 01:51:06,151 فرانچسکو پائولو» رو هم» ... دايي-ت فرستاد 735 01:51:06,612 --> 01:51:08,362 .به پيشبازِ مهمانتون بره 736 01:51:08,614 --> 01:51:11,282 چه مهماني؟ - .نميدونم. قرار بود از «تورين» بياد - 737 01:51:12,618 --> 01:51:14,827 !هي، يالا بيا بريم 738 01:51:15,288 --> 01:51:18,038 نه، نه، ديگه حوصله يِ ديدنِ .هيچ چيز رو ندارم 739 01:51:18,624 --> 01:51:24,461 !ميخوام برم. اصلاً من اينجا دارم چکار ميکُنم؟ .کونچِتا» من رو دوست نداره» 740 01:51:24,630 --> 01:51:26,630 تو اصلاً باهاش حرف زدي؟ 741 01:51:26,966 --> 01:51:29,425 .بي فايده ست ... احساس ميکُنم که در نظرِ اون 742 01:51:29,635 --> 01:51:36,223 من يه کِرم بيشتر نيستم! پس بايد يه خانم کِرم !پيدا کُنم که ديگه از بودنِ کنارِ من چندشش نشه 743 01:51:37,976 --> 01:51:42,645 .باهاش صحبت کُن. بعداً برايِ تصميم گرفتن فرصت هست .يا شايد هم اينطوري بهتر باشه 744 01:51:43,815 --> 01:51:48,985 .بذار برات توضيح بدم. «کونچِتا» يک سيسيليِ اصيله .هرگز اين جزيره رو ترک نکرده 745 01:51:49,321 --> 01:51:54,324 اصلاً چطور ميتونه «ميلان» رو تحمل کُنه؟ شهري که بايد يک ماه !زير و روش کرد تا بشه يه ماکارونيِ درست و حسابي پيدا کرد؟ 746 01:51:54,659 --> 01:51:59,662 من خودم واسش صندوق صندوق از اين !ماکاروني اي که ميگي ميارم، حتي بزرگتر از اين 747 01:52:00,999 --> 01:52:03,416 خُب، ديگه از هم جدا بشيم، باشه؟ 748 01:52:29,693 --> 01:52:33,528 .کُنتِ بيچاره. فايده اي نداره .کونچِتا» نميخواد باهاش صميمي بشه» 749 01:52:33,697 --> 01:52:37,366 !کونچِتا»يِ احمق» !اصلاً معلوم هست اين دختره دنبالِ چيه؟ 750 01:52:38,035 --> 01:52:41,703 کاورياگي» پسرِ خوش قيافه ايه، از خانواده يِ» .اسم و رسم داريه، و مالکِ زمين هايي در «بريانتزا»ست 751 01:52:42,039 --> 01:52:45,040 : دقيقاً همون چيزيه که بهش ميگن "!به تور زدنِ بي نقص" 752 01:52:53,425 --> 01:52:56,426 .کونچِتا» هنوز عاشقِ توئه» 753 01:53:00,431 --> 01:53:02,765 .به همين علته که «کاورياگي» رو با خودت آوردي اينجا - !بي خيال - 754 01:53:06,771 --> 01:53:09,438 .آره، من فکر ميکُنم اينطوريه 755 01:53:11,442 --> 01:53:13,109 .نه، اصلاً اينطوري نيست 756 01:53:18,116 --> 01:53:21,784 .پس خوب گوش کُن .حق با «کونچِتا»ست 757 01:53:22,120 --> 01:53:27,331 ازدواج کردن با همچين کسي، اون هم با وجودِ ... عشقي که به تو داره، درست مثلِ کوبيدنِ 758 01:53:31,462 --> 01:53:36,924 !کوبيدنِ آب در هاونه؟ - !بذار بگيم مثلِ کوبيدنِ شرابِ «مارسالا» در هاونه - 759 01:53:56,486 --> 01:54:00,822 چه اتاق هايِ عجيبي هستن. اصلاً چطور ممکنه کسي تويِ همچين دخمه اي زندگي کرده باشه؟ 760 01:54:01,158 --> 01:54:03,491 در واقع تا حالا هيچکس اينجا .زندگي نکرده، عشقم 761 01:54:04,161 --> 01:54:08,496 اجدادِ من فقط به اينجا ميومدن برايِ اينکه ،قانون شکني هايِ کوچيکشون رو انجام بدن 762 01:54:08,832 --> 01:54:12,834 به اينصورت که برايِ خودشون خاطراتي استثنايي فراهم کُنن .کاملاً متفاوت از خاطراتِ انسان هايِ فانيِ معمولي 763 01:54:15,839 --> 01:54:17,839 قانون شکني؟ - .همينطوره - 764 01:54:22,053 --> 01:54:23,844 ،چون به کسالت رسيده بودن !عشقم 765 01:54:49,622 --> 01:54:52,956 معذرت ميخوام، شما عاليجناب آيمونه شوالي ده مونتِرزوئولو» هستيد؟» 766 01:54:53,626 --> 01:54:54,958 .بله، خودم هستم 767 01:54:55,127 --> 01:54:57,628 .من پسرِ شاهزاده «سالينا» هستم 768 01:55:00,299 --> 01:55:04,635 پدرم من رو فرستادن تا از شما دعوت کُنم .در قصرِ ما اقامت کُنيد 769 01:55:05,053 --> 01:55:06,969 .از لطفتون بسيار ممنونم 770 01:55:07,138 --> 01:55:09,472 .خواهش ميکُنم کلاهتون رو به سرتون بذاريد .آفتابِ شهرِ ما خيلي شديده 771 01:55:09,808 --> 01:55:11,474 بله، متشکرم. خودِ شما هم .همين کار رو بکُنيد 772 01:55:12,143 --> 01:55:17,480 قصدِ من اين بود که بعد از صحبت با شاهزاده .بي درنگ اينجا رو ترک کُنم 773 01:55:17,816 --> 01:55:21,150 در هر صورت، برايِ صحبت کردن با پدرم .مجبور هستيد به منزلمون بياييد 774 01:55:34,165 --> 01:55:36,624 همون قصريه که اون بالاست؟ - .بله، عاليجناب - 775 01:55:37,043 --> 01:55:38,709 «تانکرِدي» و «آنجليکا» کجا هستن؟ 776 01:55:39,045 --> 01:55:40,040 .طبقه يِ بالا که نبودن 777 01:55:40,043 --> 01:55:42,381 .فکر نکُنم داخلِ عمارت باشن .حتماً برگشتن تويِ باغ 778 01:55:44,259 --> 01:55:48,594 وحشتناکه! ميدونيد که من بايد .هميشه ملازمِ خانمِ «آنجليکا» باشم 779 01:56:24,715 --> 01:56:26,631 اصلاً ممکنه روزي برسه که ديگه دوستت نداشته باشم؟ 780 01:56:42,398 --> 01:56:44,064 .انگار ترسيدي 781 01:56:45,693 --> 01:56:50,696 هر چند الان طالبت هستم، ولي مطمئن باش .تا وقتي همسرم نشدي، تصرفت نميکُنم 782 01:57:04,378 --> 01:57:07,046 ،پاهام ديگه توان ندارن .بايد ببخشيد 783 01:57:25,065 --> 01:57:27,065 .اوه، نگاه کُن .مهمون داره مياد 784 01:58:22,454 --> 01:58:24,454 دقيقاً با شما چه کاري داره؟ 785 01:58:26,458 --> 01:58:31,795 «نميدونم. الان به مدتِ يک ماهه که به تمامِ «سيسيل .مسافرت کرده. لابد آدمِ خيلي تنهاييه 786 01:58:32,131 --> 01:58:35,799 حتماً روغني که تويِ غذامون بود .دل و روده اش رو بدجور به هم ريخته 787 01:58:36,135 --> 01:58:39,803 ،احتمالاً تنها ترسش از اين باشه که کاردِ يک راهزن به شکمش بخوره !چون ظاهراً هنوز هم به شکمش خيلي اهميت ميده 788 01:58:41,139 --> 01:58:43,806 مايلم بهش پيشنهادِ .ورق بازي بدم 789 01:58:55,820 --> 01:59:00,740 ،«جنابِ «شوالي مايليد ورق بازي کُنيم؟ 790 01:59:00,950 --> 01:59:05,494 ،عاليجناب، اگر افتخارِ صحبت کردن بديد .بسيار ممنون ميشم. چون فردا بايد برم 791 01:59:05,830 --> 01:59:08,831 فردا بريد؟ مگر اينجا احساسِ راحتي نميکُنيد؟ 792 01:59:11,169 --> 01:59:12,835 ،اوه نه .به هيچ وجه 793 01:59:13,171 --> 01:59:15,838 ،جنابِ «شواليِ» عزيز ،شما الان در خانه يِ من هستيد 794 01:59:16,090 --> 01:59:18,841 و من شما رو تا هر وقت که !دوست داشته باشم گروگان ميگيرم 795 01:59:22,721 --> 01:59:25,847 !