All language subtitles for A.Paris.Education.2018.1080p.WEB-DL.x264.AAC5.1-YIFY.NightMovie-Farsipersian

@mjd_sol :ترجمه و زيرنويس

.انسانها در مسيرهاي گوناگوني قدم ميگذارند

هر کسي آنها را دنبال کرده و مقايسه کند
...سويههاي عجيبي از انسان بر وي آشکار خواهد شد

«نوواليس»

،هواي پاريس هميشه ابريه
.زياد بارون مياد اونجا

.اينطور ميگن

.خوبيش اينه که تو از آفتاب خوشت نمياد

.چرا، مياد

.فقط نه به اندازهي تو

.به هر حال ميام ديدنت

تو هم با يه چتر تو دستت
.مياي ايستگاه استقبالم

.باشه

دير که نميکني؟

.نه

نکنه يه وقت پيدات نشه؟

.بس کن

از کجا معلوم؟

...الان هر روز همديگه رو ميبينيم

ولي از کجا معلوم بعدش چي ميشه؟

.شايد يه روزي منو فراموش کني

.مزخرف نگو

.يه چيزي يادم رفته

باز چيو جا گذاشته؟
.کيفش که ديگه جا نداره

.گاهي بيا بهمون سر بزن
.شنبهها کلاً خونهايم

.باشه، حتماً

کرواسان» نميخوري؟»
.تازه از نونوايي سرِ ميدون گرفتم

اين همه راهو پياده رفتي؟ -
.آره، براي پاهام خوبه -

.دلمون خيلي واسه «اتين» تنگ ميشه

برگشتني ميخواي کجا پيادهت کنيم؟

.خونهي پدر و مادرم، بيزحمت

.باهاش هر چي دوست داشتي بخر

.ممنون

.خب ديگه، خداحافظ، اتين

.خداحافظ

.خداحافظ، عزيزم

بهمون زنگ بزن، باشه؟

.خوش بگذره

،همين که مستقر شدم
بيا بهم سر بزن، باشه؟

.برو ديگه

.کم مونده بود يادم بره
.اين براي توئه

«بلنديهاي بادگير»
[اميلي برونته]

ترجمهش درسته؟

.آره. درسته

.به فکرمون باش

.تو هم همينطور

هم استانيهاي من
[يک تحصيل پاريسي]

يک قلعهي بوهميني کوچک

.سلام، من اتين تينان هستم

به جاي «اليوير» اومدي؟ -
.آره -

«والنتينا»

.فکر کنم بايد بياي تو

،همونطور که ميبيني
.اينجا آشپزخونهست

...اينجام سالن اصليِ قلعهست

.مخصوص مهمونيها و مستيها و باقي خُلبازيهامون

.امشب هم يکي داريم، اگه مشتاقي

.پيانو هم که دارين

چطور؟ بلدي بزني؟ -
.دارم ياد ميگيرم -

.خوبه

اليوير از دوستاته؟

.نه، پسرِ يکي از دوستهاي مادرمه

.اميدوارم تو هم به خوبي اون باشي

.خودم هم همينطور

.اونجا رو نگاه نکن
.اتاق منه، خيلي داغونه

.بيا، از اين طرف

.اتاق تو اينه
.ساده، ساکت، تميز

حالا براي چي اومدي اينجا؟

.دانشجوي سينمام، توي پاريس 8

.شنيدهم دانشکدهي خوبيه

.آره، فقط مسائل تئوري نيست
.فيلم کوتاه هم زياد ميسازيم

.خوبه. منم هنرهاي زيبا ميخونم

کسي رو تو پاريس ميشناسي؟ -
.نه -

.حتي پاريس هم درست و حسابي نميشناسم

اينجا جاهاي زيادي براي رفتن نداره
.در مقايسه با نيويورک و برلين

.آدماي اينجا همه تو خودشونن
.ولي ما خوش ميگذرونيم

تو هم دوست داري خوش بگذروني؟ -
.فکر کنم -

.فکر کني؟ انگار از اون تريپ جديها هستي ها

.نگران نباش. منم خوشم مياد خوش بگذرونم

اين که ميگي «من فمينيستم، ولي در عين حال
...محافظهکار هم هستم» رو نميتونم تحمل کنم

.اصلاً اينطور نيست

،از لحاظ سياسي
.با اين دخترها موافقم

.فقط روش اونا برام جاي سؤال داره

.نه ديگه، نميشه -
.چرا، ميشه -

...ببين اگه بشيني همينطور الکي حرف بزني

:اون وقت همون دخترها همهي کارها رو انجام ميدن
.فمينيسم، سياست، نمايش، موسيقي

به نظر من مشکل واقعي

«اينه که «تولاکونيکوا
کتاب ظاهراً انقلابيش رو

وسط مدلينگ توي مسکو
.تبليغ ميکنه

،نه، مشکل واقعي اينه که
.اون بدجوري حالتو گرفته

پوسي رايت» رو ميشناسي؟»

،يه چيزهايي دربارهي «پانک پرير» شنيدهم
.انگار توي يه کليسا اجراش کردهن

کليپهاشون چي؟
تو که به تصاوير علاقه داري. نظرت چيه؟

.من به سينما علاقه دارم، نه تصوير

.ببخشيد

نه، منظورم اينه که تصوير و سينما
.لزوماً يه چيز يکسان نيستن

اونوقت فرقشون چيه؟

.اون (زن) آزاده، فمينيسمِ اون همينه

ديدگاههاي سياسيِ اون
.باب ميل جامعه نيستن

.کاملاً درسته

.اون که به خاطر تکْ فعاليتش رفت زندان

فعاليتهاي سابقش باعث شدن که
.اين فعاليتش بيشتر به چشم بياد

.به خاطر نشون دادن سينههاش که نيفتاد زندان

.من يکي رو توي پاريس 8 ميشناسم

.ماتياس والانس

ماتياس والانس؟ -
.آره، پسر باهوشيه -

از اونا که ميتونن تا صبح
.دربارهي يه چيز صحبت کنن

.تندخو، مصالحهناپذير
.و با پرنسيب

.گهگاه تو مهمونيها بهش بر ميخورم

.ازم خوشش مياد چون «بوريس بارنت» رو دوست دارم
[فيلمساز اهل شوروي]

از بارنت خوشت مياد؟

کف کردي، نه؟ -
.کيف هم کردم -

.ببخشيد

سلام، «لوسي». صدامو ميشنوي؟

آره، بيدارت کردم؟

.خواب نبودم
.هنوز نصف شب هم نشده

.يه لحظه به سرم زد باهات حرف بزنم
حالت خوبه؟

.آره، خوبم. آپارتمانم هم جاي خوبيه
.اتاق خوبي هم دارم

اون صداي چيه؟ رفتي پارتي؟

.نه، هم اتاقيم والنتينا چندتا از دوستاشو دعوت کرده

الو؟ صدام مياد؟

خوش ميگذره؟

.آره، ميگذره

چي ميخوري؟ آبميوهس ديگه؟

فکر کردي من يه شبه عوض ميشم؟

.شايد يه شبه نباشه

.نگران نباش. همه چي درست ميشه

.هيچي نشده دلم برات تنگ شده

.منم خيلي دلم برات تنگ شده

.همهش به تو فکر ميکنم

،چهار روز مانده به انتخابات مقدماتي

اخبار امروز حاکي از نامزدي
امانوئل ماکرون براي رياست جمهوريست

.که ميتواند توجهات را از انتخابات روز يکشنبه منحرف سازد

،بايد ديد آيا نامزدي وي عملي بيهوده است

....يا او فرد ناخواندهايست که در پي به هم ريختنِ

بله، لوسي؟

ببخشيد، بخش سينما کجاست؟ -
.نميدونم -

دفتر مدير دروس چي؟
پايين پله برقيه؟

.اونم نميدونم. شرمنده

به نظرم با اطمينان ميشه گفت
،سينماي ايتاليا بين سالهاي 1945 تا 1975

.يکي از بارورترين سينماهاي کل دنيا بود

تصور کنيد در اون سالها کسايي مثل
،فليني، آنتونيوني، روسليني

.فرري، ويسکونتي و پازوليني رو داريم

.کارملو بنه» بيشتر اکسپريمنتال بود»

در عين حال ريسي، کومنچيني و مونيچلي
.کمديهايي به سبک ايتاليايي ميساختن

کوربوچي، لئونه و سوليما
.فيلمهاي وسترن کار ميکردن

.کوتافاوي و فرِدا فيلمهاي حماسي تاريخي ميساختن

ماريو باوا و داريو آرجنتو هم
.فيمهاي ترسناک ميساختن، و الي آخر

ملاحظه ميکنيد؟

تمامي وسعت خلاقيت سينمايي
در يک مساحت کوچک متمرکز شده بود

.و به يک کيفيت پايدار دست يافته بوده

نظرتون در اين باره چيه؟

بعضي عقيده دارن ايتاليا، که در دوران جنگ جهاني دوم
،با اقدامات خودش آسيبهاي رواني زيادي ديده بود

به اين طريق، راهي براي
.بازسازي عزت و احترام خودش پيدا کرد

.که نوعي رنسانس ايتاليايي دوم محسوب ميشد

ملاحظه ميکنيد که با وجود قرنها
باروري و خلاقيت در نقاشي، حالا

نام بردن از يک نقاش ايتاليايي
.در قرن 19 چقدر سخته

امروزه خيلي مشکل بتونيم
براي هر کدوم از اون ژانرهاي مذکور

.يک فيلمساز ايتاليايي اسم ببريم

پائولو سورنتينو؟

من هيچ ارتباطي بين
...اساتيدي که الان اسم بردم

هر چند گاهي سعي ميکنه
.از اونها تقليد کنه

ماريو مارتونه؟

.قابل تحسينه، ولي نه بيشتر

:اين ما رو بر ميگردونه به موضوع خودمون

.داريو آرجنتو

،در دههي 1970، اون خالقِ
- «اگه دوست داريد «مورنائويِ -

،«ژانري بود به اسم «جالو

.ترکيبي از وحشت، جنايت و اروتيسم

فيلمساز ديگهاي که در ژانر جالو
فيلم ساخته به نظرتون ميرسه؟

.بگو، ويليام

.انگار همهش قراره اسم داريو آرجنتو رو بشنويم

ما فيلمسازهاي بزرگي مثل
،اومبرتو لنسي» رو کاملاً فراموش کرديم»

کسي که الهامبخش تارانتينو
.توي «حرامزادههاي لعنتي» بوده

.«يا مثلاً «آلدو لادو» و «سرجو مارتينو

.تو فيلمهاشون صحنههاي قتل فوقالعادهاي دارن

،کشتار با برق
،جلوههاي ويژهي حيرت انگيز

،شيوع امراض از طريق هيپنوتيزم

،که فکر نکنم مشابهشون پيدا بشه

حتي تو پورنهاي شکنجه
.يا سابژانر تجاوز و انتقام

خب، البته نمونههايي مثل
...کشتار با ارهبرقي» و «ترس (1983)» هستن»

