All language subtitles for Henry.Johnson.2025.2160p.WEB-DL.AAC.2.0.x264-NGP-Farsipersian

af Afrikaans
ak Akan
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic Download
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bem Bemba
bn Bengali
bh Bihari
bs Bosnian
br Breton
bg Bulgarian
km Cambodian
ca Catalan
ceb Cebuano
chr Cherokee
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
ee Ewe
fo Faroese
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gaa Ga
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gn Guarani
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ia Interlingua
ga Irish
it Italian
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
rw Kinyarwanda
rn Kirundi
kg Kongo
ko Korean
kri Krio (Sierra Leone)
ku Kurdish
ckb Kurdish (Soranî)
ky Kyrgyz
lo Laothian
la Latin
lv Latvian
ln Lingala
lt Lithuanian
loz Lozi
lg Luganda
ach Luo
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mfe Mauritian Creole
mo Moldavian
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
sr-ME Montenegrin
ne Nepali
pcm Nigerian Pidgin
nso Northern Sotho
no Norwegian
nn Norwegian (Nynorsk)
oc Occitan
or Oriya
om Oromo
ps Pashto
fa Persian
pl Polish Download
pt-BR Portuguese (Brazil)
pt Portuguese (Portugal) Download
pa Punjabi
qu Quechua
ro Romanian
rm Romansh
nyn Runyakitara
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
sh Serbo-Croatian
st Sesotho
tn Setswana
crs Seychellois Creole
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhalese
sk Slovak
sl Slovenian Download
so Somali
es Spanish Download
es-419 Spanish (Latin American) Download
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
tt Tatar
te Telugu
th Thai
ti Tigrinya
to Tonga
lua Tshiluba
tum Tumbuka
tr Turkish
tk Turkmen
tw Twi
ug Uighur
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
wo Wolof
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:00:00,600 --> 00:00:06,600 ‫ارائه‌ شده توسط وب‌سایت دیجی موویز ‫© DigiMoviez.Com 2 00:00:06,824 --> 00:00:12,704 « هنری جانسون » 3 00:00:12,728 --> 00:00:20,528 دیجی‌موویز در شبکه‌های اجتماعی ‫DigiMoviez@ 4 00:00:20,552 --> 00:00:31,257 « ترجمه از سینا صداقت و محیا مبین مقدم » Mahya14 & SinCities 5 00:00:31,281 --> 00:00:32,741 ‫آره. نه، تو ادامه بده 6 00:00:34,451 --> 00:00:37,746 ‫نه، متوجهم. البته. ‫وقتی بخوای میام. 7 00:00:39,164 --> 00:00:40,541 ‫هم اون انجامش داد هم من 8 00:00:41,959 --> 00:00:44,670 ‫چهارشنبه و قبلش. ‫خب، یادداشت‌ها رو داری. 9 00:00:44,753 --> 00:00:46,797 ‫ازش خواستم توی بایگانی ثبتش کنه 10 00:00:48,090 --> 00:00:49,591 ‫این کارو کرد و بهش گفتم 11 00:00:50,842 --> 00:00:51,969 ‫همونطور که صحبت کردیم 12 00:00:54,930 --> 00:00:56,181 و اصلاً نمی‌تونی تشخیص بدی 13 00:00:57,015 --> 00:00:58,767 ‫نه، اونا انتخاباتِ سختی رو دنبال می‌کنن 14 00:01:01,228 --> 00:01:02,729 ‫نمی‌دونستم بهش چی بگم 15 00:01:02,753 --> 00:01:04,749 ‫یه آدم باهوش‌تر هیچی نمی‌گفت 16 00:01:04,773 --> 00:01:07,484 ‫ولی من جلسه رو اداره می‌کردم، پس... 17 00:01:07,567 --> 00:01:09,820 ‫چون به همکاریش نیاز دارم 18 00:01:09,903 --> 00:01:13,782 ‫پس گفتم: «به نظر میاد قانع نشدی» ‫و اون یه سخنرانیِ طولانی تحویلم داد 19 00:01:17,411 --> 00:01:22,124 ‫خب، منظورش این بود که حق اظهار نظر داره 20 00:01:22,207 --> 00:01:25,377 ‫پس، می‌خواست این حرف‌هاش ‫به طور رسمی ثبت بشن، 21 00:01:25,460 --> 00:01:30,007 ‫که اگه یه جور دیگه پیش می‌رفت، ‫می‌تونست بگه «بهت گفته بودم» 22 00:01:32,718 --> 00:01:34,303 ‫من دیگه باید برم 23 00:01:38,599 --> 00:01:43,103 ‫اگه اون نمی‌رسید جای خالی هیچکس ‫توی جلسه‌ی کمیته احساس نمی‌شد 24 00:01:45,272 --> 00:01:46,481 ‫نامه‌ات 25 00:01:47,107 --> 00:01:49,526 ‫- اون الان... ‫- قاضی؟ 26 00:01:49,609 --> 00:01:52,529 ‫- اون... ‫- نه، دوستت 27 00:01:52,612 --> 00:01:55,782 ‫- خب، اونا ادعا کردن... ‫- ولی اون اعتراف به گناهکار بودن کرد؟ 28 00:01:55,866 --> 00:01:58,744 ‫- آره ‫- پس، چطور «ادعا کردن»؟ 29 00:01:58,827 --> 00:02:01,538 ‫خب، خودش انتخاب کرد ‫اعتراف به گناهکار بودن کنه تا... 30 00:02:01,621 --> 00:02:03,665 ‫- دادگاه این انتخاب رو بهش داد؟ ‫- درسته 31 00:02:03,749 --> 00:02:05,542 ‫- به... ‫- به قتل غیرعمد، آره 32 00:02:05,626 --> 00:02:08,545 ‫ولی اونا می‌خواستن محاکمه‌اش کنن برای... 33 00:02:08,629 --> 00:02:10,255 ‫- برای قتل عمد ‫- آره 34 00:02:11,214 --> 00:02:12,924 ‫قتل عمد 35 00:02:13,008 --> 00:02:17,179 ‫- بنابراین به قتل غیرعمد اعتراف کرد؟ ‫- آره. و اونا این حق رو حفظ کردن 36 00:02:17,262 --> 00:02:20,474 ‫که به اتهام قتل محاکمه‌اش کنن، ‫اگه اعتراف می‌کرد... 37 00:02:20,557 --> 00:02:23,018 ‫ولی اگه خودش اعتراف کرده، ‫چطور می‌تونی بگی «ادعا کردن»؟ 38 00:02:23,894 --> 00:02:25,354 ‫خب، اون... 39 00:02:26,438 --> 00:02:28,190 ‫- اون... ‫- اون سوگند خورده بود 40 00:02:28,273 --> 00:02:30,108 ‫اون سوگند خورده که اون کارو کرده 41 00:02:30,192 --> 00:02:31,651 ‫چطور سوگند خورده بود؟ 42 00:02:32,694 --> 00:02:35,238 ‫توی دادگاه سوگندش داده بودن، مگه نه؟ 43 00:02:35,322 --> 00:02:38,367 ‫نمی‌دونم وقتی به گناهکار بودن اعتراف می‌کنی ‫اون کارو می‌کنن یا نه 44 00:02:38,450 --> 00:02:39,576 ‫چطور... 45 00:02:41,036 --> 00:02:44,289 ‫منظورم این نیست که این کارو می‌کنن یا نه. ‫آره، منطقی به نظر میاد. 46 00:02:44,373 --> 00:02:47,334 ‫- در هر صورت... ‫- فقط دارم میگم نمی‌دونم 47 00:02:47,417 --> 00:02:50,754 ‫اون یه اظهاریه‌ی حقوقی امضا کرده، مگه نه؟ ‫یه اعتراف‌نامه نوشته؟ 48 00:02:50,837 --> 00:02:53,465 ‫یعنی، اگه این کاریه که حین اعتراف ‫به گناهکاری می‌کنن، آره 49 00:02:53,548 --> 00:02:57,803 ‫- باید یه توجیه حقوقی باشه... ‫- خیلی خب. منظورم اینه که اون... 50 00:02:57,886 --> 00:03:00,847 ‫- اون تحتِ فشار انجامش داده؟ ‫- خب، خودت اسمش رو چی میذاری؟ 51 00:03:00,931 --> 00:03:03,517 ‫وقتی گزینه‌ی دیگه اینه که... 52 00:03:03,600 --> 00:03:05,936 ‫به اتهام قتل محاکمه شه؟ 53 00:03:06,019 --> 00:03:07,896 ‫تحتِ فشار انجامش داده باشه یا نه، 54 00:03:08,730 --> 00:03:10,899 ‫هیچکس جز اون ادعا نکرده 55 00:03:10,982 --> 00:03:14,444 ‫و اون ادعا نکرده، ‫که به معنای پذیرش نظر مخالف بود. 56 00:03:14,528 --> 00:03:16,822 ‫اون گفته انجامش داده. ‫باید حرفش رو قبول کنیم. 57 00:03:16,905 --> 00:03:19,032 ‫- چه نفعی براش داشته؟ ‫- اعتراف کردن؟ 58 00:03:19,116 --> 00:03:22,536 ‫- آره ‫- تا مجبور نشه به اتهام قتل محاکمه شه 59 00:03:22,619 --> 00:03:24,454 ‫می‌تونست. این انتخاب بهش پیشنهاد شده بود 60 00:03:24,538 --> 00:03:28,625 ‫ولی در نهایت بین این دوتا ‫چه انتخابی وجود داره؟ 61 00:03:29,668 --> 00:03:33,547 ‫بهتر و بدتر. خودش چه انتخابی به دختره داد؟ 62 00:03:34,631 --> 00:03:38,260 ‫- باهاش منطقی حرف زد ‫- آره، باهاش منطقی حرف زد و... 63 00:03:38,343 --> 00:03:41,596 ‫وقتی دختره گفت نه... ‫اون حق نداشت نه بگه، مگه نه؟ 64 00:03:41,680 --> 00:03:45,392 ‫- فکر می‌کرد سه‌ماهه‌ی اول بارداریشه ‫- واسه حق دختره برای نه گفتن چه فرقی می‌کنه؟ 65 00:03:45,475 --> 00:03:47,936 ‫دارم میگم این خصومتشون رو بدتر کرد 66 00:03:48,019 --> 00:03:49,980 ‫این که گفت سه‌ماهه‌ی اول بارداریشه؟ 67 00:03:50,063 --> 00:03:52,065 ‫نه، این که نبود 68 00:03:52,149 --> 00:03:55,527 ‫- نبود؟ ‫- نه، سه‌ماهه‌ی دوم بود 69 00:03:55,610 --> 00:04:00,198 ‫طبق نظر دو پزشک. ‫به گفته‌ی دو پزشک به نظر می‌اومد... 70 00:04:00,282 --> 00:04:02,826 ‫پس، درست روی مرز بود. قضیه اینه؟ 71 00:04:02,909 --> 00:04:04,202 ‫آره، همینه 72 00:04:04,286 --> 00:04:09,082 ‫ولی از نظر قاضی چه فرقی می‌کرد ‫کدوم سه‌ماهه‌ی بارداری باشه؟ 73 00:04:10,584 --> 00:04:13,879 ‫چون می‌تونست حکم کنه ‫جنین هنوز آدم نبوده 74 00:04:13,962 --> 00:04:17,174 ‫از یه طرف، حکم دادن به این که آدم نبوده ‫باعث نمیشه همینطور باشه 75 00:04:17,257 --> 00:04:18,550 ‫این عموماً پذیرفته شده 76 00:04:18,633 --> 00:04:21,470 ‫مهم‌تر این که چنین تمایزی ‫وجود داره که اجازه بده... 77 00:04:21,553 --> 00:04:25,182 ‫- متوجهی که به طور جهانی پذیرفته شده ‫- به سختی 78 00:04:25,765 --> 00:04:27,517 ‫- نشده؟ ‫- نه 79 00:04:28,852 --> 00:04:32,939 ‫خب، خوشحال‌تر میشی اگه بگم... 80 00:04:33,023 --> 00:04:36,067 ‫«به طور گسترده»؟ ‫به طور گسترده پذیرفته شده. 81 00:04:36,151 --> 00:04:38,153 ‫اصلاً خوشحالم نمی‌کنه 82 00:04:39,946 --> 00:04:41,239 ‫به هیچ وجه 83 00:04:41,323 --> 00:04:46,244 ‫می‌خوای بگی که چون بعضی‌ها یا خیلی‌ها ‫حق سقط جنین رو قبول دارن... 84 00:04:46,328 --> 00:04:48,788 ‫- من... ‫- که حق یه زنه که حین... 85 00:04:48,872 --> 00:04:51,082 ‫آره یا نه، یه زمان مشخص... 86 00:04:51,166 --> 00:04:53,418 ‫- این حق یه زنه ‫- ولی اینطور نیست که... آره 87 00:04:53,502 --> 00:04:56,838 ‫حق هرکسی نیست که ‫به بارداریِ یه زن پایان بده 88 00:04:56,922 --> 00:04:59,174 ‫فقط چون توی سه‌ماهه‌ی اوله 89 00:04:59,257 --> 00:05:01,760 ‫خب، یه زن غریبه نبوده، درسته؟ 90 00:05:01,843 --> 00:05:06,973 ‫خب چه حسی پیدا می‌کردی اگه یه یارویی ‫با چوب بیس‌بال توی خیابون راه می‌افتاد 91 00:05:07,057 --> 00:05:10,268 ‫و هر دخترِ حامله‌ای که می‌دید، ‫اگه توی سه‌ماهه‌ی اول بارداری بود، 92 00:05:10,352 --> 00:05:12,562 ‫با چوب می‌زدش تا بچه رو سقط کنه؟ 93 00:05:13,522 --> 00:05:17,651 ‫به نظرت این از انجام دادن این کار ‫با زنی که می‌شناخت بهتره یا بدتره؟ 94 00:05:17,734 --> 00:05:20,612 بهتر یا بدتر. خواهرت؟ زنت؟ 95 00:05:21,780 --> 00:05:26,117 ‫بهانه‌اش چیه؟ از دختره خواست ‫بچه رو سقط کنه و اون قبول نکرد؟ 96 00:05:26,201 --> 00:05:28,912 ‫خب اون بچه، بچه‌ی خودش بوده 97 00:05:28,995 --> 00:05:32,249 ‫از دختره خواست بچه‌اش رو بکشه، ‫و اون قبول نکرد؟ 98 00:05:32,332 --> 00:05:33,291 ‫یا... 99 00:05:35,335 --> 00:05:39,005 ‫منظورت اینه که حق نداره باردار باشه ‫اگه به نظر یه مرد اسباب زحمت باشه؟ 100 00:05:39,089 --> 00:05:43,093 ‫بهانه‌اش اینه، مگه نه؟ ‫که خیلی براش مهم بود، 101 00:05:43,176 --> 00:05:46,471 و چی از دختره کم می‌شد که خواسته‌اش رو عملی کنه؟ همینه؟ 102 00:05:47,222 --> 00:05:50,517 ‫بذار یه چیزی بهت بگم. ‫تا جایی که من می‌دونم همینه. 103 00:05:51,810 --> 00:05:53,770 ‫اصلاح شدن چی؟ 104 00:05:53,853 --> 00:05:57,983 ‫صبر کن. اونا حق محاکمه‌اش ‫به اتهام قتل رو حفظ کردن 105 00:05:58,066 --> 00:06:00,485 ‫این کاریه که کردن که یعنی ‫چنین احساسی بهش داشتن 106 00:06:00,569 --> 00:06:02,320 ‫ولی چطور می‌تونست قتل باشه؟ 107 00:06:02,404 --> 00:06:05,907 ‫حتی اگه این معنای واضحی داشته باشه 108 00:06:05,991 --> 00:06:08,285 ‫- یه معنا داره ‫- که چیه؟ 109 00:06:08,368 --> 00:06:11,079 ‫گرفتنِ غیرقانونی جونِ آدم ‫با قصد و نیت قبلی 110 00:06:12,205 --> 00:06:15,792 ‫اون کارو کردن که اهرمِ فشاری ‫در برابرش داشته باشن 111 00:06:15,875 --> 00:06:16,960 ‫اینطور فکر می‌کنم 112 00:06:17,043 --> 00:06:19,754 ‫با توجه به عفو مشروطش 113 00:06:19,838 --> 00:06:21,006 ‫خیلی خب 114 00:06:22,424 --> 00:06:26,094 ‫این منصفانه‌ست؟ ‫که هر زمانی می‌تونستن به راحتی... 115 00:06:26,177 --> 00:06:27,887 ‫نمی‌دونم چی منصفانه‌ست 116 00:06:27,971 --> 00:06:29,639 ‫اصلاح شدن چی؟ 117 00:06:29,723 --> 00:06:31,516 ‫- من کاملاً باهاش موافقم ‫- به خصوص 118 00:06:31,600 --> 00:06:33,351 ‫- به خصوص؟ ‫- آره 119 00:06:33,435 --> 00:06:35,896 ‫- من کاملاً باهاش موافقم ‫- پس...؟ 120 00:06:35,979 --> 00:06:37,814 ولی کسی تا حالا مجرمی دیده که اصلاح شه؟ 121 00:06:39,691 --> 00:06:42,986 ‫- چرا باید انتظار داشته باشن اصلاح شه؟ ‫- صبر کن. چرا نباید اصلاح شه؟ 122 00:06:43,069 --> 00:06:46,656 ‫ببین. اون این دختره رو دیده... 123 00:06:46,740 --> 00:06:48,408 ‫دختره چی بود، فروشنده بود؟ 124 00:06:48,491 --> 00:06:51,828 ‫- نمی‌دونم ‫- و حالا عاشق یه دخترِ پولدار میشه؟ 125 00:06:51,911 --> 00:06:54,456 ‫دخترِ فروشنده حامله میشه ‫و براش دردسر درست می‌کنه 126 00:06:54,539 --> 00:06:57,626 ‫- پیشنهاد سخاوتمندانه‌ای به دختره داد... ‫- دقیقاً 127 00:06:57,709 --> 00:06:59,836 ‫که رد کردنش توسط دختره غیرمنطقی بود؟ 128 00:06:59,920 --> 00:07:01,046 ‫آره 129 00:07:01,129 --> 00:07:03,548 ‫- غیرمنطقی بود؟ ‫- آره 130 00:07:03,632 --> 00:07:06,885 ‫به نظر اون، متوجهی؟ خب... 131 00:07:06,968 --> 00:07:09,721 ‫این هیولای حق به جانب چیکار کرد؟ 132 00:07:09,804 --> 00:07:12,557 ‫اون القا کرده یا... 133 00:07:12,641 --> 00:07:13,600 ‫وارد کرده... 134 00:07:13,683 --> 00:07:17,187 ‫شوخی می‌کنی؟ ‫یه آخرهفته میره که چیکار کنه؟ 135 00:07:17,270 --> 00:07:21,441 ‫اشتباهش رو جبران کنه، خداحافظی کنه، ‫با دخترِ فروشنده اتمام حجت کنه؟ 136 00:07:21,524 --> 00:07:25,195 ‫حین سکس کردن، یه چیزی وارد می‌کنه... ‫از کجا آورده بودش؟ 137 00:07:25,278 --> 00:07:27,906 ‫خب، گمونم... 138 00:07:27,989 --> 00:07:31,868 ‫باشه، پس اینم می‌دونی؟ ‫یه داروی غیرمجاز؟ یه داروی سقط جنین؟ 139 00:07:31,952 --> 00:07:33,954 ‫نمی‌دونم 140 00:07:34,037 --> 00:07:36,539 ‫اون رو توی نوشیدنیِ دختره می‌ریزه. ‫برای این که جنین رو سقط کنه. 141 00:07:36,623 --> 00:07:38,416 ‫جواب نمیده، فلان و بهمان 142 00:07:39,876 --> 00:07:43,463 بعدش حین سکس دارو رو ‫وارد بدن دختره می‌کنه 143 00:07:43,546 --> 00:07:46,591 ‫پس، از رضایتِ دختره برای سکس ‫استفاده می‌کنه تا... 144 00:07:48,927 --> 00:07:51,346 ‫در ضمن، این تجاوز نیست؟ ‫به تجاوز متهمش نکردن... 145 00:07:51,429 --> 00:07:52,806 ‫نه 146 00:07:52,889 --> 00:07:56,267 ‫ولی مطمئنم توی فهرستِ اتهامات بود، ‫مگه نه، اگه اعتراف به گناهکاری نمی‌کرد؟ 