All language subtitles for Hero.2002.BluRay.720ppersian-1323460
Afrikaans
Akan
Albanian
Amharic
Arabic
Armenian
Azerbaijani
Basque
Belarusian
Bemba
Bengali
Bihari
Bosnian
Breton
Bulgarian
Cambodian
Catalan
Cebuano
Cherokee
Chichewa
Chinese (Simplified)
Corsican
Croatian
Czech
Danish
Dutch
English
Esperanto
Estonian
Ewe
Faroese
Filipino
Finnish
French
Frisian
Ga
Galician
Georgian
German
Greek
Guarani
Gujarati
Haitian Creole
Hausa
Hawaiian
Hebrew
Hindi
Hmong
Hungarian
Icelandic
Igbo
Indonesian
Interlingua
Irish
Italian
Japanese
Javanese
Kannada
Kazakh
Kinyarwanda
Kirundi
Kongo
Korean
Krio (Sierra Leone)
Kurdish
Kurdish (Soranî)
Kyrgyz
Laothian
Latin
Latvian
Lingala
Lithuanian
Lozi
Luganda
Luo
Luxembourgish
Macedonian
Malagasy
Malay
Malayalam
Maltese
Maori
Marathi
Mauritian Creole
Moldavian
Mongolian
Myanmar (Burmese)
Montenegrin
Nepali
Nigerian Pidgin
Northern Sotho
Norwegian
Norwegian (Nynorsk)
Occitan
Oriya
Oromo
Pashto
Persian
Polish
Portuguese (Brazil)
Portuguese (Portugal)
Punjabi
Quechua
Romanian
Romansh
Runyakitara
Russian
Samoan
Scots Gaelic
Serbian
Serbo-Croatian
Sesotho
Setswana
Seychellois Creole
Shona
Sindhi
Sinhalese
Slovak
Slovenian
Somali
Spanish
Spanish (Latin American)
Sundanese
Swahili
Swedish
Tajik
Tatar
Telugu
Thai
Tigrinya
Tonga
Tshiluba
Tumbuka
Turkish
Turkmen
Twi
Uighur
Ukrainian
Urdu
Uzbek
Vietnamese
Welsh
Wolof
Xhosa
Yiddish
Yoruba
Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated:
1
00:00:19,000 --> 00:00:29,000
ترجمه و زيرنويس: آرش فروتن
arash.foroutan@gmail.com
2
00:00:30,000 --> 00:00:35,000
ترجمه شنیداری دوبله انگلیسی فیلم قهرمان
© Thursday, April 28, 2016
3
00:00:39,400 --> 00:00:42,420
انسانها به دلایل متعددی دست از جانشان می کشند
4
00:00:45,408 --> 00:00:48,800
برای دوستی، برای عشق، برای یک هدف
5
00:00:51,486 --> 00:00:55,000
...و مردم به دلایل مشابهی می کشند
6
00:00:58,250 --> 00:01:01,900
پیش از آنکه چین کشوری بزرگ و توانمند باشد
به هفت سرزمین در حال جنگ تقسیم شده بود
7
00:01:03,800 --> 00:01:09,100
در قلمرو پادشاهی "کین" فرمانروایی بی رحم حکمرانی
می کرد. او آرزو داشت کشور را متحد کند
8
00:01:10,894 --> 00:01:14,900
تا یک بار و برای همیشه به جنگ پایان دهد
9
00:01:17,041 --> 00:01:20,975
این هدفی بود که در خون دشمنانش غوطه ور بود
10
00:01:24,700 --> 00:01:27,400
...در هر جنگی قهرمانانی در هر دو طرف وجود دارند
11
00:01:30,200 --> 00:01:35,500
«قــــهــرمان»
12
00:01:40,000 --> 00:01:42,400
پادشاهی کین
13
00:02:14,134 --> 00:02:17,719
وقتی که سنم خیلی کم بود یتیم شدم
و هیچ وقت اسمی برام انتخاب نشد
14
00:02:17,804 --> 00:02:19,805
بنابراین مردم من رو "بی نام" صدا می کردن
15
00:02:19,889 --> 00:02:22,975
از اونجایی که خانواده ای نداشتم خودم رو
وقف یادگیری شمشیر کردم
16
00:02:23,059 --> 00:02:26,770
و ده سال وقت صرف کامل کردن مهارت شمشیر زنیم کردم
17
00:02:26,855 --> 00:02:29,273
حالا، شاه شخصاً من رو به دربار احضار کرده
18
00:02:29,357 --> 00:02:32,776
چون کاری که انجام دادم قلمرو پادشاهی رو متحیر کرده
19
00:02:38,000 --> 00:02:41,200
کاخ شاه
20
00:03:07,520 --> 00:03:09,021
...به دستور اعليحضرت
21
00:03:09,105 --> 00:03:13,609
تمام شب رو در سفر بودیم تا جنگجو رو به اینجا بیاریم
22
00:03:30,000 --> 00:03:33,000
"اسکای"، "اسنو" و "بروکن سورد"
23
00:03:33,200 --> 00:03:38,000
"به مدت ده سال، این سه آدمکش اهل "ژائو
24
00:03:38,100 --> 00:03:41,678
تلاش کرده بودند جان اعلیحضرت را بگیرند
25
00:03:41,763 --> 00:03:45,641
و مانع این شده بودند که ایشان حتی یک شب را
با خیال راحت بخوابند
26
00:03:46,601 --> 00:03:49,811
امروز متوجه شدیم که جنگجوی بی نام
27
00:03:49,896 --> 00:03:52,189
توانست به تنهایی این سه آدمکش را شکست دهد
28
00:03:52,273 --> 00:03:57,861
بنابراین حالا پادشاه ما می توانند یک بار
دیگر بدون نگرانی بخوابند
29
00:03:57,946 --> 00:04:00,239
درباریان به اعلیحضرت تبریک می گویند
30
00:04:00,323 --> 00:04:05,244
درباریان به اعلیحضرت تبریک می گویند
31
00:04:17,799 --> 00:04:20,467
به دستور اعلیحضرت جنگجو را احضار کنيد
32
00:04:57,463 --> 00:04:58,922
وقتی وارد کاخ شدی
33
00:04:59,007 --> 00:05:00,757
در فاصله ی صد قدمی تخت پادشاه می مونی
34
00:05:00,842 --> 00:05:02,926
وگرنه بدون هیچ پرسشی کشته خواهی شد
35
00:05:03,011 --> 00:05:05,012
لطفاً اینُ فراموش نکن
36
00:05:34,042 --> 00:05:35,500
برای ده سال
37
00:05:35,585 --> 00:05:38,587
هيچ کسی تا فاصله صد قدمی این تخت نيومده بود
38
00:05:38,671 --> 00:05:41,923
ميدونی چرا؟ -
چون آدمکشها همه جا بودن -
39
00:05:42,508 --> 00:05:43,550
درسته
40
00:05:43,634 --> 00:05:46,053
من به هیچکسی تو ده سال گذشته اعتماد نکردم
41
00:05:46,137 --> 00:05:49,514
ما به شما برای از بین بردن این شر بسیار مدیونیم
42
00:05:49,599 --> 00:05:51,850
حالا پاداشت رو بگیر
43
00:05:51,934 --> 00:05:54,978
من چیزی نمی خوام اعلیحضرت
44
00:05:55,063 --> 00:05:57,814
طبق قوانين ما باید به تو پاداش داده بشه
45
00:06:03,654 --> 00:06:06,782
...نيزه نقره ای اسکای
46
00:06:07,784 --> 00:06:12,162
صدها جنگجوی شجاع کین رو زخمی کرد
47
00:06:13,206 --> 00:06:14,247
حکم من رو اعلام کنید
48
00:06:14,332 --> 00:06:17,542
فرمان اعلیحضرت اعلام می دارد، هر کس که
اسکایِ آدمکش را بکشد
49
00:06:17,627 --> 00:06:20,837
با هزار قطعه طلا و در اختیار گرفتن
هزار مستخدم پاداش داده خواهد شد
50
00:06:20,922 --> 00:06:24,591
و می تواند تا فاصله بیست قدمی اعلیحضرت
پیش رود و با ایشان بنوشد
51
00:06:39,482 --> 00:06:42,859
طبق گفته ی خبرچین هام تو از اهالی کین هستی
52
00:06:42,944 --> 00:06:45,654
خادم بی نام حقیر شما فرماندار"لان منگ" ـه
53
00:06:45,738 --> 00:06:50,408
صرفاً یک فرماندار! با اختیارات در محدوده ای
که بزرگتر از ده مایل مربع نیست
54
00:06:50,892 --> 00:06:53,577
...این پايين رتبه ترين مقام در حوزه قدرت ماست
55
00:06:53,662 --> 00:06:56,998
چطور تونستی بر سه قاتل مرگبار از ژائو غلبه کنی؟
56
00:06:57,082 --> 00:06:58,542
یکی یکی
57
00:06:58,626 --> 00:07:00,502
برام تعریف کن فرماندار
58
00:07:00,586 --> 00:07:04,464
اعلیحضرت، بروکن سورد و اسنو عاشق هم بودن
59
00:07:04,549 --> 00:07:05,924
میدونم
60
00:07:06,008 --> 00:07:07,676
...الان سه ساله که
61
00:07:07,760 --> 00:07:09,344
اونها حتی یک کلمه هم حرف نزدند...
