All language subtitles for translated_subtitle_2025-05-11T00-45-39-520Z

af Afrikaans
ak Akan
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bem Bemba
bn Bengali
bh Bihari
bs Bosnian
br Breton
bg Bulgarian
km Cambodian
ca Catalan
ceb Cebuano
chr Cherokee
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
ee Ewe
fo Faroese
tl Filipino
fi Finnish
fr French Download
fy Frisian
gaa Ga
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gn Guarani
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ia Interlingua
ga Irish
it Italian
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
rw Kinyarwanda
rn Kirundi
kg Kongo
ko Korean
kri Krio (Sierra Leone)
ku Kurdish
ckb Kurdish (Soranî)
ky Kyrgyz
lo Laothian
la Latin
lv Latvian
ln Lingala
lt Lithuanian
loz Lozi
lg Luganda
ach Luo
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mfe Mauritian Creole
mo Moldavian
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
sr-ME Montenegrin
ne Nepali
pcm Nigerian Pidgin
nso Northern Sotho
no Norwegian
nn Norwegian (Nynorsk)
oc Occitan
or Oriya
om Oromo
ps Pashto
fa Persian
pl Polish
pt-BR Portuguese (Brazil)
pt Portuguese (Portugal)
pa Punjabi
qu Quechua
ro Romanian
rm Romansh
nyn Runyakitara
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
sh Serbo-Croatian
st Sesotho
tn Setswana
crs Seychellois Creole
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhalese
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
es-419 Spanish (Latin American)
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
tt Tatar
te Telugu
th Thai
ti Tigrinya
to Tonga
lua Tshiluba
tum Tumbuka
tr Turkish
tk Turkmen
tw Twi
ug Uighur
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
wo Wolof
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:04:52,417 --> 00:04:54,208 ‫نگاه کن اینجا. خشاب رو وارد کن...‬ 2 00:04:55,208 --> 00:04:56,208 ‫اینجوری بارگذاریش کن...‬ 3 00:05:00,417 --> 00:05:01,417 ‫ای کوتوله!‬ 4 00:05:04,542 --> 00:05:06,000 ‫بذارید تمرینش کنه.‬ 5 00:05:09,833 --> 00:05:10,833 ‫درود.‬ 6 00:05:31,417 --> 00:05:32,417 ‫بزن بریم.‬ 7 00:05:54,167 --> 00:05:57,958 ‫کلبهوشن جادهاو یک شبکه تروریستی را در پاکستان اداره می‌کرد.‬ 8 00:05:58,292 --> 00:06:02,167 ‫او افسر با درجه فرماندهی در نیروی دریایی هند و هنوز در خدمت بود.‬ 9 00:06:02,250 --> 00:06:04,917 ‫و در سال ۲۰۰۳...‬ 10 00:06:05,000 --> 00:06:07,083 ‫امیدوارم این سفر ارزشش را داشته باشد.‬ 11 00:06:07,667 --> 00:06:10,250 ‫او کاری خواهد کرد که ارزشش را برای ما داشته باشد.‬ 12 00:06:47,167 --> 00:06:48,250 ‫می‌دونی باید چیکار کنی.‬ 13 00:07:05,375 --> 00:07:09,792 ‫بازرسی امنیتی‬ 14 00:07:25,000 --> 00:07:26,000 ‫کی باز میشه؟‬ 15 00:07:26,333 --> 00:07:28,667 ‫امروز جمعه است. ممکنه اصلا باز نشه.‬ 16 00:07:29,167 --> 00:07:30,167 ‫اونجا منتظر بمون.‬ 17 00:07:45,583 --> 00:07:46,583 ‫اوزما.‬ 18 00:07:48,750 --> 00:07:49,750 ‫اوزما!‬ 19 00:07:50,333 --> 00:07:51,333 ‫بله؟‬ 20 00:07:52,167 --> 00:07:53,500 ‫کار باید امروز انجام شود.‬ 21 00:08:02,250 --> 00:08:03,250 ‫برادر...‬ 22 00:08:04,292 --> 00:08:05,417 ‫بیا بریم یه سیگار بکشیم.‬ 23 00:08:06,875 --> 00:08:07,750 ‫حتما.‬ 24 00:08:07,875 --> 00:08:08,875 ‫بیا دیگه.‬ 25 00:08:29,292 --> 00:08:30,292 ‫کمک کن.‬ 26 00:08:30,625 --> 00:08:31,625 ‫من یک شهروند هندی هستم.‬ 27 00:08:32,083 --> 00:08:33,417 ‫لطفا اجازه دهید وارد شوم.‬ 28 00:08:34,250 --> 00:08:36,226 ‫ما نمی توانیم اجازه دهیم وارد شوید، خانم. لطفا هدف خود را بیان کنید...‬ 29 00:08:36,250 --> 00:08:38,625 ‫اجازه بدهید داخل شوم. من یک شهروند هندی هستم.‬ 30 00:08:39,042 --> 00:08:41,708 ‫لطفا اجازه دهید داخل شوم. من در دردسر هستم.‬ 31 00:08:41,958 --> 00:08:44,625 ‫چند مرد به زور من را در بونر بازداشت کرده اند.‬ 32 00:08:44,833 --> 00:08:46,250 ‫لطفا اجازه دهید وارد شوم.‬ 33 00:08:46,708 --> 00:08:48,167 ‫صبر کنید... صبر کنید.‬ 34 00:08:48,250 --> 00:08:50,500 ‫لطفا آرام باشید. چه می گویید؟‬ 35 00:08:50,583 --> 00:08:54,083 ‫چند مرد به زور من را در بونر بازداشت کرده اند.‬ 36 00:08:54,208 --> 00:08:57,542 ‫آنها اطراف هستند. لطفا سریعتر اجازه دهید وارد شوم.‬ 37 00:08:59,250 --> 00:09:03,042 ‫آقا، اگر شما به من کمک نکنید، یک هندی، پس چه کسی کمک خواهد کرد؟‬ 38 00:09:03,125 --> 00:09:04,125 ‫آقا، لطفا.‬ 39 00:09:07,958 --> 00:09:08,958 ‫لطفا.‬ 40 00:09:12,625 --> 00:09:13,625 ‫لطفا، آقا.‬ 41 00:09:14,083 --> 00:09:15,083 ‫دروازه شماره شش.‬ 42 00:09:15,500 --> 00:09:16,500 ‫دروازه شماره شش.‬ 43 00:09:22,917 --> 00:09:25,042 ‫کمک! کمک!‬ 44 00:09:25,458 --> 00:09:27,375 ‫- کمک! - آقای تیواری.‬ 45 00:09:27,458 --> 00:09:28,500 ‫- این طرف، آقا. - کمک!‬ 46 00:09:28,583 --> 00:09:29,458 ‫- کمک! - چی...‬ 47 00:09:29,542 --> 00:09:30,542 ‫- کمک! - شما کی هستید؟‬ 48 00:09:30,875 --> 00:09:31,750 ‫- کمک! - شما کی هستید؟‬ 49 00:09:31,833 --> 00:09:33,333 ‫- کمک! - چطور وارد شدید؟‬ 50 00:09:33,417 --> 00:09:35,083 ‫- چه کسی به شما اجازه ورود داد؟ در را باز کنید! - کمک!‬ 51 00:09:35,167 --> 00:09:36,607 ‫- بندازیدش بیرون. - در رو باز نکنید!‬ 52 00:09:36,750 --> 00:09:38,625 ‫در رو باز نکنید! اونها بیرون هستند!‬ 53 00:09:38,708 --> 00:09:40,250 ‫کامل بگردونش. الان!‬ 54 00:09:40,333 --> 00:09:41,851 ‫- مراقب باش، سیرت. - چیزی همراهم نیست.‬ 55 00:09:41,875 --> 00:09:43,756 ‫- چیزی همراهم نیست. - درست بگردونش.‬ 56 00:09:43,792 --> 00:09:45,292 ‫- چیزی نیست... - کی گذاشت بیاد تو؟‬ 57 00:09:46,042 --> 00:09:47,708 ‫- بندازیدش بیرون! - تیواری آقا! تیواری آقا!‬ 58 00:09:48,042 --> 00:09:49,042 ‫- آقا، من… - این چیه…‬ 59 00:09:49,083 --> 00:09:50,292 ‫نمیتونم برم بیرون.‬ 60 00:09:50,458 --> 00:09:51,333 ‫- خانم. - من شهروند هند هستم.‬ 61 00:09:51,417 --> 00:09:52,851 ‫- لطفا کمکم کنید. - خانم، لطفا. میدونم.‬ 62 00:09:52,875 --> 00:09:53,893 ‫- خانم، لطفا. - بیرون نمیرم.‬ 63 00:09:53,917 --> 00:09:55,059 ‫- منو میکشن. - کسی نمیخواد بیرونت کنه.‬ 64 00:09:55,083 --> 00:09:57,250 ‫اگه منو بفرستید بیرون، رگمو میزنم!‬ 65 00:09:57,333 --> 00:09:59,875 ‫- نه، نه، خانم. لطفا. - شاید بمب داشته باشه!‬ 66 00:10:00,000 --> 00:10:01,125 ‫- نجاتم بدید! - یه لحظه صبر کن. لطفا.‬ 67 00:10:01,208 --> 00:10:03,125 ‫ممکنه یه بمب به کمربندش بسته باشه!‬ 68 00:10:03,208 --> 00:10:04,518 ‫- اگه منفجرش کنه… - چیزی همراهم نیست!‬ 69 00:10:04,542 --> 00:10:05,542 ‫تکه تکه میشیم!‬ 70 00:10:05,625 --> 00:10:08,186 ‫- کی میدونه جای دیگه چی... - حتماً تو دروازه چکش کردن.‬ 71 00:10:08,458 --> 00:10:09,458 ‫بله.‬ 72 00:10:09,750 --> 00:10:11,250 ‫خانم، لطفا آروم باشید.‬ 73 00:10:11,667 --> 00:10:13,542 ‫الان داخل هستید. اینجا در امانید، باشه؟‬ 74 00:10:13,625 --> 00:10:16,417 ‫- لطفا منو بیرون نفرستید. - ما نمیخوایم به شما آسیب برسونیم.‬ 75 00:10:16,583 --> 00:10:17,917 ‫اون آدما منو میکشن.‬ 76 00:10:18,042 --> 00:10:20,442 ‫- لطفاً. میشه پاسپورتتونو ببینم؟ - خواهش می‌کنم منو بیرون نفرستید.‬ 77 00:10:21,708 --> 00:10:25,292 ‫خانم، خواهش می‌کنم. ما سعی می‌کنیم هر مشکلی که دارید رو حل کنیم.‬ 78 00:10:25,375 --> 00:10:26,576 ‫ما فقط داریم سعی می‌کنیم بهتون کمک کنیم.‬ 79 00:10:28,167 --> 00:10:29,167 ‫پاسپورت.‬ 80 00:10:30,542 --> 00:10:31,542 ‫خواهش می‌کنم.‬ 81 00:10:32,750 --> 00:10:34,708 ‫در رو باز نکنید. اونا منو می‌کشن.‬ 82 00:10:35,583 --> 00:10:36,833 ‫درست چک کن.‬ 83 00:10:39,000 --> 00:10:40,292 ‫به آقای جی پی اطلاع میدم.‬ 84 00:11:03,625 --> 00:11:04,625 ‫اسمت چیه؟‬ 85 00:11:06,667 --> 00:11:08,250 ‫- اوزما. - اوزما چی؟‬ 86 00:11:09,208 --> 00:11:10,208 ‫اوزما احمد.‬ 87 00:11:12,250 --> 00:11:13,250 ‫مشکل چیه؟‬ 88 00:11:14,792 --> 00:11:16,208 ‫آقا، من نمی‌تونم برم بیرون.‬ 89 00:11:17,833 --> 00:11:19,083 ‫اگه نمی‌تونید منو اینجا نگه دارید،‬ 90 00:11:19,167 --> 00:11:21,125 ‫لطفاً منو از در اصلی بفرستید بیرون.‬ 91 00:11:21,333 --> 00:11:23,413 ‫پس تا هر دو در رو نبینید نمیرید.‬ 92 00:11:24,333 --> 00:11:25,893 ‫شما قبلاً یکی از درها رو از پشت دیدید.‬ 93 00:11:31,000 --> 00:11:32,792 ‫آقا، خواهش می‌کنم کمکم کنید.‬ 94 00:11:33,583 --> 00:11:36,125 ‫رسیدن به سفارت هند برای من آسون نبود.‬ 95 00:11:36,667 --> 00:11:40,542 ‫اگه کمکم نکنید، شاید دیگه هیچ‌وقت نتونم برگردم اینجا.‬ 96 00:11:41,292 --> 00:11:43,125 ‫قطعاً زنده نه.‬ 97 00:11:44,042 --> 00:11:45,042 ‫خواهش می‌کنم، آقا.‬ 98 00:12:07,583 --> 00:12:09,042 ‫نظر بهیشما پیتا مها چیه؟‬ 99 00:12:10,208 --> 00:12:11,208 ‫معتبره.‬ 100 00:12:12,042 --> 00:12:13,250 ‫این یک مورد معتبره.‬ 101 00:12:14,917 --> 00:12:18,667 ‫گیل صاحب، این حرف یک پدر است، یا یک کهنه سرباز؟‬ 102 00:12:19,125 --> 00:12:21,833 ‫این نظر حرفه‌ای من است به عنوان رئیس دفتر.‬ 103 00:12:24,875 --> 00:12:28,000 ‫اما... یک مشکل هنوز باقی است.‬ 104 00:12:28,500 --> 00:12:31,333 ‫به نظر من، قربان، باید اجازه دهیم او برود.‬ 105 00:12:31,875 --> 00:12:33,667 ‫حضور او در سفارت خطرناک است...‬ 106 00:12:33,750 --> 00:12:35,000 ‫اجازه بدهید حرفش را تمام کند.‬ 107 00:12:35,625 --> 00:12:38,875 ‫اگر او با کسی با ملیت دیگر ازدواج کرده بود‬ 108 00:12:39,708 --> 00:12:42,125 ‫تحت شرایط یکسان، این اصلا پرونده نبود.‬ 109 00:12:42,542 --> 00:12:45,792 ‫او با اولین پرواز به دهلی می‌رفت.‬ 110 00:12:48,583 --> 00:12:50,417 ‫زاویه پاکستانی تفاوت را ایجاد می‌کند.‬ 111 00:12:52,458 --> 00:12:55,042 ‫قلبم مثل همیشه با مغزم در تضاد است.‬ 112 00:12:57,500 --> 00:12:59,250 ‫- بررسی کردید؟ - بله، قربان.‬ 113 00:12:59,458 --> 00:13:01,208 ‫قسمت قابل خواندن با ماشین پاسپورت درست است.‬ 114 00:13:01,292 --> 00:13:03,583 ‫و جزئیات او مطابقت دارد، از جمله بیومتریک او.‬ 115 00:13:43,417 --> 00:13:44,875 ‫این یک دولت امنیتی است.‬ 116 00:13:45,500 --> 00:13:47,167 ‫شما در این کشور در معرض دید هستید.‬ 117 00:13:49,792 --> 00:13:52,333 ‫پس، هیچ رازی نداشته باشید. در غیر این صورت، شانس با شما نخواهد بود.‬ 118 00:14:03,500 --> 00:14:05,821 ‫از زمان ورودتان در کجای پاکستان اقامت داشتید؟‬ 119 00:14:06,292 --> 00:14:07,292 ‫بونر.‬ 120 00:14:10,500 --> 00:14:11,500 ‫بونر؟‬ 121 00:14:14,000 --> 00:14:15,125 ‫خیبر پختونخوا.‬ 122 00:14:17,792 --> 00:14:19,250 ‫- ‌KPK؟‌ - بله.‬ 123 00:14:20,750 --> 00:14:23,125 ‫حتی پاکستانی‌های عادی هم از پرسه زدن در آن منطقه وحشت دارند.‬ 124 00:14:27,458 --> 00:14:28,625 ‫چطور سر از آنجا درآوردید؟‬ 125 00:14:29,958 --> 00:14:31,318 ‫من اصلاً نمی‌دانستم چنین جایی وجود دارد‬ 126 00:14:31,417 --> 00:14:33,375 ‫وقتی که در هند بودم.‬ 127 00:14:41,958 --> 00:14:43,667 ‫چطور ویزا رو به این راحتی گرفتی؟‬ 128 00:14:45,500 --> 00:14:47,375 ‫- قربان، طاهر... - طاهر؟‬ 129 00:14:48,708 --> 00:14:51,167 ‫مردی که منو متقاعد کرد به پاکستان بیام.‬ 130 00:14:52,000 --> 00:14:54,167 ‫اون منو مجبور کرد باهاش ازدواج کنم.‬ 131 00:14:58,417 --> 00:14:59,417 ‫مجبور کرد؟‬ 132 00:15:01,417 --> 00:15:03,750 ‫و حالا به راحتی تو رو آورده به سفارت هند؟‬ 133 00:15:05,792 --> 00:15:08,083 ‫تصورش رو هم نمیتونی بکنی چه کارها که مجبور شدم انجام بدم.‬ 134 00:15:08,917 --> 00:15:11,125 ‫من اینجا هستم که به داستانت گوش کنم.‬ 135 00:15:13,125 --> 00:15:14,417 ‫چطور ویزا گرفتی؟‬ 136 00:15:15,292 --> 00:15:17,542 ‫چطور یه دختر مجرد تو سن تو تونست این کارو بکنه؟‬ 137 00:15:17,917 --> 00:15:20,042 ‫اون بهم توضیح داد چطور درخواست بدم.‬ 138 00:15:22,000 --> 00:15:24,208 ‫من توی پاکستان فامیل داشتم.‬ 139 00:15:24,708 --> 00:15:26,749 ‫اون بهم گفت بنویسم "دیدار خانواده" زیر قسمت هدف.‬ 140 00:15:26,833 --> 00:15:28,375 ‫من ویزا رو خیلی زود گرفتم.‬ 141 00:15:33,417 --> 00:15:35,000 ‫و به جای اینکه بری پیش فامیلات...‬ 142 00:15:37,583 --> 00:15:38,664 ‫مستقیم رفتی بونر.‬ 143 00:15:42,083 --> 00:15:43,167 ‫غیر ممکنه!‬ 144 00:15:46,375 --> 00:15:49,456 ‫تو کشوری که نمیشه با یه ویزا از یه شهر به یه شهر دیگه رفت،‬ 145 00:15:50,083 --> 00:15:51,083 ‫تو چطوری تا اینجا اومدی؟‬ 146 00:15:52,542 --> 00:15:53,542 ‫نمیدونم قربان.‬ 147 00:15:54,250 --> 00:15:55,708 ‫ولی اینجوری اتفاق افتاد.‬ 148 00:15:56,250 --> 00:15:58,583 ‫بعد از عبور از واگه، من مستقیماً سر از بونر درآوردم.‬ 149 00:15:59,083 --> 00:16:00,083 ‫هیچ گزارشی به پلیس ندادی؟‬ 150 00:16:01,833 --> 00:16:03,917 ‫بلند بگو. بله یا نه. ثبت میشه!‬ 151 00:16:04,458 --> 00:16:05,458 ‫هیچکدام.‬ 152 00:16:05,625 --> 00:16:06,905 ‫برگه مهاجرتت کجاست؟‬ 153 00:16:08,083 --> 00:16:09,708 ‫من یکی ندارم.