حواستون به پدر «پيرّونه» باشه، چون خيلي بلا ست !هميشه تويِ بازي برنده ميشه 796 01:59:26,516 --> 01:59:29,851 .خواهش ميکُنم بفرماييد بشينيد .من خودم همبازيِ شما ميشم 797 01:59:35,192 --> 01:59:37,192 من امتيازات رو .حساب ميکُنم 798 01:59:59,216 --> 02:00:03,885 معذرت ميخوام، شما واقعاً اهلِ «ميلان» هستيد؟ !پس چطور شد که از اينجا سر درآورديد؟ 799 02:00:05,221 --> 02:00:09,556 ،هر چند دارم از ميهمان نوازيِ شاهزاده سوءاستفاده ميکُنم .ولي واقعاً اينجا رو مثلِ خونه يِ خودم ميدونم 800 02:00:46,469 --> 02:00:51,973 ،«اگه مايل باشيد «دونافوگاتا» رو ببينيد، جنابِ «شوالي .من حاضرم راهنماتون بشم و عمارتِ بارون «موتولو» رو بهتون نشون بدم 801 02:00:52,600 --> 02:00:54,934 ،«فرانچسکو پائولو» !دوباره شروع نکُن 802 02:00:55,270 --> 02:00:57,520 اون عمارت ديگه خاليه. الان تمامِ خانواده شون ،در «جيرجِنتي» زندگي ميکُنن 803 02:00:57,939 --> 02:01:02,608 ،از ده سال قبل، زماني که راهزن ها .پسرِ بارون رو در ازايِ فديه ربودند 804 02:01:03,278 --> 02:01:07,280 بيچاره ها، خدا ميدونه مجبور شدن .بابتِ آزاديش چقدر پول پرداخت کُنن 805 02:01:07,615 --> 02:01:12,952 نه، اونها هيچ پولي پرداخت نکردن، اون ها هم مثلِ بقيه يِ .مردمِ اينجا، در مضيقه يِ مالي بودن و پولِ نقد در دست نداشتن 806 02:01:13,288 --> 02:01:17,957 ،ولي به هر حال پسرشون رو بهشون پس دادن .البته تکه هايِ بدنش رو 807 02:01:18,960 --> 02:01:22,295 تکه هاش، عاليجناب؟ واقعاً داريد راست ميگيد؟ 808 02:01:22,630 --> 02:01:25,298 .بله، تکه هاش .بدنِ قطعه قطعه شده اش رو 809 02:01:25,967 --> 02:01:28,759 اول انگشتِ سبابه يِ .دستِ راستش رو فرستادن 810 02:01:28,927 --> 02:01:32,137 ،و يک هفته بعد .پايِ چپش رو 811 02:01:32,306 --> 02:01:35,307 و نهايتاً تويِ سبدي که روش ... با لايه اي از انجير پوشونده شده بود 812 02:01:35,976 --> 02:01:38,643 .سَرِ-ش رو فرستادن 813 02:01:39,646 --> 02:01:42,647 ،«فرانچسکو پائولو» !اين قصه ها رو تموم کُن 814 02:01:43,317 --> 02:01:47,235 ،البته من خودم به چشم نديدم، چون بچه بودم .اما پدرم برام تعريف کرده 815 02:01:48,655 --> 02:01:50,947 به نظرِ بنده، پليسِ حکومتِ «بوربن» ها .بسيار بي کفايت بود 816 02:01:51,116 --> 02:01:53,325 !«بدونِ ترديد، جنابِ «شوالي !بدونِ ترديد 817 02:01:53,869 --> 02:01:58,997 ما هم در شهرستانِ خودمون حوادثِ تأسف بارِ .مشابهي داشتيم. پدرِ من پيشکار بود 818 02:02:00,459 --> 02:02:04,002 ،که شغلِ پُرمخاطره ايه .دستِ کم تا همين اواخر اينطور بود 819 02:02:04,338 --> 02:02:07,005 هم برايِ خودش .و هم برايِ خانواده اش 820 02:02:07,674 --> 02:02:11,343 ،هر وقت شهرباني در اينجا مستقر بشه .تمامِ ماجراهايي از اين دست خاتمه پيدا ميکُنه 821 02:02:11,511 --> 02:02:14,136 حتي برعکسِ بعضي از ... تبليغاتي که ميشه 822 02:02:14,305 --> 02:02:18,682 حرمتِ کليسا اعاده ميشه و دوباره ازش .پشتيباني خواهد شد، درست مثلِ سابق 823 02:02:19,018 --> 02:02:21,018 بياييد اميدوار باشيم .کمي بهتر از سابق 824 02:02:21,354 --> 02:02:26,357 «چون همين 5 سال پيش، معاونِ کشيشِ بخشِ «سانتا نينفا .در حينِ اجرايِ مراسمِ عشايِ رباني به قتل رسيد 825 02:02:27,026 --> 02:02:30,027 !چقدر وحشتناک يعني تويِ کليسا بهش شليک کردن؟ 826 02:02:30,363 --> 02:02:32,363 ،شليک نه .جنابِ «شواليِ» عزيز 827 02:02:32,698 --> 02:02:35,699 ما اينقدر کاتوليک هايِ مومني هستيم .که چنين بي حرمتي به مقدسات ازمون سر نزنه 828 02:02:36,035 --> 02:02:39,370 ،نه، تنها کاري که کردن .ريختنِ مقداري زهر در شرابِ مراسم بود 829 02:02:39,705 --> 02:02:43,040 همونطور که گفتم اونقدر بصيرت داشتند !که آيينِ نمازِ جماعت رو بر هم نزنن 830 02:02:43,376 --> 02:02:48,712 اما چه کسي اين کار رو کرد؟ معاونِ کشيش .اينقدر آدمِ نازنيني بود که هيچ دشمني نداشت 831 02:02:50,049 --> 02:02:53,384 !خيلي جالبه، شاهزاده !بي اندازه ماجرايِ جذابيه 832 02:02:53,718 --> 02:02:56,761 شما بايد رُمان نويس بشيد، چون داستانهايي !از اين دست رو خيلي خوب تعريف ميکُنيد 833 02:02:57,722 --> 02:03:02,058 !بله، اينها همه داستان هستند! حرفم رو باور کُنيد .جنابِ «شوالي»، ميدونيد که من اهلِ «ميلان» هستم 834 02:03:02,394 --> 02:03:04,727 .سيسيل» سرزمينِ عظيميه» 835 02:03:05,730 --> 02:03:08,398 ... پس از اين الحاقِ فرخنده 836 02:03:09,067 --> 02:03:14,737 منظورم اينه که پس از اتحادِ باشکوه ... «سيسيل» و پادشاهيِ «ساردينيا» 837 02:03:15,407 --> 02:03:18,074 ... حکومتِ «تورين» قصد داره 838 02:03:18,410 --> 02:03:23,079 برخي از اشخاصِ برجسته يِ «سيسيل» رو .به عنوانِ سناتورهايِ مجلسِ شاهنشاهي معرفي کُنه 839 02:03:23,748 --> 02:03:27,083 البته نامِ شما در ميانِ .اولين هايِ فهرست بود 840 02:03:27,419 --> 02:03:30,086 نام و شهرتي که بواسطه يِ ،اصالت و قدمتش پُرآوازه شده 841 02:03:30,422 --> 02:03:33,631 بواسطه يِ وجهه و اعتباري ،که اين نام متضمنش هست 842 02:03:34,759 --> 02:03:41,764 مضاف بر فرهيختگي، وقار و آزادمنشي اي .که شما در طيِ حوادثِ اخير نشون داديد 843 02:03:43,100 --> 02:03:45,434 پيش از اينکه فهرستِ اسامي رو ... به «تورين» ارسال کُنم 844 02:03:45,769 --> 02:03:48,895 مقاماتِ بالاترِ بنده فکر کردند مناسب تر اين هست ... که موضوع رو شخصاً به اطلاعتون برسونم 845 02:03:49,440 --> 02:03:52,441 و ازتون جويا بشم که آيا .اين پيشنهاد رو بابِ ميلتون ميبينيد يا خير 846 02:03:53,110 --> 02:03:56,111 هيأتِ دولت بسيار اميدوار هستند .که شما پيشنهاد رو بپذيريد 847 02:03:57,448 --> 02:03:59,573 هدفِ اصليِ مأموريتِ من .همين بود 848 02:04:00,242 --> 02:04:07,122 که البته موجب شد افتخارِ آشنايي با شما .و اين قصرِ مجلل نصيبم بشه 849 02:04:13,464 --> 02:04:15,464 ،برام توضيح بديد ،«جنابِ «شوالي 850 02:04:16,133 --> 02:04:20,135 که سناتور بودن يعني چي؟ 851 02:04:20,803 --> 02:04:25,806 واقعاً چه چيزيه؟ ... يک عنوانِ افتخاريِ تزئيني و يا 852 02:04:26,225 --> 02:04:30,478 ولي شاهزاده، مجلسِ سنا بلند پايه ترين .