.که به نظرم خيلي ديدنيان

نظر شما چيه؟

.از دوستاي بچگيمه

،باهم بزرگ شديم
.ولي علايق متفاوتي داريم

.دوست دارم به اين چيزها گوش بدم

.چيزهاي زيادي ياد ميگيرم
.ولي جزو علايق من نيستن

،ببخشيد، شايد دوستت باشه
.ولي پرت و پلا ميگه

،نمونهي از ميانمايگي مدرنه

از اونايي که از چيزهاي ارتجاعي
تعريف و تمجيد ميکنن

و سعي ميکنن متقاعدت کنن که
.موويها هم به خوبي بقيهي فيلمهان Z

.و مشکلي هم با انکار حقيقت ندارن

خب، اون چندتا فيلم کوتاه خون و خونريزي ساخته
.که ملت خوششون اومده

.آيندهش درخشانه -
ديدي؟ -

.ضمناً ارتجاع همه جا هست

پارسال، يکي از دانشکدهها
.يه کنفرانس دربارهي «گراندايزر» برگزار کرده بود

چي؟ -
.آره، فاجعهست -

.تو قراره بيشتر با ماتياس بپلکي

.شما چيزهاي مشترکي زيادي دارين
.اون و ويليام تحمل همديگه رو ندارن

چند وقته ماتياس رو ميشناسي؟ -
.دو ساله -

باهم فرق داريم، ولي هر دومون
.از يه نوع سينما دفاع ميکنيم

.يه نفرو ديدم که ميگفت ماتياس خيلي تندخوئه

.آره، ولي به معناي خوبِ کلمه
.در ضمن اون بيشتر از دست خودش شاکيه

.بدترين دشمنِ خودشه

فيلمهاش چجوري ان؟

.دو تاشو ديدهم
.خيلي زيبا بودن و خيلي هم کوتاه

.ديگه فيلمهاشو نشون نميده
.ميگه در حال گذره

حالا کي مياد؟

.معلوم نيست
.مثل باد مياد و ميره

.شايد کلاس «پل راسي» بياد، از اون خوشش مياد

.ببينمش، دربارهت بهش ميگم

فيلمي چيزي ساختي؟

.يه دونه، با دوست دخترم و چندتا از بچهها
.هنوز تموم نشده

ميتونم ببينمش؟ -
.اگه تموم بشه -

،روبر برسون» اونجا زندگي ميکرد»
.«رو جزيره «ايل سن لويي

همونجايي نيست که «شايد شيطان» رو فيلمبرداري کردن؟

.«آره، شايد هم نزديک پُل «پون نوف

.اگه خواستي اونجا هم ميريم بعداً

خب، خوشت مياد؟ -
.آره -

ژان-نوئل» هم برسون رو دوست داره؟» -
.البته -

.ماتياس هم همينطور
.ولي هنوز نديدمش

،تقريباً يه ماهه که کلاسها شروع شده
.ولي اون هنوز هيچکدومو نيومده

ميتونم ببينمشون؟

.دفعهي بعد، آره

.يه ماه زمان زياديه

.خيلي

.مجبور نيستي بلافاصله نظرتو بگي

.مشکلي نيست

...فىالمجلس نميشه چيزي گفت، ولي

...نه، خيلي -
چي؟ -

.واقعاً قشنگه

من داستانو ميدونم، ولي
.مطمئن نيستم بقيه بتونن بفهمن

مشکلش اينه الان؟

.نميدونم

ما بايد تو سکانس سوم بفهميم که
.دختره ديگه بر نميگرده

.وگرنه پايانش خيلي قوي در نمياد

چي؟

.برادره خيلي خوبه

.ولي شايد بهتره يکم ديگه ازش کم کني

.اينطوري دردش هم بيشتر اهميت پيدا ميکنه

.درسته، ولي من که نميتونم همه چيزو کات کنم

ميخواي دست از کار بکشي؟ -
.نه -

.ميتونم بگم هنوز تموم نشده

.ادامه بده، اتين

.مطمئنم که نتيجهش خوب ميشه

چيزي شده؟

.بذار يکم صبر کنيم

.اگه ميخواي باشه

ميشه يه آهنگ بذاري؟

باخ»؟»

.البته

دورهي انترنيم بيشتر از چيزي که
.فکرشو ميکردم طول ميکشه

سه ماه؟

.تقريباً

...همديگه رو نميبينيم تا

.مارس

.زود ميگذره -
.از هم جدا بودن خيلي سخته -

.احساس ميکنم ولم کردي -
ولت کردم؟ -

.منم اينجا احساس تنهايي ميکنم

.ولي تو خودت ميخواي که اينجا باشي، دور از من

.من نميخوام از تو دور باشم

.کار و بار فيلم تو پاريسه
.اينجوريه ديگه

.من ديگه جزء کوچيکي از زندگيت هستم

.به برنامههامون فکر کن

من يکم پول جور ميکنم، پدر و مادرمون
.کمکمون ميکنن، يه استديو باز ميکنيم

راه طولانياي در پيشه، و حتي ممکنه
.همچين چيزي اتفاق نيفته

.نميدونم

.گمونم از پاريس ميترسم

.خيلي زود بهش عادت ميکني

.تو، شايد

کتاب «فرانسکا وودمنِ» منو نديدي؟

چيکار ميکني تو تاريکي؟

.آخ، ببخشيد. صداي موسيقي شنيدم

.شرمنده

.والنتينا بود

هميشه همينجوري سرشو ميندازه پايين مياد تو؟ -
.نه -

.ما فقط دوستيم
چي خيال ميکني؟

.يه دختر خوشگل همينطوري مياد توي اتاقت

.لوسي، بس کن خواهشاً

.ساعت چنده؟ بايد برسم به قطار

تنوير

.ممنون، ويليام

،قبل از اينکه دربارهي فيلمت بحث کنيم
دوست داري چيزي بگي؟

.دوست دارم اول صحبتهاي بقيه رو بشنوم

،من فقط ميخوام بگم
.فيلم تأثيرگذار و جالبي بود

...بيمبالغه بود و

برعکس ساير فيلمهامون که دوست دارن
.سنگين باشن، اين يکي اينطور نبود

.تبريک ميگم. منو به فيلم ساختن ترغيب کرد

.منم به استفراغ ترغيب کرد

.آقاي ماتياس والانس

،شما وسط اکران تشريف آوردي

.و کل فيلمو نديدي

.به اندازهي کافي ديدم، جناب

.خيلي قابل پيش بيني هستي
.حتي تعجب کردم که چطور شده داري فيلم منو ميبيني

.نميدونستم که دارن فيلم نمايش ميدن

.آهان، پس بگو

خيلي دوست داشتم که
،در مورد فيلم اولت در اشتباه ميبودم

.ولي همينجوري دارن بدتر و بدتر ميشن

،خيلي خري ماتياس
.ديگه از اين توهينهات خسته شديم

.همينجا وايسين

ويليام، چطوره تو بهمون بگي که
.دوست داشتي تو اين فيلم به چي برسي

،و شما، ماتياس، اگه دوست نداري گوش بدي
.ميتوني کلاسو ترک کني

نه، دوست دارم بدونم ايشون چطوري
.ميخوان چنين چيزي رو تو سينما توضيح بدن

،تو هنوز نفهميدي که سينما عوض شده

.مردم عوض شدهن

بازم ميخواي همون
نماي ترکينگ توي کاپو» رو پيش بکشي؟»