62
00:07:09,429 --> 00:07:11,847
حتی یک کلمه؟ چرا؟
63
00:07:11,931 --> 00:07:15,851
چون اسنو یک شب با اسکای عشق بازی کرد
64
00:07:15,935 --> 00:07:17,978
بروکن سورد از این ماجرا سخت دلگیر شد
65
00:07:18,062 --> 00:07:20,647
چرا این خبرها به من داده نشد؟
66
00:07:20,731 --> 00:07:23,900
کشف کردن راز اونا خیلی پیچیده بود
67
00:07:25,736 --> 00:07:28,238
...برای دعوا راه انداختن بین عاشق ها
68
00:07:28,322 --> 00:07:30,649
لازم بود اسکای رو بکشم...
69
00:07:31,033 --> 00:07:34,161
روشی که استفاده کردی رو درک می کنم
70
00:07:34,245 --> 00:07:35,912
شما خردمند هستید، سروم
71
00:07:35,997 --> 00:07:38,373
خب، چطوری شکستش دادی؟
72
00:07:39,500 --> 00:07:40,542
شمشير
73
00:07:42,378 --> 00:07:46,131
در لان منگ وظیفه ی منه که جنایتکارها رو دستگیر کنم
74
00:07:46,215 --> 00:07:50,177
در پنجمین روز از ماه ژوئن، شنیدم که اسکای
تو یه خانه شطرنجـه
75
00:07:50,303 --> 00:07:51,720
...فهمیدم که
76
00:07:51,804 --> 00:07:55,631
عاشق شطرنج و موسیقیه و زیاد میاد اونجا...
77
00:08:14,243 --> 00:08:16,828
سربازای زبده ی گارد کین
78
00:08:16,913 --> 00:08:20,040
همونطور که خودت می بینی، تو بازداشتی
79
00:08:20,124 --> 00:08:23,710
شانسی نداری. سلاحت رو نشون بده و تسلیم شو
80
00:10:01,058 --> 00:10:03,018
وایستا
81
00:10:11,360 --> 00:10:13,945
یه مقام محلی اینجا چی میخواد؟
82
00:10:14,030 --> 00:10:15,964
تو توی ناحیه ی منی
83
00:10:16,200 --> 00:10:17,165
خب؟
84
00:10:17,450 --> 00:10:21,369
تو یه مجرم تحت تعقیبی
اینجا هستم تا دستگیرت کنم
85
00:11:57,216 --> 00:12:01,010
آقا، امکانش هست لطف کنید و دوباره برامون بنوازید؟
86
00:12:26,203 --> 00:12:29,824
هنرهای رزمی و موسیقی اصول مشابهی دارن
87
00:12:29,908 --> 00:12:35,028
هر دو، هنر کشمکش با هارمونی پیچیده
و نوای گمراه کننده اند
88
00:12:35,212 --> 00:12:39,499
برای زمانی طولانی روبروی همدیگه ایستادیم
89
00:12:39,584 --> 00:12:41,676
هيچکدوم از ما حرکتی نکرد
90
00:12:41,761 --> 00:12:46,264
در حالی که مبارزه در اعماق ذهنهامون در جریان بود
91
00:15:35,100 --> 00:15:36,684
شمشیرت بُرندهست
92
00:15:39,688 --> 00:15:43,858
من از اینکه همه جای سرزمینمون رو می شناسم
به خودم افتخار می کنم
93
00:15:43,943 --> 00:15:45,910
...با اين حال نمی دونستم
94
00:15:46,095 --> 00:15:49,530
در ناحیه کوچیک لان منگ استعدادهایی مثل تو وجود داره...
95
00:15:54,370 --> 00:15:56,162
بروکن سورد
96
00:15:57,873 --> 00:15:59,540
فلايینگ اسنو
97
00:15:59,625 --> 00:16:01,125
:به فرمان اعلیحضرت
98
00:16:01,210 --> 00:16:05,330
بروکن سورد و فلايینگ اسنو همیشه با هم کار کرده اند؛
99
00:16:05,414 --> 00:16:07,983
...ایشان که هر دوی آنها را از بین برده اند
100
00:16:08,067 --> 00:16:11,302
با ده هزار قطعه طلا و در اختیار گرفتن پنج هزار...
مستخدم خانگی پاداش داده می شوند
101
00:16:11,387 --> 00:16:14,847
ده قدم به جلو بیایید و با اعلیحضرت بنوشید
102
00:16:25,067 --> 00:16:28,653
بروکن سورد و اسنو سه سال پیش به ما حمله کردن
103
00:16:28,737 --> 00:16:32,073
سه هزار سرباز نتونستن جلوشون رو بگیرن
104
00:16:33,867 --> 00:16:40,123
از اون موقع من این تالار بزرگ رو خالی کردم
تا جایی برای مخفی شدن وجود نداشته باشه
105
00:16:41,125 --> 00:16:43,960
ميخوای بگی که شمشیر تو سریعتر از مال اوناست؟
106
00:16:44,044 --> 00:16:46,045
نه، سرورم
107
00:16:48,298 --> 00:16:50,758
پس چطور تونستی بر اونها غلبه کنی؟
108
00:16:58,100 --> 00:17:03,020
من با پوشیدن لباس اهالی ژائو تغییر قیافه دادم
و رفتم تو قلمرو خودشون دنبالشون بگردم
109
00:17:03,855 --> 00:17:09,777
شايعه شده بود که اونها تو يه مدرسه
کوچیک خوشنویسی مخفی شدن
110
00:17:10,362 --> 00:17:13,573
من دقیقاً همون موقعی که سربازای اعلیحضرت به
اونجا نزدیک شده بودن رسیدم
111
00:17:13,657 --> 00:17:16,325
مردم از ترس فرار کرده بودن
112
00:17:16,410 --> 00:17:19,162
فقط دانش آموزا و استادشون مونده بودن
113
00:17:19,246 --> 00:17:22,373
چرا بايد در همچین زمانی بیای اینجا؟
114
00:17:22,458 --> 00:17:25,001
تو کی هستی؟
115
00:17:25,085 --> 00:17:26,312
من اهل ژائو هستم
116
00:17:26,396 --> 00:17:31,424
آخرین آرزوی پدرم این بود که یکی از طومارهای مدرسه
شما رو داشته باشه. اومدم که یکی ازتون بگیرم
117
00:17:31,508 --> 00:17:36,220
مدرسه ما آخرین روزهاش رو می گذرونه آقا
118
00:17:36,305 --> 00:17:38,973
خب، دنبال هنر کی هستی؟
119
00:17:39,058 --> 00:17:41,100
استاد بروکن سورد
120
00:17:41,185 --> 00:17:44,020
قدرت بروکن سورد بلافاصله بر من آشکار شد
121
00:17:44,104 --> 00:17:47,540
...گفته می شد که مهارت هاش در هنرهای رزمی
122
00:17:47,725 --> 00:17:49,493
ریشه در خوشنویسی اون دارن...
