All language subtitles for Terror.On.The.Prairie.2022.WEB-RIP.Bamabin

@Bamabinofficial
!سیر تا پیاز سینمای جهان رو با ما ببین

مترجم: امین جعفری

...هنگامی که خداوند دید»

...که مردم زمین غرق در گناهند

و دائماً به سوی زشتیها
...و پلیدیها میروند

،و از پروردگار سرپیچی میکنند
.از آفرینش انسان متأسف و محزون شد

پس پروردگار فرمود: من انسانی
...را که آفریدهام

...از روی زمین محو میکنم

...چرا که از من محزون کردند

«.که من خالق او هستم

،کتاب انجیل پیدایش
...باب 6

.آیههای 5 تا 7

.کافیه

.گفتم کافیه

.معذرت میخوام، گیدیون

...«اگه «ادب مرد، به ز دولت اوست

.اطراف من رو نخالهها گرفتن

...به نظر خیلی تشنهای

...هی

میدونی من کی هستم؟

.پس میفهمی چرا اومدم اینجا

.اشکهات به دردت میخورن

.نشونه پیشمونی هستن

و شک ندارم که
.خدا تو رو میبخشه

.از طریق خون پسرش

.ولی من خدا نیستم

.برو به جهنم، حرومزاده

.بلندش کنید -
.نه، نه -

.پسر، من توی جهنم زندگی میکنم

«ترس در چمنزار»

،اومدم، عزیزم
.اومدم

.صبح بخیر

...قهوه بیار

.بسه، بسه، بسه

آمادهای؟

چی شده؟
چی شده؟

چیه؟ چیزی میخوای؟

.بیا، باشه

...هیس

.چیزی نیست، چیزی نیست

.چیزی نیست

...بدش من

ما را از وسوسهها دور نگه دار»
«.و از شیطان حفظ کن. آمین

.آمین

،باید اون روباه رو شکار کنیم
.وگرنه بازم مرغ ازمون میدزده

...آه، بابا

منم میتونم برای شکارش باهات بیام؟

.از مامانت بپرس

خب، میتونم برم، مامان؟

میتونم برم؟

.اگه کارهات رو تموم کنی، آره

...خب، یعنی تختم رو مرتب کنم

...به بث غذا بدم

این چیه؟

.مامان دادش بهم

گفت صاف یه سرگرد شورشی رو
.از فاصله 650 متری با تیر زدی

فکر کنم منظورش بوده که
.میتونم از 650 متری یه سرهنگ شورشی رو بزنم

.ولی نمیتونم

.هیچکس نمیتونه

ولی شورشیها رو کشتی، مگه نه؟

.بحث خوبی نیست، پسر

تو تیرانداز ماهری بودی؟

.هنوزم تیرانداز ماهری هستم، پسر
.هیچوقت یادت نره

.شب بخیر

...هتی مکالیستر

کی فکرش رو میکرد؟

دختر موخرگوشی که شکلات میخورد
...و توی مغازه باباش کتاب میخوند

یه روی توی این کشور وحشی
.خونهدار بشه

.بهتر از همشونه

اینجا موفق میشیم؟

.فقط باید راه و چاهش دستمون بیاد

.دیگه نمیدونم چطور پیداش کنم

،مطمئنم میدونی
.مطمئنم

از ته وجودت، تو سرسختترین زن
.توی این منطقه هستی

.بابا از 800 متری روباهه رو با تیر زد

.به نظرم 90 متر بیشتر نبود

...خدای من، هتی

چی شده؟

مامان؟

.پسر خوابیده
.میز شام رو جمع کردم

.معذرت میخوام

حتماً از منطقه اختصاصیشون اومدن بیرون
.و دنبال چیزی میگردن، هر چیزی که گیرشون بیاد