‬ 154 00:16:10,958 --> 00:16:12,083 ‫برگه مهاجرت هم نداری؟‬ 155 00:16:12,375 --> 00:16:15,458 ‫کسی همچین مدرکی از من نخواست.‬ 156 00:16:23,125 --> 00:16:24,125 ‫چه اتفاقی افتاده، آقا؟‬ 157 00:16:25,458 --> 00:16:26,458 ‫تبریک میگم.‬ 158 00:16:28,458 --> 00:16:30,833 ‫شما یه شهروند هندی منحصربه‌فرد هستید که توی پاکستان نشستید‬ 159 00:16:30,917 --> 00:16:33,792 ‫بدون گزارش به پلیس یا برگه مهاجرت.‬ 160 00:16:34,500 --> 00:16:35,792 ‫یا اینکه فوق‌العاده خوش‌شانس هستید...‬ 161 00:16:37,542 --> 00:16:38,667 ‫یا اینکه یه متقلب تمام‌عیارید.‬ 162 00:16:42,292 --> 00:16:43,292 ‫تو چی هستی؟‬ 163 00:16:43,542 --> 00:16:44,875 ‫دارم حقیقت رو بهتون میگم، آقا.‬ 164 00:16:44,958 --> 00:16:47,208 ‫من به بونر اومدم.‬ 165 00:16:47,917 --> 00:16:51,375 ‫من رو محدود کردن. بهم حمله کردن.‬ 166 00:16:51,458 --> 00:16:52,542 ‫مجبورم کردن.‬ 167 00:16:53,542 --> 00:16:55,250 ‫این حقیقته، آقا.‬ 168 00:16:55,542 --> 00:16:56,583 ‫لطفا کمکم کنید.‬ 169 00:16:57,375 --> 00:16:58,375 ‫این پاکستانه.‬ 170 00:17:00,500 --> 00:17:01,500 ‫ما به هیچ‌کس اعتماد نمی‌کنیم.‬ 171 00:17:16,250 --> 00:17:17,250 ‫نشونه‌ها رو نشون بده.‬ 172 00:17:20,417 --> 00:17:21,542 ‫نشونه‌ها رو نشون بده!‬ 173 00:17:39,750 --> 00:17:41,667 ‫آقا، من بابت این موضوع خیلی متاسفم...‬ 174 00:17:42,625 --> 00:17:43,625 ‫آقا.‬ 175 00:17:43,708 --> 00:17:44,809 ‫به او توسط شوهرش تعرض شده.‬ 176 00:17:44,833 --> 00:17:46,625 ‫- آسیب یا نشانه های آسیب؟ - هر دو.‬ 177 00:17:46,958 --> 00:17:48,708 ‫نشانه های آسیب را می توان جعل کرد.‬ 178 00:17:49,625 --> 00:17:51,083 ‫از کجا می دانید کار شوهرش بوده؟‬ 179 00:17:52,208 --> 00:17:55,208 ‫جناب، با عرض معذرت، تشخیص این در شبه قاره آسان است.‬ 180 00:17:56,167 --> 00:17:57,407 ‫خب، در هر کجای دنیا،‬ 181 00:17:58,250 --> 00:18:00,042 ‫یک زن به راحتی می تواند تشخیص دهد‬ 182 00:18:00,708 --> 00:18:03,708 ‫که آیا زن دیگری خشونت خانگی را تجربه کرده است یا نه.‬ 183 00:18:04,667 --> 00:18:07,107 ‫لازم نیست عصبانی شوی و اسلحه فمینیستی را به سمت من نشانه بگیری.‬ 184 00:18:08,083 --> 00:18:10,375 ‫من باید حقایق را بررسی کنم، فقط داشتم دوباره چک می کردم.‬ 185 00:18:12,292 --> 00:18:13,292 ‫می‌دانم، قربان.‬ 186 00:18:16,333 --> 00:18:17,917 ‫او مورد تجاوز جنسی نیز قرار گرفته است.‬ 187 00:18:27,042 --> 00:18:28,042 ‫جای گاز گرفتن.‬ 188 00:18:28,583 --> 00:18:30,000 ‫آسیب های قدیمی به اندام خصوصی.‬ 189 00:18:55,917 --> 00:18:56,917 ‫ببخشید.‬ 190 00:19:00,167 --> 00:19:01,167 ‫صفیه.‬ 191 00:19:01,333 --> 00:19:03,333 ‫بقیه جزئیات را از آقای جی پی بگیرید.‬ 192 00:19:03,500 --> 00:19:04,500 ‫باشه.‬ 193 00:19:17,667 --> 00:19:18,667 ‫بله، فراز.‬ 194 00:19:23,792 --> 00:19:27,042 ‫- سلام. - نصیحت شما چیه، مالک صاحب؟‬ 195 00:19:27,333 --> 00:19:28,413 ‫این یک روایت جعلی است، قربان.‬ 196 00:19:29,375 --> 00:19:31,792 ‫‌RA&W‌ کسی را در بالیوود داشت که این داستان را سرهم بندی کرد.‬ 197 00:19:33,042 --> 00:19:35,083 ‫یک دختر هندی در بونر فرود می آید...‬ 198 00:19:35,875 --> 00:19:36,875 ‫بدون اطلاع ما.‬ 199 00:19:37,750 --> 00:19:38,917 ‫هیچ گزارش پلیسی.‬ 200 00:19:39,250 --> 00:19:40,292 ‫هیچ برگه مهاجرتی.‬ 201 00:19:40,375 --> 00:19:43,708 ‫فراز می گوید او گذرنامه هندی معتبر دارد.‬ 202 00:19:43,792 --> 00:19:45,250 ‫برای او ویزا نیز صادر شده است.‬ 203 00:19:46,208 --> 00:19:47,833 ‫او بدون شک یک مامور هندی است‬ 204 00:19:48,417 --> 00:19:50,583 ‫که به جای محل مورد نظرش، سر از ‌KPK‌ درآورد.‬ 205 00:19:51,083 --> 00:19:52,604 ‫به طرز مشکوکی تمام منطقه را زیر نظر گرفت.‬ 206 00:19:52,958 --> 00:19:56,118 ‫با شورشیان ارتباط برقرار کرد، و حالا خواستار راهی امن برای بازگشت است.‬ 207 00:19:57,500 --> 00:19:59,292 ‫جناب، ما نمی توانیم به او راه امن بدهیم‬ 208 00:19:59,375 --> 00:20:02,667 ‫بدون اینکه مطمئن شویم تهدیدی امنیتی برای ما ایجاد نمی کند.‬ 209 00:20:05,292 --> 00:20:06,292 ‫موافقم.‬ 210 00:20:17,000 --> 00:20:19,917 ‫نباید از دریچه روابط هند و پاکستان به آن نگاه کنیم، فراز صاحب.‬ 211 00:20:20,958 --> 00:20:23,000 ‫باید از منظر انسانی به آن نگاه کنیم.‬ 212 00:20:25,583 --> 00:20:27,208 ‫یک دختر مسلمان گرفتار در بحران.‬ 213 00:20:28,375 --> 00:20:29,667 ‫او یک شوهر بدرفتار دارد.‬ 214 00:20:30,375 --> 00:20:32,667 ‫فریب خورده و به اجبار به ازدواج وادار شده است.‬ 215 00:20:36,125 --> 00:20:39,042 ‫طاهر هیچ کدام از الزامات قانونی پاکستان را تکمیل نکرده است زیرا...‬ 216 00:20:40,083 --> 00:20:41,667 ‫این به وضوح سوء نیت را نشان می دهد.‬ 217 00:20:41,917 --> 00:20:42,917 ‫کاملا درسته.‬ 218 00:20:44,167 --> 00:20:47,625 ‫او می تواند اظهارات خود را در مقابل قاضی دادگاه بدوی ثبت کند.‬ 219 00:20:48,667 --> 00:20:49,667 ‫توصیه عالی.‬ 220 00:20:50,375 --> 00:20:53,500 ‫این ثابت می کند که ما این اظهارات را به زور از او نگرفته ایم.‬ 221 00:20:53,958 --> 00:20:56,250 ‫او هم یک شهروند هندی است و هم به سن قانونی رسیده.‬ 222 00:20:56,917 --> 00:21:00,375 ‫از نظر فنی، پس از انجام تشریفات، او می تواند هر زمان که بخواهد برگردد.‬ 223 00:21:01,083 --> 00:21:03,044 ‫بدون گزارش پلیس و برگه مهاجرت؟‬ 224 00:21:03,625 --> 00:21:05,708 ‫می‌توانیم از آن تشریفات چشم پوشی کنیم.‬ 225 00:21:06,250 --> 00:21:07,250 ‫متشکرم، فراز صاحب.‬ 226 00:21:08,375 --> 00:21:09,375 ‫من بهت مدیونم.‬ 227 00:21:09,542 --> 00:21:10,542 ‫خواهش می‌کنم.‬ 228 00:21:10,750 --> 00:21:11,625 ‫خداحافظ.‬ 229 00:21:11,708 --> 00:21:12,708 ‫- خداحافظ. - خواهش می‌کنم.‬ 230 00:21:17,375 --> 00:21:19,333 ‫بهتره مطبوعات رو از این ماجرا دور نگه داریم.‬ 231 00:21:19,417 --> 00:21:21,500 ‫چون طاهر قطعا به سراغشون میره.‬ 232 00:21:22,000 --> 00:21:24,000 ‫اگه بذاریم این موضوع تو رسانه ها بپیچه...‬ 233 00:21:24,875 --> 00:21:25,955 ‫اوضاع فقط بدتر میشه.‬ 234 00:21:26,500 --> 00:21:27,660 ‫و اگه یه جنگ رسانه ای راه بیفته،‬ 235 00:21:28,167 --> 00:21:29,167 ‫دیگه همه چیز تمومه.‬ 236 00:21:29,875 --> 00:21:30,875 ‫خیلی خب، جی پی.‬ 237 00:21:31,208 --> 00:21:33,250 ‫این یک توافق بین ماست.‬ 238 00:21:34,125 --> 00:21:35,125 ‫ممنونم.‬ 239 00:21:35,667 --> 00:21:37,187 ‫الان دختر کجاست، جی پی صاحب؟‬ 240 00:21:41,958 --> 00:21:42,958 ‫اون مضطربه.‬ 241 00:21:43,458 --> 00:21:44,739 ‫برای همین بردیمش یه جای امن.‬ 242 00:21:56,208 --> 00:21:57,292 ‫شما می تونید اینجا بمونید.‬ 243 00:22:22,625 --> 00:22:23,625 ‫مراقبت رو بیشتر کنید.‬ 244 00:22:41,917 --> 00:22:43,042 ‫درود.‬ 245 00:22:44,750 --> 00:22:45,875 ‫دختر داخله، قربان.‬ 246 00:22:47,500 --> 00:22:49,333 ‫و معاون مصممه که ستاره این بازی باشه‬ 247 00:22:49,417 --> 00:22:50,697 ‫در این رویارویی هند و پاکستان.‬ 248 00:22:53,167 --> 00:22:54,167 ‫بله.‬ 249 00:22:59,167 --> 00:23:00,583 ‫- سیرات. - بله قربان.‬ 250 00:23:02,125 --> 00:23:03,792 ‫اون اینجا می مونه؟‬ 251 00:23:04,500 --> 00:23:05,500 ‫بله، قربان.‬ 252 00:23:07,333 --> 00:23:09,458 ‫مراقب این دختر باش.‬ 253 00:23:10,292 --> 00:23:11,458 ‫ممکنه تهدید باشه.‬ 254 00:23:13,083 --> 00:23:14,083 ‫چشم، قربان.‬ 255 00:23:37,875 --> 00:23:38,958 ‫سلام بابا.‬ 256 00:23:39,333 --> 00:23:40,208 ‫این دفعه چی شده؟‬ 257 00:23:40,292 --> 00:23:44,000 ‫داشتم مدادم رو با کاتر تیز می‌کردم.‬ 258 00:23:44,333 --> 00:23:47,708 ‫- خب؟ - مداد داشت هی نازک‌تر می‌شد.‬ 259 00:23:47,792 --> 00:23:50,583 ‫برام سوال بود که سر انگشتا هم همین بلا میاد یا نه.‬ 260 00:23:51,917 --> 00:23:53,000 ‫انگشت کی؟‬ 261 00:23:53,458 --> 00:23:56,750 ‫ریلکس باش بابا. انگشت خودم بود.‬ 262 00:23:57,083 --> 00:23:58,458 ‫تو خیلی...‬ 263 00:23:58,667 --> 00:24:01,500 ‫همیشه میگید، "باید ریسک کرد."‬ 264 00:24:01,583 --> 00:24:04,250 ‫اون نصیحت برای یه شخص دیگه تو یه موقعیت دیگه بود.‬ 265 00:24:04,792 --> 00:24:06,917 ‫از دستم عصبانی هستید؟‬ 266 00:24:07,000 --> 00:24:08,625 ‫نه. نگران شدم.‬ 267 00:24:09,167 --> 00:24:10,247 ‫گوشی رو بده مامانت.‬ 268 00:24:11,167 --> 00:24:12,167 ‫مامان.‬ 269 00:24:15,000 --> 00:24:17,542 ‫- چی گفتن؟ - چه فایده‌ای داره؟‬ 270 00:24:17,667 --> 00:24:19,809 ‫باید با یه روانشناس مشورت کنم و یه کاری در این مورد انجام بدم.‬ 271 00:24:19,833 --> 00:24:22,125 ‫اون فقط کنجکاوه، دیوونه نیست.‬ 272 00:24:22,708 --> 00:24:24,348 ‫بعضی وقتا پدر و مادر بهترین روانشناسن.‬ 273 00:24:25,750 --> 00:24:26,833 ‫پدر و مادر، جی‌پی.‬ 274 00:24:27,792 --> 00:24:29,472 ‫یه مادر تنها به حساب "پدر و مادر" نمیاد.‬ 275 00:24:51,458 --> 00:24:52,667 ‫- برو کنار! - قربان...‬ 276 00:24:58,500 --> 00:24:59,500 ‫قربان!‬ 277 00:24:59,833 --> 00:25:00,833 ‫قربان...‬ 278 00:25:03,208 --> 00:25:04,417 ‫قربان، طاهر بیرون نیست.‬ 279 00:25:05,042 --> 00:25:06,042 ‫کجا رفت؟‬ 280 00:25:06,833 --> 00:25:10,125 ‫شاید آی‌اس‌آی فرستادش پیش پلیس.‬ 281 00:25:11,958 --> 00:25:13,750 ‫شما تو اداره پلیس آدم دارید.‬ 282 00:25:14,875 --> 00:25:16,155 ‫اطلاعات رو ازشون بکشید بیرون.‬ 283 00:25:17,667 --> 00:25:20,125 ‫قربان... من؟‬ 284 00:25:23,000 --> 00:25:24,360 ‫مگه کسی دیگه‌ای هم تو این اتاق هست؟‬ 285 00:25:26,458 --> 00:25:27,458 ‫ولی...‬ 286 00:25:29,792 --> 00:25:30,792 ‫قربان...‬ 287 00:25:33,083 --> 00:25:35,250 ‫اگه در مورد عظمی سوال کنن چی؟‬ 288 00:25:37,625 --> 00:25:38,625 ‫عظمی کی؟‬ 289 00:25:39,042 --> 00:25:40,167 ‫اینجا عظمی‌ای وجود نداره.‬ 290 00:25:40,708 --> 00:25:41,708 ‫چی؟‬ 291 00:25:43,417 --> 00:25:44,708 ‫پس اون کجاست؟‬ 292 00:25:44,792 --> 00:25:45,833 ‫بذار حدس بزنن.‬ 293 00:25:46,333 --> 00:25:48,542 ‫اونا که مجانی اطلاعات نمیدن، قربان.‬ 294 00:25:48,958 --> 00:25:51,125 ‫باید یه چیزی بدی یه چیزی بگیری.‬ 295 00:25:51,208 --> 00:25:52,750 ‫اونا هم سوال میپرسن، قربان.‬ 296 00:25:56,125 --> 00:26:00,083 ‫آقای تیواری، کی توی این پست آسون‌ترین کار رو داره؟‬ 297 00:26:00,667 --> 00:26:01,667 ‫خودت بگو.‬ 298 00:26:01,833 --> 00:26:03,667 ‫تو کار اونارو انجام بده‬ 299 00:26:04,125 --> 00:26:05,208 ‫اونا هم کار تورو انجام میدن.‬ 300 00:26:09,917 --> 00:26:10,917 ‫فهمیدم، قربان.‬ 301 00:26:13,667 --> 00:26:14,667 ‫خداحافظ.‬ 302 00:26:31,917 --> 00:26:33,357 ‫چه اتفاقی افتاده؟ همه چیز روبراهه؟‬ 303 00:26:33,417 --> 00:26:34,958 ‫موضوع مربوط به همسرشه.‬ 304 00:26:36,292 --> 00:26:38,375 ‫- سلام. - سلام.‬ 305 00:26:43,083 --> 00:26:44,083 ‫آره.‬ 306 00:26:47,958 --> 00:26:49,292 ‫اون به من خیانت کرده.‬ 307 00:26:49,375 --> 00:26:51,015 ‫قول دروغین داد و بعد ناپدید شد.‬ 308 00:26:53,750 --> 00:26:55,333 ‫شما شاهد ازدواج هستید.‬ 309 00:26:55,542 --> 00:26:56,708 ‫او همسرشه.‬ 310 00:26:56,917 --> 00:26:59,197 ‫بزرگان و جامعه باید به ما کمک کنند تا او را برگردانیم.‬ 311 00:27:00,375 --> 00:27:02,667 ‫باید در این مورد متحد باشیم.‬ 312 00:27:05,750 --> 00:27:06,750 ‫لباست رو عوض کن.‬ 313 00:27:37,250 --> 00:27:38,250 ‫قربان.‬ 314 00:27:50,375 --> 00:27:52,375 ‫آیا می خواد به خودش آسیب بزنه یا...‬ 315 00:27:54,250 --> 00:27:55,250 ‫شخص دیگه ای؟‬ 316 00:28:15,375 --> 00:28:17,175 ‫آیا بیشتر از چیزی که خواستیم، به عهده گرفتیم، آیوش؟‬ 317 00:28:18,542 --> 00:28:20,708 ‫چرا قربان؟‬ 318 00:28:21,583 --> 00:28:26,000 ‫آیا من زندگی این افراد رو برای یک دختر به خطر می اندازم؟‬ 319 00:28:29,042 --> 00:28:30,833 ‫گوشی ازما رو از حراست بگیر.‬ 320 00:28:31,750 --> 00:28:32,750 ‫چشم قربان.‬ 321 00:29:03,167 --> 00:29:04,750 ‫- بله قربان. - جی پی.‬ 322 00:29:05,042 --> 00:29:09,417 ‫جی اس گفت شما به یک دختر هندی در سفارت پناه دادید.‬ 323 00:29:09,708 --> 00:29:11,667 ‫بله قربان. ما بلافاصله به جی اس اطلاع دادیم.‬ 324 00:29:12,125 --> 00:29:13,750 ‫میشه بهش اعتماد کرد؟‬ 325 00:29:14,333 --> 00:29:15,813 ‫آیا سوابقش رو بررسی کردید؟‬ 326 00:29:15,875 --> 00:29:17,556 ‫بله، قربان. تشریفات را تمام کردیم.‬ 327 00:29:17,583 --> 00:29:18,583 ‫گوش کن، جی پی.‬ 328 00:29:19,250 --> 00:29:22,375 ‫تا زمانی که تاییدیه آدرس هندیش رو نگیریم،‬ 329 00:29:22,792 --> 00:29:26,750 ‫اظهاراتش، و اظهارات بستگانش،‬ 330 00:29:26,958 --> 00:29:28,875 ‫نباید هیچ اقدامی بکنیم.‬ 331 00:29:29,083 --> 00:29:32,042 ‫بله، قربان. به محض دریافت تاییدیه از دهلی، طبق قانون عمل خواهیم کرد.‬ 332 00:29:32,708 --> 00:29:35,375 ‫وزارت امور خارجه میگوید اگر او دوشنبه اظهاراتش را به قاضی ارائه دهد،‬ 333 00:29:35,750 --> 00:29:37,208 ‫چهارشنبه میتواند در هند باشد.‬ 334 00:29:38,000 --> 00:29:39,000 ‫خیلی خب.‬ 335 00:29:39,542 --> 00:29:41,708 ‫لطفاً با احتیاط عمل کنید.‬ 336 00:29:42,250 --> 00:29:44,375 ‫دختر داخل سفارت است.‬ 337 00:29:45,458 --> 00:29:49,125 ‫اگر اتفاق ناگواری بیفتد، میدانید چه معنایی خواهد داشت.