All language subtitles for TheBlacklist-S05E08-720p_iMovie-DL-Exclusive

مطمئنم حالت خوبه
.و من زیادهروی میکنم

...و فقط نمیتونی تلفنتو جواب بدی

...به خاطر یه دلیلی که هر دو

همین موقع فردا
.بهش میخندیم، اما یه چیزی درست نیست

...و یه چیزی

...اگر از پیامتون راضی هستین

.لطفا شماره یک را بزنید -
چیه؟ -

...اگر میخواهید پیام ضبط -
."تام" -

.گمشده

.متاسفم

.اون اصلا هیچی نمیدونست

.اونم نمیدونست -
.استخوونها دستش بود -

.داشت دنبالشون میگشت
.به اندازه کافی میدونستن

.سوال اینه که، تو چی میدونی

.ردینگتون" تو رو دنبال چمدون فرستاده"

بهت گفتش چرا؟

.هیچی بهم نگفت -
.نه، فکر نمیکنم گفته باشه -

آخرین چیزی که میخواد اینه
.که تو این استخوونها رو شناسایی کنی

اما نتونستی مقاومت کنی، مگه نه، "تام"؟

...پس تو و دوستهات

.در پایگاه اطلاعات دنبال دی.ان.ای گشتین

.به هر حال، به خاطر همین کارت ممنوم

...کنجکاوی این گربهها رو کشته، اما برای من

.موهبتی ـه که مدام سود میرسونه

...هر جوابی که تصورشو میکنی

.واقعیت بهتر از اونه

.قدرت "ردینگتون" افسانهای ـه

.با این، من اون قدرت رو کنترل میکنم

...باید یه قرار بینمون بذاری

.تا بتونم بهش خبرای خوبو بدم

...اما در صورتی که نظرتو عوض کردی

تیم ترجمه
iMovie-DL
تقدیم می کند

:مترجم
Highbury

.بله، میبینمش

چند نفر؟ -
.پنج تا دشمن، شایدم بیشتر -

تام" و بقیه؟"

.وضعیت معلوم نیست

...اما -
اما چی؟ -

.ریموند". خوب نیست"

.20دقیقه فاصله داریم

.تا ده دقیقه دیگه خبرای جدید میخوام

.بهتره پشتیبانی داشته باشیم

همین الانم آدمهای
.زیادی در مورد این وضعیت میدونن

.همین الان باید تموم بشه

بله؟

.منم

.کاری رو کردم که برام استخدامم کرده بودی

.بسته رو گرفتم

مشکلی پیش اومد؟

.نچ

.مثل آب خوردن

الان کجایی؟

مسافرخونه "استون ریج"، خیابون 546
.راسکو"، اتاق 16"

.تا نیم ساعت دیگه میرسم اونجا

.شما سه تا با من بیاین

.بقیه، به حساب اون برسین

هی، این چی؟

.سرجاش میمونه

...آخرین چیزی که میخوام

.اینه که اون چیز نزدیک "ردینگتون" باشه

.کاری رو که خواستی کردم، حالا بذار برم

.پلاستیک هم میمونه

.مشکلی پیش اومد، میره پیش دوستاش

.سلام، "تام" هستم

.پیام بذارین. بهتون زنگ میزنم

.دوباره منم. و دوباره و دوباره

...پیامگیر پر شده

.و این بار نمیتونه پیامی رو قبول کنه

.یه حکم تحت تعقیب صادر کردیم

.به دفتر عملیاتی پیام فرستادیم

.متاسفم که شماها رو به این جریان کشوندنم

.مطمئنم دارم زیادهروی میکنم

...بد برداشت نکن

اما مطمئنی میدونی
تام" داره چه کار میکنه؟"

.فکر کردم میدونم

.نمیدونم

از "ردینگتون" خبری هست؟

.همین 20 دقیقه پیش باهات صحبت کردم

.گفتی یه سرنخ داری

."از مرگ " نیک کورپال

اما فکر میکنی این دو بهم ربط دارن؟

.الیزابت"، هر کاری بتونم دارم میکنم"