123
00:17:49,778 --> 00:17:54,322
پس برای کشف شمشیرزن اول باید در مورد
هنرمند یاد می گرفتم
124
00:17:55,699 --> 00:17:57,867
دنبال چه نشانی هستی؟ -
"شمشیر" -
125
00:18:01,497 --> 00:18:04,248
مهمان محترم من به شمشیر علاقه دارن؟
126
00:18:05,209 --> 00:18:08,127
فقط دارم آخرین آرزوی پدرم رو برآورده می کنم
127
00:18:17,930 --> 00:18:19,898
چه اندازه ای؟
128
00:18:20,152 --> 00:18:21,252
هشت فوت
[دو و نیم متر]
129
00:18:21,266 --> 00:18:24,435
برای اون به جوهر قرمز نیاز میشه
130
00:18:24,520 --> 00:18:28,648
استاد تقاضا کردن تا یه مقدار از
جوهر قرمز شما رو استفاده کنن
131
00:18:33,245 --> 00:18:35,980
استاد مایل اند مقداری جوهر قرمز از خانم قرض بگیرن
132
00:18:42,704 --> 00:18:45,164
خانم صِدام رو شنیدن؟
133
00:18:45,249 --> 00:18:48,243
ایشون تقاضای استفاده از جوهر قرمز شما رو دارن
134
00:18:50,712 --> 00:18:52,713
بهش بگو منتظرم تا خودش ازم بخواد
135
00:19:05,587 --> 00:19:09,031
شاگردتون با احترام تقاضای مقداری جوهر قرمز می کنه
136
00:19:36,842 --> 00:19:39,927
بروکن سورد حتی شروع به نوشتن طومار هم نکرده بود
137
00:19:40,053 --> 00:19:44,098
وقتی که سربازای اعليحضرت به دروزاه های شهر رسيدن
138
00:20:30,437 --> 00:20:32,104
آمـــــاده
139
00:20:52,834 --> 00:20:53,918
بکشـــيد
140
00:20:56,505 --> 00:20:59,023
ارتش اعليحضرت هرگز جنگی رو نباخته بود
141
00:20:59,107 --> 00:21:05,061
چون اونها هیچوقت دشمنشون رو دست کم نمی گیرن
تاکتیک های اونها درخشانه
142
00:21:05,345 --> 00:21:07,598
و کماندارانشون بی نظیراند
143
00:21:07,983 --> 00:21:13,521
هر جا که میرن، آوازهشون زودتر از خودشون میرسه
144
00:21:25,826 --> 00:21:28,828
توفان، توفان، توفان
145
00:22:12,622 --> 00:22:15,082
...دانش آموزا، به یاد داشته باشین
146
00:22:15,167 --> 00:22:17,793
...تیرهای کین نیرومند اند...
147
00:22:17,878 --> 00:22:21,499
...اونا ممکنه دنیای ما رو به کلی ویران کنن...
148
00:22:21,548 --> 00:22:24,592
اما هیچوقت نمی تونن کلمات...
نوشته شده ی ما رو پاک کنن
149
00:22:25,594 --> 00:22:26,844
...پس امروز
150
00:22:26,928 --> 00:22:31,724
همه ی شما گوهر واقعی هنر اسرار آمیزمان...
را یاد خواهید گرفت
151
00:22:58,710 --> 00:23:01,629
توفان، توفان، توفان
152
00:23:21,650 --> 00:23:24,110
دانش آموزای ژائویی از جاشون تکون نخوردن؟
153
00:23:24,194 --> 00:23:26,404
نه، اونا روح بزرگی دارن
154
00:23:26,488 --> 00:23:29,240
تو کلمه ی "شمشیر" رو خواستی
ویژگی اون چی بود؟
155
00:23:29,324 --> 00:23:32,201
نوزده روش برای کشیدن این کاراکتر وجود داره
156
00:23:32,285 --> 00:23:36,831
چیزی که من از بروکن سورد خواستم
استفاده از شیوه ی بیستم بود
157
00:23:36,915 --> 00:23:39,349
...خوشنویس و شمشیرزن
158
00:23:39,433 --> 00:23:40,975
روح مشترکی دارن...
159
00:23:41,336 --> 00:23:45,297
بيستمين روش نوشتن شمشیر تمام رموز
اون رو برام آشکار کرد
160
00:23:45,382 --> 00:23:48,759
نوزده روش و یک نشان
161
00:23:48,844 --> 00:23:53,389
عجیب نیست که چرا مردم نمی تونن با هم ارتباط برقرار کنن
162
00:23:53,473 --> 00:23:55,916
...وقتی هر 6 پادشاهی رو فتح کنم
163
00:23:55,926 --> 00:23:57,643
و بقیه ی شورشی ها رو هم سرکوب کنم...
164
00:23:57,727 --> 00:24:01,730
باید به هرج و مرجی که این سرزمین رو اینقدر
جدا از هم نگه داشته پایان بدم
165
00:24:01,857 --> 00:24:05,024
يک زبان واحد ما رو متحد نگه می داره، ها؟
166
00:24:05,360 --> 00:24:08,011
میخواید بیشتر از قلمروهای متخاصم رو فتح کنید؟
167
00:24:08,196 --> 00:24:09,980
خیلی فراتر از اونها خواهم رفت
168
00:24:09,985 --> 00:24:12,575
...قصد دارم سلسله ای بوجود بیارم که گستره ی اون
169
00:24:12,659 --> 00:24:15,870
به تمام چهار گوشه ی این سرزمین برسه...
170
00:24:51,448 --> 00:24:52,990
خانم اسنو؟
171
00:24:53,074 --> 00:24:56,327
کجا داری میری؟ -
میرم که حمله رو دفع کنم -
172
00:24:56,411 --> 00:24:58,871
ما بهت احتیاج نداریم. برگرد
173
00:24:58,955 --> 00:25:01,291
کماندارهای کين کشنده اند
174
00:25:01,375 --> 00:25:05,044
راحت نیست بخواید تنهایی جلوشون مقاومت کنید
175
00:25:29,611 --> 00:25:32,613
توفان، توفان، توفان
176
00:27:13,982 --> 00:27:15,900
کارت خیلی خوب بود
177
00:27:16,004 --> 00:27:17,985
بانو اسنو خیلی بهتر هستن
178
00:27:18,012 --> 00:27:21,280
تو نیومدی اینجا که طومار سفارش بدی
179
00:27:22,349 --> 00:27:23,432
اینطور نیست؟
180
00:27:23,516 --> 00:27:27,061
میخوام یه چیزی رو بهتون نشون بدم، بانوی محترم
181
00:27:28,680 --> 00:27:30,981
لطفاً نيمه شب من رو در کتابخونه ملاقات کنید
182
00:27:38,740 --> 00:27:42,042
چقدر زیبا -
مثل مبارزه ات با شمشیر -
183
00:27:42,126 --> 00:27:44,203
ولی شما که فرصت نداشتید اونو ببینید
184
00:27:44,287 --> 00:27:47,164
بدون اون این پارچه نوشته نمی شد
185
00:27:48,541 --> 00:27:50,709
چيزی دارم که میخوام نشونتون بدم
186
00:27:50,794 --> 00:27:52,878
لطفاً نيمه شب من رو در کتابخونه ملاقات کنید
187
00:27:53,797 --> 00:27:56,340
...وقتی که صد هزار سرباز ارتش کین
188
00:27:56,424 --> 00:27:58,419
در حال آماده شدن برای حمله ی بعدی بودن...