.من میخوام برم خونه

.باشه، اگه دلت برای خانوادهات تنگ شده

،میتونم برم برای راهآهن کار کنم
.برات یه بلیت میخرم

.من بلیت نمیخوام

میخوام وسایل رو جمع کنم و
.بچههامون رو از اینجای لعنتی ببرم

.میدونم سخته، ولی زمین اینجا خوبه -
.ما توی آلونک زندگی میکنیم، جب -

ما وسایل قدیمی و
.حیوونهای پیر داریم

با غذای قرضی میتونیم
.به بچههامون غذا بدیم

...درک میکنم که سخت بوده

.ولی اینجا رویای ماست، هتی

.هدفمون همین بود

خونه و زمینی که
.مال خودمون باشه

میخوام از بابام بخوای
.بهت یه کار بده

میخوای برگردیم پیش اون؟

.تنهایی از پسش بر نمیایم -
.معلومه که میتونیم، فقط باید ادامه بدیم -

.خب، من نمیتونم

.آمادهست

.من میرم شهر وسایل بخرم

پسر قویای باش، مراقب مادرت باش، باشه؟

.بگیر، بابا

...جِب

.هیا، برو

.فکر میکنم حقمون باشه

.بابا میگه آبنباتها خوراکی خیلی خوبی هستن

فقط برای کریسمس و
.مراسم ختم هستن

وقتی بچه بودم، توی سن لویی
.هر هفته آبنبات میخوردیم

جدی؟ -
...تابستونها بستنی میخوردیم -

پائیزها تافی میخوردیم و
.و کریسمسها آبنبات نعنایی میخوردیم

،اگه اونجا زندگی میکردی
.عاشقش میشدی

حقیقت داره که بابابزرگ و
مامانبزرگ نمیخواست با بابا ازدواج کنی؟

نظر خودشون رو برای
.چیزی که برای من میخواستن داشتن

...ولی بابا که قهرمانه

.از میزوری جلوی شورشیها دفاع کرد -
.بابات شورشی بود -

ولی ازشون استفاده کرد
.تا عضو اتحادیه بشه

.اون موقع به این سادگی نبود

.ویل

.صبح شما بخیر، خانم -
.صبح شما هم بخیر -

میشه ازتون کمی آب بخواهیم؟

اسبهامون تشنه هستن
.و ما هم وضعمون بهتر از اونها نیست

.هر چقدر میخواهید بردارید

.ممنونم

...ویل

چته، پسر؟

مادرت بهت ادب یاد نداده؟

.مادر نداره

یه جنده پسش انداخته و
.خَز فروشها بزرگش کردن

.معذرت میخوام، خانم

ما سه ماهی هست که روی زین هستیم
.و کمکم داره رومون تأثیر میذاره

...آه، متوجه انبارتون اون طرف شدم

...میتونم ازتون چندتا گوشت خوک نمکی

و چندتا تخممرغ بخرم؟

.هر چقدر میخواهید بردارید

باید اعتراف کنم، کمی معذب میشم
...که موضوع کاری رو با یه خانم در میون بذارم

آه، همسرتون خونهست؟

.اینجا نیست
.رفته شهر

...آه

خب، پس فکر کنم حالا
.تو مرد خونهای، خیلی خب

...آه، یه چیز دیگه

لهجه شما از میزوریه؟

.سن لویی

.میدونستم، چه اتفاق جالبی

.من اهل کمرون هستم

اونی که اونجاست اهل آرکانزاسه
.ولی سعی میکنم به روش نیاریم

اهالی میزوری زیاد
.اینطرف نمیان

.نه، خانم، فکر نمیکنم کسی بیاد

خوشحال میشم که قبل از رفتنتون
.براتون صبحونه آماده کنم

...خب

.خیلی خوشحال میشیم

.شما خیلی مهربونید

...اینها پدر و مادرتون هستن، خانم

.مکالیستر -
مکالیستر؟ -

من هتی هستم، اینم بث و
.اینم ویله

.میز رو آماده کن

چند سالته؟

.نُه سال و نُه ماه

خیلی خب، فکر میکنم اونقدر بزرگ شده باشی
.که یکی از اینها رو سرت کنی

،خونه خیلی قشنگی دارید
.خانم مکالیستر

.همسرتون مرد خوششانسیه

میخواد حرف بزنه؟

...آه، بدش من

.توی عمرم چندتا بچهای بغل کردم

خوبی؟
.آره

♪ ...آه، سرزمین دیکسی، تا ابد ♪

هیچوقت شکست نخوردی ♪
♪ مرگ بر عقاب

♪ درود بر صلیب ♪

ما دوباره دور پرچم جمع میشیم، پسرها ♪
♪ دوباره جمع میشیم

♪ فریاد بزنید، فریاد بزنید، صدای جنگ آزادی رو ♪

