All language subtitles for The.Leopard.1963.REMASTERED.720p.BluRay.x264-USURY
Afrikaans
Akan
Albanian
Amharic
Armenian
Azerbaijani
Basque
Belarusian
Bemba
Bengali
Bihari
Bosnian
Breton
Bulgarian
Cambodian
Catalan
Cebuano
Cherokee
Chichewa
Chinese (Simplified)
Chinese (Traditional)
Corsican
Croatian
Czech
Danish
Dutch
English
Esperanto
Estonian
Ewe
Faroese
Filipino
Finnish
French
Frisian
Ga
Galician
Georgian
German
Greek
Guarani
Gujarati
Haitian Creole
Hausa
Hawaiian
Hebrew
Hindi
Hmong
Hungarian
Icelandic
Igbo
Indonesian
Interlingua
Irish
Italian
Javanese
Kannada
Kazakh
Kinyarwanda
Kirundi
Kongo
Korean
Krio (Sierra Leone)
Kurdish
Kurdish (Soranî)
Kyrgyz
Laothian
Latin
Latvian
Lingala
Lithuanian
Lozi
Luganda
Luo
Luxembourgish
Macedonian
Malagasy
Malay
Malayalam
Maltese
Maori
Marathi
Mauritian Creole
Moldavian
Mongolian
Myanmar (Burmese)
Montenegrin
Nepali
Nigerian Pidgin
Northern Sotho
Norwegian
Norwegian (Nynorsk)
Occitan
Oriya
Oromo
Pashto
Persian
Polish
Portuguese (Brazil)
Portuguese (Portugal)
Punjabi
Quechua
Romanian
Romansh
Runyakitara
Russian
Samoan
Scots Gaelic
Serbian
Serbo-Croatian
Sesotho
Setswana
Seychellois Creole
Shona
Sindhi
Sinhalese
Slovak
Slovenian
Somali
Spanish
Spanish (Latin American)
Sundanese
Swahili
Swedish
Tajik
Tamil
Tatar
Telugu
Thai
Tigrinya
Tonga
Tshiluba
Tumbuka
Turkish
Turkmen
Twi
Uighur
Ukrainian
Urdu
Uzbek
Vietnamese
Welsh
Wolof
Xhosa
Yiddish
Yoruba
Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated:
1
00:00:20,478 --> 00:00:26,366
«« يوزپلنگ »»
2
00:03:32,712 --> 00:03:36,006
،درود بر تو باد اي مريم"
"... اي سرچشمه يِ فيض و رحمت، پروردگار با تو است
3
00:05:42,568 --> 00:05:44,819
اين شلوغي و مزاحمت
بابتِ چيه؟
4
00:05:44,987 --> 00:05:47,278
چه اتفاقي افتاده؟
.حرف بزن
5
00:05:47,781 --> 00:05:53,284
.معذرت ميخوام، عاليجناب
.جسدِ يک سرباز رو تويِ باغ پيدا کردن
6
00:05:53,620 --> 00:05:54,953
چي؟
7
00:05:57,624 --> 00:06:01,626
تويِ شهر، همه جا
.شورش و آشوب به پا شده
8
00:06:01,962 --> 00:06:03,545
.اين نامه همين الان رسيده
9
00:06:03,964 --> 00:06:07,298
.خيلي فوري-ه
.از طرفِ جنابِ دوک «مالويکا»ست
10
00:06:16,309 --> 00:06:19,644
،فابريتزيو»يِ عزيز»"
"... اخبارِ وحشتناکِ روزنامه ها را بخوان
11
00:06:25,317 --> 00:06:29,819
".پيِمونتي»ها پا به خُشکي گذاشته اند. ما شکست خورده ايم»"
[پيِمونت : يکي از استان هايِ ايتاليا به مرکزيتِ تورين]
12
00:06:31,323 --> 00:06:35,325
من به همراه خانواده ام به يکي از کشتي هايِ انگليسي"
".که در اينجا لنگر انداخته است، پناه بُرده ايم
13
00:06:35,661 --> 00:06:37,661
مطمئن هستم که تو نيز"
".چنين خواهي کرد
14
00:06:43,127 --> 00:06:45,544
خداوند سايه يِ پادشاه محبوبمان را"
".مستدام دارد
15
00:06:45,713 --> 00:06:46,795
!اي بزدل
16
00:06:52,011 --> 00:06:55,012
،در روزِ يازدهمِ جولاي"
"... افرادي مسلح پس از به خُشکي نشستن
17
00:06:55,347 --> 00:06:58,348
".اقدام به ياغيگري و شورش نمودند"
18
00:06:58,684 --> 00:07:06,021
طبقِ گزارشاتِ واصله، تعدادِ ايشان"
".حدودِ 800 تن و رهبرِ ايشان «گاريبالدي» است
جوزپه گاريبالدي : رهبرِ جنگِ استقلالِ ايتاليا]
[.بر ضدِ اتريشيان و از قهرمانانِ مليِ ايتاليا
19
00:07:07,693 --> 00:07:12,029
ياغيانِ مذکور، عامدانه از هر گونه برخورد"
"... با سپاهيانِ سلطنتي پرهيز نموده
20
00:07:12,363 --> 00:07:14,363
و به سرعت عازمِ"
".کاستِلوِترانو» گشتند»
21
00:07:15,366 --> 00:07:19,368
آنان با تهديد و ارعابِ ساکنينِ صلح-جو"
".به تاراج و تخريبِ اموال مبادرت نمودند
22
00:07:21,706 --> 00:07:26,042
.پائولو»، تو بايد به عمارتِ-مون در «پالرمو» بري»
.در اين شرايط، خانه اي که خالي بمونه، قطعاً از دست ميره
23
00:07:26,377 --> 00:07:30,713
!«نه، خواهش ميکُنم، «فابريتزيو
!خيلي خطرناکه! آخه اين جنگه! اين جنگه
24
00:07:35,720 --> 00:07:38,054
.فرانچسکو پائولو»، «ميمي» رو صدا کُن» -
.چَشم، پدر -
25
00:07:46,397 --> 00:07:48,397
.انقلاب از راه رسيده
26
00:08:15,092 --> 00:08:17,175
،اين رو بنوشيد
.حالتون رو بهتر ميکُنه
27
00:08:26,103 --> 00:08:28,103
.ميمي» داره مياد، پدر»
28
00:08:30,357 --> 00:08:33,316
... معذرت ميخوام عاليجناب. ما تويِ باغ يه جسد پيدا -
!خودم ميدونم -
29
00:08:33,776 --> 00:08:38,070
ميمي»، به دون «آنتونيو» بگو»
!اسب ها رو به کالسکه ببنده. برو، برو، برو
30
00:08:43,828 --> 00:08:46,412
من بعد از صرفِ ناهار
.به «پالرمو» ميرم
31
00:08:48,666 --> 00:08:49,790
.«پدر «پيرّونه
32
00:08:51,544 --> 00:08:54,128
شما هم همراه من مياييد؟
33
00:08:57,341 --> 00:08:59,341
!خداوند ما را حفظ کُناد
34
00:09:02,680 --> 00:09:06,348
اما آخه با اين خيابان هايِ
... پُر از سرباز ... و ياغي
35
00:09:09,020 --> 00:09:13,022
پدر، شما ميتونيد اين چند ساعت رو در کنارِ
.همکارانتون بمونيد. رأسِ ساعتِ هشت هم برميگرديم
36
00:09:28,371 --> 00:09:31,372
نيم ساعتِ ديگه
.ناهار صرف ميکُنيم
37
00:09:32,709 --> 00:09:34,375
.همه با هم
38
00:09:53,396 --> 00:09:55,063
حالا چکار کُنيم؟
39
00:09:55,398 --> 00:09:59,734
،ما را نجات بخش، اي ملکه يِ آسمان ها"
"... اي دلسوزترينِ مادران
40
00:10:19,296 --> 00:10:22,756
مُرده و زنده يِ اين خوک ها
!به يه اندازه بويِ گند ميده
41
00:10:23,092 --> 00:10:26,635
سالواتوره»، به سربازخونه خبر دادي؟» -
.بله قربان -
42
00:10:27,096 --> 00:10:30,764
عاليجناب، به سربازخونه خبر داديم
.که بيان و جسد رو ببرن
43
00:10:50,451 --> 00:10:53,452
.چه زمانه يِ پُر وحشتي، عاليجناب
.چه زمانه يِ پُر وحشتي
44
00:11:01,796 --> 00:11:04,797
نگاه کُنيد رويِ کوه ها
.چقدر آتش روشن کردن
45
00:11:07,802 --> 00:11:11,804
.اونها قرارگاه شورشي ها هستن -
.دارم ميبينم پدر، دارم ميبينم -
46
00:11:22,483 --> 00:11:26,152
عاليجناب، شايد نگرانِ
دون «تانکرِدي» هستيد؟
47
00:11:29,781 --> 00:11:33,783
دون «تانکرِدي» بايد خودش رو
،از برخي دوستانش دور نگه داره
48
00:11:34,119 --> 00:11:37,120
.منظورم برخي آشنايانِ خطرناکه
49
00:11:37,456 --> 00:11:41,124
.ولي پدر، تقصيرِ دون «تانکرِدي» نيست، فقط تقصيرِ زمانه ست -
.اوه، البته -
50
00:11:43,003 --> 00:11:48,673
اين روزها، ممکن نيست يک نجيبزاده يِ جوان ورق بازي کُنه
.بدونِ اينکه با دوستاني خطرناک آشنا بشه
51
00:11:50,010 --> 00:11:52,010
.بله، متوجهم عاليجناب -
!پس ديگه کافيه، پدر -
52
00:11:54,014 --> 00:11:57,015
... با اين حال، اندکي احتياط -
!گفتم کافيه -
53
00:12:00,687 --> 00:12:06,733
!توقف کُنيد
!«ايستِ بازرسيِ «ويلا آيرولدي
54
00:12:07,693 --> 00:12:11,362
.شب بخير عاليجناب -
.شب بخير، سرگروهبان -
.ما رو ميبخشيد -
55
00:12:11,697 --> 00:12:15,699
.اجازه بديد رد بشن
.ايشون عاليجناب شاهزاده «سالينا» هستن
56
00:12:29,715 --> 00:12:33,384
ميتونستيم چه کشورِ قشنگي
... داشته باشيم، عاليجناب، اگر
57
00:12:33,719 --> 00:12:36,720
!اگر اين همه «يسوعي» نداشت
يسوعيت : فرقه اي وابسته به کليسايِ کاتوليک]
[.که خود را سربازانِ مسيح و پياده نظامِ پاپ مينامند
58
00:12:49,067 --> 00:12:53,403
.دو ساعتِ ديگه برميگردم دنبالتون
.و پدر ... حسابي دعا کُنيد
59
00:13:21,766 --> 00:13:25,435
کجا ميتونيم بريم؟ -
.ميخونه يِ کنارِ بندرگاه -
.ميدونم کجاست -
60
00:13:31,109 --> 00:13:33,109
،شبت بخير باشه
!خوشتيپ خان
61
00:13:34,111 --> 00:13:36,778
مِلينا»، اون آقا»
!به کارِ تو نمياد
62
00:13:37,114 --> 00:13:38,780
!سَرِت به کارِ خودت باشه، دختر
63
00:13:43,120 --> 00:13:45,120
!شاهزاده يِ نازنينِ خودم
64
00:14:18,154 --> 00:14:19,820
.روز بخير، دايي جان
65
00:14:20,156 --> 00:14:24,450
،«تانکرِدي»
ديشب کجا بودي؟
66
00:14:24,785 --> 00:14:27,786
ديشب؟
.هيچ جا، دايي جان
67
00:14:28,122 --> 00:14:31,457
.فقط با دوست هام بودم
!شبِ بدونِ معصيتي رو گذرونديم
68
00:14:31,792 --> 00:14:35,169
برعکسِ برخي از آشنايان
... که برايِ خوشگذراني
69
00:14:35,713 --> 00:14:37,463
!به «پالرمو» ميرن
70
00:14:37,798 --> 00:14:40,007
منظورت کي هاست؟
71
00:14:40,468 --> 00:14:42,468
!خودِ شما، دايي جان
!خودِ شما
72
00:14:42,803 --> 00:14:47,473
با چشم هايِ خودم ديدمتون که تويِ ايستِ بازرسي
.با سرگروهبان صحبت ميکرديد
73
00:14:48,809 --> 00:14:50,809
چنين عياشي هايي
... برايِ مَردي به سن و سالِ شما
74
00:14:51,145 --> 00:14:54,396
و اون هم به همراه
... يک پدرِ روحاني
75
00:14:54,815 --> 00:14:56,482
!کارِ قشنگيه
76
00:14:56,816 --> 00:14:59,150
،خُب، رويِ هم رفته
.حرفت حقيقت داره
77
00:15:19,839 --> 00:15:24,509
حالا چرا اينطوري لباس پوشيدي؟
!صبحِ به اين زودي، قصدِ رفتن به بالماسکه داري؟
78
00:15:25,136 --> 00:15:28,972
.تا يک ساعتِ ديگه عازم ميشم، دايي جان
.فقط برايِ خداحافظي اومدم
79
00:15:29,516 --> 00:15:34,269
چرا؟ مگه داري کجا ميري؟
به دوئل که نميري؟
80
00:15:34,854 --> 00:15:38,523
.درسته. به يک دوئلِ عظيم، دايي جان
!به دوئل با شاه
81
00:15:38,858 --> 00:15:42,151
.دارم به کوه هايِ «فيکوتزا» ميرم
82
00:15:42,861 --> 00:15:45,779
،اتفاقاتِ عظيمي در حالِ آغاز شدنه
.و من دوست ندارم در چنين شرايطي خونه-نشين باشم
83
00:15:47,199 --> 00:15:48,991
و به هر حال، اگه اينجا بمونم
.دستگيرم ميکُنن
84
00:15:49,493 --> 00:15:54,162
!حتماً ديوانه اي که ميخواي به اونها ملحق بشي
.اونها همه شون مافيايي هستن، و کلاهبردار
85
00:15:56,834 --> 00:16:00,085
،يک «فالکونِري» بايد در کنارِ ما بمونه
.به خاطرِ شاه
86
00:16:00,504 --> 00:16:02,838
!درسته، به خاطرِ شاه
87
00:16:03,507 --> 00:16:07,175
ولي کدوم شاه؟ خودِ شما
.بارها اين رو گفته بوديد، دايي جان
88
00:16:07,845 --> 00:16:12,848
.اگر شاه «فرديناندو» هنوز زنده بود، بله
!ولي «فرانچسکيِلو»؟ نه دايي جان، نه
89
00:16:13,851 --> 00:16:17,853
،فکر ميکُني اين افرادي که «پيِمونتي»ها به لهجه يِ خودشون
اونها رو "شريف" خطاب ميکُنن، بهتر هستن؟
90
00:16:18,188 --> 00:16:20,856
تو صرفاً داري گويشِ «توريني» رو
!با «ناپلي» عوض ميکُني، همين و بس
91
00:16:21,191 --> 00:16:24,192
پس درباره يِ جمهوريِ دون «پِپينو ماتزيني» چي ميگيد؟
جوزپه ماتزيني : از رهبرانِ جنبشِ اتحادِ ايتاليا و از]
[.جمهوريخواهانِ تُندرو که با نظامِ پادشاهي مخالف بود
92
00:16:25,194 --> 00:16:30,531
،من فکر ميکُنم اگه به خاطرِ حضورِ ما در اينجا نبود، اون جماعت
.به همين زودي جمهوري شون رو به شما قالب کرده بودن
93
00:16:31,868 --> 00:16:36,203
،اگر ميخوايم همه چيز همونطور که هست باقي بمونه
.پس بايد همه چيز تغيير کُنه
94
00:16:37,206 --> 00:16:38,873
منظورم رو رسوندم؟
95
00:16:43,212 --> 00:16:46,547
.خدانگهدار دايي جان. من با پرچمِ سه رنگ برخواهم گشت
پرچمِ سه رنگ : پرچمي که از قرنِ شانزدهم در اروپا]
[.به عنوانِ نمادِ جمهوريت، آزادي و يا انقلاب طراحي گرديد
96
00:16:48,551 --> 00:16:52,553
!پرچمِ سه رنگ
!بايد دهنت رو آب بکِشي
97
00:16:52,889 --> 00:16:57,558
مگه در مقايسه با پرچمِ طلاييِ
!زنبق-نشانِ خودمون چه چيزي داره؟
98
00:16:58,227 --> 00:17:00,561
اصلاً از اون پرچمِ زشتِ سه رنگ
!انتظارِ چه فايده اي داري؟
99
00:17:00,897 --> 00:17:03,564
.اول صبر کُنيد؛ و خواهيد ديد که حق با منه -
!تمامش توهمه -
100
00:17:05,233 --> 00:17:06,566
.بدرود دايي جان
101
00:17:17,204 --> 00:17:18,870
.به اميدِ ديدار
102
00:18:04,917 --> 00:18:07,584
!«تانکرِدي»
!صبر کُن
103
00:18:16,262 --> 00:18:20,264
!داريد چکار ميکُنيد؟
!حالا ديگه به انقلاب کمک ميکُنيد؟
104
00:18:21,267 --> 00:18:23,600
،متشکرم. خيلي متشکرم
.دايي جان
105
00:18:23,936 --> 00:18:26,937
به اميدِ ديدار. زن دايي جان رو هم
.از طرفِ من ببوسيد
106
00:18:40,952 --> 00:18:44,287
!کونچِتا»، نه»
.من زود برميگردم
107
00:19:39,218 --> 00:19:41,885
عاليجناب، برايِ اعتراف
به اينجا تشريف آورديد؟
108
00:19:42,221 --> 00:19:45,222
اعتراف؟ امروز که
.شنبه نيست
109
00:19:51,563 --> 00:19:54,898
.به حرفم گوش کُنيد، عاليجناب
.اعتراف کُنيد
110
00:19:58,569 --> 00:20:03,239
.پدر، نيازي به اين کار نيست
!شما که خودتون از همه چيزِ من خبر داريد
111
00:20:09,956 --> 00:20:13,082
،عاليجناب، فضيلتِ اعتراف صرفاً در گفتنِ حقيقت نيست
.بلکه در اظهارِ ندامت از گناهانه
112
00:20:13,251 --> 00:20:15,543
... ميدونم
!ميدونم! ميدونم
113
00:20:18,214 --> 00:20:21,549
شما از من چه انتظاري داريد؟
.من قوايِ مَردانه يِ بالايي دارم
114
00:20:21,884 --> 00:20:26,929
آيا بودن با زني که قبل از هر هماغوشي در رختخواب
به خودش صليب ميکِشه، ميتونه من رو اقناع کُنه؟
115
00:20:27,557 --> 00:20:30,224
زني که بعد از اتمامِ کار، تنها چيزي که
"!بلده بگه اينه : "يا عيسي بنِ مريم
116
00:20:30,560 --> 00:20:33,227
... من از اون زن، هفت بچه دارم
!هفت بچه
117
00:20:34,230 --> 00:20:38,065
ولي باور کُنيد پدرِ روحاني، تا حالا نشده
!که حتي يک بار ناف-ش رو ببينم
118
00:20:40,569 --> 00:20:43,069
!خُب آيا اين منصفانه ست؟
119
00:20:43,572 --> 00:20:46,030
!بگيد پدر، آيا منصفانه ست؟
!پس کسي که گناهکاره اون زنه
120
00:20:53,582 --> 00:20:56,583
عاليجناب، رفتارِ من
.بي ادبانه بود
121
00:20:57,586 --> 00:21:00,253
اميدوارم حُسنِ نيتي که هميشه
.نسبت به من داريد، خدشه دار نشه
122
00:21:04,593 --> 00:21:07,844
.اما به حرفم گوش بديد
!اعتراف کُنيد
123
00:21:08,263 --> 00:21:11,264
من هيچ تمايلي
!به اعتراف کردن ندارم
124
00:21:12,601 --> 00:21:14,267
.دستِ کم، نه امروز
125
00:21:17,272 --> 00:21:20,273
اخيراً در مسائلِ سياسي
.کشف هايِ مهمي کردم
126
00:21:21,275 --> 00:21:25,611
ميدونيد در کشورِمون چه اتفاقي داره ميفته؟
.هيچ اتفاقي، هيچي
127
00:21:26,280 --> 00:21:29,281
صرفاً جابجاييِ به زحمت محسوسِ
.احزاب و گروه هايي که در رأسِ قدرت هستند
128
00:21:30,618 --> 00:21:35,621
،طبقه يِ متوسط خواهانِ نابوديِ ما نيست
،بلکه فقط قصد داره جايِ ما رو بگيره
129
00:21:35,956 --> 00:21:41,293
اون هم بسيار محترمانه، و حتي با گذاشتنِ
.هزاران سکه يِ طلا در جيب هايِ ما
130
00:21:41,962 --> 00:21:44,963
و اونوقت سايرِ چيزها
.ميتونه همونطور که هست باقي بمونه
131
00:21:45,966 --> 00:21:49,468
ميبينيد پدر؟ کشورِ ما
.کشورِ سازش-کاري هاست
132
00:21:50,304 --> 00:21:53,972
پس بطورِ خلاصه، قراره که شما اشراف
... به هزينه يِ ما، با ليبرال ها
133
00:21:54,642 --> 00:21:56,642
... و حتي با فراماسون ها
134
00:21:57,311 --> 00:21:58,389
.به توافق برسيد
135
00:21:58,392 --> 00:22:00,104
!بله، به هزينه يِ کليسا
136
00:22:00,648 --> 00:22:02,981
چون واضحه که
... تمامِ دارايي هايِ ما
137
00:22:03,316 --> 00:22:07,985
،که موقوفه يِ فقرا ست
.بينِ مُشتي رهبرانِ گستاخِ شورشي تقسيم خواهد شد
138
00:22:09,989 --> 00:22:15,326
و اونوقت چه کسي مردمانِ بدبختي که هنوز
تنها حامي-شون کليساست رو سير خواهد کرد؟
139
00:22:15,995 --> 00:22:19,330
چه کسي اون گله يِ گرسنه رو
آرام خواهد کرد؟
140
00:22:19,999 --> 00:22:25,670
،اول به اون شورشي ها قطعه اي از زمين هايِ شما رو خواهند بخشيد
.بعد قطعه اي ديگر، و نهايتاً تمامش متعلق به اونها خواهد شد
141
00:22:31,344 --> 00:22:36,681
،پروردگارِ ما مسيح، شخصِ جسماً نابينا رو شفا داد
اما اشخاصي که از نظرِ فکري و ذهني نابينا هستند چطور؟
142
00:22:43,690 --> 00:22:46,691
ما از نظرِ فکري و ذهني
.نابينا نيستيم، پدرِ عزيز