.مطمئنم "هارولد" هم همینطوره -
.میدونم -

...سعی دارم خودمو متقاعد کنم همه چیز مرتبه

.اما کارم اصلا خوب نیست

...تام" این توانایی رو داره"

تا هم خودشو بندازه تو دردسر
.و هم ازش بیاد بیرون

...اگر براش خطری پیش اومده باشه، مطمئنم

...داره یه برنامه فرار برای خودش جور میکنه

...اونم برنامهای که افرادی که نگهش داشتن

.کاملا ازش بیخبرن

اما کی باید اونو گرفته باشه و چرا؟

کاری گرفته و به من هیچی نگفته؟

.اینطور به نظر میاد

.متاسفم

میدونم جوابی نیست
.که بخوای بشنویش

.خب، اگر چیزی فهمیدی بهم زنگ بزن

.یه سرنخ از ماشین "تام" پیدا کردم

.پارکینگ ماشینهای توقیفی، دیشب اورده شده

از کجا؟

.مامور "رسلر" و "کین"، اف.بی.آی

.دلایلی داریم که این مرد دیشب اینجا بوده

دیدینش؟

.نمیتونم بگم دیدم

.ماشینش بیرون اتاق 11 توقیف شده

.من چیزی در موردش نمیدونم

همون حرفهای قدیمی
نمیتونم بگم، نمیدونم، ها؟

.سرم به کار خودمه

اتاق 11. کلید رو میتونی بدی؟ -
.حتما -

.به محض اینکه حکم بیاری

میدونی چیه؟

.کلیدو فراموش کن

.نمیدونیم که "تام" اینجا بوده یا نه

!ماشینش همین بیرون پارک شده بوده

.باشه، اومده مسافرخونه -
!جلوی همین اتاق -

."شاید فقط یکم میخواسته تنها باشه، "لیز

اینقدر به "تام" زنگ زدم
.که پیامگیرش پر شده

.فایدهای نداره

اما شنیدن صداش
.تنها چیزی ـه که آرومم میکنه

.به واحد جرمشناسی زنگ میزنم

.اگر "تام" اینجا بوده باشه، متوجهش میشن

هی، اشکالی نداره بشینم؟

.راحت باش

آره، خب، میتونم کمکت کنم؟

خدایا، کاری هست بتونم برات بکنم؟

.آره، میتونی اسلحهتو بدی به من

.به نظر میاد یه کمدین برای خودمون گیر اوردیم

اونقدر خندهدار نیست، مگه نه؟

چیه؟

.فرار کرد

چمدون؟

.باید برش گردونی

ردینگتون" چی؟"

.ردینگتون" نمیاد"

.اصلا قرار نبود بیاد

!سوار شین

!"تام"

.لعنتی

.در مورد این چمدون کوفتی بهت هشدار دادم

.حالا نگاه کن چی شده

.به رادیاتور و پمپ روغن آسیب زدن

.بزودی میرسن اینجا

کی؟ کی هستن؟

.امیدوار بودم تو بتونی بهمون بگی

...نیک" یه دوست داشت"