♪ ...آه، سرزمین دیکسی، تا ابد ♪

هیچوقت شکست نخوردی ♪
♪ بث، مرگ بر عقاب

♪ و درود به صلیب ♪ -
.من میرم تخممرغ بیارم -

♪ ما دور پرچم جمع میشیم، پسرها ♪

♪ دوباره جمع میشیم ♪
.آره، بیخیال

♪ فریاد بزنید، فریاد بزنید، صدای جنگ آزادی رو ♪

...هی، هی، هی -
این آهنگ شورشیهاست؟ -

،باید این آهنگ رو یادش بدی
تا حالا نشنیده بودی؟

خوشت اومد؟

...میریم

...چقدر دختر آرومیه

تو با شورشیها مشکلی نداری، مگه نه، پسر؟

این پسر جوون بعد از
.پایان درگیریها به دنیا اومده

مطمئنم آمریکاییه که
به خودش افتخار میکنه، مگه نه، پسر؟

هیچ مشکلی نداره، آدم باید
.به کشورش وفادار باشه

.همه وفادار نیستن

.بابای من تیرانداز ماهری بود

جدی میگی؟

.ویل هم تیرانداز بدی نیست

چطوره بری اون شاتگانی که
بابات برات خرید رو نشون آقایون بدی؟

.آروم باش، پسر -
!هی، هی، هی، هی -

.بده ببینمش

...خدای من

اون شورشیها وقتی میان اینجا
.باید مراقب باشن

.ویل، قهوه رو گرم کن

،امیدوارم از مربای توتفرنگی خوشتون بیاد
.بهار قبلی فقط تونستیم همینها رو پرورش بدیم

.آه، مطمئنم ازشون لذت میبریم

...قبل از اینکه شروع کنیم، پسرها

.دوست داریم یه دعای کوچیک بخونیم

.باعث میشه فروتن باقی بمونیم

...پروردگارا»

لطفاً نظری به ما بنداز و یاریمان کن که
.قدردان موهبتهایی باشیم که ما ارزانی کردی

و یاریمان کن که همیشه حواسمان
.به نیازهای دیگران باشد

.و فقط به خودمان فکر نکنیم

ما دعا میکنیم، به نام پسرت
...عیسی مسیح

.آمین -
.آمین -

.آمین -
!مامان -

...ویل

.با خواهرت برید پشت اجاق
.زود باش

.حتماً سو تفاهمی پیش اومده، خانم

ما به شما توهینی کردیم؟

.من توی خونهام به قاتلها غذا نمیدم

قاتلها؟

...خدای من

.آه، متوجه شدم چه اشتباهی پیش اومده

پسرها منظورش اون جایزههایی هست که
.نزدیک فورت لایرمینگ گرفتیم

.خانم، میفهمم که کار مناسبی نیست
...ولی

وقتی توی جاهای دورافتاده کشور تجارت میکنید
.اون خیلی باارزش هستن

...حالا... میشه بشینیم و

در مورد یه موضوع بهتر صحبت کنیم؟
.به ما خیلی خوش میگذشت

.فکر میکنم بهتر باشه رفع زحمت کنید

منتظر چی هستیم؟

.اون فقط دوتا گلوله داره

.هر چی شما بخواهید -
.و اسلحههاتون رو همینجا بذارید -

.عمراً

...خانم

مطمئنم میدونید که این اسلحهها
.چقدر باارزش هستن

میتونید پوستهاتون رو بدید و
.اسلحه نو بگیرید

.شنیدید خانم چی گفت

.نه، اینها مال بابام بودن
.از روی جسدش توی پیاردیج برش داشتن

.باشه

میشه کلاهم رو پس بگیرم؟

.ویل، کلاهش رو بهش بده

...کمکم کن

...هل بده

!هل بده

...حرومزاده

...بخواب رو زمین

...بیا و ببین

.بیا و ببین
.بمیر

.لعنتی

دارید چیکار میکنید؟

.زنده میخوامش

.لعنتی

.اوه، اصلاً هدفگیری بلد نیست

میخوام شجاع باشی، باشه؟

.خیلی خب

.پُرش کن، مراقب خواهرت باش

.هر چی میخواید رو بردارید و برید

.خب، چیزی که میخوایم خودت هستی

،من از پس هر کاری بر میام
...میتونم ریل بچینم، بوفالو با تیر بزنم

...تیمها رو بگردونم

،از اینکه علاقه نشون میدید ممنونم، جناب مکالسیتر
.ولی کاری برای انجام دادن نیست

.بیشتر از نیازمون آدم داریم

باید یه چیزی باشه، میتونم حتی
.واگنهای غذایی هم کمک کنم

.آه، پسر، ما گاوچرون نیستیم

ما غذامون رو از
.آخر خط میاریم

.روز خوش، موفق باشی

«مشروب فروشی»