ارگان در حکومتِ پادشاهيِ ماست 853 02:04:30,813 --> 02:04:34,482 همه چيز در اونجا ،به بحث و بررسي گذاشته ميشه 854 02:04:34,817 --> 02:04:40,488 و طرح هايِ پيشنهادي توسطِ دولت .برايِ پيشرفتِ کشور، تصويب و يا رد ميشن 855 02:04:41,157 --> 02:04:44,033 ... وقتي شما سناتور باشيد 856 02:04:44,494 --> 02:04:47,495 به ما اين فرصت رو ميديد که صدايِ سرزمينِ زيباتون رو بشنويم؛ 857 02:04:47,830 --> 02:04:51,165 سرزميني که حالا چشمِ اندازِ ،دنيايِ مدرن رو در برابرِ خودش داره 858 02:04:51,501 --> 02:04:56,837 ،سرزميني که زخم هايِ فراواني برايِ درمان داره .و آرزوهايِ بلندپروازانه يِ بسياري که بايد محقق بشن 859 02:04:58,841 --> 02:05:00,841 .«گوش کُنيد، جنابِ «شوالي 860 02:05:02,177 --> 02:05:05,512 از هيأتِ دولت بسيار سپاسگزارم .که من رو به عنوانِ عضوِ مجلسِ سنا در نظر داره 861 02:05:06,181 --> 02:05:11,184 اگر اين، صرفاً يک عنوانِ افتخاري بود ... که فقط به دردِ ثبت در کارتِ معرفيِ من ميخورد 862 02:05:11,853 --> 02:05:13,520 با کمالِ ميل .قبول ميکردم 863 02:05:14,856 --> 02:05:17,857 ،اما از اونجايي که اينطور نيست، خير .نميتونم قبول کُنم 864 02:05:21,863 --> 02:05:24,656 من نماينده يِ طبقه يِ کهنِ اشراف ،محسوب ميشم 865 02:05:25,200 --> 02:05:28,201 طبقه اي که بر حسبِ تقدير ،با رژيمِ سابق در توافق و مصالحه بود 866 02:05:28,537 --> 02:05:31,871 و اگر نگيم بواسطه يِ منافعِ مشترک، دستِ کم بواسطه يِ .شايستگي هايِ خودش با رژيمِ سابق در پيوند بود 867 02:05:32,541 --> 02:05:38,878 و حالا نسلِ بداقبالِ من بينِ دنيايِ کهنه و نو معلق شده .و در هيچکدام از اين دو دنيا احساسِ راحتي نميکُنه 868 02:05:39,881 --> 02:05:42,882 به علاوه، مطلقاً هيچ .غل و غشي در کارِ من نيست 869 02:05:43,551 --> 02:05:47,302 مجلسِ سنا با کسي مثلِ من چه ميتونه بکُنه؟ ... با يک قانونگذارِ بي تجربه 870 02:05:47,471 --> 02:05:52,224 که فاقدِ حسِ خودفريبيه، حسي که برايِ .هدايت و راهبريِ ديگران اساسي و ضروريه 871 02:05:52,893 --> 02:05:57,229 ،نه، من قصد ندارم رويِ سياست انگشت بذارم .چون خيلي زود، اون رو گاز گرفته و خواهند کَند 872 02:05:58,566 --> 02:06:01,233 .شاهزاده، باورم نميشه 873 02:06:02,903 --> 02:06:07,239 شما واقعاً در رد کردنِ هر گونه امکانِ ... تخفيف دادنِ فقرِ مادي 874 02:06:07,575 --> 02:06:14,246 «و بينواييِ و جهالتِ معنوي که «سيسيل در حالِ حاضر در اون غوطه ميخوره، جدي هستيد؟ 875 02:06:14,915 --> 02:06:18,250 .«ما ديگه پير هستيم، جنابِ «شوالي .خيلي پير 876 02:06:18,919 --> 02:06:23,589 ما به مدتِ 25 قرن، تمدن هايِ ،باشکوهي رو در خود داشته ايم 877 02:06:23,924 --> 02:06:28,260 تمدن هايي که همگي از خارج وارد شده و هيچکدام .توسطِ ما بوجود نيومدند، و هيچکدام از اينجا پا نگرفتند 878 02:06:28,595 --> 02:06:31,929 به مدتِ 2500 سال، ما هيچ چيز نبوديم .به جز يک مستعمره 879 02:06:32,265 --> 02:06:34,932 ،نميگم اين تقصيرِ منه .بلکه اين تقصيرِ همه يِ ماست 880 02:06:35,268 --> 02:06:38,269 ،اما حالا ديگه نايي برامون باقي نمونده .ما پوچ و تُهي هستيم، و از پا دراومده ايم 881 02:06:38,605 --> 02:06:40,313 ولي شاهزاده، حالا ديگه تمامِ .اين چيزها که گفتيد، به پايان رسيده 882 02:06:40,940 --> 02:06:46,319 ،حالا ديگه «سيسيل» سرزميني مغلوب در برابرِ فاتحين نيست .بلکه تکه اي آزاد از يک کشورِ آزاده 883 02:06:48,948 --> 02:06:52,617 ،شما قصد و نيتِ خير داريد .ولي ديگه خيلي دير شده 884 02:07:18,977 --> 02:07:24,314 خواب، جنابِ «شواليِ» عزيز؛ ،يک خوابِ طولاني چيزيه که «سيسيلي»ها بهش احتياج دارند 885 02:07:24,983 --> 02:07:28,652 و همواره از کسي که قصدِ بيدار کردنشون رو داشته باشه ،نفرت و کينه به دل خواهند گرفت 886 02:07:29,321 --> 02:07:32,322 حتي اگر اين بيدار کردن .با وعده يِ هدايايِ نفيس باشه 887 02:07:33,659 --> 02:07:39,329 و بينِ خودمون باشه، شک دارم حکومتِ پادشاهيِ جديدمون .برايِ ما هدايايِ چنداني در آستين داشته باشه 888 02:07:43,001 --> 02:07:47,671 ،نزدِ ما، هر گونه عملِ بيروني، حتي خشونت .نشانه يِ اشتياق به فراموشيه 889 02:07:54,345 --> 02:07:59,014 ،تنها شهوتِ ما .ميل به فراموشيه 890 02:07:59,684 --> 02:08:03,352 ،تيراندازي ها و خنجر زدن هايِ ما .ميل به مرگ هستند 891 02:08:04,021 --> 02:08:08,691 ،تنبليِ ما ،شيرينيِ نافذِ شربتِ ما 892 02:08:09,360 --> 02:08:15,364 ،ميلي هستند برايِ نوعي ايستاييِ شهواني .که باز هم به مرگ ره ميبره 893 02:08:29,046 --> 02:08:31,714 شاهزاده، به نظرتون مبالغه نميفرماييد؟ 894 02:08:32,383 --> 02:08:37,845 .من در «تورين» با «سيسيلي»ها زياد برخورد داشتم .و اونها به همه چيز شباهت داشتن، به جز آدمهايِ تنبل 895 02:08:38,722 --> 02:08:42,056 .منظورم رو خوب توضيح ندادم .«متأسفم، جنابِ «شوالي 896 02:08:42,392 --> 02:08:45,393 ،من گفتم : «سيسيلي»ها .در حاليکه منظورم «سيسيل» بود 897 02:08:46,396 --> 02:08:50,398 ،اين محيط ... اين چشم اندازِ خشن 898 02:08:50,734 --> 02:08:53,735 ،آب و هوايِ بي رحم .اين تنشِ مدام که در همه چيز جاريه 899 02:08:54,070 --> 02:08:58,740 ،اما ميشه به شرايطِ آب و هوايي فائق اومد ،ميشه چشم اندازها رو اصلاح کرد 900 02:08:59,409 --> 02:09:02,785 تا سابقه و خاطره يِ .حکومت هايِ بدِ گذشته پاک بشه 901 02:09:03,413 --> 02:09:05,538 مطمئناً «سيسيلي»ها .مايل به بهبود و پيشرفت هستند 902 02:09:06,082 --> 02:09:10,418 حرف هايي که گفتيد رو رد نميکُنم، به غير از اون قسمتش .«مربوط به امکانِ موفقيت در بيدار کردنِ مردمِ جزيره يِ «سيسيل 903 02:09:11,087 --> 02:09:16,090 فقط بايد بر رويِ نسلِ بسيار جوان کار کرد. چون حتي در .بيست سالگي هم پوسته يِ شخصيت شکلِ خودش رو پيدا کرده 904 02:09:17,092 --> 02:09:18,759 ... مَرداني که شما نياز داريد 905 02:09:19,094 --> 02:09:24,431 بايد بدونند چگونه منافعِ شخصي-شون رو .با آرمانگراييِ مبهمِ عمومي تطبيق بدند 906 02:09:27,770 --> 02:09:31,104 اجازه هست نظري بدم تا شما اون رو به مقاماتِ ارشدتون منتقل کُنيد؟ 907 02:09:31,774 --> 02:09:35,442 شخصي هست که مايلم نامش رو .