دی.ان.ای رو از استخوونها
...گرفت، دنبال هویتش گشت

."و به خاطر دردسرش کشته شد، همینطور هم "نیک

و "لینا"؟

از کجا در مورد اون میدونی؟

.باید راه بیافتیم

.به تو و دوستهات هشدار دادم

.دوستهام

...کسی که "لینا" رو تهدید کرد

.بهش گفته بود که دیگه نگرده، برای تو کار میکرده

.باید اونو فشار بدی

کدوم طرف؟

.از جاده دور شو

.غرب

میتونی راه بری؟

.فکر کنم متوجه بشیم

...اینطور که مدیر مسافرخونه میگه

اتاق 11 توسط یکی
.به اسم "استیو اسمیت" اجاره شده بود

...اما پلاکی که ازش استفاده میکرده، تقلبی بوده

.و برای اتاق هم نقد پرداخت کرده

ویدئوی امنیتی هست؟ دوربین مدار بسته؟

.مدیر میگه که بدون حکم بهمون نمیده

.در حال انجامه

.کشمکشی در کار بوده
کسی صدایی شنیده؟

با مهمونها، همسایهها
.و خدمه نظافتی مصاحبه کردیم

.هیچی

...نمیدونم بعد از مسافرخونه "تام" کجا رفته

اما میدونم قبل
.از اینکه اونجا بره، کجا رفته

...یه پمپ بنزین در بزرگراه 211

."شرق "وارنتون -
تو از کجا میدونی؟ -

.سیستم مسیریابی ماشینو هک کردم

...پس، ممکنه یه تصادف باشه

...اما اینطور که زمان نشون میده، به نظر میاد

همون موقعی در پمپ بنزین بوده
.که مورد دستبرد قرار گرفته

...رسلر"، "کین"، برین به صحنه جرم"

.با صاحب پمپ بنزین حرف بزنین

...هر کاری که "تام" داره میکنه

.مطمئنم دلیل خوبی براش داره

.شاید حق با تو بود

...اگر با تنها بودن کنار میاومدم

.هیچکدوم از اینا اتفاق نمیافتاد

.خواهش میکنم پشیمونی رو برای خودت نگه دار

.چونکه تو دروغ گفتی، انجامش دادم

.آب میخوایم، کمکهای اولیه

.همینجا بمون

.ببینم امنه یا نه

.زود باش

.یه رازه، دروغ نیست

...رازی که مدام از "لیز" مخفیش میکنی

.کاری که همیشه میکنی

.کاری که از همون اول کردی

.ماموریت به صورت کاملا مخفیانهس

.هیچ زمانی، هیچ اثری از ردوبدل پول نیست

...شاید به نظر یه کار خیلی آسون بیاد

...اما از اون ماموریتهاست

.که نگرانم میکنه

.پیمانکارمون پول خیلی زیادی داره

.بهترین رو میخواد، به ناشناس بودن هم اصرار داره

.چه نازه

.یه چیز دیگه هم هست که بهش اصرار داره

...کارت اینه که دوست یه دوست باشی

...این "میلوهان" رو بشناسی

.با اون زن قاطی نشی

.فقط دوست یه دوست باش

فهمیدی؟

.نمیتونستی با تنهایی کنار بیای

.نه اون موقع، نه الان

.منو اجیر کردی تا جاسوسی "لیز" رو بکنم

.اجیرت کردم تا ازش محافظت کنم

.کسی خونه نیست

.میریم تو، درمانت میکنم و میایم بیرون

.نباید زیاد دور باشن

.به سمت اردوگاه برنمیگردن

بزگراه به سمت
.شمال و جنوب میره، زیادی خطرناکه

.به بقیه خبر بده

.دارن میرن به سمت غرب

...بین ساعت 4:30 و 5

.یه مرد و یه زن وارد فروشگاه شدن

...زنه سر فروشنده رو گرم کرده

در حالی که همدستش
.بدون جلب توجه به اتاق پشتی رفته

هیچکدوم از مظنونین رو شناسایی کردین؟

...یه تصویر از زنه داریم

.به اسم "لینا مرسر" شناسایی شده

آدرس یا محل کارشو میدونین؟

هر دو رو میدونیم. اما
.آپارتمانش و کارشو هم ترک کرده

و همدستش؟ -
.سفیدپوست، سی ساله -

...راستشو بگم، چونکه هیچی دزدیده نشده

.زیاد سخت پیگیرش نیستیم

میشه بهم بگین چرا شما دنبالشین؟

گفتی رفته اون پشت. چرا؟

کارگر شیفت میگه
.داشته نوارهای امنیتی رو نگاه میکرده

گزارش پلیس میگه، "تام" نوارهای
.دو تا دوربین رو چک میکرده

بهترین حدس مدیر پمپ بنزین اینه
.که داشته به این نگاه میکرده

باشه. و اون یکی دوربین؟

.همونجا. نگهش دار

میتونی روی اون ماشین زوم کنی؟

اون چیه، کلید هتل؟

."رد برچ"

.باید همون "استیو اسمیت" باشه

..."تام" و این "لینا"