143
00:22:49,027 --> 00:22:53,363
ما صرفاً انسان هايي هستيم که داريم
.در اين عصرِ تغييراتِ بنيادين زندگي ميکُنيم
144
00:22:54,366 --> 00:22:56,032
چه کاري از دستمون برمياد؟
145
00:22:56,994 --> 00:23:00,662
به کليسا صريحاً
.وعده يِ جاودانگي داده شده
146
00:23:00,998 --> 00:23:02,998
،در حاليکه به ما اشراف که يک طبقه يِ اجتماعي هستيم
.چنين وعده اي داده نشده
147
00:23:03,333 --> 00:23:08,003
،هر مُسَکِني که به ما 100 سالِ ديگه رو وعده بده
.برامون حُکمِ ابديت رو داره
148
00:23:09,339 --> 00:23:13,675
،وقتي دستِ ما به هيچ جايي بند نيست
.پس تعهدي هم نداريم
149
00:23:14,011 --> 00:23:19,222
،اما کليسا بايد تعهد داشته باشه
.چون مقدر شده که هرگز نَميره
150
00:23:19,683 --> 00:23:22,183
نابوديِ کليسا ميتونست برايِ ما
.مايه يِ تسليِ خاطري باشه
151
00:23:22,686 --> 00:23:26,021
ولي پدر، شما فکر ميکُنيد
... که اگر روزي کليسا بتونه
152
00:23:26,356 --> 00:23:30,358
،با فدا کردنِ ما، خودش رو نجات بده
در انجامِ اين کار کوچکترين ترديدي ميکُنه؟
153
00:23:32,695 --> 00:23:35,696
،البته که کوچکترين ترديدي نميکُنه
.و کارِ عاقلانه رو انجام ميده
154
00:23:46,709 --> 00:23:50,044
روزِ شنبه، شما بايد نزدِ من
.به دو گناه اعتراف کُنيد، عاليجناب
155
00:23:50,379 --> 00:23:54,214
،گناه جسمانيِ ديشب
.و گناه روحانيِ امروز
156
00:23:56,052 --> 00:23:59,386
،نگاه کُنيد پدر
!ببينيد چقدر زيباست
157
00:24:00,723 --> 00:24:05,726
حتي شاه «ويکتور امانوئلِ» دوم هم نخواهد تونست
.اين چشم اندازِ جادويي رو تغيير بده
ويکتور امانوئل : نخستين پادشاه ايتاليايِ متحد]
[پس از يکپارچه شدنِ اين کشور در سالِ 1861
158
00:28:32,988 --> 00:28:35,947
زنده باد
!«افرادِ «گاريبالدي
159
00:28:40,620 --> 00:28:41,911
!کمکمون کُنيد
160
00:28:47,586 --> 00:28:52,172
!اون جاسوسِ پليس بود، يه جاني بود -
!ما خودمون حقش رو کفِ دستش گذاشتيم -
161
00:29:02,601 --> 00:29:03,600
!سواره نظام
162
00:29:03,935 --> 00:29:06,603
!شليک نکُنيد
!صبر کُنيد نزديک بشن
163
00:29:34,965 --> 00:29:37,299
!جوخه، به پيش
164
00:30:45,242 --> 00:30:49,035
!هي، خانم پرستار
!بيا اينجا
165
00:30:50,706 --> 00:30:52,456
اونها کجا رفتن؟
166
00:30:53,041 --> 00:30:55,041
.داشتن از اون طرف ميرفتن
.تا حالا بايد به دروازه رسيده باشن
167
00:32:09,407 --> 00:32:10,907
به چي فکر ميکُنيد، پدر؟
168
00:32:15,080 --> 00:32:19,374
در فکرِ اين دورانِ نوينِ باشکوهي هستيد
!که جاده هايِ بهتري برامون به ارمغان خواهد آورد؟
169
00:32:25,423 --> 00:32:28,424
... خُب ... حکومت
170
00:33:55,178 --> 00:33:57,845
!آهاي، مسير رو باز کُنيد
!بذاريد رد بشيم
171
00:34:00,850 --> 00:34:04,310
.ايست! ايست! هيچکس اجازه يِ عبور نداره
.اين جاده بسته ست
172
00:34:05,188 --> 00:34:08,189
.ولي ما مجوز داريم -
.فايده اي نداره. چون جاده يِ «باسکينو» بسته ست -
173
00:34:14,988 --> 00:34:19,532
.متأسفم، ولي عبور از اينجا قدغنه
.نگه داريد. نميتونيد از اينجا جلوتر بريد
174
00:34:27,834 --> 00:34:30,502
از قرارِ معلوم، مجوزِ ما
!به هيچ دردي نميخوره
175
00:34:30,837 --> 00:34:36,508
نه، من همچين حرفي نزدم. ولي به ما اطلاع دادن که تمامِ
.مجوزهايِ اشخاصِ غيرِ نظامي به حالتِ تعليق دراومده
176
00:34:37,511 --> 00:34:41,846
،پس اگه بهتون ميگيم برگرديد
!بايد برگرديد
177
00:34:42,182 --> 00:34:45,183
اين حرف ها کدومه؟! مسير رو باز کُنيد
.تا کالسکه ها بتونن عبور کُنن
178
00:34:47,854 --> 00:34:50,522
!آهاي، کجا داري ميري؟
!هيچکس نميتونه از اينجا رد بشه
179
00:34:50,856 --> 00:34:54,191
من سروان شاهزاده «تانکرِدي فالکونِري» هستم
.که در نبردِ «پالرمو» دوشادوشِ شما جنگيدم
180
00:34:54,527 --> 00:34:56,193
،ولي جناب سروان
.به ما دستور داده شده
181
00:34:56,529 --> 00:35:01,031
!اين هم يک دستوره
!مسير رو باز کُنيد
182
00:36:08,850 --> 00:36:12,185
شما در ميانِ اشراف
.زندگي ميکُنيد، پدر
183
00:36:12,520 --> 00:36:16,189
نظرِ اونها درباره يِ
اين حريقِ خانمان سوز چيه؟
184
00:36:16,857 --> 00:36:22,194
نظرِ شاهزاده يِ قدرتمند
و پُرافتخارِ ما «سالينا» چيه؟
185
00:36:24,865 --> 00:36:30,202
،درک کردنِ طبقه يِ به قولِ شما اشراف
.کارِ آساني نيست
186
00:36:31,538 --> 00:36:36,208
،اونها در دنيايِ بخصوص و جداگانه اي زندگي ميکُنند
.دنيايي که نه توسطِ خداوند بلکه مستقيماً توسطِ خودشون خلق شده
187
00:36:37,211 --> 00:36:41,546
،اون هم بر اساسِ تجربياتي به درازايِ قرون
،تجربياتي که فقط مختصِ خودِ اونهاست
188
00:36:41,882 --> 00:36:45,217
... تجربياتي از سختي ها و خوشي ها
.البته خوشي هايي به شيوه يِ خودشون
189
00:36:45,552 --> 00:36:50,222
چيزهايي اونها رو ناراحت يا مجذوب ميکُنه
... که برايِ من و شما
190
00:36:50,557 --> 00:36:54,559
،کوچکترين اهميتي ندارند، اما با اين وجود
.برايِ اونها حائزِ اهميتِ حياتي هستند
191
00:36:56,897 --> 00:37:00,565
منظورم اين نيست که اشراف
!آدم هايِ بدي هستند. برعکس
192
00:37:01,901 --> 00:37:04,235
... اونها ... اونها
.متفاوت هستند
193
00:37:04,570 --> 00:37:09,240
اونها به چيزهايي که برايِ ما مهم هستند
... اهميتي نميدند
194
00:37:09,909 --> 00:37:12,576
و شايد هم ترس هايي دارند
.که ما ازشون بي اطلاع هستيم
195
00:37:13,246 --> 00:37:15,246
.«مثلاً همين شاهزاده «سالينا
196
00:37:15,581 --> 00:37:20,876
ايشون نتونستن تعطيلاتشون در «دونافوگاتا» رو
.بي خيال بشن! و ما الان عازمِ همونجا هستيم
197
00:37:23,881 --> 00:37:28,217
اما اگه ازشون بپرسيد
... نظرشون راجع به انقلاب چيه
198
00:37:29,554 --> 00:37:34,598
،جوابشون اينه که انقلابي در کار نيست
.و همه چيز مثلِ قبل ادامه پيدا خواهد کرد
199
00:37:34,767 --> 00:37:40,229
!اين که ديگه آخرشه -
اميدوار بوديد اينطور نباشه؟ -
200
00:37:40,897 --> 00:37:43,565
،اجازه بديد کتابِ دعا رو قرائت کُنيم
!که کارِ بهتريه
201
00:37:44,901 --> 00:37:46,234
!بذاريد ببينم
202
00:37:48,905 --> 00:37:50,905
.مزمورِ 45
203
00:37:51,241 --> 00:37:56,244
،دلِ من به کلامي نيکو ميجوشد"
"،من انشاءِ خويش را خطاب به پادشاه ميگويم
204
00:37:56,580 --> 00:37:59,247
زبانم قلمِ نويسنده اي"
"،چيره دست است
205
00:37:59,583 --> 00:38:03,251
"،تو در ميانِ بني-آدم زيباتريني"
206
00:38:03,587 --> 00:38:07,589
،و از لبانت بلاغت جاري است"
".بنابراين خداوند تو را جاودانه مبارک ساخته است
207
00:39:20,328 --> 00:39:22,328
!زود باشيد، بچه ها
208
00:39:28,670 --> 00:39:33,547
،قشنگ پهنش کُنيد! تو بطري ها رو دربيار
.و تو هم ليوان ها رو
209
00:39:50,023 --> 00:39:55,026
اميدواريم همه چيز
.مطابقِ ميلِ شما باشه، قربان
210
00:39:55,362 --> 00:39:58,363
خيلي خوشحالم که شما رو
.دوباره زيارت ميکُنم، عاليجناب
211
00:39:59,366 --> 00:40:01,366
.فعلاً کمي استراحت ميکُنيم
212
00:40:01,702 --> 00:40:04,035
ميتونيد زيرِ درخت ها
.غذاتون رو ميل کُنيد
213
00:40:04,371 --> 00:40:10,000
.ما حدودِ يک ساعتِ ديگه عازمِ «دونافوگاتا» ميشيم
برام از سربازها بگيد. از اينجا هم رد شدن؟
214
00:40:11,003 --> 00:40:13,336
!اينجا از «الجزاير» بدتره
215
00:40:13,672 --> 00:40:17,007
!الجزاير» کجا، اينجا کجا؛ عزيزم»
216
00:40:23,682 --> 00:40:26,349
!چقدر خوشه
نميخواي صورتت رو خنک کُني؟
217
00:40:30,230 --> 00:40:32,355
بيا بگير پيشوني
.و شقيقه هات رو خيس کُن
218
00:40:47,371 --> 00:40:51,373
،بيا عجله کُنيم بريم پيشِ بقيه
!وگرنه هيچي از غذا واسمون باقي نمي مونه
219
00:41:14,397 --> 00:41:16,064
مگه گرسنه نيستي؟
220
00:41:39,422 --> 00:41:44,509
: من به همه گفتم
".امسال عاليجناب «پالرمو» رو ترک نميکُنن"
221
00:41:44,761 --> 00:41:48,096
چطور انتظار داريد تويِ همچين"
"اوضاع و احوالي دست به مسافرت بزنن؟
222
00:41:48,431 --> 00:41:53,434
کي ميدونه چه اتفاقي ممکنه برايِ عاليجناب"
"!و خانواده شون پيش بياد؟ خدا عاليجناب رو حفظ کُنه
223
00:41:53,770 --> 00:41:57,605
اما خوشبختانه حالا شما همه
.سالم و سلامت هستيد
224
00:41:57,773 --> 00:41:59,106
!خدا رو شکر
225
00:41:59,441 --> 00:42:04,444
!مگه انتظار داشتي چه اتفاقي برايِ ما پيش بياد؟
.خيلي هم کارِ ساده اي بود
226
00:42:07,116 --> 00:42:10,784
در حقيقت، چند روز پس از
... «ورودِ «گاريبالدي» به «پالرمو
227
00:42:11,120 --> 00:42:14,121
تانکرِدي» يک ژنرالِ نازنينِ «توسکاني» رو»
... با خودش به خانه آورد
228
00:42:14,456 --> 00:42:17,124
ژنرالي که مشتاق بود نقاشي هايِ ديواريِ
... تحسين برانگيزِ ويلامون رو تماشا کُنه
229
00:42:17,459 --> 00:42:21,461
و بعد مشخص شد که او برايِ اخذِ مجوزِ
.سفر به «دونافوگاتا» بسيار مفيدِ فايده ست
230
00:42:23,465 --> 00:42:28,135
بسيار مشعوفيم که از شما
.در منزلمون پذيرايي ميکُنيم، ژنرال
231
00:42:28,470 --> 00:42:30,470
.متشکرم، عاليجناب
232
00:42:39,480 --> 00:42:43,816
شما رو "عاليجناب" خطاب کرد! در صورتي که قبل از اين
!هيچوقت از دستوراتِ «گاريبالدي» سرپيچي نکرده بود
233
00:42:55,163 --> 00:42:59,498
ژنرال، خواهر زاده ام به من گفت که شما
.مشتاق هستيد نقاشي هايِ ديواريِ ما رو ببينيد
234
00:42:59,834 --> 00:43:03,294
!بسيار زياد، عاليجناب -
.پس بياييد تا هوا روشنه، بي درنگ اين کار رو بکُنيم -
235
00:43:05,923 --> 00:43:10,801
،«در وسط، «ژوپيتر» و «ژونو
.«مارس»، «ونوس» و «مرکوري»
236
00:43:11,721 --> 00:43:16,056
در سمتِ ديگه، «تِتيس» پيشاپيشِ گروهي متشکل از
.تريتون»ها و «درياد» ها قرار داره»
237
00:43:16,475 --> 00:43:22,146
آپولو» هم پوشيده در ابرهاست؛ و تمامِ اينها شکوه و جلالِ»
.عمارتِ خاندانِ «سالينا» رو به اعلا درجه ميرسونند
238
00:43:39,831 --> 00:43:42,165
آب نبات نعنايي دوست داري؟
239
00:43:42,500 --> 00:43:45,168
آره، ممنونم، اين درست همون آب نباتيه
.که بيشتر از همه دوست دارم
240
00:43:45,503 --> 00:43:47,503
اينها رو مخصوصاً
.واسه خودت آوردم
241
00:44:04,855 --> 00:44:09,524
!چقدر رنگت پريده
!زخمت واقعاً جدي نيست؟
242
00:44:09,860 --> 00:44:11,193
!ببخشيد؟
243
00:44:20,913 --> 00:44:25,374
زخمي شدن تويِ ميدانِ نبرد
.ارزشِ ترفيع گرفتن رو داره
244
00:44:57,740 --> 00:44:59,782
!کالسکه ها دارن ميان
245
00:46:17,109 --> 00:46:20,319
خيلي خوشحالم که بهتون
.خيرِ مقدم عرض ميکُنم، عاليجناب
246
00:46:20,863 --> 00:46:22,863
!«اوه، دون «اونفوريو
حالت چطوره؟
247
00:46:23,115 --> 00:46:25,616
،خوبم عاليجناب
... و خوشحالم که قصر رو
248
00:46:25,785 --> 00:46:28,786
دقيقاً به همون وضعي که آخرين بار
.ترکش کرديد بهتون تحويل ميدم
249
00:46:51,477 --> 00:46:55,479
دست دادن با قهرمانِ پُرافتخاري که در
.نبردِ «پالرمو» زخمي شده، باعثِ افتخارِ بنده ست
250
00:46:55,814 --> 00:46:59,482
زخمي؟ فقط چون يه مگس تويِ چشمم رفته بود
!بهم درجه يِ سرواني دادن
251
00:47:02,153 --> 00:47:04,612
خبر دارم که شما هم برايِ آرمانِ-مون
.«زحماتِ بسياري کِشيدين، دون «کالوجِرو
252
00:47:05,156 --> 00:47:07,490
«بله، بله، «کريسپي
.خيلي از شما تعريف ميکرد
253
00:47:15,834 --> 00:47:19,502
تِرِسينا»يِ نازنين، ديدنِ دوباره ات»
!چقدر خوشاينده
254
00:47:21,506 --> 00:47:24,841
.و البته ديدنِ شما هم همينطور
خُب، خبرِ تازه چي داري دون «چيچو»؟
255
00:47:25,176 --> 00:47:28,845
.خبر؟ خبري ندارم، عاليجناب
256
00:47:29,180 --> 00:47:31,514
خُب، اجازه ميفرماييد؟ -
.بله، خواهش ميکُنم -
257
00:51:01,429 --> 00:51:06,432
.يادت نره برايِ شامِ امشب دعوتشون کُني
.بگو همراه همسرانشون بيان
258
00:51:07,769 --> 00:51:10,436
چرا با همسرانشون؟ -
.اينطور بهتره -
259
00:51:11,772 --> 00:51:15,106
از دون «کالوجِرو» هم دعوت کُن
.و بهش بگو همسرش رو هم بياره
260
00:51:15,442 --> 00:51:17,442
.و جنابِ وکيل و همسرش
261
00:51:17,778 --> 00:51:20,779
،«و همينطور دون «چيچو
!که خدا رو شُکر همسري نداره
262
00:51:21,448 --> 00:51:23,782
بقيه رو هم برايِ
.بعد از شام دعوت کُن
263
00:52:30,725 --> 00:52:34,059
!چه خبره؟ -
.ميمي» هستم، عاليجناب» -
264
00:52:36,354 --> 00:52:40,398
پدر «پيرّونه» ... پدر «پيرّونه» ميخوان
.شما رو ببينن عاليجناب، اون هم فوراً
265
00:52:43,069 --> 00:52:45,403
،بسيار خُب
.بهش بگو بياد داخل
266
00:52:52,746 --> 00:52:55,496
... معذرت ميخوام عاليجناب
... اوه، اصلاً نميدونستم که
267
00:52:55,790 --> 00:52:57,623
!لازم نيست وحشت کُني، پدر
268
00:52:58,084 --> 00:53:01,669
!شما که به عريانيِ روح عادت داريد
!و بعلاوه، بدن هايِ عريان بيگناه تر هستند
269
00:53:02,088 --> 00:53:04,422
.اون حوله رو به من بديد -
چي؟ -
270
00:53:16,102 --> 00:53:18,227
!يالا، شجاع باشيد، پدر
271
00:53:24,777 --> 00:53:26,443
!فِرز تر، پدر
272
00:53:30,115 --> 00:53:33,450
به نصيحتِ من گوش بديد؛
.شما هم هر از گاهي حمام کُنيد
273
00:53:36,121 --> 00:53:38,121
.بنشينيد
274
00:53:42,127 --> 00:53:44,795
بگيد ببينم، چرا اينقدر مصرانه
ميخواستيد با من صحبت کُنيد؟
275
00:53:49,134 --> 00:53:53,136
راستش، مأموريتي بسيار حساس
.به من سپرده شده
276
00:53:54,139 --> 00:53:58,141
خانمي که برايِ شما بسيار عزيزه، مکنوناتِ قلبيِ خودش رو
.برايِ من بازگو کرد و ازم خواست اونها رو برايِ شما بگم
277
00:53:58,477 --> 00:54:04,147
،چون ايشون به ارج و قربي که من نزدِ شما دارم، ايمان دارند
.هر چند شايد از اين بابت در اشتباه باشند
278
00:54:04,482 --> 00:54:06,106
!نميشه مختصر کُنيد؟
279
00:54:08,152 --> 00:54:11,153
منظورتون چه کسي ست؟
همسرم شاهزاده خانم؟
280
00:54:11,489 --> 00:54:15,491
خير عاليجناب. شاهزاده خانم در حالِ حاضر
.بسيار خسته ان و مشغولِ استراحت هستند
281
00:54:15,827 --> 00:54:18,494
.منظور دوشيزه «کونچِتا»ست
282
00:54:20,832 --> 00:54:21,997
.ايشون عاشق شده ان
283
00:54:23,835 --> 00:54:27,169
دوشيزه «کونچِتا»؟
... ولي آخه
284
00:54:28,130 --> 00:54:30,130
!اَه! چه سفاهتي
285
00:54:35,096 --> 00:54:36,595
متأسفم که شما رو
.آشفته کردم، عاليجناب
286
00:54:38,224 --> 00:54:40,182
... من اصلاً فکر نميکردم که -
.ببينيد، پدر -
287
00:54:41,143 --> 00:54:44,812
احتمالاً يک مَردِ 45 ساله فقط تا وقتي
... هنوز احساسِ جواني ميکُنه
288
00:54:45,146 --> 00:54:49,148
که متوجه بشه فرزندانش ديگه اونقدر
.بزرگ شده ان که ميتونن عاشق بشن
289
00:54:49,818 --> 00:54:53,027
و اونوقته که ناگهان حسِ سالخوردگي
.مياد و او رو خُرد ميکُنه
290
00:54:57,826 --> 00:55:03,830
،عاليجناب، شما نپرسيديد که اون مَردِ جوان کيه
... و بانو «کونچِتا» به چه کسي
291
00:55:04,165 --> 00:55:06,165
!نيازي به گفتن نيست
292
00:55:11,506 --> 00:55:15,174
چرا اين دختره يِ احمق
!خودش نيومد به من بگه؟
293
00:55:16,845 --> 00:55:20,847
،خُب، به نظرِ شما
!من چي ميتونم بگم؟
294
00:55:23,518 --> 00:55:27,812
عاليجناب، کليسا همواره از ميل و خواسته يِ انسان ها
.در تشکيلِ خانواده اي مسيحي استقبال ميکُنه
295
00:55:28,188 --> 00:55:31,189
... «حضورِ پروردگارمان عيسي مسيح در مراسمِ عروسي در «قانا
اشاره به نخستين معجزه يِ مسيح در عروسيِ]
[.قانايِ جليل که آب را به شراب تبديل ساخت
296
00:55:31,692 --> 00:55:35,193
!اجازه بديد از موضوع پرت نشيم، پدر
... ميل دارم راجع به همين ازدواج صحبت کُنيم
297
00:55:35,529 --> 00:55:38,864
،«نه اون جشنِ عروسي در «قانا
!و نه بطورِ کُلي هيچ ازدواجِ ديگه اي
298
00:55:39,867 --> 00:55:43,702
!حالا «تانکرِدي» رسماً خواستگاري کرده؟
!و اصلاً چه وقت اين پيشنهادِ ازدواج رو داده؟
299
00:55:44,204 --> 00:55:47,873
،خُب راستش عاليجناب