‬ 338 00:29:49,542 --> 00:29:52,458 ‫قربان، اجازه نمیدهیم چنین اتفاقی بیفتد.‬ 339 00:29:52,750 --> 00:29:53,750 ‫باشه.‬ 340 00:29:54,125 --> 00:29:55,125 ‫بله، قربان.‬ 341 00:29:55,833 --> 00:29:57,458 ‫ما نمیتوانیم وارد سفارت شویم.‬ 342 00:29:57,542 --> 00:30:00,875 ‫سعی کنید بفهمید. پلیس نمیتواند در امور سفارت هند دخالت کند.‬ 343 00:30:01,125 --> 00:30:02,750 ‫چرا نمیتوانید وارد سفارت شوید؟‬ 344 00:30:03,542 --> 00:30:04,583 ‫از چه میترسند؟‬ 345 00:30:04,750 --> 00:30:06,417 ‫آنها میتوانند در همه موارد دیگر دخالت کنند.‬ 346 00:30:06,500 --> 00:30:08,958 ‫جناب، وظیفه شماست که یک زن و شوهر را به هم برسانید.‬ 347 00:30:09,375 --> 00:30:11,125 ‫آنها در همه موارد مشابه همین کار را میکنند.‬ 348 00:30:11,833 --> 00:30:13,417 ‫او فکر میکند ما احمق هستیم.‬ 349 00:30:13,583 --> 00:30:15,042 ‫متوجه نمیشی؟‬ 350 00:30:25,583 --> 00:30:26,943 ‫این یک ماشین بدون پلاک است.‬ 351 00:30:29,833 --> 00:30:31,875 ‫پس حتماً کار ‌ISI‌ است. نگران نباش.‬ 352 00:30:40,333 --> 00:30:41,583 ‫شوهر عظمی کیست؟‬ 353 00:30:50,292 --> 00:30:51,792 ‫آیا اسلحه‌های شما قبل از شلیک فکر می‌کنند؟‬ 354 00:30:53,458 --> 00:30:54,458 ‫مال من که فکر میکنه.‬ 355 00:30:54,542 --> 00:30:57,000 ‫جناب، پلیس هیچ کمکی نمی‌کند.‬ 356 00:30:57,375 --> 00:30:59,833 ‫طایفه تصمیم گرفته او را از سفارت پس بگیرد.‬ 357 00:31:01,000 --> 00:31:03,542 ‫این مسئله فراتر از خانواده یا طایفه است.‬ 358 00:31:04,333 --> 00:31:06,094 ‫باید از روش‌های دیگری برای یافتن راه حل استفاده کنیم.‬ 359 00:31:07,750 --> 00:31:08,750 ‫زود باش.‬ 360 00:31:19,500 --> 00:31:23,250 ‫یک شوهر به زور از همسرش دور نگه داشته می شود.‬ 361 00:31:23,500 --> 00:31:26,250 ‫دلیلش این است که او پاکستانی است.‬ 362 00:31:26,625 --> 00:31:30,417 ‫این زن هندی در مالزی عاشق طاهر شد.‬ 363 00:31:30,792 --> 00:31:31,792 ‫و حالا…‬ 364 00:31:34,917 --> 00:31:38,333 ‫او به زور در سفارت هند بازداشت شده است.‬ 365 00:31:38,458 --> 00:31:42,000 ‫ساعت‌ها ایستاده، چیزی جز دروغ از مقامات هندی نشنیده.‬ 366 00:31:42,167 --> 00:31:45,792 ‫طبق اظهارات طاهر، مقامات هندی به او گفتند‬ 367 00:31:45,875 --> 00:31:48,333 ‫همسرش داخل نیست.‬ 368 00:31:48,625 --> 00:31:52,250 ‫طاهر تمام اطلاعات را در اختیار ما قرار داد.‬ 369 00:31:52,333 --> 00:31:53,583 ‫بیا بشنویم چی گفت.‬ 370 00:31:53,833 --> 00:31:55,792 ‫درود. اسم من طاهر است.‬ 371 00:31:55,875 --> 00:31:59,500 ‫من با یک زن هندی به نام عظمی احمد ازدواج کرده‌ام.‬ 372 00:32:00,542 --> 00:32:04,667 ‫او در ‌1‌ مه به پاکستان آمد. ما در ‌3‌ مه ازدواج کردیم.‬ 373 00:32:05,333 --> 00:32:06,708 ‫او یک برادر دارد، عامر،‬ 374 00:32:07,167 --> 00:32:09,000 ‫که در سفارت هند استخدام شده است.‬ 375 00:32:09,417 --> 00:32:11,333 ‫ما در ‌5‌ مه برای دیدن او رفتیم.‬ 376 00:32:12,125 --> 00:32:14,792 ‫من بعداً از سفارت هند بیرون انداخته شدم،‬ 377 00:32:14,958 --> 00:32:17,750 ‫و همسرم هنوز به زور در داخل نگه داشته شده است.‬ 378 00:32:20,708 --> 00:32:21,792 ‫پاکستان تودی گفت،‬ 379 00:32:21,875 --> 00:32:24,250 ‫یک زن هندی که با یک مرد پاکستانی ازدواج کرده‬ 380 00:32:24,333 --> 00:32:27,333 ‫در کمیسیون عالی هند در اسلام آباد گیر افتاده است.‬ 381 00:32:27,750 --> 00:32:30,500 ‫و این باعث شده هند ادعا کند که شهروندش درخواست کمک کرده‬ 382 00:32:30,583 --> 00:32:34,292 ‫از کمیسیونی که در حال ارائه کمک‌های مشاوره‌ای لازم است.‬ 383 00:32:34,417 --> 00:32:36,333 ‫یک مرد پاکستانی اتهاماتی را مطرح کرده‬ 384 00:32:36,458 --> 00:32:38,250 ‫مبنی بر اینکه کمیسیون عالی هند بازداشت کرده‬ 385 00:32:38,333 --> 00:32:41,625 ‫همسر هندی تازه عروسش را، وقتی که برای درخواست ویزا به آنجا رفتند.‬ 386 00:32:42,292 --> 00:32:43,208 ‫سامر در حال پیگیری است...‬ 387 00:32:43,292 --> 00:32:45,417 ‫دارند ما را بدنام می‌کنند، جی‌پی.‬ 388 00:32:46,167 --> 00:32:48,875 ‫آنها ما را به عنوان آدم بد داستان نشان می‌دهند.‬ 389 00:32:49,333 --> 00:32:50,625 ‫شاید ما نتوانیم صحبت کنیم...‬ 390 00:32:50,792 --> 00:32:53,000 ‫ولی دختر می‌تواند.‬ 391 00:33:24,458 --> 00:33:25,458 ‫ممنون، آقا،‬ 392 00:33:26,208 --> 00:33:28,042 ‫که مرا بیرون نینداختید.‬ 393 00:33:29,375 --> 00:33:30,458 ‫مشکلی وجود دارد، عظمی.‬ 394 00:33:31,833 --> 00:33:32,833 ‫چه اتفاقی افتاده، آقا؟‬ 395 00:33:33,583 --> 00:33:35,208 ‫می‌خواهید مرا بیرون کنید؟‬ 396 00:33:38,000 --> 00:33:39,917 ‫سفارت هند با انتقادات شدیدی روبرو است.‬ 397 00:33:41,208 --> 00:33:43,125 ‫می‌گویند شما را به زور اینجا نگه داشته‌ایم.‬ 398 00:33:45,833 --> 00:33:47,074 ‫نمی‌توانیم کاری در این مورد انجام دهیم؟‬ 399 00:33:49,000 --> 00:33:50,750 ‫اگر بتوانید به مطبوعات بیانیه‌ای بدهید...‬ 400 00:33:53,542 --> 00:33:54,542 ‫آیا آنها به اینجا خواهند آمد؟‬ 401 00:33:55,917 --> 00:33:56,917 ‫نه.‬ 402 00:33:57,583 --> 00:33:59,544 ‫شما باید روز دوشنبه در دادگاه حاضر شوید.‬ 403 00:34:03,500 --> 00:34:04,500 ‫نه.‬ 404 00:34:07,500 --> 00:34:08,500 ‫نه.‬ 405 00:34:08,708 --> 00:34:09,708 ‫من...‬ 406 00:34:11,292 --> 00:34:12,458 ‫من هیچ جا نمیرم.‬ 407 00:34:13,292 --> 00:34:14,292 ‫من...‬ 408 00:34:15,042 --> 00:34:16,958 ‫من هیچ حرفی نمی زنم، قربان. متاسفم.‬ 409 00:34:20,375 --> 00:34:21,375 ‫چرا؟‬ 410 00:34:22,375 --> 00:34:23,500 ‫قربان، من...‬ 411 00:34:24,833 --> 00:34:26,333 ‫من نمی توانم با او روبرو شوم، قربان.‬ 412 00:34:28,625 --> 00:34:30,542 ‫- و اگر من را مجبور کنید، من... - نه.‬ 413 00:34:32,167 --> 00:34:33,247 ‫شما نمی توانید رگ دست خود را بزنید.‬ 414 00:34:33,958 --> 00:34:35,000 ‫ما تیغه را پیدا کردیم.‬ 415 00:34:39,417 --> 00:34:41,208 ‫من حتی عکس های دخترت را دیدم.‬ 416 00:34:42,708 --> 00:34:45,000 ‫و فیلم عروسی شما را.‬ 417 00:34:46,083 --> 00:34:47,083 ‫همانطور که بقیه دیدند.‬ 418 00:34:52,042 --> 00:34:53,722 ‫چرا در مورد دخترت به من نگفتی؟‬ 419 00:34:54,083 --> 00:34:55,750 ‫- قربان، فقط بخاطر او... - گوش کن.‬ 420 00:34:56,167 --> 00:34:58,250 ‫حرف های شما برای من فایده ای ندارد.‬ 421 00:34:59,708 --> 00:35:00,989 ‫من نمی دانم شما چه نقشه ای دارید.‬ 422 00:35:02,208 --> 00:35:03,889 ‫اما شما باید به مطبوعات بیانیه دهید.‬ 423 00:35:04,292 --> 00:35:06,042 ‫قربان، شما این مردان را نمی شناسید.‬ 424 00:35:06,125 --> 00:35:07,000 ‫من می شناسم.‬ 425 00:35:07,083 --> 00:35:08,792 ‫آن مرد و آن افراد.‬ 426 00:35:08,875 --> 00:35:12,167 ‫- نه، تو... - عظمی، داری زیاده‌روی می‌کنی.‬ 427 00:35:13,208 --> 00:35:14,208 ‫زیاده‌روی؟‬ 428 00:35:14,750 --> 00:35:15,917 ‫من دارم زیاده‌روی می‌کنم؟‬ 429 00:35:16,792 --> 00:35:18,583 ‫شما درباره من چی می‌دونید، آقا؟‬ 430 00:35:18,667 --> 00:35:19,667 ‫مگه نپرسیدم؟‬ 431 00:35:20,542 --> 00:35:22,583 ‫گفتم حقیقت رو بگو.‬ 432 00:35:23,083 --> 00:35:25,625 ‫آقا، کاش همه‌چی انقدر شفاف بود، اگه بود، می‌گفتم.‬ 433 00:35:26,208 --> 00:35:28,849 ‫از چیزی که فکرشو بکنی زشت‌تره، مخصوصاً واسه یه دختر که بخواد تعریف کنه.‬ 434 00:35:31,333 --> 00:35:32,854 ‫و اگه الان بهتون نگم، شما...‬ 435 00:35:33,375 --> 00:35:34,833 ‫می‌گید دارم دروغ می‌گم.‬ 436 00:35:37,375 --> 00:35:38,375 ‫باشه.‬ 437 00:35:39,458 --> 00:35:41,042 ‫می‌خوای حقیقت رو بدونی؟‬ 438 00:35:42,542 --> 00:35:43,542 ‫خب، اینم حقیقت.‬ 439 00:35:46,458 --> 00:35:48,375 ‫برای پیدا کردن کار رفتم مالزی،‬ 440 00:35:48,958 --> 00:35:50,833 ‫جایی که دوستم، شاهین، مونده بود.‬ 441 00:35:51,000 --> 00:35:52,000 ‫نمی‌دونم کجا...‬ 442 00:35:52,125 --> 00:35:54,708 ‫همون لحظه که رسیدم یه اشتباه بزرگ کردم.‬ 443 00:35:54,917 --> 00:35:56,417 ‫- خدای من. - خب، گوش کن.‬ 444 00:35:56,500 --> 00:35:58,083 ‫نگران نباش. شکایت می‌کنیم.‬ 445 00:35:58,167 --> 00:35:59,351 ‫شماره پلاک تاکسی رو یادت هست؟‬ 446 00:35:59,375 --> 00:36:01,708 ‫امیر، اصلاً فکرشو نمی‌کردم کیفمو تو تاکسی جا بذارم!‬ 447 00:36:01,792 --> 00:36:03,018 ‫چرا باید شماره‌شو یادم باشه؟‬ 448 00:36:03,042 --> 00:36:04,042 ‫- باشه. - خواهش می‌کنم...‬ 449 00:36:04,708 --> 00:36:05,708 ‫خیلی گیجم.‬ 450 00:36:05,792 --> 00:36:07,292 ‫انگار نمی‌تونم درست فکر کنم.‬ 451 00:36:19,042 --> 00:36:20,042 ‫ببخشید.‬ 452 00:36:21,000 --> 00:36:22,667 ‫- طاهر. - عظمی.‬ 453 00:36:23,167 --> 00:36:24,167 ‫خان.‬ 454 00:36:25,167 --> 00:36:26,167 ‫عظمی احمد.‬ 455 00:36:27,125 --> 00:36:28,125 ‫بیا.‬ 456 00:36:28,917 --> 00:36:30,677 ‫اینها دوستان من هستند، و اینجا کافه آنهاست.‬ 457 00:36:30,750 --> 00:36:31,750 ‫- سلام. - بفرمایید.‬ 458 00:36:32,833 --> 00:36:33,953 ‫چی میل دارید؟‬ 459 00:36:34,167 --> 00:36:35,667 ‫یعنی چیزی میل دارید؟‬ 460 00:36:36,167 --> 00:36:37,167 ‫متاسفم.‬ 461 00:36:42,417 --> 00:36:43,708 ‫به نظر آدم خوبی می آمد.‬ 462 00:36:45,125 --> 00:36:47,458 ‫طاهر شروع کرد به کمک کردن به من برای پیدا کردن کار.‬ 463 00:36:48,375 --> 00:36:49,375 ‫ما با هم دوست شدیم.‬ 464 00:36:49,792 --> 00:36:53,542 ‫من به او در مورد ازدواج ناموفقم و دخترم، نور، گفتم.‬ 465 00:36:54,333 --> 00:36:56,500 ‫او دوستی ما را با عشق اشتباه گرفت.‬ 466 00:36:57,583 --> 00:36:59,917 ‫شاید، حتی من هم همین اشتباه را کردم.‬ 467 00:37:02,292 --> 00:37:05,833 ‫سپس یک روز، خبرهای نگران کننده ای درباره نور از وطن دریافت کردم.‬ 468 00:37:10,167 --> 00:37:12,625 ‫فهمیدم چقدر درمانده هستم.‬ 469 00:37:25,417 --> 00:37:26,417 ‫چی شده؟‬ 470 00:37:33,167 --> 00:37:34,667 ‫نمی‌دانم چه کار کنم.‬ 471 00:37:35,125 --> 00:37:37,375 ‫درمان تالاسمی خیلی گران است.‬ 472 00:37:38,792 --> 00:37:41,083 ‫اما بدون آن، فرزندم را از دست خواهم داد.‬ 473 00:37:42,500 --> 00:37:43,500 ‫عظمی.‬ 474 00:37:49,083 --> 00:37:50,083 ‫عظمی.‬ 475 00:37:58,500 --> 00:38:00,167 ‫به هر حال داریم به خانه برمی گردیم، عظمی.‬ 476 00:38:00,917 --> 00:38:02,208 ‫شما باید به پاکستان بیایید.‬ 477 00:38:02,792 --> 00:38:03,833 ‫با خانواده‌ام ملاقات کن.‬ 478 00:38:04,875 --> 00:38:05,958 ‫خانه‌ام را ببین.‬ 479 00:38:08,042 --> 00:38:09,722 ‫مطمئن باش مدارک پزشکی نور را همراه داشته باشی.‬ 480 00:38:10,167 --> 00:38:13,167 ‫درمان بسیار موثری برای تالاسمی در ‌KPK‌ وجود دارد.‬ 481 00:38:13,667 --> 00:38:14,833 ‫آنها از طبیعت‌درمانی استفاده می‌کنند.‬ 482 00:38:17,500 --> 00:38:19,542 ‫عظمی، نورِ ما خوب خواهد شد.‬ 483 00:38:23,125 --> 00:38:24,292 ‫"نورِ ما."‬ 484 00:38:25,667 --> 00:38:27,747 ‫این باعث شد احساس کنم همه چیز درست خواهد شد.‬ 485 00:38:29,625 --> 00:38:33,875 ‫به حرفش گوش کردم و بعد از شش ماه به پاکستان آمدم.‬ 486 00:38:52,375 --> 00:38:53,375 ‫طاهر!‬ 487 00:38:55,708 --> 00:38:57,458 ‫با خودت چه کردی؟‬ 488 00:38:58,667 --> 00:38:59,667 ‫عظمی، خواهش می کنم...‬ 489 00:39:00,292 --> 00:39:01,292 ‫داری چیکار میکنی؟‬ 490 00:39:02,125 --> 00:39:03,725 ‫سوار ماشین شو. همه چیز رو برات میگم.‬ 491 00:39:04,083 --> 00:39:05,083 ‫زود باش.‬ 492 00:39:06,458 --> 00:39:07,779 ‫از هند چی برام آوردی؟‬ 493 00:39:08,958 --> 00:39:10,708 ‫اجازه بده اول نفسم جا بیاد.‬ 494 00:39:11,167 --> 00:39:12,167 ‫همه چیز رو بهت میگم.‬ 495 00:39:14,667 --> 00:39:15,667 ‫بیا، بشین.‬ 496 00:39:16,792 --> 00:39:17,792 ‫بشین.‬ 497 00:39:21,000 --> 00:39:22,000 ‫پیش من نمیشینی؟‬ 498 00:39:23,292 --> 00:39:24,458 ‫اینجا مالزی نیست، عظمی.‬ 499 00:39:29,417 --> 00:39:30,417 ‫بریم.‬ 500 00:39:31,792 --> 00:39:32,792 ‫چه صیدی!‬ 501 00:39:46,583 --> 00:39:48,208 ‫اینجا جای زیبایی بود،‬ 502 00:39:49,250 --> 00:39:50,833 ‫همان‌طور که طاهر توصیف کرده بود.‬ 503 00:39:52,625 --> 00:39:54,500 ‫تا کیلومترها کاملاً متروکه.‬ 504 00:39:59,500 --> 00:40:02,375 ‫عظمی، جاده‌ی ناهمواری در پیش داریم.‬ 505 00:40:02,917 --> 00:40:04,208 ‫آیا دچار ماشین‌گرفتگی می‌شوی؟‬ 506 00:40:05,625 --> 00:40:06,625 ‫گاهی اوقات.‬ 507 00:40:07,250 --> 00:40:08,250 ‫محکم بگیر.‬ 508 00:40:09,875 --> 00:40:12,250 ‫بیا. این دارو را بخور.‬ 509 00:40:23,875 --> 00:40:25,458 ‫سکوت عجیبی در هوا بود…‬ 510 00:40:27,167 --> 00:40:29,333 ‫که من آن را با نعمت طبیعت اشتباه گرفتم.‬ 511 00:40:32,750 --> 00:40:34,875 ‫امید در درونم دوباره زنده شد…‬ 512 00:40:35,542 --> 00:40:38,583 ‫که نور قطعاً از طریق طبیعت‌درمانی شفا پیدا می‌کند.‬ 513 00:41:03,333 --> 00:41:04,333 ‫عظمی.‬ 514 00:41:04,417 --> 00:41:05,292 ‫عظمی!‬ 515 00:41:05,375 --> 00:41:06,417 ‫- سلام. - سلام.‬ 516 00:41:06,625 --> 00:41:07,625 ‫رسیدیم.‬ 517 00:41:07,958 --> 00:41:11,000 ‫بیا. کیفت را بده.‬ 518 00:41:19,042 --> 00:41:20,042 ‫صبر کن.‬ 519 00:41:20,875 --> 00:41:21,875 ‫باید…‬ 520 00:41:23,750 --> 00:41:25,031 ‫از اینجا کمی سربالایی است.