.نه، چیزی نیست

...خیلی خب

...خانم مکالیستر

.خواهرت رو قایم کن

...خانم مکالیستر -
.جلوتر نیا -

.متأسفانه با آشناییمون بد پیش رفت

.دوست دارم دوباره از اول شروع کنیم

.این بار درست پیش بریم

،حرفی برای گفتن نیست
.بهجز اینکه افرادت سوار اسبهاشون بشن و برن

به احساسی که دارید
.احترام میذارم

...و باهاتون همدردی میکنم

...اما این درگیری

.به سود کسی نیست

حقیقت داره که من کسایی رو
.توی جنگ و بعد از جنگ کشتم

.ولی یه کار رو هرگز انجام ندادم

.هیچوقت به زن یا بچهای آسیب نرسوندم

چرا باید حرفی که میزنی رو باور کنم؟

...من یه زمانی یه دختر داشتم

...تنها بچهام بود

.نور چشمیم بود

،هر چقدر یه پدر میتونه بچهاش رو دوست داشته باشه
.اون رو دوست داشتم

.حالا اون مُرده

.توی مسیر کامرون دفن شده

...به قبرش قسم میخورم

من نمیذارم مویی از سر تو
.یا بچههات کم بشه

...لعنتی

.احمقهای لعنتی

خوبی؟
خوبی؟

.ببخشید، مامان. نمیخواستم بیدارش کنم -
.اشکالی نداره -

.بیارش اینجا

.زود باش، بث

با دیزی چیکار دارن میکنن؟

...نه

!نـــــه

!نــه

...چیزی نیست

.سفت بگیرش -
.خوب میشه، کاپیتان -

...خودش خوب میشه، خودش خوب میشه، کاپیتان

...خودش خوب میشه

!عیسی، مریم و یوسف، نه

.لطفا کفرهای پاپ رو نگو

.آستینش رو باز کن -
.همشون برن جهنم -

...چرا که میدانم، که تمام رنجهای کنونی»

...در مقایسه با جلال که در ما

«.دیده خواهد شد، قابل مقایسه نیست

.درست میشه

.بابا شورشی نبوده، مامان

.امکان نداره

الان از این ناراحتی؟

.بابات شورشی نبود

...شاید شروع جنگ برای جنوب جنگید، ولی

.آخر جنگ میهنپرست بود

...ولی تو گفتی که -
.خوب و بد همیشه مشخص نیستن، ویل -

گاهی بیدار میشی و میفهمی
.سمت درست ماجرا نیستی

...و وقتی بابات متوجه شد

،جرئتش رو داشت که همهچیز رو درست کنه
.درست مثل همیشه

...و وقتی برگرده

اون قاتلهایی که بیرون هستن
...خشم خدا رو حس میکنن

اگه اون رو کشتن چی؟

.بهتره غذا بخوری، پسر

.شجاع بودن با شکم خالی سخته

...خب، کاپیتان

...یه

...یه چیزی از این ماجرا هست که درست

.نمیفهممش...

.ادامه بده

خب، شنیدم که خودتون گفتید که
.نباید به زنها و بچهها آسیبی برسونیم

و فکر کردی همیشه پای این حرف میمونیم؟

یادته وقتی که من و بابات رفتیم تا از
سبک زندگیمون جلوی لینکن ظالم دفاع کنیم؟

.یادمه

...تفکرات خیلی خوبی داشتیم

...تفکراتی از شرف و جوانمردی

.و اینکه جنگ باید چطور باشه

...که درستی هدفمون چطور

.ما رو به پیروزی میرسونه

...و ینکیها

.گلههامون رو دزدیدن...