برايِ مجلسِ سنا پيشنهاد بدم 908 02:09:41,116 --> 02:09:45,452 ... اسمش هست .«کالوجِرو سِدارا» 909 02:09:46,455 --> 02:09:49,456 قابليت هايِ او برايِ انتخاب شدن .بسيار بيشتر از منه 910 02:09:49,792 --> 02:09:54,127 به من گفته شده که نامِ خانوادگيش .به زودي، به قدمتِ نامِ خانواده يِ ما خواهد شد 911 02:09:55,130 --> 02:09:59,132 .او صاحبِ چيزي بيش از به قولِ شما، وجهه و اعتباره .او صاحبِ قدرته 912 02:10:00,134 --> 02:10:04,804 ،هر چند شايد آدمِ تحصيلکرده اي نباشه .ولي به نوعي، دارايِ تجربياتي عملي و استثنايي ست 913 02:10:05,473 --> 02:10:09,475 عملکردش در شرايطِ بحرانيِ ماه مِي .بسيار حائزِ اهميت بود 914 02:10:09,811 --> 02:10:11,811 تا جايي که به ... استعداد مربوط ميشه 915 02:10:16,818 --> 02:10:19,151 گمان نميکُنم که او ،چيزي بيش از من داشته باشه 916 02:10:19,487 --> 02:10:24,031 اما او به اندازه يِ کافي زيرک هست که از استعدادهاش .بهره ببره. کسي که شما دنبالش هستيد اونه 917 02:10:26,828 --> 02:10:30,496 «بله، بله، راجع به «سِدارا .چيزهايي شنيده ام 918 02:10:32,166 --> 02:10:35,501 اما اگه انسان هايِ صادق و شرافتمندي ... مثلِ شما، کنار بکِشند 919 02:10:35,837 --> 02:10:39,839 راه برايِ کساني باز ميشه که نه روشن بيني دارند ،و نه پايبندِ محظوراتِ اخلاقي هستند 920 02:10:40,174 --> 02:10:45,511 درست مثلِ «سِدارا»؛ و اونوقت حتي قرن ها هم .که بگذره، وضع به همين منوال خواهد بود 921 02:10:46,513 --> 02:10:51,182 ،به ندايِ وجدانتون گوش بديد، شاهزاده .نه به حقايقِ ناگواري که درباره شون صحبت کرديد 922 02:10:56,523 --> 02:11:00,442 شاهزاده، ازتون استدعا دارم .با ما همکاري کُنيد 923 02:11:04,197 --> 02:11:09,868 ،«شما يک نجيب زاده هستيد، جنابِ «شوالي .و من آشنايي با شما رو امتيازي برايِ خودم محسوب ميکُنم 924 02:11:10,537 --> 02:11:12,871 راجع به همه چيز .کاملاً حق با شماست 925 02:11:14,875 --> 02:11:19,544 به غير از اينکه گفتيد «سيسيلي»ها .خواهانِ پيشرفت هستند 926 02:11:20,213 --> 02:11:23,882 ،نه، اونها هرگز خواهانِ پيشرفت نيستند .چون خودشون رو کامل و بي نقص ميدونند 927 02:11:24,217 --> 02:11:26,885 ،خودبينيِ اونها، در برابرِ بدبختيشون .دستِ بالا رو داره 928 02:11:30,556 --> 02:11:32,264 .لطفاً چند دقيقه بشينيد 929 02:11:32,433 --> 02:11:34,558 .ميخوام مطلبي رو بهتون بگم 930 02:11:37,563 --> 02:11:40,147 چند روز پيش از ... «ورودِ «گاريبالدي» به «پالرمو 931 02:11:40,483 --> 02:11:43,901 چند نفر از افسرانِ نيرويِ درياييِ انگلستان ... که ناوِ جنگيشون در بندرگاه پهلو گرفته بود 932 02:11:44,236 --> 02:11:48,238 از من پرسيدند که آيا اجازه دارند ... به بالکنِ منزلم بيان 933 02:11:48,574 --> 02:11:51,200 تا بتونند کوه هايي که گردِ شهر .حلقه زده اند رو تماشا کُنند 934 02:11:52,912 --> 02:11:55,913 اونها از ديدنِ منظره ،شديداً به وجد اومده بودند 935 02:11:56,248 --> 02:12:02,461 اما در عينِ حال، بطورِ دوستانه اعتراف کردند .که از کثافت و نجاستِ خيابان ها مبهوت و متحير شده اند 936 02:12:03,589 --> 02:12:08,592 من سعي نکردم مطالبي که به شما بيان کردم رو برايِ اونها .بازگو کُنم، و نگفتم که اين وضعيت معلولِ چيست 937 02:12:13,264 --> 02:12:15,598 : يکي از افسرها پرسيد 938 02:12:15,934 --> 02:12:18,684 «اصلاً افرادِ «گاريبالدي" "!واقعاً اومدن اينجا چکار کُنن؟ 939 02:12:19,270 --> 02:12:21,813 من جواب دادم : "اومدن تا به ما ".آداب داني ياد بدن 940 02:12:21,981 --> 02:12:25,274 ،اما موفق نخواهند شد" "!چون ما خدا هستيم 941 02:12:26,611 --> 02:12:29,612 ،اونها به حرفم خنديدند .اما گمان نميکُنم به معنيِ حرفم پِي بُردند 942 02:12:36,955 --> 02:12:39,872 ،ديگه دير وقته .تقريباً وقتِ شامه 943 02:12:40,291 --> 02:12:42,291 .بهتره بريم لباس عوض کُنيم 944 02:12:42,627 --> 02:12:45,628 اگر بخوايد ميتونيد .فردا صبحِ زود از اينجا بريد 945 02:14:25,685 --> 02:14:30,021 ،شاهزاده، هر چند حرفم رو باور نميکُنيد .ولي وضعيتِ فعلي، مدتِ زيادي ادامه پيدا نميکُنه 946 02:14:30,357 --> 02:14:35,026 مديريتِ کارآمد و مدرنِ ما .همه چيز رو تغيير خواهد داد 947 02:14:35,362 --> 02:14:38,821 ،هر چند وضعيتِ فعلي، نبايد مدتِ زيادي ادامه پيدا کُنه .اما هميشه ادامه پيدا خواهد کرد 948 02:14:39,074 --> 02:14:41,699 .علتش قطعاً در ماهيتِ بشر نهفته ست ،شايد يک يا دو قرن طول بکِشه 949 02:14:42,035 --> 02:14:46,037 ،و بعد شايد همه چيز، رو به دگرگوني بذاره .اما از نوعِ بدتر 950 02:14:56,883 --> 02:15:00,009 ... ما يوزپلنگ بوديم .و شير 951 02:15:01,387 --> 02:15:05,055 ولي کساني که جانشينِ ما خواهند شد .شغال ها و کفتارها خواهند بود 952 02:15:05,391 --> 02:15:10,060 ،و در عينِ حال همگيِ ما، يوزپلنگ ها ... شيرها، شغال ها، کفتارها و گوسفند ها 953 02:15:10,396 --> 02:15:13,397 همچنان فکر خواهيم کرد .که برکتِ زمين، خودِ ما هستيم 954 02:15:13,732 --> 02:15:16,733 .درست متوجه نشدم چي گفتيد؟ 955 02:15:17,736 --> 02:15:19,152 .هيچي، هيچي 956 02:15:19,738 --> 02:15:22,406 معذرت ميخوام، چي گفتيد؟ .من درست نشنيدم 957 02:16:54,873 --> 02:17:00,168 ،خيلي زود رسيديد. ولي نگران نباشيد .هنوز از ميهمان هايي که دعوت کرديد هيچ اثري نيست 958 02:17:06,842 --> 02:17:12,513 ،«تانکرِدي» هم اينجاست. الان همه منتظرِ ورودِ «پالاويچينو» .قهرمانِ نبردِ «آسپرومونته» هستيم 959 02:17:22,191 --> 02:17:27,152 .باز هم ازتون سپاسگزارم، زن دايي جان .واقعاً دعوت از اونها واجب بود 960 02:17:27,738 --> 02:17:31,198 حتماً متوجه هستيد که اين اولين حضورِ .درست و حسابيِ «آنجليکا» در بينِ اجتماعِ اشراف خواهد بود 961 02:17:31,534 --> 02:17:33,200 از کُت و شلوارِ تمام رسميِ !کالوجِرو» چه خبر؟» 962 02:17:33,536 --> 02:17:35,869 لباسي که الان پوشيده کاملاً با .لباسش در «دونافوگاتا» متفاوته 963 02:17:36,080 --> 02:17:39,873 ،خودم او رو پيشِ بهترين خياط بُردم. پس ديگه مشکل از لباس نيست !بلکه از طرزِ رفتارِ دون «کالوجِرو»ست 964 02:18:24,586 --> 02:18:28,546 مامان، ميتونم برم برقصم؟ - .البته. ولي کمي لباست رو مرتب کُن - 965 02:18:28,715 --> 02:18:31,257 ،شما خيلي زيبا شديد !درست مثلِ يک گُل 966 02:18:36,930 --> 02:18:41,308 ،اين مجالسِ رقص برايِ من جذابيتي نداره .ولي آدم بخاطرِ دخترها مجبور ميشه بياد 967 02:19:18,971 --> 02:19:21,972 جناب سرهنگ، حضورتون !مايه يِ افتخارِ بنده ست 968 02:19:23,809 --> 02:19:27,311 اجازه بديد اين افتخار رو داشته باشم که جنابِ .سرهنگ «پالاويچينو» رو حضورتون معرفي کُنم 969 02:19:29,482 --> 02:19:35,486 جناب سرهنگ، مفتخر و خوشحالم که حضورِ .فاتحِ نبردِ «آسپرومونته» رو به منزلمون خيرِ مقدم عرض ميکُنم 970 02:19:35,655 --> 02:19:39,657 بسيار محبت داريد، شاهزاده خانم؛ اين من هستم که بايد .از حضور در اين مناسبت خوشحال و مفتخر باشم 971 02:19:39,992 --> 02:19:44,328 جناب سرهنگ، اميدوارم شما و افسرانتون .شبِ دلپذيري رو در خانه يِ ما سپري بفرماييد 972 02:19:55,007 --> 02:20:00,344 !مايه يِ افتخارِ همه يِ ماست !تمامِ «پالرمو» زيرِ پاهايِ شماست، قربان 973 02:20:07,686 --> 02:20:10,353 .«شاهزاده خانم «لامپِدوسا 974 02:20:12,691 --> 02:20:14,691 .«کُنتس «سوتِرا 975 02:20:23,702 --> 02:20:26,703 .«شاهزاده خانم «سالينا 976 02:21:04,074 --> 02:21:07,075 ،معذرت ميخوام، دايي جان .ميرم ببينم «آنجليکا» رسيده يا نه 977 02:21:34,646 --> 02:21:38,105 جناب سرهنگ، لطفاً برامون بگيد آيا اين واقعاً حقيقت داره؟ 978 02:21:40,193 --> 02:21:43,277 !من زدم زيرِ گريه، خانمِ کُنتس !درست مثلِ يک پسر بچه، زدم زيرِ گريه 979 02:21:43,446 --> 02:21:44,779 !اوه، چقدر تأثير گذار 980 02:21:45,114 --> 02:21:46,989 ولي «گاريبالدي» چه شکلي بود؟ 981 02:21:47,450 --> 02:21:51,118 ،ايشون بسيار خوش قيافه و متين بودند !درست مثلِ يک فرشته 982 02:21:51,454 --> 02:21:56,415 ،چقدر باشکوه، چقدر باشکوه! خودِ ايشون هم قهرمان هستن !يک قهرمانِ واقعي! فوق العاده نيست، عزيزم؟ 983 02:22:03,799 --> 02:22:08,468 ،بعد از اينکه افرادِ جناب سرهنگ، به افرادِ «گاريبالدي» تيراندازي کردن !ايشون سعي دارن اطمينانِ همه رو دوباره جلب کُنن 984 02:22:09,805 --> 02:22:12,472 ولي اون تيراندازي .واقعاً بسيار به جا بود 985 02:22:21,817 --> 02:22:24,150 .خيلي دير کردين .منتظرتون بودم 986 02:22:26,154 --> 02:22:29,823 .چقدر زيبا شدي .بيا با شاهزاده خانم احوالپرسي کُن 987 02:22:45,507 --> 02:22:49,175 اجازه بديد نامزدم رو به حضورتون .«معرفي کُنم : «آنجليکا سِدارا 988 02:22:49,510 --> 02:22:52,511 ،اوه عزيزم .بذار تماشات کُنم 989 02:22:52,847 --> 02:22:57,182 بله، کاملاً درسته! تو حتي .زيباتر از اوني هستي که ميگفتن 990 02:22:59,812 --> 02:23:03,188 اين ديگه چيه؟ - .صليبِ شواليه يِ سلطنتيِ ايتاليا - 991 02:23:03,858 --> 02:23:06,525 ،آويزون کردنش در اين موقعيت !بي جاست 992 02:23:07,737 --> 02:23:10,863 هيچوقت به سليقه يِ خوبت !شک نداشتم 993 02:23:11,532 --> 02:23:15,534 : ايشون پدرِ همسرِ آينده يِ من هستند .«شواليه دون کالوجِرو سِدارا» 994 02:23:21,208 --> 02:23:24,501 اينجا خيلي زيباست. مگر نه، شاهزاده خانم؟ - پس ميپسنديد؟ - 995 02:23:56,576 --> 02:23:59,911 تانکرِدي»، نميخواي من رو» به نامزدت معرفي کُني؟ 996 02:24:01,289 --> 02:24:04,582 آنجليکا»، اجازه بده يکي از دوستانم رو» .«بهت معرفي کُنم : «جوآکينو لانتزا 997 02:24:05,251 --> 02:24:06,584 .و اين هم «فولکو»-ئه 998 02:24:06,920 --> 02:24:12,089 شايد صدايِ اعتراضِ «تانکرِدي» بلند بشه، ولي ميتونم تقاضا کُنم برايِ دورِ بعديِ "والتز" به من افتخارِ رقصيدن بديد؟ 999 02:24:12,257 --> 02:24:16,259 !خيله خُب، بچه ها. عجله نکُنيد !بعداً نوبتِ آشنا کردنِ شما هم ميرسه 1000 02:24:19,932 --> 02:24:24,810 متأسفم، ولي تقصيرِ من نيست! خودِ خانم هستن !که بايد پايِ رقصِ خودشون رو انتخاب کُنن 1001 02:24:25,938 --> 02:24:28,271 .والتز" شروع شد" بريم برقصيم؟ 1002 02:24:28,607 --> 02:24:31,817 .نه، آخه من هنوز با دايي-ت احوالپرسي نکردم - !بذارش برايِ بعداً. فعلاً بيا بريم برقصيم - 1003 02:25:33,671 --> 02:25:37,339 .شما خيلي زيبا هستيد، درست مثلِ هميشه .باور کُنيد راست ميگم 1004 02:26:22,384 --> 02:26:24,051 ،حوصله ات که سر نرفته !فابريتزيو»؟» 1005 02:26:24,720 --> 02:26:30,891 ،هيچکدام از اين ازدواج هايي که بينِ عمو زاده ها صورت ميگيره .اصلاحِ نژاد از نظرِ زيبايي رو تضمين نميکُنه 1006 02:26:31,060 --> 02:26:36,396 !نگاهشون کُن! به بوزينه شباهت دارن !انگار آماده هستن از چلچراغ هايِ سقف بالا برن 1007 02:26:37,399 --> 02:26:42,027 و اون بالا، از دُم آويزون بشن !و ماتحتِ-شون رو به نمايش بذارن 1008 02:27:48,176 --> 02:27:50,468 ،«اِلنورا جياردينِلي» 1009 02:27:51,471 --> 02:27:54,472 قويي سپيد در تالابي !پُر از قورباغه ها 1010 02:27:54,808 --> 02:27:57,809 اوه، بابتِ نامزديِ خواهر زاده تون .تبريک عرض ميکُنم 1011 02:27:58,020 --> 02:28:01,479 ،دخترِ بسيار زيبايي ست. مطمئنم بسياري از ديگر جوان ها .از الگويِ خواهر زاده تون پيروي خواهند کرد 1012 02:28:01,815 --> 02:28:03,606 چي؟ چي گفتيد؟ 1013 02:28:03,817 --> 02:28:06,818 ،گفتم هوا گرمه .هوايِ اينجا خيلي گرمه 1014 02:28:07,821 --> 02:28:11,823 .بله، گرمه .اومدنم اشتباه بود 1015 02:28:14,494 --> 02:28:19,831 ،احساسِ خستگي ميکُنم .ولي حالا که اومدم، ديگه مجبورم بمونم 1016 02:28:20,834 --> 02:28:23,835 خيلي بي ادبانه ست .که الان ول کُنم برم 1017 02:29:57,177 --> 02:30:01,888 شبتون بخير. «تينا»، من چهار دور رقص !با «جيوواني» رو پيشاپيش رزرو کردم 1018 02:30:10,274 --> 02:30:14,276 شاهزاده خانم، بسيار سرافراز ميکُنيد ... اگر اين افتخار رو به من بديد که 1019 02:30:15,863 --> 02:30:22,409 !ولي جناب سرهنگ، الان سال ها ميگذره که من ديگه نرقصيدم !آخه اين همه خانم هايِ زيبا اينجا حضور دارن 1020 02:30:56,652 --> 02:30:59,653 ،زيباست، شاهزاده !واقعاً زيباست 1021 02:31:00,114 --> 02:31:04,325 ،امروزه با وضعيتِ فعليِ مظنه يِ سکه و طلا .ديگه عمارت هايي مثلِ اين ساخته نميشه 1022 02:31:06,329 --> 02:31:10,206 !