‬ 521 00:41:25,250 --> 00:41:26,250 ‫باید پیاده برویم.‬ 522 00:42:09,875 --> 00:42:11,042 ‫حالت چطوره پسرم؟‬ 523 00:42:13,083 --> 00:42:15,250 ‫- بیا. - سلام علیکم!‬ 524 00:42:15,333 --> 00:42:16,458 ‫- سفر چطور بود؟ - بیا.‬ 525 00:42:16,542 --> 00:42:19,500 ‫پدر اینجاست!‬ 526 00:42:19,583 --> 00:42:21,750 ‫- خوب بود، به لطف خدا. - این رو پیش خودت نگه دار.‬ 527 00:42:22,167 --> 00:42:23,167 ‫برو.‬ 528 00:42:25,500 --> 00:42:26,708 ‫اجازه بده کیفت رو بگیرم.‬ 529 00:42:27,500 --> 00:42:28,500 ‫بیا. بده به من.‬ 530 00:42:30,292 --> 00:42:31,292 ‫این رو بپوش.‬ 531 00:42:32,083 --> 00:42:33,958 ‫مردها این اطراف هستند.‬ 532 00:42:34,917 --> 00:42:36,000 ‫داری چیکار میکنی؟‬ 533 00:42:36,875 --> 00:42:37,875 ‫طاهر؟‬ 534 00:42:38,375 --> 00:42:40,250 ‫طاهر، باید یه تماس بگیرم. کیفم رو بده.‬ 535 00:42:40,875 --> 00:42:41,875 ‫میتونی فردا انجامش بدی.‬ 536 00:42:42,417 --> 00:42:44,601 ‫- میخوام با نور صحبت کنم. - اون توش چی دید آخه؟‬ 537 00:42:44,625 --> 00:42:46,083 ‫حتی یه خارجی واقعی هم نیست.‬ 538 00:42:46,583 --> 00:42:47,875 ‫مثلاً یه مالزیایی یا فیلیپینی.‬ 539 00:42:47,958 --> 00:42:48,958 ‫طاهر!‬ 540 00:42:54,958 --> 00:42:56,250 ‫منو کجا میبری؟‬ 541 00:42:56,458 --> 00:42:57,458 ‫طاهر!‬ 542 00:42:58,000 --> 00:42:59,000 ‫منو ول کن!‬ 543 00:43:02,708 --> 00:43:05,917 ‫بهت نگفتن که زن‌ها اینجور لباس‌ها رو اینجا نمی‌پوشن؟‬ 544 00:43:06,000 --> 00:43:07,000 ‫طاهر!‬ 545 00:43:09,167 --> 00:43:10,208 ‫داری چیکار میکنی؟‬ 546 00:43:10,958 --> 00:43:12,333 ‫خیلی داره جیغ میزنه!‬ 547 00:43:15,958 --> 00:43:17,292 ‫منو رها کن. بذار برم.‬ 548 00:43:20,333 --> 00:43:21,333 ‫دارید چیکار می‌کنید همه‌تون؟‬ 549 00:43:24,500 --> 00:43:25,542 ‫در رو باز کن!‬ 550 00:43:40,583 --> 00:43:41,792 ‫در رو باز کن!‬ 551 00:43:44,333 --> 00:43:45,333 ‫طاهر!‬ 552 00:43:45,583 --> 00:43:46,833 ‫طاهر!‬ 553 00:43:48,625 --> 00:43:49,750 ‫طاهر!‬ 554 00:43:55,042 --> 00:43:56,500 ‫- طاهر! - چرا داد می‌زنی؟‬ 555 00:43:56,583 --> 00:43:59,223 ‫چه خبر شده؟ این آدم‌های بی‌ادبی که منو اینجا آوردن کی بودن؟‬ 556 00:43:59,750 --> 00:44:00,750 ‫تو ازدواج کردی؟‬ 557 00:44:01,125 --> 00:44:02,292 ‫حتی بچه هم داری!‬ 558 00:44:02,500 --> 00:44:04,917 ‫من عاشقت بودم، و تو به من خیانت کردی...‬ 559 00:44:06,333 --> 00:44:07,500 ‫یه کلمه هم نه!‬ 560 00:44:12,875 --> 00:44:14,667 ‫من می‌خوام برم خونه. من...‬ 561 00:44:35,500 --> 00:44:36,875 ‫خیلی داد می‌زنی.‬ 562 00:44:42,083 --> 00:44:43,604 ‫از حالا به بعد، اینجا می‌مونی.‬ 563 00:44:44,000 --> 00:44:45,000 ‫فهمیدی؟‬ 564 00:45:44,083 --> 00:45:46,792 ‫اون شب، هی برمی‌گشت.‬ 565 00:45:49,583 --> 00:45:53,417 ‫هر لحظه اسارت در دست طاهر مثل جهنم بود.‬ 566 00:46:03,292 --> 00:46:04,292 ‫اسمت چیه؟‬ 567 00:46:05,958 --> 00:46:07,917 ‫گوش کن، به این وضعیت عادت کن.‬ 568 00:46:56,542 --> 00:46:58,958 ‫به نظر نمی‌رسه بیست و چهار ساله باشه.‬ 569 00:46:59,833 --> 00:47:02,208 ‫باید حدود بیست و هشت باشه.‬ 570 00:47:21,000 --> 00:47:22,000 ‫حق با توئه.‬ 571 00:47:24,333 --> 00:47:25,333 ‫بریم.‬ 572 00:47:26,042 --> 00:47:27,375 ‫بریم.‬ 573 00:47:28,042 --> 00:47:28,917 ‫برادر.‬ 574 00:47:29,000 --> 00:47:31,208 ‫- تازه است. دست نخورده. - ارزشش رو نداره.‬ 575 00:47:32,292 --> 00:47:33,292 ‫بریم.‬ 576 00:47:34,708 --> 00:47:36,042 ‫وقت ما رو تلف نکن.‬ 577 00:47:38,750 --> 00:47:41,625 ‫هیچ ایده‌ای ندارم کی بودن.‬ 578 00:47:43,042 --> 00:47:46,167 ‫تشخیصش سخت بود که به دیدن اقوام اومده بودن یا خریدارای احتمالی.‬ 579 00:47:46,542 --> 00:47:47,542 ‫نتونستم بفهمم.‬ 580 00:48:01,667 --> 00:48:02,958 ‫بشین. اینجا این چیزا عادیه.‬ 581 00:48:04,250 --> 00:48:05,250 ‫بشین!‬ 582 00:48:08,208 --> 00:48:10,009 ‫طاهر، یه چیز مهمی هست که باید بهت بگم.‬ 583 00:48:10,292 --> 00:48:11,412 ‫فردا، بعد از عروسی.‬ 584 00:48:12,500 --> 00:48:14,333 ‫طاهر، من نمیتونم باهات ازدواج کنم.‬ 585 00:49:33,542 --> 00:49:34,702 ‫از بیرون قفله.‬ 586 00:49:37,750 --> 00:49:40,208 ‫اینجا هیچ وسیله نقلیه یا حمل و نقل عمومی وجود نداره.‬ 587 00:49:41,083 --> 00:49:43,083 ‫اگه بخوایم سفر کنیم به یه ماشین احتیاج داریم.‬ 588 00:49:45,125 --> 00:49:47,833 ‫ببین، بیرون رفتن هیچ فایده‌ای نداره.‬ 589 00:49:48,125 --> 00:49:50,046 ‫مردهای بیرون هم مثل مردهای داخل اینجا هستن.‬ 590 00:49:50,792 --> 00:49:53,167 ‫اگه کسی تو رو ببینه، سعی میکنن بدزدنت.‬ 591 00:49:55,083 --> 00:49:56,875 ‫تو زبون اونا رو بلد نیستی.‬ 592 00:49:57,708 --> 00:50:00,000 ‫من بلدم. من هم پشتو و هم اردو صحبت می‌کنم.‬ 593 00:50:06,625 --> 00:50:08,917 ‫میشه لطفا یه تلفن بزنم؟‬ 594 00:50:16,708 --> 00:50:17,708 ‫فهمیدم!‬ 595 00:50:26,125 --> 00:50:27,292 ‫شماره پاکستانی؟‬ 596 00:50:28,500 --> 00:50:30,750 ‫فکر کنم عظمی رسیده خونه طاهر.‬ 597 00:50:31,417 --> 00:50:33,083 ‫- سلام، عظمی. - شاهین!‬ 598 00:50:33,542 --> 00:50:35,750 ‫شاهین، نمیتونم زیاد حرف بزنم.‬ 599 00:50:35,875 --> 00:50:37,250 ‫خیلی با دقت به حرفام گوش کن.‬ 600 00:50:37,417 --> 00:50:39,125 ‫من توی دردسر بزرگی افتادم.‬ 601 00:50:39,500 --> 00:50:41,500 ‫طاهر از آب که درآمد، یک کلاهبردار تمام عیار بود.‬ 602 00:50:41,625 --> 00:50:44,917 ‫او من را فریب داد تا به اینجا بیایم و بعدش به من زور گفت.‬ 603 00:50:45,250 --> 00:50:48,208 ‫صبر کن، عظمی. بگذار عامر را بیاورم پای تلفن.‬ 604 00:50:48,625 --> 00:50:50,500 ‫عامر... این عظمی هستم.‬ 605 00:50:50,625 --> 00:50:51,625 ‫باهاش حرف بزن.‬ 606 00:50:53,292 --> 00:50:57,000 ‫- عظمی. - عامر، طاهر یک کلاهبردار است.‬ 607 00:50:57,125 --> 00:50:59,292 ‫او متاهل است و بچه دارد.‬ 608 00:50:59,500 --> 00:51:01,625 ‫او به زور من را اینجا زندانی کرده.‬ 609 00:51:01,792 --> 00:51:04,917 ‫لطفاً، یه کاری بکن و من را از اینجا نجات بده.‬ 610 00:51:05,208 --> 00:51:06,208 ‫لطفاً، به کمک تو نیاز دارم.‬ 611 00:51:06,625 --> 00:51:08,625 ‫عظمی، حالا با دقت به حرف های من گوش کن.‬ 612 00:51:21,667 --> 00:51:23,187 ‫آنها ما را از همه جور جا به دام می اندازند.‬ 613 00:51:24,292 --> 00:51:25,652 ‫اگر دلشان بخواهد، با ما بازی می کنند...‬ 614 00:51:26,333 --> 00:51:27,333 ‫یا ما را می فروشند.‬ 615 00:51:39,375 --> 00:51:41,417 ‫اینجا را امضا کن.‬ 616 00:52:31,458 --> 00:52:33,167 ‫باید از یک ازدواج دیگر خوشحال باشی.‬ 617 00:52:37,583 --> 00:52:41,500 ‫دهنت رو می بندی، یا می خوای تا حد مرگ کتک بخوری؟‬ 618 00:53:55,750 --> 00:53:56,750 ‫چی شد؟‬ 619 00:53:57,708 --> 00:53:58,708 ‫خوابت نمی بره؟‬ 620 00:53:59,875 --> 00:54:00,875 ‫نه، چیزی نیست.‬ 621 00:54:01,333 --> 00:54:03,333 ‫فقط داشتم فکر می کردم.‬ 622 00:54:08,458 --> 00:54:09,458 ‫به چی فکر می کردی؟‬ 623 00:54:10,208 --> 00:54:12,208 ‫ما الان زن و شوهر هستیم.‬ 624 00:54:12,875 --> 00:54:14,958 ‫ما باید به حقمان برسیم.‬ 625 00:54:17,500 --> 00:54:18,500 ‫منظورت چیه؟‬ 626 00:54:18,750 --> 00:54:21,000 ‫منظورم اینه که، طبق رسم ما،‬ 627 00:54:21,625 --> 00:54:24,875 ‫خانواده در مراسم عروسی به عروس پول نقد هدیه می‌ده.‬ 628 00:54:25,958 --> 00:54:28,333 ‫ما در آینده بچه دار خواهیم شد. به درد می‌خوره.‬ 629 00:54:31,083 --> 00:54:32,484 ‫خانواده‌ی شما چقدر بهت میدن؟‬ 630 00:54:35,083 --> 00:54:36,917 ‫شاید حدود یک میلیون روپیه.‬ 631 00:54:40,667 --> 00:54:43,667 ‫یک میلیون روپیه هند؟‬ 632 00:54:45,917 --> 00:54:47,917 ‫من اهل هندم، برای همین اونا به من روپیه هند میدن.‬ 633 00:54:49,000 --> 00:54:50,000 ‫فهمیدم.‬ 634 00:54:51,833 --> 00:54:53,167 ‫چطور میتونیم اون پولو بگیریم؟‬ 635 00:54:54,542 --> 00:54:56,500 ‫یادته در مورد عامر بهت گفتم؟‬ 636 00:54:56,750 --> 00:54:57,750 ‫پسر عمه ام.‬ 637 00:54:58,125 --> 00:54:59,708 ‫اون تو سفارت هند کار می‌کنه.‬ 638 00:54:59,917 --> 00:55:02,292 ‫ما میریم و بهش میگیم که الان ازدواج کردیم.‬ 639 00:55:03,000 --> 00:55:04,321 ‫بعدش میبینیم چطوری میتونیم بگیریمش.‬ 640 00:55:09,083 --> 00:55:10,083 ‫باشه.‬ 641 00:55:11,417 --> 00:55:12,417 ‫باشه؟‬ 642 00:55:14,833 --> 00:55:16,542 ‫پس فردا گوشیمو پس بده.‬ 643 00:55:17,417 --> 00:55:18,417 ‫من باهاش صحبت میکنم.‬ 644 00:55:19,958 --> 00:55:20,958 ‫باشه.‬ 645 00:55:31,875 --> 00:55:32,875 ‫ای فسقلی!‬ 646 00:55:35,833 --> 00:55:36,833 ‫صبر کن. الان برمیگردم.‬ 647 00:55:50,833 --> 00:55:53,667 ‫هر هندی که در خاک بیگانه سرگردان شود فقط یک انتخاب دارد.‬ 648 00:55:54,417 --> 00:55:56,167 ‫شما باید به نحوی خودتان را به سفارت هند برسانید.‬ 649 00:55:56,750 --> 00:55:57,750 ‫بقیه اش را آنها انجام خواهند داد.‬ 650 00:56:06,917 --> 00:56:07,917 ‫بریم.‬ 651 00:56:27,917 --> 00:56:31,333 ‫کلبوشان جادهاو در حال اداره یک شبکه تروریستی در پاکستان بود.‬ 652 00:56:31,542 --> 00:56:35,333 ‫او افسر فرمانده با درجه در نیروی دریایی هند بود که هنوز در خدمت بود.‬ 653 00:56:35,833 --> 00:56:37,583 ‫و در سال ۲۰۰۳…‬ 654 00:56:50,375 --> 00:56:52,000 ‫نمی‌توانم با طاهر روبرو شوم.‬ 655 00:56:53,625 --> 00:56:56,208 ‫می‌خواهم در مقابل بازپرس و مطبوعات حاضر شوی.‬ 656 00:56:57,167 --> 00:56:58,542 ‫اما طاهر هم آنجا خواهد بود.‬ 657 00:57:00,167 --> 00:57:01,208 ‫قاضی هم آنجا خواهد بود…‬ 658 00:57:02,125 --> 00:57:03,125 ‫و پلیس.‬ 659 00:57:05,417 --> 00:57:06,833 ‫امنیت مسئله‌ای نیست.‬ 660 00:57:07,833 --> 00:57:10,417 ‫بعد از این همه مدت در بونر، از مردن نمی‌ترسم.‬ 661 00:57:16,042 --> 00:57:17,042 ‫پس مسئله چیه؟‬ 662 00:57:20,375 --> 00:57:22,875 ‫تو یک زن نیستی. نمی‌توانم آن را برایت توضیح دهم.‬ 663 00:57:24,958 --> 00:57:26,083 ‫باید سعی کنی.‬ 664 00:57:27,667 --> 00:57:29,458 ‫من به همه پاسخگو هستم.‬ 665 00:57:46,167 --> 00:57:50,083 ‫وقتی مردی مدام بدون رضایتت تو را لمس می‌کند،‬ 666 00:57:51,417 --> 00:57:53,542 ‫حتی نگاه کردن به چشمانش هم سخت می‌شود.‬ 667 00:57:56,458 --> 00:57:58,708 ‫می‌دانی که تقصیر تو نیست.‬ 668 00:58:00,333 --> 00:58:01,583 ‫اما درماندگی…‬ 669 00:58:03,833 --> 00:58:06,583 ‫از اینکه نتوانی جلوی او را بگیری یا چیزی بگویی…‬ 670 00:58:08,167 --> 00:58:10,208 ‫و بگذاری به تو تعرض کند…‬ 671 00:58:14,125 --> 00:58:16,208 ‫خجالت، نفرت، ترس…‬ 672 00:58:18,292 --> 00:58:23,750 ‫چنین احساسات درهمی تو را تسخیر می‌کنند.‬ 673 00:58:26,708 --> 00:58:29,708 ‫حتی دیدنش هم روحت را به لرزه در می‌آورد.‬ 674 00:58:37,417 --> 00:58:38,708 ‫نمی‌توانم این را برایت توضیح دهم.‬ 675 00:58:43,542 --> 00:58:44,708 ‫نه، فهمیدم.‬ 676 00:58:48,542 --> 00:58:51,333 ‫تمام تلاشم را می‌کنم که دیگر هرگز چنین احساسی نداشته باشی.‬ 677 00:58:59,417 --> 00:59:00,417 ‫اوزما.‬ 678 00:59:05,500 --> 00:59:06,583 ‫در رو باز بذار.‬ 679 00:59:19,042 --> 00:59:20,708 ‫او یک ویزای یک ماهه دارد...‬ 680 00:59:22,083 --> 00:59:23,283 ‫و فقط سه هفته از آن باقی مانده.‬ 681 00:59:24,250 --> 00:59:26,583 ‫اگر قبل از تمام شدن مهلتش به خانه برنگردد،‬ 682 00:59:27,292 --> 00:59:29,750 ‫حتی یک روز هم نمی‌توانیم او را در سفارت نگه داریم.‬ 683 00:59:30,708 --> 00:59:32,125 ‫ما قادر به نجات او نخواهیم بود.‬ 684 01:00:14,375 --> 01:00:15,375 ‫سید صاحب.‬ 685 01:00:16,167 --> 01:00:18,875 ‫او یک دختر مسلمان است که در یک موقعیت وحشتناک گرفتار شده.‬ 686 01:00:19,000 --> 01:00:20,000 ‫او می‌خواهد به خانه برگردد.‬ 687 01:00:20,542 --> 01:00:22,458 ‫فقط شما می‌توانید او را از این مشکل نجات دهید.‬ 688 01:00:30,333 --> 01:00:32,417 ‫اگر اصرار دارید، باید کمک کنم، جی پی صاحب.‬ 689 01:00:32,958 --> 01:00:34,042 ‫انتخابی ندارم.‬ 690 01:00:34,167 --> 01:00:35,167 ‫ممنون، سید صاحب.‬ 691 01:00:35,833 --> 01:00:37,333 ‫نیازی به تشکر نیست.‬ 692 01:00:37,875 --> 01:00:39,643 ‫من کاملاً مخالف نهاد ازدواج هستم،‬ 693 01:00:39,667 --> 01:00:40,851 ‫و حاضرم به هر کسی که می‌خواهد از آن خارج شود کمک کنم.‬ 694 01:00:40,875 --> 01:00:41,916 ‫اگر به خدمات من نیاز داشتید...‬ 695 01:00:42,167 --> 01:00:43,167 ‫دریغ نکنید و بپرسید.‬ 696 01:00:44,167 --> 01:00:46,127 ‫ماهیت شغلم می‌تواند این موضوع را برایم حل کند.‬ 697 01:00:47,208 --> 01:00:50,333 ‫اخیراً، یک روندی باب شده که پیشنهاد "یکی بخر، یکی مجانی ببر" می‌دهند.‬ 698 01:00:50,583 --> 01:00:53,000 ‫فقط یک اشتباه لفظی بود. جدی نگیرش.‬ 699 01:00:53,792 --> 01:00:56,458 ‫اگر قصد دارم در پاکستان بمانم، باید شما را جدی بگیرم.‬ 700 01:00:57,667 --> 01:00:59,792 ‫نگران نباشید. جزئیات را برایم بفرستید.‬ 701 01:00:59,917 --> 01:01:01,333 ‫- خدانگهدار. - ممنون.‬ 702 01:01:03,333 --> 01:01:06,042 ‫کمی شوخ‌طبعی در کار باعث میشه ادامه بدم.‬ 703 01:01:06,667 --> 01:01:08,375 ‫من رو اینقدر جدی نگیر.‬ 704 01:01:09,083 --> 01:01:10,125 ‫خدا رحم کنه!