189
00:27:58,519 --> 00:28:01,446
من تمام شب داشتم به اون نوشته نگاه می کردم
190
00:28:01,431 --> 00:28:06,433
به این امید که راز مهارت های
بروکن سورد رو پیدا کنم
191
00:28:17,028 --> 00:28:21,597
میخوای بگی که اين خوشنویسی رمز و راز
شمشيرزنی رو نشون میده؟
192
00:28:21,681 --> 00:28:23,883
اما من هیچ چيز غير معمولی اینجا نمی ببينم
193
00:28:24,654 --> 00:28:27,105
قلم مو و شمشیر با هم ارتباط ذاتی دارن
194
00:28:27,189 --> 00:28:30,791
راز اونا فقط بر کسانی که ارتباط بینشون رو
درک کنن آشکار میشه
195
00:28:31,118 --> 00:28:34,086
داری میگی که تو می تونی بفهمی؟ -
نه کاملاً، نه -
196
00:28:34,370 --> 00:28:38,357
پس بگو ببینم، چطوری تونستی اونها رو به مبارزه بطلبی؟
197
00:28:49,519 --> 00:28:52,855
پس اسکای با شمشير تو مرد؟ -
درسته -
198
00:28:55,650 --> 00:28:58,652
تو کی هستی؟
چرا اینجایی؟
199
00:28:59,237 --> 00:29:02,773
من از اهالی کين هستم
پيامی از طرف اسکای دارم
200
00:29:02,857 --> 00:29:03,907
بگو
201
00:29:03,992 --> 00:29:08,245
اسکای همیشه بدون هیچ تعهد و مسئولیتی زندگی کرده
202
00:29:08,329 --> 00:29:11,081
فقط يه زن بود که قلبش رو لمس کرد
203
00:29:11,166 --> 00:29:13,792
کی؟ -
فلايینگ اسنو -
204
00:29:25,221 --> 00:29:28,640
اون [اسکای] گفت که اسنو انتقام مرگ
غیر منتظره اش رو می گیره
205
00:29:38,568 --> 00:29:42,829
اگه با مبارزه موافقید، فردا من رو در
اردوگاه ارتش کین ملاقات کنید
206
00:31:46,946 --> 00:31:48,322
!دیگه برو
207
00:31:53,953 --> 00:31:55,495
!برو
208
00:32:21,397 --> 00:32:23,148
می دونم ما رو ديدی
209
00:32:27,820 --> 00:32:30,155
خب، خودم می خواستم ما رو ببینی
210
00:32:32,533 --> 00:32:34,576
تو ديگه در قلب من جايی نداری
211
00:34:08,063 --> 00:34:10,881
ما هر دو خیلی احمقیم
212
00:35:05,937 --> 00:35:08,730
من با تو مبارزه نمی کنم
213
00:35:08,815 --> 00:35:10,216
برو
214
00:35:13,361 --> 00:35:16,279
کارت تمومه که ارباب رو کشتی
215
00:36:15,631 --> 00:36:18,675
اگه میخوای الان بمیری، کمکت می کنم
216
00:38:42,528 --> 00:38:43,903
چی اینقدر خنده داره؟
217
00:38:44,613 --> 00:38:47,782
کاری که کردی خیلی احمقانه بود
218
00:39:28,991 --> 00:39:33,119
وقتی مبارزه می کرديم می تونستم
ببينم که نقشه ام موثر واقع شده
219
00:39:33,204 --> 00:39:36,247
اون احساساتی شده بود و نمی تونست تمرکز کنه
220
00:39:37,332 --> 00:39:39,167
من به راحتی شکستش دادم
221
00:39:52,406 --> 00:39:55,159
بروکن سورد و فلایینگ اسنو
222
00:39:55,243 --> 00:39:58,853
واقعاً اينقدر از نظر احساسی آسیب پذير بودن؟
223
00:40:16,205 --> 00:40:19,682
استراتژی تو این بود که بین اونها اختلاف بندازی؟
224
00:40:19,767 --> 00:40:20,667
بله
225
00:40:21,252 --> 00:40:25,538
و کاملاً بسته به برانگیختن حسادت زنانه ی اسنو بود؟
226
00:40:25,623 --> 00:40:26,423
بله
227
00:40:26,882 --> 00:40:29,551
داستانت قانع کننده به نظر میاد
228
00:40:29,735 --> 00:40:34,222
با وجود اینکه فکر می کنم در مورد
یه نفر اینجا اشتباه کردی
229
00:40:35,516 --> 00:40:36,516
چه کسی؟
230
00:40:37,351 --> 00:40:38,351
پادشاهت
231
00:40:39,061 --> 00:40:42,439
میخوام نظرم در مورد بروکن سورد و
فلایینگ اسنو رو بهت بگم
232
00:40:43,274 --> 00:40:46,943
سه سال قبل من در مبارزه ای با هر دوی اونها جنگيدم
233
00:40:47,027 --> 00:40:50,114
اونها فوق العاده بودن، و شایسته ی احترام
234
00:40:50,198 --> 00:40:53,083
و نه این آدمهای کوته فکری که تو تعريف می کنی
235
00:40:53,118 --> 00:40:56,307
می دونم که عشقبازی اسنو و اسکای دروغه
236
00:40:56,382 --> 00:40:58,288
اینکه اسنو بروکن سورد رو کشت هم دروغه
237
00:40:58,372 --> 00:41:01,207
کل داستانت دروغی بيش نبود
238
00:41:04,378 --> 00:41:08,047
اگرچه، یه چیز درست بود
239
00:41:09,216 --> 00:41:12,635
اسکای يکی از بازیگرای این بازی رو می شناخته
240
00:41:13,020 --> 00:41:14,738
کدوم يکی رو؟
241
00:41:15,322 --> 00:41:16,222
تو
242
00:41:17,448 --> 00:41:21,895
گمون می کنم تو و اسکای با هم کار می کردین
243
00:41:21,979 --> 00:41:24,898
توضیحی برای اینکه چرا اسکای در برابر
تو شکست خورد وجود داره
244
00:41:25,092 --> 00:41:26,232
و اون چیه؟
245
00:41:28,068 --> 00:41:29,736
اون شکست عمدی بود
246
00:41:35,040 --> 00:41:39,186
به عنوان بخشی از نقشهتون برای کشتن من، شما دو تا
مبارزه ای رو ترتیب دادید
247
00:41:39,271 --> 00:41:41,498
و از نگهبانای من به عنوان شاهد استفاده کرديد
248
00:41:41,582 --> 00:41:44,167
گذاشتن همچنين تله ای کار سختی نبود
249
00:41:44,251 --> 00:41:48,550
قسمت سخت قانع کردن اسکای بود که جونش
رو دست تو بسپره
250
00:41:48,560 --> 00:41:52,195
شمشير تو ممکنه سریع و چابک باشه اما نه اونقدر که
استادی مثل اسکای رو شکست بده
251
00:41:52,269 --> 00:41:54,792
با اینحال اون با اراده ی خودش زیر تیغ تو رفت
252
00:41:54,957 --> 00:41:57,555
!چه شجاعتی، چه رشادتی
253
00:41:57,640 --> 00:42:01,518
بنابراين، اسکای اولين شریک جرم تو شد
254
00:42:03,729 --> 00:42:08,191
اسکای در تلاش هاش برای کشتن من
همیشه شکست خورده بود
255
00:42:08,275 --> 00:42:12,654
ولی اینبار اون تمام امیدش رو به تو بست
256
00:42:14,198 --> 00:42:17,367
چرا؟
...چون تو برای کشتن من
257
00:42:17,451 --> 00:42:20,555
سالها وقت صرف کرده بودی تا...
مهارت بی مانندی به دست بیاری
258
00:42:20,599 --> 00:42:23,623
عملیاتی که نمیشد باهاش مقابله کرد
259
00:42:33,509 --> 00:42:37,178
...با شکست دادن اسکای، می دونستی که اجازه پیدا می کنی
260
00:42:37,263 --> 00:42:40,306
تا بیست قدمی تخت من پیش بیای...