...کشاورزیهامون رو سوزوندن

.بیدلیل بچههامون رو اعدام کردن

...و همه تفکرات خوب ما در برابر

.تنفر قتل و وحشیگری اونها چیزی نبود

...تنها بچهام رو ازم گرفتن

...جونش رو ازش گرفتن

...بیرحمانه و بدون ذرهای افسوس

...و روی زمین، بهشت یا جهنم

...هیچ قانونی نیست که

جلوی یه پدر رو بگیره که
.انتقامش رو نگیره

...نه شیطان

.و نه خود خدا جلوش رو نمیگیرن

حرفم برات واضح بود؟

در هر حال، قرار نیست به کسی
.آسیبی برسونیم

چطور به این نتیجه رسیدی؟

خانم مکالیستر برای اینجوری
.زندگیها ساخته نشده

.با نگاه به چشمهاش مشخص بود

...اگه وقت کافی بهش بدیم

.خودش با پای خودش میاد پیشمون

.کار عاقلانه همینه

.و اونم زن عاقلیه -
...کاپیتان -

اون چیه؟

یعنی چی؟

!لعنتی

.از چندین کیلومتری دیده میشه

!مامان

بذار بسوزه، فهمیدی؟

...ببین

...ویل، خواهرت

...هی

.اومدم کمک کنم

بچهها هنوز داخلن؟

تنهایی اومدی، همسایه؟

،آره، دود رو که دیدم
با تمام سرعت اومدم. چرا؟

چی شده؟

.آقای سامسون، نه، برو کمک بیار

!کمک بیار

!نه
.زنده میخوامش

!برو، آقای سمسون، برو

...بذار بسوزه -
.دیوونه شدی؟ کاپیتان اون رو زنده میخواد -

.فقط میخوام کمک کنم

.بذارید بره

.خانم مکالیستر، غافلگیر شدم

برای یه زن خوب نیست که
.فریاد بکشه و اینجوری ادامه بده

.اون کاری باهاتون نکرده

.خب، حرفتون کاملاً درسته

...ولی همونطور که میدونید، لج بازی شما

همه ما رو توی موقعیت
.سختی قرار داده

...پس دوباره ازتون میپرسم

که بیاید بیرون و بذارید
.مثل آدمهای متمدن درستش کنیم

.هتی، تو همونجا بمون
.این مرد دروغگوئه

.نباید بهش اعتماد کنی

البته، اگه ترجیح میدی
.متمدن نباشی

مجبور میشم برم سراغ
...روشهای دیگه

.لازم نیست این کار رو بکنی

.امیدوارم مجبور نشم

...میدونی، من پسر یه کشیشم

جوری بزرگ شدم که
.انجیل رو باور داشته باشم

تنها چیزی که جلوی ما رو میگیره
.که وحشی نشیم، همینه

ولی حتی پسر یه کشیش هم
.آستانه تحملی داره

.خواهش میکنم. اون زن و پنج تا بچه داره

.خداوند شبان من است»
.محتاج به هیچچیز نخواهم بود

«در مرتعهای سبز مرا میخواباند -
...دوست ندارم حرفم رو تکرار کنم

«.به سوی آبهای آرام هدایتم میکند» -
...خانم مکالیستر -

...پس یه بار دیگه میگم

...بیا بیرون -
...حتی اگر از درّه تاریک مرگ نیز عبور کنم» -

«...از هیچ پلیدی نخواهم ترسید -
.نه، نه -

«...زیرا که تو با من هستی» -
.نــــــه -

«تحت تعقیب»
«هیستی پیت»

.اونطرف خیابون گذاشتیش

دیدی؟

شاید بهتر باشه بیام پایین
.و از خیابون ردت کنم

.نه، خانم، من حالم خوبه

هی، واقعاً میخوای نیمه مست بری خونه؟

بهنظرم یا باید از مستی در بیای
.یا بری کاملاً مست کنی

.باید برم مزرعهام -
مزرعه؟ -

.مزرعهات دلش برات تنگ نمیشه

تختهای خیلی خوبی داریم، ملحفههای
.نرم دارن

میتونی کل شب رو بخوابی و
.فردا صبح زود بیدار بشی

.البته، کارهای دیگهای هم میتونی بکنی

.همسرم -
همسرت؟ -

.منتظرمه

یهچیزی بهم میگه که همسرت
.قدرت رو نمیدونه

...مرد سختکوشی مثل تو

.لایق این چیزها نیست

!آه، خدای من

«تحت تعقیب»