147 00:07:56,351 --> 00:07:58,561 ‫- مطمئن نیستم ‫- مطمئن نیستی؟ 148 00:07:58,645 --> 00:08:01,189 ‫- نه ‫- که به تجاوز متهمش کردن یا نه؟ 149 00:08:01,272 --> 00:08:02,732 ‫نه 150 00:08:05,735 --> 00:08:07,487 ‫چرا ازش دفاع می‌کنی؟ 151 00:08:09,239 --> 00:08:12,075 ‫- اون دوستمه ‫- اون دوستته یا دوستت بود؟ 152 00:08:13,076 --> 00:08:15,787 ‫اون حق دوستی داره یا نه؟ 153 00:08:15,870 --> 00:08:18,832 ‫- نمی‌دونم حقش رو داره یا نه ‫- توی دانشگاه می‌شناختمش 154 00:08:18,915 --> 00:08:22,585 ‫حس می‌کنه حق داره این دختره رو حامله کنه، ‫بره سراغ نامزد جدیدش، 155 00:08:22,669 --> 00:08:26,423 ‫بچه‌ی دختر اولیه رو بکشه و تو رو وادار کنه ‫بیای به من التماس کنی بهش کار بدم 156 00:08:26,506 --> 00:08:30,802 ‫این حقیقت که اشتباه کرده چه تأثیری ‫روی ظرفیتش برای انجام کار میذاره؟ 157 00:08:30,885 --> 00:08:32,262 ‫اون اشتباه نکرده، 158 00:08:32,286 --> 00:08:34,286 ‫مرتکب یه جنایتِ جنسی وحشتناک شده 159 00:08:35,515 --> 00:08:38,935 ‫تو اسمش رو چی میذاری؟ ‫اون مرتکب قتل شده، مرتکب تجاوز شده. 160 00:08:39,019 --> 00:08:41,020 ‫این چیزی نبود که بهش محکوم شده بود... 161 00:08:41,104 --> 00:08:42,997 ‫نه، می‌تونیم این اسم رو ‫روش بذاریم. من می‌تونم 162 00:08:43,021 --> 00:08:45,042 ‫اتهامات علیهش رو محفوظ نگه داشتن، مگه نه؟ 163 00:08:45,066 --> 00:08:46,985 ‫به نظرم این منصفانه نیست 164 00:08:47,068 --> 00:08:49,904 ‫- چرا نه؟ ‫- چون اون دِینش رو به جامعه ادا کرده 165 00:08:49,988 --> 00:08:54,117 ‫نه. می‌تونی همین الان بس کنی، چون، ‫اولاً من نمی‌دونم این که میگی یعنی چی 166 00:08:54,200 --> 00:08:55,452 ‫خودتم نمی‌دونی یعنی چی 167 00:08:55,535 --> 00:08:57,245 ‫اون کلاً پنج... 168 00:08:57,328 --> 00:08:59,164 ‫- چهار و نیم ‫- ...سال رفت زندان؟ 169 00:08:59,247 --> 00:09:02,125 ‫اون ادای دِین نبود، ‫تحمل مجازات بود. 170 00:09:02,208 --> 00:09:04,836 ‫ثانیاً، من نمی‌دونم جامعه دقیقاً کیه، 171 00:09:04,919 --> 00:09:07,797 ‫ولی می‌دونم هرکی که هست، ‫اون دخترِ فروشنده نیست، 172 00:09:07,881 --> 00:09:09,966 ‫که از زندانی شدنش هیچی نصیبش نشد 173 00:09:10,049 --> 00:09:11,551 ‫ولی خب شاید دلش خنک شد 174 00:09:12,886 --> 00:09:14,345 ‫امیدوارم همینطور بوده باشه 175 00:09:15,513 --> 00:09:17,474 ‫- خب، من یه سؤال ازت می‌پرسم ‫- خیلی خب 176 00:09:20,435 --> 00:09:22,103 ‫سرنوشتش قراره چی بشه؟ 177 00:09:22,187 --> 00:09:23,688 ‫نمی‌دونم 178 00:09:23,772 --> 00:09:24,898 ‫«چرا باید برام مهم باشه؟» 179 00:09:24,981 --> 00:09:27,525 ‫نه، برام مهمه. امیدوارم ‫بدجوری عذاب بکشه 180 00:09:27,609 --> 00:09:29,652 ‫- و می‌دونم که نمی‌کشه ‫- چطور می‌تونی بدونی؟ 181 00:09:29,736 --> 00:09:32,280 ‫چون مثل تمام جنایتکارها، بویی از شرم نبرده 182 00:09:32,363 --> 00:09:34,240 ‫خب، شاید توی زندان عوض شده 183 00:09:34,324 --> 00:09:37,035 ‫شک ندارم که عوض شده ‫و می‌دونم که بهتر نشده 184 00:09:37,118 --> 00:09:38,036 ‫از کجا می‌دونی؟ 185 00:09:38,119 --> 00:09:41,790 ‫چون غرورش رو داشته که از تو بخواد ‫از من بخوای بهش کار بدم 186 00:09:44,334 --> 00:09:45,835 ‫پس دلسوزی چی میشه؟ 187 00:09:47,003 --> 00:09:50,006 ‫دلت برای من می‌سوزه که ازم می‌خوای ‫این مرد رو استخدام کنم؟ 188 00:09:50,090 --> 00:09:51,591 ‫این یه درخواستِ مشروعه 189 00:09:51,674 --> 00:09:54,219 ‫- پس دلت برای اون می‌سزه؟ ‫- خب، اون دوستمه 190 00:09:54,302 --> 00:09:56,054 ‫- اون دوستِ دیگه‌ای هم داشت؟ ‫- آره 191 00:09:56,137 --> 00:09:57,722 ‫- و همه‌شون... ‫- ولش کردن؟ 192 00:09:57,806 --> 00:09:59,682 ‫فکر کنم بتونیم بگیم «ازش رو برگردوندن» 193 00:09:59,766 --> 00:10:01,684 ‫ولی من میگم «ولش کردن» 194 00:10:01,768 --> 00:10:02,894 ‫از اونا هم کمک خواست؟ 195 00:10:02,977 --> 00:10:05,522 ‫- از کجا باید بدونم؟ ‫- شما باهم صمیمی بودید 196 00:10:05,605 --> 00:10:08,358 ‫- ما عضو یه گروه بودیم ‫- توی دانشگاه 197 00:10:08,441 --> 00:10:09,859 ‫- آره ‫- اون یه مدت پیش بود 198 00:10:09,943 --> 00:10:12,487 ‫- آره ‫- و از اون موقع خبری ازش داشتی؟ 199 00:10:12,570 --> 00:10:15,698 ‫- از زندان برام نامه می‌نوشت ‫- قبل از زندانی شدنش خبری ازش نبود؟ 200 00:10:15,782 --> 00:10:16,908 ‫نه 201 00:10:16,991 --> 00:10:19,953 ‫پس باید فرض کنیم ‫برای خیلی‌ها نامه می‌نوشت، مگه نه؟ 202 00:10:20,703 --> 00:10:21,996 ‫چرا؟ 203 00:10:22,080 --> 00:10:23,581 ‫چون شما خیلی صمیمی نبودید 204 00:10:25,625 --> 00:10:29,420 ‫اون اسمِ من رو به عنوان یکی از سه مخاطب ‫نامه‌نگاری تأیید شده ثبت کرده بود 205 00:10:29,504 --> 00:10:30,672 ‫- توی زندان؟ ‫- آره 206 00:10:30,755 --> 00:10:32,340 ‫- از اول؟ ‫- آره 207 00:10:32,423 --> 00:10:34,509 ‫پس از اول براش نامه می‌نوشتی؟ 208 00:10:34,592 --> 00:10:37,428 ‫آره. اون برای من نامه می‌نوشت ‫و منم برای اون می‌نوشتم 209 00:10:37,512 --> 00:10:40,014 ‫- دو نفرِ دیگه کی بودن؟ ‫- مخاطب‌های نامه‌نگاری؟ 210 00:10:40,098 --> 00:10:41,349 ‫- آره ‫- نمی‌دونم 211 00:10:41,432 --> 00:10:42,684 ‫بهت نگفت؟ 212 00:10:42,767 --> 00:10:44,644 ‫نه، درک می‌کردم... 213 00:10:45,728 --> 00:10:47,730 ‫نه، نمی‌دونم کی بودن 214 00:10:47,814 --> 00:10:49,983 ‫- به ملاقاتش می‌رفتی؟ ‫- آره 215 00:10:51,317 --> 00:10:53,361 ‫آره. آره، به ملاقاتش می‌رفتم 216 00:10:53,444 --> 00:10:54,904 ‫چرا؟ 217 00:10:54,988 --> 00:10:56,281 ‫چون خودش ازم می‌خواست 218 00:11:00,618 --> 00:11:03,580 ‫- شما توی دانشگاه صمیمی نبودید ‫- ما همدیگه رو می‌شناختیم 219 00:11:04,163 --> 00:11:05,498 ‫ولی صمیمی نبودید 220 00:11:05,582 --> 00:11:07,375 ‫نه، ولی یه محفل‌هایی بودن 221 00:11:07,458 --> 00:11:09,752 ‫- البته ‫- یه سری محفلِ مشترک 222 00:11:09,836 --> 00:11:11,296 ‫اون اهل چه محافلی بود؟ 223 00:11:11,379 --> 00:11:14,382 ‫- مطمئن نیستم بشه روش اسمی گذاشت ‫- تو جذبش می‌شدی؟ 224 00:11:14,465 --> 00:11:18,928 آره، مطمئنم توی دانشگاه خودت ‫یا هر دانشگاهی اینطور بود 225 00:11:19,012 --> 00:11:20,638 ‫و اون اهل چه محافلی بود؟ 226 00:11:21,431 --> 00:11:24,726 ‫اون اهل پارتی بود. ‫پارتی‌کن‌ها و قماربازها، نمی‌دونم. 227 00:11:24,809 --> 00:11:27,729 ‫- بی‌عارها؟ ‫- این یه کلمه‌ی قدیمیه 228 00:11:27,812 --> 00:11:32,066 ‫- کامل توصیفش می‌کنه؟ ‫- نه، چون، البته... 229 00:11:32,150 --> 00:11:35,904 ‫- زن‌های زیادی اونجا بودن؟ ‫- هیچوقت چیزی شبیه بهش ندیده بودم 230 00:11:35,987 --> 00:11:37,697 ‫یعنی، اون... 231 00:11:37,780 --> 00:11:39,616 ‫نمی‌دونم دیدیش یا نه 232 00:11:39,640 --> 00:11:41,594 ‫گاهی توی زن‌ها می‌بینیش، یا به ندرت 233 00:11:41,618 --> 00:11:44,412 ‫یه جور جذبه‌ی جنسیه... 234 00:11:44,495 --> 00:11:47,582 ‫فراتر از افسونگریه. ‫حتی اغواگرانه هم نیست، فقط یه نیروئه. 235 00:11:47,665 --> 00:11:50,251 ‫تو از نظر جنسی بهش علاقه داشتی 236 00:11:51,211 --> 00:11:53,796 ‫نه، فکر نکنم. من... 237 00:11:54,756 --> 00:11:56,716 ‫- نه. نه ‫- چی جذبت می‌کرد؟ 238 00:11:58,551 --> 00:11:59,510 ‫یه قدرتِ آسون 239 00:12:00,178 --> 00:12:03,389 ‫- اون روی زن‌ها قدرت داشت ‫- هیچوقت چیزی شبیه بهش ندیده بودم 240 00:12:03,473 --> 00:12:06,517 ‫یعنی، نمی‌تونستم تحلیلش کنم. ‫اصلاً چی می‌تونستی بگی؟ 241 00:12:08,353 --> 00:12:12,273 ‫توی محوطه‌ی دانشگاه ‫با دوتا دخترِ خیلی جذاب زندگی می‌کرد، خب؟ 242 00:12:12,357 --> 00:12:16,069 ‫و ما داشتیم از یه جایی برمی‌گشتیم خونه، ‫یه جوری شده بود که من و اون... 243 00:12:16,152 --> 00:12:17,987 ‫داشتیم توی یه مسیر قدم می‌زدیم 244 00:12:18,071 --> 00:12:21,532 ‫و اون این خیال رو مطرح کرد... 245 00:12:22,659 --> 00:12:24,410 ‫حتی نمی‌دونم خیال بود یا نه، 246 00:12:24,434 --> 00:12:26,597 ‫فقط انگار می‌دونست چی توی ذهنمه 247 00:12:26,621 --> 00:12:31,000 ‫و به این فکر می‌کردم که چطور ‫داشتم می‌رفتم خونه توی اتاقم، 248 00:12:31,084 --> 00:12:34,796 ‫در حالی که اون با این دو زنِ جوان ‫و خوشگل می‌رفت اتاقش 249 00:12:35,797 --> 00:12:40,051 ‫و اون رو به من کرد و پرسید: ‫«یکی از اینا رو می‌خوای؟» 250 00:12:42,512 --> 00:12:45,556 ‫وانمود کردم متوجه منظورش نشدم، ولی... 251 00:12:46,474 --> 00:12:47,850 ‫اون خجالتم نداد 252 00:12:48,851 --> 00:12:51,896 ‫فقط منتظر موند و بعدش گفت... 253 00:12:51,980 --> 00:12:54,941 ‫من یه چیزی تو این مایه‌ها گفتم که ‫«خیلی ممنون، ولی باید برم درس بخونم» 254 00:12:55,024 --> 00:12:56,901 ‫و اون گفت: «شب بخیر» 255 00:12:57,902 --> 00:12:59,195 ‫ولی خجالتم نداد 256 00:13:02,657 --> 00:13:04,951 ‫- تو اون کارو براش کردی ‫- چی؟ 257 00:13:06,160 --> 00:13:07,912 ‫تو خودت رو براش خجالت دادی 258 00:13:09,664 --> 00:13:11,207 ‫آره، این کارو کردم 259 00:13:11,290 --> 00:13:14,210 ‫ولی به خاطر اون نبود 260 00:13:14,293 --> 00:13:16,170 ‫اون قصد نداشت خجالتم بده 261 00:13:16,254 --> 00:13:17,463 ‫داشت محبت می‌کرد 262 00:13:17,547 --> 00:13:21,718 ‫آره. آره، همینطوره. ‫داشت به یه پسر تنها محبت می‌کرد... 263 00:13:21,801 --> 00:13:24,595 ‫- شاید داشت اغوات می‌کرد؟ ‫- نه، فکر نکنم 264 00:13:24,679 --> 00:13:26,556 ‫غیرممکنه؟ 265 00:13:26,639 --> 00:13:28,766 ‫هیچوقت خودم رو انقدر جذاب ندونستم 266 00:13:28,850 --> 00:13:30,935 ‫- تو باهاش قدم می‌زدی ‫- آره 267 00:13:31,019 --> 00:13:34,522 ‫- اون چرا با تو قدم می‌زد؟ ‫- فقط داشتیم یه مسیر رو می‌رفتیم 268 00:13:34,605 --> 00:13:38,860 ‫- ولی، می‌دونی، منم واسه خودم... ‫- واسه خودت شیاطینی داری 269 00:13:38,943 --> 00:13:42,947 ‫آره و فهمیدم که اون یه چیزی داشت که من... 270 00:13:43,031 --> 00:13:45,241 ‫- که تحسین می‌کردی؟ ‫- که بهش جذب می‌شدم 271 00:13:45,324 --> 00:13:46,993 ‫- کِی این رو فهمیدی؟ ‫- کِی؟ 272 00:13:47,076 --> 00:13:49,245 ‫آره. توی دانشگاه؟ 273 00:13:49,328 --> 00:13:51,039 ‫نه. کاملاً نه 274 00:13:51,063 --> 00:13:55,269 ‫نه این که بتونم بگم ‫از علاقه‌ام آگاه بودم... 275 00:13:55,293 --> 00:13:58,671 ‫- بعد از دانشگاه اون رو دیدی؟ ‫- یه بار. آره، یه بار دیدمش 276 00:13:58,755 --> 00:14:00,757 ‫- قبل از این که بره زندان؟ ‫- آره 277 00:14:01,758 --> 00:14:02,759 ‫دیدیش؟ 278 00:14:04,385 --> 00:14:08,306 ‫توی یه بار بودم، ‫توی ایست ساید، 279 00:14:08,389 --> 00:14:11,392 ‫و اون تنها اومد و دید که اونجا نشستم 280 00:14:11,476 --> 00:14:14,604 ‫و دعوتش کردم باهم یه نوشیدنی بخوریم و خوردیم 281 00:14:15,605 --> 00:14:19,275 ‫ولی حرفِ زیادی باهم نداشتیم. ‫مثلاً «چیکارها می‌کنی؟» و از این حرف‌ها. 282 00:14:19,359 --> 00:14:21,778 ‫ولی «کجا زندگی می‌کنی؟» 283 00:14:21,861 --> 00:14:24,280 ‫اون آدرسِ ثابتی نداشت 284 00:14:24,364 --> 00:14:27,200 ‫«امشب کجا می‌مونی؟» ‫«هنوز نمی‌دونم» 285 00:14:27,283 --> 00:14:31,954 ‫و یه مدت بعد، یکی از دوتا زنِ جوان ‫دوستش رو کنار بار ول کرد، 286 00:14:32,038 --> 00:14:35,708 ‫اومد سرِ میز ما و اون دعوتش کرد بشینه 287 00:14:36,793 --> 00:14:38,044 ‫و بعدش من رفتم 288 00:14:39,670 --> 00:14:41,422 ‫اون خونه‌ای نداشت؟ 289 00:14:41,506 --> 00:14:46,052 ‫نه. نه، هر شب ‫با یه زنِ جوان جدید می‌رفت خونه 290 00:14:47,261 --> 00:14:50,014 ‫- این یه نشونه از جامعه‌ستیز بودنشه ‫- واقعاً؟ 291 00:14:50,098 --> 00:14:51,974 ‫این که اونا به طور وسوسه‌انگیزی باجذبه هستن 292 00:14:53,142 --> 00:14:56,896 ‫- آره، این رو می‌دونستم ‫- یه شکلی از دزدیه. این رو می‌دونستی؟ 293 00:14:56,979 --> 00:14:58,106 ‫جذبه؟ 294 00:14:58,189 --> 00:15:00,733 ‫اقدام به اخاذیِ چیزی از کسیه ‫که توی یه معامله‌ی منصفانه 295 00:15:00,817 --> 00:15:02,402 ‫حاضر به دادنش نمی‌شد 296 00:15:02,485 --> 00:15:03,903 ‫به نظرت همچین آدمی بود؟ 297 00:15:03,986 --> 00:15:06,739 ‫باید قبول کنی که این پدیده حیرت‌انگیزه 298 00:15:06,823 --> 00:15:08,408 ‫واقعاً؟ 299 00:15:08,491 --> 00:15:11,077 ‫- خب، برات جالبه، مگه نه؟ ‫- آره 300 00:15:11,160 --> 00:15:13,579 ‫- چرا؟ ‫- آره، خیلی خب، ولی بعدش... 301 00:15:15,081 --> 00:15:17,125 ‫- اون از زندان باهات تماس گرفت ‫- آره 302 00:15:17,208 --> 00:15:20,169 ‫تو غافلگیر یا خوشحال شدی که ‫اسمت رو گذاشته توی لیست؟ 303 00:15:20,253 --> 00:15:22,755 ‫- آره ‫- چون چنین قدرتی روی زن‌ها داشت 304 00:15:22,839 --> 00:15:23,965 ‫من... 305 00:15:24,048 --> 00:15:26,008 ‫چرا اسمت رو توی لیست گذاشته بود؟ 306 00:15:29,762 --> 00:15:33,349 ‫صبر کن. منظورت اینه که ‫قصد داشت چیزی ازم بگیره؟ 307 00:15:33,433 --> 00:15:35,935 ‫وقتی به ملاقاتش می‌رفتی از چی حرف می‌زدید؟ 308 00:15:38,312 --> 00:15:42,066 ‫نه. آخه چی می‌تونست از من بگیره؟ ‫من چی برای دادن بهش داشتم؟ 309 00:15:42,150 --> 00:15:43,901 ‫- واقعاً؟ ‫- آره. چطور می‌تونستم... 310 00:15:43,985 --> 00:15:46,863 ‫ببین، با استناد به حقایق ‫و شواهدی که بهم گفتی، 311 00:15:46,946 --> 00:15:50,992 ‫اون قشنگ‌ترین، ملموس‌ترین، محبت‌آمیزترین ‫و سخاوتمندانه‌ترین عمل رو انجام داد 312 00:15:51,075 --> 00:15:54,954 ‫مدت‌ها پیش کارِ حیرت‌انگیزی انجام داد ‫و یه دختر بهت تعارف کرد 313 00:15:55,037 --> 00:15:59,083 ‫عملی که انقدر ملموس و محبت‌آمیز بود ‫که بعد از 20 سال هنوزم یادت مونده 314 00:15:59,167 --> 00:16:05,131 ‫آره، همینطور بود. به یه پسرِ بی‌عرضه، ‫خجول و تنها محبت می‌کرد 315 00:16:05,214 --> 00:16:06,424 ‫اون داشت اغفالت می‌کرد 316 00:16:09,844 --> 00:16:10,887 ‫برای چی؟ 317 00:16:12,054 --> 00:16:13,848 ‫برای روزی که شاید بهت نیاز پیدا می‌کرد 318 00:16:13,931 --> 00:16:17,268 ‫اون چه روزی بود؟ ‫هیچوقت ازم چیزی نخواسته... 319 00:16:17,351 --> 00:16:19,645 ‫برای روزی که رفت زندان؟ 320 00:16:19,729 --> 00:16:22,607 ‫- اون دو زنِ جوان چی؟ ‫- کدوم زن‌های جوان؟ 