!ديدگاههاي تو کپک زدهن، مُردهن
.حتي مال خودت هم نيستن

چرا سعي نميکني از خودت چيزي بگي؟

.خيلي خوب ميدونم چطوري از طرف خودم حرف بزنم

،بله، ديدگاههاي من قديميان
.ولي نمُردهن، خيلي هم قديميان

.حتي مالِ ماقبل تاريخن

.بازم نطق آقا شروع شد

چه ربطي به ماقبل تاريخ داره؟

نقاشيهاي غارها به اين دليل کشيده نشدن
.که حوصلهي طرف از زندگي سر رفته بوده

.اونا محيط خودشون رو نميفهميدن

.نقاشي کمکشون ميکرد زندگي کنن
،مثل يه آيين جادويي بود

.براي درک جهان، مرگ... همه چيز

.زيباييش هم به همينه

.و هنر هم همينه. هميشه هم بوده

تو براي چي فيلم ميسازي؟

.نميدوني

اميال و آرزوهاي تو چيان؟

چرا توي فيلمت نيستن؟

تنها چيزي که من توي فيلمت ميبينم
.تقلا براي تحسين شدنه

.باب ميل روزه، بنابراين مُرده. مثل يه سنگ

درستون تموم شد، استاد؟
ميخواين براتون يه پاياننامه بنويسم؟

.اين بحث به هيچ جايي نميرسه

اگه خيلي مايليد ميتونيد
.بعد از کلاس ادامهش بديد

باشه، ماتياس؟

ويليام؟

به نظر من فيلم ويليام
.خيلي عالي بود

.شبيه فيلمهاي واقعي شده بود

،من تو کارهاي تکنيکي خيلي وارد نيستم
.ولي فکر ميکنم از نظر تکنيکي فوقالعاده بود

ميشه راجع به اين صحبت کنيم؟

.راجع به تکنيک؟ بله اگه ميخواين

،ويليام شايد يکم قيافه بگيره
.ولي پسر بدي نيست

.فقط حساب حرفهاشو نداره
.اونم اينطوريه ديگه

.تو خيلي سانتيمانتالي ژان-نوئل بومونت

.از وقتي همو ديديدم اينو بهم ميگه
سانتيمانتالم، خب که چي؟

،در ضمن يادت باشه
.اون از فيلمهاي تو خوشش مياد

،که چي؟ حتي اگه عاشق «کارل دراير» هم باشه
.بازم فرقي به حال فيلمهاش نميکنه

تو نظرت دربارهش چيه؟

مثل تو. حرفهات باعث ميشن
.کمتر احساس تنها بودن بکنم

تو براي چي ميخواي فيلم بسازي؟

.نميدونم
.خيلي وقته دلم ميخواسته

.دقيقاً نميتونم بگم چرا

ليبراسيون» هنوز داره»
.در مورد «ورهوفن» حرف ميزنه

فيلم آخرشو دوست داشتي؟

.آره، خيلي خوب بود

.بيش از حد بهش بها دادن

.مثل فينچر و بقيه
.همهش تکرار مکرراته

.زيادي پخته شدن، باسمهاي ان

در مقايسه با «ويگو» يا فورد چي دارن بگن؟

هيچي، درسته؟

.فعلاً

.خداحافظ

.فکر نکنم قبول شده باشم

باکت نباشه. به اين راحتي ها
.تحت تأثير قرار نميگيره

.در ضمن دوست داره آدمها رو امتحان کنه

.اصلاً تحمل اين بشرو ندارم. سلام

با اتين آشنا شدي؟ -
.نه -

.سلام. من سولانژ هستم -
.سلام. منم اتينم -

با ماتياس دوستي؟ -
.هنوز نه -

.پارسال تو کلاس ما بود
.ديگه به اينجام رسوند

.تحمل آدمهاي متظاهر و بي ادب رو ندارم

به نظر من اون چيزهايي رو ميگه که
.همه بايد بگن، و بهشون فکر کنن

تو هم ميخواي توي سينما انقلاب کني؟

،نه، من فقط ميخوام فيلم بسازم
.و خوب هم بسازمشون

.پس بايد خيلي تلاش کني -
.قطعاً -

چطوري، پهلوون؟

ميخواي زنده زنده منو بخوري؟
.شرمنده -

خيلي وقته سکس نداشتي، آره؟

ميخواي تلافي کني، آره؟ -
چي؟ -

.راستشو بگو

از حرفهام خوشت نيومد، مگه نه؟

.چيز مهمي نيست

.قبول کن

.از دستم عصباني بودي

.من باهات مخالفت کردم

.تو باهام جنگيدي

و تسليمم کردي. راضي شدي؟ -
.نميدونستم اينقدر اذيت ميشي -

.نه اصلاً. اتفاقاً برعکس

.جنگيدن رو دوست دارم. مرسي زياد

.ديگه بايد برم

نميخواي بموني؟

.من هيچوقت نميمونم. هميشه در حرکتم

.وقتي بچه بودم همهش از خونه در ميرفتم

.ضمناً، دوست پسر دارم

اين پليور رو از کجا آوردي؟

.حالا خوبيش اينه که قيافهت به باهوشا ميخوره
.مابقي رو يه کاريش ميکنيم

.اون پليور حرف نداره

.داشتم شوخي ميکردم

.اداي آدم جديها رو در نيار
.واسه خاطر خودت ميگم

.خدافظ

.خدافظ

.خدافظ -
.خدافظ -

.چه بر و بياييه

ميشه گوش بدم؟

البته. بيخوابت که نکردم؟

.نه. دوست دارم بشنوم

گفتي از کيه؟

.گوستاو مالر

.موسيقي «مرگ در ونيز» هم هست -
.درسته -

.تادزيو

.اشنباخ

.به دنبال زيبايياي دستنيافتني

.ببخشيد که دارم نابودش ميکنم

.اون دختره که ديدي، چيز خاصي نبود

.من عاشق دوست دخترمم

.ما خيلي وقته همو ميشناسيم

.تمام فکر و ذکرم اونه

.يه روزي باهم توي پاريس زندگي ميکنيم

.فوقالعاده ميشه

هنوز فيلمهاشو ميبيني؟ -
.سعي ميکنم -

.فيلمهاي اوليهش تو دههي 1970 رو بيشتر دوست دارم

...اونام ديگه به اون خوبيها نيستن، هر چند

.منم ديگه نميتونم نگاهشون کنم

ديگه از اين فيلمهاي فرانسوي
.که همهش چُس ناله ميکنن سيرم

.درست به مزخرفيه اين آشغالهاي مبتذل آمريکاييان

!خيلي تند بود

.سر و تهِ همهشون يکيه

،نه ديوانگياي، نه شوري، نه شوقي
.نه ريسکي، تو هيچکدومشون نيست

.نه فضاحتي -
.درسته، خبري از فضاحت واقعي هم نيست -

نه از اونا که خوراک تلويزيون
.يا شبکههاي اجتماعي باشه

دلم ميخواد فيلمهايي ببينم که
.راجع به زندگي واقعي حرف ميزنن

فضاحت واقعي ميتونه
...ديدن من و تو، همهي اين چيزها

،با همهي معصوميتش

.با همهي سرخوشيهاش باشه

.و با تمامي وحشتش

،اين ميتونه واقعاً اذيت کنه
.و روح و هيجانش هم به همينه

هنوز اينجاست؟

.نگاهش کن، باز رفقاش دور و برشو گرفتن

يه عده آدم پر مدعا که
.سر تا پاي فيلمهاشون ساختگيه

.دلشون خوشه که فيلمهاشون ميفروشه

.هر چي بفروشه ميسازن
.هر چي که پول بياره، موفقيت کسب کنه

،وسواس به موفقيت دارن
.ولي همهشون يه عده کلّاشن

.رقت انگيزه

تو چه کارهاي؟

از دوستاشي؟ -
.راستش نه -

.شايد اوني که رقت انگيزه تويي

.يا تو

.يا من

.مکالمهي معرکهاي بود

.دوستِ دلکش من

.لابد همينطوره که ميگي

فيلمهاي «الواز» رو ديدي؟

.آره، خيلي خوبن

.فوقالعادهن

.کارهاتو خيلي دوست دارم

تو موفق شدي فيلمهايي بسازي
.که زندگي رو از نو خلق ميکنن

.واقعاً سنجيدهن

.و خيلي قدرتمند

.مممنون. شمام فيلمهاي خيلي خوبي ميسازي

.به پاي تو که نميرسم
.ولي هر کاري از دستم بياد ميکنم

!درود بر شما، اقيانوس جوان

!سلامتي

چرا اينقدر سرخ شدي؟

شنيدي چي گفت؟

.موسيقي کلاسيک خيلي احساس انگيزه

...چيزي هست که
.باهاش داستانها تعريف ميکنيد، تصوير خلق ميکنيد

.خيلي قدرتمنده

.مثلاً، راک يه موسيقي روشنفکريه

...چون

ژان-نوئل؟

.سلامتيت

.به شخصه از موسيقي کلاسيک خيلي خوشم مياد

ماتياس رو نديدين؟

.رفتش

بر ميگرده؟

.نميدونم -
.به نظر عجله داشت -

.شب خوبي داشته باشيد

اتين، اي برادرم

خوابي يا بيدار؟

.بيا تو

،ديدم چراغ روشنه

.ولي محض احتياط در زدم

.بشين

فيلمه آماده شد؟

.آره، آره

.همين الان از يه مهموني برگشتم

.منم

يکي داري به منم بدي؟

.فقط دو تا مونده -
.بذار با مشروب دودشون کنيم -

بدون الکل باشه، درسته؟ -
.نه -

جدي؟

.غافلگيرم کن

مناسبتش چيه؟

.هيچي. فقط به سرم زده

بزنيم به سلامتي؟
.تو چشمهام نگاه کن

.زهرمار خيلي قويه

.خب، مناسب سبکوزنها نيست

نامههاي ايالتي»؟» -
مالِ پاسکاله. ميشناسيش؟ -

.تو دبيرستان «تفکرات»اش رو خوندم

اون نامهها رو براي اين نوشت
،که ثابت کنه «يسوعيان» فريبکارن

.با اخلاقياتي که بر روي ابهام بنا شده

يعني چي؟

يعني اونا ادعا ميکردن که
،آدم ميتونه بدون عشق ايمان داشته باشه

.اين که آدم حق داره دروغ بگه

.بهش ميگفتن کتمان فکري

،تا وقتي که داري حقيقت رو به خدا ميگي

.حق داري به يه نفر ديگه دروغ بگي

.اين يعني مغلطه. پاسکال متنفره ازش

واسه چي داري ميخونيش؟

.قبل از اينکه بيام اينجا فلسفه ميخوندم

.تفکرات» رو خوندم»

.ولي اينو نخونده بودم. دوسِش دارم

پس با پاسکال موافقي؟

.سخته نباشم

چطوره يه امتحاني بکنيم؟

چي؟

براي اينکه ببينيم ديدگاهت
.با اعمالت ميخونه يا نه

چطوري؟

.تو هيچوقت بهم نگفتي که ازم خوشت مياد يا نه

.من خيلي ازت خوشم مياد، والنتينا

خب؟

خب، چي؟

چرا بروز نميدي؟

دوست داري آهسته و پيوسته پيش بري؟

.نه. من عاشق لوسيام
.تصميم گرفتم که بهش وفادار باشم

براي چي ميخندي؟
کجاش خنده داره؟

.براي طرز گفتنت. خيلي جدي بود

.يه توضيح کوچيک بود فقط

.نه

.بدجوري جدي گفتيش. قبول کن

باشه، جدي شد. که چي؟

،اگه با لحن جدي بگيش

يعني اينکه وفاداري ذاتي
.و خود به خود سراغت نيومده

.اون لحن صدا يه سپر اخلاقي بود

.رُک و راست بازي نميکني

،گوش کن، من چند بار قبلاً به لوسي خيانت کردهم
.ولي ديگه نميخوام

.باشه

.پس صرف وفاداريه که برات مهمه

.اين خيلي به پاسکال نميخوره
.به نظر مبهم مياد

.من سه سال با يه نفر بودم
.ميدونم معني وفاداري يعني چي

دارم ازت ميپرسم که
.مهمترين چيز اينه يا نه

.بله. اينه

.الان ديگه داري به خودت دروغ ميگي -
.نخير -

اولاً، خيانت کردن يعني چي؟

،اگه اون يکي آدم خبر نداشته باشه

بازم خيانت محسوب ميشه؟

.بازم مغلطه

.تو عاشق يه دختري
.ولي ديدن يکي ديگه هم ميري

.هيچکدوم از وجود اون يکي خبر ندارن
.و هر دو خوشحالن

ضررش کجاست؟

.اگه از موضوع خبر دار شن خوشحالتر ميشن؟ نه

،اگه فقط با يه دختر باشي
آيا بيشتر از هر کدوم از اونا بهش محبت ميکني؟

.نه

چون به هر کدوم

.چيز متفاوتي ميدي

چه فرقي به حال تو ميکنه؟

هيچي. ميبيني؟

ميدوني مشکل کجاست، والنتينا؟

.هيچکدوم از زندگي دوگانهي من خبر ندارن

وقتي وفاداري، همه چيزو دربارهت ميدونن؟

.آيا لازمه که همه چيزو راجعبهت بدونن؟ نه

.شفافيت يه فريب فاشيستيه

شايد. ولي براي من مثل
.شکست عهد ميمونه

...به هر حال، هيچ انکاري در کار نيست

،خيانت کننده يا خيانت شده
.بدا به حال هر دو

.شايد

.ولي هيچي بدتر از خيانت به خودت نيست

اگه وفاداري به يه نفر ديگه
.به معني وفاداري به خودت باشه، حرفي نيست

ولي در غير اين صورت، دقيقاً همون
.انتقاديه که پاسکال به يسوعيان داره

.فکر کنم، آره

...اتين تينان

.ميدوني ژانويه دارم ميرم برلين

.دوستم «آنابل» مياد جاي من

چرا بحثو عوض ميکني؟

.بحثو عوض نميکنم

پس ميخواي چي بگي؟

.هيچي

.شايد اون از من خوششانستر باشه

«بايد ارتباط بين «چخوف» و «ناروسي
.رو بيشتر بسط بدي

.خيلي جالبه

.توصيف زندگي روزمره، مردم عادي

.به نظرم هر دو داراي يه بدبيني مشخصي هم هستن

و اين ديدگاه که هنر ميتونه
تسکين موقتي رو به ارمغان بياره

.ولي امنيت رو نه

.ادامه بده. تحقيق ارزشمنديه

تا کي وقت داريم پيشنويس جديد آماده کنيم؟

.يک يا دو ماه

.باشه، عاليه

فيلم کوتاهت در چه حاله؟

.تازه شروع کردم. يه ايدههايي دارم

،اگه دوست داشتي بخونمش
.شايد بتونم مشورتهايي بهت بدم

.باشه، خيلي ممنون

زندگي چطوره اينجا؟

.خوبه. چندتا دوست پيدا کردهم

مشکل مالي که نداري؟

.اوضاع يکم سخته. دنبال کار ميگردم

چيزي دربارهي خدمات دانشجوها ميدوني؟

.بله. اونجام رفتهم

پاريس چطور؟
داري بهش عادت ميکني؟

.کم کم

،خواهي ديد، يه جا مشغول کار ميشي
،فيلمهاي خوب ميسازي

.و ديگه خيال زندگي تو يه جاي ديگه به فکرت خطور نميکنه

.ممنون از دلگرميتون

.منتظرم چيزهاي خوبي ازت بشنوم

.خداحافظ

ببخشيد، ميدوني کِي ميبندن؟

.نميدونم -
.مرسي -

.سلام

.سلام

.ژان-نوئل بهم گفت يه فيلم ساختي -
.آره -

.دوست دارم ببينمش

.هنوز تموم نشده
.مطمئن نيستم بخوام کسي ببينتش

.خيلي خوبه که فيلمهامونو به هم نشون بديم

.ميتونم به تکميلش کمک کنم

.خودت که ديگه به کسي نشونشون نميدي

.من مال گذشتهم

تو متعلق به حالي
.و به مراتب مهمتري

.خيله خب پس -
.عاليه -

.خدافظ
.خدافظ -

.فراموشت نکردهم -
.حرفتو باور نميکنم -

براي چي اينو ميگي؟

.چون به حرفهام گوش نميدي -
.چرا -

.ديگه بايد برم
.ميخوام برم خريد

.امشب قراره برم مهموني -
مهموني؟ -

.مهموني آلن

.رفته توي يه گروه کُر

.خيلي خوشحاله
.کاملاً نااميد شده بود

.خوبيش اينه که ميتونه منم ببره به اجراها

.هر شب ميرم به کنسرتهاشون

.قراره مهموني خيلي بزرگي باشه
.يه عالمه آدم قراره بياد

.همراه «بنوآ» ميرم
.يه سالي بود که نديده بودمش

،برات پيام فرستاد
.ولي جواب ندادي

اتين؟ -
چيه؟ -

.دارم حوصلهتو سر ميبرم -
.اينطور نيست -

.بايد برم -
به اين زودي؟ -

باخ» هنوزم تو رو ياد من ميندازه؟»