معلومه که اینجا اومده
.بودن تا دنبال این یارو بگردن

کلید اتاق رو دیدن
...و رفتن به مسافرخونه

...جایی که درگیری پیش اومده

.و حالا هر سه تاشون غیبشون زده

دارن فرار میکنن. اما چرا؟

...خب، اسم زنه رو داریم

...و شماره ماشین مَرده رو هم داریم

...پس بیا دنبال هر دو بگردیم، حکم تحت تعقیب صادر کنیم

.و پیداشون کنیم

.و وقتی اونا رو پیدا کنیم، "تام" رو پیدا کردیم

.کنجکاویت قابل درکه

...یه چمدون مرموز

...توسط زنی در حال مرگ از زیر زمین بیرون کشیده میشه

..."که اصرار داره "الیزابت

.باید از محتویاتش آگاه بشه

...اما اگر به جای خوشحالی و آسودگی

دادن چمدون بهش تاثیر مخالف رو بذاره چی؟

.نمیذاره

چطور میتونی اینقدر مطمئن باشی؟

.چونکه تو نمیخوای در موردش بدونه

...همیشه رابطهی من با "الیزابت" رو

.به شکل یه بازی یر به یر میدیدی

فکر میکنی چیزی که برای من
...خوبه، برای اون بده

.و چیزی که برای اون خوبه، برای من بده

فقط وقتی حرف از
.چیزایی بشه که بهشون اهمیت میده

مثل تو؟

...از همون اول خیلی واضح گفتی

.در موردم چه حسی داری

.پیمانکار خیلی عصبانی شده

.قرار نبود با هدف ارتباط داشته باشی

.اسمش "الیزابت" ـه

برام مهم نیست که
...ملکه "الیزابت" باشه

.و باهاش خوابیدن تو رو شاه بکنه

.بیا بیرون

.اگر این کار رو نکنی، تو رو میکشه

.لباس میخوای

.قبولش کن، داری ازش لذت میبری

...خیلی آسونتر میشد

...اگر گلوله

.یکم بالاتر خورده بود

.زیادی اینجا موندیم. برش گردون

.میتونی بهم اعتماد کنیم -
.نه، نمیتونم -

.استخدامت کردم تا یه کاری بکنی

قوانین روشن بودن و
.تو شکستیشون

.دیگه باید فراموشش کنی

.غیرقابل اعتمادی

.آره، خب، عاشق شدم

.اینکه بهونه نمیشه

.بهونه نمیاوردم

.ششش

.اگر محاصره نشده باشیم، بزودی میشیم

...برای شماره ماشین

.آقای "اسمیت" یه تطابق پیدا کردیم

...اسم واقعیش " پیتر آلن مکگی" ـه

.ساکن "لارگو"، مریلند

اثرانگشتش تو سیستم بوده؟ -
...بله -

...و نه به خاطر سوابقی که داره

...بلکه برای بازجویی

.در مورد قتل یه نفر به اسم "نیک کورپال" تحت تعقیبه

تخت تعقیب، چرا؟

...خب، اینطور که گزارش پلیس میگه

مکگی" در شب مرگ "نیک"، تماسی"
...از طرف اون داشته

.درست دو ساعت قبل از اینکه جسدش پیدا بشه

.و از اون موقع گمشده

.تام" حتما دنبال همین بوده"

.میخواسته بفهمه کی "نیک" رو کشته

.رسلر"، با پلیس محلی تماس بگیر"

اگر "مکگی" فرد مورد
...نظر باشه، یه پرونده ازش دارن

.لیستی از افراد مرتبط بهش دارن

...نوابی"، با دفتر مرکزی واشنگتن تماس بگیر"