321 00:16:22,690 --> 00:16:25,276 ‫- دقیقاً ‫- نه. کدوم زن‌های جوان 322 00:16:25,359 --> 00:16:28,196 ‫- همونا که بهت تعارف کرد ‫- متوجه نمیشم 323 00:16:28,279 --> 00:16:31,032 ‫تو فکر می‌کنی بی‌میلی‌ات خجالت‌آور بود، نه؟ 324 00:16:31,115 --> 00:16:34,494 ‫برای پذیرفتن پیشنهادش. اینطور نیست؟ ‫به نظر من اخلاقی بود. 325 00:16:34,577 --> 00:16:37,663 ‫تو نخواستی توی جاکشیِ این زن‌های جوان ‫باهاش همدستی کنی 326 00:16:37,747 --> 00:16:40,333 ‫سرت رو تکون نده. این مدرکه. حالا 327 00:16:40,416 --> 00:16:43,711 ‫غیر از ملاقاتِ تصادفی توی بار، ‫دفعه‌ی بعد کِی اون رو دیدی؟ 328 00:16:43,794 --> 00:16:45,379 ‫- پرونده‌اش رو دنبال می‌کردم ‫- توی اخبار؟ 329 00:16:45,463 --> 00:16:46,797 ‫- آره ‫- نظرت در موردش چی بود؟ 330 00:16:46,881 --> 00:16:50,051 ‫- نظری نداشتم ‫- چرا نداشتی؟ بقیه نظر داشتن 331 00:16:50,134 --> 00:16:51,636 ‫چون می‌شناختمش 332 00:16:51,719 --> 00:16:56,224 ‫و فکر می‌کردم مسئولیتِ منه که ‫قضاوتش نکنم چون می‌شناختمش 333 00:16:56,307 --> 00:16:58,809 ‫- و بعدش از زندان باهات تماس گرفت؟ ‫- آره 334 00:16:58,893 --> 00:17:00,394 ‫- غافلگیر شدی؟ ‫- آره 335 00:17:00,478 --> 00:17:02,355 ‫- خوشحال شدی؟ ‫- نمی‌دونم 336 00:17:02,438 --> 00:17:04,190 ‫- من... ‫- چی نوشته بود؟ 337 00:17:04,941 --> 00:17:07,610 ‫فقط این که تنهاست ‫و از مکاتبه با من لذت می‌بره 338 00:17:07,693 --> 00:17:09,612 ‫ولی اون دوست‌های زیادی داشت، مگه نه؟ 339 00:17:09,695 --> 00:17:11,697 ‫اون دوستی داشت؟ 340 00:17:11,781 --> 00:17:15,284 ‫- نمی‌دونم دوستی داشت یا نه ‫- توی دانشگاه با یه عده می‌پرید 341 00:17:15,368 --> 00:17:20,248 ‫آره، ولی بیشتر باهاشون دورهمی داشت، خب؟ ‫واسه مهمونی، شوخی خرکی یا پوکر بازی کردن... 342 00:17:20,331 --> 00:17:23,042 ‫برنده می‌شد؟ ‫اون توی بازیِ ورق برنده می‌شد، مگه نه؟ 343 00:17:23,125 --> 00:17:24,794 ‫- آره ‫- به طور پیوسته؟ 344 00:17:24,877 --> 00:17:26,837 ‫- آره ‫- به طور خارق‌العاده؟ 345 00:17:27,505 --> 00:17:29,090 ‫منظورت اینه که تقلب می‌کرد؟ 346 00:17:29,173 --> 00:17:31,842 ‫منظورم اینه که بقیه‌ی مردها ‫بهش باج می‌دادن 347 00:17:31,926 --> 00:17:33,261 ‫- برای چی...؟ ‫- برای وقتش 348 00:17:33,344 --> 00:17:36,973 ‫چون توی جامعه‌ی محدود ‫بچه‌های دانشگاه می‌درخشید 349 00:17:37,056 --> 00:17:40,059 ‫- اون از تو بزرگ‌تر بود، مگه نه؟ ‫- آره. از کجا این رو فهمیدی؟ 350 00:17:40,142 --> 00:17:41,435 ‫- واقعاً ازت بزرگ‌تر بود؟ ‫- آره 351 00:17:41,519 --> 00:17:44,397 ‫- اون توی نیروی دریایی بود ‫- و همه‌تون بهش جذب می‌شدید؟ 352 00:17:44,480 --> 00:17:47,316 ‫- این چه اشکالی داره؟ ‫- اصلاً برای تعطیلات دعوتش کردید خونه 353 00:17:47,400 --> 00:17:48,985 ‫تا با خانواده‌تون آشنا شه؟ 354 00:17:49,068 --> 00:17:50,653 ‫هیچوقت به ذهنمون نرسید 355 00:17:51,320 --> 00:17:52,822 ‫خب، منظورم همینه 356 00:17:54,198 --> 00:17:57,910 ‫خب، تو به موفقیتش با زن‌ها حسادت می‌کنی، 357 00:17:57,994 --> 00:18:00,538 ‫که توی اولین برخوردت باهاش ‫یه جاکش بود، 358 00:18:00,621 --> 00:18:03,040 ‫توی برخورد بعدی، توی بار عیّاش بود، 359 00:18:03,124 --> 00:18:06,043 ‫و بعدش توی اخبار یه قاتل و تجاوزگر بود 360 00:18:08,504 --> 00:18:11,757 ‫حالا از زندان برای هم‌صحبتی باهات ‫تماس می‌گیره 361 00:18:11,841 --> 00:18:13,718 ‫- چرا که نه؟ ‫- چرا تو؟ 362 00:18:13,801 --> 00:18:16,721 ‫- چرا؟ ‫- چون تو رو تحتِ سلطه داشت 363 00:18:16,804 --> 00:18:20,641 ‫سال‌ها پیش برات طعمه گذاشته بود ‫و یه قربانی پیدا کرده بود 364 00:18:20,725 --> 00:18:24,020 ‫- که براش چیکار می‌کرد؟ ‫- هر کاری که به وقتش لازم داشت 365 00:18:25,646 --> 00:18:30,735 ‫پس اون من رو به خاطر دلسوزیم اغفال می‌کرد؟ 366 00:18:30,818 --> 00:18:34,155 ‫فکر می‌کنم برای حضورت به عنوان ‫یه مرد سازنده و معتمد 367 00:18:34,238 --> 00:18:38,159 ‫و یه شهروند شریف که دوستش بود ‫و به ملاقاتش می‌اومد... 368 00:18:38,242 --> 00:18:41,912 ‫گمونم ازت خواست برای حمایت ‫از عفو مشروطش نامه بنویسی؟ 369 00:18:41,996 --> 00:18:44,165 ‫- آره ‫- واقعاً؟ 370 00:18:44,248 --> 00:18:46,959 ‫آره و من یه نامه نوشتم که 371 00:18:47,043 --> 00:18:50,546 ‫از نظر دقت و احساسی نبودنش، ‫حتی تو هم می‌تونی تأییدش کنی. 372 00:18:50,630 --> 00:18:51,756 ‫چی نوشته بودی؟ 373 00:18:51,839 --> 00:18:55,259 ‫فقط این که توی دانشگاه می‌شناختمش، 374 00:18:55,343 --> 00:18:57,637 ‫و زمانی که زندانی شد دوستی‌مون رو از سر گرفتم 375 00:18:57,720 --> 00:18:59,680 ‫و خوشحال میشم وقتی آزاد شد استخدامش کنم 376 00:18:59,764 --> 00:19:01,140 ‫ولی بهش شغلی پیشنهاد نکردی 377 00:19:01,223 --> 00:19:05,061 ‫نه، ببخشید. به وضوح اعلام کردم ‫که شغلی ندارم که بهش بدم 378 00:19:05,144 --> 00:19:08,397 ‫ولی اگه داشتم، در اختیارش میذاشتم. ‫می‌تونی نامه رو بخونی. 379 00:19:08,481 --> 00:19:10,316 ‫نه، به من مربوط نیست 380 00:19:10,399 --> 00:19:13,194 ‫ولی اون می‌دونست که شغلی ‫برای پیشنهاد کردن بهش نداشتی؟ 381 00:19:13,277 --> 00:19:15,905 ‫- این رو روشن کردم ‫- ازت خواست پیش من وساطتش رو بکنی؟ 382 00:19:17,698 --> 00:19:19,241 ‫نه؟ 383 00:19:19,325 --> 00:19:23,412 ‫- خودت داوطلبانه این کارو کردی؟ ‫- خب، گفتم ازت می‌خوام 384 00:19:23,496 --> 00:19:24,789 ‫و اون چی گفت؟ 385 00:19:24,872 --> 00:19:26,499 ‫نه. بهت میگم چی گفت 386 00:19:26,582 --> 00:19:30,044 ‫بهت گفت موقعیتت رو پیشِ من ‫به خطر نندازی، مگه نه؟ 387 00:19:30,127 --> 00:19:31,420 ‫آره 388 00:19:31,504 --> 00:19:33,839 ‫- که خودش کار پیدا می‌کنه ‫- آره 389 00:19:33,923 --> 00:19:37,301 ‫اگه شغلی در انتظارش نبود، ‫نمی‌تونستن عفو مشروطش رو تأیید کنن؟ 390 00:19:37,385 --> 00:19:39,512 ‫نه، شغل داشتن جزو شرایطش نبود 391 00:19:39,595 --> 00:19:42,515 ‫می‌تونست ثبت کنه که دنبال کار می‌گرده 392 00:19:42,598 --> 00:19:46,227 ‫- این یه شرط فوق‌العاده‌ست؟ ‫- نه. وکیلش براش مذاکره کرده بود 393 00:19:46,310 --> 00:19:48,896 ‫اون عفو مشروط به شدت ‫کنترل شده می‌گرفت 394 00:19:48,979 --> 00:19:52,233 ‫می‌تونست هر کاری غیر از نقض کردنش ‫و برگشتن به زندان انجام بده 395 00:19:52,316 --> 00:19:55,986 ‫و اینجوری اتهام اضافه‌ی ‫قتل هم در انتظارش بود؟ 396 00:19:56,070 --> 00:19:57,988 ‫این... این درسته 397 00:19:58,072 --> 00:20:02,284 ‫و حالا بذار ازت بپرسم. ‫این بهترین تضمینِ ممکن نیست؟ 398 00:20:02,368 --> 00:20:03,452 ‫برای چی؟ 399 00:20:04,328 --> 00:20:05,788 ‫برای رفتارش 400 00:20:05,871 --> 00:20:10,251 ‫یعنی، مردی که حاضره هر کاری بکنه ‫اما آزادی‌اش رو از دست نده 401 00:20:10,334 --> 00:20:12,211 ‫نباید آدم به این مرد اعتماد کنه؟ 402 00:20:12,294 --> 00:20:15,005 ‫وکیلش برای تضمینِ رفتارش ‫این استدلال رو برای هیئت آورد 403 00:20:15,089 --> 00:20:17,425 ‫- استدلال خوبیه ‫- اون وکیلِ خیلی خوبیه 404 00:20:17,508 --> 00:20:18,884 ‫آره، همینطوره 405 00:20:22,054 --> 00:20:26,976 ‫به نظرت احتمال داره که از تو انتظار داشت ‫برای پیدا کردن شغل براش بیای سراغم؟ 406 00:20:27,059 --> 00:20:29,437 ‫فقط می‌دونم ازم خواست این کارو نکنم 407 00:20:29,520 --> 00:20:31,147 ‫پس چرا این کارو کردی؟ 408 00:20:31,230 --> 00:20:33,983 ‫چون به نظرم کارِ درستی بود 409 00:20:34,066 --> 00:20:36,485 ‫خب و اگه ما با دونستن گذشته‌اش ‫استخدامش می‌کردیم 410 00:20:36,569 --> 00:20:39,155 ‫و اون دوباره قانون رو نقض می‌کرد، ‫اون وقت کی مقصر می‌شد؟ 411 00:20:39,238 --> 00:20:41,532 ‫برای همین ازم خواست ‫این لطف رو ازت نخوام 412 00:20:41,615 --> 00:20:43,451 ‫- ولی با این حال تو این کارو کردی ‫- آره 413 00:20:43,534 --> 00:20:47,037 ‫با علم به این که جوابِ مثبتم ‫ممکنه به شرکت آسیب بزنه؟ 414 00:20:47,121 --> 00:20:50,374 ‫خب، می‌دونی که چه احساسی در مورد شرکت دارم 415 00:20:50,458 --> 00:20:52,418 ‫می‌دونم اینجا چه کارهایی کردی 416 00:20:55,921 --> 00:20:59,592 ‫هی، منظورت اینه که دوستی‌ام باهاش باعث میشه ‫منافع اون رو به خودمون ترجیح بدم؟ نه 417 00:21:00,593 --> 00:21:06,390 ‫نه، صبر کن. منظورت اینه که رابطه‌ام باهاش یه جور اعتیاده؟ 418 00:21:06,474 --> 00:21:11,270 ‫که باعث میشه به وفاداری‌ام شک کنی؟ ‫تو به وفاداری‌ام شک داری؟ 419 00:21:11,353 --> 00:21:13,814 ‫ما توی یه مقطعی، ‫وفاداری‌های ضد و نقیض داریم. 420 00:21:13,898 --> 00:21:16,609 ‫و باید اونا رو اولویت بندی کنیم، مگه نه؟ 421 00:21:16,692 --> 00:21:20,488 ‫و به تعهداتمون پایبند باشیم، ‫به جای این که احساساتی عمل کنیم. 422 00:21:20,571 --> 00:21:22,448 ‫این اخلاقی بودن نیست؟ 423 00:21:23,741 --> 00:21:27,369 ‫وکیل میگه: «من به حقیقت ‫و عدالت تعهدی ندارم، 424 00:21:27,453 --> 00:21:29,872 ‫بلکه به موکلم متعهدم، ‫باید برای خلاص کردنش هر کاری بکنم.» 425 00:21:29,955 --> 00:21:32,082 ‫- آره ‫- ولی وقتی در حق خودش یا خانواده‌اش جفا میشه 426 00:21:32,166 --> 00:21:34,668 ‫خواستارِ اجرای عدالت ‫و به دنبال حمایتِ قانونه 427 00:21:34,752 --> 00:21:37,755 ‫پس در هر مورد، تعهد متفاوتی داره 428 00:21:37,838 --> 00:21:41,050 ‫وکیلِ دوستت موفق شد ‫براش عفو مشروط بگیره 429 00:21:41,133 --> 00:21:42,176 ‫آره 430 00:21:43,177 --> 00:21:45,387 ‫از دیدگاه خودش کارش عالی بود 431 00:21:45,471 --> 00:21:50,100 ‫از دیدگاه خودش، خوب یا بد، ‫وکیلِ درجه یکیه. 432 00:21:50,184 --> 00:21:51,352 ‫آره، همینطوره 433 00:21:52,686 --> 00:21:55,231 ‫- و لایق شهرتشه ‫- آره، همینطوره 434 00:21:57,233 --> 00:21:59,109 ‫کی پولش رو داده بود؟ 435 00:21:59,193 --> 00:22:01,487 ‫پولش رو داده؟ پرونده‌ی رایگان بود 436 00:22:01,570 --> 00:22:04,323 ‫- واقعاً؟ ‫- فکر کنم. تا جایی که می‌دونم... 437 00:22:04,406 --> 00:22:06,283 ‫نه، نه، اشتباه می‌کنی 438 00:22:06,367 --> 00:22:08,911 ‫- واقعاً؟ ‫- آره 439 00:22:08,994 --> 00:22:10,830 ‫از کجا می‌دونی؟ 440 00:22:10,913 --> 00:22:13,874 ‫یه وکیل تسخیری بود که ‫دادگاه براش منصوب کرده بود 441 00:22:13,958 --> 00:22:17,253 ‫وکیلِ گرون‌قیمت جایگزین اون شد. ‫وکیلی که دستمزد می‌گرفت. 442 00:22:17,336 --> 00:22:19,713 ‫ولی از کجا می‌دونی که دستمزد می‌گرفت؟ 443 00:22:19,797 --> 00:22:23,175 ‫- با کانون وکلا تماس گرفتم ‫- واقعاً؟ کِی؟ 444 00:22:23,259 --> 00:22:25,719 ‫- وقتی درخواستت به دستم رسید ‫- چرا؟ 445 00:22:25,803 --> 00:22:30,803 ‫تا سعی کنم توضیحی برای کسریِ 300 هزار دلاری ‫توی دفاتر حسابمون پیدا کنم 446 00:22:32,851 --> 00:22:34,562 ‫می‌خوای چیکار کنی؟ 447 00:22:35,563 --> 00:22:38,524 ‫طبق آیین‌نامه‌مون، ‫باید تحت پیگرد قانونی قرارت بدم. 448 00:22:39,567 --> 00:22:41,944 ‫ولی من رو آوردی اینجا ‫که داستانم رو بشنوی 449 00:22:42,027 --> 00:22:45,030 ‫نه، آوردمت اینجا تا قفل‌ها رو عوض کنن 450 00:25:21,687 --> 00:25:22,646 ‫آره؟ 451 00:26:30,589 --> 00:26:33,509 ‫خیلی‌ها خوابِ مرد حکیمی رو می‌بینن ‫که اونا رو شیرفهم می‌کنه 452 00:26:36,512 --> 00:26:38,180 ‫خیلی‌ها گولِ یه چاخان رو می‌خورن 453 00:26:39,723 --> 00:26:42,059 ‫یه مبلّغ شیرین‌زبون، 454 00:26:42,142 --> 00:26:46,021 ‫شیّاد یا دزدی که بهشون روغنِ مار می‌فروشه ‫و ادعا می‌کنه اون مرده 455 00:26:49,483 --> 00:26:52,444 ‫بعضی‌ها می‌تونن این احمق‌هایی رو که ‫هر چیزی رو باور می‌کنن تشخیص بدن 456 00:26:52,528 --> 00:26:55,572 ‫به جای این که با تعجب سر تکون بدن، ‫بهشون روغنِ مار می‌فروشن. 457 00:26:56,740 --> 00:26:57,699 ‫آره 458 00:26:58,784 --> 00:27:00,244 ‫بعضی‌ها از این راه پولدار میشن 459 00:27:01,495 --> 00:27:03,163 ‫بعضی‌ها گیر می‌افتن و زندانی میشن 460 00:27:03,247 --> 00:27:05,290 ‫تا دیگران رو از فهمیدنش منصرف کنن 461 00:27:12,464 --> 00:27:14,049 ‫و تو می‌خوای... 462 00:27:14,132 --> 00:27:17,136 ‫تو می‌خوای یکی همه چی رو ‫بهت توضیح بده، درسته؟ 463 00:27:17,219 --> 00:27:19,054 ‫خب، حکمتش از این قراره 464 00:27:22,474 --> 00:27:25,018 ‫همه چی همونطوره که به نظر میاد 465 00:27:25,102 --> 00:27:28,313 ‫تمام ورق‌ها روی میزن. ‫فقط بستگی داره چطور بُرشون بزنی. 466 00:27:45,706 --> 00:27:48,834 ‫هرکی میاد اینجا نگرانِ اینه که ‫نکنه یکی بهش تجاوز کنه 467 00:27:49,710 --> 00:27:50,669 ‫البته 468 00:27:51,587 --> 00:27:55,841 ‫آره. «اونا قراره باهام لواط کنن.» ‫یا به زبونِ کوچه بازاری: «قراره کونم بذارن.» 469 00:27:55,924 --> 00:27:59,845 ‫«چقدر بد میشه؟» نمی‌دونی ‫و می‌ترسی این سؤال رو بپرسی 470 00:27:59,928 --> 00:28:00,888 ‫آره 471 00:28:02,097 --> 00:28:04,349 ‫چیزی که باهاش سر و کار داری ترسه 472 00:28:04,433 --> 00:28:05,976 ‫این چیزیه که باهاش سر و کار داری 473 00:28:24,745 --> 00:28:26,079 ‫داستانِ سفید برفی رو می‌دونی؟ 474 00:28:27,623 --> 00:28:30,125 ‫از سفید برفی برات میگم. ‫زیبای خفته چی؟ 475 00:28:30,208 --> 00:28:31,168 ‫اوه، آره 476 00:28:32,836 --> 00:28:33,837 ‫درسته؟ 477 00:28:34,963 --> 00:28:37,382 ‫اون خیلی دوست داشتنیه، درسته؟ 478 00:28:37,466 --> 00:28:41,261 ‫کاملاً مطمئنه که یکی قراره نجاتش بده ‫چون می‌دونه چی داره 479 00:28:41,345 --> 00:28:42,971 ‫لای پاهاش 480 00:28:43,055 --> 00:28:47,351 ‫و یارو نجاتش میده و متوجه میشه: لعنتی! نصفِ نژاد بشر یکی از اینا داره» 481 00:28:47,434 --> 00:28:50,020 ‫چرا برای رسیدن بهش ‫از لای خارها رد شدم؟» 482 00:28:50,103 --> 00:28:53,982 ‫بعدش داستان به خوبی و خوش تموم میشه، ‫یعنی تو واقعاً نمی‌خوای بدونی. 483 00:28:55,609 --> 00:28:58,570 ‫می‌دونی، نصف، یا همونطور که متوجه شدی... 484 00:28:58,654 --> 00:29:02,282 ‫تمام نژاد بشر یه چیزی لای پاشون دارن ‫که میشه گرفتش 485 00:29:06,203 --> 00:29:09,998 ‫روی یه برگه کاغذ بنویسش. ‫زیبای خفته، این دختره... 486 00:29:10,082 --> 00:29:13,502 ‫یکی اون رو برده توی یه قلعه‌ی جادویی ‫و طلسمش کرده؟ 487 00:29:13,585 --> 00:29:15,337 ‫اون قبلاً طلسم شده بود 488 00:29:15,420 --> 00:29:19,758 ‫دیوِ قصه فقط ازش استفاده کرد. ‫می‌دونی، به این میگن جهالت. 