.در واقع خواستگاريِ رسمي در کار نبوده
300
00:55:48,208 --> 00:55:53,670
اما بانو «کونچِتا» هيچ ترديدي ندارن؛
... از رويِ توجهات، نگاه ها
301
00:55:54,214 --> 00:55:58,383
... برخي جملاتِ معين از جانبِ اين جوان
... خانم مطمئن هستند که ايشون عاشقِ شون هستند
302
00:55:58,552 --> 00:56:01,219
و احساس ميکُنند هر لحظه
.امکانِ خواستگاري وجود داره
303
00:56:01,555 --> 00:56:05,724
،نگران نباشيد پدر
!خطرِ قريب الوقوعي وجود نداره
304
00:56:05,893 --> 00:56:09,227
اينها صرفاً خيالبافي هايِ
!يک دختر مدرسه ايِ عاشق پيشه ست
305
00:56:10,605 --> 00:56:12,605
،"ولي چرا ميگيد "خطر
!عاليجناب؟
306
00:56:13,232 --> 00:56:19,403
پدر، واقعاً ميشه «کونچِتا» رو به عنوانِ همسرِ يک سفير
در «وين» يا «سن پترزبورگ» تصور کرد؟
307
00:56:19,572 --> 00:56:22,239
.من عاشقِ «کونچِتا» هستم
.دوستش دارم
308
00:56:22,909 --> 00:56:25,576
او بسيار متين
.و بسيار سر به زيره
309
00:56:25,912 --> 00:56:29,580
«اما «تانکرِدي» ... «تانکرِدي
.آينده يِ عظيمي در پيشِ رو داره
310
00:56:31,334 --> 00:56:36,087
،کونچِتا» چطور ميتونه، با اون همه تقوا و پاکدامنيِ منفعلانه»
... با اون همه خجالت و کم حرفي
311
00:56:36,255 --> 00:56:41,592
به شوهري بلندپرواز کمک کُنه
تا از پله هايِ لغزنده يِ جامعه اي نوين بالا بره؟
312
00:56:41,928 --> 00:56:43,928
تانکرِدي» متوجه خواهد شد»
.که داشتنِ ثروت مفيدِ فايده ست
313
00:56:44,931 --> 00:56:47,932
و هر چند «کونچِتا» هم
،جهيزيه يِ مناسبي داره
314
00:56:48,267 --> 00:56:51,936
«اما ثروتِ خانواده يِ «سالينا
.بايد بينِ 7 نفر تقسيم بشه
315
00:56:52,270 --> 00:56:56,272
«تکرار ميکُنم، بينِ 7 نفر. در صورتيکه «تانکرِدي
.به ثروتِ بسيار بيشتري نياز داره
316
00:56:59,611 --> 00:57:01,945
شايد يکي از دخترانِ
خانواده يِ «سوتِرا»؟
317
00:57:02,614 --> 00:57:08,076
!بله، ميدونم. طفلک ها خيلي زشت هستن
.اما در عينِ حال بسيار ثروتمندند
318
00:57:09,621 --> 00:57:12,288
... ولي آخه -
ولي چي؟! عشق؟ -
319
00:57:13,917 --> 00:57:19,504
،البته، عشق! «که به سالي ميسوزد و شعله ميکِشد
«.و به سي نرسيده تبديل به خاکستر ميگردد
[شعري از «جوزپه تومازي دي لامپِدوسا»، شاعرِ ايتاليايي]
320
00:57:20,716 --> 00:57:24,342
!خودم خوب ميدونم عشق چيه
321
00:57:25,679 --> 00:57:29,681
عاليجناب، برايِ شام
چه لباسي ميپوشيد؟
322
00:57:31,601 --> 00:57:35,270
پدر به «کونچِتا» بگيد
،من با اين موضوع هيچ مشکلي ندارم
323
00:57:35,604 --> 00:57:39,273
،اما هر وقت مطمئن شديم که تخيلاتِ رمانتيک نيست
.راجع بهش بحث خواهيم کرد
324
00:57:39,942 --> 00:57:42,609
.گفتي کدام لباس؟ يک دست لباسِ عصر -
.بسيار خُب، عاليجناب -
325
00:58:18,146 --> 00:58:22,648
!بابا! بابا! دون «کالوجِرو» داره از پله ها مياد بالا
!اون هم با کُت و شلوارِ تمام رسمي
326
00:58:32,327 --> 00:58:35,995
ظاهراً اين خبر شما رو بيشتر از به خشکي نشستنِ
!سپاهيان در «مارسالا» تحتِ تأثير قرار داده
327
00:58:36,664 --> 00:58:40,333
!دون «کالوجِرو» با پاپيونِ سفيد
!اين يعني اينکه انقلاب داره از راه ميرسه
328
00:58:53,348 --> 00:58:56,516
!بله، درسته. کُت و شلوارِ تمام رسمي
!اما به لباسش نگاه کُنيد
329
00:58:58,811 --> 00:59:00,352
!و به کفش هاش
330
00:59:04,691 --> 00:59:09,694
.همسرم ناخوش احوال بود، کمي سرما خورده -
.اوه، خيلي متأسفم -
331
00:59:10,030 --> 00:59:15,283
اميدوارم عذرِ من رو بپذيريد که
.به جايِ همسرم، دخترم «آنجليکا» اومده
332
00:59:17,371 --> 00:59:19,704
.اوه، قطعاً، قطعاً
.بفرماييد
333
00:59:22,376 --> 00:59:28,380
طيِ يک ماه گذشته، دخترم مدام از اشتياقش
.برايِ تشريف فرمايي نزدِ شما صحبت کرده
334
00:59:29,383 --> 00:59:33,385
،بچگيش رو خيلي خوب يادم هست
.وقتي که دختر کوچولويِ ملوسي بود
335
00:59:33,720 --> 00:59:36,054
ديدنِ دوباره اش
.بسيار خوشحال کُننده ست
336
00:59:54,073 --> 00:59:57,449
.دخترم همين الساعه خدمت ميرسه
.آخه هنوز کاملاً آماده نشده بود
337
00:59:58,119 --> 01:00:01,120
ميدونيد که؟ منزلِ ما
.درست اون دستِ جاده ست
338
01:00:01,455 --> 01:00:04,415
.«بله، دون «کالوجِرو
.تا اومدنش صبر ميکُنيم
339
01:00:06,961 --> 01:00:10,838
،قربان، همونطور که خدمتتون عرض کرده بودم
.بنايِ کليسا در وضعيتِ اسفناکي ست
340
01:00:54,466 --> 01:00:55,798
!چه دوست داشتني
341
01:01:06,352 --> 01:01:08,143
!آنجليکا»يِ من»
342
01:01:09,355 --> 01:01:14,483
.مدت ها ميشه که تو رو نديدم
!تو خيلي تغيير کردي ... حتي از قبل هم بهتر شدي
343
01:01:20,157 --> 01:01:22,491
... «بسيار خوشوقتم، بانو «آنجليکا
344
01:01:22,826 --> 01:01:26,495
که حضورِ گُلي چنين دوست داشتني
.در منزلمون رو خيرِ مقدم ميگم
345
01:01:26,664 --> 01:01:31,166
اميدوارم افتخارِ ديدنِ گاه به گاه شما
.بيشتر نصيبِ ما بشه
346
01:01:31,335 --> 01:01:38,131
متشکرم شاهزاده. شما به همون اندازه با من
.مهربان هستيد، که هميشه با پدرم بوده ايد
347
01:01:46,809 --> 01:01:49,142
،حالتون چطوره
بانو «کونچِتا»؟
348
01:01:50,019 --> 01:01:52,812
خواهش ميکُنم «آنجليکا»! تويِ بچگي
!اينقدر با هم رسمي برخورد نميکرديم
349
01:02:04,826 --> 01:02:09,161
قربان، اجازه بفرماييد دخترم
.آنجليکا» رو حضورتون معرفي کُنم»
350
01:02:17,839 --> 01:02:19,880
!شام حاضره
351
01:02:53,540 --> 01:02:56,875
،بله، چند لايه طبخ ميشه
.به اقتضايِ رسم و سنت
352
01:03:02,883 --> 01:03:05,592
سفرتون خيلي خسته کُننده بود؟ -
.نه چندان زياد -
353
01:03:06,219 --> 01:03:09,554
،اوه، هنوز برايِ شما غذا نکِشيدن
.از اين بابت خيلي متأسفم
354
01:03:11,892 --> 01:03:14,559
.دختر خانمِ زيبايي هستن -
.«بله، «کونچِتا -
355
01:03:14,894 --> 01:03:20,230
،ويلايي که دارم خارجِ شهر ميسازم، شاهزاده خانم
... هر چند محقره
356
01:03:23,569 --> 01:03:24,777
.ولي بسيار راحته
357
01:03:27,239 --> 01:03:31,575
!چقدر همه گرسنه بوديم
!چه بهتر که غذا رو با سوپ شروع نکرديم
358
01:03:36,248 --> 01:03:39,917
،از من ميشنويد
.اين ايام فراموش نشدني هستند
359
01:03:40,252 --> 01:03:43,921
فقط يک فرمان وجود داره که مدام
"!از دهاني به دهاني ميچرخه : "سربازان مسلح شويد
360
01:03:44,256 --> 01:03:49,468
ژنرال «گاريبالدي» متوجه شدن که وقتي «سيسيلي»ها
!دست به کاري ميزنند، اون کار رو به نحوِ احسن انجام ميدن
361
01:03:51,931 --> 01:03:54,932
چرا شما به «گاريبالدي» پيوستيد؟
362
01:03:56,268 --> 01:04:01,146
اگر «گاريبالدي» همقطارِ شما باشد"
".تنها خواسته اش جنگيدن دوشادوشِ شماست
363
01:04:01,606 --> 01:04:06,150
.اين جمله از خودِ «گاريبالدي»-ه
.و اصلاً تصور نميکردم در گفتنش اينقدر جدي بوده باشه
364
01:04:07,278 --> 01:04:11,447
.هيچوقت در عمرم اينقدر راهپيمايي نکرده بودم
.«اوه، مخصوصاً اون راهپيماييِ شبانه به «جيبيليروسا
365
01:04:11,616 --> 01:04:13,616
با «بيکسيو» هم ملاقات کرديد؟
نينو بيکسيو : ژنرالِ ايتاليايي و از]
[برجسته ترين رهبرانِ جنبشِ اتحادِ ايتاليا
366
01:04:13,952 --> 01:04:15,451
بيکسيو»؟»
!واي که چه آدمِ مصممي
367
01:04:15,954 --> 01:04:18,287
همه يِ اونها مصمم و
!فوق العاده هستن. همه شون
368
01:04:19,624 --> 01:04:24,293
نميدونيد چه صحنه اي بينِ «بيکسيو» و «لا ماسا» پيش اومد؛
.و من بر حسبِ اتفاق اونجا حضور داشتم
369
01:04:24,629 --> 01:04:27,880
من مدتِ کوتاهي در تصرفِ
.شهرِ «تِرميني» هم شرکت داشتم
370
01:05:08,338 --> 01:05:11,339
باور کُنيد از حضورم در اونجا
.بي نهايت لذت بُردم
371
01:05:11,675 --> 01:05:13,925
اما هيچوقت مثلِ روزِ 28 مِي نبود
!که حسابي خنديديم
372
01:05:14,344 --> 01:05:18,013
«ژنرال در خانقاه «اوريليونه
.نياز به يک پُستِ مراقبت داشت
373
01:05:18,682 --> 01:05:22,684
!ما در زديم، مُشت زديم و فحش داديم
!اما هيچکس در رو به رومون باز نکرد
374
01:05:23,019 --> 01:05:26,020
چون اون صومعه متعلق به
!راهبه هايِ تارکِ دنيا بود
375
01:05:30,359 --> 01:05:32,359
،راستي، عاليجناب روحاني
376
01:05:32,695 --> 01:05:37,990
ما قراره فردا برايِ دعا خواندن
.بر مقبره يِ مادر «کوربِرا»، به صومعه بريم
377
01:05:38,326 --> 01:05:41,994
!چه خوب، چه خوب
... اتفاقاً خبرِ آمدنِ شما
378
01:05:42,330 --> 01:05:45,998
پيشاپيش به اون راهبه هايِ مهربان اطلاع داده شده
.و ايشان منتظرِ عاليجناب هستند
379
01:05:46,334 --> 01:05:50,127
و الان برايِ بازديدِ شما
.سراسيمه در حالِ تهيه و تدارک هستند
380
01:05:50,296 --> 01:05:54,006
،هرگز نشده که يک روز بعد از ورودمون
.زيارتِ اونجا رو از دست داده باشيم
381
01:06:03,684 --> 01:06:06,352
و بعد چي؟
چه اتفاقي افتاد؟
382
01:06:09,689 --> 01:06:11,689
.الان براتون تعريف ميکُنم
383
01:06:12,359 --> 01:06:16,027
،«تاسوني»، «آلدريگِتي»
... من و يک نفرِ ديگه
384
01:06:16,363 --> 01:06:19,489
،سعي کرديم در رو بشکنيم
.که البته بي فايده بود
385
01:06:20,033 --> 01:06:23,368
بنابراين شتابان به خانه يِ بمباران شده اي
.در همون حوالي رفتيم و تيرکي چوبي آورديم
386
01:06:23,703 --> 01:06:27,705
نهايتاً در با سر و صدايي
!دوزخي باز شد
387
01:06:29,042 --> 01:06:31,000
.داخل شديم
.ولي هيچکس اونجا نبود
388
01:06:32,045 --> 01:06:34,128
ناگهان از گوشه يِ يک راهرو
... صداهايي ترس خورده
389
01:06:34,297 --> 01:06:36,172
.و مذبوحانه به گوشمون خورد
390
01:06:36,424 --> 01:06:40,551
،راهبه ها با پناه بُردن به نمازخانه
.در پُشتِ محراب ازدحام کرده بودن
391
01:06:42,389 --> 01:06:46,808
فقط خدا ميدونه که اون 10 خاله ريزه يِ پروار
!از چه چيزي ميترسيدن
392
01:06:51,855 --> 01:06:54,731
،با اون قيافه هايِ زشت و پيري که داشتن
!صحنه يِ مضحکي خلق کرده بودن
393
01:06:55,067 --> 01:06:59,069
با اون خرقه هايِ سياه رنگ، و اون چشم هايِ
... از حدقه درآمده، گويي حاضر و آماده يِ
394
01:07:00,072 --> 01:07:01,405
.شهادت بودند
395
01:07:02,074 --> 01:07:04,449
و همچون سگِ ماده
!ناله ميکردن
396
01:07:09,415 --> 01:07:10,914
«همقطارِ خوش قيافه يِ ما «تاسوني
: فرياد زد
397
01:07:11,417 --> 01:07:16,753
ما وقت نداريم، خواهرها. هر وقت واسمون"
"!نوآموز هايِ جوان آورديد دوباره برميگرديم
398
01:07:18,757 --> 01:07:21,758
و همه يِ بچه ها
!از خنده ريسه رفتن
399
01:07:22,094 --> 01:07:25,762
ما اون راهبه هايِ ناکام رو ترک کرديم
.و رفتيم تا با سپاهيانِ شاه رويارو بشيم
400
01:07:26,098 --> 01:07:28,390
و 10 دقيقه يِ بعد
.من زخمي شدم
401
01:07:28,559 --> 01:07:31,852
!چقدر شجاع هستيد
!اي کاش من هم اونجا با شماها بودم
402
01:07:33,104 --> 01:07:37,106
،اگر شما اونجا حضور داشتيد، بانو
!ديگه نيازي نبود منتظرِ نوآموز ها بمونيم
403
01:08:19,066 --> 01:08:22,817
تانکرِدي»! شما بايد چنين داستان هايِ قبيحي رو»
!پيشِ کشيشِ اقرارنيوشِ تون اعتراف کُنيد
404
01:08:23,320 --> 01:08:25,820
نه پيشِ خانم هايِ جوان
!سرِ ميزِ غذا
405
01:08:26,490 --> 01:08:28,823
!يا حداقل، نه در حضورِ من
406
01:09:59,873 --> 01:10:03,541
،قبول دارم که حق داره
.و من بهش کمک ميکُنم
407
01:10:11,885 --> 01:10:15,219
اما نميشه انکار کرد
!که کمي خُرده شيشه داره
408
01:10:19,517 --> 01:10:22,852
"... آه، اي «جيوجينِ» دوست داشتني"
[ترانه يِ ميهن پرستانه يِ ايتاليايِ قرنِ نوزدهم]
409
01:10:39,203 --> 01:10:44,539
،آن هنگام که تنها 15 سال داشتيم"
".من و دخترک اولين عشق ورزيِ خويش را تجربه کرديم
410
01:10:46,543 --> 01:10:52,881
،قدمي پيش گذار"
".اي محبوبه يِ قلبِ من
411
01:10:54,551 --> 01:11:00,889
،و آن هنگام که 16 ساله گشتيم"
".با يکديگر عروسي نموديم
412
01:11:01,892 --> 01:11:08,396
،قدمي پيش گذار"
".اي محبوبه يِ قلبِ من
413
01:11:10,233 --> 01:11:15,903
و من در 17 سالگي دخترک را"
".برايِ رفتن به نبرد ترک گفتم
414
01:11:17,490 --> 01:11:24,245
،قدمي پيش گذار"
".اي محبوبه يِ قلبِ من
415
01:11:28,251 --> 01:11:31,252
!زنده باد ايتاليا
!«زنده باد «گاريبالدي
416
01:11:56,152 --> 01:12:00,280
.ناراحت نباشيد، پدر
!به مراسمِ تشييع جنازه که نميريم
417
01:12:01,950 --> 01:12:04,284
... بخاطرِ باده
!اين بادِ وحشتناک
418
01:12:04,619 --> 01:12:08,955
،بايد از خدا متشکر باشيم
.چون بدونِ وزشِ باد، هوا متعفن بود
419
01:12:35,316 --> 01:12:40,652
.برايِ رأي دادن بايد منظم صف بگيريد، آقايون
.هر کس جلوتر باشه، اول از بقيه رأي ميده
420
01:12:47,995 --> 01:12:50,329
من هم برايِ حوزه يِ
.دونافوگاتا» رأي ميدم»
421
01:12:54,668 --> 01:12:59,296
عاليجناب، فوق العاده مايه يِ
... افتخارِ بنده ست، چون
422
01:13:19,025 --> 01:13:22,360
شما هم رأي ميديد، پدر؟ -
.خير، پدر «پيرّونه» شهروندِ اينجا نيستن -
423
01:13:23,696 --> 01:13:26,697
رأي گيري برايِ چند دقيقه
.متوقف ميشه
424
01:13:27,367 --> 01:13:29,450
... ميشه به من اين افتخار رو بديد، قربان
425
01:13:30,036 --> 01:13:33,037
تا فروتنانه شما رو به يک
نوشيدنيِ ناقابل دعوت کُنم؟
426
01:13:56,353 --> 01:13:59,521
،به نظرم از شرابِ سفيد بنوشيد
.چون سبک تره
427
01:13:59,815 --> 01:14:01,856
!بيعتي ديرهنگام با خاندانِ «بوربن»ها
بوربن ها : خاندانِ سلطنتي اي که برايِ چندين قرن]
[.بر فرانسه، اسپانيا و جنوبِ ايتاليا حکومت کردند
428
01:14:04,027 --> 01:14:08,697
.متأسفانه امروز نميتونم مشروب بخورم
.معده ام به شدت ناراحته
429
01:14:09,032 --> 01:14:12,701
در چنين روزِ مهم و تاريخي اي، معده دردِ شما
!بايد براتون در درجه يِ دومِ اهميت قرار بگيره
430
01:14:13,704 --> 01:14:16,037
،متشکرم
.من هرگز مشروب نميخورم
431
01:14:20,711 --> 01:14:24,713
دون «کالوجِرو»، من از طرفِ خودم
.با کمالِ ميل ميپذيرم
432
01:14:30,053 --> 01:14:34,055
مايل بودم چند کلمه اي
.صحبت کُنم
433
01:14:35,392 --> 01:14:39,060
،اما شادي هايِ عظيم، شاهزاده
!سکوت ميطلبه
434
01:15:10,092 --> 01:15:14,428
اينک با شوري بسيار، وظيفه اي که
... به من محول شده رو به انجام رسانده
435
01:15:17,433 --> 01:15:20,768
... و با افتخارِ فراوان
436
01:15:21,102 --> 01:15:26,647
نتايجِ آراءِ عمومي مربوط به شهرِمان
.دونافوگاتا» رو اعلام ميکُنم»
437
01:15:36,785 --> 01:15:42,121
،امروز 22 اکتبرِ سالِ 1860
... «در «دونافوگاتا
438
01:15:42,457 --> 01:15:44,791
... و در ساعتِ 6 بعد از ظهر
439
01:15:45,126 --> 01:15:48,461
... کميته يِ رأي گيريِ شهرداري
440
01:15:48,797 --> 01:15:52,215
برايِ بررسيِ آراءِ به صندوق انداخته شده
... توسطِ اهاليِ اين شهر
441
01:15:52,467 --> 01:15:55,468
.تشکيلِ جلسه داد
442
01:15:56,471 --> 01:16:01,474
مردمِ «سيسيل»، خواهانِ ايتاليايي
... واحد و يکپارچه
443
01:16:02,142 --> 01:16:04,643
... «تحتِ سلطنتِ «ويکتور امانوئل
444
01:16:04,853 --> 01:16:09,147
،به عنوانِ پادشاه مشروطه
.و وليعهدهايِ قانونيِ ايشان ميباشند
445
01:16:27,042 --> 01:16:30,202
،پس از جمع آوريِ تماميِ آراء
... و مطابق با
446
01:16:36,704 --> 01:16:38,602
... پس از جمع آوريِ تماميِ آراء
447
01:16:40,204 --> 01:16:41,603
... پس از جمع آوريِ
448
01:16:44,183 --> 01:16:49,954
!... پس از جمع آوريِ تماميِ آراء
!... و مطابق با بررسيِ دقيقِ آنها
449
01:16:53,192 --> 01:16:55,860
: نتايجِ ذيل حاصل گرديد
450
01:16:56,195 --> 01:17:00,197
.تعدادِ نفراتِ واجدِ شرايطِ رأي دادن : 515 نفر
451
01:17:01,200 --> 01:17:04,368
.تعدادِ آراء شمارش شده : 512 رأي
452
01:17:05,538 --> 01:17:08,539
.تعدادِ آراء «آري» : 512 رأي
453
01:17:11,878 --> 01:17:14,545
.و تعدادِ آراء «نه» : صفر رأي
454
01:19:01,609 --> 01:19:05,611
و شما چطور، دون «چيچو»؟