«بله، زيباست، دون «کالوجِرو !خيلي زيباست 1023 02:31:12,001 --> 02:31:15,002 اما هيچ چيزِ اين عمارت نميتونه .با زيباييِ زوجِ جوانِ ما برابري کُنه 1024 02:34:50,880 --> 02:34:54,882 .آنجليکا» ميخواست باهاتون احوالپرسي کُنه» ولي چرا اينجا تنها هستيد؟ 1025 02:34:56,219 --> 02:34:58,886 نکُنه داريد با صحنه يِ مرگ !نظر بازي ميکُنيد؟ 1026 02:35:04,561 --> 02:35:06,561 .واقعاً باشکوه هستي 1027 02:35:13,236 --> 02:35:17,655 «به نظر عجيب نيست که دون «ديِگو اين نقاشيِ بيمارگون رو تويِ خونه اش نگه ميداره؟ 1028 02:35:19,242 --> 02:35:23,244 اگه دون «ديِگو» سالي يک بار هم !پا به اين کتابخانه بذاره، بايد معجزه حسابش کرد 1029 02:35:23,413 --> 02:35:25,580 .بله، حق با توئه 1030 02:35:27,917 --> 02:35:30,585 برام جايِ سواله که آيا مرگِ من هم شبيه اين ميشه؟ 1031 02:35:31,921 --> 02:35:34,255 قطعاً لباس هام اينطور .بي لکه نخواهند بود 1032 02:35:34,590 --> 02:35:38,341 ملحفه هايِ بسترِ مُرده هم .معمولاً هميشه کثيف هستن 1033 02:35:39,178 --> 02:35:44,181 و اميدوارم که «کونچِتا» و ديگران .لباس هايِ شايسته تري بپوشن 1034 02:35:44,933 --> 02:35:49,728 ،اما فکر ميکُنم رويِ هم رفته .همه چيز همينطوري باشه 1035 02:35:53,942 --> 02:35:57,611 چي داريد ميگيد، دايي جان؟ چي تويِ فکرتونه؟ 1036 02:35:59,948 --> 02:36:04,159 .من اغلب به مرگ فکر ميکُنم .و اين انديشه هرگز موجبِ وحشتم نميشه 1037 02:36:05,621 --> 02:36:08,413 شما جوان ها قادر نيستيد .اين چيزها رو درک کُنيد 1038 02:36:08,665 --> 02:36:13,960 ،چون از نظرِ شما، مرگ وجود نداره .مرگ فقط برايِ همسايه ست 1039 02:36:29,644 --> 02:36:32,228 بايد به آرامگاه خانوادگي مون .سر و ساموني بديم 1040 02:36:44,992 --> 02:36:46,992 ميشه لطفاً دستمالت رو بدي به من؟ 1041 02:37:02,133 --> 02:37:05,343 ،شاهزاده، ما شنيديم که شما اينجا هستيد .و اومديم پيشتون کمي استراحت کُنيم 1042 02:37:06,463 --> 02:37:08,880 ولي همچنين ازتون .درخواستي هم داشتم 1043 02:37:11,017 --> 02:37:13,434 .اميدوارم دستم رو پس نزنيد 1044 02:37:20,694 --> 02:37:24,696 ميخواستم ازتون بخوام .دورِ بعديِ "مازورکا" رو با من برقصيد 1045 02:37:25,031 --> 02:37:28,700 .خواهش ميکُنم قبول کُنيد .همه ميدونيم که شما رقصنده يِ ماهري هستيد 1046 02:37:30,370 --> 02:37:35,039 ،تا به حال هرگز پيشنهادي به اين وسوسه انگيزي به من نشده بود .اما مجبورم پيشنهادت رو رد کُنم 1047 02:37:35,709 --> 02:37:38,167 ،خواهش ميکُنم، شاهزاده .خواهش ميکُنم 1048 02:38:08,073 --> 02:38:12,743 .متشکرم که باعث شدي دوباره احساسِ جواني کُنم ."بسيار خُب، قبول ميکُنم. ولي نه با آهنگِ "مازورکا 1049 02:38:13,746 --> 02:38:17,414 .چون بهم اين احساس رو ميده که ديگه کاملاً جوان شده ام .رقصِ "والتزِ" بعدي رو به من هديه بده 1050 02:38:25,757 --> 02:38:30,426 ميبيني «تانکرِدي»؟ ميبيني دايي جانت چقدر مهربونه؟ !اصلاً مثلِ تو کج خلقي نميکُنه 1051 02:38:33,431 --> 02:38:37,975 اون دوست نداشت من ازتون !درخواستِ رقص کُنم. چون حسوديش ميشد 1052 02:38:43,775 --> 02:38:48,110 با داشتنِ همچين داييِ خوش قيافه و باهوشي !طبيعيه که آدم حسوديش بشه 1053 02:38:49,447 --> 02:38:52,448 ... اما اين يک بار رو !استثناء قائل ميشم 1054 02:39:31,029 --> 02:39:34,780 والتز" شروع شد! اون هم بدونِ اينکه مجبور بشيم" !از دسته يِ ارکستر درخواست کُنيم 1055 02:39:35,183 --> 02:39:36,784 حاضريد؟ - چي؟ - 1056 02:39:38,161 --> 02:39:41,996 !والتز" شروع شده ديگه" يا شايد به همين زودي نظرتون رو تغيير داديد؟ 1057 02:39:42,165 --> 02:39:44,833 !نه، البته که نه .خواهش ميکُنم من رو ببخش 1058 02:40:17,533 --> 02:40:22,286 همه با من مهربان هستن، و من واقعاً .از اين بابت خوشحالم، دايي جان 1059 02:40:22,538 --> 02:40:25,122 ،تانکرِدي» مثلِ يک فرشته نازنينه» .شما هم همينطور 1060 02:40:25,541 --> 02:40:27,541 «خيلي خوش شانس هستي که «تانکرِدي !نميتونه صدات رو بشنوه 1061 02:40:27,960 --> 02:40:30,335 خوب ميدونم که همه چيز رو .مديونِ شما هستم 1062 02:40:30,546 --> 02:40:34,506 .تانکرِدي» هم همينطور» ... چون اگه شما موافقت نميکرديد، قطعاً 1063 02:40:34,674 --> 02:40:37,133 «در هر صورت، «تانکرِدي .مطمئناً با تو ازدواج ميکرد 1064 02:40:38,219 --> 02:40:40,553 تو همه چيز رو .فقط مديونِ خودت هستي 1065 02:40:40,889 --> 02:40:42,555 .نه، اينطور نيست 1066 02:40:42,891 --> 02:40:44,557 .«چرا، همينطوره، «آنجليکا 1067 02:40:48,229 --> 02:40:51,564 چون نه «تانکرِدي» و نه هيچکسِ ديگه .هرگز قادر نبودن در برابرِ زيباييِ تو مقاومت کُنن 1068 02:41:18,258 --> 02:41:21,092 شنيده بودم که شما رقصنده يِ .فوق العاده اي هستيد، شاهزاده 1069 02:41:21,261 --> 02:41:23,595 متأسفم که دوباره .نااميدت کردم 1070 02:41:23,764 --> 02:41:29,351 .ولي شما از يک رقصنده يِ خوب فراتر هستيد .رقصِ شما واقعاً دلپذيره، شاهزاده 1071 02:41:33,732 --> 02:41:34,940 .بله، اون پدرمه 1072 02:41:35,275 --> 02:41:37,692 آهنگِ بعدي چيه؟ - .مازورکا"ست" - 1073 02:41:38,278 --> 02:41:40,946 ،همه دارن ما رو تماشا ميکُنن .شاهزاده 1074 02:41:45,536 --> 02:41:48,286 اون دختري که داره با پدرتون ميرقصه !چقدر خوشگله 1075 02:42:22,113 --> 02:42:26,907 به اين علت بيصدا تشويقتون کردن .که يک شير حرمت و احترام بر مي انگيزه 1076 02:42:27,076 --> 02:42:29,326 اما شما مستحقِ .تشويقِ عموميِ حضار بوديد 1077 02:42:29,662 --> 02:42:32,413 ،حالا بياييد سرِ ميزمون .شام رو کنارِ ما بخوريد 1078 02:42:32,790 --> 02:42:37,209 نه «آنجليکا»، خاطراتِ جوانيم هنوز در برابرم ... حي و حاضر هستن، بنابراين خيلي خوب ميدونم 1079 02:42:37,420 --> 02:42:40,337 شام خوردن با يک داييِ پير .ميتونه براتون چقدر کسل کُننده باشه 1080 02:42:40,672 --> 02:42:41,963 .نه، اينطور نيست 1081 02:42:42,132 --> 02:42:45,675 .بله، عشاق دوست دارن تنها باشن .و در هر حال، من گرسنه نيستم 1082 02:42:46,678 --> 02:42:49,679 ،«حالا با «تانکرِدي» برو، «آنجليکا .و فکرت رو مشغولِ من نکُن 1083 02:43:03,361 --> 02:43:06,404 .