489 00:29:19,841 --> 00:29:22,386 ‫باشه. حالا شاهزاده‌ی جذاب از راه می‌رسه 490 00:29:22,469 --> 00:29:25,681 ‫جلوی چشمشه. اولین مردی ‫که بعد از اسیر شدن دیده 491 00:29:25,764 --> 00:29:28,392 ‫اونا ازدواج می‌کنن، ‫ولی اگه داستان ادامه پیدا کنه... 492 00:29:29,518 --> 00:29:31,603 ‫اگه داستان ادامه پیدا کنه، ‫دختره چیکار می‌کنه؟ 493 00:29:35,524 --> 00:29:37,401 ‫اون تمام عمرش فقط دو نفر رو شناخته 494 00:29:37,484 --> 00:29:39,945 ‫اونی که حبسش کرده بود ‫و اونی که اومد آزادش کرد 495 00:29:40,028 --> 00:29:41,363 ‫خب، نکته‌ی قصه چیه؟ 496 00:29:41,446 --> 00:29:43,782 ‫- نمی‌دونم ‫- هردوشون یه نفرن 497 00:29:43,865 --> 00:29:45,742 ‫درسته؟ باید همینطور باشه 498 00:29:45,826 --> 00:29:49,371 ‫هیچکس دیگه توی داستان نیست. ‫این هیولا... 499 00:29:49,454 --> 00:29:54,418 ‫اون برمی‌گرده که ببینه زندانی شدنِ دختره ‫خلق و خوش رو بهتر کرده یا نه، می‌دونی؟ 500 00:29:54,501 --> 00:29:57,838 ‫اون آماده‌ی لذت بردن از بردگی‌اش ‫و خم شدن و غیره هست یا نه؟ 501 00:29:57,921 --> 00:30:00,549 ‫این مرد، انقدر خوبه که یه لباس دیگه بپوشه 502 00:30:00,632 --> 00:30:02,884 ‫و برگرده که ببینه دختره ‫آماده‌ست یا نه، می‌دونی؟ 503 00:30:02,968 --> 00:30:05,762 ‫آماده‌ست که خم شه و غیره 504 00:30:07,305 --> 00:30:10,058 ‫این هیولا انقدر مهربونه ‫که یه لباس دیگه بپوشه 505 00:30:10,142 --> 00:30:13,270 ‫و برگرده ببینه می‌تونه دوباره دختره رو داشته باشه، ‫بعد از این که درسش رو گرفت. 506 00:30:13,353 --> 00:30:14,855 ‫که چیه؟ 507 00:30:14,938 --> 00:30:17,691 ‫که دراز بکشه، به سقف نگاه کنه ‫و این رو بفهمه 508 00:30:17,774 --> 00:30:20,694 ‫و این کارو می‌کنه. این رو می‌فهمه. ‫برای همین قصه تموم میشه. 509 00:30:20,777 --> 00:30:24,072 ‫وقتی دختره عاقل شد، ‫داستان رو متوقف کرد. 510 00:30:24,156 --> 00:30:26,366 ‫جری! هی، جری 511 00:30:27,325 --> 00:30:29,161 ‫- کتاب می‌خوای؟ ‫- این مرد... 512 00:30:30,412 --> 00:30:33,290 ‫مرد تازه‌وارد. یه کار توی کتابخونه لازم داره. ‫کجا میری؟ 513 00:30:33,373 --> 00:30:34,750 ‫شیفتم تموم شده 514 00:30:34,833 --> 00:30:37,711 ‫- جرج رو می‌بینی؟ براش کتاب می‌بری؟ ‫- جرج خوندن بلد نیست 515 00:30:37,794 --> 00:30:39,755 ‫برای همین من رو فرستادن کتابخونه 516 00:30:39,838 --> 00:30:42,007 ‫- آره، ولی تو می‌تونی بخونی؟ ‫- تا حالا امتحانش نکردم 517 00:30:43,258 --> 00:30:44,342 ‫یه لحظه صبر کن 518 00:30:45,177 --> 00:30:46,136 ‫تکون نخور 519 00:30:48,263 --> 00:30:50,223 ‫پریچارد هستم، توی بند دی. ‫الان میام پایین. 520 00:30:50,307 --> 00:30:52,434 ‫دو-چهار-اِن-یک... 521 00:30:52,517 --> 00:30:53,769 ‫آره، آره، آره 522 00:30:56,480 --> 00:30:57,439 ‫جری؟ 523 00:30:58,899 --> 00:31:00,484 ‫رفیقم رو بذار توی کتابخونه 524 00:31:01,902 --> 00:31:04,488 ‫مدتِ حبسش کوتاهه و تحصیل‌کرده‌ست 525 00:31:04,571 --> 00:31:07,574 ‫تمام کارهات رو برات می‌کنه، ‫و می‌تونی استراحت کنی. یه لطفی بهم بکن. 526 00:31:08,658 --> 00:31:10,202 ‫چرا باید بهت لطف کنم؟ 527 00:31:10,285 --> 00:31:12,287 ‫شاید یه روزی یه کاری برات بکنم 528 00:31:14,164 --> 00:31:15,457 ‫این رو یادم می‌مونه 529 00:31:18,460 --> 00:31:19,503 ‫کونِ لقت 530 00:31:21,838 --> 00:31:23,231 ‫تو چیکار می‌کنی می‌تونی براش بکنی؟ 531 00:31:25,258 --> 00:31:27,010 ‫همه دوست داریم مطلع باشیم 532 00:31:28,011 --> 00:31:31,098 ‫این رو می‌دونیم. ‫آمارِ همه چی رو داشته باشیم. 533 00:31:31,181 --> 00:31:32,474 ‫مثل سگ‌ها 534 00:31:33,767 --> 00:31:36,311 ‫مثلاً سگ‌ها بوی ترس و ضعف رو حس می‌کنن 535 00:31:36,395 --> 00:31:38,313 ‫اینجوری آمارِ همه چی رو دارن 536 00:31:38,897 --> 00:31:41,775 ‫رد یه پرنده یا گوزن رو می‌زنن... 537 00:31:42,484 --> 00:31:45,904 ‫چرا سگ‌های شکاری خیلی راحت ‫رد فراری رو می‌زنن؟ چون بوی ترس میده 538 00:31:45,987 --> 00:31:47,489 ‫آدمی که در حال فراره؟ آره 539 00:31:48,490 --> 00:31:50,951 ‫به همون راحتی بوش رو حس می‌کنن ‫که توی بوی کُس رو حس می‌کنی 540 00:31:51,034 --> 00:31:54,579 ‫ولی اینجا؟ اگه بوی ترس به مشامشون برسه ‫می‌کشنت 541 00:31:54,663 --> 00:31:55,789 ‫می‌میری 542 00:31:55,872 --> 00:31:58,667 ‫دستِ خودشون نیست. ‫باید یاد بگیری. 543 00:31:58,750 --> 00:32:01,378 ‫چطور ترست رو سرکوب کنی. ‫چطور خودت حسش کنی. 544 00:32:01,461 --> 00:32:03,922 ‫آره، همینطوره. باید یاد بگیرم 545 00:32:04,005 --> 00:32:07,217 ‫یعنی، مجبور نیستی، ‫ولی اگه یاد نگیری توی حیاط می‌میری. 546 00:32:08,468 --> 00:32:10,470 ‫اینجا عین جنگله 547 00:32:10,554 --> 00:32:11,930 ‫تا حالا این رو شنیدی؟ 548 00:32:12,764 --> 00:32:14,534 ‫یه عده به زندان میگن جنگل 549 00:32:14,558 --> 00:32:15,976 ‫آره. آره 550 00:32:16,059 --> 00:32:18,145 ‫آره. ولی می‌دونی، زندگی همه جا عینِ جنگله 551 00:32:18,228 --> 00:32:20,730 ‫فرقش اینه که یه عده انقدر نادونن ‫که این رو نمی‌دونن 552 00:32:20,814 --> 00:32:24,860 ‫یه عده هستن که شانسی معاف شدن ‫و بهشون می‌گیم «شهروند عادی» 553 00:32:26,069 --> 00:32:28,780 ‫وقتی دستی بهشون می‌خوره، ‫بهشون می‌گیم: «قربانی» 554 00:32:28,864 --> 00:32:32,868 ‫ولی درس‌های کوفتی رو که اینجا یاد می‌گیری، ‫با خودت به خیابون‌ها می‌بری. 555 00:32:32,951 --> 00:32:34,953 ‫چرا؟ چون بهت نارو زدن؟ 556 00:32:35,036 --> 00:32:36,496 ‫نه 557 00:32:36,580 --> 00:32:38,290 ‫چون عاقل شدی 558 00:32:40,125 --> 00:32:44,171 ‫فرق بین یه آدم پخمه و یه مرد عاقل ‫خیر و شر نیست 559 00:32:44,254 --> 00:32:46,214 ‫فقط دونستن اینه که چه خبره 560 00:32:46,298 --> 00:32:49,092 ‫داخل، بیرون، یه چیزی لازم داری 561 00:32:49,176 --> 00:32:51,845 ‫برای غلبه به کسایی که سعی داری کنترلشون کنی 562 00:32:51,928 --> 00:32:55,056 ‫تقصیر رو گردنِ آدم عاقل میندازی یا نادون؟ 563 00:32:55,140 --> 00:32:57,517 ‫- آدمِ نادون ‫- درسته 564 00:32:57,601 --> 00:32:59,561 ‫بیرون به این میگن «کاسبی» 565 00:33:00,937 --> 00:33:04,357 ‫دلال عتیقه‌ای که یه تیکه آشغال داره، ‫اون رو به کی میندازه؟ 566 00:33:04,441 --> 00:33:06,902 ‫- یه خبره یا هالو؟ ‫- به هالو میندازتش 567 00:33:06,985 --> 00:33:10,030 ‫درسته. دکتر میگه: «فردا بهم زنگ بزن.» ‫یعنی چی؟ 568 00:33:10,113 --> 00:33:11,198 ‫داره وقت می‌خره 569 00:33:11,281 --> 00:33:14,075 ‫سیاستمداری که میگه ‫همه چی مجانی میشه 570 00:33:14,159 --> 00:33:16,870 ‫مسیح آب رو تبدیل به شراب می‌کرد. ‫این مقاماتِ حروم‌زاده‌ی دولتی 571 00:33:16,953 --> 00:33:19,831 ‫ادعا می‌کنن می‌تونن همون کارو بکنن، ‫اونا رو به جرم کفرگویی نمی‌سوزونیم 572 00:33:21,750 --> 00:33:25,795 ‫آدم‌ها می‌تونن اشیاء روزمره رو با جادو ‫به تمام چیزهای بابِ میلت تبدیل کنن؟ 573 00:33:26,630 --> 00:33:28,006 ‫- تو می‌تونی؟ ‫- نه 574 00:33:28,089 --> 00:33:30,884 ‫نه. پس چرا به کسی اعتماد می‌کنی ‫که میگه می‌تونه این کارو بکنه؟ 575 00:33:31,760 --> 00:33:34,804 ‫این آدم‌ها با تو فرق دارن؟ 576 00:33:34,888 --> 00:33:37,515 ‫اونا ازت بهترن؟ خوش‌شانس‌ترن؟ باهوش‌ترن؟ 577 00:33:38,934 --> 00:33:40,143 ‫نه 578 00:33:40,227 --> 00:33:42,729 ‫هرکی که ادعا می‌کنه می‌تونه رو ‫بر اساس قولش قضاوت نکن 579 00:33:42,812 --> 00:33:45,440 ‫- بر اساس چی قضاوتش کنم؟ ‫- بر اساس این که قول داده 580 00:33:46,524 --> 00:33:47,509 ‫چرا باید همچین کاری کنه؟ 581 00:33:47,533 --> 00:33:49,879 ‫اگه راز موفقیت توی بازار بورس ‫یا شرطبندی روی اسب‌ها رو بلده 582 00:33:49,903 --> 00:33:52,113 ‫چرا باید به تو بگه؟ ‫اگه تو بودی بهش می‌گفتی؟ 583 00:33:52,197 --> 00:33:53,156 ‫نه 584 00:33:54,741 --> 00:33:57,285 ‫دو چیز هست که باید توی خودت ‫شناسایی کنی، خب؟ 585 00:33:58,411 --> 00:34:00,205 ‫انگیزه برای باور کردن 586 00:34:00,288 --> 00:34:04,209 ‫چون وقتی این کارو بکنی، اون وقت آزادانه ‫می‌تونی ببینی طرفِ مقابل سعی داره چیکار کنه 587 00:34:05,710 --> 00:34:07,087 ‫باشه. و اون یکی چیه؟ 588 00:34:07,170 --> 00:34:08,546 ‫اینجوری حکمتی رو به دست میاری 589 00:34:08,630 --> 00:34:11,466 ‫که افراد دیگه‌ای که می‌خوان مورد سوءاستفاده ‫قرار بگیرن رو تشخیص بدی 590 00:34:15,679 --> 00:34:16,721 ‫چیکار می‌تونم... 591 00:34:17,555 --> 00:34:19,474 ‫چیکار می‌تونم باهاشون بکنم 592 00:34:19,557 --> 00:34:20,809 ‫هر کاری که دلت می‌خواد 593 00:34:21,935 --> 00:34:24,771 ‫آره. فقط با قوی‌ها درگیر نشو 594 00:34:24,854 --> 00:34:28,316 ‫کسایی که رهبریت می‌کنن یا بهت حکومت می‌کنن، ‫این کارو نمی‌کنن. هیچوقت چنین چیزی ندیدی. 595 00:34:28,400 --> 00:34:30,652 ‫این آدم‌ها وحشی هستن، می‌دونی؟ 596 00:34:30,735 --> 00:34:33,697 ‫ضعیف‌ها و پخمه‌ها طعمه هستن 597 00:34:33,780 --> 00:34:36,700 ‫نه فقط کسایی که اینجان. ‫همه جای زندگی همینه. 598 00:34:41,079 --> 00:34:42,872 ‫پس قوانین برای چی هستن؟ 599 00:34:43,957 --> 00:34:45,375 ‫خب، چی تو رو انداخت اینجا؟ 600 00:34:46,501 --> 00:34:50,422 ‫یه دختر بهت چشمک می‌زنه ‫و بعد رو برمی‌گردونه، چیکار می‌کنه؟ 601 00:34:50,505 --> 00:34:52,882 ‫داره نقش بازی می‌کنه، می‌دونی؟ 602 00:34:52,966 --> 00:34:55,844 ‫این توهمِ دست نیافتنی بودنه 603 00:34:55,927 --> 00:34:57,345 ‫چرا؟ برای این که بری دنبالش 604 00:34:57,429 --> 00:35:01,099 ‫توهمِ قانون برای تصدیق یه دروغ وجود داره 605 00:35:01,182 --> 00:35:02,350 ‫که مردم عادل هستن 606 00:35:02,434 --> 00:35:05,520 ‫که یه راهی برای ادغام اونا هست ‫که این دروغ به حقیقت تبدیل شه 607 00:35:07,897 --> 00:35:09,774 ‫ولی بعضی از بی‌گناه‌ها آزاد میشن 608 00:35:09,858 --> 00:35:13,445 ‫البته. آره. بعضی از احمق‌ها توی وگاس ‫یه عالمه پول برنده شدن. چرا؟ 609 00:35:14,446 --> 00:35:16,489 ‫- تو بهم بگو ‫- این یه تبلیغه 610 00:35:16,573 --> 00:35:21,119 ‫اگه توهمِ قانون وجود نداشت، ‫این وکیل‌ها چطور قایق‌هاشون رو می‌خریدن؟ 611 00:35:21,202 --> 00:35:23,121 ‫«ای وای. قراره یه مدت زندانی شی؟» 612 00:35:23,145 --> 00:35:25,415 ‫«خب من پولم رو گرفتم، ‫فکر کنم اون قایقه رو بخرم» 613 00:35:25,957 --> 00:35:29,169 ‫- من یه وکیل خوب داشتم ‫- واقعاً؟ پس چرا اینجایی؟ 614 00:35:34,966 --> 00:35:36,468 ‫تأیید شده برای مشاوره، هان؟ 615 00:35:42,849 --> 00:35:44,559 ‫مشاوره چه اشکالی داره؟ 616 00:35:44,642 --> 00:35:47,604 ‫خب، اگه ذی نفع باشی هیچی 617 00:35:47,687 --> 00:35:49,814 ‫اون زنه حتی خودشم نمی‌دونه چرا اینجاست 618 00:35:50,523 --> 00:35:53,109 ‫- تو می‌دونی؟ ‫- آره، برای این که اجاره‌اش رو بده اینجاست 619 00:35:55,653 --> 00:35:57,113 ‫شاید برای کمک کردن اینجاست 620 00:35:57,781 --> 00:35:59,824 ‫واقعاً؟ کمک به کی؟ 621 00:36:01,034 --> 00:36:03,036 ‫- بقیه ‫- که چیکار کنن؟ 622 00:36:05,080 --> 00:36:06,581 ‫که بفهمن چرا اینجان 623 00:36:06,664 --> 00:36:08,833 ‫خب اینجان چون یه قاضی ‫اونا رو فرستاده اینجا 624 00:36:11,378 --> 00:36:14,756 ‫منظورت اینه که چرا خلاف کردن؟ ‫باشه. فهمیدم. 625 00:36:14,839 --> 00:36:16,174 ‫بهت میگم... 626 00:36:17,884 --> 00:36:19,803 ‫اون موقع ایده‌ی خوبی به نظر می‌اومد 627 00:36:27,519 --> 00:36:29,187 ‫دکتر می‌خوای چیکار؟ 628 00:36:31,564 --> 00:36:33,066 ‫شاید دوستت بشه 629 00:36:34,275 --> 00:36:35,985 ‫آره. شاید من دوستت بشم 630 00:36:40,532 --> 00:36:44,536 ‫- چرا باید دوستم باشی؟ ‫- شاید سرگرم‌کننده باشه. دوست می‌خوای؟ 631 00:36:45,620 --> 00:36:48,206 ‫- چرا باید بهت اعتماد کنم؟ ‫- مجبور نیستی، ولی باید به یکی اعتماد کنی 632 00:36:48,289 --> 00:36:49,916 ‫وگرنه توی حیاط می‌میری 633 00:36:49,999 --> 00:36:53,962 ‫- ولی چرا تو؟ ‫- می‌دونی، بتی و ورونیکا 634 00:36:55,046 --> 00:36:57,424 ‫یه دختر با کلاه‌گیسِ متفاوت؟ 635 00:36:58,425 --> 00:36:59,592 ‫شاید 636 00:37:01,052 --> 00:37:02,345 ‫می‌تونی انتخاب کنی 637 00:37:38,631 --> 00:37:47,983 ‫«دیجــــی موویـــــز» 638 00:38:22,267 --> 00:38:25,261 ‫[هنری جانسون] ‫[قصد آدمکشی - قتل] 639 00:38:40,985 --> 00:38:42,237 ‫- جری ‫- دارم می‌بندم 640 00:38:42,320 --> 00:38:43,947 ‫رفیقم روزِ سختی داشته 641 00:38:44,030 --> 00:38:46,115 ‫- ده پونزده دقیقه وقت بده ‫- ده دقیقه 642 00:38:48,326 --> 00:38:50,286 ‫- ده دقیقه بی برو برگرد ‫- ده دقیقه بی برو برگرد. ممنون 643 00:38:53,623 --> 00:38:57,085 ‫- وکیلت چی گفت؟ ‫- یه وکیل تسخیری برام می‌گیرن 644 00:38:57,168 --> 00:38:58,503 ‫- کی؟ ‫- دادگاه 645 00:38:59,087 --> 00:39:01,923 ‫- وکیل گرون‌قیمتت از پرونده‌ات کنار کشید؟ ‫- درسته 646 00:39:02,006 --> 00:39:03,800 ‫مگه قانوناً ملزم به ادامه دادن نیست؟ 647 00:39:04,843 --> 00:39:07,971 ‫- یه اتهام جدید بهم وارد کردن ‫- درسته 648 00:39:07,379 --> 00:39:10,515 ‫{\an8}[هنری جانسون] ‫[قصد آدمکشی - قتل] 649 00:39:08,054 --> 00:39:10,390 ‫قتل عمد و آدمکشی با قصد و نیتِ قبلی 650 00:39:10,473 --> 00:39:12,892 ‫وکیل از دادگاه خواسته مرخص شه 651 00:39:12,976 --> 00:39:16,062 ‫- خیلی ناجوره، نه؟ ‫- آره. ناجوره 652 00:39:16,145 --> 00:39:18,106 ‫این وکیله رو که دادگاه ‫برات در نظر گرفته دیدی؟ 653 00:39:18,189 --> 00:39:20,858 ‫- چه فایده‌ای داره؟ ‫- درسته 654 00:39:21,901 --> 00:39:23,778 ‫حرفی واسه دلداری دادن بهم داری؟ 655 00:39:26,573 --> 00:39:28,449 ‫خب، رفیق دکترت بهت دلداری داد؟ 656 00:39:29,784 --> 00:39:33,037 ‫- وقتی بهش گفتم گریه کرد ‫- چون می‌دونیم روز قرار همیشگیتون نبود 657 00:39:33,121 --> 00:39:34,872 ‫نه، وقتی خبرش رو شنید اومد 658 00:39:37,333 --> 00:39:39,711 ‫پس قبل از اومدن ‫خبرش رو شنیده بود؟ 659 00:39:39,794 --> 00:39:41,838 ‫- آره ‫- برای همین اومد؟ 660 00:39:41,921 --> 00:39:44,048 ‫- درسته ‫- توی روز تعطیلش؟ 661 00:39:44,132 --> 00:39:46,718 ‫- آره ‫- برای این که بهت دلداری بده؟ 