شما در روزِ 21 ماه، چه رأيي دادي؟
455
01:19:12,620 --> 01:19:17,164
از چي ميترسي؟! اينجا که غير از
!خودمون، باد و سگ ها هيچکس نيست
456
01:19:17,959 --> 01:19:20,960
،معذرت ميخوام عاليجناب
.ولي سوالتون بيجاست
457
01:19:21,295 --> 01:19:24,964
«خودتون خوب ميدونيد که تويِ «دونافوگاتا
.همه رأيِ «آري» دادن
458
01:19:25,967 --> 01:19:29,635
،حتي ميگن شما به کساني که ترديد داشتن
.توصيه کرديد همچين رأيي بدن
459
01:19:29,971 --> 01:19:31,303
.کاملاً درسته
460
01:19:33,307 --> 01:19:34,974
پس شما رأيِ «آري» دادي؟
461
01:19:48,989 --> 01:19:52,323
،نه عاليجناب
.من رأيِ «نه» دادم
462
01:19:53,660 --> 01:19:55,577
!«نه»! هزاران بار «نه»
463
01:19:56,329 --> 01:19:59,664
بله، ميدونم شما بهم
.چي گفتيد
464
01:20:00,333 --> 01:20:05,670
.گفتيد بخاطرِ ضرورت، اتحاد و فرصت
.شايد هم حق با شما بود
465
01:20:06,006 --> 01:20:09,340
،چون من از سياست سر در نميارم
.و اين جور چيزها رو به ديگران واگذار ميکُنم
466
01:20:09,676 --> 01:20:13,011
«اما «چيچو تومئو
.يک انسانِ جوانمرده
467
01:20:14,681 --> 01:20:19,684
،بله، يک هنرمندِ شکست خورده ست
!فقير بيچاره ست، شلوارش پاره و نخ نماست
468
01:20:21,020 --> 01:20:26,356
.اما من لطف و محبتي که بهم شد رو فراموش نکردم
ميدونيد، عاليجناب؟
469
01:20:27,359 --> 01:20:30,694
،چون بخاطرِ ملکه «ايزابلا» بود
... ملکه يِ اسپانيا
470
01:20:31,363 --> 01:20:35,032
که البته در اون زمان، دوشسِ «کالابريا» بودند؛
.ايشون باعث شدن که من تحصيل کُنم
471
01:20:36,035 --> 01:20:39,036
و اجازه دادند به جايگاهي برسم
: که الان هستم
472
01:20:39,371 --> 01:20:43,707
،ارگ-نوازِ کليسايِ جامع؛ که شما عاليجناب
.سخاوتمندانه دستمزدم رو پرداخت ميکُنيد
473
01:20:48,047 --> 01:20:52,382
،در دوراني که خانواده ام خيلي محتاج و نيازمند بود
،مادرم عريضه اي به دربار فرستاد
474
01:20:53,803 --> 01:20:57,387
!و ناگهان کمکِ مالي از راه رسيد
!به ناگهانيِ مرگ
475
01:20:59,057 --> 01:21:04,727
و حالا اگر اون شاهان و ملکه ها از آسمان
نظري به زير مي انداختن، با خودشون چي ميگفتن؟
476
01:21:06,731 --> 01:21:11,734
«بايد ميگفتن پسرِ «لئوناردو تومئو
!بهشون خيانت کرده؟! نه
477
01:21:12,403 --> 01:21:14,445
!نه عاليجناب، نه
478
01:21:15,073 --> 01:21:18,366
،خدا رو شکر که حالا در بهشت
!حقيقتِ امر رو درباره يِ من ميدونن
479
01:21:23,540 --> 01:21:25,998
من وفاداري و سرسپردگيت رو
.تحسين ميکُنم
480
01:21:26,417 --> 01:21:31,754
«اما بايد درک کُني که مردم از پيروزيِ «گاريبالدي
.به شدت تحريک و هيجانزده شده بودند
481
01:21:34,092 --> 01:21:37,760
و اون همه-پُرسي، ضروري ترين و تنها راه چاره
.در برابرِ هرج و مرج بود. حرفم رو باور کُن
482
01:21:38,429 --> 01:21:40,763
،هر چند برايِ ما
.انتخاب بينِ بد و بدتر بود
483
01:21:42,432 --> 01:21:44,432
... اساساً خاندانِ «ساوُيارد» ها هم
ساوُيارد ها : سلطنتِ کُنت ها و دوک هايِ ساووآ]
[.از قرونِ وسطي تا شکل گيريِ پادشاهيِ ايتاليا در سالِ 1861
484
01:21:45,769 --> 01:21:47,769
.يک حکومتِ سلطنتي هستند
485
01:21:48,772 --> 01:21:52,399
،منافعِ کساني که تو دوستشون داري
... و حاضري خودت رو فداشون کُني
486
01:21:52,734 --> 01:21:56,403
.از همين وقايع و رويدادها تأمين ميشه
... وقايعي که عليرغمِ عقيم بودنشون
487
01:21:57,739 --> 01:22:00,073
،در عينِ حال
.زنده و معتبر هستند
488
01:22:03,745 --> 01:22:06,079
... شايد چيزي بايد تغيير کُنه
489
01:22:08,417 --> 01:22:11,418
تا همه چيز به همون
.حالتِ قبلي باقي بمونه
490
01:22:13,422 --> 01:22:19,426
کارِ انقلاب ديگه تمومه. بيا اميدوار باشيم که ايتاليايِ نوين
.بتونه به زندگي ادامه بده و پيشرفت کُنه
491
01:22:21,430 --> 01:22:23,513
.اما من رأيِ «نه» دادم
492
01:22:24,099 --> 01:22:28,768
اون خوک هايِ شهرداري، نظراتِ من رو بلعيدن
!و اون طور که خودشون دوست داشتن، بيرون ريدنش
493
01:22:31,105 --> 01:22:34,440
من ميگفتم : "سياه"، و اونها من رو
!"وادار ميکردن بگم : "سفيد
494
01:22:36,110 --> 01:22:40,779
،قبلاً يک "شهروندِ وفادار" بودم
!و حالا به يک "بوربنِ کثيف" تبديل شدم
495
01:22:42,116 --> 01:22:44,450
حالا ديگه اونها همه
.ساوُيارد» هستن»
496
01:22:45,453 --> 01:22:50,456
بله، «ساوُيارد»! و چقدر دلم ميخواست
!به جايِ صبحانه ميخوردمشون
497
01:22:57,465 --> 01:23:01,467
چيچو»، يه چيزي رو بهم ميگي؟»
.تو آدم هايِ اين منطقه رو خوب ميشناسي
498
01:23:02,470 --> 01:23:05,804
واقعاً نظرت درباره يِ
دون «کالوجِرو» چيه؟
499
01:23:07,474 --> 01:23:11,809
ولي عاليجناب، فکر کردم به اندازه يِ کافي
نظرم رو واضح بيان کرده باشم؟
500
01:23:12,812 --> 01:23:17,148
در واقع خيلي علاقه مندم حقيقت رو
.راجع به خودش و خانواده اش بدونم
501
01:23:20,487 --> 01:23:26,157
حقيقت، عاليجناب، اينه که
... دون «کالوجِرو» خيلي ثروتمنده
502
01:23:27,827 --> 01:23:30,161
.و آدمِ بسيار بانفوذي هم هست
503
01:23:31,498 --> 01:23:35,833
و همچنين حريص
!و به شکلي شيطاني باهوش
504
01:23:37,170 --> 01:23:43,174
بايد ميديد که چطور در آوريل و مِيِ گذشته
!مثلِ خفاش به کُلِ منطقه سرک ميکِشيد
505
01:23:44,177 --> 01:23:48,846
با کالسکه، سوارِ قاطر، و يا پايِ پياده؛
.چه در روزهايِ باراني و چه آفتابي
506
01:23:50,182 --> 01:23:52,849
،به هر جايي که پا ميگذاشت
... گروه هايي مخفي تشکيل ميشد
507
01:23:53,185 --> 01:23:56,520
گروه هايي که مسير رو برايِ کساني که
.قرار بود بر سرِ کار بيان، آماده و مهيا ميکردن
508
01:23:56,855 --> 01:24:00,190
،باور بفرماييد، عاليجناب
!اين آدم غضبِ الهي ست
509
01:24:01,193 --> 01:24:04,861
تا الان ما فقط شروعِ کارِ
.دون «کالوجِرو» رو ديديم
510
01:24:05,197 --> 01:24:06,382
... ولي در عرضِ چند ماه
511
01:24:06,385 --> 01:24:09,867
«به عضويتِ مجلسِ نمايندگانِ «تورين
.در خواهد اومد
512
01:24:11,537 --> 01:24:12,821
... و در عرضِ چند سال
513
01:24:12,824 --> 01:24:15,873
وقتي اموالِ کليسا
... به حراج گذاشته شد
514
01:24:16,208 --> 01:24:18,542
اون هم در ازايِ
... مُشتي سکه
515
01:24:18,877 --> 01:24:22,879
اونوقت زمين هايِ کليسا در «مارکا» و در «فونداچِلو» رو
... برايِ خودش برخواهد داشت و همينطور زمين هايِ
516
01:24:25,217 --> 01:24:28,885
و تبديل به بزرگترين ملاکِ
.اين ناحيه خواهد شد
517
01:24:29,221 --> 01:24:32,889
!بله عاليجناب
: حقيقتِ دون «کالوجِرو» اينه
518
01:24:33,558 --> 01:24:37,226
!نمونه اي از انسانِ نوين
519
01:24:38,896 --> 01:24:41,188
چقدر اسف باره که انسانِ آينده
!بايد اين شکلي باشه
520
01:24:47,238 --> 01:24:51,240
بقيه يِ خانواده اش چطور؟
اونها چطوري هستن؟
521
01:24:51,576 --> 01:24:55,578
عاليجناب، الان سال هاست که هيچکس
.همسرِ دون «کالوجِرو» رو به چشم نديده
522
01:24:56,581 --> 01:24:58,122
.شايد به غير از خودِ من
523
01:24:58,583 --> 01:25:03,252
،همسرش فقط برايِ شرکت در مراسمِ عشايِ رباني بيرون مياد
.اون هم صبحِ زود ساعتِ 5، وقتي هيچکس اون دور و بر نيست
524
01:25:04,922 --> 01:25:08,257
،يک بار عمداً صبحِ زود بيدار شدم
.فقط برايِ اينکه ببينمش
525
01:25:08,926 --> 01:25:13,596
،و بهتون قولِ شرف ميدم، عاليجناب
.که به زيباييِ آفتاب بود
526
01:25:14,931 --> 01:25:20,268
هر چند دون «کالوجِرو» آدمِ مارمولکيه، ولي نميشه از اين بابت
!که همسرش رو از چشمِ مَردها دور نگه ميداره سرزنشش کرد
527
01:25:22,272 --> 01:25:25,607
اما حتي از خانه هايِ به خوبي
... محافظت شده هم
528
01:25:25,942 --> 01:25:28,943
،بالاخره از طريقِ صحبت هايِ خدمتکارها
.اخبار به بيرون درز پيدا ميکُنه
529
01:25:30,030 --> 01:25:35,283
«از قرارِ معلوم بانو «باستيانا
!با حيوان فرقي نداره
530
01:25:36,620 --> 01:25:40,622
،اونقدر بيسواده که خوندن و نوشتن بلد نيست
!حتي بلد نيست ساعت رو بگه، و به زحمت ميتونه صحبت کُنه
531
01:25:40,957 --> 01:25:43,958
و به علاوه، اصلاً بلد نيست
.چطوري به دخترش محبت کُنه
532
01:25:46,630 --> 01:25:49,297
!فقط ... فقط به دردِ تختخواب ميخوره
!همين و بس
533
01:25:49,633 --> 01:25:54,928
و تازه، چه انتظارِ ديگه اي ميشه داشت؟
ميدونيد پدرِ دخترِ «باستيانا» کيه؟
534
01:25:55,931 --> 01:25:58,598
يکي از رعيت هايِ شما
.«در «رونچي
535
01:25:59,600 --> 01:26:02,267
.«به اسمِ «پپه جونتا
536
01:26:02,937 --> 01:26:08,816
اينقدر بوگندو و ژوليده بوده
!«که همه اسمش رو گذاشته بودن : «پپه عَنو
537
01:26:10,277 --> 01:26:12,611
،بابتِ اين کلمه پوزش ميطلبم
.عاليجناب
538
01:26:13,280 --> 01:26:17,282
«دو سال بعد از اينکه «باستيانا
... به همراه دون «کالوجِرو» فرار ميکُنه
539
01:26:17,618 --> 01:26:23,288
جسدِ «پپه» در حالي پيدا ميشه که 12 گلوله يِ
.تفنگِ شکاري پُشتش رو سوراخ سوراخ کرده بوده
540
01:26:28,838 --> 01:26:31,630
خيلي بي رحمانه ست! و اونوقت من رو بگو
!که اميدوار بودم «تانکرِدي» با «کونچِتا» ازدواج ميکُنه
541
01:26:31,966 --> 01:26:35,634
!اون يک خائنه
!درستِ مثلِ تمامِ ليبرال ها
542
01:26:36,303 --> 01:26:39,972
،اول به شاه خيانت کرد
!و حالا هم به ما
543
01:26:40,306 --> 01:26:43,975
با اون قيافه يِ
... خوش ظاهر
544
01:26:44,310 --> 01:26:48,980
،با اون زبونِ چرب و نرم
!و کارها و اعمالي که ازشون زهرِ هلاهل ميباره
545
01:26:49,315 --> 01:26:51,983
!بله، بايد هم اينطور بشه
546
01:26:52,318 --> 01:26:56,320
وقتي کساني که همخونِ خودت نيستن رو
!به منزلت مياري، تعجبي هم نداره
547
01:27:08,334 --> 01:27:12,670
،من بارها اين رو هشدار داده بودم
!اما هيچکس به حرفم گوش نکرد
548
01:27:13,006 --> 01:27:17,675
!هيچوقت نتونستم ريختِ اين پسره يِ فوکولي رو تحمل کُنم
!در صورتي که تو اونطور شيفته اش شده بودي
549
01:27:18,887 --> 01:27:22,346
،و حالا اينقدر گستاخ شده که از تو، داييِ خودش
... «شاهزاده «سالينا
550
01:27:22,681 --> 01:27:26,850
و پدرِ دختري که فريبش داده، درخواست ميکُنه
... پيشنهادِ خواستگاريش رو به اون مردکِ رذل ابلاغ کُني
551
01:27:27,352 --> 01:27:32,689
!به پدرِ اون دختره يِ لکاته
!ولي «فابريتزيو»، تو نبايد اين کار رو بکُني! نبايد
552
01:27:39,656 --> 01:27:43,992
.تو متوجه نيستي چي داري ميگي
.آنجليکا» لکاته نيست»
553
01:27:45,996 --> 01:27:50,665
شايد يک روزي لکاته بشه، ولي در حالِ حاضر
.دختريست درست مثلِ دخترهايِ ديگه، فقط زيباتر
554
01:27:51,001 --> 01:27:54,336
و تنها خواسته اش اينه که
.يک ازدواجِ مناسب داشته باشه
555
01:27:54,671 --> 01:27:58,548
،شايد اندکي عاشقِ «تانکرِديِ» ما شده باشه
.درست همونطور که همه دخترها هستن
556
01:27:58,717 --> 01:28:01,051
.«اما اون صاحبِ ثروتِ هنگفتي-ه، «اِستلا
557
01:28:02,387 --> 01:28:06,389
«خيلي بيشتر از ثروتِ ما؛ چون توسطِ دون «کالوجِرو
.به خوبي و خيلي بهتر از ما، مديريت شده
558
01:28:06,724 --> 01:28:08,474
«و «تانکرِدي
.به اون ثروت نياز داره
559
01:28:09,060 --> 01:28:13,062
.او يک اشرافزاده ست، جاه طلبه، ولخرجه
.پس به ثروتِ زيادي احتياج داره
560
01:28:14,482 --> 01:28:18,192
و از اونجايي که هرگز هيچ حرفي درباره يِ عشق
.به «کونچِتا» نزده، پس خائن نيست
561
01:28:18,736 --> 01:28:24,073
او فقط فرزندِ زمانه يِ خودشه، همين و بس؛
.هم در سياست و هم در زندگيِ شخصي
562
01:28:25,743 --> 01:28:28,940
و به علاوه، او عزيزترين جواني ست
.که من ميشناسم
563
01:28:28,943 --> 01:28:30,413
و حتي خودِ تو هم
.اين رو ميدوني
564
01:29:11,788 --> 01:29:16,457
!خوش ندارم تويِ خونه ام کسي آه و ناله راه بندازه
!نه تويِ اتاقم و نه تويِ تختخوابم
565
01:29:17,794 --> 01:29:21,129
!تو نبايد اين کار رو بکُني» ها رو هم بس کُن»
!اين من هستم که تصميم ميگيرم
566
01:29:21,464 --> 01:29:25,466
،من مدت ها قبل از اينکه تو باخبر بشي
!تصميمم رو گرفته بودم. پس ديگه بَسّه
567
01:29:34,810 --> 01:29:36,143
.ديگه بخوابيم
568
01:29:40,149 --> 01:29:43,817
فردا برايِ شکار
.صبحِ زود از خواب بيدار ميشم
569
01:30:20,813 --> 01:30:25,816
: تو، سير تا پيازشون رو برام گفتي
!مادرِ روانپريش، پدرخوانده يِ مسترابي
570
01:30:27,153 --> 01:30:30,821
اما درباره يِ چيزي که بيشتر از همه موردِ علاقه يِ منه
.«هنوز هيچي نگفتي، درباره يِ خانمِ «آنجليکا
571
01:30:33,159 --> 01:30:36,494
.راجع به اون خانم چيزي برايِ گفتن وجود نداره
.اون خودش گويايِ خودشه
572
01:30:36,829 --> 01:30:42,833
.اون زيباييِ مادرش رو داره، بدونِ گند و تعفنِ پدرخوانده اش
.يک بانويِ متشخصِ واقعيه
573
01:30:44,170 --> 01:30:49,173
وقتي از دانشگاه برگشت، آهنگِ مازورکايي که
.سابقاً ساخته بودم رو برام نواخت
574
01:30:49,842 --> 01:30:54,512
،هر چند بد نواخت
.اما ديدنش بسيار لذت بخش بود
575
01:30:54,847 --> 01:30:59,517
،با اون گيسوانِ مشکي، اون چشم ها
!اون پوست، و اون سينه ها
576
01:31:00,852 --> 01:31:03,186
با اون بُزهايِ بوگندو
!زمين تا آسمون فرق داره
577
01:31:03,522 --> 01:31:06,523
حتم دارم که ملحفه هايِ رختخوابش
!رايحه يِ بهشتي دارن
578
01:31:06,858 --> 01:31:09,859
!«بي خيال، دون «چيچو
!بي خيال
579
01:31:10,529 --> 01:31:14,239
«از حالا به بعد، بايد درباره يِ خانمِ «آنجليکا
.با کمالِ احترام صحبت کُني
580
01:31:14,574 --> 01:31:20,537
«چون قراره همين امروز او رو از دون «کالوجِرو
.برايِ خواهر زاده ام «تانکرِدي» خواستگاري کُنم
581
01:31:21,540 --> 01:31:25,208
.تو اولين نفري هستي که از اين موضوع باخبر شدي
!اما لزوماً تاوانِ اين امتيازِ ويژه رو خواهي داد
582
01:31:25,544 --> 01:31:28,545
تو در اسلحه خانه به همراه سگ ها
... محبوس خواهي شد
583
01:31:28,880 --> 01:31:33,216
.«تا بعد از اتمامِ ملاقاتِ من با دون «کالوجِرو
.چون خوش ندارم پيشاپيش خبري به بيرون درز کُنه
584
01:31:35,220 --> 01:31:37,887
،ولي عاليجناب
!اين شرم آور و وقيحه
585
01:31:38,556 --> 01:31:44,560
.خواهر زاده تون نبايد با دخترِ دشمنان-تون وصلت کُنه
.اونها همواره قصدِ ضربه زدن به شما رو دارن
586
01:31:45,563 --> 01:31:51,233
اگر خواهر زاده تون دختره رو اغوا ميکرد، ميتونست
!پيروزي اي باشه به نفعِ شما! ولي اين کار تسليمِ محضه
587
01:31:53,195 --> 01:31:56,822
،«اين يعني پايانِ کارِ خاندانِ «فالکونِري
!«و همينطور خاندانِ «سالينا
588
01:32:10,588 --> 01:32:14,590
،ازدواج، پايانِ هيچ چيزي نيست
.بلکه آغازِ همه چيزه
589
01:32:15,593 --> 01:32:17,926
و در ضمن، يکي از بهترين
.سنت هايِ ماست
590
01:32:20,930 --> 01:32:23,931
چيزهايي وجود داره
.که تو قادر به درک-شون نيستي
591
01:32:26,269 --> 01:32:30,605
.حالا بيا بريم خونه
قرارمون که پابرجاست، درسته؟
592
01:33:16,944 --> 01:33:20,987
،اجازه بديد سوءتفاهمات رو کنار بذاريم
!يا دستِ کم، بر سرِ هيچ و پوچ، داد و هوار راه نندازيم
593
01:33:22,658 --> 01:33:25,659
يادتون باشه اين من بودم
.که ازتون درخواست کردم به اينجا بياييد
594
01:33:32,668 --> 01:33:37,337
ميخوام راجع به نامه اي که توسطِ خواهر زاده ام
،نوشته شده باهاتون صحبت کُنم. نامه رو عصرِ امروز دريافت کردم
595
01:33:39,591 --> 01:33:42,676
،يا در واقع
.بايد بگم همين امشب
596
01:33:44,012 --> 01:33:49,349
خواهر زاده يِ من در اين نامه
،از عشقِ خودش نسبت به دخترِ شما ميگه
597
01:33:52,019 --> 01:33:54,353
و از من درخواست ميکُنه
... تا از شما
598
01:33:56,023 --> 01:33:59,024
رسماً «آنجليکا» رو
.براش خواستگاري کُنم
599
01:34:10,037 --> 01:34:12,997
حالا نوبتِ شماست
.که بگيد تصميمتون چيه
600
01:34:18,671 --> 01:34:22,006
،من رو عفو بفرماييد
.شاهزاده
601
01:34:23,676 --> 01:34:27,678
،اين غافلگيريِ شيرين
!توانِ صحبت رو از من گرفته