261
00:42:40,391 --> 00:42:46,396
اگه تکنیکت برای اثربخش بودن نیازمند
...این بود که تا ده قدمی پیش بیای
262
00:42:46,480 --> 00:42:53,236
خب پس، به یه متحد دیگه نیاز داشتی که...
کمکت کنه ده قدم بعدی رو جلو بیای
263
00:42:55,323 --> 00:42:58,324
...من اعتقاد دارم اگرچه که بروکن سورد و اسنو
264
00:42:58,409 --> 00:42:59,909
...هرگز اسکای رو ملاقات نکرده بودن...
265
00:42:59,994 --> 00:43:03,997
اونها بلافاصله متوجه شدن که چرا...
اون با نقشه ی تو موافقت کرده
266
00:43:16,510 --> 00:43:19,345
از اینجا تا قفسه ها چقدر فاصله ست؟
267
00:43:20,389 --> 00:43:23,725
ده قدم -
خوبه. این فاصله عالیه -
268
00:44:08,187 --> 00:44:12,190
من فقط به يکی از شماها نياز دارم تا بهم کمک کنه
لطفاً بين خودتون تصميم بگيريد
269
00:44:12,274 --> 00:44:14,859
فردا، در اردوگاه کين
270
00:44:27,581 --> 00:44:29,474
شمشير برنده ای داره
271
00:44:30,751 --> 00:44:31,709
درسته
272
00:44:31,794 --> 00:44:34,545
...مهارتش اسکای رو قانع کرد
273
00:44:34,630 --> 00:44:37,565
تا ریسک از دست دادن جونش رو قبول کنه...
274
00:44:38,050 --> 00:44:40,344
...برای کشتن پادشاه
275
00:44:44,223 --> 00:44:45,431
ما بايد بريم...
276
00:44:46,225 --> 00:44:49,268
رفتن يعنی مردن
277
00:44:52,106 --> 00:44:53,523
پس در کنار هم می ميريم
278
00:45:55,377 --> 00:45:57,336
تو يک قدم جلوتر از منی
279
00:46:18,192 --> 00:46:20,360
ممکنه زخم عمیقی باشه
280
00:46:21,445 --> 00:46:24,197
باید میذاشتی من برم
281
00:46:25,365 --> 00:46:27,308
من ميخوام تو به زندگی ادامه بدی
282
00:46:27,534 --> 00:46:31,037
اگه تو مرده باشی، هدف من از زندگی کردن چیه؟
283
00:46:32,873 --> 00:46:37,059
این چیزیه که من میخوام
میشه بهم قول بدی؟
284
00:46:45,010 --> 00:46:46,677
بهم بگو
285
00:46:58,398 --> 00:46:59,565
اينکارو می کنم
286
00:47:08,867 --> 00:47:11,285
مون" ازت مراقبت می کنه"
287
00:47:14,540 --> 00:47:16,415
دیگه بايد برم
288
00:48:48,100 --> 00:48:50,509
...من از سرزمین لان منگ تا اینجا اومدم
289
00:48:50,636 --> 00:48:52,595
که این قاتل رو دستگیر کنم...
290
00:48:52,679 --> 00:48:54,138
برای اینکه اونو بکشم
291
00:48:54,222 --> 00:48:56,557
اين زن مجرم خطرناکیه
292
00:48:56,642 --> 00:48:59,352
به من دستور داده شده تا اونو پیش پادشاه ببرم
293
00:48:59,436 --> 00:49:03,564
من قصد ندارم با پادشاه مخالفت کنم
...اما این زن و من
294
00:49:03,649 --> 00:49:07,693
از قبل موافقت کردیم که با هم مبارزه کنیم...
اگر من شکست خوردم اون مال شما خواهد بود
295
00:49:07,778 --> 00:49:09,854
از شما اجازه می خوام
296
00:49:51,238 --> 00:49:53,239
شمشيرت رو از غلاف در بیار
297
00:50:26,523 --> 00:50:28,007
همين حالا انجامش بده
298
00:50:33,113 --> 00:50:35,990
من با اراده ی خودم می میرم تا کمکت کنم
همين حالا انجامش بده
299
00:51:35,175 --> 00:51:36,809
عجب شمشير برنده ای داری
300
00:52:36,164 --> 00:52:40,783
گمون می کنم با بروکن سورد هم نبردی داشتی
301
00:52:40,968 --> 00:52:42,418
تو عشق اونو کشته بودی
302
00:52:42,703 --> 00:52:45,497
اون با افتخار آماده بود تا تو رو به مبارزه دعوت کنه
303
00:52:46,282 --> 00:52:48,800
...همونطور که تو و اسکای در ذهنتون با هم مبارزه کردید
304
00:52:49,102 --> 00:52:52,600
اینبار تو و بروکن سورد می خواستید...
با قلبهاتون با هم مبارزه کنید
305
00:52:53,184 --> 00:52:55,986
اما قلبهاتون در نبرد حضور نداشت
306
00:52:55,991 --> 00:53:01,775
شما نمی خواستین به همدیگه آسیبی برسونید
اما راضی بودین که حرکات رو انجام بدین
307
00:56:05,820 --> 00:56:08,322
اون گفت که شمشیرش رو به شما بدم
308
00:56:12,410 --> 00:56:13,619
چرا اينکارو کرده؟
309
00:56:14,120 --> 00:56:17,373
در زندگی و مرگ، اون و اسنو با هم اند
310
00:56:17,457 --> 00:56:20,959
و سلاح هاشون هم باید با هم باشن
311
00:56:31,513 --> 00:56:36,141
اون می خواست که از این شمشیر
برای کشتن پادشاه استفاده کنید
312
00:57:07,487 --> 00:57:12,000
اسکای، بروکن سورد و اسنو
هر کدوم به روش های متفاوتی خودشون رو قربانی کردن
313
00:57:12,011 --> 00:57:14,863
برای اینکه تو بتونی تا ده قدمی [من] جلو بیای
314
00:57:15,081 --> 00:57:18,074
هر سه اونها، حاضر بودن که جونشون
رو به دست تو بسپارند
315
00:57:18,159 --> 00:57:21,094
مطمئناً کسی نمی تونه چیزی بیشتر از این از یه دوست بخواد
316
00:57:21,120 --> 00:57:25,423
برای همينه که تو خطرناکترين قاتل بين اونها هستی
317
00:57:37,162 --> 00:57:42,499
عاليجناب چطور متوجه چنين چيزی شدند؟ -
توسط [این] صد شمع آگاه شدم -
318
00:57:42,584 --> 00:57:44,585
اونها می تونند خیانت تو رو حس کنن
319
00:57:50,216 --> 00:57:53,677
همدستهات و تو
320
00:57:53,761 --> 00:57:56,805
حاضر بودید برای هدفتون بمیرید
321
00:57:56,989 --> 00:57:59,391
اما من اینطوری نیستم
322
00:57:59,893 --> 00:58:02,561
شما تونستید متوجه نقشه ی ما بشید
323
00:58:04,063 --> 00:58:07,232
بله، فقط برای متوقف کردنش خیلی دیره
324
00:58:07,317 --> 00:58:11,111
من بهت اجازه دادم برای رسیدن به هدفت
به اندازه کافی نزدیک بشی
325
00:58:11,198 --> 00:58:16,250
تو کی هستی؟
مردی از اهالی کین سعی نمی کنه پادشاه خودش رو بکشه
326
00:58:16,284 --> 00:58:18,535
من اهل ژائو هستم
327
00:58:19,579 --> 00:58:21,914
سربازهای کین تمام خانواده ی من رو کشتن
328
00:58:21,998 --> 00:58:25,367
من یتیم بودم که آوردنم به کین و اینجا بزرگ شدم
329
00:58:25,451 --> 00:58:27,419
...ده سال پيش
330
00:58:27,504 --> 00:58:29,313
تصميم گرفتم تو رو بکشم...