662 00:39:46,801 --> 00:39:47,844 ‫آره 663 00:39:47,927 --> 00:39:50,430 ولی خلاف قوانین نیست که بیاد اینجا؟ 664 00:39:50,513 --> 00:39:53,099 .نمی‌دونم. آره، از روی همدردی اومده بود ...فقط 665 00:39:53,182 --> 00:39:56,102 پس وقتی گفتی چی شده، گریه کرد - درسته - 666 00:39:56,185 --> 00:39:57,687 ولی خودش از قبل می‌دونست 667 00:39:58,980 --> 00:40:01,399 می‌خواست داستانم رو از زبون خودم بشنوه 668 00:40:01,482 --> 00:40:03,943 بعدشم گریه کرد، درسته؟ اونم داستان زندگیش رو تعریف کرد؟ 669 00:40:04,027 --> 00:40:06,779 که اونم یه مجرمه؟ یه تپانچه دزدیده، درسته؟ 670 00:40:06,863 --> 00:40:07,822 نه 671 00:40:08,781 --> 00:40:10,867 دوستش اون تپانچه رو دزدیده بود 672 00:40:10,950 --> 00:40:13,620 دوستش دزدیده بود؟ - آره. اونم فقط واسش قایمش کرده بود - 673 00:40:13,703 --> 00:40:15,330 باشه. چرا واسش قایمش کرده بود؟ 674 00:40:16,789 --> 00:40:18,916 چون کسی به دختره شک نمی‌کرد - کِی؟- 675 00:40:19,000 --> 00:40:19,959 ...وقتی 676 00:40:20,835 --> 00:40:23,129 وقتی اومدن دنبال تپانچه بگردن 677 00:40:23,212 --> 00:40:26,132 به اون دختره شک نمی‌کردن چون آدم خوبیه، چون یه زنه 678 00:40:26,215 --> 00:40:27,675 نمی‌دونم، به گمونم آره 679 00:40:28,718 --> 00:40:30,887 این داستانو تعریف کرد که دلداریت بده؟ 680 00:40:33,598 --> 00:40:35,308 .می‌خواسته دلداریت بده ...این داستان 681 00:40:37,101 --> 00:40:38,311 ...ببین، من 682 00:40:40,772 --> 00:40:43,274 ببین، به نظرم می‌خواد ...باهات همراه بشه 683 00:40:44,567 --> 00:40:46,569 مثل یه حرفِ ربط 684 00:40:46,653 --> 00:40:49,280 .شما خیلی بهم شباهت دارید هیچکدومتون به اینجا تعلق ندارید 685 00:40:49,364 --> 00:40:51,950 .ولی هردوتون اینجایید این نباید یه معنایی داشته باشه؟ 686 00:40:52,033 --> 00:40:54,735 که می‌تونه شاهزاده خوشتیپش رو توی این آشغال‌دونی پیدا کنه؟ چرا که نه 687 00:40:54,819 --> 00:40:57,288 مگه همه‌ی حکمت در مکان‌های پست پیدا نمیشه؟ البته 688 00:40:57,372 --> 00:41:00,166 ،اینکه بتونه اینو تشخیص بده نشونه شجاعتش نیست؟ 689 00:41:00,249 --> 00:41:02,585 ،آدمی که به خاطر خیانت‌هایی که دیدی انقدر دلش برات می‌سوزه 690 00:41:02,669 --> 00:41:05,371 ،می‌خواد باهات ارتباط بگیره اگه خودت سفره دلتو باز کنی 691 00:41:05,395 --> 00:41:06,589 همون کاری که خودش کرده 692 00:41:06,673 --> 00:41:09,550 پاهات رو باز کن، اونم می‌تونه خیر و نیکی رو به بدنت وارد کنه، ای قربانی بیچاره 693 00:41:09,634 --> 00:41:11,469 باشه - ولی چرا گریه کرد؟ - 694 00:41:14,389 --> 00:41:16,057 برای اینکه تو هم گریه کنی 695 00:41:16,140 --> 00:41:17,225 آره 696 00:41:17,308 --> 00:41:19,760 ،این یعنی وظیفه‌ش رو انجام داده تونسته به درونت راه پیدا کنه 697 00:41:19,844 --> 00:41:21,145 زندگیش ساختگی نیست 698 00:41:21,229 --> 00:41:22,928 .من که میگم کون لقش بی‌خیال این حرفا 699 00:41:22,952 --> 00:41:24,983 همونطور که اون ازت سواستفاده می‌کنه، تو هم بکن 700 00:41:25,066 --> 00:41:26,818 نه - نه، اون ازت سواستفاده نمی‌کنه؟ - 701 00:41:26,901 --> 00:41:28,313 چرا اینو الان واست تعریف کرده؟ 702 00:41:28,337 --> 00:41:30,697 ،الان نارو خوردی، به گا رفتی فکرت درست کار نمی‌کنه 703 00:41:30,780 --> 00:41:32,073 تعریف کرد که بهم دلداری بده 704 00:41:32,156 --> 00:41:34,367 قبلاً هم کسی رو دلداری داده بود؟ 705 00:41:35,535 --> 00:41:36,869 برای همین اومده بود اینجا؟ 706 00:41:36,953 --> 00:41:38,746 چرا اومد اینجا؟ - دارم از تو می‌پرسم - 707 00:41:38,830 --> 00:41:41,124 خودت بگو - اومد که بین بینوایانش قدم بزنه - 708 00:41:41,207 --> 00:41:43,167 ،فقرایی که به خاطر اونا دولت اینجا استخدامش کرده 709 00:41:43,251 --> 00:41:47,088 .ولی اینجا باغ نیست اینا فلک‌زده‌هایی هستن که گیر افتادن 710 00:41:47,171 --> 00:41:48,798 تحویل پلیس داده شدن و بهشون ریده شده 711 00:41:48,881 --> 00:41:52,135 فقط نسبت به همچین آدمایی می‌تونه احساس برتری داشته باشه 712 00:41:52,218 --> 00:41:55,471 اون آدم برتریه چون مرتکب جرم نشده؟ ولی بهت گفت شده 713 00:41:55,555 --> 00:41:58,007 .اونم یه مجرمه یه جاسوسِ وامونده‌ست 714 00:41:58,090 --> 00:41:59,780 جاسوسی که بین دشمن‌هاش قدم برمی‌داره 715 00:41:59,804 --> 00:42:00,894 توی دنیایی که اونا نمی‌دونن وجود داره 716 00:42:00,977 --> 00:42:03,396 اونوقت الان میاد همچین رازی بهت بگه؟ 717 00:42:03,479 --> 00:42:05,231 الان؟ این یه مجرم حرفه‌ایه 718 00:42:05,314 --> 00:42:08,609 ،دختره چیزی نیست که به نظر میاد اون جایی نیست که بهش تعلق داره 719 00:42:08,693 --> 00:42:10,862 اصلاً چرا کسی راز خودش رو لو میده؟ 720 00:42:12,321 --> 00:42:14,282 چرا؟ - تا یه راز بشنوه - 721 00:42:17,869 --> 00:42:19,871 بهش بگو حرفش رو باور نمی‌کنی 722 00:42:19,954 --> 00:42:22,707 چی؟ - گوش کن. این حرفیه که زده، خیلی خب؟ - 723 00:42:22,790 --> 00:42:25,793 گفتش توی جشن فارغ‌التحصیلیش بوده 724 00:42:25,877 --> 00:42:29,297 ،این تپانچه مخصوص جایزه شاگرد اول کلاس بوده 725 00:42:29,380 --> 00:42:30,965 یه تپانچه با دسته‌ای از جنس عاج - آره - 726 00:42:31,048 --> 00:42:34,594 گفت یکی از دوست‌هاش تپانچه رو برداشته و به اون داده تا از خودش محافظت کنه 727 00:42:34,677 --> 00:42:36,387 ولی چرا الان این قصه رو بهت میگه؟ 728 00:42:36,471 --> 00:42:39,140 تا دلداریم بده - نه، چون داری عذاب می‌کشی - 729 00:42:39,223 --> 00:42:40,641 به خاطر دوستت اینجایی، درسته؟ 730 00:42:40,725 --> 00:42:42,852 .پس اونم دقیقا شبیه توئه اونم داره عذاب می‌کشه 731 00:42:42,935 --> 00:42:45,438 .می‌خواد همراه تو عذاب بکشه همدردی یعنی همین 732 00:42:45,521 --> 00:42:47,315 باشه - بله - 733 00:42:47,398 --> 00:42:50,026 فهمیدم. تو فکر کردی من لیاقتِ همدردی ندارم؟ 734 00:42:50,109 --> 00:42:52,070 .اینو نمیگم اینطوری نباید بهش نگاه کنی 735 00:42:52,153 --> 00:42:54,280 دوستت ذره‌ای همدردی نشونت داد؟ 736 00:42:54,363 --> 00:42:56,299 تو رو روانه خیابون کرد که واسش دزدی کنی 737 00:42:56,323 --> 00:42:57,409 عفو مشروطش رو نقض کرد 738 00:42:57,492 --> 00:43:00,328 ،متهم به قتل شد گفت تو همدستش بودی تا اتهام خودش سبک بشه 739 00:43:00,411 --> 00:43:02,663 ،الانم باید به اتهام شریک جرم در قتل بری دادگاه 740 00:43:02,747 --> 00:43:04,447 اینجا تو رو میگه؟ 741 00:43:04,471 --> 00:43:06,542 مواد ممنوعه‌ی گوناگونی» «در اختیارش گذاشت 742 00:43:06,626 --> 00:43:08,044 ...چرا باید - هیچ فرقی نمی‌کنه - 743 00:43:08,127 --> 00:43:10,421 مواد ممنوعه‌ی گوناگونی در اختیارش گذاشت» 744 00:43:10,505 --> 00:43:13,591 تا اسباب سقط جنینی رو فراهم کنه «که قابل زیستن بود؟ 745 00:43:15,384 --> 00:43:18,429 چرا باید همچین کاری بکنم؟ - تو نوچه‌شی، تو - 746 00:43:18,513 --> 00:43:20,431 خودت گفتی که درنهایت همین بودی 747 00:43:20,515 --> 00:43:22,975 تو باید می‌زدی روی دست اون 748 00:43:23,059 --> 00:43:25,895 .اون مجبورم کرد پول رو بدزدم، جناب قاضی» «اون فلان و اون بهمان 749 00:43:25,978 --> 00:43:28,731 ،وکیل لامصبی که خودت پولش رو دادی تو رو انداخته اینجا 750 00:43:28,815 --> 00:43:32,026 .کسی که به‌خاطرش دزدی کردی الانم اینجایی و تاوانِ کسب تجربه‌ت رو میدی 751 00:43:32,110 --> 00:43:34,403 بله - و این زنیکه واست دلسوزی می‌کنه - 752 00:43:34,487 --> 00:43:38,741 .خودش گفته. یعنی من فرض کردم گفته کلمه «دلسوزی» رو به کار برده. منو ببخش 753 00:43:38,825 --> 00:43:41,661 به این معنا که تو رو به خاطر انسانیتت، دوست داره؟ 754 00:43:41,744 --> 00:43:44,455 به خاطر بی‌عدالتی‌هایی که دیدی؟ اون درمونده شده 755 00:43:46,290 --> 00:43:49,085 .خودشه! همین اون درمونده‌ست 756 00:43:49,168 --> 00:43:53,172 ،از خداشه که بتونه اینو به هدیه تبدیل کنه ...از روی احساس همدردی با همه بشریت 757 00:43:53,256 --> 00:43:55,174 که الان تو نماینده‌شون هستی 758 00:43:55,258 --> 00:43:58,219 به همین دلیله که این شغل کوفتی رو انتخاب کرده 759 00:44:00,429 --> 00:44:01,940 تو چی هستی؟ یه نماد 760 00:44:01,964 --> 00:44:04,058 نمادی هستی که ازت سواستفاده بشه 761 00:44:04,142 --> 00:44:05,948 توسط آدمایی که نمی‌تونن از اون سواستفاده کنن 762 00:44:05,972 --> 00:44:07,520 این داستان زندگی خودشه 763 00:44:07,603 --> 00:44:09,814 این میز ازش محافظت می‌کنه 764 00:44:09,897 --> 00:44:13,025 تو عروسکش هستی و خیال‌پردازی‌های دوران کودکیش رو روی تو اجرا می‌کنه 765 00:44:13,609 --> 00:44:16,279 .این فانتزی ذهنیِ باکره‌ها از مادر بودنه اونا ناآگاهن 766 00:44:16,362 --> 00:44:18,072 عادت ندارن چیزی حس کنن 767 00:44:18,155 --> 00:44:21,075 آیا اونا مادون انسان هستن؟ نه، فقط به احساسات عادت ندارن 768 00:44:21,159 --> 00:44:23,494 ،و اون احساساتی هم که دارن جرات ندارن نام ببرن 769 00:44:23,578 --> 00:44:25,913 منظورت حسادته؟ - بیشتر از حسادته - 770 00:44:28,583 --> 00:44:30,501 اسمش رو بذار «میل به تسلیم شدن» 771 00:44:33,588 --> 00:44:36,591 .این عالیه میل به تسلیم شدن 772 00:44:38,217 --> 00:44:39,677 از تجاوز صحبت می‌کنی، درسته؟ 773 00:44:39,760 --> 00:44:41,804 و شیوع تجاوز، آره؟ 774 00:44:41,888 --> 00:44:44,557 بله. اینو تقبیح می‌کنن ولی هیجان دارن که تکرارش کنن 775 00:44:44,640 --> 00:44:46,976 ...چون این اسم عالیه. اینجا 776 00:44:47,059 --> 00:44:51,314 راحت می‌تونن از گروه تبعیت کنن «و اسمش رو بذارن «میل به تعلق داشتن 777 00:44:51,397 --> 00:44:54,650 به گروه، آره؟ ...تا ابراز فردیت در کنار همفکرانشون رو 778 00:44:54,734 --> 00:44:56,152 ارزش گذاری کنن 779 00:44:56,235 --> 00:45:00,615 .این همون عوامه. عامه مردم درمورد عوام هم صحبت کردیم 780 00:45:00,698 --> 00:45:04,827 ،یه جمعیتی رو شکل میدن «و اسم خودشون رو می‌ذارن «درستکاران 781 00:45:04,911 --> 00:45:07,038 و اونا خشمگین و عصبانی میشن 782 00:45:07,121 --> 00:45:09,874 ،و مردها زنانه میشن و ما اونا رو می‌بینیم 783 00:45:09,957 --> 00:45:12,919 ،زن‌ها و مردها رو نمیشه بیدار کرد چون خواب نیستن و مُردن 784 00:45:13,002 --> 00:45:15,630 ،آدمی که میون اونا حرکت می‌کنه باید اینو بدونه 785 00:45:15,713 --> 00:45:18,633 اونایی که آگاهی دارن که ،خودشون رو از عوام جدا بدونن 786 00:45:18,716 --> 00:45:20,051 مردم اونا رو بزرگ می‌دونن و تحسین می‌کنن 787 00:45:20,134 --> 00:45:21,260 چرا؟ 788 00:45:21,344 --> 00:45:23,638 چون عوام عاشق اینن که تسلیم بشن 789 00:45:23,721 --> 00:45:27,558 .در برابرهر چیزی. هیولاها افراد مشهور، افراد تحسین شده 790 00:45:27,642 --> 00:45:32,730 هرکسی که بتونه احساس نزدیکی به قدرت رو درونشون شعله‌ور کنه 791 00:45:32,813 --> 00:45:37,026 ،حسی مثل میل جنسی درونشون آزاد میشه که اونو تقلید می‌کنه 792 00:45:37,109 --> 00:45:39,445 این تنها رویکردیه که می‌تونن وجودیت خودشون رو تایید کنن 793 00:45:39,528 --> 00:45:41,697 .زود باشید بچه‌ها گفتم ده دقیقه 794 00:45:41,781 --> 00:45:44,867 باشه، میشه یک دقیقه بی‌خیالش بشی؟ لطفاً، جری 795 00:45:45,576 --> 00:45:47,995 ده دقیقه بی برو برگرد داری - ده دقیقه بی برو برگرد. باشه - 796 00:45:49,163 --> 00:45:51,165 ممنون - باشه - 797 00:45:57,129 --> 00:45:59,298 چرا اومد اینجا و این شغل رو قبول کرد؟ 798 00:46:00,800 --> 00:46:02,677 این شغل؟ 799 00:46:02,760 --> 00:46:05,304 این چه کاریه؟ حقوقش کمه، درسته؟ باکلاس هم نیست 800 00:46:05,388 --> 00:46:08,557 بشینی اینجا و کل روز به دروغ‌های مجرم‌ها گوش کنی 801 00:46:08,641 --> 00:46:12,353 برات احترامی قائل نیستن که فکر می‌کنن ...تو گول چرندیاتشون رو می‌خوری 802 00:46:12,436 --> 00:46:15,898 ،درمورد رسیدن به خدا توبه کردن 803 00:46:15,982 --> 00:46:18,985 ...کارهای خوب، دِین به جامعه اونا اونجا می‌نشینن 804 00:46:19,068 --> 00:46:22,446 روبه‌روی تنها مردمی که می‌تونن مطمئن باشن از اونا پایین‌ترن 805 00:46:22,530 --> 00:46:26,826 یه مشت احمق که اونقدر زرنگ نبودن که داخل تور پاره‌ی قانون، گیر نیفتن 806 00:46:26,909 --> 00:46:31,747 :اونجا می‌نشینن و خیال‌پردازی می‌کنن ،اگه من اون بانک رو زده بودم» 807 00:46:31,831 --> 00:46:36,502 ،اگه من اون پول‌ها رو اختلاس می‌کردم اگه من زنم رو کشته بودم 808 00:46:36,585 --> 00:46:38,963 حتماً انقدر زرنگ بودم که درست انجامش بدم و گیر نیفتم 809 00:46:39,046 --> 00:46:40,298 «مگه چقدر سخته؟ 810 00:46:40,381 --> 00:46:44,468 و این احمق‌های بینوا، غرغر می‌کنن که یه فرصت دیگه بهم بدید.» واسه چی» 811 00:46:44,552 --> 00:46:48,014 هیئت عفو مشروط دلش برای مجرم نمی‌سوزه، برای قربانی هم نمی‌سوزه 812 00:46:48,097 --> 00:46:50,141 حتی نسبت به قربانی هم احساس خودبرتر بینی دارن 813 00:46:50,224 --> 00:46:53,311 من عمراً نمی‌ذاشتم این قلچماق» ...به ده کیلومتری حساب بانکیم 814 00:46:53,394 --> 00:46:55,771 ،کارت اعتباریم و اتاق خصوصیم نزدیک بشه 815 00:46:55,855 --> 00:46:58,441 و این احمق‌های بیچاره‌ای که فریب خوردن، کون لقشون 816 00:46:58,524 --> 00:46:59,817 ،حقشونه چون باعث شدن من بیام 817 00:46:59,900 --> 00:47:02,778 و کثافت‌کاری نکبتی که با اهمال‌کاریشون «به بار آوردن، تمیز کنم 818 00:47:02,862 --> 00:47:04,739 ،ولی وقتی نامه رو خوند گریه‌ش گرفت 819 00:47:05,865 --> 00:47:07,158 خودت بهم گفتی. درسته؟ 820 00:47:07,241 --> 00:47:09,994 اعتراف کرد مجذوبت شده - درسته - 821 00:47:10,077 --> 00:47:12,038 و این احساس دوطرفه‌ست؟ - بله - 822 00:47:13,372 --> 00:47:15,708 به نظرت این متوهمانه نیست؟ 823 00:47:15,791 --> 00:47:17,877 چرا؟ - می‌خوای چی کارش کنی؟ - 824 00:47:18,836 --> 00:47:20,671 خودش چی کار می‌تونه...؟ - ...می‌تونه - 825 00:47:20,755 --> 00:47:24,925 آره، اگه با مردی که به جرم قتل ...گناهکار شناخته شده، ازدواج کرده بودی 826 00:47:25,009 --> 00:47:27,595 ،اگه زنش بودی تمام روز اینجا باهاش در ارتباط بودی؟ 827 00:47:27,678 --> 00:47:28,846 ولی اجازه‌ش رو دادن 828 00:47:28,929 --> 00:47:31,599 .