.بهشون بگو این اولویته

میخوام منابع سازمان
.روی زندگی "مکگی" متمرکز بشن

.سوابق مالی، تماسهای تلفنی

.میخوام همه چیزو در مورد این بچه بدونم

!خونه رو بگردین

.اینجان

.خب، خوش گذشت

.اوه، مرد

...اگر تا الان بهم اعتماد نکرده باشی

تمام این جریان پدرزنی
...که از داماد متنفره

.یه کلیشهس

میشه فقط روشنش کنیم؟

.تو اول بگو

کی تو چمدونه؟

...وفتی تو کوههای آند بودم

.شنیدم که تو و "الیزابت" نامزد کردین

...ماموران دولت کلمبیا

...ازم کمک خواستن

...تا با مذاکره سربازانی که

.شورشیهای "فارک" گرفته بودن رو آزاد کنم

...اون موقع، یه میانجی کمیاب بودم

...که به هر دو طرف درگیری

.سلاح و تجهیزات میفروختم

...نتونستم تا روز

.عروسیتون برگردم

...دیدن اون در اون روز

.یه دقیقه صبر کن

تو عروسیمون بودی؟

.درخشان شده بود

از کوهستان در حالی اومدم
...که خشم کورم کرده بود

...2300مایل رو پرواز کرده بودم

.با این قطعیت که باید بمیری

.و بعدش "الیزابت" رو دیدم

...مرد خشنی هستم

.یه مرد وحشتناک، قدرتمند و خشن

...اما اونطوری که بهت نگاه میکرد

...اونطوری که تو رو دوست داشت

.من در برابرش ناتوان شدم

...نمیخوای بهم بگی کی تو چمدونه

یا میخوای؟

...اینو برای تو میگم

...همیشه باور داشتی

.که داری به نفعش کار میکنی

...منو به برلین فروختی، مرگشو جعل کردی

.همیشه فکر میکردی داری کمکش میکنی

.ممنون که اینو میگی

.باید لباسمو عوض کنم

.خوشحالش میکنی

چیه؟

...همیشه بهم میگی که آشتی کنم

.منم آشتی کردم

.هنوزم داری به اون و "الیزابت" دروغ میگی

تا وقتی که دست از
.دروغ گفتن برنداری، آرامشی در کار نیست

.هی، یه چیزی پیدا کردیم

...کارآگاهانی که روی "مکگی" تحقیق میکنن

همین الان تماس گرفتن
...و محلی با چندین جسد رو گزارش دادن

...کاملا صحنه وحشتناکی ـه

...اما تونستن یکی از قربانیانو شناسایی کنن

."پیتر آلن مکگی "

و بقیه؟

...خب، شناسایی

.وقتی آدرس رو گرفتی برام بفرستش

.وقتی بیشتر فهمیدی، بهم زنگ بزن

.رسلر" بریم"

.چیزی نیست، "کین". حالش خوبه

کجاست؟

.ببین، "تام" مرد بزرگیه

اما با هر کسی
...که بتونه این کارها رو بکنه، درگیر شده باشه

.کین"، "کین"، بیا اینجا"

.نمیتونم -
.ششش -

.رسلر"، نمیتونم" -
.چیزی نیست -

.همه چیز درست میشه

.لطفا توجه کنین

قطار " مارک 310" به سمت
...بالتیمور در حال مسافرگیری است

..."ایستگاههای بین راه در "کارولتون"، "سیبروک

"بویی استیت"، "اوندتون مارک"
.و فرودگاه "بی.دابلیو.آی" هستند

.اگر مسافر هستید، در قطار بالتیمور بمانید

مسافران باید
...مراقب فاصله بین سکو

.و قطاری که وارد ایستگاه اصلی میشود، باشند

.ممنون که امروز "مارک 310" را انتخاب میکنید

."کین"

."لیز"

."اوه، خدای من، "تام

.بدجوری نگرانت شده بودم

خواهش میکنم بهم بگو حالت خوبه؟

.خوبم -
چی شده؟ -

کجایی؟

.لیز"، باید همین الان ببینمت"

تام"، چی شده؟" -
بهم گوش کن، باشه؟ -

.دقیقا باید کاری رو بکنی که میگم

...به هیچکس نگو که حرف زدیم

.یا حتی اینکه میدونی حالم خوبه

چی داری میگی؟

.نصف اف.بی.آی رو گذاشتم دنبال تو بگرده

باید تنها ببینمت، باشه؟

...به "رزا" بگو "اگنس" رو ببره، برو خونه

.و مطمئن شو هیچکس تعقیبت نکنه

.تام"، بهم بگو چی شده"