.معلومه، لوسي. فراموشت نکردهم

.مراقب خودت باش

.تو هم همينطور

حالت چطوره؟ -
.خوبم -

.نامهت به دستم رسيد
.خيلي نگران شدم

.خوشحالم ميبينمت -
اوه، جداً؟ -

.نميدونم

.به پدر و مادرهامون چيزي نگفتم

.درست مثل يه بچهي خوب

.کاري رو ميکنم که قرار بود بکنم، آليس

.نامهت به دستم رسيد
.خيلي نگران شدم

.خوشحالم ميبينمت -
اوه، جداً؟ -

،نميدونم. گفتي «تو خيابان 12 بيا ديدنم
«.جايي که بچگيهامون توش بازي ميکرديم

.به پدر و مادرهامون چيزي نگفتم

.درست مثل يه بچهي خوب

.کاري رو ميکنم که قرار بود بکنم، آليس

.هر کاري تو بخواي ميکنم

.من حاملهم

!آليس

!آليس

!برگرد

.ممنون. يعني، آفرين. خوب بود

.عالي نيست، ولي چيزهاي فوقالعادهاي توش داره

جدي ميگي؟ -
.آره -

ديدن فيلمي که کليشههاي پاريسي
.توش نباشن مايهي خوشحاليه

البته به اين خاطر نيست که
.هيچکدوم از ما اهل پاريس نيستيم

.ولي به اين معني نيست که در اومده

مونولوگهاي خواهره بعدِ مرگ برادرش
.خيلي لفظ قلمه

.کاريکاتوري از سوگواريه

.خيلي دقيق و سنجيدهست
.ولي حس مرگ رو منتقل نميکنه

.مرگه خيلي ادبيه -
.نميخواستم خيلي ناتوراليستي باشه -

.بحث ناتوراليسم نيست

.به نظر اشتباه مياد

.مثل موسيقي تو صحنهي افتتاحيه
.فقط براي تأکيد بيشتر اونجاست

.اونم خيلي ادبيه -
.بيانصافي ميکني -

.موسيقي خيلي ياري کرده اونجا

،روي کنش تأکيد کرده
.ولي اختلاف خيلي ناچيزي اينجا داريم

.دربارهي مونولوگ هم باهات موافق نيستم
.به نظر من تأثيرگذاره

.مونولوگ طولاني بعد از مرگ شخصيت چيز کميابيه

.ولي به نظر تصنعي مياد

.يه بهايي رو بايد براي حقيقت پرداخت
.تو اونو نپرداختي

.من باهات موافق نيستم

.اصلاً موافق نيستم

.ژان-نوئل لابد خيلي دوست داره
.چون قوهي ارزيابيشو کلاً از دست داده

آدم ميتونه هم عاشق باشه
.هم قوهي داوريشو حفظ کنه

.ظاهراً که اينطور نيست

.گاييدمت، ماتياس والانس

.حالا اين شد يه استدلال

.هميشه ميدونستم که تو يه هوموفوبيکي
[ضد همجنسگرايي]

.بزن به تخته براي خودت

ميشه راجعبه فيلم صحبت کنيم؟

.چندتا چيز ديگه هست که ميخوام بگم

.آره، البته

،اتين دوست دختر داره
.ولي براي من پيش نيومده

آدم ميتونه عاشق باشه و
.بدونه که هيچ شانسي نداره

خب؟

.خب، اين داستان زندگي منه
.من درگير يه عالمه عشق يه طرفه بودم

تنها چيزي که گيرم اومده
.يه دعاي خير سرپايي اون گوشه موشهها بوده

از کجا ميدوني که اوضاع عوض نميشه؟

.ممنون بابت روحيه دادنت

.ما خيلي به اين آسون گرفتيم
.هر چي سرش بياد حقشه

.«واقعاً؟ بيشتر توضيح بده، جناب «ليبرتي والانس

.هزار بار بهت گفتهم
.تو خيلي سانتيمانتالي

.هر کي مياد سر راهت دلتو ميبره

.يکم خودتو نگه دار. محکم باش

.اوضاعت بهتر ميشه
فکر ميکني اين کمکي ميکنه بهت؟

«اميد واهي»
[پير دريو لا روشل]

تو فکر خودکشياي؟

.عجب روانشناسي هستي تو

،لابد تو آدم سر سختي هستي

که روتو از اون دختره که اونجاست
بر ميگردوني تا اون بهت نگاه کنه؟

.اشتباه ميکني ژان-نوئل بومونت
.دختره رو ميشناسم

.در واقع، بايد باهاش حرف بزنم -
.پس خانم از آشناهاست -

ميتونم فيلمنامهي بعديتو بخونم؟ -
.تا بتونه دوباره ضايعت کنه -

.نه نه، مطمئنم پتانسيلش رو داره
.شايد تونستم کمکي بکنم

سعادت ديدار شاهکار شما کِي نصيبمون ميشه؟
تا بتونيم مستفيض بشيم ازش؟

.دارم حين تدوين داستانو بازنويسي ميکنم

موضوعش چيه؟

.وقتي تموم شد شايد فهميدم

نامههاي فلوبر» رو راجعبه نوشتن خوندي؟»

.نه -
.همه چيز اونجاست -

.آقاي تينان

.آقاي بومونت

.فعلاً -
.فعلاً -

.من که هيچوقت اون دخترو نديدم

،شنيدهم سر و گوشش ميجنبه
.ولي هيچوقت دربارهش صحبت نميکنه

.خيلي محتاطه
.حتي نميدونم کجا زندگي ميکنه

،اگه ميخواد فيلمنامهتو بخونه
.يعني فيلمت خيلي هم نريده

.شايد هم ميخواد اينطوري يه حالي بهم بده

.از اوناش نيست

.چيزي درت ديده که خوشش اومده

.همونطور که من ديدم

.ممنون

اميدوارم از چيزهايي که دربارهي
.تو و من گفتيم ناراحت نشده باشي

.حرفش هم نزن

.فکر کنم حالم خيلي خوب نيست

.بهتره يواش يواش برم خونه

نميخواي بازي رو تموم کني؟

منو اينجا تنها ميذاري؟

.شوخي کردم

.برو خونه، داداش. برو استراحت کن

سگرمههات چرا تو همه؟

خوبي؟ -
.باورت نميشه الان چيکار کردم -

مگه چيکار کردي؟

.فيلمم رو نابود کردم

.خلاص. رفت تو آشغالها

فيلمت رو نابود کردي؟

.حاصل يک سال زحمت، کار، ترديد و خستگي

براي چي اين کارو کردي؟

.چون فيلم خيلي مزخرفي بود

.حالا يکي ديگه ميسازي
.يکي بهترشو. اينجوريه ديگه

.درسته

تو هيچوقت به خودت زحمت ندادي
.که ازم بپرسي من چيکارها دوست دارم بکنم

.همينمون کم بود

.اتين تينان يه آدم خودشيفتهي خودخواهه

.باشه، بازم تقصيرکار منم
.طلب بخشش ميکنم

کِي ميخواي کارهاتو بهم نشون بدي؟

.بهار، قراره يه نمايشگاه گروهي برگزار کنيم

.ولي بهت هشدار ميدم
.ممکنه که خوشت نياد

.حتماً ميام. قول ميدم

.معلومه اصلاً نخوابيدي
.بگير بخواب يکم

.خواب، اونم امروز؟ حال خوابيدن ندارم

.باخ» داره پخش ميشه»

پس شناختي؟

همهش همينو گوش ميدي؟

ميخواي عوضش کنم؟

.نه. دوسش دارم

.ميدوني چند روز ديگه کلاً ميرم برلين

.دلم برات تنگ ميشه

.آنابل جاي منو ميگيره

.اون هيچوقت نميتونه جاي تو رو بگيره

واقعاً ميگي، يا فقط خواستي مهربون باشي؟

.از ته دل گفتم

...خب

،اگه الان همديگه رو نبوسيم
.ديگه هيچوقت نميتونيم

.پس بيا ببوسيم

واقعاً؟ ميخواي؟

حتي اگه عاشق من نباشي؟

.آره

.صبر کن

چيه؟

چشمهاي من چه رنگيان؟

گرفتي ما رو، والنتينا؟

فقط ميخوام بفهمم که
.واقعاً منو ميبيني يا نه

.سبزن

درست گفتم؟

.معلومه

.بذار ببينمشون

.چيز مهمتري منتظره

بله؟

.مهمون داري

سلام، رفيق. حالت بهتره؟

.آره. خوشحالم اومدي

.ژان-نوئل گفت انگار مريض شدي

.الان چهار روزه

.اميدوارم تا دوشنبه حالم بهتر بشه
.چون يه کار پيدا کردم

.بيا

«نامههاي فلوبر»
[گوستاو فلوبر]

.اين يکي هم بگير

«نامههاي لوتري»
[مجموعه مقالات پير پائولو پازوليني]

.کمکت ميکنه براي يه مبارزهي خوب تمرکز کني

.ممنون

.واقعاً ممنون

سيگار آزاده؟ -
.آره، آره -

.عجب قيافهاي
[ساتياجيت راي]

.وقتي کوچيک بودم، هفتهها تو رختخواب بودم
.آخه شديداً آسم داشتم

.همهش مطالعه ميکردم

همون موقع بود که ميل به نوشتن
.و فيلم ساختن، درم ايجاد شد

هيچي کتاب نداشتم، براي همون
.خواهرم از کتابخونه برام ميگرفت

.اليز

.خيلي خواهرمو دوست داشتم

.الان شده يه جناح راستي

.طرفدار «فرانسوا فيون» و بقيه

...نميدونم چي شد. شايد

.کارِ اون بابايي بود که باهاش ميرفت بيرون

.ديگه اصلاً نميبينمش

.حتي باهم حرف هم نميزنيم

حرف زدن با آدمهايي که
.باهاشون موافق نيستي بيثمره

هيچکس نميتونه با حرف و استدلال
.فکر يه نفرو عوض کنه

.يا حتي به شک بندازتش

«ژرار نازنين»
[ژرار دو نِروال]

.خيلي دوست دارم اونو

.ما در دوران عجيبي به سر ميبرديم»