می‌تونن اجازه‌ش رو بدن باید از پستش استعفا بده 829 00:47:31,682 --> 00:47:34,310 ...نه فقط باید - بذار حرفم تموم بشه - 830 00:47:34,393 --> 00:47:35,436 یا اخراج بشه 831 00:47:35,519 --> 00:47:37,354 واسه چی؟ - چون افتاده توی دام یه کلاهبردار - 832 00:47:38,773 --> 00:47:41,108 خیلی بهتر میشه که خودت بیشتر از این تشویقش نکنی 833 00:47:44,820 --> 00:47:46,238 واسه کی بهتره؟ 834 00:47:47,698 --> 00:47:49,533 واسه خودت 835 00:47:49,617 --> 00:47:52,703 اگه بو ببرن که توانایی داری ...روی یه مقام رسمی، نفوذ داشته باشی 836 00:47:52,787 --> 00:47:54,830 هیئت اعطای عفو مشروط چه برداشتی می‌کنن؟ 837 00:47:54,914 --> 00:47:56,693 ،تا آخر دنیا برچسب می‌خوری 838 00:47:56,717 --> 00:47:59,668 و باور کن که تا آخرین روزش هم زندان می‌مونی 839 00:47:59,752 --> 00:48:01,545 ...کی حاضر میشه تو رو آزاد کنه 840 00:48:01,629 --> 00:48:04,090 و مثل این زنیکه، احمق شناخته بشه چون به حرفات گوش داده؟ 841 00:48:04,173 --> 00:48:06,591 ،پیشنهادی که پیش پات گذاشته یه زندگیِ آروم نیست 842 00:48:06,615 --> 00:48:08,285 بلکه زندگی در زندانه 843 00:48:08,469 --> 00:48:10,096 متوجه هستی چی میگم؟ 844 00:48:11,389 --> 00:48:12,515 درسته؟ اینو می‌خوای؟ 845 00:48:14,266 --> 00:48:16,894 آخه توی دفترش باهاش چی کار کردی؟ 846 00:48:18,771 --> 00:48:21,857 .هان؟ بگو مگه تو فانوس ماهی هستی؟ 847 00:48:21,941 --> 00:48:23,359 خودتی؟ فانوس ماهی هستی؟ 848 00:48:23,442 --> 00:48:27,238 اون فانوس رو جلوی دهانت تاب میدی تا شکار رو به خودت جذب کنی؟ نه 849 00:48:27,321 --> 00:48:28,823 .الان باید فکر کنی فکر کن 850 00:48:28,906 --> 00:48:31,909 ،دختری که گریه کرده چرا همچین شغلی رو قبول کرده؟ 851 00:48:31,992 --> 00:48:34,537 .بیشتر فکر کن .اون زن جذابیه، تاحالا ازدواج نکرده 852 00:48:34,620 --> 00:48:36,247 تو از کجا می‌دونی؟ - خودش بهت گفته - 853 00:48:36,330 --> 00:48:39,875 از کجا می‌دونی بهم گفته؟ - عزیزم، من کارم همینه - 854 00:48:39,959 --> 00:48:41,877 بهت گفت خودش رو تسلیمِ تو می‌کنه 855 00:48:41,961 --> 00:48:45,089 هدیه‌ای بهت میده که فراتر از جسمش باشه 856 00:48:45,172 --> 00:48:47,114 .نگاهش کن خوابش هم نمی‌تونستی ببینی 857 00:48:47,138 --> 00:48:48,801 میاد اینجا، سرخورده از زندگیش 858 00:48:48,884 --> 00:48:51,262 ،حال خوبی نداره پس می‌خواد کارهای خوب بکنه 859 00:48:51,345 --> 00:48:52,805 خیلی خب. کجا؟ 860 00:48:52,888 --> 00:48:54,515 دور و بر مردها 861 00:48:54,598 --> 00:48:55,808 کدوم مردها؟ 862 00:48:55,891 --> 00:48:58,352 ،مردهایی که می‌تونه از دور خواهانشون باشه 863 00:48:58,436 --> 00:49:01,480 ،این میز و شغلش و میله‌های زندان ازش دربرابر این مردها محافظت می‌کنن 864 00:49:01,564 --> 00:49:04,558 حتی می‌تونه باهاشون ازدواج کنه بدون اینکه تمایلات جنسیش به چالش کشیده بشه 865 00:49:05,901 --> 00:49:07,547 !فراتر از این؟ خدای من 866 00:49:07,571 --> 00:49:10,197 حالا می‌تونه اونا رو تحت سلطه بگیره 867 00:49:10,281 --> 00:49:12,658 آزادی واقعیشون توی دستشه 868 00:49:12,741 --> 00:49:15,077 فانتزی بچگانه‌ش رو روی تو اجرا می‌کنه 869 00:49:15,161 --> 00:49:17,329 .عشق و عاشقیِ دختربچگانه‌ش آره» 870 00:49:18,080 --> 00:49:19,966 ،خب وقتی من ازدواج کنم 871 00:49:19,990 --> 00:49:23,085 ،با یه پسرِ مهربون رفیق جون‌جونی میشم 872 00:49:23,169 --> 00:49:26,630 ،و قراره پیش هم باشیم «...قراره حرف بزنیم و 873 00:49:26,714 --> 00:49:30,217 ،و چون متقاعد شده که زن جذابی نیست ...معشوق توله سگش رو 874 00:49:30,301 --> 00:49:33,429 .با این خطر تهدید می‌کنه تهدید واقعیِ زندانی موندن 875 00:49:34,180 --> 00:49:37,558 چیه؟ فکر کردی می‌تونه کمکت کنه زودتر آزاد بشی؟ 876 00:49:37,641 --> 00:49:39,018 دیگه از این غیرواقعی‌تر چی داریم 877 00:49:39,101 --> 00:49:41,270 ،اگه آزادت کنه دیگه تو رو نمی‌بینه 878 00:49:42,479 --> 00:49:43,689 درسته؟ 879 00:49:43,772 --> 00:49:45,691 ولی یه پیشنهادی بهت داده 880 00:49:47,401 --> 00:49:50,196 .که لو داده چقدر مریضه ...اگه تو شاهزاده‌ی خوشتیپ هستی 881 00:49:50,279 --> 00:49:52,114 خیلی خب، بگیریم که اینطوره 882 00:49:52,198 --> 00:49:55,618 ،تو شاهزاده‌ی خوشتیپ هستی تو از قبل مقدر شدی. باشه 883 00:49:55,701 --> 00:49:58,120 اگه بتونی از دل جنگل خارها عبور کنی 884 00:49:58,204 --> 00:50:00,039 و به جاده‌ای برسی که ،اون بهت نشون داده 885 00:50:00,122 --> 00:50:03,083 می‌تونی اون مسیر رو دنبال کنی و به عمیق‌ترین خواسته‌ش برسی 886 00:50:03,167 --> 00:50:05,628 ،که پشت نقش بازی کردن‌های بیمارگونه پنهان شده 887 00:50:05,711 --> 00:50:07,796 عمیق‌ترین خواسته‌ش چیه؟ - بله - 888 00:50:08,797 --> 00:50:10,466 ...اینه که من 889 00:50:11,175 --> 00:50:12,718 تصاحبش کنم؟ 890 00:50:12,801 --> 00:50:14,303 از نظر جنسی؟ - تصاحب؟ نه - 891 00:50:14,386 --> 00:50:17,473 بهش تجاوز کنم؟ - نه. این زنیکه از خودش متنفره - 892 00:50:17,556 --> 00:50:19,989 عمق انزجارش در تصور نمی‌گنجه 893 00:50:20,013 --> 00:50:21,769 نه تنها در تصور دیگران، بلکه در تصور خودش 894 00:50:21,852 --> 00:50:24,104 نمی‌تونه اعتراف کنه که میل جنسی وجود داره 895 00:50:24,188 --> 00:50:27,399 درسته. چون شرم آوره؟ - نه. چون همچین میلی نداره - 896 00:50:27,483 --> 00:50:30,194 خب، خودش می‌دونه هیولاست 897 00:50:30,277 --> 00:50:33,280 .می‌خواد بکشه می‌خواد کشته بشه 898 00:50:33,364 --> 00:50:37,409 ،و در حال وحشی گری کشف بشه به عبارت دیگه می‌خواد تحقیر بشه 899 00:50:37,493 --> 00:50:41,705 .به شکل غیرقابل توصیفی...بی‌شرمانه باشه آره 900 00:50:41,789 --> 00:50:44,041 ،خیلی تحسین برانگیز خیلی منحصر به فرد 901 00:50:44,124 --> 00:50:46,418 نه اون چلاق رنج‌کشیده‌ای که فکر می‌کنه هست 902 00:50:46,502 --> 00:50:50,881 .من که فکر می‌کنم خیلی خسته شده هر آزمایشی که کرده، شکست خورده 903 00:50:51,757 --> 00:50:53,884 ،برای همین آزمایشش رو تکرار می‌کنه مثل زیبای خفته 904 00:50:53,968 --> 00:50:56,762 ،دیواری از جنگل خارها دورش کشیده شده در رویا زندگی می‌کنه 905 00:50:56,845 --> 00:51:00,349 ،دو موجود، دو نیمه از روح که از هم بیزارن 906 00:51:00,432 --> 00:51:03,644 حالا مردی از راه می‌رسه با پیشکشی که تصورش رو نمی‌کرد 907 00:51:03,727 --> 00:51:06,230 ازدواج در زندان؟ - صحیح. چی بهش پیشکش می‌کنه؟ - 908 00:51:06,313 --> 00:51:09,358 ...خب - پنج دقیقه شده. باید تمومش کنم،باید برم خونه - 909 00:51:09,441 --> 00:51:12,611 چرا نمیری با جرج نوشیدنی بزنی؟ - باید شیفت رو تحویل بدم - 910 00:51:12,695 --> 00:51:14,335 این رفیقم روز سختی داشته، جری 911 00:51:14,359 --> 00:51:16,532 .می‌دونم. متاسفم باید شیفت رو تحویل بدم 912 00:51:16,615 --> 00:51:18,200 !لعنتی - زود باش. دارم در رو می‌بندم - 913 00:51:19,660 --> 00:51:22,871 .ببین، شما دونفر از یک جنسید هردوتون قانون‌شکن هستید 914 00:51:22,955 --> 00:51:25,082 ،میگه که دزد بوده اسلحه دزدیده 915 00:51:25,165 --> 00:51:27,209 خب؟ - بگو حرفش رو باور نمی‌کنی - 916 00:51:29,461 --> 00:51:31,067 واقعاً غیرممکنه؟ 917 00:51:31,091 --> 00:51:33,173 غیرممکن نیست. بعیده 918 00:51:33,257 --> 00:51:35,009 آخه چیه که بعید نباشه؟ 919 00:51:35,092 --> 00:51:36,890 ولی چرا حرفش رو باور نمی‌کنم؟ 920 00:51:36,914 --> 00:51:38,429 تا مجبورش کنی متقاعدت کنه 921 00:51:40,681 --> 00:51:43,684 خیلی خب. گفته دوست داره اینجا توی کتابخونه قرار بذارید 922 00:51:43,767 --> 00:51:44,977 آره. برای اینکه حرف بزنیم - می‌دونم - 923 00:51:45,060 --> 00:51:47,855 ولی اینجا اومدنش خلاف قوانین نیست؟ 924 00:51:47,938 --> 00:51:49,148 بله 925 00:51:49,231 --> 00:51:51,358 ،اگه قوانین رو تغییر بده معنیش چیه؟ 926 00:51:51,442 --> 00:51:55,154 نمی‌دونم، از سر همدردی - چرا به همین بسنده کنه؟ - 927 00:51:55,237 --> 00:51:58,115 ،مثل هر رویکردی، وقتی قوانین رو تغییر میدی معنیش چیه؟ 928 00:51:58,198 --> 00:52:01,035 چیه؟ - داره دعوتت می‌کنه - 929 00:52:01,118 --> 00:52:02,911 به چه کاری؟ 930 00:52:02,995 --> 00:52:06,582 چرا همیشه خدا این داستان‌های غم‌انگیز رو برات تعریف می‌کنه؟ 931 00:52:06,665 --> 00:52:10,085 ،در دردت شریکه بی آبروییت رو درک می‌کنه 932 00:52:10,169 --> 00:52:12,087 تنهاییت رو 933 00:52:12,171 --> 00:52:13,922 داره مخت رو می‌زنه. باشه؟ 934 00:52:15,215 --> 00:52:17,968 داستان کارهای ممنوعه‌ای که برای دوستش انجام داده 935 00:52:18,052 --> 00:52:20,512 تپانچه‌ی دسته عاجیِ جشن فارغ‌التحصیلی 936 00:52:20,596 --> 00:52:23,474 ،کدوم مدرسه‌ای واسه هدیه فارغ‌التحصیلی تپانچه میده؟ 937 00:52:23,557 --> 00:52:26,852 مدرسه نظامی می‌رفته؟ از سوریه پناهنده شده؟ 938 00:52:26,935 --> 00:52:28,771 با عقل جور درنمیاد - نمی‌دونم - 939 00:52:28,854 --> 00:52:31,315 ...ولی ببین، غیرممکن نیست 940 00:52:31,398 --> 00:52:32,649 غیرممکن نیست؟ 941 00:52:32,733 --> 00:52:34,818 هیچ‌جوره با عقل جور درنمیاد - خب چی کار کنم؟ - 942 00:52:34,902 --> 00:52:37,237 بگو حرفش رو باور نمی‌کنی - ...من - 943 00:52:37,321 --> 00:52:39,406 باور نمی‌کنم - داستان اسلحه رو - 944 00:52:41,116 --> 00:52:42,279 این توهین نیست؟ 945 00:52:42,303 --> 00:52:44,495 نه، نتیجه‌ی خیانتیه که دیدی 946 00:52:46,538 --> 00:52:49,166 خوابی؟ دوستت بهت خیانت کرده 947 00:52:49,249 --> 00:52:50,959 درسته؟ بهت خیانت شده 948 00:52:51,043 --> 00:52:53,671 و الانم پیش آدمی هستی که سفره دلت رو براش باز کردی 949 00:52:53,754 --> 00:52:55,589 و می‌خواد محرم اسرارِ همدیگه باشید؟ 950 00:52:55,673 --> 00:52:57,264 این یعنی چی؟ 951 00:52:57,288 --> 00:52:58,884 ،من مال خودمو نشونت میدم» «تو هم مال خودتو نشون بده 952 00:52:58,967 --> 00:53:01,929 ،اینجا تو پسر بچه هستی اونم بستنی‌فروشِ دوره‌گرده 953 00:53:02,012 --> 00:53:03,472 واست هدیه میاره 954 00:53:03,555 --> 00:53:06,475 کدوم هدیه؟ - اعترافِ غم‌انگیز - 955 00:53:06,558 --> 00:53:08,143 درسته؟ 956 00:53:08,227 --> 00:53:09,728 ولی اگه حرفش رو باور نکنی چی؟ 957 00:53:11,271 --> 00:53:13,023 ،دلت می‌خواد باور کنی ولی نمی‌تونی 958 00:53:13,107 --> 00:53:16,735 این داستان دور از ذهنه و تو هم تواناییِ اعتماد کردن رو از دست دادی 959 00:53:16,819 --> 00:53:19,703 ،پس الان در عمل دست رد به سینه‌ش زدی 960 00:53:19,827 --> 00:53:21,323 اون شاهدختِ مخفی نیست 961 00:53:21,407 --> 00:53:23,867 یه احمق مریضه که واسه دولت کار می‌کنه 962 00:53:23,951 --> 00:53:26,662 خیلی‌خب، قصه‌ای که ردیف کرد؟ قطعاً هدیه‌ی حساب‌شده‌ایه 963 00:53:26,745 --> 00:53:30,624 ولی تو انقدر خیانت دیدی که نمی‌تونی هدیه زیباش رو قبول کنی 964 00:53:30,707 --> 00:53:33,877 .پس الان باید داستانش رو اثبات کنه چطوری اثبات می‌کنه؟ 965 00:53:33,961 --> 00:53:35,546 چطوری؟ - بگو واست مدرک بیاره - 966 00:53:35,629 --> 00:53:37,005 مدرک از داستانش؟ - بله - 967 00:53:38,632 --> 00:53:39,842 بله 968 00:53:42,136 --> 00:53:44,221 اسلحه؟ - نمی‌دونم - 969 00:53:49,643 --> 00:53:51,311 چرا باید اسلحه رو واسم بیاره؟ 970 00:53:51,395 --> 00:53:54,565 ،چون اگه نیاره پس همه قصه‌هاش دروغ بوده 971 00:53:54,648 --> 00:53:57,109 آره. خب اگه دروغ باشه چی؟ 972 00:53:57,818 --> 00:54:00,612 .اونوقت مجبوره اسلحه بخره مگه نه؟ 973 00:54:03,031 --> 00:54:04,366 مگه نه؟ 974 00:54:06,994 --> 00:54:08,162 مگه نه؟ 975 00:54:09,913 --> 00:54:13,417 اون که یه اسلحه‌ی پر واسم نمیاره - تو هم ازش نمی‌خوای - 976 00:54:13,500 --> 00:54:16,545 ازش بخواه برات یه نشونه بیاره 977 00:54:16,628 --> 00:54:18,297 توی جلسات ماهیانه‌تون 978 00:54:19,465 --> 00:54:21,425 نشونه از چی؟ - خودشه - 979 00:54:23,218 --> 00:54:24,762 خب، بذار اینو خودش تعیین کنه 980 00:54:25,846 --> 00:54:27,721 چه نشونه‌ای بیاره؟ 981 00:54:27,745 --> 00:54:29,141 یک گلوله 982 00:54:31,143 --> 00:54:34,271 توی جلسات ماهیانه‌تون. باشه؟ 983 00:54:34,354 --> 00:54:36,315 بعدش بهش بگو اسلحه رو برات بیاره 984 00:54:43,906 --> 00:54:45,319 اگه نیاورد چی؟ 985 00:54:45,343 --> 00:54:47,017 بگو دیگه باهاش همکاری نمی‌کنی 986 00:54:53,123 --> 00:54:56,084 اگه اسلحه رو آورد چی کار کنیم؟ - هرکاری که بخوایم - 987 00:54:57,408 --> 00:55:00,408 « کتاب‌ها را خراب نکنید » 988 00:58:02,896 --> 00:58:04,690 دوتا پسر سفید پوست» کی‌ان؟» 989 00:58:06,733 --> 00:58:08,944 آره، پسرهای سفید پوست 990 00:58:09,027 --> 00:58:11,372 اون زمان‌ها، مامورها به پسرهای سفیدپوست‌ شلیک کردن 991 00:58:11,396 --> 00:58:12,596 « منو یاد پسرهای سفیدپوست میندازه » 992 00:58:12,655 --> 00:58:13,990 نیروی پلیس قدیمی رو میگم، می‌دونی 993 00:58:14,074 --> 00:58:16,284 ،من که تازه اومده بودم موتورهای هارلی الکتراگلاید داشتیم 994 00:58:16,368 --> 00:58:20,080 ،سواره‌نظام‌ها، شلوارهای سوارکاری چکمه‌های بزرگ و غیره. کلاه‌های هشت گوش 995 00:58:20,163 --> 00:58:22,332 اون زمان کلاه ایمنی نبود 996 00:58:23,500 --> 00:58:26,128 تفنگ‌های ضد شورش رو با غلاف موتورسیکلت حمل می‌کردیم 997 00:58:26,211 --> 00:58:27,170 اثر هاله‌ای 998 00:58:32,342 --> 00:58:34,052 الان می‌خوان چی کار کنن؟ 999 00:58:34,136 --> 00:58:36,513 .من نمی‌دونم تو می‌دونی 1000 00:58:36,596 --> 00:58:38,598 منظورت چیه؟ - خب، اسلحه دست توئه - 1001 00:58:40,559 --> 00:58:42,352 ...خب 1002 00:58:42,436 --> 00:58:44,813 بستگی داره اونا چه واکنشی نشون بدن، نه؟ 1003 00:58:45,564 --> 00:58:47,426 بستگی داره به خواسته‌هام عمل کنن یا نه 1004 00:58:47,450 --> 00:58:48,951 الان که نمی‌تونن عمل کنن 1005 00:58:49,234 --> 00:58:51,236 می‌تونن؟ - اصلاً اینا خواسته‌های خودته؟ - 1006 00:58:51,319 --> 00:58:54,197 منظورت چیه؟ - اون نوشته، مگه نه؟ - 1007 00:58:54,281 --> 00:58:57,034 از کجا می‌دونی؟ - باتجربه‌ها - 1008 00:58:57,117 --> 00:58:58,827 .