.همهشو فهمیدم، تمام جریان رو

.چرا "نیک" کشته شده، همهشو

.تام"، داری منو میترسونی" -
.فقط برو خونه -

...اونجا منو ببین، و وقتیامن شد

.عزیزم، همه چیزو بهت توضیح میدم

آقای "ردینگتون"؟

آرام"، با "الیزابت" حرف زدی؟"

نه. چرا؟

..."فکر کنم "تام کین

...یه بار دیگه وارد یه جریان خطرناک شده

.و نگران که ممکنه "الیزابت" رو درگیرش کرده باشه

.شاید توضیح بده که چرا غیبش زده

منظورت چیه، غیبش زده؟

...با مامور "رسلر" در صحنه جرمی بوده

...که با یه سرنخ بهش رسیدیم

داشتن دنبال "تام" میگشتن
.که یهو غیبش زده

سعی کردی باهاش تماس بگیری؟

.بله. جواب نمیده

.تلفنش مستقیم میره رو پیامگیر

...راستش

فکر کنم شاید جی.پی.اس
...موبایلشو خاموش کرده باشه

چونکه وقتی سعی کردم
.ردشو بگیرم، فایده نداشت

راه دیگهای برای تماس گرفتن باهاش داری؟

.داریم میگردیم
...وقتی نتونستم ردی گیر بیارم

سوابق تماس رو
.از خدماتدهنده مخابراتیش گیر اوردیم

...به نظر میرسه آخرین تماسی که داشته

...همین 12 دقیقه پیش بوده

."از یه تلفن عمومی در ایستگاه "یونین

."تام"

.تو ایستگاه "یونین" ـه

.تام کین"، لطفا تلفن قرمز رو بردارید"

.آقای "تام کین"، لطفا تلفن قرمز رو بردارید

.اشتباه خیلی بدیه

...هر کاری که میکنی

...هر فکری که میخوای به "الیزابت" بگی

.اشتباه ـه

."از این یکی دور شو، "تام

.میدونی که نمیتونم این کار رو بکنم

و چرا؟

.چونکه حقیقت رو میدونم

.همه چیزو میدونم

.و حالا "لیز" هم قراره بفهمه

!"تام"

!اوه، خدای من
...اصلا نمیدونم چی شده

.تو باید همسرش باشی

اسمت چیه، عزیزم؟

!بذارینش روی یه صندلی

!نه!نه

حتما یه جنگنده کوچولویی، مگه نه؟

.پیداش کردم

.تو اتاق بچه بود

.همهش اینجاست

!نه، خواهش میکنم

!چی میخواین؟ خواهش میکنم

...دوست دارم فکر کنم مردی هستم

...که مودبانه میخواد بس کنی

...تا بذاری همینجا تموم بشه

...اما میتونم بگم مردی هستی

.که پیامو نمیگیره و بس نمیکنه

.پس باید مطمئن بشیم که تمومش میکنی

...خب

.در این مورد متاسفم

!نه! نه

!نه

!نه

چی باعث میشه فکر کنی تو خونهن؟

.تو دردسر افتاده، چارهای نداره

.اما بدون "الیزابت" و "اگنس" نمیره

.نظر منو نپرسیدی -
.نه، نپرسیدم -

چرا فقط نمیتونی راستشو بهش بگی؟

.نمیدونم

.نمیدونم

حتی بعد از این
همه اتفاقی که افتاده؟

این همه چیزی که از دست رفته؟

چقدر دیگه تا اون خونه لعنتی مونده؟

."یه بار دیگه ازت میخوام "تام

.باید برای به "ردینگتون" زنگ بزنی

تام"؟، صدامو میشنوی "تام"؟"

...تام"، گفتم"