،آن دوران، دوران عمل بود
،دوران ترديد و بطالت

،دوران آرمانشهرهاي درخشان
،ايدهآليسمِ مذهبي و فلسفي

شوري کمسو، آميخته با غريزه
،در پي تجديد دوران بود

«.که تاب نزاعهاي گذشته را نداشت، اميدي متزلزل

.بد نيست

.آره

.اصلاً بد نيست

تو اين فکر بودم که

.انترني من بيشتر از انتظارم طول ميکشه
.تو هم داري توي پاريس زندگيتو ميکني

.طي چهار ماه، من سه بار اومدم ديدنت

.چطوره تو هم يه بار بياي اينجا و چند روزي بموني

ميشه يه چيزي بگم؟ -
.نه، بذار حرفمو تموم کنم -

مهمترين چيز براي تو دوستاتن
.در حالي که من حتي نديدمشون

.تقريباً هيچوقت زنگ نميزني

وقتي باهم حرف ميزنيم، حس ميکنم
.فرسنگها ازم دوري. تو عوض شدي

.نه، نشدم -
.چرا، خيلي عوض شدي -

.ديگه از عشقت به خودم مطمئن نيستم

.اصلاً درست نيست. من هنوزم دوست دارم، لوسي

،قبلاً با خيانت کردن ميتونستم يه جوري تحمل کنم
.ولي اوضاع فرق کرده

.ديگه نميتونم

.بيا باهم صادق باشيم -
منظورت چيه؟ -

.من دارم ميرم. ديگه خيلي سخته برام

.بعداً بيا اسکايپ حرف بزنيم -
.نميخوام گريهمو ببيني -

.لوسي، من دوست دارم
.ميشنوي؟ دوست دارم

.ديگه نبايد همديگه رو ببينيم
.اينجوري براي هر دومون بهتره

.بذار بعداً حرف بزنيم

.اگه مجبور بشم از طرف هر دومون تصميم ميگيرم

.آخر هفتهي ديگه ميام ميبينمت

.نه، نيا -
.لوسي -

.ممنون

حالت خوبه؟

به نظر روبراه نمياي؟

.نه نيست

...داشتم فکر ميکردم

چي؟

از کجا بايد بدونيم که چيزي ارزشش رو داره؟

چي ارزششو داره؟

.کلاً

.هميشه يه بهايي رو بايد بپردازيم
از کجا بدونيم که ارزشش رو داره؟

سؤال فلسفيه يا براي حل جدول ميخواي؟

.جدي گفتم

وقتي ارزشش رو داره که ديگه
.هيچ راه ديگهاي نمونده باشه

يه چيزي تو اين مايهها، آره؟

«بلنديهاي بادگير»

دخترِ آتش

.پس «باغ تويلري» اينجاست

.قشنگه

ميخواين بريم موزهي لوور؟

.زياد وقت نداريم
.اونطوري قطارو از دست ميديم

.ميتونم فقط به چندتا از سالنهاش سر بزنيم
.خودم بعضي وقتها اين کارو ميکنم

.باشه براي دفعهي بعد

.پاهاي پدرت درد ميکنن

.معالجهي سياهرگهاش خيلي خوب پيش نميره

.اميدوارم تو سيگار نکشي
.اشتباه پدرت رو تکرار نکن

.نه

.آپارتمانت خيلي قشنگه. خوشم اومد

.با ليون خيلي فرق کرده -
.آره -

.هفتهي پيش لوسي اومد ديدنمون

حالش چطوره؟

خيلي سخت بود براش
.تا بتونه با متارکهتون کنار بياد

.براي منم خيلي سخت بود

.خيلي از اون دختر خوشم مياومد
.بهش عادت کرده بودم

.شش سال زمان طولانيه

،گاهي بهش زنگ ميزنم
.ولي اون جواب نميده

.داره از خودش محافظت ميکنه

فيلمت چي شد؟ -
.داره خيلي کند پيش ميره -

.مهم نفْس عمله

،هر جور حساب ميکنم
.من که نميتونم اينجا زندگي کنم

.خيلي قشنگه، ولي خيلي هم پر سر و صداست

.از اونجا سوار مترو ميشيم

.انگار ديگه شهرو بلد شدي

.يه کمي

«نامههاي گوستاو فلوبر»

چطوري، الواز؟ -
.خوبم -

راستش... حرفهاي ماتياس باعث شد
.بخوام فيلمهاتو ببينم

ميشه؟

.حتماً. بهت ميدمشون

.عاليه. ممنون

داري روي يکي ديگه کار ميکني؟ -
.آره -

.تو تدوينش به مشکل برخوردم
.آخه بدون فيلمنامه فيلمبرداري کرديم

.معرکه بود. احساس آزادي ميکردم

.ولي الان دارم حين تدوين داستان هم مينويسم

.نميدونم جواب بده يا نه
.کار پر استرسيه

تو چي؟ -
.سعي ميکنم بنويسم فعلاً -

،توي ذهنم همه چيز خيلي شفافه
.ولي از چيزي که مينويسم خوشم نمياد

.چند ساعت همينجوري قفل ميکنم
.چند صفحه بيشتر ننوشتهم

.من بايد برم -
.ميبينمت -

.تا بعد

.از «خوتسيِف» آوردم DVD يه -
واقعاً؟ -

.بيايد مکانِ من ببينيمش -
.باشه -

.ساعت 6 ميريم. الان جلسه دارم

.خوبه

.يعني يارو فيلمها رو توي تاريکي نميبينه

...همهش روي صفحهي کامپيوتر

.يه لحظه وايسيد

.سلام. من اتينم، هم اتاقي شما

.آنابل

.دارم از شر اين چيزها خلاص ميشم
.اين اتاق بدجوري خفهست

کمک ميخواي؟ -
.نه، مرسي -

.سلام -
.سلام -

بعداً ميبينمت؟ -
.باشه -

اون نما رو ديدي؟

،وقتي اينجوري نگاش ميکني
.به نظر خيلي ساده مياد

.واقعاً زيباست

بله؟

مزاحم شدم؟

.نه، اصلاً

.ميخواستم يه چيزي راجعبه آپارتمان ازت بپرسم

.باشه براي بعد

چي داريد ميبينيد؟ -
.يه فيلم روسي -

(ماراين خوتسيف، دروازهي ايليچ (1965
[I am Twenty]

.نديدمش

ميخواي ببيني؟

.اگه دوست داري بيا پيشمون

.خيله خب

.مدرک برام مهم نيست

،توي کلاسها اسمنويسي کردم
.ولي هر از گاهي ميرم

.عاشق جامعهشناسي ام
.ولي ترجيح ميدم دست به عمل بزنم

طرفدار عملي؟ -
.آره. سعي ميکنم -

.بايد يه کاري کرد

خوشم مياومد وقتي روحِ پدري
به پسرش ميگفت که

.اون بايد چيزهايي رو براي خودش رقم بزنه

.حرف راستيه

.الان همونجوريه

.پدران ما شکست خوردن
.همه چيزو واگذار کردن

،اونها دنيا رو در يه حالت بغرنجي ترک کردن

و به عهدهي ماست که هم
.دنيا و هم خودمون رو نجات بديم

.دقيقاً

شما در اين باره چيکار ميکنيد؟ -
.فيلم ميسازيم -

فکر ميکنيد کافيه؟

الان بايد احساس گناه بکنيم؟

ميتونيد فيلم بسازيد و همينطور
.توي زندگي واقعي دست به اقدام بزنيد

.فيلمها روي زندگي واقعي تأثير گذارن

واقعاً اينو قبول داري؟
فکر ميکني سينما ميتونه دنيا رو نجات بده؟

.دست کم نابودش که نميکنه

ولي سياست، سازش، و سوء استفاده
.از قدرت همه چيزو به نابودي ميکشن

.نه اگه ريشهاي عمل کنيم

من براي روي کار اومدنِ
.يه دولت فاسد ديگه نميجنگم

ما شاهد بوديم که بعد از سال 68
.شبه انقلابيها تبديل به چي شدن

.مسيرشون رو به طرف پيروي از قدرت تغيير دادن

.هم و غم ما بايد نشون دادن مشکلات ملموس باشه

.بد رفتاري با پناهندهها، نابودي کشورها

.هدف بلندپروازانهاي نيست

با کمک هم، اين فعاليتها
.ممکنه به چيز بزرگتري ختم بشن

فکر نميکني خيلي ايدهآليستي باشه؟

پس تو کاري نميکني؟ -
.بهت که گفتم. من فيلم ميسازم -

فيلمهاي سياسي؟

.فيلم که جاي انتقال پيامهاي سياسي نيست

فيلم وقتي سياسيه که
.چيز درستي براي گفتن داشته باشه

،و نه اينکه فقط به درد خودت بخوره

بلکه براي مخاطبهايي که
،ممکنه تأثيري از اون بگيرن

.خواه الان باشه، خواه بعداً
.خواه اينجا باشه يا يه جاي ديگه

چي باعث ميشه چيزي صادقانه باشه؟

چيزي که از زندگي شرافتمندانهاي که
.ارزش به اشتراک گذاشتن رو داره صحبت ميکنه

،اينه طريقهي به تصوير کشيدنِ انسان

،يا طلوع خورشيد، يا يه درخت
.يا برف، يا جهان

.برخورد مبهميه، و خيلي استتيک
.فقط گوشهاي از مشکلو بهمون نشون ميده

روياها ميبايست به حقيقت بپيوندند»
«.و حقايق به رويا

.نوواليس -
.درسته -

،اگه هيچکس براي نجات درختها کاري نکنه

،اگه جلوي صنايع رو براي نابودي زمين نگيره

.اونوقت ديگه درختي براي فيلم گرفتن باقي نميمونه

چرا اين دو تا نميتونن باهم کنار بيان؟

چرا فيلمسازها و اکتيويستها
هر کدوم به کار خودشون نرسن؟

.خيلي سادهست

جايي که مردم و سيارهمون دارن زجر ميکشن
.شماها دست رو دست ميذارين

.فيلمهاي شما بايد اونا رو نشون بدن

مشکل اينه که، اکتيويستها
.مثل پيامهاي بازرگاني فيلم ميسازن

جوري از پناهندهها يا آب شدن يخچالها فيلم ميسازن
.که انگار «توتال» داره از چاههاي نفتش فيلم ميگيره

مگه مهمه؟

چيزي که اهميت داره آموزش مردم
.براي وارد عمل شدنه

اگه مردمي که خواستار تغييرن
،افکارشون درست مثل دشمنهاشونه

.يه مشکلي هست

اگه شخصي که از پناهجوها فيلم ميسازه
،همون حسي رو داره که مدير عامل توتال داره

.يه مشکلي هست

.يه زندگي باوقار بايد از فيلتر احساس رد بشه

.اين يه ايدئولوژي نيست

يه فيلم بايد از اين بگه که
.دنيا، جاييست قابل زيستن

،وقتي فيلمهاي اکتيويستها رو ميبينم
،با طريقي که مردم و دنيا رو نمايش ميدن

.دلم ميخواد بزنم بيرون

.همهي هنرمندها مثل تو نيستن

فعالهايي که وقتي تو داري
فيلم ميسازي، دارن ميجگن

.همگي لزوماً شاعر نيستن

.ولي دارن يه چيزهايي رو تغيير ميدن

.خواهيم ديد که بهتر ميشه يا بدتر

ميدوني چيه؟
.به نظر مياد با زندگي واقعي زياد ملموس نيستي

،دربارهي زندگي سخنراني ميکني
.ولي توي فيلمها زندگي ميکني

.زندگيت راحت طلبانهست

آدمي که کار چنداني به اينکه توي زندگي واقعي
.چه بلايي سر مردم مياد نداره

آنابل، اين موسيقي رو ميشناسي؟

.نميدونم. شايد

.گوستاو مالر

.مالِ يه فيلمه، مطمئنم ديديش

هنرمندها مجبور نيستن دنيا رو
.با روشي که تو شرح دادي نجات بدن

.شايد اگه چندتا زندگي (جون) داشتن، آره

.اونا کاري رو ميکنن که بايد. خلق ميکنن

.و اينطوري دنيا رو نجات ميدن

،دنيا را به خيال در آوريد» نوواليس گفته»
.کسي که گويا خوشت مياد ازش

.اين تفکر سادهانگارانهست

وقتي «ماتيس» ميخواسته زمان جنگ
...براي فرانسه خدمت کنه، «مارسل سامبا» بهش ميگه

«.ميتوني با همين نقاشيت به کشورت خدمت کني»