602
01:34:28,347 --> 01:34:32,683
من خوب ميدونم
... در قلب و ذهنِ «آنجليکا» چه ميگذره
603
01:34:33,018 --> 01:34:38,354
،«و فکر ميکُنم به احساساتِ جنابِ «تانکرِدي
... که برايِ ما مايه يِ افتخاره
604
01:34:39,024 --> 01:34:41,691
.صادقانه پاسخ داده خواهد شد
605
01:35:01,713 --> 01:35:04,923
به درگاه خداوند دعا ميکُنيم
.که اين وصلت رو متبرک کُنه
606
01:35:05,091 --> 01:35:07,717
.خوشحاليِ شما، خوشحاليِ ماست، عاليجناب -
.متشکرم، پدر -
607
01:35:15,059 --> 01:35:17,059
،محضِ احتياط
!به تخته هم ميزنم
608
01:35:19,396 --> 01:35:23,398
«نيازي به گفتن نيست که خاندانِ «فالکونِري
.تا چه اندازه نام و آوازه يِ درخشاني دارند
609
01:35:24,068 --> 01:35:28,737
،اين خاندان همراه «دون کارلو آنژو» به «سيسيل» آمدند
... و تحتِ سلطنتِ «آراگون»ها
610
01:35:29,073 --> 01:35:34,076
شاهانِ اسپانيا و خاندانِ «بوربن»ها باليدند؛
.که اميدوارم اسم بُردن ازشون برايِ شما مانعي نداشته باشه
611
01:35:34,745 --> 01:35:39,081
،اونها همگي از نخبگان و اعيانِ اين قلمرو
.بزرگانِ حکومتِ اسپانيا و شواليه هايِ «سان جاکومو» بودند
612
01:35:41,418 --> 01:35:47,422
ولي البته نيازي نيست که تاريخچه يِ
.خاندانِ «فالکونِري» رو برايِ شما تعريف کُنم
613
01:35:48,425 --> 01:35:52,094
،اي کاش نيازي به گفتنِ اين موضوع نبود
... چون شما خودتون کاملاً در جريان هستيد
614
01:35:52,429 --> 01:35:58,183
،«که ثروتِ خواهر زاده يِ من «تانکرِدي
.تناسبي با عظمتِ نامِ خاندانش نداره
615
01:35:59,560 --> 01:36:03,437
متأسفانه نميتوان شوهر خواهرم دون «فرناندو» رو
.به قولِ معروف، پدري آينده نگر ناميد
616
01:36:03,773 --> 01:36:08,776
ولخرجي هايي که او در طولِ زندگيش انجام داد
.شديداً به ميراثِ خواهر زاده يِ من آسيب رسوند
617
01:36:10,154 --> 01:36:14,240
،«اما دون «کالوجِرو
... وارثِ تماميِ اين معضلات
618
01:36:14,617 --> 01:36:17,785
،و سرشکستگي ها
.تانکرِدي»يست»
619
01:36:18,788 --> 01:36:21,122
ما هر دو، اين مسائل رو
.به خوبي ميدونيم
620
01:36:21,791 --> 01:36:26,460
،«شايد همچون «تانکرِدي
... تا اين اندازه متشخص، حساس، و جذاب بودن
621
01:36:26,796 --> 01:36:30,464
برايِ هيچکسِ ديگه اي
،ممکن نباشه
622
01:36:30,800 --> 01:36:36,095
.مگر اينکه اجدادِ اون شخص، ثروتِ نياکاني رو بر باد داده باشند
.به هر حال، دستِ کم در «سيسيل» که اينطوريه
623
01:36:36,471 --> 01:36:39,472
،من تمامِ اين چيزها رو ميدونم
!و حتي بيشتر هم
624
01:36:39,808 --> 01:36:43,476
،اما عشق، عاليجناب
،عشق همه چيزه
625
01:36:43,812 --> 01:36:45,812
و من اين رو
.خيلي خوب ميدونم
626
01:36:47,482 --> 01:36:48,690
.حالا گوش کُنيد
627
01:36:49,484 --> 01:36:53,486
،من مَردِ جهان ديده اي هستم
.و همواره کاملاً رو بازي ميکُنم
628
01:36:53,822 --> 01:36:57,157
اين جوان ها بايد بدونن
.که ميتونن رويِ چه چيزي حساب کُنن
629
01:36:59,161 --> 01:37:04,164
،پس در سندِ ازدواج
... ملکِ «سِتِسولي» رو
630
01:37:04,833 --> 01:37:07,834
.پُشت قباله يِ دخترم ميکُنم
631
01:37:14,843 --> 01:37:17,802
.يک هزار و ده هکتار
632
01:37:19,513 --> 01:37:23,599
،تماماً مزارعِ گندم
،زمينِ درجه يِ يکِ کشاورزي
633
01:37:24,185 --> 01:37:25,851
،با آب و هوايِ خوش و خنک
634
01:37:26,187 --> 01:37:29,855
به علاوه يِ پانصد هکتار
... تاکستان و زيتون زار
635
01:37:30,858 --> 01:37:32,858
.«در «جيبيلدولچه
636
01:37:45,206 --> 01:37:47,873
و در روزِ عروسي
... به دامادم
637
01:37:48,250 --> 01:37:50,501
بيست کيسه يِ زر، هر کدام
.محتويِ 10 هزار سکه ميبخشم
638
01:37:56,550 --> 01:37:59,218
چون خانواده ام
.برايِ من همه چيزه
639
01:37:59,553 --> 01:38:04,223
عاليجناب، الان سال هاست که هيچکس"
".همسرِ دون «کالوجِرو» رو به چشم نديده
640
01:38:04,891 --> 01:38:09,268
شايد به غير از خودِ من. همسرش فقط برايِ"
"،شرکت در مراسمِ عشايِ رباني بيرون مياد
641
01:38:09,854 --> 01:38:11,854
،اون هم صبحِ زود ساعتِ 5"
".وقتي هيچکس اون دور و بر نيست
642
01:38:12,524 --> 01:38:16,192
،يک بار عمداً صبحِ زود بيدار شدم"
".فقط برايِ اينکه ببينمش
643
01:38:16,528 --> 01:38:21,364
،و بهتون قولِ شرف ميدم، عاليجناب"
".که به زيباييِ آفتاب بود
644
01:38:33,211 --> 01:38:36,546
،هر چند دون «کالوجِرو» آدمِ مارمولکيه"
"... ولي نميشه از اين بابت
645
01:38:36,881 --> 01:38:40,133
که همسرش رو از چشمِ مَردها"
".دور نگه ميداره سرزنشش کرد
646
01:38:49,560 --> 01:38:56,022
،البته من اينطوري به اندازه يِ يک گدا فقير ميشم
.ولي به هر حال، دخترمه و نميشه کاريش کرد
647
01:38:56,567 --> 01:38:59,985
،و هر چند، شاهزاده
... ميدونم چيزي که ميخوام بگم
648
01:39:00,237 --> 01:39:05,866
،شما رو که از اولادِ امپراتور «تيتوس» و ملکه «برِنيس» هستيد
... به هيچ وجه تحتِ تأثير قرار نميده
649
01:39:06,743 --> 01:39:12,414
اما خانواده يِ «سِدارا» هم، با عنواني که
... از سويِ شاه «فرديناندو»يِ چهارم بهشون اعطاء شده
650
01:39:13,083 --> 01:39:15,417
.اشرافزاده محسوب ميشن
651
01:39:19,423 --> 01:39:25,093
،من تمامِ اسناد و مدارکِ موجود در اين خصوص رو مهيا کرده ام
... و يک روز همه خواهند فهميد که خواهر زاده يِ شما
652
01:39:27,096 --> 01:39:31,098
با يک «بارونِس» وصلت کرده؛
.«بارونِس سِدارا دل بيسکوتو»
653
01:39:33,769 --> 01:39:38,105
دون «پيرّونه»، من تمامِ اسناد و مدارکش رو
... مهيا کرده ام، فقط امضايِ نهايي باقي مونده تا
654
01:39:55,791 --> 01:39:59,126
،«متأسفم، دون «چيچو
.اما هيچ چاره يِ ديگه اي نداشتم
655
01:39:59,462 --> 01:40:03,130
ميفهمم. اميدوارم حداقل
.همه چيز به خوبي پيش رفته باشه
656
01:40:03,466 --> 01:40:07,468
.بله، کاملاً
.بهتر از اين نميشد
657
01:40:10,805 --> 01:40:15,808
.«به اميدِ ديدار، دون «چيچو
.و بابتِ همه چيز ازت معذرت ميخوام
658
01:40:31,993 --> 01:40:35,078
روزِ سردي"
".در اواسطِ ماه ژانويه بود
659
01:40:35,247 --> 01:40:41,334
،عليرغمِ فروکش کردنِ بادِ گزنده يِ شمال"
".هوا سنگين تر و ناگوارتر به نظر ميرسيد
660
01:40:41,670 --> 01:40:45,004
ساعت هايِ متمادي، دانه هايِ درشتِ سپيدِ برف"
".بي وقفه باريده بود
661
01:40:45,340 --> 01:40:51,344
،در آن جاده يِ متروک، اسبِ پيرِ فرتوتي"
"... که پتويي زبر و کهنه بر رويش انداخته شده بود
662
01:40:56,016 --> 01:40:59,351
با خستگيِ بسيار، ارابه اي دو-چرخه را"
".به پيش ميکِشيد
663
01:40:59,687 --> 01:41:04,022
: مَردِ روستايي بر سرِ اسب فرياد کِشيد
"!آه، اي حيوانِ زبان نفهم"
664
01:41:04,358 --> 01:41:06,608
او همواره بر حسبِ عادت"
".با اسبش به همين لحن سخن ميگفت
665
01:41:21,667 --> 01:41:25,127
!عاليجناب، عاليجناب
.دون «تانکرِدي» تشريف آوردن
666
01:41:25,713 --> 01:41:30,048
ايشون در حياط مشغولِ
.تخليه يِ اسباب و وسايلشون هستن
667
01:41:44,397 --> 01:41:47,398
،زياد جلو نياييد، دايي جان
!آخه مثلِ موش آب کِشيده شدم
668
01:41:49,402 --> 01:41:51,736
.چقدر از ديدنِ دوباره ات خوشحالم -
.من هم همينطور -
669
01:41:52,071 --> 01:41:55,406
«تانکرِدي»، فکرش رو بکُن، چقدر «آنجليکا»
.از شنيدنِ خبرِ اومدنت خوشحال ميشه
670
01:41:55,742 --> 01:41:58,409
معذرت ميخوام، ولي احساساتي شدن
.باعث شد فراموش بکُنم
671
01:41:58,745 --> 01:42:03,414
.ايشون دوستِ من، جنابِ کُنت «کاورياگي» هستن
.قبلاً همراه ژنرال به اين ويلا اومده بودن
672
01:42:04,417 --> 01:42:07,752
،و اون هم گماشته ام
.لانچره موروني»-ه»
673
01:42:12,050 --> 01:42:15,384
ما منتظرت بوديم، اما فکر نميکرديم
.بتوني تويِ اين وضعيتِ آب و هوايي بياي
674
01:42:16,679 --> 01:42:19,722
!با وجودِ طوفان، خودش رو رسوند
675
01:42:23,060 --> 01:42:25,727
شنيده بودم اينجا
.هرگز بارون نميباره
676
01:42:26,063 --> 01:42:29,856
ولي خداوندا، اين دو روزِ گذشته اينقدر بارون باريده
.که انگار وسطِ دريا هستيم! بله، واقعاً همينطوره
677
01:42:46,083 --> 01:42:51,086
زن دايي، ايشون جنابِ کُنت «کاورياگي» اهلِ «ميلان» هستن. قبلاً باهاشون
.تويِ «پالرمو» ملاقات کرده بودين، وقتي که همراه ژنرال اومده بودن
678
01:42:59,012 --> 01:43:03,640
!پس خيال ميکرديد تويِ «سيسيل» بارون نمياد؟
!ولي همينطور که ميبينيد داره شُر شُر ميباره
679
01:43:04,767 --> 01:43:09,395
،يه وقت خيال نکُنيد اينجا خبري از سينه پهلو هم نيست
!چون سر از تختخواب در مياريد
680
01:43:11,524 --> 01:43:15,609
«ميمي»، تويِ اتاقِ «تانکرِدي»
.و اتاقِ مهمانمون آتش روشن کُن
681
01:43:15,778 --> 01:43:20,114
برايِ اون سرباز هم اتاقِ بغلي رو
!آماده کُن. يالا، يالا، يالا
682
01:43:32,128 --> 01:43:34,169
.سر در نميارم، پسرها
683
01:43:34,630 --> 01:43:36,463
،شما دفعه يِ قبل
.لباسِ قرمزِ خرچنگي پوشيده بوديد
684
01:43:36,799 --> 01:43:38,465
منظورتون چيه؟
685
01:43:39,301 --> 01:43:43,762
«نکُنه شما افرادِ «گاريبالدي
ديگه اون لباسِ قرمز رنگ رو نميپوشيد؟
686
01:43:44,597 --> 01:43:46,597
!آخه افرادِ «گاريبالدي» کدومه؟
687
01:43:47,267 --> 01:43:49,225
،ما قبلاً جزءِ افرادش بوديم
.اما حالا ديگه اون قضيه تمام شده
688
01:43:49,436 --> 01:43:51,436
،«در حالِ حاضر من و «کاورياگي
... به لطفِ خدا
689
01:43:51,813 --> 01:43:55,606
افسرانِ کادرِ ارتشِ
.اعليحضرت پادشاه ايتاليا هستيم
690
01:43:56,443 --> 01:43:59,944
،وقتي دستور به منحل شدنِ ارتشِ «گاريبالدي» دادن
: ما دو انتخاب بيشتر نداشتيم
691
01:44:00,280 --> 01:44:02,947
،يا بايد به خونه برميگشتيم
.يا به ارتشِ سلطنتي ملحق ميشديم
692
01:44:03,283 --> 01:44:06,951
پس ما و خيلي هايِ ديگه
.تصميم گرفتيم به ارتشِ منظم بپيونديم
693
01:44:07,287 --> 01:44:10,288
ما که نميتونستيم پيشِ اون جماعت بمونيم؛
ميتونستيم، «کاورياگي»؟
694
01:44:10,623 --> 01:44:11,789
!عجب اوباشي بودن
695
01:44:11,958 --> 01:44:15,293
اون وحشي ها فقط به دردِ اين ميخوردن
!که بذارنشون سينه يِ ديوار! همين و بس
696
01:44:15,628 --> 01:44:18,921
.حالا ما افسرانِ کادر هستيم
697
01:44:19,090 --> 01:44:21,966
و ديگه مردم از اين وحشت ندارن
!که مُرغ و خروس هاشون رو بدزديم
698
01:44:22,302 --> 01:44:24,260
تويِ مسير وقتي داشتيم
... به «پالرمو» مي اومديم
699
01:44:24,971 --> 01:44:29,724
،"فقط کافي بود بگيم : "طبقِ دستورِ اکيدِ اعليحضرتِ همايوني
!و خيلي راحت اسب هايِ جديد گير مي آورديم
700
01:44:30,309 --> 01:44:34,311
.بعداً همه چيز رو برام تعريف کُنيد
.فعلاً بريد دوش بگيريد و لباس عوض کُنيد
701
01:44:42,654 --> 01:44:46,990
اول ميخوام حلقه اي که برايِ
.آنجليکا» خريدم رو نشونتون بدم»
702
01:45:04,009 --> 01:45:07,010
،من متخصص نيستم
.ولي اين حلقه به نظر خيلي قيمتيه
703
01:45:08,012 --> 01:45:11,347
قشنگه، نه؟ ازش خوشت مياد؟ -
.خيلي زياد -
704
01:45:22,360 --> 01:45:24,693
پولِ زيادي
بابتش پرداخت کردي؟
705
01:45:25,029 --> 01:45:30,032
من پولِ شما رو بدرستي خرج کردم. البته اعتراف ميکُنم
.هنوز از تمامِ پولي که به من داديد استفاده نکردم
706
01:45:30,368 --> 01:45:34,036
... هنوز از اون مبلغ به اندازه اي باقي مونده که بشه باهاش -
!هديه يِ خداحافظي خريد؟! متوجه هستم -
707
01:45:35,706 --> 01:45:38,707
!پس جناب ستوانِ ما برگشتن
اين چيه دستتون؟
708
01:45:39,043 --> 01:45:41,377
.«يک هديه يِ ناقابل برايِ بانو «کونچِتا -
.اوه، خيلي محبتت کرديد -
709
01:45:43,714 --> 01:45:48,384
.ديوانِ اشعارِ آلئاردي». اميدوارم ازش خوشش بياد» -
.بله، اميدوارم اينطور باشه -
710
01:46:00,146 --> 01:46:03,398
،«اين ديوانِ اشعارِ «آلئاردي
.شاعرِ محبوبِ منه
711
01:46:03,733 --> 01:46:07,735
.اگه اجازه بديد ميخوام به شما هديه اش کُنم
.دادم حرفِ اولِ اسمتون رو روش حک کردن
712
01:46:11,074 --> 01:46:15,076
هميشه ناشنوا»؟ اين يعني چي؟»
من که به هيچ وجه مشکلِ شنوايي ندارم؟
713
01:46:15,704 --> 01:46:17,161
ناشنوا نسبت به
!آه هايِ من
714
01:46:23,378 --> 01:46:27,046
،معذرت ميخوام
... ولي شنيدم که
715
01:46:44,732 --> 01:46:47,733
.هديه اي از طرفِ «تانکرِدي» تو -
.اوه، متشکرم -
716
01:46:48,736 --> 01:46:51,069
.بايد از دايي جانِ من هم متشکر باشي -
.متشکرم -
717
01:47:33,529 --> 01:47:38,574
!«آنجليکا»! «تانکرِدي»
کجا هستيد؟
718
01:48:07,813 --> 01:48:09,813
ميدونستي اونجا
!پُر از موشه؟
719
01:48:40,845 --> 01:48:42,177
.دنبالم بيا
720
01:49:13,210 --> 01:49:15,544
!«آنجليکا»
کجا رفتي؟
721
01:49:51,581 --> 01:49:53,247
!«تانکرِدي»
کجا هستي؟
722
01:50:10,599 --> 01:50:13,934
.من رو ترسونديد
شما ميدونستيد اينجا موش داره؟
723
01:50:14,269 --> 01:50:16,937
.تويِ همچين خونه يِ متروکي تعجبي هم نداره
ولي «تانکرِدي» کجاست؟
724
01:50:17,272 --> 01:50:19,272
.نميتونم پيداش کُنم
725
01:50:19,900 --> 01:50:23,235
آنجليکا»! «تانکرِدي»! شما کجا هستيد؟» -
.بياييد بريم -
726
01:50:27,908 --> 01:50:29,908
!ترسوندمت، مگه نه؟ -
!آره -
727
01:50:33,539 --> 01:50:36,122
!داره ميادش
!بيا فرار کُنيم
728
01:50:36,583 --> 01:50:41,127
!اوه، نه! دوباره داريد کجا ميريد؟! بَسّه ديگه
!من يکي ديگه از اين بازي خسته ام شد
729
01:50:41,463 --> 01:50:45,048
.اين عمارت چقدر بزرگه
چند تا اتاق داره؟
730
01:50:45,259 --> 01:50:48,260
،هيچ کس نميدونه
.حتي داييِ من هم نميدونه
731
01:50:48,595 --> 01:50:52,597
هميشه ميگه منزلي که تمامِ اتاق هاش رو بشناسيد
!ارزش نداره داخلش زندگي کُنيد
732
01:50:56,936 --> 01:51:00,187
.بياييد بريم پيشش، طفلک تنها مونده -
پس بقيه چي شدن؟ -
733
01:51:00,606 --> 01:51:02,356
.کونچِتا» برگشته به باغ»
734
01:51:03,943 --> 01:51:06,151
فرانچسکو پائولو» رو هم»
... دايي-ت فرستاد
735
01:51:06,612 --> 01:51:08,362
.به پيشبازِ مهمانتون بره
736
01:51:08,614 --> 01:51:11,282
چه مهماني؟ -
.نميدونم. قرار بود از «تورين» بياد -
737
01:51:12,618 --> 01:51:14,827
!هي، يالا بيا بريم
738
01:51:15,288 --> 01:51:18,038
نه، نه، ديگه حوصله يِ ديدنِ
.هيچ چيز رو ندارم
739
01:51:18,624 --> 01:51:24,461
!ميخوام برم. اصلاً من اينجا دارم چکار ميکُنم؟
.کونچِتا» من رو دوست نداره»
740
01:51:24,630 --> 01:51:26,630
تو اصلاً باهاش حرف زدي؟
741
01:51:26,966 --> 01:51:29,425
.بي فايده ست
... احساس ميکُنم که در نظرِ اون
742
01:51:29,635 --> 01:51:36,223
من يه کِرم بيشتر نيستم! پس بايد يه خانم کِرم
!پيدا کُنم که ديگه از بودنِ کنارِ من چندشش نشه
743
01:51:37,976 --> 01:51:42,645
.باهاش صحبت کُن. بعداً برايِ تصميم گرفتن فرصت هست
.يا شايد هم اينطوري بهتر باشه
744
01:51:43,815 --> 01:51:48,985
.بذار برات توضيح بدم. «کونچِتا» يک سيسيليِ اصيله
.هرگز اين جزيره رو ترک نکرده
745
01:51:49,321 --> 01:51:54,324
اصلاً چطور ميتونه «ميلان» رو تحمل کُنه؟ شهري که بايد يک ماه
!زير و روش کرد تا بشه يه ماکارونيِ درست و حسابي پيدا کرد؟
746
01:51:54,659 --> 01:51:59,662
من خودم واسش صندوق صندوق از اين
!ماکاروني اي که ميگي ميارم، حتي بزرگتر از اين
747
01:52:00,999 --> 01:52:03,416
خُب، ديگه از هم جدا بشيم، باشه؟
748
01:52:29,693 --> 01:52:33,528
.کُنتِ بيچاره. فايده اي نداره
.کونچِتا» نميخواد باهاش صميمي بشه»
749
01:52:33,697 --> 01:52:37,366
!کونچِتا»يِ احمق»
!اصلاً معلوم هست اين دختره دنبالِ چيه؟
750
01:52:38,035 --> 01:52:41,703
کاورياگي» پسرِ خوش قيافه ايه، از خانواده يِ»
.اسم و رسم داريه، و مالکِ زمين هايي در «بريانتزا»ست
751
01:52:42,039 --> 01:52:45,040
: دقيقاً همون چيزيه که بهش ميگن
"!به تور زدنِ بي نقص"
752
01:52:53,425 --> 01:52:56,426
.کونچِتا» هنوز عاشقِ توئه»
753