.ازت میخوام به "ردینگتون" زنگ بزنی

.فکر نکنم بخوام این کار رو بکنم

پس با دوباره با چاقو انجامش بدیم؟

.باشه

.چیزی که دنبالش بودیم رو گیر اوردیم

.کارشونو تموم کنین

.جسدها رو تمیز کنین

.بیا یکم خوش بگذرونیم

♪ با قایقی از شهر زدم بیرون ♪

♪ رفتم به جزایر جنوبی ♪

♪ باد قایق رو میرونم ♪

♪ دریا رو پشتسر میذارم ♪

♪ داشته به سمت بادهای غربی میرفته ♪

♪ به سمت آبهای آزاد ♪

♪ و باد پشتسرته ♪

♪ به سمت شهر پاپیتی ♪

...و متوجه میشی

♪ کی صلیب جنوبی رو ببینی ♪

♪ برای اولین بار ♪

♪ میفهمی که ♪
♪ چرا این همه راه رو اومدی ♪

♪ چونکه شاید ♪
♪ حقیقتی که داری ازش فرار میکنی ♪

♪ اینقدر کوچیکه ♪

♪ اما به اندازه این وعده بزرگه ♪

♪ وعده اومدن روزی ♪

♪ پس دارم برای فردا میرونم ♪

♪ رویاهام دارن میمیرن ♪

♪ و عشق مثل لنگری ـه که به تو وصل شده ♪

♪ به یه زنجیر نقرهای وصل شده ♪

♪ کشتیمو دارم ♪

♪ و تمام پرچمهاش افراشته شده ♪

♪ تنها چیزی ـه که برام مونده ♪

♪ و موسیقی اسمشه ♪

♪ فکرشو بکن ♪

♪ فکرشو بکن چند بار ♪

♪ من سقوط کردم ♪

♪ ارواح ازم استفاده میکنن ♪

♪ صداهای بلندتر صدام میزنن ♪

♪ چه بهشتی تو و من بوجود اوردیم ♪

♪ که نمیشه فراموشش کرد ♪

♪ دور دنیا رو گشتم ♪

♪ دور دنیا رو گشتم ♪

♪ دنبال ♪

♪ دنبال اون دختر گشتم ♪

♪ که میدونه عشق میتونه دوام بیاره ♪

♪ و میدونی که میاره ♪

♪ یه موج بلند داریم ♪

♪ که راحت راهو باز میکنه ♪

♪ در میخونهای شلوغ در آوالون ♪

♪ سعی کردم بهت زنگ بزنم ♪

♪ اما از روی ساعت نیمهشب، فهمیدم ♪

♪ چرا دوبار فرار کردی ♪

♪ فکرشو بکن ♪

♪ فکرشو بکن چند بار ♪

♪ سقوط کردم ♪

♪ ارواح ازم استفاده میکنن ♪

♪ صداهای بلند صدام میکنن ♪

♪ چه بهشتی رو تو و من اوردیم ♪

♪ که نمیشه فراموشش کرد ♪

.کلی خون از دست داده

.به "هارولد" زنگ بزن
.بهش بگو میریم بیمارستان

.ریموند"، نمیتونن به موقع برسن"

.بهش زنگ بزن

♪ سلام، تاریکی، دوست قدیمی ♪

♪ اومدم دوباره تا بزنم باهات حرف ♪

♪ چونکه رویایی به آرومی اومده سراغم ♪

.افسر شیفت، مامور "ثمر نوابی" هستم

یه مامور زخمی شده. درخواست
.همراهی اضطراری داریم

خیابونها از
.خیابون ششم و فلوریدا تا خیابون دی.سی بسته بهش

.وضعیت مرگ و زندگی ـه

♪ و رویایی ♪

♪ که تو مغزم کاشته شده ♪

♪ هنوزم باقی مونده ♪

.هی

.خیلی خوشگلی

.تو خوشگلترین

♪ در رویاهای بیقرار، تنها راه رفتم ♪

لیز"؟"

♪ خیابونهای باریک سنگفرش شده ♪

.لیز" من"

♪ زیر هاله نور یه تیر چراغ برق - ♪
تام"؟" -

."لیز"

.بهم قول بده

♪ یقهمو برگردونم ♪

♪ به خاطر سرما و نم - ♪
...قول بده -

.در موردم به "اگنس" بگی

♪ وقتی که چشمهام خورد خنجر ♪

.مجبور نیستم. به من نگاه کن

♪ با برق یه چراغ نئونی ♪

.لیز"، کنارم بمون، عزیزم، خواهش میکنم"