حواسشون هست شما رو زیر نظر داشتن 1009 00:58:59,786 --> 00:59:01,872 ،چهل سال بعد از شروع به کار :یه روز جرج بهم گفت 1010 00:59:01,955 --> 00:59:05,167 باید اون مرتیکه رو بندازیم بیرون» «تا یه خسارتی بهمون نزده 1011 00:59:05,250 --> 00:59:07,878 کیو می‌گفت؟ - بهت پول میدن که بری - 1012 00:59:07,961 --> 00:59:10,213 ،تو رو می‌گفت چیزی جدیدی نیست 1013 00:59:11,381 --> 00:59:13,884 شاید اینطوری براش بهتر باشه 1014 00:59:13,967 --> 00:59:15,302 شاید به نفع همشون باشه 1015 00:59:17,262 --> 00:59:18,860 مدرک روانشناسی؟ ...خب 1016 00:59:18,884 --> 00:59:20,974 الان یه درسی گرفته، مگه نه؟ 1017 00:59:21,057 --> 00:59:22,517 از این دید هم میشه بهش نگاه کرد 1018 00:59:24,311 --> 00:59:26,229 حالم زیاد خوب نیست 1019 00:59:27,189 --> 00:59:28,482 نه. البته که نیست 1020 00:59:30,275 --> 00:59:33,278 توی ظرف ناهارم، چندتا قرص آسپرین هست 1021 00:59:45,624 --> 00:59:47,834 مامورها اون پسرهای سفیدپوست‌ رو کشتن؟ 1022 00:59:47,918 --> 00:59:49,920 ایالت حکم اعدام رو لغو کرد 1023 00:59:50,962 --> 00:59:52,297 فکر خوبی بوده 1024 00:59:53,632 --> 00:59:55,842 جرج همیشه باهام شوخی می‌کرد 1025 00:59:57,010 --> 00:59:59,971 .«صدام می‌زد«کتابدارِ پیر می‌گفت جری خروسه چی شده؟ 1026 01:00:00,055 --> 01:00:01,807 «بلای جونِ بند ای» 1027 01:00:01,890 --> 01:00:04,768 زندانی‌ها از ترس خودشون رو خیس می‌کردن ...و این حرفا. توی این مدت 1028 01:00:05,352 --> 01:00:08,647 ،از سر خیرخواهی گذاشتنش توی راهرو گشت بزنه 1029 01:00:08,730 --> 01:00:11,650 یه بسته سیگار ردمن و یه رمان عاشقانه دستش بود 1030 01:00:11,733 --> 01:00:13,735 یه اسلحه تامپسون و یه خشاب سی‌تایی هم توی جیبش 1031 01:00:13,819 --> 01:00:17,322 بهش می‌گفتم «پیرمرد تو دیگه کیرت راست نمیشه» 1032 01:00:19,032 --> 01:00:21,468 .من می‌دونم خشابت خالیه» «اگه من می‌دونم، پس بقیه هم می‌دونن 1033 01:00:21,551 --> 01:00:22,802 جواب می‌داد «بذار بدونن» 1034 01:00:23,787 --> 01:00:25,580 «من که نمی‌خوام به کسی شلیک کنم» 1035 01:00:25,664 --> 01:00:28,416 آدم سخت جونی بودی، نه؟ - اون زمان؟ - 1036 01:00:28,500 --> 01:00:30,085 آره 1037 01:00:30,168 --> 01:00:32,587 ،وقتی دانش کافی نداری بهتره حداقل یه چماق دستت باشه 1038 01:00:32,671 --> 01:00:35,882 .من توی طبقات نگهبانی میدم ...کل روز اینجا هستم، ولی 1039 01:00:35,966 --> 01:00:39,135 .بالاخره کم میاری به مرور زمان، کم میاری 1040 01:00:40,137 --> 01:00:42,973 ،خودت می‌دونی بقیه هم می‌دونن 1041 01:00:43,056 --> 01:00:44,850 جرج آخر شیفت اومد پیشم 1042 01:00:45,725 --> 01:00:47,144 عجب تفنگداری هستی 1043 01:01:00,198 --> 01:01:04,286 فکر همه‌جاش رو کردی یا می‌خوای الله بختکی پیش بری؟ 1044 01:01:04,369 --> 01:01:06,371 نقشه‌ت همینه؟ 1045 01:01:09,374 --> 01:01:11,543 چرا جرج اومد اینجا؟ 1046 01:01:11,626 --> 01:01:13,295 می‌خواست درمورد یه چیزی باهام صحبت کنه 1047 01:01:14,379 --> 01:01:16,144 واقعاً؟ اومده بود چی بگه؟ 1048 01:01:16,268 --> 01:01:17,691 هیچوقت بهش نرسیدیم 1049 01:01:18,717 --> 01:01:21,386 تو و دوست دخترت زیاد نمی‌تونستید خوشگذرونی کنید 1050 01:01:23,638 --> 01:01:24,806 چی داشتم می‌گفتم؟ 1051 01:01:27,684 --> 01:01:29,519 اثر هاله‌ای 1052 01:01:34,065 --> 01:01:37,444 همه یونیفرم داشتیم، برای همین آدمای اطرافمون بااحتیاط بیشتری رفتار می‌کردن 1053 01:01:37,527 --> 01:01:39,362 مگه اینکه می‌خواستن پلیس بکشن 1054 01:01:39,446 --> 01:01:41,865 اون گروهبان پیر رو سر پل هوایی با گلوله زدن 1055 01:01:41,948 --> 01:01:43,492 ،مثل ژنرال پاتون لباس پوشیده بود 1056 01:01:43,516 --> 01:01:45,452 ولی فقط یه مرد معمولی بود که داشت می‌رفت خونه 1057 01:01:45,535 --> 01:01:48,413 دوتا پسر سفیدپوست بودن که بدجوری نشئه بودن 1058 01:01:49,915 --> 01:01:51,389 اتحادیه وارد عمل شد 1059 01:01:51,413 --> 01:01:53,877 ...ما نه معاون کلانتریم نه نگهبان. ما 1060 01:01:54,544 --> 01:01:56,421 مامور اصلاح و تربیت هستیم 1061 01:01:56,504 --> 01:01:59,591 ،ممنوع شد که خارج از زندان یونیفرم بپوشیم 1062 01:01:59,674 --> 01:02:01,551 حقوقمون زیاد شد 1063 01:02:01,635 --> 01:02:03,803 ،ولی همش رو با حق عضویت اتحادیه پس گرفتن 1064 01:02:03,887 --> 01:02:07,515 «یونیفرم رو دربیار و برو خونه» 1065 01:02:07,599 --> 01:02:11,186 اگه دوست داشتی می‌تونستی خارج از ساعت کاری، اسلحه داشته باشی 1066 01:02:11,269 --> 01:02:13,688 .حمل اسلحه پنهان اینجا باید به اتحادیه دست‌مریزاد بگم 1067 01:02:15,148 --> 01:02:18,026 ،یه زندانی آزاد میشه و تو رو اینجا می‌شناخته بیرون میاد سروقتت 1068 01:02:22,989 --> 01:02:23,949 واقعاً؟ 1069 01:02:26,242 --> 01:02:27,452 همچین اتفاقی افتاده؟ 1070 01:02:27,535 --> 01:02:29,913 ...نمی‌دونم اتفاق افتاده یا نه، ولی 1071 01:02:30,872 --> 01:02:35,043 ،همین که زندانی اینو بدونه شاید براش بازدارنده باشه 1072 01:02:47,889 --> 01:02:50,141 اون پسرهای سفیدپوست چی شدن؟ 1073 01:02:50,225 --> 01:02:51,935 بهت که گفتم 1074 01:02:52,018 --> 01:02:55,105 پلیس‌ها حسابشون رو رسیدن، ماشینشون رو از جاده خارج کردن و بهشون شلیک کردن 1075 01:02:55,188 --> 01:02:57,649 :فکر کنم جرج بود که گفت «بیا بریم ماهی‌گیری» 1076 01:02:59,401 --> 01:03:00,860 من هیچوقت اهل این چیزا نبودم 1077 01:03:04,072 --> 01:03:09,077 ،فکر کنم وقتی داشتم وسایل پسرش ...کن رو جمع و جورمی‌کردم 1078 01:03:09,160 --> 01:03:13,373 .تا بدم به خیریه‌ای چیزی، یادم نیست به کی ...ولی همچین وقتاییه که 1079 01:03:14,916 --> 01:03:17,669 .ذهنت دیوانه‌وار کار می‌کنه خودش تحملش رو نداشت 1080 01:03:17,752 --> 01:03:19,504 شکار رفتیم 1081 01:03:19,587 --> 01:03:21,214 ...یکی دوبار، ولی 1082 01:03:21,298 --> 01:03:23,383 ...می‌دونی، موقع شکار 1083 01:03:24,801 --> 01:03:26,386 توی جنگلی 1084 01:03:26,469 --> 01:03:28,430 ،تو یه جا وایمیستی من جای دیگه 1085 01:03:28,513 --> 01:03:31,266 فقط شبانه توی اردوگاه همدیگه رو می‌بینید 1086 01:03:31,349 --> 01:03:33,059 ،شام می‌پزید یه نوشیدنی می‌خورید 1087 01:03:33,143 --> 01:03:36,688 به ذهنمون رسید که بدون شکار رفتن هم میشه این کارا رو انجام داد 1088 01:03:36,771 --> 01:03:38,146 ...پیر که میشی 1089 01:03:38,370 --> 01:03:42,318 .بعضی رفقا توی جنگل می‌میرن می‌دونستی؟ می‌دونی چرا؟ 1090 01:03:42,402 --> 01:03:44,571 به خاطر کشیدنِ لاشه گوزن 1091 01:03:44,654 --> 01:03:46,865 ،واقعی‌ترین حقیقتی که می‌دونی مردم از سکته قلبی می‌میرن 1092 01:03:46,948 --> 01:03:49,159 .همه یکی رو می‌شناسن که از سکته مُرده سنت میره بالا 1093 01:03:49,242 --> 01:03:52,245 هر دو سه سال یکیمون می‌میره 1094 01:03:52,329 --> 01:03:56,374 می‌خوابی، مست می‌کنی، فکر می‌کنی 1095 01:03:56,458 --> 01:03:58,126 واقعاً؟ 1096 01:03:58,209 --> 01:04:00,045 تو به چی فکر کردی؟ 1097 01:04:00,128 --> 01:04:02,255 شغلم. خانواده‌م 1098 01:04:04,132 --> 01:04:06,134 دوستان قدیمی، وضعیت دنیا 1099 01:04:06,217 --> 01:04:08,928 .یه مدت تیراندازی کردم هدف می‌زدم 1100 01:04:09,012 --> 01:04:10,221 تفنگ شکاری داشتی؟ 1101 01:04:12,265 --> 01:04:16,019 ،سال اول آره از سال دوم دیگه نبردیم 1102 01:04:16,102 --> 01:04:18,938 .جرج گفت اونجا به اندازه کافی تفنگ دیده اینو نمی‌خواست 1103 01:04:19,022 --> 01:04:19,981 باید لبخند بزنی 1104 01:04:21,107 --> 01:04:22,650 تمیز کردنشون خیلی دردسر داره 1105 01:04:22,734 --> 01:04:25,904 پلیس‌های قدیمی ترجیح میدن توی ایوون بشینن 1106 01:04:26,654 --> 01:04:28,156 گاهی اوقات پیش دوست‌هاشون 1107 01:04:29,449 --> 01:04:31,826 آره. دوست‌های خوب 1108 01:04:31,910 --> 01:04:34,746 البته که هممون سرکار می‌رفتیم 1109 01:04:36,247 --> 01:04:38,541 کم کم مرگ و میر شروع شد 1110 01:04:38,625 --> 01:04:41,586 ،بچه‌ها از خونه میرن یا دیگه باهات حرف نمی‌زنن 1111 01:04:41,669 --> 01:04:43,713 ،طلاق می‌گیری، مست می‌کنی بچه‌های جدید میان سرکار 1112 01:04:43,797 --> 01:04:46,549 از نگهبان‌های قدیمی کی مونده؟ 1113 01:04:46,633 --> 01:04:48,768 منو گذاشتن که توی کتابخونه بچرم 1114 01:04:48,792 --> 01:04:51,262 جرج هم می‌خواست درخواست بازنشستگی بده 1115 01:04:51,346 --> 01:04:52,764 که چی کار کنه؟ 1116 01:04:53,598 --> 01:04:57,018 هرچقدر هم که زور می‌زنن ...سرکار نگهت دارن 1117 01:04:57,102 --> 01:05:01,648 ،یه مرد چاق ۶۴، ۶۵ ساله می‌خواد بازنشسته بشه که چی کار کنه؟ 1118 01:05:07,320 --> 01:05:09,948 .احمق‌های جوون میان سرکار مدرک روانشناسی دارن 1119 01:05:10,031 --> 01:05:12,242 آره. بذار اونا اینجا رو اداره کنن 1120 01:05:28,508 --> 01:05:31,261 اسلحه رو از اونجا آوردی، نه؟ 1121 01:05:31,344 --> 01:05:32,470 از دختره؟ 1122 01:05:34,097 --> 01:05:35,181 کن کی بود؟ 1123 01:05:37,016 --> 01:05:39,352 پسر جرج بود، مگه نه؟ 1124 01:05:40,812 --> 01:05:42,655 اونا مُردن و زنده هم نمیشن 1125 01:05:42,679 --> 01:05:44,482 ولی ماهی‌گیری رفتید؟ 1126 01:05:44,566 --> 01:05:45,961 همچین حرفی زدم؟ 1127 01:05:45,985 --> 01:05:48,611 .فکر کنم زدی مگه خواب بودی؟ 1128 01:05:48,695 --> 01:05:51,531 نه. شاید یه بار رفته باشیم ماهی‌گیری 1129 01:05:52,574 --> 01:05:55,493 ...کن، وقتی رفت خدمت 1130 01:05:55,577 --> 01:05:58,830 وسایل ماهی‌گیری داشت. گفت اگه می‌خوام ازش استفاده کنم یا بفروشمش 1131 01:05:58,913 --> 01:06:00,101 قرار نبود برگرده؟ 1132 01:06:00,125 --> 01:06:01,875 فکر نمی‌کردیم برگرده 1133 01:06:01,958 --> 01:06:04,169 چرا باید برمی‌گشت؟ ما بهش نگفتیم برگرده 1134 01:06:05,461 --> 01:06:08,874 اون قدیما، شاید مردم یه خیالاتی داشتن 1135 01:06:09,757 --> 01:06:12,260 دنبال کردن راه پدر 1136 01:06:12,343 --> 01:06:15,555 ،دست گرفتن مغازه ابزارفروشی سبک زندگی ما 1137 01:06:15,638 --> 01:06:18,641 ...زندگی شما، بهت برنخوره 1138 01:06:19,976 --> 01:06:20,935 بله 1139 01:06:25,273 --> 01:06:26,232 یه تجارته 1140 01:06:27,233 --> 01:06:28,193 ...یه دکتر 1141 01:06:29,527 --> 01:06:31,988 ما هیچوقت توی خانوادمون دکتر نداشتیم 1142 01:06:32,071 --> 01:06:34,282 ،خانواده مادریش فقط فقیر فقرا بودن 1143 01:06:34,365 --> 01:06:36,402 «شما بهشون میگید«طبقه کارگر 1144 01:06:36,426 --> 01:06:38,328 قبلش می‌گفتن «کشاورزهای شکست‌خورده» 1145 01:06:38,411 --> 01:06:41,539 ،کارخونه‌ها بسته شد از شهر رفتم 1146 01:06:41,623 --> 01:06:43,082 رفتم خدمت 1147 01:06:43,166 --> 01:06:48,254 ...آدمای باهوش زیادی توی خدمت بودن کن همیشه می‌خواست سرباز باشه 1148 01:06:48,338 --> 01:06:53,551 ،آدم فکر می‌کنه اینو از من یا پدرش به ارث برده ولی تاثیر تلویزیون بود 1149 01:06:53,635 --> 01:06:55,809 گفتم اینجوری نیست که تلویزیون نشون میده 1150 01:06:56,033 --> 01:06:57,680 حداقل واسه من که نبود 1151 01:06:57,764 --> 01:07:02,644 البته که همیشه ما رو با یونیفرم و اسلحه به دست دیده بود 1152 01:07:02,727 --> 01:07:05,230 ،قبل از اینکه قوانین رو تغییر بدن 1153 01:07:05,313 --> 01:07:09,526 ،مردم به افسرهای اصلاح و تربیت به چشم معاون کلانترهای قانونی نگاه می‌کردن 1154 01:07:09,609 --> 01:07:11,486 می‌گفتن به خاطر اثرِ هاله‌ایه 1155 01:07:11,569 --> 01:07:15,448 ،مردم می‌دیدن یکی کمربند سم براون بسته و تصمیم می‌گرفتن درست رفتار کنن 1156 01:07:15,532 --> 01:07:16,491 ولی همش کلاهبرداری بود 1157 01:07:18,243 --> 01:07:22,580 ایالت فقط می‌خواست بعضی حقوق‌ها رو بندازه گردن شهرستان، همین 1158 01:07:22,664 --> 01:07:24,999 بیرون هم یونیفرم می‌پوشیدی - ولی قانونش رو عوض کردن - 1159 01:07:25,083 --> 01:07:26,751 واقعاً؟ چرا؟ - بهت که گفتم - 1160 01:07:28,044 --> 01:07:32,090 ،تیراندازی در استراحتگاه پل هوایی ۶۱۰ 1161 01:07:33,841 --> 01:07:34,926 استراحتگاه 1162 01:07:37,136 --> 01:07:40,765 ...پمپ بنزین، کافه، پل هوایی استراحتگاه 1163 01:07:40,848 --> 01:07:42,225 بله، بله 1164 01:08:00,118 --> 01:08:01,327 اوئیسیس 1165 01:08:09,460 --> 01:08:10,712 تازه باز شده بود 1166 01:08:11,879 --> 01:08:13,381 زندان هم تازه ساز بود 1167 01:08:13,464 --> 01:08:16,009 اونجا کار گرفتم 1168 01:08:16,092 --> 01:08:19,887 ،یه گروهبان پیر بعد از دوتا شیفت متوالی با ماشین می‌رفت خونه و تیپ هالووینی زده بود 1169 01:08:19,971 --> 01:08:21,904 ،کمربند سم براون هفت‌تیر کالیبر ۴۵ 1170 01:08:21,928 --> 01:08:23,558 یه سر رفت اوئیسیس 1171 01:08:23,641 --> 01:08:27,729 از کافه اومد بیرون، یه جعبه دونات دستش بود که واسه بچه‌هاش می‌برد 1172 01:08:27,812 --> 01:08:30,418 دوتا خلافکار که داشتن ...به پمپ بنزین دستبرد می‌زدن 1173 01:08:30,442 --> 01:08:32,350 «گفتن «نگاه کن، پلیس 1174 01:08:33,401 --> 01:08:34,652 به همین راحتی بهش شلیک کردن 1175 01:08:36,654 --> 01:08:37,822 ،خب 1176 01:08:39,157 --> 01:08:42,869 :اتحادیه وارد عمل شد «این مرد پلیس نیست، معاون کلانتر نیست» 1177 01:08:42,952 --> 01:08:44,078 نگهبان زندانه 1178 01:08:46,748 --> 01:08:50,376 توی راه خونه تیر خورده چون لباس فرم اشتباهی پوشیده بوده 1179 01:08:53,546 --> 01:08:54,714 ،تازه که شروع به کار کردم 1180 01:08:55,757 --> 01:08:59,844 .بهم گفتن اینجا یه دنیای کوچیکه اینطور نیست، اینجام یه جاییه مثل بقیه جاها 1181 01:08:59,927 --> 01:09:01,596 ...ولی داستان تو 1182 01:09:01,679 --> 01:09:06,059 ،خیلی شبیه داستان منه پس یعنی احتمالاً داستان همه همینه 1183 01:09:06,142 --> 01:09:09,187 ،زیاد که بهش نگاه کنی «با خودت میگی «دارم دیوونه میشم 1184 01:09:11,230 --> 01:09:12,440 درسته 1185 01:09:12,523 --> 01:09:14,108 «میگی «آره، ما به قوانین نیاز داریم 1186 01:09:14,192 --> 01:09:17,528 تا وقتی که با وکیل، قاضی یا هیئت‌منصفه آشنا میشی 1187 01:09:17,612 --> 01:09:21,407 ،که میگن «وقتی موضوع به ما مربوط میشه حقایق مبهمه 1188 01:09:21,491 --> 01:09:24,327 «یا میشه جور دیگه‌ای تفسیرش کرد 1189 01:09:24,410 --> 01:09:28,706 ولی وقتی درحقمون بی‌عدالتی میشه یا خیانت می‌بینیم، همچین حرفی نمی‌زنیم 1190 01:09:29,916 --> 01:09:31,751 چه ظلم وحشتناکی، مگه نه؟ 