فابريتزيو»، تو هنوز هم رقصنده يِ فوق العاده اي هستي» - .واقعاً عالي بودي - 1084 02:43:51,408 --> 02:43:53,784 سلام «فابريتزيو»، حالت چطوره؟ - .خوبم - 1085 02:43:57,748 --> 02:44:02,084 فابريتزيو»، چيزي نميخوري؟» انگار اندکي مردد هستي؟ 1086 02:44:02,419 --> 02:44:06,338 «گزينه هايِ انتخاب خيلي زياد هستند. واقعاً دونا «مارگريتا .ميدونه چطور اين جور کارها رو به نحوِ احسن انجام بده 1087 02:44:07,757 --> 02:44:11,092 اما تمامِ اين خوراکي ها .برايِ معده يِ ديگران جذابه، نه معده يِ من 1088 02:44:14,305 --> 02:44:16,263 اين شمعدان ها چقدر .شگفت انگيز هستن 1089 02:44:16,432 --> 02:44:22,228 «ساختِ «مادريد» هستن. وقتي پدربزرگِ دون «ديِگو .در اسپانيا سفير بودند، اينها رو بهشون هديه دادن 1090 02:44:23,731 --> 02:44:26,774 معلوم نيست ارزششون !معادلِ چند هکتار زمينه 1091 02:45:34,175 --> 02:45:37,176 !اين بالاترين هيجانِ زندگيِ منه 1092 02:45:37,845 --> 02:45:39,845 .چه ملالتِ عظيمي 1093 02:45:43,225 --> 02:45:46,852 ،«اوه، شاهزاده «سالينا به ما افتخار ميديد سرِ ميزمون بشينيد؟ 1094 02:45:59,200 --> 02:46:02,701 بله، حالا بقيه قصد دارن ... من رو به صلابه بکِشن 1095 02:46:02,870 --> 02:46:06,538 چون در ماه آگوست به افرادم دستور دادم .به سمتِ ژنرال «گاريبالدي» شليک کُنن 1096 02:46:07,541 --> 02:46:12,920 اما شما بگيد شاهزاده، با وجودِ دستوراتِ مکتوبي که به من داده شده بود، چه کارِ ديگه اي ميتونستم بکُنم؟ 1097 02:46:13,880 --> 02:46:15,630 ... هر چند بايد اعتراف کُنم 1098 02:46:15,840 --> 02:46:20,551 وقتي در «آپسترومونته» با صدها نفر ... از افرادِ «گاريبالدي» مواجه شدم 1099 02:46:21,221 --> 02:46:23,888 بعضي هاشون ،همچون گرگِ باران ديده بودن 1100 02:46:24,057 --> 02:46:27,975 و بعضي هايِ ديگه شون هم .به راهزنانِ حرفه اي شبيه بودن 1101 02:46:31,147 --> 02:46:36,317 بسيار خوشحال بودم که اون اوامر .با مکنوناتِ قلبيِ من کاملاً همخواني داشت 1102 02:46:42,700 --> 02:46:44,909 و اين رو بطورِ خيلي خصوصي .بهتون عرض ميکُنم 1103 02:46:45,245 --> 02:46:49,664 ،آتشِ کوتاهي که من دستورش رو دادم .بيشتر از هر چيز، به نفعِ خودِ «گاريبالدي» تمام شد 1104 02:46:50,500 --> 02:46:54,585 من او رو از شرِ دار و دسته اي که .خودش رو بهش چسبونده بود آزاد کردم 1105 02:46:54,920 --> 02:47:00,298 دار و دسته اي که از او در جهتِ خواسته هايي استفاده ميکردن .که احتمالاً سر منشاءِشون در «پاريس» يا «رُم» بود 1106 02:47:01,593 --> 02:47:03,009 .بله، همينطوره 1107 02:47:03,595 --> 02:47:07,931 اون افراد ديگه اصلاً شبيه کساني نبودن که دو سال پيش .همراهش در «مارسالا» پا به خشکي گذاشتن 1108 02:47:08,267 --> 02:47:13,353 اينها کساني بودن که فکر ميکردن ايتاليا ميتونه .با تکرارِ انقلابي شبيه انقلابِ 1848 از نو ساخته بشه 1109 02:47:14,273 --> 02:47:18,358 ،او ... منظورم ژنرال «گاريبالدي»ست ... همونطور که خبر داريد 1110 02:47:18,944 --> 02:47:25,323 موقعي که در برابرش اون سجده يِ مشهور رو .انجام دادم، با من دست داد 1111 02:47:26,160 --> 02:47:28,285 و ميدونيد به آرومي درِ گوشم چي گفت؟ 1112 02:47:28,954 --> 02:47:30,954 ".متشکرم، سرهنگ" 1113 02:47:32,624 --> 02:47:36,293 من پرسيدم : "برايِ چي؟ برايِ اينکه "!پايِ شما رو تا آخرِ عمر ناقص کردم؟ 1114 02:47:37,545 --> 02:47:42,548 خير، بلکه چون کاري کردم که متوجه بشه؛ ... تا با چشم هايِ خودش 1115 02:47:42,884 --> 02:47:46,552 رفتارِ متکبرانه، پست و بدتر از همه، مشکوکِ !افرادِ چسبيده بهش رو به وضوح ببينه 1116 02:47:46,721 --> 02:47:48,596 ،خواهش ميکُنم من رو ببخشيد .سرهنگِ عزيز 1117 02:47:49,056 --> 02:47:54,894 ولي فکر نميکُنيد تعظيم ها و تملق گويي هايِ شما !کمي بيش از اندازه بوده؟ 1118 02:47:58,733 --> 02:48:02,067 .نه، قطعاً نه 1119 02:48:03,070 --> 02:48:06,739 ،شما بايد او رو ميديديد ... اون مَردِ بينوا و بزرگ رو 1120 02:48:07,408 --> 02:48:12,119 ،که زيرِ يک درختِ بلوط دراز کِشيده بود ،در حالي که جسماً درد ميکِشيد 1121 02:48:12,747 --> 02:48:17,416 .اما روحاً، حتي بيشتر در رنج و عذاب بود !و چقدر غم انگيز 1122 02:48:19,128 --> 02:48:22,504 «مگر خودش وقتي در «سيسيل : پا به خشکي ميگذاشت نگفت 1123 02:48:22,797 --> 02:48:25,423 ".پيش به سويِ ناشناخته" 1124 02:48:26,760 --> 02:48:29,093 واقعاً مقاومت در برابرِ احساسات .کارِ دشواري بود 1125 02:48:30,764 --> 02:48:33,431 و به علاوه، اصلاً چرا بايد !مقاومت ميکردم؟ 1126 02:48:34,100 --> 02:48:36,768 من همواره فقط .دستِ بانوان رو ميبوسم 1127 02:48:39,439 --> 02:48:43,733 ،ولي در اون لحظه، جنابِ شاهزاده ،بر دستِ منجيِ سلطنت بوسه ميزدم 1128 02:48:44,110 --> 02:48:49,781 سلطنتي که به همچنين، گويي حُکمِ بانويي رو داره .که ما نظاميان ملتزم به ادايِ احترام بهش هستيم 1129 02:48:54,871 --> 02:48:56,996 ،«من رو عفو بفرماييد، «ديِگو .معذرت ميخوام 1130 02:49:41,083 --> 02:49:44,418 ،سه مجلسِ رقص در عرضِ يک هفته .خيلي خسته کُننده ست 1131 02:49:45,086 --> 02:49:49,630 .اي کاش زودتر تموم بشه !تعجب ميکُنم خوشحاليِ اين آدم ها بابتِ چيه؟ 1132 02:49:50,008 --> 02:49:51,424 يه سنجاق به من ميدي؟ 1133 02:49:53,761 --> 02:49:55,428 !چقدر ملالت بار 1134 02:50:01,436 --> 02:50:05,438 حيف که مجبور هستيم تا تمام شدنِ .تمامِ اين مهماني ها، در شهر بمونيم 1135 02:50:06,107 --> 02:50:11,819 ،دلم برايِ برگشتن به ويلامون در «سان لورنتزو» لَک زده .برايِ برگشتن به زندگيِ آرامِ-مون 1136 02:50:12,447 --> 02:50:17,658 چي داري ميگي؟! من دوست دارم اين مجلسِ رقص .تا ابد ادامه پيدا کُنه. خيلي لذت بخشه 1137 02:50:18,453 --> 02:50:20,453 يعني مجلسِ رقصِ «ترابيا»ها چطوريه؟ 1138 02:50:20,788 --> 02:50:24,457 ،برايِ حضور در اون مجلس .سفارشِ يک لباسِ سبز دادم، سبزِ روشن 1139 02:50:26,169 --> 02:50:27,793 تو چطور؟ 1140 02:50:29,796 --> 02:50:35,925 .چقدر خوشحالم! «تانکرِدي» خيلي نازنينه .و شما همه با من خيلي مهربون هستين 1141 02:50:37,137 --> 02:50:39,137 !