♪ اون شب رو کرد روشن - ♪
.خواهش میکنم -

.لیزی"، خواهش میکنم"

♪ و صدای خاموشی رو - ♪
.خواهش میکنم -

.عزیزم، خواهش میکنم

♪ شکست ♪

چقدر مونده؟

.دو دقیقه، شایدم کمتر

♪ زیر هاله نور تیر چراغ برق - ♪
شنیدی؟ -

.تقریبا رسیدیم

♪ یقهمو برگردوندم ♪

♪ به خاطر سرما و نم - ♪
هی؟ هی؟ -

.زنده میمونی

♪ وقتی که چشمها خورد خنجر - ♪
لیز"؟" -

♪ با برق یه چراغ نئونی ♪

.خواهش میکنم، باید زنده بمونی

♪ همون شب رو کرد روشن ♪

♪ و صدای خاموشی رو - ♪
.نمیتونم بدون تو زندگی کنم -

♪ شکست - ♪
.لیز"؟ خواهش میکنم، خدایا. بمون" -

♪ و در نور عریانی که دیدم ♪

♪ هزاران نفر رو، شایدم بیشتر ♪

♪ مردمی که میزدن حرف بدون سخن گفتن ♪

♪ مردمی که میشنیدن بدون گوش کردن ♪

♪ مردمی مینوشتن آواز ♪

♪ صداهایی که هرگز شنیده نشدن ♪

♪ و هیچکس نداشت جرات ♪

♪ تا صدای خاموشی رو - ♪
اندوسکوپ؟ -

.لوله تنفسی

♪ برهم بزنه - ♪
.ببریمش برای سی.تی اسکن، سریع -

.میخوام وضعیت آسیب نخاعی رو مشخص کنم

♪ گفتم ای ابلهان، مگر نمیدونین ♪

پیشم بمون. صدامو میشنوی؟

.ضربان 60 -
.به شکمش ضربه میزن -

♪ سکوت مثل سرطان میشه همه جا پخش - ♪
جراح اعصاب کدوم گوری ـه؟ -

...اگر تا دقیقه دیگه جمجهشو باز نکنیم

.میمیره -
.دارن از اتاق عمل میارنش -

.چهار دقیقه. ضربانش نامنظم شده

♪ بشنوین حرفهای منو - ♪
!شارژ میکنم -

!امنه

♪ بگیر دستانمو که شاید برسم به تو ♪

.اندروفین تزریق کن

♪ اما حرفهام ♪

♪ سرازیر شدن مانند قطرات باران خاموش ♪

♪ ...و شدن طنینانداز در چاههای ♪

♪ خاموشی ♪

♪ و مردم تعظیم و دعا کردن ♪

♪ در پیشگاه خدای نئونی که ساخته بودن ♪

♪ ...و تابلو با برق زدن هشدارشو داد ♪

♪ با کلماتی که میگرفتن شکل ♪

♪ و تابلو گفت، حرفهای پیامبران رو ♪

♪ که نوشته شدن رو ♪
♪ دیوار متروها ♪

♪ و راهروهای آپارتمانها ♪

♪ و زمزمه کرد ♪

♪ در صدای ♪

♪ خاموشی ♪

خدایان رو به خاطر
.روح تسخیرناپذیرم شکرگذارم

...در چنگال اوضاع سخت

.خود را عقب نکشیدم و بلند گریهوزاری نکردم

...زیر فشار زیاد

.سرم خونین است، اما خم نیست

...فراتر از این مکان پر از خشم و اشک

...چیزی به جز سایه وحشت نمیتابد

...و با اینحال وحشت سالها

.مرا پیدا خواهد کرد، نمیترسم

...مهم نیست دروازه چقدر تنگ باشد

...چقدر طومار مجازات آویخته شده باشد

.من ارباب سرنوشت خودم هستم

.من ناخدای روحم هستم

.اوه، خدای من

.اوه، خدای من، الیزابت

.اگنس" خیلی خوشحال میشه"

چی؟

.اوه، بله، البته

."الیزابت"

.نزدیک یه سال شده

.ده ماه

.تام" مُرده"

:مترجم
Highbury