331
00:58:30,097 --> 00:58:31,807
مردی وفادار به ژائو
332
00:58:34,469 --> 00:58:36,428
دلایلت روشن شد
333
00:58:37,305 --> 00:58:41,099
حرکت کشنده ات رو بی نقص کردی؟
334
00:58:41,184 --> 00:58:44,520
در فاصله ی کوتاه، مرگ حتمیه
335
00:58:44,604 --> 00:58:47,856
چقدر کوتاه؟ -
فقط ده قدم -
336
00:58:47,941 --> 00:58:51,902
...ده قدم
چقدر دقیق
337
00:58:51,986 --> 00:58:56,405
با توجه به اینکه محافظها برای متوقف کردن این حرکتت
...به اندازه کافی نزدیک نیستن
338
00:58:56,490 --> 00:58:58,508
بدون شک مناسب به نظر میاد...
339
00:59:00,877 --> 00:59:04,164
امروز دیگه نمی تونم از دست مرگ فرار کنم
340
00:59:11,673 --> 00:59:13,507
هنوز برای انجامش شک داری؟
341
00:59:14,801 --> 00:59:17,177
عاليجناب بسیار باهوش هستن
342
00:59:17,262 --> 00:59:18,720
با اینحال
343
00:59:19,389 --> 00:59:21,698
شما يک آدمکش رو دست کم گرفتيد
344
00:59:22,892 --> 00:59:25,143
چه کسی رو؟ -
هنرمند رو -
345
00:59:26,592 --> 00:59:28,143
بروکن سورد
346
00:59:32,318 --> 00:59:34,419
...لازم بود به اونها ثابت کنم
347
00:59:34,504 --> 00:59:37,823
که شمشیر من علاوه بر سریع بودن، دقیق هم هست...
348
01:00:22,535 --> 01:00:26,121
...شمشیر من اینقدر دقیقه که می تونه بدون آسیب زدن
349
01:00:26,205 --> 01:00:30,375
،به اندامهای حیاتی وارد بدن بشه...
...بنابراین زخم با وجود عمیق بودن
350
01:00:30,460 --> 01:00:32,127
کشنده نخواهد بود...
351
01:00:32,712 --> 01:00:35,048
خواهش می کنم یکی از شما همچین ضربه ای
رو از من تحمل کنه
352
01:00:35,133 --> 01:00:38,216
برای کشتن شاه لازمه فریبش بدیم
353
01:00:40,261 --> 01:00:43,847
دارید از اسنو و من میخواید بهتون اعتماد کنیم
354
01:00:43,931 --> 01:00:46,975
حال اسکای الان چطوره؟ -
بهبود پیدا کرده -
355
01:00:47,060 --> 01:00:49,561
مطمئناً اون از مهارت شما مطمئن بوده
356
01:00:50,021 --> 01:00:54,024
اگه مجبور بشم برای کشتن پادشاه به تنهایی
مبارزه کنم شکست می خورم
357
01:00:54,108 --> 01:00:57,611
نگهبانهایی که محافظ اون هستن خیلی بی اهمیت اند
358
01:00:57,695 --> 01:01:00,822
سه سال پیش باید پادشاه رو می کشتیم
359
01:01:00,907 --> 01:01:03,541
چطوری؟
چه اتفاقی افتاد؟
360
01:01:04,952 --> 01:01:06,453
من نتونستم کارش رو تموم کنم
361
01:01:11,959 --> 01:01:13,335
پادشاه نباید بمیره
362
01:01:13,719 --> 01:01:15,837
بروکن سورد اينو گفت؟ -
بله -
363
01:01:15,922 --> 01:01:18,607
چرا؟ -
منم همين سؤال رو پرسيدم -
364
01:01:18,691 --> 01:01:20,258
و اون چی گفت؟
365
01:01:20,343 --> 01:01:22,594
اون روز تمایل نداشت جواب بده
366
01:01:24,430 --> 01:01:26,556
از بین هر سۀ اون آدمکش ها
367
01:01:26,641 --> 01:01:30,519
فقط بروکن سورد می تونست کاملاً با تکنیک من برابری کنه
368
01:01:31,679 --> 01:01:33,146
...برای همين
369
01:01:33,940 --> 01:01:36,466
...حرف بعدی ای که اون به ما زد...
370
01:01:36,943 --> 01:01:38,994
بیشترین نگرانی رو به وجود آورد...
371
01:01:39,445 --> 01:01:44,416
،پادشاه قرار نیست بمیره
چون تا زمانی که من زنده هستم نمیذارم اونو بکشید
372
01:01:45,827 --> 01:01:47,553
من کمکت می کنم
373
01:01:49,497 --> 01:01:53,583
سه سال قبل، ما فرصتمون رو هدر دادیم
374
01:01:53,668 --> 01:01:56,420
،حالا
موفق میشیم
375
01:01:56,504 --> 01:01:59,282
فردا صبح اونجا می بینمت
376
01:02:05,430 --> 01:02:07,639
فقط یه درخواست دارم
377
01:02:08,224 --> 01:02:10,600
همراهم مبارزه کن
378
01:02:21,195 --> 01:02:22,195
ارباب
379
01:02:28,870 --> 01:02:30,412
منتظر چی هستی؟
380
01:02:31,539 --> 01:02:34,008
...موافقت کرده بودم به اسنو کمک کنم
381
01:02:34,092 --> 01:02:37,169
اما شرافتمندانه نبود که به بروکن سورد حمله کنم...
382
01:02:37,253 --> 01:02:39,713
...متوجه شدم نمی تونم حرکتی بکنم
383
01:02:39,797 --> 01:02:41,794
...با اينکه هر دو می دونستیم...
384
01:02:41,858 --> 01:02:46,386
اگه مانع اون نشیم، نقشهمون...
هیچ شانسی برای موفقیت نداره
385
01:04:35,496 --> 01:04:36,964
!مون، نه
386
01:04:37,748 --> 01:04:40,500
،اون خیلی ازت قویتره
دیگه تمومش کن
387
01:05:05,151 --> 01:05:07,193
مطمئن بودم این کارو می کنی
388
01:05:08,654 --> 01:05:10,363
اینطوری نمی تونی جلومو بگیری
389
01:05:10,448 --> 01:05:13,575
زخمی باشم یا نه جلوتو می گیرم
390
01:05:15,369 --> 01:05:16,870
پس باید بمیری
391
01:05:23,044 --> 01:05:25,253
شمشیرم شاید بیش از اندازه عمیق بریده باشه
392
01:05:25,338 --> 01:05:30,342
داروی شما ظرف یه روز حال مجروح رو خوب می کنه
393
01:05:31,260 --> 01:05:35,472
شما درمانش کردید؟ -
شخصاً معالجه ایشون رو انجام دادم -
394
01:05:36,223 --> 01:05:40,602
،بعد از مبارزه رو در رو
لطفاً دنبال سربازها برو به دربار کین
395
01:05:40,686 --> 01:05:41,995
هر طور شما بخواید
396
01:05:42,079 --> 01:05:44,773
شاهد ترور باش
397
01:05:45,858 --> 01:05:50,111
،اگه موفقيت آميز بود
پرچم قرمز رو بالا ببر
398
01:05:50,196 --> 01:05:52,614
،اگه نه
پرچم زرد رو
399
01:05:52,698 --> 01:05:56,534
اگه باید کشته بشی این کار چه فایده ای داره؟
400
01:06:00,039 --> 01:06:01,957
...تا بعد از مرگم بتونم
401
01:06:02,041 --> 01:06:04,209
به پایین نگاه کنم و لبخند بزنم...
402
01:06:54,093 --> 01:06:57,345
حال اسنو چطوره؟ -
داره خوب ميشه -
403
01:07:01,142 --> 01:07:02,909
پس نقشهات اینکه که ادامه بدی
404
01:07:02,993 --> 01:07:05,854
اومدی اینجا که سعی کنی جلوی منو بگیری؟
405
01:07:05,938 --> 01:07:07,981
اگه لازم باشه
406
01:07:08,065 --> 01:07:11,026
می دونی من اهل "ژائو" هستم؟ -
ما هم همينطور -
407
01:07:11,110 --> 01:07:14,195
آيا کين یکی از دشمن های ماست؟ -
بله -
408
01:07:14,280 --> 01:07:17,866
و اونا سوگند خوردن که ما رو نابود کنن؟ -
بله -
409
01:07:18,000 --> 01:07:19,909
...اونوقت تو تأکید می کنی که
410
01:07:19,994 --> 01:07:21,578
واقعاً مردی از ژائو هستی؟...