01:53:00,431 --> 01:53:02,765
.به همين علته که «کاورياگي» رو با خودت آوردي اينجا -
!بي خيال -
754
01:53:06,771 --> 01:53:09,438
.آره، من فکر ميکُنم اينطوريه
755
01:53:11,442 --> 01:53:13,109
.نه، اصلاً اينطوري نيست
756
01:53:18,116 --> 01:53:21,784
.پس خوب گوش کُن
.حق با «کونچِتا»ست
757
01:53:22,120 --> 01:53:27,331
ازدواج کردن با همچين کسي، اون هم با وجودِ
... عشقي که به تو داره، درست مثلِ کوبيدنِ
758
01:53:31,462 --> 01:53:36,924
!کوبيدنِ آب در هاونه؟ -
!بذار بگيم مثلِ کوبيدنِ شرابِ «مارسالا» در هاونه -
759
01:53:56,486 --> 01:54:00,822
چه اتاق هايِ عجيبي هستن. اصلاً چطور ممکنه
کسي تويِ همچين دخمه اي زندگي کرده باشه؟
760
01:54:01,158 --> 01:54:03,491
در واقع تا حالا هيچکس اينجا
.زندگي نکرده، عشقم
761
01:54:04,161 --> 01:54:08,496
اجدادِ من فقط به اينجا ميومدن برايِ اينکه
،قانون شکني هايِ کوچيکشون رو انجام بدن
762
01:54:08,832 --> 01:54:12,834
به اينصورت که برايِ خودشون خاطراتي استثنايي فراهم کُنن
.کاملاً متفاوت از خاطراتِ انسان هايِ فانيِ معمولي
763
01:54:15,839 --> 01:54:17,839
قانون شکني؟ -
.همينطوره -
764
01:54:22,053 --> 01:54:23,844
،چون به کسالت رسيده بودن
!عشقم
765
01:54:49,622 --> 01:54:52,956
معذرت ميخوام، شما عاليجناب
آيمونه شوالي ده مونتِرزوئولو» هستيد؟»
766
01:54:53,626 --> 01:54:54,958
.بله، خودم هستم
767
01:54:55,127 --> 01:54:57,628
.من پسرِ شاهزاده «سالينا» هستم
768
01:55:00,299 --> 01:55:04,635
پدرم من رو فرستادن تا از شما دعوت کُنم
.در قصرِ ما اقامت کُنيد
769
01:55:05,053 --> 01:55:06,969
.از لطفتون بسيار ممنونم
770
01:55:07,138 --> 01:55:09,472
.خواهش ميکُنم کلاهتون رو به سرتون بذاريد
.آفتابِ شهرِ ما خيلي شديده
771
01:55:09,808 --> 01:55:11,474
بله، متشکرم. خودِ شما هم
.همين کار رو بکُنيد
772
01:55:12,143 --> 01:55:17,480
قصدِ من اين بود که بعد از صحبت با شاهزاده
.بي درنگ اينجا رو ترک کُنم
773
01:55:17,816 --> 01:55:21,150
در هر صورت، برايِ صحبت کردن با پدرم
.مجبور هستيد به منزلمون بياييد
774
01:55:34,165 --> 01:55:36,624
همون قصريه که اون بالاست؟ -
.بله، عاليجناب -
775
01:55:37,043 --> 01:55:38,709
«تانکرِدي» و «آنجليکا»
کجا هستن؟
776
01:55:39,045 --> 01:55:40,040
.طبقه يِ بالا که نبودن
777
01:55:40,043 --> 01:55:42,381
.فکر نکُنم داخلِ عمارت باشن
.حتماً برگشتن تويِ باغ
778
01:55:44,259 --> 01:55:48,594
وحشتناکه! ميدونيد که من بايد
.هميشه ملازمِ خانمِ «آنجليکا» باشم
779
01:56:24,715 --> 01:56:26,631
اصلاً ممکنه روزي برسه
که ديگه دوستت نداشته باشم؟
780
01:56:42,398 --> 01:56:44,064
.انگار ترسيدي
781
01:56:45,693 --> 01:56:50,696
هر چند الان طالبت هستم، ولي مطمئن باش
.تا وقتي همسرم نشدي، تصرفت نميکُنم
782
01:57:04,378 --> 01:57:07,046
،پاهام ديگه توان ندارن
.بايد ببخشيد
783
01:57:25,065 --> 01:57:27,065
.اوه، نگاه کُن
.مهمون داره مياد
784
01:58:22,454 --> 01:58:24,454
دقيقاً با شما
چه کاري داره؟
785
01:58:26,458 --> 01:58:31,795
«نميدونم. الان به مدتِ يک ماهه که به تمامِ «سيسيل
.مسافرت کرده. لابد آدمِ خيلي تنهاييه
786
01:58:32,131 --> 01:58:35,799
حتماً روغني که تويِ غذامون بود
.دل و روده اش رو بدجور به هم ريخته
787
01:58:36,135 --> 01:58:39,803
،احتمالاً تنها ترسش از اين باشه که کاردِ يک راهزن به شکمش بخوره
!چون ظاهراً هنوز هم به شکمش خيلي اهميت ميده
788
01:58:41,139 --> 01:58:43,806
مايلم بهش پيشنهادِ
.ورق بازي بدم
789
01:58:55,820 --> 01:59:00,740
،«جنابِ «شوالي
مايليد ورق بازي کُنيم؟
790
01:59:00,950 --> 01:59:05,494
،عاليجناب، اگر افتخارِ صحبت کردن بديد
.بسيار ممنون ميشم. چون فردا بايد برم
791
01:59:05,830 --> 01:59:08,831
فردا بريد؟ مگر اينجا
احساسِ راحتي نميکُنيد؟
792
01:59:11,169 --> 01:59:12,835
،اوه نه
.به هيچ وجه
793
01:59:13,171 --> 01:59:15,838
،جنابِ «شواليِ» عزيز
،شما الان در خانه يِ من هستيد
794
01:59:16,090 --> 01:59:18,841
و من شما رو تا هر وقت که
!دوست داشته باشم گروگان ميگيرم
795
01:59:22,721 --> 01:59:25,847
!حواستون به پدر «پيرّونه» باشه، چون خيلي بلا ست
!هميشه تويِ بازي برنده ميشه
796
01:59:26,516 --> 01:59:29,851
.خواهش ميکُنم بفرماييد بشينيد
.من خودم همبازيِ شما ميشم
797
01:59:35,192 --> 01:59:37,192
من امتيازات رو
.حساب ميکُنم
798
01:59:59,216 --> 02:00:03,885
معذرت ميخوام، شما واقعاً اهلِ «ميلان» هستيد؟
!پس چطور شد که از اينجا سر درآورديد؟
799
02:00:05,221 --> 02:00:09,556
،هر چند دارم از ميهمان نوازيِ شاهزاده سوءاستفاده ميکُنم
.ولي واقعاً اينجا رو مثلِ خونه يِ خودم ميدونم
800
02:00:46,469 --> 02:00:51,973
،«اگه مايل باشيد «دونافوگاتا» رو ببينيد، جنابِ «شوالي
.من حاضرم راهنماتون بشم و عمارتِ بارون «موتولو» رو بهتون نشون بدم
801
02:00:52,600 --> 02:00:54,934
،«فرانچسکو پائولو»
!دوباره شروع نکُن
802
02:00:55,270 --> 02:00:57,520
اون عمارت ديگه خاليه. الان تمامِ خانواده شون
،در «جيرجِنتي» زندگي ميکُنن
803
02:00:57,939 --> 02:01:02,608
،از ده سال قبل، زماني که راهزن ها
.پسرِ بارون رو در ازايِ فديه ربودند
804
02:01:03,278 --> 02:01:07,280
بيچاره ها، خدا ميدونه مجبور شدن
.بابتِ آزاديش چقدر پول پرداخت کُنن
805
02:01:07,615 --> 02:01:12,952
نه، اونها هيچ پولي پرداخت نکردن، اون ها هم مثلِ بقيه يِ
.مردمِ اينجا، در مضيقه يِ مالي بودن و پولِ نقد در دست نداشتن
806
02:01:13,288 --> 02:01:17,957
،ولي به هر حال پسرشون رو بهشون پس دادن
.البته تکه هايِ بدنش رو
807
02:01:18,960 --> 02:01:22,295
تکه هاش، عاليجناب؟
واقعاً داريد راست ميگيد؟
808
02:01:22,630 --> 02:01:25,298
.بله، تکه هاش
.بدنِ قطعه قطعه شده اش رو
809
02:01:25,967 --> 02:01:28,759
اول انگشتِ سبابه يِ
.دستِ راستش رو فرستادن
810
02:01:28,927 --> 02:01:32,137
،و يک هفته بعد
.پايِ چپش رو
811
02:01:32,306 --> 02:01:35,307
و نهايتاً تويِ سبدي که روش
... با لايه اي از انجير پوشونده شده بود
812
02:01:35,976 --> 02:01:38,643
.سَرِ-ش رو فرستادن
813
02:01:39,646 --> 02:01:42,647
،«فرانچسکو پائولو»
!اين قصه ها رو تموم کُن
814
02:01:43,317 --> 02:01:47,235
،البته من خودم به چشم نديدم، چون بچه بودم
.اما پدرم برام تعريف کرده
815
02:01:48,655 --> 02:01:50,947
به نظرِ بنده، پليسِ حکومتِ «بوربن» ها
.بسيار بي کفايت بود
816
02:01:51,116 --> 02:01:53,325
!«بدونِ ترديد، جنابِ «شوالي
!بدونِ ترديد
817
02:01:53,869 --> 02:01:58,997
ما هم در شهرستانِ خودمون حوادثِ تأسف بارِ
.مشابهي داشتيم. پدرِ من پيشکار بود
818
02:02:00,459 --> 02:02:04,002
،که شغلِ پُرمخاطره ايه
.دستِ کم تا همين اواخر اينطور بود
819
02:02:04,338 --> 02:02:07,005
هم برايِ خودش
.و هم برايِ خانواده اش
820
02:02:07,674 --> 02:02:11,343
،هر وقت شهرباني در اينجا مستقر بشه
.تمامِ ماجراهايي از اين دست خاتمه پيدا ميکُنه
821
02:02:11,511 --> 02:02:14,136
حتي برعکسِ بعضي از
... تبليغاتي که ميشه
822
02:02:14,305 --> 02:02:18,682
حرمتِ کليسا اعاده ميشه و دوباره ازش
.پشتيباني خواهد شد، درست مثلِ سابق
823
02:02:19,018 --> 02:02:21,018
بياييد اميدوار باشيم
.کمي بهتر از سابق
824
02:02:21,354 --> 02:02:26,357
«چون همين 5 سال پيش، معاونِ کشيشِ بخشِ «سانتا نينفا
.در حينِ اجرايِ مراسمِ عشايِ رباني به قتل رسيد
825
02:02:27,026 --> 02:02:30,027
!چقدر وحشتناک
يعني تويِ کليسا بهش شليک کردن؟
826
02:02:30,363 --> 02:02:32,363
،شليک نه
.جنابِ «شواليِ» عزيز
827
02:02:32,698 --> 02:02:35,699
ما اينقدر کاتوليک هايِ مومني هستيم
.که چنين بي حرمتي به مقدسات ازمون سر نزنه
828
02:02:36,035 --> 02:02:39,370
،نه، تنها کاري که کردن
.ريختنِ مقداري زهر در شرابِ مراسم بود
829
02:02:39,705 --> 02:02:43,040
همونطور که گفتم اونقدر بصيرت داشتند
!که آيينِ نمازِ جماعت رو بر هم نزنن
830
02:02:43,376 --> 02:02:48,712
اما چه کسي اين کار رو کرد؟ معاونِ کشيش
.اينقدر آدمِ نازنيني بود که هيچ دشمني نداشت
831
02:02:50,049 --> 02:02:53,384
!خيلي جالبه، شاهزاده
!بي اندازه ماجرايِ جذابيه
832
02:02:53,718 --> 02:02:56,761
شما بايد رُمان نويس بشيد، چون داستانهايي
!از اين دست رو خيلي خوب تعريف ميکُنيد
833
02:02:57,722 --> 02:03:02,058
!بله، اينها همه داستان هستند! حرفم رو باور کُنيد
.جنابِ «شوالي»، ميدونيد که من اهلِ «ميلان» هستم
834
02:03:02,394 --> 02:03:04,727
.سيسيل» سرزمينِ عظيميه»
835
02:03:05,730 --> 02:03:08,398
... پس از اين الحاقِ فرخنده
836
02:03:09,067 --> 02:03:14,737
منظورم اينه که پس از اتحادِ باشکوه
... «سيسيل» و پادشاهيِ «ساردينيا»
837
02:03:15,407 --> 02:03:18,074
... حکومتِ «تورين» قصد داره
838
02:03:18,410 --> 02:03:23,079
برخي از اشخاصِ برجسته يِ «سيسيل» رو
.به عنوانِ سناتورهايِ مجلسِ شاهنشاهي معرفي کُنه
839
02:03:23,748 --> 02:03:27,083
البته نامِ شما در ميانِ
.اولين هايِ فهرست بود
840
02:03:27,419 --> 02:03:30,086
نام و شهرتي که بواسطه يِ
،اصالت و قدمتش پُرآوازه شده
841
02:03:30,422 --> 02:03:33,631
بواسطه يِ وجهه و اعتباري
،که اين نام متضمنش هست
842
02:03:34,759 --> 02:03:41,764
مضاف بر فرهيختگي، وقار و آزادمنشي اي
.که شما در طيِ حوادثِ اخير نشون داديد
843
02:03:43,100 --> 02:03:45,434
پيش از اينکه فهرستِ اسامي رو
... به «تورين» ارسال کُنم
844
02:03:45,769 --> 02:03:48,895
مقاماتِ بالاترِ بنده فکر کردند مناسب تر اين هست
... که موضوع رو شخصاً به اطلاعتون برسونم
845
02:03:49,440 --> 02:03:52,441
و ازتون جويا بشم که آيا
.اين پيشنهاد رو بابِ ميلتون ميبينيد يا خير
846
02:03:53,110 --> 02:03:56,111
هيأتِ دولت بسيار اميدوار هستند
.که شما پيشنهاد رو بپذيريد
847
02:03:57,448 --> 02:03:59,573
هدفِ اصليِ مأموريتِ من
.همين بود
848
02:04:00,242 --> 02:04:07,122
که البته موجب شد افتخارِ آشنايي با شما
.و اين قصرِ مجلل نصيبم بشه
849
02:04:13,464 --> 02:04:15,464
،برام توضيح بديد
،«جنابِ «شوالي
850
02:04:16,133 --> 02:04:20,135
که سناتور بودن يعني چي؟
851
02:04:20,803 --> 02:04:25,806
واقعاً چه چيزيه؟
... يک عنوانِ افتخاريِ تزئيني و يا
852
02:04:26,225 --> 02:04:30,478
ولي شاهزاده، مجلسِ سنا بلند پايه ترين
.ارگان در حکومتِ پادشاهيِ ماست
853
02:04:30,813 --> 02:04:34,482
همه چيز در اونجا
،به بحث و بررسي گذاشته ميشه
854
02:04:34,817 --> 02:04:40,488
و طرح هايِ پيشنهادي توسطِ دولت
.برايِ پيشرفتِ کشور، تصويب و يا رد ميشن
855
02:04:41,157 --> 02:04:44,033
... وقتي شما سناتور باشيد
856
02:04:44,494 --> 02:04:47,495
به ما اين فرصت رو ميديد
که صدايِ سرزمينِ زيباتون رو بشنويم؛
857
02:04:47,830 --> 02:04:51,165
سرزميني که حالا چشمِ اندازِ
،دنيايِ مدرن رو در برابرِ خودش داره
858
02:04:51,501 --> 02:04:56,837
،سرزميني که زخم هايِ فراواني برايِ درمان داره
.و آرزوهايِ بلندپروازانه يِ بسياري که بايد محقق بشن
859
02:04:58,841 --> 02:05:00,841
.«گوش کُنيد، جنابِ «شوالي
860
02:05:02,177 --> 02:05:05,512
از هيأتِ دولت بسيار سپاسگزارم
.که من رو به عنوانِ عضوِ مجلسِ سنا در نظر داره
861
02:05:06,181 --> 02:05:11,184
اگر اين، صرفاً يک عنوانِ افتخاري بود
... که فقط به دردِ ثبت در کارتِ معرفيِ من ميخورد
862
02:05:11,853 --> 02:05:13,520
با کمالِ ميل
.قبول ميکردم
863
02:05:14,856 --> 02:05:17,857
،اما از اونجايي که اينطور نيست، خير
.نميتونم قبول کُنم
864
02:05:21,863 --> 02:05:24,656
من نماينده يِ طبقه يِ کهنِ اشراف
،محسوب ميشم
865
02:05:25,200 --> 02:05:28,201
طبقه اي که بر حسبِ تقدير
،با رژيمِ سابق در توافق و مصالحه بود
866
02:05:28,537 --> 02:05:31,871
و اگر نگيم بواسطه يِ منافعِ مشترک، دستِ کم بواسطه يِ
.شايستگي هايِ خودش با رژيمِ سابق در پيوند بود
867
02:05:32,541 --> 02:05:38,878
و حالا نسلِ بداقبالِ من بينِ دنيايِ کهنه و نو معلق شده
.و در هيچکدام از اين دو دنيا احساسِ راحتي نميکُنه
868
02:05:39,881 --> 02:05:42,882
به علاوه، مطلقاً هيچ
.غل و غشي در کارِ من نيست
869
02:05:43,551 --> 02:05:47,302
مجلسِ سنا با کسي مثلِ من چه ميتونه بکُنه؟
... با يک قانونگذارِ بي تجربه
870
02:05:47,471 --> 02:05:52,224
که فاقدِ حسِ خودفريبيه، حسي که برايِ
.هدايت و راهبريِ ديگران اساسي و ضروريه
871
02:05:52,893 --> 02:05:57,229
،نه، من قصد ندارم رويِ سياست انگشت بذارم
.چون خيلي زود، اون رو گاز گرفته و خواهند کَند
872
02:05:58,566 --> 02:06:01,233
.شاهزاده، باورم نميشه
873
02:06:02,903 --> 02:06:07,239
شما واقعاً در رد کردنِ هر گونه امکانِ
... تخفيف دادنِ فقرِ مادي
874
02:06:07,575 --> 02:06:14,246
«و بينواييِ و جهالتِ معنوي که «سيسيل
در حالِ حاضر در اون غوطه ميخوره، جدي هستيد؟
875
02:06:14,915 --> 02:06:18,250
.«ما ديگه پير هستيم، جنابِ «شوالي
.خيلي پير
876
02:06:18,919 --> 02:06:23,589
ما به مدتِ 25 قرن، تمدن هايِ
،باشکوهي رو در خود داشته ايم
877
02:06:23,924 --> 02:06:28,260
تمدن هايي که همگي از خارج وارد شده و هيچکدام
.توسطِ ما بوجود نيومدند، و هيچکدام از اينجا پا نگرفتند
878
02:06:28,595 --> 02:06:31,929
به مدتِ 2500 سال، ما هيچ چيز نبوديم
.به جز يک مستعمره
879
02:06:32,265 --> 02:06:34,932
،نميگم اين تقصيرِ منه
.بلکه اين تقصيرِ همه يِ ماست
880
02:06:35,268 --> 02:06:38,269
،اما حالا ديگه نايي برامون باقي نمونده
.ما پوچ و تُهي هستيم، و از پا دراومده ايم
881
02:06:38,605 --> 02:06:40,313
ولي شاهزاده، حالا ديگه تمامِ
.اين چيزها که گفتيد، به پايان رسيده
882
02:06:40,940 --> 02:06:46,319
،حالا ديگه «سيسيل» سرزميني مغلوب در برابرِ فاتحين نيست
.بلکه تکه اي آزاد از يک کشورِ آزاده
883
02:06:48,948 --> 02:06:52,617
،شما قصد و نيتِ خير داريد
.ولي ديگه خيلي دير شده
884
02:07:18,977 --> 02:07:24,314
خواب، جنابِ «شواليِ» عزيز؛
،يک خوابِ طولاني چيزيه که «سيسيلي»ها بهش احتياج دارند
885
02:07:24,983 --> 02:07:28,652
و همواره از کسي که قصدِ بيدار کردنشون رو داشته باشه
،نفرت و کينه به دل خواهند گرفت
886
02:07:29,321 --> 02:07:32,322
حتي اگر اين بيدار کردن
.با وعده يِ هدايايِ نفيس باشه
887
02:07:33,659 --> 02:07:39,329
و بينِ خودمون باشه، شک دارم حکومتِ پادشاهيِ جديدمون
.برايِ ما هدايايِ چنداني در آستين داشته باشه
888
02:07:43,001 --> 02:07:47,671
،نزدِ ما، هر گونه عملِ بيروني، حتي خشونت
.نشانه يِ اشتياق به فراموشيه
889
02:07:54,345 --> 02:07:59,014
،تنها شهوتِ ما
.ميل به فراموشيه
890
02:07:59,684 --> 02:08:03,352
،تيراندازي ها و خنجر زدن هايِ ما
.ميل به مرگ هستند
891
02:08:04,021 --> 02:08:08,691
،تنبليِ ما
،شيرينيِ نافذِ شربتِ ما
892
02:08:09,360 --> 02:08:15,364
،ميلي هستند برايِ نوعي ايستاييِ شهواني
.که باز هم به مرگ ره ميبره
893
02:08:29,046 --> 02:08:31,714
شاهزاده، به نظرتون
مبالغه نميفرماييد؟
894
02:08:32,383 --> 02:08:37,845
.من در «تورين» با «سيسيلي»ها زياد برخورد داشتم
.و اونها به همه چيز شباهت داشتن، به جز آدمهايِ تنبل
895
02:08:38,722 --> 02:08:42,056
.منظورم رو خوب توضيح ندادم
.«متأسفم، جنابِ «شوالي
896
02:08:42,392 --> 02:08:45,393
،من گفتم : «سيسيلي»ها
.در حاليکه منظورم «سيسيل» بود
897
02:08:46,396 --> 02:08:50,398
،اين محيط
... اين چشم اندازِ خشن
898
02:08:50,734 --> 02:08:53,735
،آب و هوايِ بي رحم
.اين تنشِ مدام که در همه چيز جاريه
899
02:08:54,070 --> 02:08:58,740
،اما ميشه به شرايطِ آب و هوايي فائق اومد
،ميشه چشم اندازها رو اصلاح کرد
900
02:08:59,409 --> 02:09:02,785
تا سابقه و خاطره يِ
.حکومت هايِ بدِ گذشته پاک بشه
901
02:09:03,413 --> 02:09:05,538
مطمئناً «سيسيلي»ها