اي کاش تو هم خوشحال تر بودي 1142 02:50:39,473 --> 02:50:43,475 کاريش نميتونم بکُنم. آخه هيچوقت .حضور در بينِ مردم رو دوست نداشتم 1143 02:50:44,811 --> 02:50:48,813 .حتي از رقصيدن هم خوشم نمياد .هيچوقت نتونستم درست برقصم 1144 02:50:51,151 --> 02:50:55,236 .بستگي به پايِ رقصت داره .پايِ رقصي پيدا کن که دوستش داشته باشي 1145 02:50:55,489 --> 02:50:57,822 .نه، علاقه اي ندارم 1146 02:50:59,159 --> 02:51:03,161 ميدوني چه تعداد مَردِ جوون از خداشونه که به تو اظهارِ عشق بکُنن؟ 1147 02:51:03,830 --> 02:51:05,830 ولي تو به همه شون .بي محلي ميکُني 1148 02:51:08,168 --> 02:51:11,836 !مثلِ اون «کاورياگيِ» بيچاره يادت هست؟ 1149 02:51:13,506 --> 02:51:15,339 واي که با طفلک !چه رفتاري داشتي 1150 02:51:19,428 --> 02:51:22,763 !اوه، پس اينجا هستي .هر جا گشتم نتونستم پيدات کُنم 1151 02:51:22,932 --> 02:51:27,851 ،اومديم اينجا تا ظاهرمون رو مرتب کُنيم. و در ضمن !من هم نتونستم پيدات کُنم! کجا غيبت زده بود؟ 1152 02:51:28,187 --> 02:51:31,188 رفته بودم به صحبت هايِ .سرهنگ گوش بدم 1153 02:51:31,524 --> 02:51:34,775 ،هر چند نابغه نيست .ولي خيلي معقول حرف ميزنه 1154 02:51:35,069 --> 02:51:38,862 اين درسته که سلطنتِ نوين .به نظم، قوانين و قانونمندي نياز داره 1155 02:51:39,532 --> 02:51:41,615 اما اول از هر چيز .به سرکوب کردن نياز داره 1156 02:51:41,784 --> 02:51:45,202 .سرکوبيِ هر گونه تلاشي که منجر به هرج و مرج بشه .ماجراجويي ها و بي نظمي ها رو ديگه بايد کنار زد 1157 02:51:45,871 --> 02:51:49,206 حتي اگه مستلزمِ بکار بِردنِ شيوه هايِ .سخت و خشن و يا دردناک باشه 1158 02:51:50,543 --> 02:51:54,211 مثلِ تيربارانِ سربازانِ کله شقي که .برايِ برگشتن پيشِ «گاريبالدي» ترکِ خدمت کردن 1159 02:51:55,338 --> 02:51:57,547 به نظرت اونها رو تيرباران ميکُنن؟ 1160 02:51:57,799 --> 02:52:03,177 .مگه نميدونستي؟ قراره همين امروز صبح اين کار رو بکُنن .و کارِ درستي هم هست. چون اونها ترکِ خدمت کرده بودن 1161 02:52:21,239 --> 02:52:23,239 ولي تو قبلاً هرگز اينطوري حرف نميزدي؟ 1162 02:52:30,582 --> 02:52:32,248 .اشتباه ميکُني، عزيزم 1163 02:52:32,834 --> 02:52:34,584 من هميشه .همينطوري حرف زدم 1164 02:52:35,586 --> 02:52:38,587 به هر حال، تو نميتوني .اين جور مسائل رو درک کُني 1165 02:52:43,927 --> 02:52:46,261 !کونچِتا»، صبر کُن» 1166 02:52:47,264 --> 02:52:49,806 !ولم کُن بذار برم !ولم کُن بذار برم 1167 02:52:51,268 --> 02:52:53,602 من فکر ميکُنم خيلي هم خوب .همه چيز رو درک ميکُنم 1168 02:52:54,271 --> 02:52:58,607 .هنوز هم ميگم که تو قبلاً هرگز اينطوري حرف نميزدي .من تحملِ شنيدنِ اين جور حرف ها رو ندارم 1169 02:53:18,294 --> 02:53:22,004 ،دخترِ بسيار دوست داشتني ايه !مخصوصاً وقتي عصباني ميشه 1170 02:53:26,302 --> 02:53:29,970 طفلک «کونچِتا»! حقيقت اينه .که اون هنوز هم عاشقِ توئه 1171 02:53:32,975 --> 02:53:36,644 !تو چي؟ تو هم هنوز عاشقم هستي؟ - .بله - 1172 02:57:39,007 --> 02:57:41,007 شما شاهزاده «سالينا» رو نديديد؟ - .نه، نديديم - 1173 02:58:13,583 --> 02:58:19,128 .دون «کالوجِرو»، ديگه وقتِ رفتنه .خودت رو جمع و جور کُن 1174 02:58:23,926 --> 02:58:26,301 !يه فنجان قهوه !لطفاً يه فنجان قهوه بديد 1175 03:00:02,022 --> 03:00:05,023 بابتِ اين شبِ فراموش نشدني .ازتون سپاسگزاريم 1176 03:00:05,358 --> 03:00:07,317 حتماً بايد به همين زودي بريد؟ 1177 03:00:08,320 --> 03:00:12,238 ،اوه، بله. بايد مستقيماً به پايگاه برگرديم .چون اخلاقِ نظاميگريمون اينطور ايجاب ميکُنه 1178 03:00:12,699 --> 03:00:14,699 ندايِ وظيفه .ما رو فرا مي خونه 1179 03:00:15,035 --> 03:00:19,370 و به علاوه، کارِ امشبمون .هنوز به اتمام نرسيده 1180 03:00:29,381 --> 03:00:32,591 ،اينجا رو کمي مرتب کُنيد .شمع ها رو هم خاموش کُنيد 1181 03:00:41,185 --> 03:00:46,063 مارگريتا»يِ عزيز، بابتِ اين شبِ شگفت انگيز» .ازت ممنونم. واقعاً فوق العاده بود 1182 03:01:21,766 --> 03:01:24,809 پس شما اينجا هستيد؟ زن دايي داره .همه جا رو دنبالتون ميگرده 1183 03:01:25,019 --> 03:01:27,937 «آنجليکا»، «کونچِتا» و «کارولينا» .همه آماده يِ رفتن هستن 1184 03:01:28,648 --> 03:01:32,775 بسيار خُب. ميشه لطفي در حقم بکُني، پسرم؟ .من قبل تر با همه خداحافظي هام رو کردم 1185 03:01:33,111 --> 03:01:37,363 ميشه برايِ زن دايي-ت کالکسه خبر کُني؟ .من پياده برميگردم 1186 03:01:37,657 --> 03:01:41,117 پياده؟ اين موقعِ شب؟ - .به کمي هوايِ تازه احتياج دارم - 1187 03:01:44,956 --> 03:01:46,455 نکُنه حالتون خوب نيست؟ 1188 03:01:46,708 --> 03:01:48,708 ،نه، فقط کمي سردرد دارم .که هوايِ تازه مرتفعش ميکُنه 1189 03:01:49,459 --> 03:01:51,459 .همه چيز خيلي عالي بود به نظرت اينطور نيست؟ 1190 03:01:51,670 --> 03:01:55,588 معرکه بود، دايي جان. متشکرم. ولي ميدونيد؟ .به زودي خبرهايِ خوبي براتون در پيشه 1191 03:01:55,882 --> 03:01:58,508 .همين تازه با «فينتزوري» صحبت ميکردم ... از قرارِ معلوم در انتخاباتِ بعدي 1192 03:01:58,719 --> 03:02:00,135 .شما جزءِ نامزدها خواهيد بود - .خودم ميدونم - 1193 03:02:00,470 --> 03:02:02,137 پس شما خبر داشتيد؟ 1194 03:02:03,473 --> 03:02:05,348 ،يه لحظه ببخشيد .يه لحظه 1195 03:03:09,538 --> 03:03:12,539 ،آه اي ستاره !اي ستاره يِ وفادار 1196 03:03:13,542 --> 03:03:17,211 کدامين هنگام قصدِ آن داري به من ،وعده يِ ميعادي ديرپا تر ببخشي 1197 03:03:17,545 --> 03:03:22,423 ،ميعادي به دور از همه چيز در قلمرويِ قطعيتِ جاودانت؟ 1198 03:03:39,567 --> 03:03:43,361 !ارتشِ فوق العاده اي داريم !حقا که کارِشون درسته 1199 03:03:49,160 --> 03:03:50,993 اين درست همون چيزيه ... که ما بهش احتياج داريم 1200 03:03:54,582 --> 03:03:56,374 .«برايِ «سيسيل 1201 03:03:57,252 --> 03:04:00,920 حالا ديگه ميتونيم .با خيالِ راحت آروم بگيريم 1202 03:04:27,532 --> 03:04:41,532 hamlethamletian : ترجمه زيرنويس Aranman : ويرايش نهايي 166986

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.