فکر میکنم وقتش باشه که
.قهوه درست کردن رو یاد بگیری

.اول یهکم آب بذار دم بیاد

.حالا باید دونههای قهوه رو خرد کنی

.باید مثل نمک خرد بشن

نمیشه جوششون بدیم؟

شاید چوپانها اینجوری لجن سیاهی رو
...درست کنن که بهش میگن قهوه

.ولی درستش اینجوری نیست

خب، ما چیکار میکنیم؟ -
خرد کردنشون چطور پیش میره؟ -

.مثل نمک شده

خوبه، حالا یهچیزی پیدا کن که
.به عنوان فیلتر ازش استفاده کنیم

.حالا صبر میکنیم جوش بیاد

دوست داری بدونی من و بابات
چطور با هم آشنا شدیم؟

یه روز توی سن لویی داشتم از مدرسه
...بر میگشتم خونه

توی دوران جنگ بود و خیابونها
.پُر شده بود از سرباز

چندتاشون تصمیم گرفتن که میخوان
.خوش بگذرونن، و کتابهام رو دزدیدن

،التماسشون کردم که پسشون بدن
.ولی پس نمیدادن

و درست وقتی که
...اشکم در اومد

شنیدم یکی به اون پسرها دستور داد
.که تمومش کنن

چرخیدم و انتظار داشتم یه
...ستوان یا سروانی باشه، ولی فقط بابات بود

،تنهای تنها بود

.و سربازی بیش نبود

،یه نفر جلوی شیش نفر بود، ولی

.یه چیزی توی صداش بود

یه چیزی که میگفت بازم میتونه
...تکتکشون رو بزنه

.چه تکتک بیان یا همشون با هم باشن

،وقتی اونها صداش رو شنیدن
...یکییکی رفتن

تا اینکه آخریش کتابهام رو بهم داد
.و ازم معذرت خواهی کرد

بابات ازم پرسید که میتونه
.من رو برسونه خونه یا نه

منم گفتم آره، ولی توی قلبم
...میدونستم

چی رو میدونستی؟

که اون مردیه که میخوام
.باهاش ازدواج کنم

که هیچی توی این دنیا نمیتونه
...باعث بشه اون جا بزنه

و هر اتفاق بیفته، اون میایسته و
.ازم محافظت میکنه

خیلی خب، حالا آروم آب رو
.روی دونههای قهوه بریز

چندتا آبنبات چطوره؟
قهوه تلخ نمیتونی بخوری، مگه نه؟

!ویل. ویل

.میخوام نگهبانی بدی

.سریع بر میگردم

!مامان

.شلیک نکن

.فقط اومدم حرف بزنم

تکون بخوری، قسم میخورم
.یه گلوله میزنم توی صاف توی قلبت

.من مسلح نیستم

...صاف توی قلبت -
...خواهش میکنم -

،بقیه خبر ندارن که من اومدم
میشه فقط گوش کنی؟

.خیلی خب
.پس حرف بزن

این کار چیزی نیست که
.فکر میکردم دارم انجام میدم

،ما قرار بود بانک و قطار بزنیم
.نه اینکه زن و بچهها رو اذیت کنیم

.دیگه به نظرم کار درستی نیست

وقتی همسایهام رو کشتن
.اونجا ایستادی

اگه حرفی زده بودم، منم الان
.جسدم روی زمین بود

یادمه یه بار مادرم بهم گفت که
.نباید با آدمهای ناجور دوست بشم

وقتی دوست شدم، نمیدونستم
.چقدر سخته که ازشون جدا بشم

اونها کی هستن؟

.یه گروه از میزوری

.توی جنگ همراه سوارهای کوانتریل بودن
.کاپیتان مرد جانشینش بود

وقتی کوانتریل کشته شد
...یا بعد از تسلیم شدنشون

.بیخیال شدن
.ولی کاپیتان اینجوری نبود

.جنگ هیچوقت برای اون تموم نشد

،ببین، اگه کمکت کنم

پیش مارشالهای آمریکایی
ازم تعریف میکنی؟

.خیلی خب، نقشهام اینه

بقیه خوابیدن و قرار بود من
.نگهبانی بدم

اگه تو بچهها بتونید از
،پنجره برید بیرون

.من صد قدم جلوتر میام پیشتون
.اسب هم میارم

میتونی بدون بیدار کردنشون اسب بیاری؟ -
.زینشون هم کردم -

.بچهها رو آماده میکنم

.ده دقیقه دیگه میبینمت

.باشه

.ممنونم

تا وقتی بیدار میشین
...میتونیم از اینجا دور بشیم

.و بعدش جِب رو پیدا کنیم