.مايل به بهبود و پيشرفت هستند
902
02:09:06,082 --> 02:09:10,418
حرف هايي که گفتيد رو رد نميکُنم، به غير از اون قسمتش
.«مربوط به امکانِ موفقيت در بيدار کردنِ مردمِ جزيره يِ «سيسيل
903
02:09:11,087 --> 02:09:16,090
فقط بايد بر رويِ نسلِ بسيار جوان کار کرد. چون حتي در
.بيست سالگي هم پوسته يِ شخصيت شکلِ خودش رو پيدا کرده
904
02:09:17,092 --> 02:09:18,759
... مَرداني که شما نياز داريد
905
02:09:19,094 --> 02:09:24,431
بايد بدونند چگونه منافعِ شخصي-شون رو
.با آرمانگراييِ مبهمِ عمومي تطبيق بدند
906
02:09:27,770 --> 02:09:31,104
اجازه هست نظري بدم تا شما
اون رو به مقاماتِ ارشدتون منتقل کُنيد؟
907
02:09:31,774 --> 02:09:35,442
شخصي هست که مايلم نامش رو
.برايِ مجلسِ سنا پيشنهاد بدم
908
02:09:41,116 --> 02:09:45,452
... اسمش هست
.«کالوجِرو سِدارا»
909
02:09:46,455 --> 02:09:49,456
قابليت هايِ او برايِ انتخاب شدن
.بسيار بيشتر از منه
910
02:09:49,792 --> 02:09:54,127
به من گفته شده که نامِ خانوادگيش
.به زودي، به قدمتِ نامِ خانواده يِ ما خواهد شد
911
02:09:55,130 --> 02:09:59,132
.او صاحبِ چيزي بيش از به قولِ شما، وجهه و اعتباره
.او صاحبِ قدرته
912
02:10:00,134 --> 02:10:04,804
،هر چند شايد آدمِ تحصيلکرده اي نباشه
.ولي به نوعي، دارايِ تجربياتي عملي و استثنايي ست
913
02:10:05,473 --> 02:10:09,475
عملکردش در شرايطِ بحرانيِ ماه مِي
.بسيار حائزِ اهميت بود
914
02:10:09,811 --> 02:10:11,811
تا جايي که به
... استعداد مربوط ميشه
915
02:10:16,818 --> 02:10:19,151
گمان نميکُنم که او
،چيزي بيش از من داشته باشه
916
02:10:19,487 --> 02:10:24,031
اما او به اندازه يِ کافي زيرک هست که از استعدادهاش
.بهره ببره. کسي که شما دنبالش هستيد اونه
917
02:10:26,828 --> 02:10:30,496
«بله، بله، راجع به «سِدارا
.چيزهايي شنيده ام
918
02:10:32,166 --> 02:10:35,501
اما اگه انسان هايِ صادق و شرافتمندي
... مثلِ شما، کنار بکِشند
919
02:10:35,837 --> 02:10:39,839
راه برايِ کساني باز ميشه که نه روشن بيني دارند
،و نه پايبندِ محظوراتِ اخلاقي هستند
920
02:10:40,174 --> 02:10:45,511
درست مثلِ «سِدارا»؛ و اونوقت حتي قرن ها هم
.که بگذره، وضع به همين منوال خواهد بود
921
02:10:46,513 --> 02:10:51,182
،به ندايِ وجدانتون گوش بديد، شاهزاده
.نه به حقايقِ ناگواري که درباره شون صحبت کرديد
922
02:10:56,523 --> 02:11:00,442
شاهزاده، ازتون استدعا دارم
.با ما همکاري کُنيد
923
02:11:04,197 --> 02:11:09,868
،«شما يک نجيب زاده هستيد، جنابِ «شوالي
.و من آشنايي با شما رو امتيازي برايِ خودم محسوب ميکُنم
924
02:11:10,537 --> 02:11:12,871
راجع به همه چيز
.کاملاً حق با شماست
925
02:11:14,875 --> 02:11:19,544
به غير از اينکه گفتيد «سيسيلي»ها
.خواهانِ پيشرفت هستند
926
02:11:20,213 --> 02:11:23,882
،نه، اونها هرگز خواهانِ پيشرفت نيستند
.چون خودشون رو کامل و بي نقص ميدونند
927
02:11:24,217 --> 02:11:26,885
،خودبينيِ اونها، در برابرِ بدبختيشون
.دستِ بالا رو داره
928
02:11:30,556 --> 02:11:32,264
.لطفاً چند دقيقه بشينيد
929
02:11:32,433 --> 02:11:34,558
.ميخوام مطلبي رو بهتون بگم
930
02:11:37,563 --> 02:11:40,147
چند روز پيش از
... «ورودِ «گاريبالدي» به «پالرمو
931
02:11:40,483 --> 02:11:43,901
چند نفر از افسرانِ نيرويِ درياييِ انگلستان
... که ناوِ جنگيشون در بندرگاه پهلو گرفته بود
932
02:11:44,236 --> 02:11:48,238
از من پرسيدند که آيا اجازه دارند
... به بالکنِ منزلم بيان
933
02:11:48,574 --> 02:11:51,200
تا بتونند کوه هايي که گردِ شهر
.حلقه زده اند رو تماشا کُنند
934
02:11:52,912 --> 02:11:55,913
اونها از ديدنِ منظره
،شديداً به وجد اومده بودند
935
02:11:56,248 --> 02:12:02,461
اما در عينِ حال، بطورِ دوستانه اعتراف کردند
.که از کثافت و نجاستِ خيابان ها مبهوت و متحير شده اند
936
02:12:03,589 --> 02:12:08,592
من سعي نکردم مطالبي که به شما بيان کردم رو برايِ اونها
.بازگو کُنم، و نگفتم که اين وضعيت معلولِ چيست
937
02:12:13,264 --> 02:12:15,598
: يکي از افسرها پرسيد
938
02:12:15,934 --> 02:12:18,684
«اصلاً افرادِ «گاريبالدي"
"!واقعاً اومدن اينجا چکار کُنن؟
939
02:12:19,270 --> 02:12:21,813
من جواب دادم : "اومدن تا به ما
".آداب داني ياد بدن
940
02:12:21,981 --> 02:12:25,274
،اما موفق نخواهند شد"
"!چون ما خدا هستيم
941
02:12:26,611 --> 02:12:29,612
،اونها به حرفم خنديدند
.اما گمان نميکُنم به معنيِ حرفم پِي بُردند
942
02:12:36,955 --> 02:12:39,872
،ديگه دير وقته
.تقريباً وقتِ شامه
943
02:12:40,291 --> 02:12:42,291
.بهتره بريم لباس عوض کُنيم
944
02:12:42,627 --> 02:12:45,628
اگر بخوايد ميتونيد
.فردا صبحِ زود از اينجا بريد
945
02:14:25,685 --> 02:14:30,021
،شاهزاده، هر چند حرفم رو باور نميکُنيد
.ولي وضعيتِ فعلي، مدتِ زيادي ادامه پيدا نميکُنه
946
02:14:30,357 --> 02:14:35,026
مديريتِ کارآمد و مدرنِ ما
.همه چيز رو تغيير خواهد داد
947
02:14:35,362 --> 02:14:38,821
،هر چند وضعيتِ فعلي، نبايد مدتِ زيادي ادامه پيدا کُنه
.اما هميشه ادامه پيدا خواهد کرد
948
02:14:39,074 --> 02:14:41,699
.علتش قطعاً در ماهيتِ بشر نهفته ست
،شايد يک يا دو قرن طول بکِشه
949
02:14:42,035 --> 02:14:46,037
،و بعد شايد همه چيز، رو به دگرگوني بذاره
.اما از نوعِ بدتر
950
02:14:56,883 --> 02:15:00,009
... ما يوزپلنگ بوديم
.و شير
951
02:15:01,387 --> 02:15:05,055
ولي کساني که جانشينِ ما خواهند شد
.شغال ها و کفتارها خواهند بود
952
02:15:05,391 --> 02:15:10,060
،و در عينِ حال همگيِ ما، يوزپلنگ ها
... شيرها، شغال ها، کفتارها و گوسفند ها
953
02:15:10,396 --> 02:15:13,397
همچنان فکر خواهيم کرد
.که برکتِ زمين، خودِ ما هستيم
954
02:15:13,732 --> 02:15:16,733
.درست متوجه نشدم
چي گفتيد؟
955
02:15:17,736 --> 02:15:19,152
.هيچي، هيچي
956
02:15:19,738 --> 02:15:22,406
معذرت ميخوام، چي گفتيد؟
.من درست نشنيدم
957
02:16:54,873 --> 02:17:00,168
،خيلي زود رسيديد. ولي نگران نباشيد
.هنوز از ميهمان هايي که دعوت کرديد هيچ اثري نيست
958
02:17:06,842 --> 02:17:12,513
،«تانکرِدي» هم اينجاست. الان همه منتظرِ ورودِ «پالاويچينو»
.قهرمانِ نبردِ «آسپرومونته» هستيم
959
02:17:22,191 --> 02:17:27,152
.باز هم ازتون سپاسگزارم، زن دايي جان
.واقعاً دعوت از اونها واجب بود
960
02:17:27,738 --> 02:17:31,198
حتماً متوجه هستيد که اين اولين حضورِ
.درست و حسابيِ «آنجليکا» در بينِ اجتماعِ اشراف خواهد بود
961
02:17:31,534 --> 02:17:33,200
از کُت و شلوارِ تمام رسميِ
!کالوجِرو» چه خبر؟»
962
02:17:33,536 --> 02:17:35,869
لباسي که الان پوشيده کاملاً با
.لباسش در «دونافوگاتا» متفاوته
963
02:17:36,080 --> 02:17:39,873
،خودم او رو پيشِ بهترين خياط بُردم. پس ديگه مشکل از لباس نيست
!بلکه از طرزِ رفتارِ دون «کالوجِرو»ست
964
02:18:24,586 --> 02:18:28,546
مامان، ميتونم برم برقصم؟ -
.البته. ولي کمي لباست رو مرتب کُن -
965
02:18:28,715 --> 02:18:31,257
،شما خيلي زيبا شديد
!درست مثلِ يک گُل
966
02:18:36,930 --> 02:18:41,308
،اين مجالسِ رقص برايِ من جذابيتي نداره
.ولي آدم بخاطرِ دخترها مجبور ميشه بياد
967
02:19:18,971 --> 02:19:21,972
جناب سرهنگ، حضورتون
!مايه يِ افتخارِ بنده ست
968
02:19:23,809 --> 02:19:27,311
اجازه بديد اين افتخار رو داشته باشم که جنابِ
.سرهنگ «پالاويچينو» رو حضورتون معرفي کُنم
969
02:19:29,482 --> 02:19:35,486
جناب سرهنگ، مفتخر و خوشحالم که حضورِ
.فاتحِ نبردِ «آسپرومونته» رو به منزلمون خيرِ مقدم عرض ميکُنم
970
02:19:35,655 --> 02:19:39,657
بسيار محبت داريد، شاهزاده خانم؛ اين من هستم که بايد
.از حضور در اين مناسبت خوشحال و مفتخر باشم
971
02:19:39,992 --> 02:19:44,328
جناب سرهنگ، اميدوارم شما و افسرانتون
.شبِ دلپذيري رو در خانه يِ ما سپري بفرماييد
972
02:19:55,007 --> 02:20:00,344
!مايه يِ افتخارِ همه يِ ماست
!تمامِ «پالرمو» زيرِ پاهايِ شماست، قربان
973
02:20:07,686 --> 02:20:10,353
.«شاهزاده خانم «لامپِدوسا
974
02:20:12,691 --> 02:20:14,691
.«کُنتس «سوتِرا
975
02:20:23,702 --> 02:20:26,703
.«شاهزاده خانم «سالينا
976
02:21:04,074 --> 02:21:07,075
،معذرت ميخوام، دايي جان
.ميرم ببينم «آنجليکا» رسيده يا نه
977
02:21:34,646 --> 02:21:38,105
جناب سرهنگ، لطفاً برامون بگيد
آيا اين واقعاً حقيقت داره؟
978
02:21:40,193 --> 02:21:43,277
!من زدم زيرِ گريه، خانمِ کُنتس
!درست مثلِ يک پسر بچه، زدم زيرِ گريه
979
02:21:43,446 --> 02:21:44,779
!اوه، چقدر تأثير گذار
980
02:21:45,114 --> 02:21:46,989
ولي «گاريبالدي» چه شکلي بود؟
981
02:21:47,450 --> 02:21:51,118
،ايشون بسيار خوش قيافه و متين بودند
!درست مثلِ يک فرشته
982
02:21:51,454 --> 02:21:56,415
،چقدر باشکوه، چقدر باشکوه! خودِ ايشون هم قهرمان هستن
!يک قهرمانِ واقعي! فوق العاده نيست، عزيزم؟
983
02:22:03,799 --> 02:22:08,468
،بعد از اينکه افرادِ جناب سرهنگ، به افرادِ «گاريبالدي» تيراندازي کردن
!ايشون سعي دارن اطمينانِ همه رو دوباره جلب کُنن
984
02:22:09,805 --> 02:22:12,472
ولي اون تيراندازي
.واقعاً بسيار به جا بود
985
02:22:21,817 --> 02:22:24,150
.خيلي دير کردين
.منتظرتون بودم
986
02:22:26,154 --> 02:22:29,823
.چقدر زيبا شدي
.بيا با شاهزاده خانم احوالپرسي کُن
987
02:22:45,507 --> 02:22:49,175
اجازه بديد نامزدم رو به حضورتون
.«معرفي کُنم : «آنجليکا سِدارا
988
02:22:49,510 --> 02:22:52,511
،اوه عزيزم
.بذار تماشات کُنم
989
02:22:52,847 --> 02:22:57,182
بله، کاملاً درسته! تو حتي
.زيباتر از اوني هستي که ميگفتن
990
02:22:59,812 --> 02:23:03,188
اين ديگه چيه؟ -
.صليبِ شواليه يِ سلطنتيِ ايتاليا -
991
02:23:03,858 --> 02:23:06,525
،آويزون کردنش در اين موقعيت
!بي جاست
992
02:23:07,737 --> 02:23:10,863
هيچوقت به سليقه يِ خوبت
!شک نداشتم
993
02:23:11,532 --> 02:23:15,534
: ايشون پدرِ همسرِ آينده يِ من هستند
.«شواليه دون کالوجِرو سِدارا»
994
02:23:21,208 --> 02:23:24,501
اينجا خيلي زيباست. مگر نه، شاهزاده خانم؟ -
پس ميپسنديد؟ -
995
02:23:56,576 --> 02:23:59,911
تانکرِدي»، نميخواي من رو»
به نامزدت معرفي کُني؟
996
02:24:01,289 --> 02:24:04,582
آنجليکا»، اجازه بده يکي از دوستانم رو»
.«بهت معرفي کُنم : «جوآکينو لانتزا
997
02:24:05,251 --> 02:24:06,584
.و اين هم «فولکو»-ئه
998
02:24:06,920 --> 02:24:12,089
شايد صدايِ اعتراضِ «تانکرِدي» بلند بشه، ولي ميتونم تقاضا کُنم
برايِ دورِ بعديِ "والتز" به من افتخارِ رقصيدن بديد؟
999
02:24:12,257 --> 02:24:16,259
!خيله خُب، بچه ها. عجله نکُنيد
!بعداً نوبتِ آشنا کردنِ شما هم ميرسه
1000
02:24:19,932 --> 02:24:24,810
متأسفم، ولي تقصيرِ من نيست! خودِ خانم هستن
!که بايد پايِ رقصِ خودشون رو انتخاب کُنن
1001
02:24:25,938 --> 02:24:28,271
.والتز" شروع شد"
بريم برقصيم؟
1002
02:24:28,607 --> 02:24:31,817
.نه، آخه من هنوز با دايي-ت احوالپرسي نکردم -
!بذارش برايِ بعداً. فعلاً بيا بريم برقصيم -
1003
02:25:33,671 --> 02:25:37,339
.شما خيلي زيبا هستيد، درست مثلِ هميشه
.باور کُنيد راست ميگم
1004
02:26:22,384 --> 02:26:24,051
،حوصله ات که سر نرفته
!فابريتزيو»؟»
1005
02:26:24,720 --> 02:26:30,891
،هيچکدام از اين ازدواج هايي که بينِ عمو زاده ها صورت ميگيره
.اصلاحِ نژاد از نظرِ زيبايي رو تضمين نميکُنه
1006
02:26:31,060 --> 02:26:36,396
!نگاهشون کُن! به بوزينه شباهت دارن
!انگار آماده هستن از چلچراغ هايِ سقف بالا برن
1007
02:26:37,399 --> 02:26:42,027
و اون بالا، از دُم آويزون بشن
!و ماتحتِ-شون رو به نمايش بذارن
1008
02:27:48,176 --> 02:27:50,468
،«اِلنورا جياردينِلي»
1009
02:27:51,471 --> 02:27:54,472
قويي سپيد در تالابي
!پُر از قورباغه ها
1010
02:27:54,808 --> 02:27:57,809
اوه، بابتِ نامزديِ خواهر زاده تون
.تبريک عرض ميکُنم
1011
02:27:58,020 --> 02:28:01,479
،دخترِ بسيار زيبايي ست. مطمئنم بسياري از ديگر جوان ها
.از الگويِ خواهر زاده تون پيروي خواهند کرد
1012
02:28:01,815 --> 02:28:03,606
چي؟ چي گفتيد؟
1013
02:28:03,817 --> 02:28:06,818
،گفتم هوا گرمه
.هوايِ اينجا خيلي گرمه
1014
02:28:07,821 --> 02:28:11,823
.بله، گرمه
.اومدنم اشتباه بود
1015
02:28:14,494 --> 02:28:19,831
،احساسِ خستگي ميکُنم
.ولي حالا که اومدم، ديگه مجبورم بمونم
1016
02:28:20,834 --> 02:28:23,835
خيلي بي ادبانه ست
.که الان ول کُنم برم
1017
02:29:57,177 --> 02:30:01,888
شبتون بخير. «تينا»، من چهار دور رقص
!با «جيوواني» رو پيشاپيش رزرو کردم
1018
02:30:10,274 --> 02:30:14,276
شاهزاده خانم، بسيار سرافراز ميکُنيد
... اگر اين افتخار رو به من بديد که
1019
02:30:15,863 --> 02:30:22,409
!ولي جناب سرهنگ، الان سال ها ميگذره که من ديگه نرقصيدم
!آخه اين همه خانم هايِ زيبا اينجا حضور دارن
1020
02:30:56,652 --> 02:30:59,653
،زيباست، شاهزاده
!واقعاً زيباست
1021
02:31:00,114 --> 02:31:04,325
،امروزه با وضعيتِ فعليِ مظنه يِ سکه و طلا
.ديگه عمارت هايي مثلِ اين ساخته نميشه
1022
02:31:06,329 --> 02:31:10,206
!«بله، زيباست، دون «کالوجِرو
!خيلي زيباست
1023
02:31:12,001 --> 02:31:15,002
اما هيچ چيزِ اين عمارت نميتونه
.با زيباييِ زوجِ جوانِ ما برابري کُنه
1024
02:34:50,880 --> 02:34:54,882
.آنجليکا» ميخواست باهاتون احوالپرسي کُنه»
ولي چرا اينجا تنها هستيد؟
1025
02:34:56,219 --> 02:34:58,886
نکُنه داريد با صحنه يِ مرگ
!نظر بازي ميکُنيد؟
1026
02:35:04,561 --> 02:35:06,561
.واقعاً باشکوه هستي
1027
02:35:13,236 --> 02:35:17,655
«به نظر عجيب نيست که دون «ديِگو
اين نقاشيِ بيمارگون رو تويِ خونه اش نگه ميداره؟
1028
02:35:19,242 --> 02:35:23,244
اگه دون «ديِگو» سالي يک بار هم
!پا به اين کتابخانه بذاره، بايد معجزه حسابش کرد
1029
02:35:23,413 --> 02:35:25,580
.بله، حق با توئه
1030
02:35:27,917 --> 02:35:30,585
برام جايِ سواله که آيا
مرگِ من هم شبيه اين ميشه؟
1031
02:35:31,921 --> 02:35:34,255
قطعاً لباس هام اينطور
.بي لکه نخواهند بود
1032
02:35:34,590 --> 02:35:38,341
ملحفه هايِ بسترِ مُرده هم
.معمولاً هميشه کثيف هستن
1033
02:35:39,178 --> 02:35:44,181
و اميدوارم که «کونچِتا» و ديگران
.لباس هايِ شايسته تري بپوشن
1034
02:35:44,933 --> 02:35:49,728
،اما فکر ميکُنم رويِ هم رفته
.همه چيز همينطوري باشه
1035
02:35:53,942 --> 02:35:57,611
چي داريد ميگيد، دايي جان؟
چي تويِ فکرتونه؟
1036
02:35:59,948 --> 02:36:04,159
.من اغلب به مرگ فکر ميکُنم
.و اين انديشه هرگز موجبِ وحشتم نميشه
1037
02:36:05,621 --> 02:36:08,413
شما جوان ها قادر نيستيد
.اين چيزها رو درک کُنيد
1038
02:36:08,665 --> 02:36:13,960
،چون از نظرِ شما، مرگ وجود نداره
.مرگ فقط برايِ همسايه ست
1039
02:36:29,644 --> 02:36:32,228
بايد به آرامگاه خانوادگي مون
.سر و ساموني بديم
1040
02:36:44,992 --> 02:36:46,992
ميشه لطفاً دستمالت رو
بدي به من؟
1041
02:37:02,133 --> 02:37:05,343
،شاهزاده، ما شنيديم که شما اينجا هستيد
.و اومديم پيشتون کمي استراحت کُنيم
1042
02:37:06,463 --> 02:37:08,880
ولي همچنين ازتون
.درخواستي هم داشتم
1043
02:37:11,017 --> 02:37:13,434
.اميدوارم دستم رو پس نزنيد
1044
02:37:20,694 --> 02:37:24,696
ميخواستم ازتون بخوام
.دورِ بعديِ "مازورکا" رو با من برقصيد
1045
02:37:25,031 --> 02:37:28,700
.خواهش ميکُنم قبول کُنيد
.همه ميدونيم که شما رقصنده يِ ماهري هستيد
1046
02:37:30,370 --> 02:37:35,039
،تا به حال هرگز پيشنهادي به اين وسوسه انگيزي به من نشده بود
.اما مجبورم پيشنهادت رو رد کُنم
1047
02:37:35,709 --> 02:37:38,167
،خواهش ميکُنم، شاهزاده
.خواهش ميکُنم
1048
02:38:08,073 --> 02:38:12,743
.متشکرم که باعث شدي دوباره احساسِ جواني کُنم