‬ 705 01:01:10,875 --> 01:01:12,500 ‫من؟ تو رو جدی بگیرم؟‬ 706 01:01:21,792 --> 01:01:23,542 ‫- قربان. - هنوز زنده‌ای آقای تیواری؟‬ 707 01:01:23,792 --> 01:01:27,708 ‫اگر ماشین من رو بمب‌گذاری کرده باشند، دیگه زیاد زنده نمی‌مونم.‬ 708 01:01:28,583 --> 01:01:29,583 ‫طاهر کجاست؟‬ 709 01:01:31,042 --> 01:01:32,500 ‫طاهر داخله، قربان.‬ 710 01:01:32,833 --> 01:01:34,417 ‫برو داخل و گوشی رو بهش بده.‬ 711 01:01:35,875 --> 01:01:38,417 ‫قربان... حالتون خوبه؟‬ 712 01:01:38,917 --> 01:01:40,792 ‫برو. حتی تو هم حس بهتری پیدا می‌کنی.‬ 713 01:01:59,250 --> 01:02:00,730 ‫بهش گفتم ساعت یازده بیاد.‬ 714 01:02:01,125 --> 01:02:02,125 ‫چرا اینقدر زود اینجاست؟‬ 715 01:02:03,542 --> 01:02:04,542 ‫حالا؟‬ 716 01:02:12,542 --> 01:02:13,542 ‫نگاه کن...‬ 717 01:02:16,625 --> 01:02:17,625 ‫داره میاد داخل.‬ 718 01:02:22,250 --> 01:02:23,458 ‫برای همینه که داری میری بیرون.‬ 719 01:02:39,750 --> 01:02:40,625 ‫بعد از اینکه ویزات تموم شد،‬ 720 01:02:40,708 --> 01:02:42,709 ‫حتی سفارت هم نمی‌تونه بهت پناهندگی بده.‬ 721 01:02:43,917 --> 01:02:46,077 ‫می‌خواستی از در اصلی بری بیرون، مگه نه؟‬ 722 01:02:48,583 --> 01:02:49,583 ‫حالا وقتشه.‬ 723 01:02:51,792 --> 01:02:52,792 ‫برو.‬ 724 01:03:21,875 --> 01:03:24,417 ‫جی پی قربان، طاهر خیلی بی‌قراری می‌کنه.‬ 725 01:03:26,917 --> 01:03:27,917 ‫اونا رو صدا کن بیان داخل.‬ 726 01:03:31,042 --> 01:03:32,167 ‫طاهر. بشیر.‬ 727 01:03:36,250 --> 01:03:37,500 ‫دارن صداتون میزنن برید داخل.‬ 728 01:03:38,000 --> 01:03:39,667 ‫نه، ما نمیریم داخل. عظمی رو بیارید بیرون.‬ 729 01:03:39,833 --> 01:03:40,875 ‫ما باید بریم داخل.‬ 730 01:03:42,708 --> 01:03:43,708 ‫گوشیت رو نگه دار.‬ 731 01:03:45,625 --> 01:03:47,583 ‫گوش کن. داخل ساختمون نرو.‬ 732 01:03:52,167 --> 01:03:53,167 ‫ایست.‬ 733 01:04:04,292 --> 01:04:05,292 ‫عظمی تو این یکیه؟‬ 734 01:04:13,417 --> 01:04:14,417 ‫بریم.‬ 735 01:04:16,667 --> 01:04:18,625 ‫خیله خب، پس. شما دو تا، تکیه بدید عقب.‬ 736 01:04:18,833 --> 01:04:21,750 ‫و عظمی، یه کم بیا جلو.‬ 737 01:04:25,667 --> 01:04:27,458 ‫جلوتر، عزیزم.‬ 738 01:04:27,750 --> 01:04:28,750 ‫برای سلفی.‬ 739 01:04:30,083 --> 01:04:31,875 ‫زود برمی‌گردی هند.‬ 740 01:04:32,417 --> 01:04:34,017 ‫این تنها یادگاریه که ازت خواهم داشت.‬ 741 01:04:36,042 --> 01:04:37,375 ‫باشه. لبخند بزن.‬ 742 01:04:38,583 --> 01:04:39,667 ‫بله.‬ 743 01:04:40,958 --> 01:04:42,875 ‫خیلی خب. عالیه. یه نگاه بنداز.‬ 744 01:04:46,375 --> 01:04:47,583 ‫با پسرت حرف بزن.‬ 745 01:04:47,667 --> 01:04:49,547 ‫- الان نه. امشب زنگ میزنم... - سلام، بابا.‬ 746 01:04:50,208 --> 01:04:51,875 ‫لطفاً عجله کن و یه چیز خوب بگو.‬ 747 01:04:52,208 --> 01:04:54,375 ‫راستش، بنزین خوردم.‬ 748 01:04:55,917 --> 01:04:56,917 ‫چی؟‬ 749 01:04:57,042 --> 01:05:01,250 ‫بابا، قضیه اینه که، یه بطری بود مامان نگهش میداشت برای از بین بردن لکه های لباس.‬ 750 01:05:01,333 --> 01:05:03,708 ‫- خب، منم همشو خوردم و فرار کردم. - ولی…‬ 751 01:05:03,792 --> 01:05:09,625 ‫فقط می‌خواستم ببینم بنزین باعث می‌شه سریع‌تر برم، مثل کاری که با...‬ 752 01:05:09,708 --> 01:05:13,167 ‫پسر، باید بیای اینجا با من زندگی کنی. تو با این مردم خیلی جور درمیای.‬ 753 01:05:13,333 --> 01:05:15,500 ‫صبر کن بابا، یه چیز دیگه هم هست.‬ 754 01:05:15,583 --> 01:05:16,583 ‫امشب بعداً!‬ 755 01:05:19,292 --> 01:05:20,292 ‫درود!‬ 756 01:05:20,542 --> 01:05:23,333 ‫درود بر شما!‬ 757 01:05:25,083 --> 01:05:26,243 ‫مشکل چیه، طاهر؟‬ 758 01:05:26,792 --> 01:05:27,952 ‫سر چی بحث می‌کردین؟‬ 759 01:05:28,667 --> 01:05:30,833 ‫به عُظمی حمله کردی؟ ترسیده به نظر می‌رسه.‬ 760 01:05:30,917 --> 01:05:32,708 ‫این درست نیست. داره دروغ می‌گه.‬ 761 01:05:32,792 --> 01:05:33,792 ‫خب، یه اتفاقی افتاده.‬ 762 01:05:34,250 --> 01:05:35,410 ‫اون نمی‌خواد تو رو ببینه.‬ 763 01:05:35,917 --> 01:05:37,351 ‫- داره بی‌اختیار گریه می‌کنه. - چرا نمی‌خواد اونو ببینه؟‬ 764 01:05:37,375 --> 01:05:38,375 ‫صداش کن بیاد بیرون.‬ 765 01:05:39,208 --> 01:05:40,208 ‫صداش کردم.‬ 766 01:05:41,000 --> 01:05:42,000 ‫باید تو راه باشه.‬ 767 01:05:43,833 --> 01:05:44,833 ‫انجُم، درسته؟‬ 768 01:05:45,500 --> 01:05:46,500 ‫این اسم منه؟‬ 769 01:05:46,958 --> 01:05:48,559 ‫چند بار باید بهت یادآوری کنم، سیرت؟‬ 770 01:05:48,583 --> 01:05:50,125 ‫بله. لطفا یادت بمونه.‬ 771 01:05:50,208 --> 01:05:51,958 ‫و اسم شوهرت امیره.‬ 772 01:05:52,875 --> 01:05:56,167 ‫بابا، بازیگری اصلاً کار من نیست.‬ 773 01:05:57,167 --> 01:05:58,527 ‫باید کله‌ی نحسشو خورد کنم!‬ 774 01:05:58,917 --> 01:05:59,917 ‫ختم کلام.‬ 775 01:06:01,750 --> 01:06:02,833 ‫این دیگه کیه؟‬ 776 01:06:06,250 --> 01:06:07,250 ‫نمی‌دونم.‬ 777 01:06:07,833 --> 01:06:09,208 ‫اون خواهرشوهرشه، طاهره.‬ 778 01:06:09,750 --> 01:06:10,750 ‫انجمن.‬ 779 01:06:11,250 --> 01:06:12,250 ‫عظما هم داره میاد.‬ 780 01:06:15,958 --> 01:06:16,958 ‫چی شده، انجمن؟‬ 781 01:06:17,333 --> 01:06:21,292 ‫خب، من صداش کردم بیاد بیرون، ولی دست از گریه برنمی‌داره.‬ 782 01:06:21,375 --> 01:06:22,500 ‫این مرد یه شیاده!‬ 783 01:06:22,917 --> 01:06:25,292 ‫نباید بهش اعتماد کنی!‬ 784 01:06:26,042 --> 01:06:27,684 ‫- چی میگه؟ - به تو ربطی نداره.‬ 785 01:06:27,708 --> 01:06:30,833 ‫اون دارایی شوهرشه. همین الان بیارش بیرون!‬ 786 01:06:30,917 --> 01:06:32,125 ‫مشکلت چیه؟‬ 787 01:06:32,250 --> 01:06:34,000 ‫آروم باش، وگرنه میندازمت بیرون.‬ 788 01:06:34,083 --> 01:06:36,792 ‫لعنت بهت! چطور جرأت می‌کنی تو خاک پاکستان ما رو تهدید کنی!‬ 789 01:06:36,875 --> 01:06:38,042 ‫- اینجا پاکستانه! - کافیه.‬ 790 01:06:38,333 --> 01:06:41,375 ‫شاید این یه توطئه پاکستانی باشه، ولی اینجا خاک هندیه که روش ایستادی.‬ 791 01:06:41,750 --> 01:06:42,917 ‫مشکلش چیه، طاهر؟‬ 792 01:06:43,083 --> 01:06:45,333 ‫بیا تو. بذار راحت بشینیم و در این مورد بحث کنیم.‬ 793 01:06:45,458 --> 01:06:47,417 ‫نه، ما نمیریم داخل. همین جا صحبت می‌کنیم.‬ 794 01:06:47,500 --> 01:06:49,042 ‫تا کی می‌تونیم اینجا وایسیم و گپ بزنیم؟‬ 795 01:06:49,292 --> 01:06:50,292 ‫بیاین سر یه چای گپ بزنیم.‬ 796 01:06:50,333 --> 01:06:52,013 ‫ما چای نمی‌خوایم! ما نمیریم داخل!‬ 797 01:06:52,333 --> 01:06:53,958 ‫لطفاً یکم صبور باشید.‬ 798 01:06:54,042 --> 01:06:56,762 ‫من فقط به این خاطر خودمو کنترل می‌کنم که این یه مسئله بین زن و شوهره.‬ 799 01:06:57,000 --> 01:06:59,458 ‫می‌تونم بذارم چهارشنبه همدیگه رو ببینید، ولی این یارو کیه؟‬ 800 01:07:00,208 --> 01:07:01,583 ‫یه آدم هیچی‌نبودِ بی‌ارزش.‬ 801 01:07:02,042 --> 01:07:04,083 ‫- چهارشنبه او را نیاور. - چهارشنبه نه!‬ 802 01:07:04,167 --> 01:07:05,601 ‫همین الان او را بیرون بیاورید. باید به بونر برویم.‬ 803 01:07:05,625 --> 01:07:06,750 ‫مشکلت چیه؟‬ 804 01:07:07,167 --> 01:07:08,917 ‫این رذل را خواهم کشت.‬ 805 01:07:09,792 --> 01:07:11,500 ‫صبر کن بشیر، من با او صحبت می کنم.‬ 806 01:07:11,583 --> 01:07:12,833 ‫چرا حرف منو نمی فهمی؟‬ 807 01:07:12,917 --> 01:07:14,167 ‫- او یک رذل است! - خفه شو!‬ 808 01:07:14,833 --> 01:07:16,417 ‫- عظمی! - عظمی!‬ 809 01:07:16,500 --> 01:07:19,020 ‫- عظمی، چه حرفی برای گفتن داری؟ - اولین بار طاهر را کجا ملاقات کردی؟‬ 810 01:07:19,750 --> 01:07:22,083 ‫مردم دیدند که عروسی در حال انجام است،‬ 811 01:07:22,458 --> 01:07:25,458 ‫اما نه ‌AK-47‌ هایی که به ستون ها تکیه داده بودند.‬ 812 01:07:25,917 --> 01:07:27,208 ‫من فریب خوردم تا در این عروسی شرکت کنم.‬ 813 01:07:27,708 --> 01:07:31,250 ‫من نمی دانستم که او یک مرد متاهل با این همه فرزند است.‬ 814 01:07:31,333 --> 01:07:33,333 ‫در غیر این صورت، هرگز به اینجا نمی آمدم.‬ 815 01:07:34,667 --> 01:07:38,500 ‫من تمام مدت برخلاف میلم در بونر نگه داشته شدم.‬ 816 01:07:39,417 --> 01:07:42,208 ‫من فقط می خواهم با میل خود به کشورم برگردم.‬ 817 01:07:42,292 --> 01:07:44,417 ‫- همین. - عظمی، آیا طاهر می داند که شما اینجا هستید؟‬ 818 01:07:44,500 --> 01:07:46,518 ‫- چه زمانی طاهر را در مالزی ملاقات کردید؟ - جواب بده عظمی.‬ 819 01:07:46,542 --> 01:07:48,309 ‫درباره چت های واتساپ چه حرفی برای گفتن داری؟‬ 820 01:07:48,333 --> 01:07:50,875 ‫- عظمی، چه حرفی برای گفتن داری؟ - عظمی...‬ 821 01:08:08,208 --> 01:08:09,583 ‫بله آقا. او تمام کرد.‬ 822 01:08:14,458 --> 01:08:17,000 ‫شماره من را یادداشت کنید، و شماره خودتان را به من بدهید.‬ 823 01:08:17,542 --> 01:08:20,917 ‫اگر نمی خواهید داخل بیایید، به شما اطلاع می دهم که عظمی بیرون آمد.‬ 824 01:08:21,000 --> 01:08:23,583 ‫- ببین، تو... - برو و از هر کسی بپرس،‬ 825 01:08:23,667 --> 01:08:25,267 ‫شما نمی توانید ما را مجبور کنید بر خلاف میل خود عمل کنیم.‬ 826 01:08:26,542 --> 01:08:28,062 ‫بیایید این مسئله را به شکل متمدنانه حل کنیم.‬ 827 01:08:28,458 --> 01:08:29,792 ‫من با عظمی صحبت خواهم کرد.‬ 828 01:08:37,250 --> 01:08:38,375 ‫چه اتفاقی افتاد؟‬ 829 01:08:38,458 --> 01:08:39,939 ‫او به ما گفت چهارشنبه برگردیم.‬ 830 01:08:40,167 --> 01:08:41,208 ‫چرا امروز نه؟‬ 831 01:08:46,208 --> 01:08:47,250 ‫چرا چهارشنبه؟‬ 832 01:08:47,458 --> 01:08:48,458 ‫از کجا بدونم؟‬ 833 01:09:04,375 --> 01:09:06,500 ‫طاهر، عظمی در دادگاه اظهاراتش را ثبت کرد.‬ 834 01:09:06,583 --> 01:09:07,750 ‫چرا آنجا نبودی؟‬ 835 01:09:08,083 --> 01:09:10,083 ‫طاهر، آیا از تهدید استفاده کردی تا عظمی را مجبور به ازدواج با خودت کنی؟‬ 836 01:09:13,417 --> 01:09:14,625 ‫طاهر، تو واقعاً ازدواج کردی؟‬ 837 01:09:14,917 --> 01:09:17,250 ‫اگر عظمی می‌خواهد برگردد، چرا او را پس نمی‌فرستی؟‬ 838 01:09:18,083 --> 01:09:19,083 ‫ما یک جواب می‌خواهیم، طاهر.‬ 839 01:09:19,958 --> 01:09:24,000 ‫ببین، معاون هندی اینجا حیله‌گر و فریبکار است.‬ 840 01:09:24,542 --> 01:09:27,750 ‫او ما را فریب داد تا به اینجا بیاییم و عظمی را به جای دیگری برد،‬ 841 01:09:27,833 --> 01:09:29,292 ‫به همین دلیل نتوانستم او را ملاقات کنم.‬ 842 01:09:29,917 --> 01:09:32,917 ‫تمام اتهامات علیه من کاملاً دروغ و بی‌اساس است.‬ 843 01:09:33,792 --> 01:09:36,875 ‫منظورت این است که عظمی در دادگاه شهادت دروغ علیه تو داد؟‬ 844 01:09:37,083 --> 01:09:38,083 ‫همش دروغه!‬ 845 01:09:52,167 --> 01:09:53,833 ‫به نظرم خیلی خوب پیش رفت.‬ 846 01:09:53,917 --> 01:09:55,458 ‫عظمی، آیا انجوم را ملاقات کرده‌ای؟‬ 847 01:09:55,542 --> 01:09:56,750 ‫او خواهر شوهرت است.‬ 848 01:09:56,833 --> 01:09:58,458 ‫- قهوه‌ات اینجاست. - بشین. بشین. بشین.‬ 849 01:10:00,042 --> 01:10:01,042 ‫ممنونم.‬ 850 01:10:01,375 --> 01:10:02,375 ‫تبریک می‌گم، عظمی.‬ 851 01:10:03,417 --> 01:10:05,167 ‫شما بیانیه شجاعانه‌ای به مطبوعات دادید.‬ 852 01:10:05,958 --> 01:10:09,042 ‫بیانیه شجاعانه بود، اما تصمیم من برای آمدن به اینجا اشتباه بود.‬ 853 01:10:09,333 --> 01:10:10,750 ‫یک کپی تایید شده از بیانیه‬ 854 01:10:10,833 --> 01:10:13,033 ‫از طریق وزارت خارجه به وزارت کشور تحویل داده خواهد شد،‬ 855 01:10:13,375 --> 01:10:16,250 ‫که شما را از گزارش به پلیس و مهاجرت معاف می کند.‬ 856 01:10:18,708 --> 01:10:21,708 ‫آیا این کار از طریق مرز واگه زمان زیادی نخواهد برد؟‬ 857 01:10:21,958 --> 01:10:23,708 ‫آیا می توانم از طریق هوایی بروم؟‬ 858 01:10:26,917 --> 01:10:30,000 ‫قوانین بیان می کنند که همان مسیر و روشی که‬ 859 01:10:30,542 --> 01:10:32,458 ‫یک هندی برای ورود به پاکستان استفاده کرده‬ 860 01:10:32,917 --> 01:10:34,557 ‫باید برای خروجش هم استفاده شود.‬ 861 01:10:35,917 --> 01:10:39,167 ‫بنابراین حتی اگر از طریق واگه سوار الاغ آمدید،‬ 862 01:10:40,792 --> 01:10:42,750 ‫باید سوار بر الاغ هم برگردید.‬ 863 01:10:45,500 --> 01:10:47,500 ‫و دیپلماسی با کشورهای دیگر کار می کند.‬ 864 01:10:48,417 --> 01:10:50,875 ‫اینجا، همه‌اش مثل اسکیت روی یخ است.‬ 865 01:10:53,958 --> 01:10:55,125 ‫مشکلی هست، قربان؟‬ 866 01:10:57,250 --> 01:10:58,250 ‫نه.‬ 867 01:10:59,208 --> 01:11:02,333 ‫گاهی اوقات، احساس می کنم چیزها را آنطور که هستند بیان نمی کنید.‬ 868 01:11:06,292 --> 01:11:08,042 ‫و شما حقایق واقعی را پنهان می کنید.‬ 869 01:11:08,958 --> 01:11:10,000 ‫مرا سرزنش نکنید.‬ 870 01:11:10,958 --> 01:11:12,158 ‫من ذاتا یک دیپلمات هستم…‬ 871 01:11:13,750 --> 01:11:14,750 ‫نه از روی شخصیت.‬ 872 01:11:23,958 --> 01:11:25,208 ‫می خواهید با دخترتان صحبت کنید؟‬ 873 01:11:26,000 --> 01:11:27,042 ‫یک تماس واتس‌اپ برقرار کنید.‬ 874 01:11:28,333 --> 01:11:30,500 ‫تماس های عادی ضبط می شوند.‬ 875 01:11:32,875 --> 01:11:33,875 ‫نه.‬ 876 01:11:36,042 --> 01:11:37,333 ‫چی بگم؟‬ 877 01:11:38,458 --> 01:11:39,958 ‫به نور چی بگم؟‬ 878 01:11:40,833 --> 01:11:42,292 ‫که من یه احمق تمام عیارم؟‬ 879 01:11:43,083 --> 01:11:44,208 ‫چه بلایی سر خودم آوردم؟