411
01:07:25,708 --> 01:07:29,961
اسنو هم يک بار همین سؤال رو از من پرسيد
412
01:07:32,798 --> 01:07:37,135
اولین بار که اونو دیدم هیچ خونه ای نداشتم
413
01:07:39,305 --> 01:07:42,490
اون دختر ژنرال بزرگ "ژائو ژن" بود
414
01:07:42,575 --> 01:07:45,360
کسی که جونش رو در نبردی برای
غلبه بر کين از دست داده بود
415
01:07:45,444 --> 01:07:48,129
اسنو شمشير اونو به ارث برده بود
416
01:07:48,213 --> 01:07:53,684
اون عهد کرده بود که انتقام مرگ پدرش رو بگيره
منم می خواستم کمکش کنم
417
01:07:54,487 --> 01:07:58,139
قلم مو و شمشیر مبدأ و اصول مشابهی دارن
418
01:07:58,223 --> 01:08:00,449
...برای همین ما هر روز تمرین خطاطی می کردیم
419
01:08:00,534 --> 01:08:04,404
به اين اميد که مهارتهامون رو کامل کنه...
و قدرتمون رو بالا ببره
420
01:08:04,830 --> 01:08:07,532
اسنو می دونست که من از کودکی بی خانمان بودم
421
01:08:07,616 --> 01:08:09,617
هيچ جا و همه جا زندگی می کردم
422
01:08:09,702 --> 01:08:14,754
اون اغلب اوقات بهم می گفت وقتی
...که موفق به کشتن پادشاه بشيم
423
01:08:14,838 --> 01:08:16,939
منو به خونه خودش می بره...
424
01:08:17,000 --> 01:08:21,027
اون می گفت اونجا هيچ شمشير و شمشیرزنی وجود نداره
425
01:08:21,111 --> 01:08:24,779
اونجا ما فقط يک مرد و یک زن خواهیم بود
426
01:08:42,135 --> 01:08:45,303
حقيقت خوشنویسی باید به طور حسی درک بشه
427
01:08:45,387 --> 01:08:47,505
شبیه به شمشير زنیه
428
01:08:47,689 --> 01:08:50,610
هر دو اونها دنبال بازگشت به حالت سادگی هستن
429
01:08:50,875 --> 01:08:54,192
،رفته رفته
شروع به فهمیدن کردم
430
01:08:57,884 --> 01:09:00,786
سه سال قبل به اوج قابلیتم رسيدم
431
01:09:01,470 --> 01:09:04,672
اسنو فکر می کرد اون موقع وقت کشتن پادشاهه
432
01:09:04,756 --> 01:09:07,033
با همدیگه به قصر حمله کرديم
433
01:13:08,002 --> 01:13:11,319
اسنو ازم پرسيد چرا طبق نقشهمون عمل نکردم؟
434
01:13:11,403 --> 01:13:15,189
بهش گفتم پادشاه کين نبايد کشته بشه
435
01:13:15,273 --> 01:13:19,684
اين چيزی بود که به واسطه آموختن
خوشنویسی درک کرده بودم
436
01:13:20,369 --> 01:13:23,897
،چون از کشتن امپراتور صرف نظر کردم
اسنو ازم رو برگردوند
437
01:13:29,071 --> 01:13:31,572
میشه تجدید نظر کنی؟ -
نه -
438
01:13:31,657 --> 01:13:34,505
پس تنها انگیزهات نفرته
439
01:13:34,660 --> 01:13:36,494
کاملاً
440
01:13:36,578 --> 01:13:41,541
ده سال بدون استراحت داشتم خودمو آماده می کردم
441
01:13:41,625 --> 01:13:45,586
چی می تونه منصرفت کنه؟ -
فقط مرگ میتونه منصرفم کنه -
442
01:13:45,796 --> 01:13:48,965
پس حرفت همینه؟ -
بله -
443
01:13:50,509 --> 01:13:54,292
،در اينصورت
دو تا کلمه بهت میگم
444
01:14:28,800 --> 01:14:35,219
این کلمات چیزی که تو قلبمـه رو نشون میدن
نمیشه تجدید نظر کنی؟
445
01:14:44,229 --> 01:14:47,682
،مون
شمشيرم رو بده به قهرمان بی نام
446
01:14:47,766 --> 01:14:49,850
...همونطور که من و اسنو همیشه با هم خواهیم بود
447
01:14:49,935 --> 01:14:51,535
شمشیرهامون هم باید با هم باشن...
448
01:15:06,001 --> 01:15:07,668
...ارباب
449
01:15:07,753 --> 01:15:11,839
این خدمتکارِ کمترین ازتون خواهش می کنه
به این حرفها گوش کنید
450
01:15:12,799 --> 01:15:15,843
من از وقتی هشت سالم بود به اربابم خدمت کردم
451
01:15:15,928 --> 01:15:21,282
هنر شمشیرزنی و اینکه چطوری با
شرافت زندگی کنم رو ازش یاد می گرفتم
452
01:15:21,366 --> 01:15:24,644
بروکن سورد هرگز اشتباه نمی کنه
453
01:15:25,854 --> 01:15:29,106
اون دو کلمه بايد مهم باشن
454
01:15:29,191 --> 01:15:32,810
،ارباب بی نام
با دقت بهشون فکر کنيد
455
01:15:46,124 --> 01:15:49,669
اون چه کلماتی نوشت؟
456
01:15:49,853 --> 01:15:51,939
"سرزمين ما"
457
01:15:52,053 --> 01:15:53,439
سرزمين ما؟
458
01:15:53,443 --> 01:15:57,051
...تا موقعی که جنگ اینجا ادامه داشته باشه
459
01:15:57,135 --> 01:15:58,886
خیلی ها خواهند مرد...
460
01:15:58,971 --> 01:16:03,140
ولی فقط شما می تونید کشتار رو متوقف کنید
و ما رو متحد کنید
461
01:16:03,977 --> 01:16:06,237
...اون اميدوار بود که به خاطر هدفی والاتر
462
01:16:06,721 --> 01:16:10,356
...منم نهایتاً
نهایتاً اوضاع رو عین اون ببینم
463
01:16:10,440 --> 01:16:14,610
:اون همينطور می گفت
...درد يک نفر چیزی نیست"
464
01:16:14,695 --> 01:16:17,663
"وقتی که با رنج همه مقايسه بشه...
465
01:16:17,748 --> 01:16:20,074
...جنگ بين قلمروهای سرزمین ما هیچی نیست"
466
01:16:20,158 --> 01:16:23,619
"اگه اتمامش، منجر به صلح برای همه بشه...
467
01:16:28,125 --> 01:16:33,045
ولی کی فکرش رو می کرد فقط یه قاتل بتونه به درستی
چیزی که تو قلب پادشاهه رو درک کنه
468
01:16:38,510 --> 01:16:42,221
...من سؤالات، انتقادها و تلاشهای بی پایانی
469
01:16:42,306 --> 01:16:44,056
برای کشتنم رو تحمل کردم...
470
01:16:44,141 --> 01:16:46,809
با این وجود هم هيچکس درکم نکرد
471
01:16:46,893 --> 01:16:52,815
حتی اونایی که تو دربارم هستن هم
پادشاهشون رو ستمگر می دونن
472
01:16:55,694 --> 01:17:00,990
،با اينحال، بروکن سورد، یه قاتل
...مردی که به من به سختی می شناسمش
473
01:17:01,116 --> 01:17:03,934
تونست چیزی که تو قلبمه رو ببینه...