1191 01:09:33,044 --> 01:09:37,548 «وقتی میگی «من و تو جلوی دنیا ایستادیم و بعدش می‌فهمی خودت تنهایی 1192 01:09:37,632 --> 01:09:41,844 .آدم‌هایی که زنشون رو کشتن آدم‌هایی که به شریکشون شلیک کردن 1193 01:09:41,928 --> 01:09:44,555 و خیلیاشون فلان کار رو ازمون می‌خوان چون وظیفه اخلاقیمونه 1194 01:09:44,639 --> 01:09:47,642 ،«اسمش رو می‌ذارن«دوستی ...ولی منظورشون از دوستی اینه که 1195 01:09:47,725 --> 01:09:49,727 «می‌خوام یه کاری واسم بکنی» 1196 01:09:49,811 --> 01:09:52,230 ،نه به هدف طمع، انتقام یا قدرت بلکه از روی رفاقت 1197 01:09:52,313 --> 01:09:53,981 ،درحالیکه اگه کسی کاری انجام داده 1198 01:09:54,065 --> 01:09:56,859 می‌دونی، باید دربرابر قانون جوابگو باشه 1199 01:09:58,194 --> 01:10:01,072 سر اصول اخلاقی نیست که درخواستشون رو رد می‌کنیم، مگه نه؟ 1200 01:10:02,115 --> 01:10:03,366 نه؟ - نه - 1201 01:10:04,867 --> 01:10:06,411 هرچند که میگیم به خاطر اخلاقیانه 1202 01:10:08,162 --> 01:10:09,831 درخواستشون رو رد می‌کنیم چون می‌ترسیم 1203 01:10:18,047 --> 01:10:20,758 شاید قبلاً برآورده‌‌ش کرده باشن 1204 01:10:23,302 --> 01:10:24,554 خواسته‌های منو؟ 1205 01:10:24,637 --> 01:10:26,389 شاید بعضی‌هاش رو برآورده کرده باشن 1206 01:10:26,472 --> 01:10:28,650 نمیشد همش رو انجام بدن؟ 1207 01:10:28,674 --> 01:10:30,852 نه، ولی روال تجارت همینه 1208 01:10:30,935 --> 01:10:32,093 چطوریه؟ 1209 01:10:32,117 --> 01:10:34,814 .باید مذاکره کنی خودت که می‌دونی 1210 01:10:34,897 --> 01:10:37,859 ،تو بیشتر می‌خوای، من کمترش رو پیشنهاد میدم همدیگه رو سبک سنگین می‌کنیم 1211 01:10:37,942 --> 01:10:39,235 اینکه چی میگن و منظورشون چیه 1212 01:10:39,318 --> 01:10:40,781 آره، تا به عدالت برسیم 1213 01:10:40,805 --> 01:10:42,947 نه. هیچکس دنبال عدالت نیست 1214 01:10:43,030 --> 01:10:44,434 مگه اینو یاد نمی‌گیریم؟ 1215 01:10:44,658 --> 01:10:45,992 چرا، یاد می‌گیریم 1216 01:10:48,453 --> 01:10:50,204 یه یارویی برامون کار می‌کرد 1217 01:10:51,539 --> 01:10:55,168 ،وقتی یه مزرعه بزرگ داشتیم بابام منو همراهش می‌فرستاد که درو کنم 1218 01:10:55,251 --> 01:10:56,836 واقعاً؟ خوشت میومد؟ 1219 01:11:14,479 --> 01:11:15,938 از دو سه چیز 1220 01:11:17,607 --> 01:11:21,068 .نشون میده بزرگ شدی «می‌خواستم بگم «مرد شدی 1221 01:11:21,152 --> 01:11:22,737 ولی توی اون سن، هنوز مرد نیستی 1222 01:11:22,820 --> 01:11:26,157 ولی اگه واقعاً کار کنی، می‌فهمی دیگه بچه نیستی چون داری به خانواده‌ت کمک می‌کنی 1223 01:11:26,240 --> 01:11:27,909 اینطوریه که یاد می‌گیری. مگه نه؟ 1224 01:11:27,992 --> 01:11:29,452 آموزش و پرورش کجا رفته؟ 1225 01:11:29,535 --> 01:11:31,995 ،یه گوشه می‌نشینی به حرفای یه احمق گوش میدی 1226 01:11:32,020 --> 01:11:33,480 و اسمش رو می‌ذاری مدرسه؟ 1227 01:11:35,583 --> 01:11:37,585 به پسرت هم همینو گفتی؟ - آره - 1228 01:11:37,668 --> 01:11:40,213 زنت گوشمالیت نداد؟ - زندگی مثل کتاب داستانه - 1229 01:11:40,296 --> 01:11:42,048 معلومه که داد 1230 01:11:42,131 --> 01:11:44,467 هرکسی نقش خودش رو بازی می‌کنه 1231 01:11:44,550 --> 01:11:47,094 .پسرم می‌نشینه و پورخند می‌زنه زیباست 1232 01:11:49,013 --> 01:11:50,348 بچه زیبایی بود 1233 01:12:03,569 --> 01:12:04,820 خودشه؟ 1234 01:12:07,782 --> 01:12:09,075 عکسشه 1235 01:12:18,251 --> 01:12:20,086 کارگرِ مزرعه‌تون 1236 01:12:20,169 --> 01:12:22,380 بابام منو می‌فرستاد بغل دستش 1237 01:12:22,463 --> 01:12:24,257 بابات سر زمین کار نمی‌کرد؟ 1238 01:12:24,340 --> 01:12:27,051 .وقتی مزرعه بزرگی داشتیم، نه اون توی اداره کار می‌کرد 1239 01:12:29,136 --> 01:12:33,182 .کارگرها مدت طولانی باهامون بودن بیشترشون فصلی بودن 1240 01:12:34,850 --> 01:12:36,686 ،زمستون‌ها توی تهاچاپی کار می‌کرد 1241 01:12:36,769 --> 01:12:39,689 می‌خوای سرگرم حرف زدن بشیم تا تیراندازها در موقعیت قرار بگیرن؟ 1242 01:12:43,276 --> 01:12:46,112 تو انگیزه‌های منو نمی‌دونی 1243 01:13:57,600 --> 01:13:59,018 ...بارها و بارها 1244 01:14:00,561 --> 01:14:02,593 مخصوصاً وقتی ...ذهنت داره شکافته میشه 1245 01:14:02,617 --> 01:14:04,649 ،و در راه خونه توی ماشینت داد می‌زنی 1246 01:14:04,732 --> 01:14:07,652 امیدواری یه نفر بهت بزنه تا خشمت رو سرش خالی کنی 1247 01:14:07,735 --> 01:14:12,031 ،اسلحه همراهته ولی همین باعث میشه خودتو کنترل کنی 1248 01:14:12,114 --> 01:14:13,866 باعث میشه خودت رو کنترل کنی؟ 1249 01:14:13,949 --> 01:14:17,119 ،چون بین تصمیم هیجانیت و مرگ یه آدم نیم ثانیه فاصله‌ست 1250 01:14:17,203 --> 01:14:19,163 من به دوستت شلیک نکردم - باشه - 1251 01:14:20,706 --> 01:14:23,376 حرفمو باور می‌کنی؟ - اگه باور کنم، فرقی می‌کنه؟ - 1252 01:14:23,459 --> 01:14:26,545 اگه اینطوره، چرا نیاز داری بشنوی که حرفت رو باور می‌کنم؟ 1253 01:14:31,926 --> 01:14:34,637 رفیقت تو رو لو داد، مگه نه؟ 1254 01:14:34,720 --> 01:14:38,265 .رفیقت تو رو گرفتار کرد و تحویل پلیس داد اون وقت بود که دوزاریت افتاد؟ 1255 01:14:41,227 --> 01:14:43,646 چی فکر کردی؟ می‌خواست به همه شلیک کنه تا فرار کنه؟ 1256 01:14:43,729 --> 01:14:45,439 نه، فقط می‌خواست ازت سواستفاده کنه 1257 01:14:46,440 --> 01:14:49,985 هیچ فرقی نداره با وقتی که زود میای خونه و زنت با رفیقت توی تخت خوابه 1258 01:14:50,069 --> 01:14:51,278 و شرایط از کنترل خارج میشه 1259 01:14:51,362 --> 01:14:55,074 .پرده قرمز میاد پایین برای همین بهش میگن جرائمِ هیجانی 1260 01:14:57,493 --> 01:14:59,787 حتی یادم نمیاد ماشه رو کشیده باشم 1261 01:15:00,955 --> 01:15:05,084 ،توی خیابون اینو زیاد شنیدم «دستم لیز خورد» 1262 01:15:05,167 --> 01:15:07,461 «نمی‌دونستم اسلحه پره» ...خب 1263 01:15:09,213 --> 01:15:12,216 حالا دیگه می‌دونی - فکر می‌کردم دوستمه - 1264 01:15:12,299 --> 01:15:13,259 واقعاً؟ 1265 01:15:15,094 --> 01:15:17,888 تو رو مثل جنس گذاشت توی ویترین؟ با یه تابلو دور گردنت 1266 01:15:17,972 --> 01:15:20,433 چی فکر کردی؟ ...فکر کردی می‌خواد 1267 01:15:20,516 --> 01:15:21,559 فرار کنه؟ 1268 01:15:26,647 --> 01:15:28,983 شاید. شاید همینو می‌خواسته 1269 01:15:29,066 --> 01:15:30,151 اونوقت کجا بره؟ 1270 01:15:30,943 --> 01:15:33,279 وقتی رسید اونجا، چی کار کنه؟ ...اون 1271 01:15:33,362 --> 01:15:34,488 اینجا رو دوست داشت 1272 01:16:02,141 --> 01:16:04,727 باید یه انتخابی بکنیم 1273 01:16:04,810 --> 01:16:07,521 چون گزینه‌ی دیگه چیه؟ 1274 01:16:17,615 --> 01:16:18,824 گزینه‌ی دیگه؟ 1275 01:16:18,908 --> 01:16:22,369 به این نتیجه می‌رسن که تسلیم نمیشی و کل بلوک رو با گاز پر می‌کنن 1276 01:16:22,453 --> 01:16:24,830 چی جلوشون رو گرفته؟ - می‌ترسن اگه این کار رو بکنن، بهم شلیک کنی - 1277 01:16:24,914 --> 01:16:27,500 چرا باید همچین فکری بکنن؟ - خودت توی لیست خواسته‌هات نوشته بودی - 1278 01:16:27,583 --> 01:16:28,501 اصلاً خوندیشون؟ 1279 01:16:30,836 --> 01:16:32,922 گزینه‌ی دیگه چیه؟ - که بری بیرون - 1280 01:16:35,299 --> 01:16:37,718 منو می‌کشن - فکر نکنم - 1281 01:16:38,469 --> 01:16:40,763 نه، نه، نه، نه، نه 1282 01:16:40,846 --> 01:16:42,807 نه، منو می‌کشن. مگه نه؟ 1283 01:16:42,890 --> 01:16:44,058 می‌خوای حقیقت رو بدونی؟ - بله - 1284 01:16:44,141 --> 01:16:45,559 با وجود حضور رسانه‌ها، نمی‌کشنت 1285 01:16:47,520 --> 01:16:49,573 .ولی دلشون می‌خواد منو بکشن خودتم همینو می‌خواستی 1286 01:16:49,597 --> 01:16:51,482 ،اگه تو اون بیرون بودی دوست نداشتی منو بکشی؟ 1287 01:16:51,565 --> 01:16:53,400 .یه زمانی چرا همینو می‌خواستم 1288 01:16:53,484 --> 01:16:56,320 ولی الان چی؟ - مردم تغییر می‌کنن - 1289 01:16:56,403 --> 01:16:58,037 جرج بعد مرگ پسرش عوض شد 1290 01:16:58,361 --> 01:17:00,449 .همه عوض میشن چیز منحصربه‌فردی نیست 1291 01:17:02,159 --> 01:17:05,371 به آخر خط که می‌رسی، با خودت میگی «نذار بار گناهم رو سنگین‌تر کنم» 1292 01:17:05,454 --> 01:17:07,873 عاقل شدی؟ نه، فقط خسته شدی 1293 01:17:07,957 --> 01:17:09,708 ...فقط می‌خوام 1294 01:17:09,792 --> 01:17:12,878 .برم خونه اگه امکانش باشه 1295 01:17:14,421 --> 01:17:16,423 ،امیدوارم هر مسیری که در پیش می‌گیری به نفعت باشه 1296 01:17:16,507 --> 01:17:18,926 .به خدا قسم که همینو می‌خوام هر نفعی که باشه 1297 01:17:21,011 --> 01:17:24,431 ولی چی می‌تونه باشه؟ الان که به خواسته‌هام عمل نمی‌کنن. چطور می‌تونن؟ 1298 01:17:24,515 --> 01:17:26,684 ولی اونا که خواسته‌های تو نیستن، هستن؟ 1299 01:17:27,685 --> 01:17:28,811 هستن؟ 1300 01:17:28,894 --> 01:17:31,188 نه - خواسته‌های اونه - 1301 01:17:31,272 --> 01:17:34,024 .الانم جنازه‌ش اون بیرون افتاده نگاهش کن 1302 01:17:34,108 --> 01:17:36,151 خودش تیراندازی رو شروع کرد - درسته - 1303 01:17:36,235 --> 01:17:37,903 تو هیچوقت شلیک نکردی - نه - 1304 01:17:37,987 --> 01:17:41,699 نه، معلومه که نه، شایدم فکر می‌کنم سعی کردی جلوش رو بگیری 1305 01:17:41,782 --> 01:17:42,950 فکر می‌کنم منو نجات دادی 1306 01:17:44,451 --> 01:17:45,475 جدی؟ 1307 01:17:45,499 --> 01:17:46,996 شاید یادم بیاد که سعی کردی جلوش رو بگیری 1308 01:17:47,079 --> 01:17:49,456 چرا باید اینو یادت بیاد؟ - چون همین منو نجات داد - 1309 01:17:49,540 --> 01:17:50,875 من نجاتت دادم؟ 1310 01:17:50,958 --> 01:17:52,668 از وسط تیراندازی 1311 01:17:54,211 --> 01:17:55,728 چرا اینجا منتظر موندیم؟ 1312 01:17:55,752 --> 01:17:57,873 چون می‌ترسیدیم تو رو بکشن 1313 01:18:02,386 --> 01:18:03,577 من به دوستت شلیک کردم 1314 01:18:03,601 --> 01:18:05,681 بهم گفتی یادت نمیاد ماشه رو کشیده باشی 1315 01:18:05,764 --> 01:18:07,349 اینو بهم گفتی؟ - بله - 1316 01:18:07,433 --> 01:18:09,101 حقیقت داره؟ - بله - 1317 01:18:09,185 --> 01:18:10,227 پس...؟ 1318 01:18:11,645 --> 01:18:13,272 اگه حقیقت نداشته باشه چی؟ 1319 01:18:16,191 --> 01:18:18,222 مرگ تو چه سودی برام داره؟ 1320 01:18:18,446 --> 01:18:19,570 انتقام می‌گیری 1321 01:18:19,653 --> 01:18:20,778 انتقام به کارم نمیاد 1322 01:18:20,802 --> 01:18:22,006 اون دوستت بود 1323 01:18:22,489 --> 01:18:23,991 ...و اگه 1324 01:18:24,074 --> 01:18:28,329 ،اگه تو هم بمیری یاد و خاطره‌ش چطور زنده نگه داشته میشه؟ 1325 01:18:28,412 --> 01:18:32,249 میشه جوابمو بدی، هنری؟ واقعاً؟ بعد از یک زندگی طولانی؟ 1326 01:18:36,420 --> 01:18:37,880 بگو چرا نگهت داشتم؟ - بهت که گفتم - 1327 01:18:37,963 --> 01:18:39,465 دوباره بگو 1328 01:18:39,548 --> 01:18:42,217 «نگهت داشتم تا بتونم بهت توضیح بدم، و دادم» 1329 01:18:42,301 --> 01:18:44,970 ولی من به زور اینجا نگهت داشتم - بعدش تغییر عقیده دادی - 1330 01:18:45,054 --> 01:18:48,682 ،و تو هردومون رو نجات دادی به خاطر همین کنارت می‌مونم 1331 01:18:48,766 --> 01:18:50,478 از کجا بفهمن تغییر عقیده دادم؟ 1332 01:18:50,502 --> 01:18:51,936 چون اسلحه رو دادی به من 1333 01:18:55,397 --> 01:18:57,775 باید اسلحه رو بدی من، هنری 1334 01:18:57,858 --> 01:19:00,736 ،وقتی میریم بیرون باید ببینن اسلحه دست منه 1335 01:19:00,819 --> 01:19:03,155 منو می‌کشن - دوست دارن بکشنت - 1336 01:19:03,239 --> 01:19:05,908 از من دربرابر اونا محافظت می‌کنی؟ - گفتم که می‌کنم - 1337 01:19:09,161 --> 01:19:12,623 ،من به دوستت شلیک کردم ولی تو ازم محافظت می‌کنی؟ چرا؟ 1338 01:19:14,333 --> 01:19:16,168 چون این شغلیه که قبول کردم 1339 01:19:17,294 --> 01:19:18,796 ...من 1340 01:19:18,879 --> 01:19:21,298 ...یه مرد آمریکایی هستم، هنری. من 1341 01:19:22,341 --> 01:19:24,385 ،توی فوتبال دبیرستان دماغم شکست 1342 01:19:24,468 --> 01:19:26,303 اولین سکسم توی سینمای ماشین‌رو بود 1343 01:19:26,387 --> 01:19:28,764 ،از سفر سال آخر دبیرستان که برگشتم از اینجا سر درآوردم 1344 01:19:28,847 --> 01:19:31,684 .خیلی وقته اینجام فقط می‌خوام برم خونه 1345 01:19:39,525 --> 01:19:40,859 باهام تا بیرون میای؟ 1346 01:19:42,778 --> 01:19:44,196 باید اسلحه رو بهم بدی 1347 01:19:46,198 --> 01:19:48,084 می‌ترسم بهم شلیک کنی 1348 01:19:48,108 --> 01:19:49,994 بلدی با تپانچه کار کنی؟ 1349 01:19:50,077 --> 01:19:52,746 ،دکمه بغل رو بزنی خشابش درمیاد بعدش می‌تونی اسلحه رو بهم بدی 1350 01:19:52,830 --> 01:19:53,831 بعدش خالی میشه؟ 1351 01:19:53,914 --> 01:19:56,750 .نه، هنوز یه گلوله توی محفظه هست خودتم اینو می‌دونستی 1352 01:19:57,960 --> 01:19:58,919 بله 1353 01:20:00,337 --> 01:20:01,380 خب؟ 1354 01:20:03,716 --> 01:20:05,884 چی کار کنم؟ - هرکاری که می‌خوای - 1355 01:20:05,968 --> 01:20:08,303 مردم معمولاً همین کار رو می‌کنن 1356 01:20:08,387 --> 01:20:10,264 نمی‌خوام بمیرم 1357 01:20:10,347 --> 01:20:12,433 ،محاکمه‌ت می‌کنن برات حکم می‌برن 1358 01:20:13,434 --> 01:20:15,519 اینجا یه زندگی برای خودت دست و پا می‌کنی 1359 01:20:15,602 --> 01:20:17,521 می‌تونی به هر چیزی عادت کنی 1360 01:20:26,655 --> 01:20:27,823 باشه 1361 01:20:34,038 --> 01:20:36,457 بهشون چی میگی؟ - که کار درستی کردی - 1362 01:20:36,540 --> 01:20:40,085 از کجا می‌فهمن؟ - چون انقدر جلوی آسیب رو گرفتی - 1363 01:20:40,169 --> 01:20:43,130 .انقدر جلوی آسیب رو گرفتم درسته. ممنون 1364 01:20:43,154 --> 01:20:51,154 ارائه‌شده توسط وب‌سایت دیجی‌موویز :.:.: DigiMoviez.Com :.:.: 1365 01:20:51,278 --> 01:20:59,278 جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت دیجی‌موویز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید @DigiMoviez 1366 01:20:59,302 --> 01:21:08,222 « ترجمه از سینا صداقت و محیا مبین مقدم » Mahya14 & SinCities 1367 01:21:21,585 --> 01:21:22,753 تمام 147626

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.