.تو ميخواي ماتيس رو بفرستي به جنگ

.من نميخوام کسي رو بفرستم جنگ
.مهمله

!ماتياس

.به خودت نگير

.ماتياس، کوتاه بيا نيست

.خوبه، منم همينطور

.شرابمون تموم شده -
.چه بد -

.پس وقت يه آهنگه

...«دوستان گرامي، گوش سپاريد به «سيلوي

.از اريک ساتي

او بسيار زيباست

سيلوي من

آنچنان که فرشتگان

رشک ميورزند به او

عشق، روي لبهاي محظوظش

جا گذاشته است

بوسههاي شيريني

چشمهايش به ستارگان ميمانند

دهانش از جواهر

تراش خورده است

روحش به بلنداي

آسمانهاي روشن است

و قلبش

بهشت من است

گيسوانش تيره

همچو سايهست

صدايش به شيرينيِ

عسل است

غماش حال گرگ و ميش دارد

و لبخندش همچو قوس قزح

او بسيار زيباست

سيلوي من

آنچنان که فرشتگان

رشک ميورزند به او

عشق، روي لبهاي محظوظش

جا گذاشته بوسههاي شيريني

.خيله خب، بچهها
.منم ديگه بهتره زحمتو کم کنم

.تا دفعهي بعد

.خدافظ -
.خدافظ -

.از پيادهرو برو

.بيا -
.مرسي -

،ميدوني، ماتياس، آدم با اصوليه

.ولي فقط تو حرف، نه تو زندگي واقعي

.چقدر هم پر مدعاست

.صحبته به جاهاي باريکي کشيد
.ولي مطمئنم قلباً باهاش موافقي

اهل کجاست؟
.ممکنه اونم پاريسي باشه

.بوردو

.ژان-نوئل اهل کلرمونته، منم ليون

بهمون مياد پاريسي باشيم؟

.نه، خيلي احمقانهست
.طوري رفتار ميکنه که انگار مرکز دنياست

تو اهل کجايي؟

.پواتيه

.[هست؛ مثل رختخواب [تو فرانسوي Lit فاميليم

.آنابل لي

،مثل اون شعرِ ادگار آلن پو
«.آنابل لي»

...دختري بود خوشگل و زيبا -
.که فرشتههاي آسمون بهمون حسودي کردن -

.آره، ميدونم

.ولي من بيشتر به زمين نزديکم
.مثل همون رختخواب

.زيادي خوردم

.بهتره ديگه برم بخوابم

.شب بخير

.شب بخير، مادمازل لي

اون خبرنگاره چي؟

.باهاش حرف زدم. قابل اطمينانه

.قراره اطلاعاتو بهمون بده

.اون شب خبري از خبرنگارها نبود -
ديشب چي شد؟ -

.درگيري

.پليسها بازم پتوها رو گرفتن

.همه يخ زده بودن. اوضاع بيريخت شد
.آخرش هم کشيد به درگيري

.مشکل اينه که ما اصلاً تجهيزات کافي نداريم

.مردم اطراف همه شاکيان

من فردا ميتونم برم مونروژ
.براي تدارکاتشون

،با «دني» هماهنگ کن
.ولي حواستون باشه

تو چي داري مينويسي؟ -
.براي فيلمشه -

قهوه نداريم؟ -
.الان ميارم -

حالا بايد چيکار کنيم؟
.پليسها همه رو ميريزن بيرون

.مقاومت ميکنيم. عکسها رو منتشر ميکنيم
.مردم هم ازمون حمايت ميکنن

.با تعداد نفرات کافي، کارسازه

.مگه اينکه پليس خشونت بيشتري به خرج بده

.فکر کردن هر غلطي دلشون خواست ميتونن بکنن

.نزديک انتخابات خيلي نميتونن مشکلساز شن

.اونطوري هم نباشه، بازم دستگيريها که هست

پيشنهاد تو چيه پس؟

.ميتونيم با مذاکره براي خودمون زمان بخريم

.مذاکره فايدهاي نداره. مطلقاً

داشتي صورت منو نگاه ميکردي؟

.منظرهي خيلي دلانگيزي نيست. بدجوري خستهم

.نگاهت ميکردم چون تحت تأثير قرار گرفتم
...کارهايي که ميکني

.تو هم ميتوني بکني

نه، من دل و جرأت تو رو ندارم

.همينطور... از خود گذشتگيتو

.من دلم ميخواد اينکارو انجام بدم

وقتي هم براي فکر کردن به
.دل و جرأت و از خود گذشتگي ندارم

.خوشحالم که خواستي باهام بياي

.دفعهي بعد ميبرمت به کمپ

شايد دلت خواست درگير اين کار بشي

و به اون دوستت که خيلي تحسينش ميکني
.ثابت کني که در اشتباه بوده

.حتماً

.من هميشه هم با ماتياس موافق نيستم -
.حرفتو باور نميکنم -

خسته شدم. بريم يه چيزي بخوريم؟

باشه. بعداً ميتونم ببرمت سينما؟

.براي کشف چيزي نو

.چرا که نه

،شگفت انگيز بود
.مثل بودن تو يه کتاب قصه

.اون پسر کوچيکه چه صورت شيريني داشت

،فکر نميکردم خوشت بياد
.يا تا اين حد خسته باشي

.آره، يه جاهاييش خوابم برد

.وقتي بيدار شدم، از قبل از هم زيباتر بود

يه زماني بود که شبها بيدار ميشدم

فقط براي اينکه به خودم يادآوري کنم که زندگي
.چقدر زيباست وقتي ما چشمهامون رو باز ميکنيم

.اين فيلم يه خرده اونطوري بود

.نگران بودم که بگي زيادي انتزاعيه

.نه. در واقع، من از المانهاي ملموس خوشم اومد

.مثل بافتني، پارچه، فرش، سنگ... همهشون

اون زنِ بورژواي پشت سري چي ميگفت؟

.اينکه از فيلمهاي کندِ بيديالوگ خوشش نمياد

.يکي بايد به اون احمق بگه خفه شو بابا

.ممنون، اتين. عصر لذتبخشي بود

.حالا، وقتشه آنابل لي بره به رختخوابش

.شب بخير، خانم لي

.شب بخير، آقاي تينان

،نظرتو بهم بگو، اگه خوشم اومد
.صحبت ميکنيم

هر چي که خواستم ميتونم بنويسم؟

.براي همين اينجايي

.تو تصميم ميگيري چي ارزش صرف وقتو داره

.همونطور که گفتم، از سيناپس وردوديت خوشم اومد

.يکمي تند بود، ولي مستدل هم بود

.تو قراره چيزهاي بدِ زيادي ببيني و بخوني

واقعاً؟

هر روز يه عالمه نوشتهي ضعيف
،دربارهي مقاومت به دستمون ميرسه

.براي برنامههايي مثل اوشوايا، هانوئونا

.خودت ميفهمي

.پس اين چيزي نيست که شما دنبالشيد

.بذار روشنت کنم

.ما کارهاي ابتکاري و نو ميخوايم
.در غير اينصورت، حوصلهمون سر ميره

.درسته -
.بگذريم -

سيگار داري؟
.ميتوني کنار پنجره بکشي

.شرمنده. تموم کردم

.خيله خب

کسي چه ميدونه. شايد ما برات
.مثل لنگ کفشي در بيابان بوديم

.موفق باشي -
.مرسي -

،روز هنگام، زندگي ميکنم»
لبريز از شجاعت و ايمان

«.و، شب هنگام، درون آتش مقدس ميميرم

ماتياس رو نديدي؟

.نه، نميدونم چيکارها ميکنه

.لابد داره رو فيلمش کار ميکنه

.نميدونم

،شنيدم يه شب رفته بوده فضا
.شبونه تو خيابونها سرگردون بوده

.ميخوام بهش زنگ بزنم -
.جواب نميده -

.بذار خودش سر و کلهش پيدا ميشه

.ايناهاش

.اينجا رو خيلي دوست دارم
.زياد ميام اينجا

تو هم خوشت مياد؟
.اوهوم -

حالت خوبه؟

.آره، خوبم

.اين يکي رو نگاه کن
.به نظر بدجنس مياد

ظاهراً، اگه منم شبيه بدجنسها بودم
.زندگيم آسونتر ميشد

ترجيح نميدي مهربون باشي
و فيلمنامهي منو بخوني؟

.دوست دارم نظرتو بدونم

.خوشحال ميشم. خيلي برام ارزشمنده

.خودم که اخيراً نتونستم چيزي بنويسم

.بريم ميمونها رو ببينيم

.قهوهت

.ممنون

.باربارا

.ببخشيد. ممنون، باربارا

.خواهش ميکنم

باربارا؟

.خوشحالم ميبينمت

.با خودم ميگفتم يعني داره چيکارها ميکنه

.چيز زيادي نبود

روزهايي هست که بدبختي آدم
.نفس کشيدن رو براش سخت ميکنه

اوضاع کار خوبه؟ -
.آره -

.براي يه سري داستان مزخرف خلاصه مينويسم
.کسالت آوره، ولي به پولش نياز دارم

تو از کجا پول در مياري؟

.ميگذرونم. تا جايي که ممکنه يکمي کار ميکنم

،مهم نيست چي کار ميکني
.کار يعني استثمار

.منم اينو نميخوام

ميخواي بريم يکم هوا بخوريم؟

.اينجا خيلي قشنگه

.آره، خوبه

تا حالا اينجا اومده بودي؟

.نه

.به ندرت تو پاريس ميگردم

.من يه زندگي جديد دارم تو پاريس
.خيلي وقت بود اينو ميخواستم

.ولي قبلاً تنها بودم

.با خودم فکر ميکردم خيلي استعداد دارم

.ولي الان حس ميکنم يه آدم معموليام

.مطمئن نيستم که حرفي براي گفتن دارم يا نه

.شک و ترديد اولِ کار طبيعيه

.اميدوارم

.اگه بايد فيلم بسازي، ميسازي

.به نظرم، ماتياس، ضررش از خيرش بيشتره

.جذابه، ولي مخرب هم هست

.اينطوريهام نيست

فکر ميکني بااستعداده؟

.آدمهاي زيادي مثل اون ميشناسم
.همهشون فقط حرف ميزنن

.همه موافقن که اون فيلمهاي خوبي ميسازه

.دوست دارم ببينمشون

.اون شبو فراموش کن
.خواهي ديد که پسر خوبيه

،يکمي بالا پايين داره

.ولي آدم مخربي نيست، اتفاقاً محرکه

.اميدوارم از فيلم بعديم خوشش بياد
.تو هم همينطور

دوست داري چيزي که نوشتمو بخوني؟

.دوست دارم نظرتو بدونم

.من زياد از فيلم سر در نميآرم آخه

.مهم نيست. خيلي زياد هم نيست
.کلاً بيست صفحهست

چي ميگي؟

ميخوني؟

.اگه ميخواي باشه

چي شد، آنابل؟

چيزي شده؟

حالت خوبه؟

.نميدونم

...چشمهات، خيلي

.ببخشيد، روز خيلي بدي داشتم

به خاطر حرف من بود؟

.چيزي نيست

.به خاطر اين اعتمادي که به من داري

.يه جورايي... کودکانهست

...وقتي اونجوري نگام ميکني، حس ميکنم

.خيلي سنگينه برام
.احساس کوچيکي و بيارزشي ميکنم

اين حرفها چيه ميزني؟

.بهت که گفتم
.من آنابل ليِ توي شعرها نيستم

.من اهل عمل کردنم، آدم غير رومانتيکيام

.باور کن

،از اونجايي که ما هر دو اهل عمليم
.شايد بتونيم به همديگه کمک کنيم

.شايد به چيزي که نوواليس گفته رسيديم

،روز هنگام، زندگي ميکنم»
لبريز از شجاعت و ايمان

«.و شب هنگام، درون آتش مقدس ميميرم

.اينجوري نشستيم اينجا لابد خيلي عجيب و غريب شديم

.شايد، ولي مهم نيست

.شب بخير

مشروب آخرو بزنيم؟ -
.نه، مرسي -

.خيله خب، پس صبر کن -
چيه؟ -

.يه لحظه

.آهان، آره

«خائن»