‬ 880 01:11:45,917 --> 01:11:47,708 ‫وقتی برگردم خونه باهاش صحبت می‌کنم.‬ 881 01:11:58,500 --> 01:11:59,375 ‫خبر فوری‬ 882 01:11:59,458 --> 01:12:03,333 ‫هند یک پیروزی دیپلماتیک بزرگ در پرونده کولبوشان جادهاو به دست آورد،‬ 883 01:12:03,417 --> 01:12:06,042 ‫یک شهروند هندی که در حال حاضر در یک زندان پاکستانی نگهداری می‌شود.‬ 884 01:12:07,375 --> 01:12:11,833 ‫جی پی، این حادثه مستقیماً روی پرونده شما تأثیر خواهد گذاشت.‬ 885 01:12:13,042 --> 01:12:15,292 ‫حالا باید خیلی با احتیاط رفتار کنی.‬ 886 01:12:16,833 --> 01:12:18,250 ‫اوضاع داره متشنج میشه.‬ 887 01:12:24,250 --> 01:12:25,792 ‫یه هفته گذشته، فراز صاحب.‬ 888 01:12:26,208 --> 01:12:28,529 ‫اما هنوز هیچ خبری از تایید از طرف وزارت کشور شما نیست.‬ 889 01:12:29,042 --> 01:12:31,625 ‫یه پرونده دیگه رو به ما تحمیل کردید.‬ 890 01:12:31,708 --> 01:12:32,708 ‫ما؟‬ 891 01:12:33,000 --> 01:12:35,542 ‫مگه ما بودیم که کولبوشان رو از چابهار به ایران آوردیم؟‬ 892 01:12:35,875 --> 01:12:37,518 ‫- این کار ‌ISI‌ بود... - دیگه کافیه، بحث رو تموم کنید.‬ 893 01:12:37,542 --> 01:12:38,622 ‫فقط کشش پیدا میکنه.‬ 894 01:12:39,958 --> 01:12:40,958 ‫حداقل یه تاریخ به ما بدید.‬ 895 01:12:42,167 --> 01:12:43,583 ‫عظمی کی میتونه برگرده؟‬ 896 01:12:44,292 --> 01:12:45,833 ‫بررسی میکنم.‬ 897 01:12:46,917 --> 01:12:48,597 ‫به محض اینکه چیزی روشن شد، به شما اطلاع خواهم داد.‬ 898 01:13:08,708 --> 01:13:10,208 ‫زمان بندی کلا بهم ریخته.‬ 899 01:13:11,333 --> 01:13:12,750 ‫حالا اوضاع خیلی بد میشه.‬ 900 01:13:13,792 --> 01:13:16,208 ‫گفتی من هیچ وقت کل ماجرا رو بهت نمیگم.‬ 901 01:13:17,375 --> 01:13:18,935 ‫خب، دارم همه چیز رو واضح بهت میگم.‬ 902 01:13:21,292 --> 01:13:23,792 ‫نبرد تو قراره طولانی و سخت باشه.‬ 903 01:13:24,958 --> 01:13:26,333 ‫فقط به این آسونی تسلیم نشو.‬ 904 01:13:34,000 --> 01:13:36,458 ‫اوزما، هیچ فکر یا کار احمقانه ای نکن.‬ 905 01:13:38,167 --> 01:13:39,417 ‫ما به خاطر تو جنگیدیم.‬ 906 01:13:40,750 --> 01:13:42,500 ‫حالا، تو باید به خاطر ما بجنگی.‬ 907 01:13:45,250 --> 01:13:46,250 ‫نه، جناب جی پی.‬ 908 01:13:50,333 --> 01:13:52,214 ‫من دیگه رمقی برای جنگیدن ندارم.‬ 909 01:13:53,292 --> 01:13:54,492 ‫شجاعتم در هم شکسته.‬ 910 01:13:56,708 --> 01:13:58,042 ‫فقط یک خواهش دارم.‬ 911 01:14:01,292 --> 01:14:05,250 ‫اگر مجبور شدید من رو به اون تحویل بدید،‬ 912 01:14:05,333 --> 01:14:08,375 ‫به جاش یه شیشه سم برام بیارید.‬ 913 01:14:11,458 --> 01:14:12,750 ‫من پیش اون برنمی‌گردم.‬ 914 01:14:15,833 --> 01:14:17,083 ‫مرگ رو به اون ترجیح میدم.‬ 915 01:14:38,000 --> 01:14:39,000 ‫بله؟‬ 916 01:14:39,833 --> 01:14:40,833 ‫هست؟‬ 917 01:14:43,708 --> 01:14:45,708 ‫باشه، نگهش دار روی خط. من با جناب جی پی صحبت می کنم.‬ 918 01:14:53,667 --> 01:14:55,083 ‫- الو. - عصر بخیر، قربان.‬ 919 01:14:55,667 --> 01:14:58,375 ‫قربان، یک خانمی هست که مکرراً از اپراتور شما رو می خواد.‬ 920 01:14:59,000 --> 01:15:00,000 ‫هیچ سرنخی دارید که کیه؟‬ 921 01:15:00,292 --> 01:15:02,333 ‫نه، قربان. میگه نمی تونه هویتش رو فاش کنه‬ 922 01:15:02,417 --> 01:15:03,583 ‫و فقط با شما صحبت می کنه.‬ 923 01:15:07,708 --> 01:15:09,583 ‫خیلی خب. وصل کن من رو بهش.‬ 924 01:15:10,042 --> 01:15:11,208 ‫چشم، قربان. الان وصل می کنم.‬ 925 01:15:14,000 --> 01:15:16,500 ‫- جناب جی پی. - بله؟ شما کی هستید؟‬ 926 01:15:18,583 --> 01:15:20,042 ‫خبر بدی برات دارم.‬ 927 01:15:22,167 --> 01:15:24,292 ‫طاهر داره دادخواست تنظیم می‌کنه‬ 928 01:15:25,083 --> 01:15:26,324 ‫و موضوع رو به دادگاه می‌کشونه.‬ 929 01:15:27,667 --> 01:15:30,292 ‫تو از دادگاه به عنوان تهدید استفاده کردی، اما...‬ 930 01:15:31,167 --> 01:15:32,417 ‫اون واقعاً به دادگاه رفت.‬ 931 01:15:33,167 --> 01:15:34,792 ‫چرا باید حرفت رو باور کنم؟‬ 932 01:15:36,875 --> 01:15:39,000 ‫میشه شماره شخصیت رو بهم بدی؟‬ 933 01:15:40,333 --> 01:15:41,934 ‫همه مدارک رو برات توی واتساپ می‌فرستم.‬ 934 01:15:54,208 --> 01:15:55,208 ‫جی پی صاحب.‬ 935 01:15:55,958 --> 01:15:59,417 ‫حتی وکلا هم شب‌ها می‌خوابند، و همسرانشان خواب سبکی دارند.‬ 936 01:15:59,833 --> 01:16:01,208 ‫سید صاحب، باید بریم دادگاه.‬ 937 01:16:01,750 --> 01:16:02,831 ‫ولی الان دادگاه تعطیله.‬ 938 01:16:03,333 --> 01:16:04,542 ‫شوخی جالبی نیست، سید صاحب.‬ 939 01:16:04,917 --> 01:16:06,083 ‫کی شروع کرد؟‬ 940 01:16:06,292 --> 01:16:07,333 ‫طاهر داره میره دادگاه.‬ 941 01:16:07,542 --> 01:16:09,167 ‫وزارت خارجه هم این موضوع رو کش میده.‬ 942 01:16:09,625 --> 01:16:12,417 ‫طاهر میخواد عظمی در دادگاه حاضر بشه‬ 943 01:16:12,625 --> 01:16:14,626 ‫و این موضوع به عنوان یک اختلاف خانوادگی حل بشه.‬ 944 01:16:14,833 --> 01:16:18,667 ‫قبل از اینکه پرونده‌اش به دادگاه بره، می‌خوام دادخواست خودمون رو هم ارائه بدم.‬ 945 01:16:18,792 --> 01:16:21,000 ‫ولی برای این کار، به اجازه از دهلی نیاز دارم.‬ 946 01:16:21,542 --> 01:16:24,167 ‫می‌دونم یکم طول می‌کشه، ولی اجازه رو می‌گیریم.‬ 947 01:16:25,125 --> 01:16:26,925 ‫زودترین زمانی که میتونی تاییدیه بدی کی هست؟‬ 948 01:16:27,417 --> 01:16:31,083 ‫اگه تاییدیه رو بگیرم، میتونیم حتی فردا هم این کار رو انجام بدیم.‬ 949 01:16:31,375 --> 01:16:32,458 ‫چقدر زمان لازم داری؟‬ 950 01:16:32,958 --> 01:16:34,375 ‫سه ساعت کافیه.‬ 951 01:16:35,208 --> 01:16:37,500 ‫دادگاه تا ساعت دو باز خواهد ماند.‬ 952 01:16:37,667 --> 01:16:39,583 ‫در اسرع وقت به شما اطلاع خواهم داد.‬ 953 01:16:40,958 --> 01:16:42,417 ‫فردا. فردا به من بگو.‬ 954 01:16:43,000 --> 01:16:44,120 ‫من الان دوباره میخوابم.‬ 955 01:16:59,333 --> 01:17:00,333 ‫سید صاحب.‬ 956 01:17:02,792 --> 01:17:03,792 ‫سید صاحب.‬ 957 01:17:14,083 --> 01:17:16,268 ‫چطور توانستند دادخواست را به همان قاضی ارائه دهند،‬ 958 01:17:16,292 --> 01:17:18,000 ‫در همان دادگاه، در همان روز؟‬ 959 01:17:18,708 --> 01:17:20,250 ‫این اطلاعات را از کجا آوردند؟‬ 960 01:17:20,833 --> 01:17:21,958 ‫چطور وکیل پیدا کردند؟‬ 961 01:17:55,958 --> 01:17:58,458 ‫برای حل اختلافات خانگی، یک زن و شوهر‬ 962 01:17:58,542 --> 01:18:02,583 ‫باید رو در رو ملاقات کنند و جوانب خود را در دادگاه ارائه دهند.‬ 963 01:18:03,583 --> 01:18:06,167 ‫بنابراین، کمیسیون عالی هند باید دستور داده شود‬ 964 01:18:06,750 --> 01:18:08,917 ‫تا عظمی احمد را در دادگاه حاضر کند‬ 965 01:18:09,375 --> 01:18:10,875 ‫و او را بر خلاف میلش نگه ندارد.‬ 966 01:18:11,708 --> 01:18:13,226 ‫جناب قاضی، ما یک گواهی ازدواج معتبر داریم،‬ 967 01:18:13,250 --> 01:18:14,570 ‫که آن را در دادگاه ارائه کرده ایم.‬ 968 01:18:15,292 --> 01:18:17,625 ‫و ما همچنین سوابق دقیقی ارائه کرده ایم‬ 969 01:18:18,125 --> 01:18:23,542 ‫از کل چت واتساپ بین زن و شوهر.‬ 970 01:18:24,167 --> 01:18:26,667 ‫و همه اینها به وضوح نشان می دهد که دختر‬ 971 01:18:27,458 --> 01:18:30,708 ‫با میل خود به پاکستان آمد، با قصد ازدواج.‬ 972 01:18:34,250 --> 01:18:37,583 ‫حالا... بعد از اینکه او وارد کمیسیون عالی هند شد،‬ 973 01:18:38,875 --> 01:18:41,250 ‫چه کسی او را گمراه کرد و چه گفته شد‬ 974 01:18:42,042 --> 01:18:46,542 ‫تا زمانی که عظمی احمد خودش در دادگاه حاضر نشود، نمی توان فهمید، جناب قاضی.‬ 975 01:18:47,042 --> 01:18:48,958 ‫و این هم نباید مشکلی داشته باشد.‬ 976 01:18:49,042 --> 01:18:50,922 ‫دلایل معتبری برای رد کردن داریم، عالیجناب.‬ 977 01:18:51,417 --> 01:18:54,875 ‫او یک فرد بالغ است. تاریخ تولدش را در گذرنامه اش دیده اید.‬ 978 01:18:55,375 --> 01:18:56,750 ‫او مجبور به این ازدواج شده است.‬ 979 01:18:57,292 --> 01:18:58,417 ‫او نمی تواند اردو بخواند.‬ 980 01:18:59,250 --> 01:19:00,811 ‫او بدون اطلاع از جزئیات امضا کرده است.‬ 981 01:19:00,958 --> 01:19:03,375 ‫اظهارات وی در حضور بازپرس ثبت شده است.‬ 982 01:19:03,917 --> 01:19:05,667 ‫او یک شهروند هندی است، عالیجناب.‬ 983 01:19:06,375 --> 01:19:08,750 ‫اگر او می خواهد به کشورش برگردد، باید بگذاریم.‬ 984 01:19:17,583 --> 01:19:21,708 ‫در جلسه بعدی، دادگاه به آخرین استدلال های هر دو طرف گوش خواهد داد.‬ 985 01:19:21,875 --> 01:19:26,167 ‫اما این باید مستقیماً از اوزما احمد بیاید.‬ 986 01:19:26,500 --> 01:19:28,500 ‫بنابراین، او باید در دادگاه حاضر باشد.‬ 987 01:19:32,833 --> 01:19:34,542 ‫یک مانع وجود دارد، عالیجناب.‬ 988 01:19:37,708 --> 01:19:40,333 ‫این مانع می تواند برای شما باشد. سید صاحب.‬ 989 01:19:40,750 --> 01:19:44,500 ‫زیرا دادگاه ممکن است تصور کند‬ 990 01:19:45,000 --> 01:19:47,625 ‫که شما به اظهاراتی که اوزما خواهد داد اعتماد ندارید‬ 991 01:19:48,250 --> 01:19:50,583 ‫در خارج از کمیسیون عالی هند.‬ 992 01:19:50,750 --> 01:19:51,667 ‫نه، عالیجناب.‬ 993 01:19:51,750 --> 01:19:54,208 ‫ما از تغییر اظهارات او نمی ترسیم.‬ 994 01:19:55,083 --> 01:19:56,375 ‫تهدیدی برای جان او وجود دارد.‬ 995 01:20:00,583 --> 01:20:02,458 ‫افراد طرفدار طاهر بسیار خشمگین هستند.‬ 996 01:20:03,292 --> 01:20:07,125 ‫و شما به خوبی از تمام پرونده های مرتبط با قتل های ناموسی آگاه هستید.‬ 997 01:20:07,417 --> 01:20:10,458 ‫من دستور حفاظت کامل از او را می دهم.‬ 998 01:20:11,042 --> 01:20:12,125 ‫او باید اینجا حاضر باشد.‬ 999 01:20:12,500 --> 01:20:14,750 ‫و این نظر نهایی دادگاه در این مورد است.‬ 1000 01:20:41,667 --> 01:20:42,917 ‫کابل.‬ 1001 01:21:50,542 --> 01:21:51,542 ‫صبح بخیر، آقا.‬ 1002 01:23:56,542 --> 01:23:57,542 ‫من ترسیده بودم.‬ 1003 01:23:58,875 --> 01:24:02,708 ‫اما مردم مدام بازوی قطع شده آن بچه را زیر پا له می‌کردند.‬ 1004 01:24:05,708 --> 01:24:09,667 ‫فکر کردم قبل از رفتن باید بازوی او را از سر راه بردارم...‬ 1005 01:24:11,333 --> 01:24:13,333 ‫تا دوباره زیر پا گذاشته نشود.‬ 1006 01:24:16,792 --> 01:24:18,625 ‫این کمترین احترامی بود که لیاقتش را داشت.‬ 1007 01:24:20,500 --> 01:24:23,375 ‫ما می‌توانستیم از آن حمله تروریستی شبکه حقانی جلوگیری کنیم.‬ 1008 01:24:24,875 --> 01:24:26,515 ‫اما ما در آنجا آزادی عمل داشتیم،‬ 1009 01:24:27,208 --> 01:24:28,489 ‫چیزی که اینجا نداریم.‬ 1010 01:24:31,167 --> 01:24:33,750 ‫باید از این آزادی عمل استفاده می‌کردم.‬ 1011 01:24:34,875 --> 01:24:36,583 ‫قبل از آن، من با احتیاط رفتار می‌کردم.‬ 1012 01:24:37,625 --> 01:24:38,917 ‫شبکه خودمو تشکیل ندادم.‬ 1013 01:24:40,250 --> 01:24:41,250 ‫اشتباه کردم.‬ 1014 01:24:46,042 --> 01:24:48,375 ‫نمی‌توانم این کابوس کابل را فراموش کنم، ازما.‬ 1015 01:24:51,583 --> 01:24:55,750 ‫حاضر نشدن در دادگاه از روی ترس ممکن است تبدیل شود به‬ 1016 01:24:56,250 --> 01:24:57,958 ‫بدترین کابوس شما.‬ 1017 01:25:06,750 --> 01:25:08,542 ‫می‌توانی از رفتن امتناع کنی...‬ 1018 01:25:09,500 --> 01:25:11,292 ‫اما ممکن است دیگر نتوانی به خانه برگردی.‬ 1019 01:25:41,750 --> 01:25:43,875 ‫بیشتر، همه فکر می‌کنند که ازما در ماشین من است.‬ 1020 01:25:47,375 --> 01:25:50,292 ‫آقای تیواری، شما حرکت را با پلیس هماهنگ کنید.‬ 1021 01:27:02,417 --> 01:27:03,708 ‫- سلام. - فراز صاحب.‬ 1022 01:27:04,250 --> 01:27:07,625 ‫اگر اتفاقی برای دختر بیفتد، یادتان باشد که در خاک پاکستان خواهد بود.‬ 1023 01:27:07,917 --> 01:27:09,875 ‫این بحث به کجا می‌رود، آقای جی پی؟‬ 1024 01:27:09,958 --> 01:27:11,309 ‫سرابجیت در زندان حذف شد،‬ 1025 01:27:11,333 --> 01:27:12,601 ‫و این حادثه به طور مناسبی لاپوشانی شد.‬ 1026 01:27:12,625 --> 01:27:15,958 ‫ولی اگه دستت رو به خون یه دختر بی‌گناه آلوده کنی...‬ 1027 01:27:17,083 --> 01:27:18,750 ‫باید تاوان سنگینی پس بدی.‬ 1028 01:27:19,958 --> 01:27:22,667 ‫وظیفه‌مه بهت یادآوری کنم که عواقب جدی در پی خواهد داشت.‬ 1029 01:27:27,292 --> 01:27:28,292 ‫بله؟‬ 1030 01:27:28,625 --> 01:27:30,000 ‫تهدید کارسازه؟‬ 1031 01:27:32,625 --> 01:27:33,625 ‫این پاکستانه.‬ 1032 01:27:34,583 --> 01:27:36,464 ‫آیا چاره‌ای جز تهدید کردن داریم؟‬ 1033 01:27:49,542 --> 01:27:50,542 ‫در رو قفل کن.‬ 1034 01:28:00,333 --> 01:28:01,333 ‫عظمی!‬ 1035 01:28:02,042 --> 01:28:02,917 ‫عظمی.‬ 1036 01:28:03,042 --> 01:28:04,042 ‫عظمی.‬ 1037 01:28:07,958 --> 01:28:09,250 ‫- در رو باز کن! - عظمی!‬ 1038 01:28:09,625 --> 01:28:10,958 ‫به حرفم گوش کن، عظمی!‬ 1039 01:28:11,583 --> 01:28:13,000 ‫- عظمی... - در رو باز کن!‬ 1040 01:28:13,083 --> 01:28:14,750 ‫در رو باز کن!‬ 1041 01:28:14,833 --> 01:28:17,667 ‫عظمی، در رو باز کن! در رو باز کن!‬ 1042 01:28:18,750 --> 01:28:21,167 ‫در رو باز کن! در رو باز کن!‬ 1043 01:28:21,542 --> 01:28:24,542 ‫- در رو باز کن! - عظمی...‬ 1044 01:28:24,958 --> 01:28:27,375 ‫- در رو باز کن! - در رو باز کن!‬ 1045 01:28:29,958 --> 01:28:33,500 ‫- در رو باز کن! - بیا بیرون، عظمی!‬ 1046 01:28:33,792 --> 01:28:36,917 ‫- در رو باز کن! - در رو باز کن!‬ 1047 01:28:37,000 --> 01:28:39,458 ‫به من نگاه کن، عظمی!