."بسيار خُب، قبول ميکُنم. ولي نه با آهنگِ "مازورکا
1049
02:38:13,746 --> 02:38:17,414
.چون بهم اين احساس رو ميده که ديگه کاملاً جوان شده ام
.رقصِ "والتزِ" بعدي رو به من هديه بده
1050
02:38:25,757 --> 02:38:30,426
ميبيني «تانکرِدي»؟ ميبيني دايي جانت چقدر مهربونه؟
!اصلاً مثلِ تو کج خلقي نميکُنه
1051
02:38:33,431 --> 02:38:37,975
اون دوست نداشت من ازتون
!درخواستِ رقص کُنم. چون حسوديش ميشد
1052
02:38:43,775 --> 02:38:48,110
با داشتنِ همچين داييِ خوش قيافه و باهوشي
!طبيعيه که آدم حسوديش بشه
1053
02:38:49,447 --> 02:38:52,448
... اما اين يک بار رو
!استثناء قائل ميشم
1054
02:39:31,029 --> 02:39:34,780
والتز" شروع شد! اون هم بدونِ اينکه مجبور بشيم"
!از دسته يِ ارکستر درخواست کُنيم
1055
02:39:35,183 --> 02:39:36,784
حاضريد؟ -
چي؟ -
1056
02:39:38,161 --> 02:39:41,996
!والتز" شروع شده ديگه"
يا شايد به همين زودي نظرتون رو تغيير داديد؟
1057
02:39:42,165 --> 02:39:44,833
!نه، البته که نه
.خواهش ميکُنم من رو ببخش
1058
02:40:17,533 --> 02:40:22,286
همه با من مهربان هستن، و من واقعاً
.از اين بابت خوشحالم، دايي جان
1059
02:40:22,538 --> 02:40:25,122
،تانکرِدي» مثلِ يک فرشته نازنينه»
.شما هم همينطور
1060
02:40:25,541 --> 02:40:27,541
«خيلي خوش شانس هستي که «تانکرِدي
!نميتونه صدات رو بشنوه
1061
02:40:27,960 --> 02:40:30,335
خوب ميدونم که همه چيز رو
.مديونِ شما هستم
1062
02:40:30,546 --> 02:40:34,506
.تانکرِدي» هم همينطور»
... چون اگه شما موافقت نميکرديد، قطعاً
1063
02:40:34,674 --> 02:40:37,133
«در هر صورت، «تانکرِدي
.مطمئناً با تو ازدواج ميکرد
1064
02:40:38,219 --> 02:40:40,553
تو همه چيز رو
.فقط مديونِ خودت هستي
1065
02:40:40,889 --> 02:40:42,555
.نه، اينطور نيست
1066
02:40:42,891 --> 02:40:44,557
.«چرا، همينطوره، «آنجليکا
1067
02:40:48,229 --> 02:40:51,564
چون نه «تانکرِدي» و نه هيچکسِ ديگه
.هرگز قادر نبودن در برابرِ زيباييِ تو مقاومت کُنن
1068
02:41:18,258 --> 02:41:21,092
شنيده بودم که شما رقصنده يِ
.فوق العاده اي هستيد، شاهزاده
1069
02:41:21,261 --> 02:41:23,595
متأسفم که دوباره
.نااميدت کردم
1070
02:41:23,764 --> 02:41:29,351
.ولي شما از يک رقصنده يِ خوب فراتر هستيد
.رقصِ شما واقعاً دلپذيره، شاهزاده
1071
02:41:33,732 --> 02:41:34,940
.بله، اون پدرمه
1072
02:41:35,275 --> 02:41:37,692
آهنگِ بعدي چيه؟ -
.مازورکا"ست" -
1073
02:41:38,278 --> 02:41:40,946
،همه دارن ما رو تماشا ميکُنن
.شاهزاده
1074
02:41:45,536 --> 02:41:48,286
اون دختري که داره با پدرتون ميرقصه
!چقدر خوشگله
1075
02:42:22,113 --> 02:42:26,907
به اين علت بيصدا تشويقتون کردن
.که يک شير حرمت و احترام بر مي انگيزه
1076
02:42:27,076 --> 02:42:29,326
اما شما مستحقِ
.تشويقِ عموميِ حضار بوديد
1077
02:42:29,662 --> 02:42:32,413
،حالا بياييد سرِ ميزمون
.شام رو کنارِ ما بخوريد
1078
02:42:32,790 --> 02:42:37,209
نه «آنجليکا»، خاطراتِ جوانيم هنوز در برابرم
... حي و حاضر هستن، بنابراين خيلي خوب ميدونم
1079
02:42:37,420 --> 02:42:40,337
شام خوردن با يک داييِ پير
.ميتونه براتون چقدر کسل کُننده باشه
1080
02:42:40,672 --> 02:42:41,963
.نه، اينطور نيست
1081
02:42:42,132 --> 02:42:45,675
.بله، عشاق دوست دارن تنها باشن
.و در هر حال، من گرسنه نيستم
1082
02:42:46,678 --> 02:42:49,679
،«حالا با «تانکرِدي» برو، «آنجليکا
.و فکرت رو مشغولِ من نکُن
1083
02:43:03,361 --> 02:43:06,404
.فابريتزيو»، تو هنوز هم رقصنده يِ فوق العاده اي هستي» -
.واقعاً عالي بودي -
1084
02:43:51,408 --> 02:43:53,784
سلام «فابريتزيو»، حالت چطوره؟ -
.خوبم -
1085
02:43:57,748 --> 02:44:02,084
فابريتزيو»، چيزي نميخوري؟»
انگار اندکي مردد هستي؟
1086
02:44:02,419 --> 02:44:06,338
«گزينه هايِ انتخاب خيلي زياد هستند. واقعاً دونا «مارگريتا
.ميدونه چطور اين جور کارها رو به نحوِ احسن انجام بده
1087
02:44:07,757 --> 02:44:11,092
اما تمامِ اين خوراکي ها
.برايِ معده يِ ديگران جذابه، نه معده يِ من
1088
02:44:14,305 --> 02:44:16,263
اين شمعدان ها چقدر
.شگفت انگيز هستن
1089
02:44:16,432 --> 02:44:22,228
«ساختِ «مادريد» هستن. وقتي پدربزرگِ دون «ديِگو
.در اسپانيا سفير بودند، اينها رو بهشون هديه دادن
1090
02:44:23,731 --> 02:44:26,774
معلوم نيست ارزششون
!معادلِ چند هکتار زمينه
1091
02:45:34,175 --> 02:45:37,176
!اين بالاترين هيجانِ زندگيِ منه
1092
02:45:37,845 --> 02:45:39,845
.چه ملالتِ عظيمي
1093
02:45:43,225 --> 02:45:46,852
،«اوه، شاهزاده «سالينا
به ما افتخار ميديد سرِ ميزمون بشينيد؟
1094
02:45:59,200 --> 02:46:02,701
بله، حالا بقيه قصد دارن
... من رو به صلابه بکِشن
1095
02:46:02,870 --> 02:46:06,538
چون در ماه آگوست به افرادم دستور دادم
.به سمتِ ژنرال «گاريبالدي» شليک کُنن
1096
02:46:07,541 --> 02:46:12,920
اما شما بگيد شاهزاده، با وجودِ دستوراتِ مکتوبي
که به من داده شده بود، چه کارِ ديگه اي ميتونستم بکُنم؟
1097
02:46:13,880 --> 02:46:15,630
... هر چند بايد اعتراف کُنم
1098
02:46:15,840 --> 02:46:20,551
وقتي در «آپسترومونته» با صدها نفر
... از افرادِ «گاريبالدي» مواجه شدم
1099
02:46:21,221 --> 02:46:23,888
بعضي هاشون
،همچون گرگِ باران ديده بودن
1100
02:46:24,057 --> 02:46:27,975
و بعضي هايِ ديگه شون هم
.به راهزنانِ حرفه اي شبيه بودن
1101
02:46:31,147 --> 02:46:36,317
بسيار خوشحال بودم که اون اوامر
.با مکنوناتِ قلبيِ من کاملاً همخواني داشت
1102
02:46:42,700 --> 02:46:44,909
و اين رو بطورِ خيلي خصوصي
.بهتون عرض ميکُنم
1103
02:46:45,245 --> 02:46:49,664
،آتشِ کوتاهي که من دستورش رو دادم
.بيشتر از هر چيز، به نفعِ خودِ «گاريبالدي» تمام شد
1104
02:46:50,500 --> 02:46:54,585
من او رو از شرِ دار و دسته اي که
.خودش رو بهش چسبونده بود آزاد کردم
1105
02:46:54,920 --> 02:47:00,298
دار و دسته اي که از او در جهتِ خواسته هايي استفاده ميکردن
.که احتمالاً سر منشاءِشون در «پاريس» يا «رُم» بود
1106
02:47:01,593 --> 02:47:03,009
.بله، همينطوره
1107
02:47:03,595 --> 02:47:07,931
اون افراد ديگه اصلاً شبيه کساني نبودن که دو سال پيش
.همراهش در «مارسالا» پا به خشکي گذاشتن
1108
02:47:08,267 --> 02:47:13,353
اينها کساني بودن که فکر ميکردن ايتاليا ميتونه
.با تکرارِ انقلابي شبيه انقلابِ 1848 از نو ساخته بشه
1109
02:47:14,273 --> 02:47:18,358
،او ... منظورم ژنرال «گاريبالدي»ست
... همونطور که خبر داريد
1110
02:47:18,944 --> 02:47:25,323
موقعي که در برابرش اون سجده يِ مشهور رو
.انجام دادم، با من دست داد
1111
02:47:26,160 --> 02:47:28,285
و ميدونيد به آرومي
درِ گوشم چي گفت؟
1112
02:47:28,954 --> 02:47:30,954
".متشکرم، سرهنگ"
1113
02:47:32,624 --> 02:47:36,293
من پرسيدم : "برايِ چي؟ برايِ اينکه
"!پايِ شما رو تا آخرِ عمر ناقص کردم؟
1114
02:47:37,545 --> 02:47:42,548
خير، بلکه چون کاري کردم که متوجه بشه؛
... تا با چشم هايِ خودش
1115
02:47:42,884 --> 02:47:46,552
رفتارِ متکبرانه، پست و بدتر از همه، مشکوکِ
!افرادِ چسبيده بهش رو به وضوح ببينه
1116
02:47:46,721 --> 02:47:48,596
،خواهش ميکُنم من رو ببخشيد
.سرهنگِ عزيز
1117
02:47:49,056 --> 02:47:54,894
ولي فکر نميکُنيد تعظيم ها و تملق گويي هايِ شما
!کمي بيش از اندازه بوده؟
1118
02:47:58,733 --> 02:48:02,067
.نه، قطعاً نه
1119
02:48:03,070 --> 02:48:06,739
،شما بايد او رو ميديديد
... اون مَردِ بينوا و بزرگ رو
1120
02:48:07,408 --> 02:48:12,119
،که زيرِ يک درختِ بلوط دراز کِشيده بود
،در حالي که جسماً درد ميکِشيد
1121
02:48:12,747 --> 02:48:17,416
.اما روحاً، حتي بيشتر در رنج و عذاب بود
!و چقدر غم انگيز
1122
02:48:19,128 --> 02:48:22,504
«مگر خودش وقتي در «سيسيل
: پا به خشکي ميگذاشت نگفت
1123
02:48:22,797 --> 02:48:25,423
".پيش به سويِ ناشناخته"
1124
02:48:26,760 --> 02:48:29,093
واقعاً مقاومت در برابرِ احساسات
.کارِ دشواري بود
1125
02:48:30,764 --> 02:48:33,431
و به علاوه، اصلاً چرا بايد
!مقاومت ميکردم؟
1126
02:48:34,100 --> 02:48:36,768
من همواره فقط
.دستِ بانوان رو ميبوسم
1127
02:48:39,439 --> 02:48:43,733
،ولي در اون لحظه، جنابِ شاهزاده
،بر دستِ منجيِ سلطنت بوسه ميزدم
1128
02:48:44,110 --> 02:48:49,781
سلطنتي که به همچنين، گويي حُکمِ بانويي رو داره
.که ما نظاميان ملتزم به ادايِ احترام بهش هستيم
1129
02:48:54,871 --> 02:48:56,996
،«من رو عفو بفرماييد، «ديِگو
.معذرت ميخوام
1130
02:49:41,083 --> 02:49:44,418
،سه مجلسِ رقص در عرضِ يک هفته
.خيلي خسته کُننده ست
1131
02:49:45,086 --> 02:49:49,630
.اي کاش زودتر تموم بشه
!تعجب ميکُنم خوشحاليِ اين آدم ها بابتِ چيه؟
1132
02:49:50,008 --> 02:49:51,424
يه سنجاق به من ميدي؟
1133
02:49:53,761 --> 02:49:55,428
!چقدر ملالت بار
1134
02:50:01,436 --> 02:50:05,438
حيف که مجبور هستيم تا تمام شدنِ
.تمامِ اين مهماني ها، در شهر بمونيم
1135
02:50:06,107 --> 02:50:11,819
،دلم برايِ برگشتن به ويلامون در «سان لورنتزو» لَک زده
.برايِ برگشتن به زندگيِ آرامِ-مون
1136
02:50:12,447 --> 02:50:17,658
چي داري ميگي؟! من دوست دارم اين مجلسِ رقص
.تا ابد ادامه پيدا کُنه. خيلي لذت بخشه
1137
02:50:18,453 --> 02:50:20,453
يعني مجلسِ رقصِ «ترابيا»ها چطوريه؟
1138
02:50:20,788 --> 02:50:24,457
،برايِ حضور در اون مجلس
.سفارشِ يک لباسِ سبز دادم، سبزِ روشن
1139
02:50:26,169 --> 02:50:27,793
تو چطور؟
1140
02:50:29,796 --> 02:50:35,925
.چقدر خوشحالم! «تانکرِدي» خيلي نازنينه
.و شما همه با من خيلي مهربون هستين
1141
02:50:37,137 --> 02:50:39,137
!اي کاش تو هم خوشحال تر بودي
1142
02:50:39,473 --> 02:50:43,475
کاريش نميتونم بکُنم. آخه هيچوقت
.حضور در بينِ مردم رو دوست نداشتم
1143
02:50:44,811 --> 02:50:48,813
.حتي از رقصيدن هم خوشم نمياد
.هيچوقت نتونستم درست برقصم
1144
02:50:51,151 --> 02:50:55,236
.بستگي به پايِ رقصت داره
.پايِ رقصي پيدا کن که دوستش داشته باشي
1145
02:50:55,489 --> 02:50:57,822
.نه، علاقه اي ندارم
1146
02:50:59,159 --> 02:51:03,161
ميدوني چه تعداد مَردِ جوون
از خداشونه که به تو اظهارِ عشق بکُنن؟
1147
02:51:03,830 --> 02:51:05,830
ولي تو به همه شون
.بي محلي ميکُني
1148
02:51:08,168 --> 02:51:11,836
!مثلِ اون «کاورياگيِ» بيچاره
يادت هست؟
1149
02:51:13,506 --> 02:51:15,339
واي که با طفلک
!چه رفتاري داشتي
1150
02:51:19,428 --> 02:51:22,763
!اوه، پس اينجا هستي
.هر جا گشتم نتونستم پيدات کُنم
1151
02:51:22,932 --> 02:51:27,851
،اومديم اينجا تا ظاهرمون رو مرتب کُنيم. و در ضمن
!من هم نتونستم پيدات کُنم! کجا غيبت زده بود؟
1152
02:51:28,187 --> 02:51:31,188
رفته بودم به صحبت هايِ
.سرهنگ گوش بدم
1153
02:51:31,524 --> 02:51:34,775
،هر چند نابغه نيست
.ولي خيلي معقول حرف ميزنه
1154
02:51:35,069 --> 02:51:38,862
اين درسته که سلطنتِ نوين
.به نظم، قوانين و قانونمندي نياز داره
1155
02:51:39,532 --> 02:51:41,615
اما اول از هر چيز
.به سرکوب کردن نياز داره
1156
02:51:41,784 --> 02:51:45,202
.سرکوبيِ هر گونه تلاشي که منجر به هرج و مرج بشه
.ماجراجويي ها و بي نظمي ها رو ديگه بايد کنار زد
1157
02:51:45,871 --> 02:51:49,206
حتي اگه مستلزمِ بکار بِردنِ شيوه هايِ
.سخت و خشن و يا دردناک باشه
1158
02:51:50,543 --> 02:51:54,211
مثلِ تيربارانِ سربازانِ کله شقي که
.برايِ برگشتن پيشِ «گاريبالدي» ترکِ خدمت کردن
1159
02:51:55,338 --> 02:51:57,547
به نظرت اونها رو
تيرباران ميکُنن؟
1160
02:51:57,799 --> 02:52:03,177
.مگه نميدونستي؟ قراره همين امروز صبح اين کار رو بکُنن
.و کارِ درستي هم هست. چون اونها ترکِ خدمت کرده بودن
1161
02:52:21,239 --> 02:52:23,239
ولي تو قبلاً هرگز اينطوري
حرف نميزدي؟
1162
02:52:30,582 --> 02:52:32,248
.اشتباه ميکُني، عزيزم
1163
02:52:32,834 --> 02:52:34,584
من هميشه
.همينطوري حرف زدم
1164
02:52:35,586 --> 02:52:38,587
به هر حال، تو نميتوني
.اين جور مسائل رو درک کُني
1165
02:52:43,927 --> 02:52:46,261
!کونچِتا»، صبر کُن»
1166
02:52:47,264 --> 02:52:49,806
!ولم کُن بذار برم
!ولم کُن بذار برم
1167
02:52:51,268 --> 02:52:53,602
من فکر ميکُنم خيلي هم خوب
.همه چيز رو درک ميکُنم
1168
02:52:54,271 --> 02:52:58,607
.هنوز هم ميگم که تو قبلاً هرگز اينطوري حرف نميزدي
.من تحملِ شنيدنِ اين جور حرف ها رو ندارم
1169
02:53:18,294 --> 02:53:22,004
،دخترِ بسيار دوست داشتني ايه
!مخصوصاً وقتي عصباني ميشه
1170
02:53:26,302 --> 02:53:29,970
طفلک «کونچِتا»! حقيقت اينه
.که اون هنوز هم عاشقِ توئه
1171
02:53:32,975 --> 02:53:36,644
!تو چي؟ تو هم هنوز عاشقم هستي؟ -
.بله -
1172
02:57:39,007 --> 02:57:41,007
شما شاهزاده «سالينا» رو نديديد؟ -
.نه، نديديم -
1173
02:58:13,583 --> 02:58:19,128
.دون «کالوجِرو»، ديگه وقتِ رفتنه
.خودت رو جمع و جور کُن
1174
02:58:23,926 --> 02:58:26,301
!يه فنجان قهوه
!لطفاً يه فنجان قهوه بديد
1175
03:00:02,022 --> 03:00:05,023
بابتِ اين شبِ فراموش نشدني
.ازتون سپاسگزاريم
1176
03:00:05,358 --> 03:00:07,317
حتماً بايد به همين زودي بريد؟
1177
03:00:08,320 --> 03:00:12,238
،اوه، بله. بايد مستقيماً به پايگاه برگرديم
.چون اخلاقِ نظاميگريمون اينطور ايجاب ميکُنه
1178
03:00:12,699 --> 03:00:14,699
ندايِ وظيفه
.ما رو فرا مي خونه
1179
03:00:15,035 --> 03:00:19,370
و به علاوه، کارِ امشبمون
.هنوز به اتمام نرسيده
1180
03:00:29,381 --> 03:00:32,591
،اينجا رو کمي مرتب کُنيد
.شمع ها رو هم خاموش کُنيد
1181
03:00:41,185 --> 03:00:46,063
مارگريتا»يِ عزيز، بابتِ اين شبِ شگفت انگيز»
.ازت ممنونم. واقعاً فوق العاده بود
1182
03:01:21,766 --> 03:01:24,809
پس شما اينجا هستيد؟ زن دايي داره
.همه جا رو دنبالتون ميگرده
1183
03:01:25,019 --> 03:01:27,937
«آنجليکا»، «کونچِتا» و «کارولينا»
.همه آماده يِ رفتن هستن
1184
03:01:28,648 --> 03:01:32,775
بسيار خُب. ميشه لطفي در حقم بکُني، پسرم؟
.من قبل تر با همه خداحافظي هام رو کردم
1185
03:01:33,111 --> 03:01:37,363
ميشه برايِ زن دايي-ت کالکسه خبر کُني؟
.من پياده برميگردم
1186
03:01:37,657 --> 03:01:41,117
پياده؟ اين موقعِ شب؟ -
.به کمي هوايِ تازه احتياج دارم -
1187
03:01:44,956 --> 03:01:46,455
نکُنه حالتون خوب نيست؟
1188
03:01:46,708 --> 03:01:48,708
،نه، فقط کمي سردرد دارم
.که هوايِ تازه مرتفعش ميکُنه
1189
03:01:49,459 --> 03:01:51,459
.همه چيز خيلي عالي بود
به نظرت اينطور نيست؟
1190
03:01:51,670 --> 03:01:55,588
معرکه بود، دايي جان. متشکرم. ولي ميدونيد؟
.به زودي خبرهايِ خوبي براتون در پيشه
1191
03:01:55,882 --> 03:01:58,508
.همين تازه با «فينتزوري» صحبت ميکردم
... از قرارِ معلوم در انتخاباتِ بعدي
1192
03:01:58,719 --> 03:02:00,135
.شما جزءِ نامزدها خواهيد بود -
.خودم ميدونم -
1193
03:02:00,470 --> 03:02:02,137
پس شما خبر داشتيد؟
1194
03:02:03,473 --> 03:02:05,348
،يه لحظه ببخشيد
.يه لحظه
1195
03:03:09,538 --> 03:03:12,539
،آه اي ستاره
!اي ستاره يِ وفادار
1196
03:03:13,542 --> 03:03:17,211
کدامين هنگام قصدِ آن داري به من
،وعده يِ ميعادي ديرپا تر ببخشي
1197
03:03:17,545 --> 03:03:22,423
،ميعادي به دور از همه چيز
در قلمرويِ قطعيتِ جاودانت؟
1198
03:03:39,567 --> 03:03:43,361
!ارتشِ فوق العاده اي داريم
!حقا که کارِشون درسته
1199
03:03:49,160 --> 03:03:50,993
اين درست همون چيزيه
... که ما بهش احتياج داريم
1200
03:03:54,582 --> 03:03:56,374
.«برايِ «سيسيل
1201
03:03:57,252 --> 03:04:00,920
حالا ديگه ميتونيم
.با خيالِ راحت آروم بگيريم
1202
03:04:27,532 --> 03:04:41,532
hamlethamletian : ترجمه زيرنويس
Aranman : ويرايش نهايي
166986