.عنوان موقته

.خيله خب

.شب بخير

.شب بخير

الو، ژان-نوئل، خوبي؟

.نه. همين الان يه خبر بد شنيدم

.پدرم مُرده

.امروز مُرد

مريض بود؟

...مشکل قلبي داشت، ولي چيزي

.خب، آره، ايست قلبي کرده

.متأسفم. نميدونم چي بگم

عذرخواهي لازم نيست. هيچکس
.نميدونه اينجور مواقع چي بگه

.مرگ خبر نميکنه

.ميدونم چجوريه
.وقتي پدربزرگم مرد، پيشش بودم

.با ماشين بردمش بيمارستان
.توي مزرعه بوديم

.ازش نگهداري ميکردم، عوضش ميکردم

.به اين کار عادت کرده بودم. مثل يه سرباز کوچولو

.زنگ زدم... توقعي ندارم
.نميخواستم مزاحمت بشم

...فقط ميخواستم بهت خبر بدم چون

.تو نزديکترين دوستمي

.اين خيلي براي من باارزشه

.اگه ماتياس رو ديدي بهش بگو
.نميخوام براش پيغام بذارم

.البته، حتماً

.اگه چيزي احتياج داشتي، بهم بگو

.لطف داري. درست ميشم

.به زودي ميبينمت، اتين

.باشه. مراقب خودت باش

.ممنون

.سلام، استاد -
.سلام، اتين -

ميخواستم بهت بگم اون کتابهايي که
.راجعبه سينماي ژاپن بودن رو پيدا کردم

.ميتونم بهت امانت بدم

.کتابهاي خيلي قطوريان
.بايد يه سر بياي ببريشون

.ممنون -
.وقت دقيقش رو ايميل کن -

.خداحافظ -
.ميبينمت -

.اومدم دربارهي آنابل حرف بزنيم
.خيلي ناجوره، شرمنده

.نه، از مرگ پدرم ديگه گذشته

.کلاً مطمئن نيستم دختر خيلي عالياي باشه

چرا؟

.فعاليتهاي داوطلبانه باعث تنزيهش نميشن

،از اون گذشته، با ماتياس ميخوابه

،کسي که رفتار خوبي با ديگران نداره
.حتي دوستاي خودش

.ماتياس از احساس من به آنابل خبر نداره

.خود آنابل هم نداره
.تا حالا کسي رو مثل اون نديدم

.معلوم بود مجذوب ماتياس ميشه
.جذابترين آدم اين جمع اونه

.ديگه داري اعصابمو به هم ميريزي

.زود باش، بازيتو بکن

«.جذابترين»

.دوست دارم فيلمهاشو ببينم

،صحبت از فيلم شد
.فيلمنامهتو خوندم. خوشم اومد

.الکي تعريف نميکنم

.خوشحالم ميشنوم

...ميتونم تو کارهاي کستينگ و لوکيشن کمک کنم

جدي؟ پس فيلم خودت چي؟

.نميتونم چيزي بنويسم. سال ديگه ميسازمش
.دوباره ثبتنام ميکنم. کي به کيه

.ضمناً، نياز به تحرک دارم

چيزي شده، آنابل؟

.تموم شد. پرتش کردم بيرون اون آشغالو

.خداحافظ، ماتياس

.نميخوام حتي دربارهش حرف بزنم
.فقط ميخوام بدوني که تموم شده

،حالا ميتونم يه نفس راحت بکشم

.اوضاع رو سر و سامون بدم
.از اين شهر پر از عوضي بزنم بيرون

.هيچي اينجا طبيعي نيست
.من به طبيعت احتياج دارم

.فردا ميرم ديدن يکي از دوستام تو کمپ اعتراض

.همه چي درست ميشه

چيکار داري ميکني؟

.ببخشيد

فکر کردي آدما رو هم مثل لباس
يکي يکي امتحان ميکنم؟

...نه، اينطور نيست

شماها چتونه؟

اصلاً من تو رختخوابِ تو چيکار ميکنم؟

.منظوري نداشتم از اون کار

چرا همه چي اينقدر داغونه هميشه؟

کسي ميدونه چطوري بايد تو يه رابطه بود؟

.همهش ظاهرسازيه
.مدام داريم خودمونو گول ميزنيم

.دربارهي همه چي در اشتباهيم

.واقعاً غمانگيزه، خيلي
.باعث ميشه آدم بخواد يه گلوله تو سرِ خودش خالي کنه

تو چي ميخواي؟

ميخواي منو ببوسي؟ بکُنيم؟ براي چي؟

هر فرصتي گيرت اومده قاپيدي، آره؟

فکر نکردي اون دخترها چي ميخواستن؟

فکر نميکني دنبال چيزي فراتر از سکس بودن؟

.اينطور که ميگي نيست

پس چيه؟

اگه اينطوري نيست، پس وقتي
يه دخترو ميکني چه حسي داري؟

چه احساسي بهت دست بده؟

.براي يه بار که شده صادق باش

.ميبيني؟ حتي جوابم نميدي

.چيز صادقانهاي براي گفتن نداري

چرا اينطوري نگام ميکني؟
!انگار ميخواي پاشي منو بزني

.تو مثل يه بچه با من رفتار ميکني
.من احتياجي به نصيحتهاي تو ندارم

.من که بچه نيستم
.ديگه حالم داره به هم ميخوره

.برگرد، اتين. نميخواستم ناراحتت کنم

خوب خوابيدي؟

چيزي ميخواي برات بيارم؟

.هنوز يه جاهاييش کار داره
.بعضي جاهاش خيلي انتزاعيان

...مثلاً، تو سکانس چهار
.اون يارويي که مست ميره خونه

،ببين مثلاً وقتي پدربزرگ من مست ميکرد، چه جورم

.يه عالمه آب ميخورد از شير آب

.الکل تشنهش ميکرد

.تو بايد اينجور جزئيات رو اضافه کني

اينا باعث ميشن کار
.ملموستر و واقعيتر جلوه کنه

.براي بازيگرها هم چند نفرو در نظر دارم
.عکسهاشونو نشونت ميدم

مُرباهه چطوره؟

،خالهم درستش کرده
.از تمشکهاي خودشون

.او از «برنار آرنو»، مدير عامل «ال و ام هاش» پيش است...
[چهارمين فرد ثروتمند دنيا]

،اينا که دستشون تو کاره
چرا يه بارم فقيرترين آدمهاي دنيا رو رتبهبندي نميکنن؟

ويليام واسه فيلم بلندش
.تهيه کننده پيدا کرده

.فکر نميکردم به اين زوديها بتونه بسازه

...ولي وقتي به دوران دبيرستان فکر ميکنم

.ميبينم طبيعيه، اون هميشه نهايت تلاشش رو ميکرد

«...تنها ميانمايگان» -
«.همواره در بهترين حال خودند»... -

از اين بابت بايد از کي تشکر کنيم؟

.ممنون، ماتياس والانس

مزاحمت ميشم اگه چند روزي اينجا بمونم؟

...آره، يه ذره مخل آسايش بنده ميشي چون

!نه بابا

.اين حرفها چيه؟ ميتوني بموني

.فقط يه شرط داره
.ديگه حرف اون دختره رو نميزني

.باشه

.خلاصه، اوضاعم خوبه. همه چي خوب پيش ميره

.هر شماره يه موضوعي داره
.ستونهاي سياسي خيلي زيادي هم داره

،من به تحقيقات رسيدگي ميکنم
.گاهي ترجمه هم ميکنم

.رئيسم آدم خوبيه
.فکر کنم از کارم راضي باشه

.خيلي خوشحال شدم که قبول کردي منو ببيني

.دلم برات تنگ شده بود

.و تنگ ميشه

.با يه پسر هم توي روزنامه آشنا شدم

.باهم ميريم بيرون

دوسِش داري؟

.آره، شايد

.احتمالاً اينجوري بهتر باشه

تو که فکر نميکني دوباره برگرديم پيش هم، نه؟

.نه. به تو زياد فکر ميکنم

.تو هميشه عميقترين عشق من خواهي بود

.اولين

.اولين عشق لزوماً عميقترين عشق نيست

.چرا، هست

.از ته دل نميگي

...دربارهش کمي فکر کردم

و نتيجهش اين شد که مطمئن نيستم
.تو واقعاً دوستم داشتي

.منظورت چيه؟ اينطوري نگو

.تو فقط عاشق سينما بودي
.همه چيزو به خاطرش فدا کردي

.درواقع، تو هميشه فقط عاشق خودت بودي

.ميدوني که اين حقيقت نداره

اينو ميگي چون ميخواي
.حال منو بگيري و حال خودتو خوب کني

.نه، اشتباه ميکني

.من نميخوام حالتو بگيرم

.و به چيزهايي فکر کنم که حال خودمو ميگيرن

...به عمري که تلف شد

.من خوب ميشناسمت، اتين

.تو داري دوران سختي رو ميگذروني

،براي همين اصرار داشتي منو ببيني
.تا تسلي پيدا کني

.تو هميشه منو با مادرت اشتباه ميگيري

.مزخرفه

.اولين عشق يه پسر عشق به مادرشه

.کمي پيچيدهست

اينا رو تو اون مجلههاي زنونه خوندي؟

.ببخشيد

.منم معذرت ميخوام

ميخواي بري ديدن پدر و مادرت؟

.نه. اومدم فقط تو رو ببينم

.من اين طرفي ميرم

.خدافظ

خانمها و آقايان، امروز بنده به عنوان
.رئيس کارکنان در خدمت شما خواهم بود

تيم ما به شما خوش آمد گفته

و سفر خوشي را در مسير
.ليون-پاريس برايتان آرزومند است

آفتاب سياه ماليخوليا

.منم چيزي احساس نميکنم

.اون يه چيزي حس ميکنه
.واقعاً اونو دوست داره

.بايد توي چشمهاش نگاه کنيم تا ببينيم

.منم چيزي احساس نميکنم

.مدت زيادي گذشته. احتمالاً طبيعيه

.اون داره از خودش محافظت ميکنه

.مدت زيادي گذشته. احتمالاً طبيعيه

.شايد اگه بغلت کنم، يه چيزي حس کنيم

.فکر نميکنم

ميشه امتحان کنم؟

.اگه ميخواي باشه

.خيلي احمقانهست

.ولم کن

.خيله خب، خوبه

تموم شد؟ -
.آره -

به نظر کِي برگردي پيشم؟

.حدوداً دو هفته ديگه

.خدافظ

.خدافظ -
.خدافظ -

خب، نظرت چيه؟

.نميدونم. خوبه

.واقعاً؟ ازش خوشم مياد

.خيلي خودداره

يکم اضطراب داره، ولي
.فکر کنم از عهدهش بر بياد

.يه نگاه به فيلم ميندازيم

.حس ميکنم متن يه خرده زيادي ادبيه

ميتوني تا فردا درستش کني؟ -
.سعي ميکنم -

.من فکر نميکنم بتونم بدون تو فيلمبرداري کنم

ميخواي تو کار با بازيگرها و بقيه چيزها کمک کني؟

ميخواي بيام سر صحنه؟

.اگه مايلي و وقت داري
.تنهايي هم ميتونم

کمک به ديگران احتمالاً
.تنها چيزي باشه که من توش واردم

.ممنون. خيالمو راحت کردي

ديگه آدمهايي مثل تو که
.به بقيه کمک کنن پيدا نميشه

،تاريخ اسمهاي به خصوصي را به خاطر ميسپاره

ولي خيلي عجيبه، آدمهاي ناگزيري که
.کنار اونا تو خفي کار ميکردن رو به خاطر نمياره

بدون اونا، آدمهايي که امروز ميشناسيمشون
.به هيچ جايي نميرسيدن

«سينماي ژاپن»