‬ 1048 01:28:39,542 --> 01:28:42,208 ‫- عظمی! - در رو باز کن!‬ 1049 01:28:42,292 --> 01:28:44,833 ‫- در رو باز کن! - به من نگاه کن، عظمی!‬ 1050 01:28:45,667 --> 01:28:47,208 ‫در رو باز کن، ای کافر!‬ 1051 01:28:47,708 --> 01:28:48,750 ‫- اوزما رو آزاد کنید! - بشیر!‬ 1052 01:28:49,542 --> 01:28:51,250 ‫- در رو باز کن! - با من بیا.‬ 1053 01:28:52,167 --> 01:28:53,809 ‫فقط تا زمان اعلام رای صبر کن.‬ 1054 01:28:53,833 --> 01:28:54,833 ‫اوزما!‬ 1055 01:28:55,958 --> 01:28:56,958 ‫اوزما!‬ 1056 01:28:57,500 --> 01:29:00,417 ‫- سوار ماشین‌هاتون بشید. - اون آدم بدیه، اوزما.‬ 1057 01:29:00,583 --> 01:29:02,250 ‫با من بیا. بیا بیرون، اوزما.‬ 1058 01:29:03,083 --> 01:29:05,542 ‫- بیا بیرون، اوزما! - زود باش!‬ 1059 01:29:05,792 --> 01:29:07,375 ‫با من بیا.‬ 1060 01:29:13,458 --> 01:29:15,042 ‫اوزما، تو دادگاه میبینمت!‬ 1061 01:29:53,667 --> 01:29:55,667 ‫- اوزما اینجاست. اوزما! - اوزما!‬ 1062 01:29:55,750 --> 01:30:00,167 ‫- اوزما... - اوزما، مجبورت کردن ازدواج کنی؟‬ 1063 01:30:00,250 --> 01:30:01,167 ‫برو کنار!‬ 1064 01:30:01,250 --> 01:30:04,208 ‫اوزما، ما می دونیم که ممکنه حرفت رو عوض کنی!‬ 1065 01:30:04,292 --> 01:30:05,351 ‫- موضع کمیسیون عالی چیه؟ - اوزما!‬ 1066 01:30:05,375 --> 01:30:08,208 ‫ترسیدی تو دادگاه حاضر بشی؟ چرا اینقدر طول کشید؟‬ 1067 01:30:08,417 --> 01:30:10,958 ‫- خانم، راه رو باز کنید! - اوزما، بگو ببینم، چرا اینقدر طول کشید؟‬ 1068 01:30:11,208 --> 01:30:12,958 ‫اوزما، می ترسی شهادت بدی؟‬ 1069 01:30:13,250 --> 01:30:14,250 ‫اوزما، بیا.‬ 1070 01:30:15,792 --> 01:30:17,958 ‫عجله کن. از این طرف.‬ 1071 01:30:18,042 --> 01:30:20,542 ‫- از این طرف. - چرا ترسیدی؟ چی شد؟‬ 1072 01:30:21,125 --> 01:30:23,542 ‫- آقا! - پای شهادتت می مونی؟‬ 1073 01:30:24,042 --> 01:30:25,833 ‫اوزما، میخوای حرفت رو عوض کنی؟‬ 1074 01:30:33,625 --> 01:30:35,625 ‫آیا قاضی اوزما رو تنهایی توی اتاقش ملاقات میکنه؟‬ 1075 01:30:35,875 --> 01:30:37,356 ‫فکر نکنم چنین اتفاقی بیفته.‬ 1076 01:30:37,667 --> 01:30:38,987 ‫برای رفع گمانه‌زنی‌های همه،‬ 1077 01:30:39,042 --> 01:30:41,042 ‫او ترجیح می‌دهد از او در دادگاه علنی بازجویی کند.‬ 1078 01:30:41,250 --> 01:30:42,792 ‫او نمی‌تواند با طاهر روبرو شود.‬ 1079 01:30:43,583 --> 01:30:45,823 ‫حتی بردن نام او لرزه به اندامش می‌اندازد.‬ 1080 01:30:51,625 --> 01:30:54,583 ‫یک آهنگ هندی هست که میگه: "پیروزی بعد از شکست میاد."‬ 1081 01:30:56,042 --> 01:30:58,625 ‫بیا دیگه، سید صاحب. اینطوری ما رو تشویق می‌کنید؟‬ 1082 01:30:59,375 --> 01:31:01,833 ‫"حقیقت به تنهایی پیروز می‌شود." این شعار خود هند است.‬ 1083 01:31:01,917 --> 01:31:03,583 ‫بهش ایمان داشته باش.‬ 1084 01:31:04,208 --> 01:31:05,208 ‫تو دادگاه می‌بینمت.‬ 1085 01:31:11,792 --> 01:31:14,000 ‫- بله، خانم؟ - اوضاع اونجا چطوره، جی پی؟‬ 1086 01:31:14,250 --> 01:31:16,500 ‫ممکنه مجبور بشه توی دادگاه علنی شهادت بده.‬ 1087 01:31:17,042 --> 01:31:21,500 ‫روبرو شدن با طاهر براش آسون نیست...‬ 1088 01:31:24,500 --> 01:31:26,000 ‫اجازه بدید باهاش صحبت کنم.‬ 1089 01:31:44,167 --> 01:31:45,167 ‫الو؟‬ 1090 01:31:45,667 --> 01:31:46,667 ‫دخترم...‬ 1091 01:31:47,667 --> 01:31:48,833 ‫نترس.‬ 1092 01:31:50,458 --> 01:31:52,958 ‫وقتی تمام ملت با تو هستند...‬ 1093 01:31:54,250 --> 01:31:57,042 ‫نیازی نیست از یک مرد بترسی.‬ 1094 01:32:08,625 --> 01:32:10,042 ‫تو دختر ما هستی.‬ 1095 01:32:11,417 --> 01:32:12,583 ‫دختر هند.‬ 1096 01:32:14,292 --> 01:32:17,250 ‫تا وقتی که تو رو به خونه برنگردونیم آروم نمی‌گیریم.‬ 1097 01:32:19,125 --> 01:32:20,125 ‫ممنون، خانم.‬ 1098 01:32:20,875 --> 01:32:24,042 ‫هنگام شهادت دادن اعتماد به نفس داشته باش.‬ 1099 01:32:24,458 --> 01:32:27,167 ‫بدون هیچ ترسی حقیقت رو بگو.‬ 1100 01:32:30,208 --> 01:32:31,250 ‫بله، بله.‬ 1101 01:32:45,458 --> 01:32:46,833 ‫هی، عظما!‬ 1102 01:32:47,250 --> 01:32:48,875 ‫خجالت نمی‌کشی؟‬ 1103 01:32:49,167 --> 01:32:51,417 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1104 01:32:51,583 --> 01:32:53,708 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1105 01:32:53,792 --> 01:32:55,500 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1106 01:32:55,583 --> 01:32:56,667 ‫لطفاً سکوت!‬ 1107 01:32:56,750 --> 01:32:58,708 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1108 01:32:58,833 --> 01:33:00,542 ‫لطفاً سکوت در دادگاه!‬ 1109 01:33:00,750 --> 01:33:01,875 ‫سکوت!‬ 1110 01:33:01,958 --> 01:33:03,559 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1111 01:33:03,583 --> 01:33:06,417 ‫- بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید! - نظم را در دادگاه رعایت کنید، لطفاً!‬ 1112 01:33:06,500 --> 01:33:09,333 ‫- بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید! - نظم را در دادگاه رعایت کنید، لطفاً!‬ 1113 01:33:09,417 --> 01:33:12,333 ‫- بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید! - سکوت!‬ 1114 01:33:26,625 --> 01:33:27,625 ‫عظما احمد.‬ 1115 01:33:28,958 --> 01:33:31,208 ‫شوهرت می‌خواهد با تو صحبت کند.‬ 1116 01:33:32,667 --> 01:33:36,958 ‫او می‌خواهد مشکلات را حل کند‬ 1117 01:33:37,125 --> 01:33:39,625 ‫که در زندگی زناشویی شما به وجود آمده.‬ 1118 01:33:40,708 --> 01:33:43,292 ‫آیا می‌خواهی او را تنها ملاقات کنی‬ 1119 01:33:43,375 --> 01:33:46,083 ‫یا در حضور وکیل خودت؟‬ 1120 01:33:56,917 --> 01:33:58,958 ‫- همچین چیزی... - نترس.‬ 1121 01:33:59,042 --> 01:34:00,292 ‫فقط انکارش کن.‬ 1122 01:34:01,000 --> 01:34:03,125 ‫چنین توافقی صورت نگرفته، آقا.‬ 1123 01:34:17,042 --> 01:34:18,042 ‫فقط بگو نه.‬ 1124 01:34:18,667 --> 01:34:20,042 ‫آیا معاون کمیساریای عالی می‌تواند‬ 1125 01:34:20,125 --> 01:34:22,292 ‫به جای او حرف بزند، جناب قاضی؟‬ 1126 01:34:23,625 --> 01:34:24,833 ‫او را عمیقا تحت تاثیر قرار داده.‬ 1127 01:34:25,208 --> 01:34:27,449 ‫نتونستم بهش یاد بدم که از موکل شما نترسه.‬ 1128 01:34:27,875 --> 01:34:29,976 ‫- اون شکنجه‌اش کرد و تحقیرش کرد... - میشه لطفا ساکت باشید؟‬ 1129 01:34:30,000 --> 01:34:31,042 ‫بگذارید حرف بزند.‬ 1130 01:34:31,500 --> 01:34:33,667 ‫حتی اگر ذره‌ای حقیقت در آن باشد.‬ 1131 01:34:38,583 --> 01:34:39,792 ‫بله...‬ 1132 01:34:41,542 --> 01:34:45,750 ‫این مرد... به من خیانت کرد.‬ 1133 01:34:45,875 --> 01:34:48,292 ‫من را شکنجه کرد‬ 1134 01:34:48,375 --> 01:34:52,000 ‫و تمام این روزها در بونر من را اسیر نگه داشت.‬ 1135 01:34:52,458 --> 01:34:55,250 ‫آقا، چیزی برای صحبت کردن وجود ندارد.‬ 1136 01:34:55,333 --> 01:34:57,583 ‫من فقط می‌خواهم به خانه‌ام برگردم.‬ 1137 01:34:58,250 --> 01:35:00,125 ‫من می‌خواهم به هند برگردم، آقا.‬ 1138 01:35:05,917 --> 01:35:08,833 ‫همایون صاحب، از آنجایی که عظمی یک فرد بالغ است،‬ 1139 01:35:09,250 --> 01:35:12,167 ‫من نمی‌توانم او را به زور در پاکستان نگه دارم.‬ 1140 01:35:12,917 --> 01:35:15,437 ‫آیا وزارت امور داخله اعتراضی به چشم پوشی از گزارش پلیس‬ 1141 01:35:15,667 --> 01:35:18,917 ‫یا تشریفات برگه مهاجرت دارد؟‬ 1142 01:35:19,083 --> 01:35:21,167 ‫اصلا، قربان. ما هیچ اعتراضی نداریم.‬ 1143 01:35:25,917 --> 01:35:28,417 ‫قربان، شما نمی‌توانید نسبت به من بی‌انصافی کنید.‬ 1144 01:35:28,667 --> 01:35:29,667 ‫او نمی‌تواند به جایی برود.‬ 1145 01:35:29,750 --> 01:35:31,875 ‫او می‌تواند بعد از اعلام رای در پرونده من برود.‬ 1146 01:35:32,333 --> 01:35:34,208 ‫او مجبور نیست برای آن پرونده بماند.‬ 1147 01:35:34,792 --> 01:35:36,872 ‫آن پرونده توسط شما علیه کارکنان سفارت تشکیل شد.‬ 1148 01:35:36,917 --> 01:35:39,208 ‫وقتی او برود، دیگر هرگز برنمی‌گردد.‬ 1149 01:35:39,292 --> 01:35:41,917 ‫او همسر من است. او باید به من تحویل داده شود. همین!‬ 1150 01:35:42,292 --> 01:35:43,292 ‫طاهر صاحب.‬ 1151 01:35:44,792 --> 01:35:47,708 ‫قانونی را نشان دهید که مانع از این شود که یک زن‬ 1152 01:35:47,792 --> 01:35:50,417 ‫اگر بخواهد به خانه برگردد.‬ 1153 01:35:56,875 --> 01:35:59,125 ‫این فقط یک نمایش است تا قضاوت را به نفع او تغییر دهد.‬ 1154 01:36:00,208 --> 01:36:01,542 ‫دوست داری او را ملاقات کنی، اینطور نیست؟‬ 1155 01:36:01,833 --> 01:36:04,594 ‫شاید تو هم باید غش کنی. شاید آنها با شرایط تو هم موافقت کنند.‬ 1156 01:36:04,792 --> 01:36:05,833 ‫او از تو وحشت دارد!‬ 1157 01:36:06,042 --> 01:36:07,322 ‫حتی از دیدن تو هم به لرزه می‌افتد!‬ 1158 01:36:07,625 --> 01:36:10,583 ‫دادگاه فورا اجازه می‌دهد‬ 1159 01:36:10,708 --> 01:36:13,458 ‫تا عظمی احمد به هند بازگردد.‬ 1160 01:36:13,542 --> 01:36:16,833 ‫جناب قاضی، ما تا مرز واگا به امنیت نیاز خواهیم داشت.‬ 1161 01:36:17,042 --> 01:36:18,958 ‫به مقامات محلی دستور داده می‌شود تا تامین کنند‬ 1162 01:36:19,208 --> 01:36:22,708 ‫امنیت کامل عظمی احمد را تا زمانی که به مرز واگا برسد.‬ 1163 01:36:22,792 --> 01:36:24,417 ‫جناب قاضی، او همسر من است.‬ 1164 01:36:24,583 --> 01:36:26,333 ‫چطور می‌توانید اجازه دهید او برود؟‬ 1165 01:36:26,417 --> 01:36:28,375 ‫این مسئله‌ی حیثیت پاکستان است!‬ 1166 01:36:28,792 --> 01:36:30,632 ‫این موضوع را به شکل دیگری جلوه ندهید.‬ 1167 01:36:31,042 --> 01:36:33,162 ‫این مسئله، مسئله‌ی حیثیت هند یا پاکستان نیست.‬ 1168 01:36:33,208 --> 01:36:34,750 ‫این مسئله، مسئله‌ی حقوق یک زن است.‬ 1169 01:36:35,042 --> 01:36:36,083 ‫او می‌تواند برود.‬ 1170 01:36:36,333 --> 01:36:38,042 ‫نمی‌توانی این کار را با من بکنی!‬ 1171 01:36:38,875 --> 01:36:40,268 ‫- جناب قاضی! - متشکرم، جناب قاضی.‬ 1172 01:36:40,292 --> 01:36:42,750 ‫جناب، چطور می‌توانید بگذارید او برود؟‬ 1173 01:36:43,708 --> 01:36:45,083 ‫او همسر من است.‬ 1174 01:36:45,250 --> 01:36:46,708 ‫نمی‌توانی این کار را با من بکنی.‬ 1175 01:36:47,417 --> 01:36:49,500 ‫این ناعادلانه است، جناب قاضی. این کار شدنی نیست.‬ 1176 01:36:49,792 --> 01:36:52,417 ‫- کاری که میکنی اشتباهه! - زود باش!‬ 1177 01:36:52,500 --> 01:36:55,292 ‫- عجله کن! - متوقفشون کن! متوقف کن!‬ 1178 01:36:55,833 --> 01:36:57,375 ‫بگیرشون!‬ 1179 01:36:57,958 --> 01:37:00,708 ‫- یکی جلوشونو بگیره! - متوقفشون کنید!‬ 1180 01:37:20,750 --> 01:37:22,333 ‫فاصله تا واگا پنج ساعته.‬ 1181 01:37:22,958 --> 01:37:25,167 ‫هر وقت بخوان به راحتی میتونن به ما حمله کنن.‬ 1182 01:37:25,708 --> 01:37:27,708 ‫- اما قربان، دستور دادگاه... - اینجا پاکستانه،‬ 1183 01:37:28,292 --> 01:37:30,375 ‫نه هند که دستور دادگاه قانونه.‬ 1184 01:37:32,708 --> 01:37:36,083 ‫پس قربان، ایده ی دیگه ای برای تأمین عبور امن دارید؟‬ 1185 01:37:37,000 --> 01:37:38,681 ‫پلیس پر از عناصر خودسره،‬ 1186 01:37:39,333 --> 01:37:40,333 ‫و همینطور هم آی‌اس‌آی.‬ 1187 01:37:41,375 --> 01:37:42,417 ‫نمیشه بهشون اعتماد کرد.‬ 1188 01:37:42,500 --> 01:37:44,260 ‫اجازه ندیم فرصت برنامه ریزی داشته باشن، تیواری.‬ 1189 01:37:44,917 --> 01:37:45,917 ‫همین الان میریم.‬ 1190 01:37:46,833 --> 01:37:48,625 ‫میدونم بهت ظلم شد.‬ 1191 01:37:50,458 --> 01:37:51,458 ‫به ما ظلم شد.‬ 1192 01:37:52,917 --> 01:37:54,583 ‫به امنیت کشور ظلم شد.‬ 1193 01:37:56,458 --> 01:38:01,458 ‫ببینیم چطور میتونیم از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کنیم.‬ 1194 01:38:06,375 --> 01:38:08,667 ‫- الو؟ - شوکت صاحب، ما داریم فورا میریم.‬ 1195 01:38:09,250 --> 01:38:11,167 ‫لطفا اسکورت رو بفرستید.‬ 1196 01:38:16,083 --> 01:38:18,309 ‫اگه میخواید همین الان برید، فقط میتونم یه اسکورت چرخشی ترتیب بدم.‬ 1197 01:38:18,333 --> 01:38:19,208 ‫یعنی چی؟‬ 1198 01:38:19,292 --> 01:38:22,000 ‫یعنی ما یک ساعت با شما همراهی میکنیم.‬ 1199 01:38:22,250 --> 01:38:24,250 ‫بعدش، پلیس های ایستگاه بعدی تحویل میگیرن.‬ 1200 01:38:24,500 --> 01:38:25,860 ‫و این تا واگا ادامه پیدا میکنه.‬ 1201 01:38:26,000 --> 01:38:28,000 ‫با معاونت چک کن و تایید کن.‬ 1202 01:38:28,667 --> 01:38:30,625 ‫باشه، قبول. فقط بفرستشون.‬ 1203 01:38:35,250 --> 01:38:37,708 ‫جناب، ما فقط می تونیم یه اسکورت چرخشی پلیس بگیریم.‬ 1204 01:38:37,917 --> 01:38:39,101 ‫ده دقیقه دیگه اینجا خواهند بود.‬ 1205 01:38:39,125 --> 01:38:40,125 ‫باشه.‬ 1206 01:38:45,333 --> 01:38:46,333 ‫- آيوش. - قربان.‬ 1207 01:38:47,042 --> 01:38:48,322 ‫تو تا فردا اینجا رو نگه دار.‬ 1208 01:38:49,083 --> 01:38:50,364 ‫من یه سفر سریع به واگا می زنم.‬ 1209 01:38:51,333 --> 01:38:52,333 ‫قربان.‬ 1210 01:38:55,500 --> 01:38:57,417 ‫- موفق باشی. - ممنون.‬ 1211 01:39:39,042 --> 01:39:40,242 ‫موقعیت چطوره، شوکت؟‬ 1212 01:39:40,458 --> 01:39:42,000 ‫وظیفه ما اینجا تموم میشه، قربان.‬ 1213 01:39:42,083 --> 01:39:44,167 ‫ما الان مسئولیت رو به کاروان بعدی تحویل میدیم.‬ 1214 01:41:42,583 --> 01:41:43,583 ‫زود باش، سریع.‬ 1215 01:41:51,958 --> 01:41:52,958 ‫قربان!