!جِد

!حرومزاده

.زدش، کاپیتان

!حالا باید به مادرش بگم

.بچه احمق دروغ گفتن بلد نبود -
!مراقب حرف زدنت باش -

!مامان، میخواست کمکمون کنه

.من یه بار هم اسم بابات رو بهش نگفتم

پس از کجا میدونستش؟

.دنبال ما نیومدن
.اومدن سراغ بابات

.برای همین عجله ندارن
.برای همینه که منتظرن

.ما فقط طعمه هستیم

.بابات داره وارد یه تله میشه

...ویل

ازت میخوام یه کاری بکنی و باید
.برای انجامش شجاع باشی

.میخوام بری پیش اسبمون فیلی

چی؟
.نه، نمیتونم

.آره، میتونی

.تو پسر پدرت هستی

نوبت ماست که
.ازش محافظت کنیم

!یانکی حرومزاده

یانکی حرومزاده رو زدن ♪
♪ با تیر زدن تو مغزش

گذاشتش روی آتیش تا ♪
♪ ننهاش ببینه که مُرده

یانکیها رفتن بالتیمور ♪
♪ رفت توی تاریکی

لعنتی، کاپیتان، اسبها دارن
.ول میچرخن

!برو سراغ زنه

.آه، بیخیال

!حرومزاده

.برگرد اینجا

...بدو

!ویل! ویل

کجا تشریف میبری؟

میدونی، کاپیتان قبلش نمیخواست
...بهت صدمهای برسونه

.ولی حالا میخواد بهت صدمه بزنه

.آروم باش

!نـه! نـه

تکون نخور، فهمیدی؟

!تکون نخور

،خدای من

!خدای من، صورتم رو برید

!صورتم رو برید

!لعنتی، صورتم رو برید

!ویل، فرار کن، فرار کن

!برو، بدو -
!مامان -

!برو! ببرش

.بدو، فقط ببرش
!برو خونه دنیلسون، برو

صورت من رو میبری؟ ها؟
صورت من رو میبری؟

!بیا اینجا، لعنتی

!بیا اینجا، گرفتمش

!بیا بیرون
!بریم

کجا رفتی؟

.بیا بیرون، اذیتت نمیکنم

!عوضی

.کار خیلی احمقانهای بود که کردی

.نزدیک بود خودت رو به کشتن بدی

بهت گفتم، من هیچوقت
.زنی رو اذیت نکردم

کاپیتان، کی میریم اون یانکی عوضی رو بگیریم؟ -
.دهنت رو ببند -

.چیزی که لازم داریم اینجاست

فقط باید قبل از اینکه خانم مکالیستر بمیره
.ببریمش خونه

آره، ولی تو گفتی میتونم بگیرمش و بیارمش اینجا و گردنش رو -
!دهنت گندت رو ببند -

...تکون بخوری

.مُردی

دوست داری ببینی چه حسی داره
که گوشت تنت بسوزه؟

.آروم بگیرید، پسرها

:همونطور که در کتاب جامعه گفته شده

،از مال خود با سخاوتمندی به ديگران ببخش»
«.چون بخشش تو بدون عوض نمیماند

دوست داری بمیری؟

.اینجوری حرف زدن رو شروع نمیکنن

.بذار بره، میلر

.تو باید کاپیتان میلر خطابم کنی

اگه یادت مونده بود
.خوشحال میشدم

بچههام کجان؟

.جاشون امنه، از رودخونه رد شدن

هنوزم فکر میکنی افسر موتلفهای؟

.تو حق نداری زنی رو زندانی کنی

به اين سبب است كه مرد از»
...پدر و مادر خود جدا میشود

و به همسر خود میپيوندد، و
«.از آن پس، آن دو يكی میشوند

.انجیل پیدایش، باب دوم، آیه 24

گناههات بالاخره
...بهت رسیدن جبدایا مکالیستر

.و حالا به پای خانوادهات هم افتادن

چی میخوای؟

.انتقام

.انتقام فقط مال خداست، میلر

.خب، خدا خیلی طولش میده

.خب، میدونم که حرفم رو واضح نزدم

.پس بذار رُک بگم

یا سلاحت رو زمین میذاری، یا زن خوشگلت
.چشمهاش در میاد

.گفتی هیچوقت به زنی آسیب نرسوندی

.من نرسوندم، ولی اون رسونده

...دخترم

دوازده ساله که
...توی قبرش خوابیده

در حالی که قاتلهاش
.آزاد بودن

.ما کسی رو به قتل نرسوندیم

.تصادفی بود -
.اون بهت اعتماد داشت -

.چون هموطنش بودی بهت اعتماد کرد

.هیچکس خبر نداشت که اون داخله