474
01:17:04,953 --> 01:17:09,072
اونو به وضوح ببینتش
475
01:17:20,285 --> 01:17:21,927
...ميخوام ازت بپرسم
476
01:17:22,012 --> 01:17:25,889
بدون شمشير، چطوری می خوای منو بکشی؟
477
01:17:26,058 --> 01:17:28,059
با شمشير شما
478
01:17:40,364 --> 01:17:45,326
برای مدت ده سال اين شمشير در جنگها با من بوده
479
01:17:45,410 --> 01:17:48,496
...اینکه مردی مثل بروکن سورد درکم کرده
480
01:17:48,580 --> 01:17:51,574
بهم این توانایی رو میده که بدون ترس...
یا پشیمونی با مرگ روبرو بشم
481
01:17:53,251 --> 01:17:55,252
...بذار صلاح کشورمون
482
01:17:56,421 --> 01:17:58,422
تو رو در تصميمت راهنمايی کنه...
483
01:19:50,580 --> 01:19:54,207
...من تازه فهميدم که طومار بروکن سورد
484
01:19:54,241 --> 01:19:57,052
هيچ رازی از اصول شمشير زنی رو در بر نداره...
485
01:19:57,536 --> 01:20:00,797
چیزی که این آشکار می کنه، والاترین آرزوی اونه
486
01:20:01,581 --> 01:20:06,504
در مرحله اول، انسان و شمشير همانند هم میشن
487
01:20:06,588 --> 01:20:10,973
در اين مرحله، حتی لبه يک علف هم می تونه
به عنوان یه سلاح مرگبار استفاده بشه
488
01:20:11,857 --> 01:20:17,820
،در مرحله بعدی، جای شمشیر دیگه تو دست نیست
بلکه در قلبه
489
01:20:18,204 --> 01:20:20,397
...حتی بدون سلاح هم
490
01:20:20,482 --> 01:20:23,692
جنگجو می تونه دشمنش رو از فاصله صد قدمی بکشه...
491
01:20:24,477 --> 01:20:26,853
...اما آروزی نهایی
492
01:20:26,904 --> 01:20:30,407
زمانیه که شمشیر کاملاً ناپديد بشه...
493
01:20:30,492 --> 01:20:33,927
اونموقع جنگجو هر چیزی رو که
در اطرافش باشه در آغوش میگیره
494
01:20:34,663 --> 01:20:37,254
تمایل به کشتن از بین میره
495
01:20:37,418 --> 01:20:40,099
تنها صلح باقی می مونه
496
01:21:05,110 --> 01:21:09,238
،اعلیحضرت
مأموريت من الان به پايان رسیده
497
01:21:12,701 --> 01:21:18,738
تصميم من موجب مرگ خيلی ها خواهد شد
498
01:21:18,823 --> 01:21:20,899
و اعلیحضرت به زندگی ادامه خواهند داد
499
01:21:21,128 --> 01:21:23,505
...يه مرد مرده بهتون التماس می کنه به یاد داشته باشید
500
01:21:23,632 --> 01:21:29,466
،آخرین عمل یک جنگجو...
اینه که شمشیرش رو بذاره زمین
501
01:23:30,922 --> 01:23:33,966
بی نام به فاصله ده قدمی رسید
502
01:23:34,050 --> 01:23:36,401
شانسی برای شکست خوردن وجود نداشت
503
01:23:37,679 --> 01:23:40,263
فقط يک دليل می تونه وجود داشته باشه
504
01:23:40,465 --> 01:23:43,100
اون بايد به عمد تسليم شده باشه
505
01:23:43,518 --> 01:23:45,994
فقط اینکه بهش چی گفتی؟
506
01:23:46,078 --> 01:23:47,521
من دو کلمه نوشتم
507
01:23:48,106 --> 01:23:51,191
کدوم کلمات؟ -
سرزمين ما -
508
01:23:54,529 --> 01:23:58,032
این تمام چیزیه که تو قلبته؟ -
و تو -
509
01:23:59,284 --> 01:24:01,910
باور نمی کنم -
چطور می تونم نشونت بدم؟ -
510
01:24:10,587 --> 01:24:12,588
...شمشيرت
511
01:24:14,132 --> 01:24:16,499
...تو به همه ما
512
01:24:16,584 --> 01:24:18,677
و به ژائو خیانت کردی...
513
01:24:18,762 --> 01:24:20,763
حالا، شمشيرت رو بکش
514
01:24:23,725 --> 01:24:28,812
وقتی برای اولين بار همديگه رو ديديم
بهم گفتی... شمشیرم رو بکشم
515
01:24:29,900 --> 01:24:35,878
اما شمشیر... جواب نیست -
اما می بینی که جواب من هست -
516
01:25:59,112 --> 01:26:00,779
چرا جلوی شمشیر منو نگرفتی؟
517
01:26:02,157 --> 01:26:03,866
برای اینکه باور کنی
518
01:26:11,916 --> 01:26:14,376
من هميشه می خواستم با تو بیام خونه
519
01:26:19,507 --> 01:26:21,216
ديگه اين اتفاق نمی افته
520
01:26:25,930 --> 01:26:28,307
مواظب خودت باش عشق من
521
01:26:41,613 --> 01:26:43,614
چرا از خودت دفاع نکردی؟
522
01:26:52,582 --> 01:26:54,791
چرا جلوشو نگرفتی؟
523
01:27:04,802 --> 01:27:06,803
می تونستی جلوشو بگیری
524
01:28:18,710 --> 01:28:21,003
ديگه مجبور نیستی تقلا کنی
525
01:28:27,552 --> 01:28:29,594
حالا می برمت خونه
526
01:28:32,181 --> 01:28:34,182
جایی که هیچ مرزی وجود نداره
527
01:29:42,418 --> 01:29:45,712
اجازه اعدام بديد
اجازه اعدام بديد
528
01:29:45,797 --> 01:29:48,173
اعدام
529
01:29:48,257 --> 01:29:51,843
اجازه اعدام بديد
اجازه اعدام بديد
530
01:29:51,928 --> 01:29:53,428
اعدام
531
01:29:59,028 --> 01:30:01,428
آمـــاده
532
01:30:12,824 --> 01:30:15,906
اجازه اعدام بديد
اجازه اعدام بديد
533
01:30:16,560 --> 01:30:19,046
اجازه اعدام بديد
534
01:30:19,330 --> 01:30:21,373
اجازه اعدام بديد
535
01:30:24,127 --> 01:30:26,086
اجازه اعدام بديد
536
01:30:26,170 --> 01:30:28,422
نبخشیدش
537
01:30:28,506 --> 01:30:31,299
اجازه اعدام بديد
538
01:30:33,010 --> 01:30:34,553
اعدام
539
01:30:34,637 --> 01:30:37,597
اعدام
اعدام
540
01:30:40,435 --> 01:30:44,535
اعدام، اعدام، اعدام
541
01:30:54,035 --> 01:30:55,535
اعدامش کنید
542
01:33:08,500 --> 01:33:13,000
جنگجوی بی نام مثل يک قاتل اعدام شد
اما مانند يک قهرمان به خاک سپرده شد
543
01:33:13,500 --> 01:33:16,500
پادشاه کین تا فتح هر شش قلمرو به مبارزه ادامه داد
و کشور را متحد ساخت
544
01:33:17,000 --> 01:33:20,000
به عنوان نخستین امپراتور چین، او ساخت "دیوار بزرگ" را
به اتمام رساند تا از اتباع خود محافظت کند
545
01:33:20,500 --> 01:33:24,550
اين وقایع مربوط به بیش از دو هزار سال پیش است
546
01:33:25,050 --> 01:33:29,500
اما حتی امروز، وقتیکه مردم چین درباره
:کشورشان صحبت می کنند، به آن می گویند
547
01:33:32,100 --> 01:33:35,600
سرزمين ما
548
01:33:36,600 --> 01:33:46,600
ترجمه و زيرنويس: آرش فروتن
arash.foroutan@gmail.com
56838