‬ 1216 01:42:12,292 --> 01:42:15,458 ‫قربان، یه خبرچین ناشناس از یکی از پلیس های اسکورت بهم گفت...‬ 1217 01:42:18,625 --> 01:42:20,750 ‫قربان، قراره به ما حمله بشه.‬ 1218 01:42:22,375 --> 01:42:23,375 ‫سوار ماشین شو.‬ 1219 01:42:24,000 --> 01:42:25,000 ‫بریم.‬ 1220 01:42:27,042 --> 01:42:28,842 ‫- بله، مالک صاحب؟ - شما پشت کاروان هستید؟‬ 1221 01:42:28,917 --> 01:42:30,625 ‫نه. ما جلوتر جلوشون رو می گیریم.‬ 1222 01:42:45,125 --> 01:42:46,125 ‫بله؟‬ 1223 01:43:15,333 --> 01:43:18,292 ‫مالک. ما یه پیام واضح از هند دریافت کردیم.‬ 1224 01:43:19,167 --> 01:43:22,125 ‫مطمئن شو از عقلت استفاده کنی نه از تفنگ هات.‬ 1225 01:43:22,500 --> 01:43:27,083 ‫اونها واضح گفتن که اگه دختره بمیره، خون به پا میشه.‬ 1226 01:43:28,875 --> 01:43:31,750 ‫باشه، آقا. به روش خودم حلش می‌کنم.‬ 1227 01:43:37,625 --> 01:43:39,333 ‫- بله، مالک صاحب؟ - برگرد.‬ 1228 01:43:40,542 --> 01:43:41,792 ‫دختر رو تو واگا متوقف می‌کنم.‬ 1229 01:43:41,875 --> 01:43:43,667 ‫ما دختر رو نمی‌خوایم. ما انتقام می‌خوایم!‬ 1230 01:43:44,250 --> 01:43:45,125 ‫و به دستش میاریم!‬ 1231 01:43:45,208 --> 01:43:47,042 ‫دیگه اینجوری با ما درنیفتن!‬ 1232 01:43:47,125 --> 01:43:49,333 ‫احمق نباش. مردای ما تو رو می‌کشن.‬ 1233 01:43:50,375 --> 01:43:52,042 ‫تا سال ۲۰۱۰ اینطوری بوده.‬ 1234 01:43:52,208 --> 01:43:54,042 ‫پشتون رو نمیشه از مرگ ترسوند.‬ 1235 01:43:54,583 --> 01:43:55,667 ‫حق با تو بود.‬ 1236 01:43:56,125 --> 01:43:58,625 ‫تا اسلحه های شما فکر کنن، مال ما ماشه رو می‌کشن.‬ 1237 01:44:00,250 --> 01:44:01,250 ‫چه خبره!‬ 1238 01:44:14,417 --> 01:44:15,500 ‫لطفاً اینجا منتظر بمونید.‬ 1239 01:44:16,042 --> 01:44:19,250 ‫تا کاروان بعدی نرسه، نمی‌تونید جلوتر برید.‬ 1240 01:44:19,500 --> 01:44:20,893 ‫بالادستی‌هامون بهمون دستور دادن.‬ 1241 01:44:20,917 --> 01:44:22,417 ‫اگه انتخاب کنی که تنها ادامه بدی،‬ 1242 01:44:22,667 --> 01:44:24,333 ‫دیگه مسئولیتش با ما نیست.‬ 1243 01:44:32,875 --> 01:44:34,250 ‫- چه خبره، آقای تیواری؟ - قربان...‬ 1244 01:44:34,542 --> 01:44:37,250 ‫ازمون خواستن صبر کنیم تا کاروان بعدی برسه.‬ 1245 01:44:38,417 --> 01:44:41,208 ‫جناب، اگه افراد طاهر قبل از حرکت ما سر و کله‌شون پیدا شه چی؟‬ 1246 01:44:42,333 --> 01:44:43,375 ‫صبر کن. خودم رانندگی می‌کنم.‬ 1247 01:44:45,042 --> 01:44:46,042 ‫جناب...‬ 1248 01:44:46,708 --> 01:44:47,708 ‫این رو نگه دار.‬ 1249 01:45:04,583 --> 01:45:05,583 ‫جناب، ما موفق نمیشیم.‬ 1250 01:45:05,833 --> 01:45:07,292 ‫گوش کن جناب، ما موفق نمیشیم.‬ 1251 01:45:07,458 --> 01:45:09,083 ‫زیاد پسرم رو نمی‌بینم.‬ 1252 01:45:09,875 --> 01:45:12,035 ‫هیچ قصدی ندارم که این وضعیت دائمی بشه.‬ 1253 01:45:12,125 --> 01:45:15,042 ‫پس خودتو جمع و جور کن و بذار من رانندگی کنم.‬ 1254 01:45:35,333 --> 01:45:37,458 ‫ببخشید که دیر رسیدم، قربان.‬ 1255 01:46:15,917 --> 01:46:16,958 ‫بشیر، اونهاش!‬ 1256 01:46:19,042 --> 01:46:20,042 ‫طاهر.‬ 1257 01:46:21,833 --> 01:46:23,500 ‫بیاین اینجا، شما اراذل!‬ 1258 01:46:34,042 --> 01:46:35,042 ‫سریعتر!‬ 1259 01:46:50,250 --> 01:46:51,250 ‫پایین! پایین!‬ 1260 01:46:54,208 --> 01:46:55,208 ‫پایین...‬ 1261 01:47:32,042 --> 01:47:33,042 ‫شلیک کن!‬ 1262 01:47:42,083 --> 01:47:44,167 ‫- شلیک کن! - ای جادوگر!‬ 1263 01:47:50,708 --> 01:47:51,708 ‫گلوله ها رو بده من!‬ 1264 01:47:57,667 --> 01:47:58,708 ‫عظمی!‬ 1265 01:48:01,500 --> 01:48:03,167 ‫شلیک کن!‬ 1266 01:48:05,208 --> 01:48:06,542 ‫به اون حرومزاده شلیک کن! بزنش!‬ 1267 01:48:07,500 --> 01:48:08,625 ‫اوه، نه!‬ 1268 01:48:09,917 --> 01:48:11,875 ‫کارشون رو تموم کن!‬ 1269 01:48:19,500 --> 01:48:20,542 ‫کارشون رو تموم کن!‬ 1270 01:48:28,750 --> 01:48:29,750 ‫ایست!‬ 1271 01:48:31,292 --> 01:48:32,292 ‫وایستا، ای رذل!‬ 1272 01:49:47,042 --> 01:49:48,042 ‫جناب قاضی.‬ 1273 01:49:49,458 --> 01:49:51,667 ‫مسئله حیثیت پاکستانه!‬ 1274 01:49:54,542 --> 01:49:57,083 ‫دروازه آزادی‬ 1275 01:50:22,125 --> 01:50:24,583 ‫معاون صاحب...‬ 1276 01:50:26,292 --> 01:50:28,500 ‫تو رو تو تلویزیون دیدم، تلاش می‌کردی صورتت رو بپوشونی.‬ 1277 01:50:30,375 --> 01:50:32,167 ‫تو صفحه نمایش بهتر به نظر میای،‬ 1278 01:50:33,292 --> 01:50:35,667 ‫اگرچه حضوری اونقدرها هم جذاب نیستی.‬ 1279 01:50:35,958 --> 01:50:37,198 ‫حداقل من پا به روشنایی میذارم.‬ 1280 01:50:37,708 --> 01:50:39,708 ‫تو تو سایه‌ها قایم می‌شی، سعی می‌کنی بقیه رو بترسونی.‬ 1281 01:50:41,583 --> 01:50:43,000 ‫تو باید از ما بترسی.‬ 1282 01:50:43,750 --> 01:50:47,083 ‫من دارم درباره‌ی افراد خودت حرف می‌زنم، نه خودم.‬ 1283 01:50:48,292 --> 01:50:50,792 ‫ما ترور رو برای محافظت از اون‌ها تحمل می‌کنیم.‬ 1284 01:50:51,250 --> 01:50:53,333 ‫وگرنه، تا حالا همه‌مون رو نابود کرده بودید.‬ 1285 01:50:53,875 --> 01:50:55,235 ‫این بحث پایانی نداره.‬ 1286 01:50:55,958 --> 01:50:57,750 ‫بدون ما، شما وجود نخواهید داشت.‬ 1287 01:51:00,958 --> 01:51:02,208 ‫بارهاش چک میشه.‬ 1288 01:51:03,125 --> 01:51:05,325 ‫بر اساس پروتکل‌های مهاجرت بازجویی میشه،‬ 1289 01:51:05,625 --> 01:51:06,945 ‫و بعد تصمیم‌مون رو می‌گیریم.‬ 1290 01:51:15,292 --> 01:51:16,292 ‫بیا.‬ 1291 01:51:24,375 --> 01:51:25,250 ‫سلام، جی پی.‬ 1292 01:51:25,375 --> 01:51:27,083 ‫خانم و بقیه به زودی اینجا می‌رسن.‬ 1293 01:51:27,708 --> 01:51:29,208 ‫اونجا چه خبره؟‬ 1294 01:51:29,458 --> 01:51:30,625 ‫تاکتیک‌های تعلل، آپارنا.‬ 1295 01:51:33,167 --> 01:51:34,167 ‫زود باش.‬ 1296 01:51:39,333 --> 01:51:43,042 ‫خب، تهیر کدوم قرص رو بهت داد؟‬ 1297 01:51:44,333 --> 01:51:45,333 ‫اسم‌شو نمی‌دونم.‬ 1298 01:51:48,042 --> 01:51:49,042 ‫تو تحصیل‌کرده‌ای، درسته؟‬ 1299 01:51:49,875 --> 01:51:50,875 ‫بله.‬ 1300 01:51:51,167 --> 01:51:53,875 ‫با این حال، قرص رو گرفتی و تقصیر رو گردن اون انداختی.‬ 1301 01:51:54,542 --> 01:51:57,042 ‫من کسی رو مقصر ندونستم، آقا. من فقط حقیقت رو گفتم.‬ 1302 01:51:57,500 --> 01:51:58,708 ‫چقدرش حقیقت داشت؟‬ 1303 01:52:00,875 --> 01:52:02,542 ‫حمله یا...‬ 1304 01:52:04,042 --> 01:52:05,458 ‫تجاوز جنسی اجباری؟‬ 1305 01:52:13,875 --> 01:52:16,625 ‫تک تک کلمات اظهاراتم حقیقت داشت.‬ 1306 01:52:20,667 --> 01:52:21,750 ‫شما به کالج رفتید.‬ 1307 01:52:22,708 --> 01:52:24,042 ‫شما ‌28‌ سالتونه.‬ 1308 01:52:24,917 --> 01:52:26,000 ‫شما یه آدم بالغ هستید.‬ 1309 01:52:26,625 --> 01:52:30,000 ‫چطور باور کنیم که شما همچین اشتباه بزرگی مرتکب شدید؟‬ 1310 01:52:33,375 --> 01:52:35,667 ‫اشتباهات میتونن در هر سنی اتفاق بیفتن.‬ 1311 01:52:36,958 --> 01:52:38,417 ‫همین الان داری اشتباه نمیکنی؟‬ 1312 01:52:43,708 --> 01:52:46,208 ‫من یه دختر ساده و بی گناهم که فریب خورده.‬ 1313 01:52:46,708 --> 01:52:48,750 ‫اگه من یه جاسوس بودم، همونجا میموندم.‬ 1314 01:52:49,333 --> 01:52:50,208 ‫چرا باید به هند میرفتم؟‬ 1315 01:52:50,292 --> 01:52:53,250 ‫به من نگو جاسوس‌ها چیکار میکنن و چیکار نمیکنن.‬ 1316 01:53:11,792 --> 01:53:12,792 ‫بله.‬ 1317 01:53:16,000 --> 01:53:17,167 ‫جناب، ما داریم آزادش میکنیم.‬ 1318 01:53:38,833 --> 01:53:39,833 ‫بریم.‬ 1319 01:53:43,250 --> 01:53:44,250 ‫معاون صاحب.‬ 1320 01:53:47,458 --> 01:53:50,250 ‫در بوروکراسی، فشار از طرف مافوق ها مثل داوری ضعیف میمونه.‬ 1321 01:53:52,250 --> 01:53:53,875 ‫وقتی اون فشار کم بشه...‬ 1322 01:53:55,208 --> 01:53:56,792 ‫بهای سنگینی خواهید پرداخت.‬ 1323 01:53:59,833 --> 01:54:02,500 ‫ما بهتر از اینها میدونیم که شما رو دست کم بگیریم.‬ 1324 01:54:16,917 --> 01:54:19,583 ‫ببین، الان داری میری خونه.‬ 1325 01:54:20,708 --> 01:54:21,875 ‫اما من باید اینجا بمونم.‬ 1326 01:54:22,625 --> 01:54:26,125 ‫پس خواهش می‌کنم اسم من رو نیارید یا ازم در طول مراسم تشکر نکنید.‬ 1327 01:54:29,250 --> 01:54:31,583 ‫باشه. حتی اگه اشتباهی هم اسم بردم...‬ 1328 01:54:32,625 --> 01:54:33,625 ‫من ساکت می‌مونم.‬ 1329 01:54:35,208 --> 01:54:36,958 ‫- آقای تیواری. - بله قربان.‬ 1330 01:54:38,333 --> 01:54:39,333 ‫این فرصت شماست.‬ 1331 01:54:40,042 --> 01:54:41,167 ‫این کار ارزشش رو نداره.‬ 1332 01:54:41,750 --> 01:54:42,750 ‫به اون طرف فرار کن.‬ 1333 01:54:44,083 --> 01:54:45,375 ‫شما مشتاق ازدواج هستید.‬ 1334 01:54:46,208 --> 01:54:47,208 ‫حالا فرصت‌شه.‬ 1335 01:54:49,042 --> 01:54:50,722 ‫وقتی بهش رسیدیم، یه فکری براش می‌کنیم.‬ 1336 01:54:51,500 --> 01:54:54,958 ‫این کشور منو اونقدر ترسونده که دیگه هیچی منو نمی‌ترسونه.‬ 1337 01:56:31,583 --> 01:56:37,458 ‫هند نور چشم ماست‬ 1338 01:56:38,417 --> 01:56:44,375 ‫هند خانه‌ای است که قلب‌های ما در آن است‬ 1339 01:56:45,250 --> 01:56:51,333 ‫هند نور چشم ماست‬ 1340 01:56:52,167 --> 01:56:57,917 ‫هند خانه‌ای است که قلب‌های ما در آن است‬ 1341 01:57:20,042 --> 01:57:22,083 ‫ممنون که به من اعتماد کردید.‬ 1342 01:57:22,750 --> 01:57:24,833 ‫ممنون که به ما اعتماد کردید.‬ 1343 01:57:28,458 --> 01:57:30,542 ‫جی پی، بچه برگشته خونه.‬ 1344 01:57:32,333 --> 01:57:34,500 ‫شما شجاعت زیادی نشان دادید.‬ 1345 01:57:38,875 --> 01:57:39,875 ‫بیا، فرزندم.‬ 1346 01:57:59,708 --> 01:58:02,750 ‫اوزما احمد، شهروند هندی، که در پاکستان گرفتار شده بود،‬ 1347 01:58:02,833 --> 01:58:06,708 ‫بعد از سه هفته سالم به هند بازگشت.‬ 1348 01:58:07,125 --> 01:58:09,667 ‫سوشما سواراج، وزیر امور خارجه،‬ 1349 01:58:09,750 --> 01:58:13,208 ‫به گرمی از بازگشت او به خانه استقبال کرد و از مقاومت او قدردانی نمود.‬ 1350 01:58:16,667 --> 01:58:18,417 ‫مامان، تلفن رو بده به من.‬ 1351 01:58:18,500 --> 01:58:21,875 ‫به دنبال دستورات دادگاه،‬ 1352 01:58:22,125 --> 01:58:24,708 ‫عظمی احمد به طور امن به هند بازگردانده شد.‬ 1353 01:58:25,042 --> 01:58:26,042 ‫حالا متوجه شدی؟‬ 1354 01:58:26,292 --> 01:58:27,583 ‫پسرم، این مثل آن نیست.‬ 1355 01:58:27,833 --> 01:58:28,833 ‫خب، گوش کن.‬ 1356 01:58:29,042 --> 01:58:31,167 ‫دفعه بعد که چنین کنجکاوی‌ای داشتی،‬ 1357 01:58:31,542 --> 01:58:32,917 ‫آن را روی یک کاغذ یادداشت کن.‬ 1358 01:58:33,375 --> 01:58:35,458 ‫و بعد، شب در موردش صحبت می‌کنیم.‬ 1359 01:58:35,708 --> 01:58:38,625 ‫درسته؟ ریسک در مقابل منفعت.‬ 1360 01:58:38,833 --> 01:58:41,042 ‫باشه، بابا. انجام شد!‬ 1361 01:58:41,125 --> 01:58:42,583 ‫بهت افتخار می‌کنم.‬ 1362 01:58:43,792 --> 01:58:44,667 ‫منم بهت افتخار می‌کنم.‬ 1363 01:58:44,792 --> 01:58:46,958 ‫من می‌خواهم تمام اعتبار را‬ 1364 01:58:47,125 --> 01:58:53,042 ‫به سوشما خانم و جی پی آقا به خاطر همه کارهایی که برای من انجام دادند، بدهم.‬ 1365 01:58:58,125 --> 01:59:01,375 ‫از دید من، این مثل آدم‌ربایی بود.‬ 1366 01:59:01,458 --> 01:59:04,417 ‫چون هرگز تصور نمی‌کردم اوضاع اینقدر بدتر شود‬ 1367 01:59:04,500 --> 01:59:06,042 ‫وقتی از مرز واگا عبور کردیم.‬ 1368 01:59:06,750 --> 01:59:11,042 ‫اما می‌خواهم تمام اعتبار را‬ 1369 01:59:11,125 --> 01:59:15,542 ‫به سوشما خانم و جی پی آقا به خاطر همه کارهایی که برای من انجام دادند، بدهم.‬ 1370 01:59:16,833 --> 01:59:19,417 ‫وقتی عظمی امروز از مرز واگا عبور کرد،‬ 1371 01:59:19,500 --> 01:59:21,708 ‫نفس راحتی کشیدم.‬ 1372 01:59:21,792 --> 01:59:24,167 ‫عظمی، تو مدام از من تشکر می‌کردی.‬ 1373 01:59:25,083 --> 01:59:29,208 ‫فکر نمی‌کنم سزاوار این قدردانی باشم. من فقط به وظیفه‌ام عمل می‌کردم.‬ 1374 01:59:30,292 --> 01:59:34,583 ‫اما می‌خواهم از شما تشکر کنم…‬ 1375 01:59:35,917 --> 01:59:39,625 ‫به خاطر اعتمادتان به کمیسیون عالی هند در زمان ناامیدی.‬ 1376 01:59:39,875 --> 01:59:43,500 ‫دوران سختی برای همه ما بود.‬ 1377 01:59:44,125 --> 01:59:46,167 ‫تصمیم گیری کار دشواری بود،‬ 1378 01:59:46,333 --> 01:59:47,958 ‫و با این حال، به نوعی ساده به نظر می رسید.‬ 1379 01:59:49,042 --> 01:59:50,292 ‫تصمیم دشواری بود‬ 1380 01:59:50,375 --> 01:59:54,917 ‫به دلیل شرایط دشواری که با آن روبرو بودیم.‬ 1381 01:59:55,458 --> 01:59:59,583 ‫دادن پناهندگی به هر کسی در داخل کمیسیون عالی کار آسانی نبود.‬ 1382 01:59:59,833 --> 02:00:01,542 ‫اما می خواهم بگویم که، در آن لحظه،‬ 1383 02:00:01,625 --> 02:00:05,458 ‫همانطور که عظما خودش اشاره کرد، حمایت سوشما خانم‬ 1384 02:00:06,083 --> 02:00:08,750 ‫نیروی محرکه پشت همه چیز بود.‬ 1385 02:00:43,583 --> 02:00:44,958 ‫- صبح بخیر، قربان. - صبح بخیر.‬ 1386 02:01:02,667 --> 02:01:03,667 ‫قربان…‬ 1387 02:01:03,958 --> 02:01:06,125 ‫آی اس آی دست از تعقیب ما برنخواهد داشت.‬ 1388 02:01:06,375 --> 02:01:07,500 ‫این پاکستان است، پسرم.‬ 1389 02:01:07,958 --> 02:01:09,083 ‫خواه آدم باشد یا اسب،‬ 1390 02:01:09,750 --> 02:01:10,750 ‫هرگز مستقیم قدم برندار.‬ 1391 02:01:11,875 --> 02:01:13,250 ‫همیشه دو قدم جلوتر.‬ 130821

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.