.ازشون بپرس

.بهجز تو، هیچکدومشون زنده نیستن

.فکر میکردیم تو اونجایی

...نه

.فقط قلبم اونجا بود

.آروم بکشش -
!جِب -

قسم میخوری بهش آسیبی نمیرسونی؟
قسم میخوری که میذاری بره؟

!نه، نه، جب -
.به گور بچهام قسم میخورم -

.نباید بهش اعتماد کنی

!نـــه

.نه، نـه

...نه، نه

!نـــه

!دیگه توله حرومزادهای درست نمیکنی

.امیدوارم اشکالی نداشته باشه، جبردایاه

.باعث افتخاره -
!حرومزاده -

!بیا، شازده

دخترش بود؟

چرا بهم نگفته بودی؟

بهاندازه کافی بد بود که
...برای موتلفه آدم کشتم

.و یه بچه رو هم برای متحدین به قتل رسوندم -
.قتل نبود -

.برای اون مهم نیست

،وقتی کاری که میخواد بکنه رو تموم کنه

تو از اینجا برو و
.پشت سرت رو هم نگاه نکن

.من نمیرم، هرگز نمیرم

...خب، خانم مکالیستر

.غرور مقدمه شکسته

خب، فکر میکنم حقت باشه که
...روی صندلی جلو برای این دادگاه بشینی

چون رابطه نزدیکی با
.متهم داری

.جیدایا مکالیستر

،تو متهم به جنایت علیه خدا، و ایالات موتلفه آمریکا
...از جمله قتل یک بچه هستی

حرفی برای گفتن داری؟

.کاری که کردم رو کردم

.اعترافش رو شنیدید

!زنم رو نزن

...آقایون هیئت منصفه -
...وای -

نظرتون در مورد خوانده چیه؟

.به شدت گناهکار، کاپیتان

.به شدت گناهکار

.تو چنین حقی نداری

.ببین به کجا کشوندیمون، مکالیستر

حرفی برای گفتن داری؟

.تو حرف من برات مهم نیست

.زود باش، کاری که باید بکنی رو بکن -
!نــه -

با کتاب رومیان آشنا هستی؟

،زيرا همه گناه كردهاند و هيچكس به آن كمال مطلوب»
«.و پرجلالی كه خدا انتظار دارد، نرسيده است

...و شک ندارم که خدا هم تو رو میبخشه -
.نه -

...از طریق خون پسرش

.ولی من خدا نیستم

!هر کاری بگی میکنم

!گفتم هر کاری بگی میکنم

هر کاری؟

.همه مردهایی که اینجا هستن

.با کمال میل خودت

.هتی، نه

...خب -
...برای من نه -

!هتی، نه -
نظرت چیه؟ -

.آه، نه
.هتی، نه

!این کار رو نکن -
!آره -

.هتی، نه

!این کار رو نکن، نه

!هتی

ازتون انتظار دارم که مثل یه
.مرد جنوبی رفتار کنید

بهت اجازه میدن که
...جنده شدن زنت رو ببینی

.و بعدش تو رو هم مثل اون میکشم

کمربند اسلحهات رو در بیار و
.بذارش کنار در

.اگه میخوای میتونم عطر هم بزنم

.سال پیش یه بطری از نیویورک برام رسید

و ببین، سوار اسب رنگ پریدهای»
«.که نامش مرگ است

«.و جهنم به همراهش آمد»

.برو به جهنم، حرومزاده

.هی، زودباش دیگه

.کیرم بیقرار شده

!حرومزاده دوباره با تیر زدم

!جفتشون رو بکش

.من خوبم، خوبم

کجا میری؟

چیکار میکنی؟

.برو

.ممنونم، فرانک

...جوری انتقامش رو گرفتی

.انگار که دختر خودت بود...

امیدوارم جلال خدا درونت
.دیده بشه، برادر

...و بر بدكاران»

...او خواهد بارانید

...آتش...

...و گوگرد...

...با بادهای سوزانم

«.سهم آنها خواهد بود

.اینجا آخرش نیست، مکالیستر

شنیدی چی گفتم؟

.تازه شروع شد

!به گناه پدر، پسر هم کشته خواهد شد

!من دختر و پسرت رو پیدا میکنم

،برام مهم نیست چند سال طول بکشه

!برام مهم نیست چند کیلومتر باید جلو برم

!پیداشون میکنم

...جب

!عوضی

!هتی

.جبدایا

!تموم شد

@Bamabinofficial
!سیر تا پیاز سینمای جهان رو با ما ببین

مترجم: امین جعفری