خب، خوشت اومد؟

.بله، انتظارشو نداشتم

.ماريا يودينا» آدم با شخصيتي بود»

.جلوي ايستالين وايستاد

.اون بر خلاف بقيه، اجراهاي نامتعارفي از موتسارت به جا گذاشت

.حتماً گوش ميکنم

.ممنون که بهم معرفيش کردين

.«يه تنوعي هم ميشه از «گلن گولد

.بايد پسرم باشه

دوست داري باهامون غذا بخوري؟

.بله

خبري از ماتياس والانس نداري؟

.دو ماهه که خبري ازش ندارم
.شايد از پاريس رفته

.بچهي عجيبيه، ولي بااستعداده

.اميدوارم برقرار باشه -
.همينطورم ميشه -

شراب بريزم؟

.بله، مرسي

.ميرم دسر رو بيارم

.پدرم هميشه به يه نوع دانشجو توجه نشون ميده

چه نوعي؟

.اون چپگراست. مثل مادرم. خيلي چپ

.اين عقيدهي «تبعيض مثبت»اش، خيلي عجيبه برام

ميخواي چي بگي؟

اون دوست داره به کسايي که
.با دست خالي شروع ميکنن کمک کنه

.ميدوني که منظورم چيه

،از اتين خوشم مياد
،نه فقط چون بچهي خوبيه

.بلکه چون به هوش و استعدادش ايمان دارم

.البته

من هميشه پذيراي جوونهايي که
.به يه چيزي باور دارن هستم

واقعاً؟
امروزه ديگه چي براي باور کردن هست؟

زندگي در مريخ»، چون ديگه اينجا ممکن نيست؟»

.بازي هنوز تموم نشده
.همه مثل تو بدون مبارزه تسليم نشدن

.بايد از اتين عذرخواهي کني

.ولمون کن بابا

.شرمنده اگه ناراحتت کرد

.به خودت نگير
.هدف حرفهاي اون هميشه منم

اوضاع تو با والدينت چطوره؟

.زياد همديگه رو نميبينيم

ميونهتون خوب نيست؟

.چرا

.ولي خيلي باهم فرق ميکنيم

.ولي خيلي مهربونن

،به تحصيلاتم خيلي کمک کردن

فکر کنم ميدونن که همين
.بينمون فاصله ميندازه

،قارچ برداريد و کره

،با پياز و سير و جعفري
.و پنير رنده شده

.من قارچ دوست نميدارم -
.من يه استيک گنده ميخوام -

استيک گنده. مگه هنوزم گوشت ميخوري تو؟

.عاشقشم

.اگه کشتارگارهها رو ميديدي ديگه اينو نميگفتي

.شايد. تو هم با اين سخنرانيهات. جمع کن بابا

.واسه همين آبمون تو يه جوب نميره

.ميدوني که اين تيپش به تو نميخوره

.داشتي ميگفتي، از پنير موند

.زندگي خيلي نامرده

آره؟

.سير، جعفري، پنير رنده شده -
.کره، پياز -

.آره، اولش بايد قارچها رو خوب بشوري و ساقهشو جدا کني

.نه بابا؟ خيلي بد شد که

.اذيت نکن بابا

.ژان-نوئل و من مشغول کستينگ هستيم

تو چطور؟ -
.تدوين رو تموم کردم -

.غلط بکنم ديگه بدون فيلمنامه فيلمبرداري کنم
...خيلي

.بدجوري خودمو تو هچل انداختم

.يه چيزي از تارکوفسکي پيدا کردم که خيلي به دردم خورد

داستان اون نقاش ژاپني رو ميدوني؟

.يه نقاش درباري، از يه استاني به استان ديگه سفر ميکرده

.تو هر استان هم، از يه سبک و اسم متفاوت استفاده ميکرده

اون موفق ميشه خودشو کاملاً کنار بذاره
.و فرمي از هنر غيرشخصي به وجود بياره

،در اين حين، به چيزي عميقتر دست پيدا ميکنه
.چون از دست خودش خلاص شده بوده

اين بهش اجازه ميده راه مستقيمي
.براي برقراري ارتباط با جهان پيدا کنه

.به يه رهايي ميرسه، آزادي لايتناهي

.خيلي از اين تفکر خوشم اومد
.واقعاً فکرمو باز کرد

پس ديگه با فيلم شخصي کاري نداري؟

.نه. ولي در عين حال ميخوام که غيرشخصي هم باشن

.به حد کافي از زندگيم گفتهم

اينطور نيست؟

.من که دوست دارم زندگيتو

اين ديگه چيه؟

.مهمونيهاي فرانسوا هميشه عجيب و غريبن

چندتان اينا؟

.اين خرگوشو نگاه

.کارشون خيلي خوبه واقعاً

.خوبي؟ به نظر سر حال نمياي

.هي، چطوري؟ باز همو ديديم

شما همديگه رو ميشناسين؟

آره بابا. حالت خوبه؟

.نديدمت -
.تازه اومدم -

.خوشحالم ميبينمت
.خيلي وقته نديدمت

.ميرم نوشيدني بيارم

.فکر کردم از پاريس رفتي
.مطمئن نبودم بازم ميبينمت يا نه

.خواب ديدي خير باشه
.من همينجوري يهو غيب نميشم

يکم آرامش و سکوت نياز داشتم
.تا روي فيلمم کار کنم

.تقريباً آخراشه

.به زودي نشونت ميدم

.واقعاً از ديدنت خوشحال شدم

.ميخوام از خودت بگي. بيا بزنيم بيرون

ميخواي بري؟

جمع خيلي جالبي نيست، نه؟

.بيا اينجا

.بله، ويليام

.ژان-نوئل، با آدري و هلن آشنا شو

.برعکس گفتي

.بزن بريم -
.خيله خب -

.بايد به ژان-نوئل هم ميگفتيم مياومد

.اون پيش ويليام راحته

.صحبت تو همچين آرامشي کم پيش مياد

.آرامش نسبي، البته

اون صداي ريزو ميشوني؟

.اين سکوته که من تو پاريس از دست دادم

گهگاه به بوردو بر ميگردي؟ -
.نه -

.من مال يه جاي کوچيک همين اطرافم
.جاي کسالتآوريه

پس پاريس رو ترجيح ميدي؟

من هميشه حس ميکنم انگار
،زندگي جاي ديگهاي در جريانه

.انگار من يه جور سيّاحم

.منم يه ذره همون حس رو دارم

اين برج فوقالعاده نيست؟

.چرا. برتون، ناديا

.مخصوصاً نِروال

.اينجا محلهي اون بود

،آن مرد اندوهگين منم، مُرده زنم و تسليناپذير»

،شاهزادهي آکيتن در برج شوم

.تنها ستارهام مُردهست

و کنيز کهکشانيام
«ميزايد خورشيد سياه ماليخوليا را

.همين حوالي خودشو دار زد

کجا؟

.خيابون «رو دلاويه لانترن»، بيا

کو پس خيابون؟

،از کنار اين ساختمان شروع ميشد

.از اينجا ميگذشت، ميرسيد تا تئاتر

.و ادامهش تا رودخونهي سن

.الان ديگه از بين رفته

.نشاني از «ژرار نازنين» نمونده

.الان تو اطراف ماست، همه جا

.بيا، اونجا شايد ساکتتر باشه

بعضي وقتها واقعاً احساس ميشه، مگه نه؟
.انگار دنيا فقط براي ما وجود داره

سينما ميتونه کاري کنه که
.اون لحظهها احساس بشن

.انگار که اينجاست، و ما درونشيم

.چيز شگرف همينه

.زندگي رو قابل تحمل ميکنه

.بقاء رو ممکن ميسازه

.سياسي هم هست
.لازم نيست شبيه پروپاگاندا باشه

از آنابل خبر داري؟

.نه. همينطوري هم راحتم

،نميخوام باز حرصي بشم
.ولي با اون شدني نيست

.يکمي آشفتهست

.آدمهايي مثل اونو خوب ميشناسم

اونا ميگن ماها زيادي ادعامون ميشه
.در حالي که خودشون براي همه چي يه جواب دارن

.انگار تو زندگي هميشه حق با اوناست، نه ما

.با اين وجود، خيلي شجاعست

واقعاً ميخواي اين حالمون رو خراب کني؟

طوريت نشد؟ خوبي؟

.خوبم، خوبم

.شرمنده خندهم گرفت

.عيب نداره. ميرم خونه. خستهم

ميشه به زودي همو ببينيم؟

.البته. دلم برات تنگ شده بود

.ميخوام فيلمنامهتو بخونم

.برام بفرستش. نظرمو بهت ميگم

.باشه، عاليه

.ميبينمت

.تا بعد

هنوز بيداري؟

سي داري دود کنيم؟

جان؟ متوجه نشدم؟

سي، سيگار؟

.تموم کردم -
.خيله خب -

.تو کارت موفق باشي، شب بخير

.شب بخير

.سلام ماتياس. اينم از آخرين پيشنويس فيلمنامهي من

.نظرتو بهم بگو
.زود ميبينمت. اتين

بر خلاف همهي اينها، به باور من، فقط کافيست»

کاري غير از خودت بودن انجام ندهي؛

،که به معني ناشناسي دائميست

فراموشيِ يکبارهي تمامي موفقيتهاي بزرگ

،و ادامه دادن با نترسي و سرسختي

مخالفتي ابدي؛

،با نيازها، با اميال

،با شناختن خودت با همهي اين تفاوتها

«.براي رسوا کردن و شکستن بتها

هنوزم ميخواي سياه و سفيد فيلمبرداري کني؟

.نه. رنگي بهتره

.براي سکانس 15، دوازده نفر اضافي داريم
اين تعداد کافيه؟

خودت چي فکر ميکني؟

.خوبه. اگه بيشتر ميخواي زودتر بگو

.سه هفته ديگه شروع ميکنيم

خبري از ماتياس نداري؟

نه، چطور؟ ميخواي نقش سياهيلشگر بدي بهش؟

.فيلمنامه رو براش فرستادم
.جواب نداده. حتماً بدش اومده

.احتمالاً نخونده

.خودپستدي عملاً طبيعت ثانوي اونه

ميدوني چيه؟
.ما رو تو سطح خودش نميبينه

.ما رو از خودش کمتر ميدونه
.اون چيزي بهمون بدهکار نيست

.ما دوستاشيم

خودش هم حس بدي پيدا ميکنه
.وقتي بهم ميگه فيلمم افتضاحه

.من که ميگم عالي ميشه -
...ممنون، ولي -

ولي نظر ماتياس مهمتره. آره؟ -
.نه، ولي با ما فرق ميکنه -

...ما هميشه بيشتر

بيشتر چي؟ سانتيمانتال بوديم؟

به قول اون لابد چون عاشقت بودم
پس نميتونم قضاوت کنم؟

.من نظر هر دوي شما رو ميخوام
اين طبيعيه، اينطور نيست؟

.البته که طبيعيه

،ولي اگه نظر من بيشتر مهم بود
.الان بايد خيالت راحت ميشد ديگه

.ولي همهش تو شک و ترديدي
.تو حتي به «پل راسي» هم شک داري

اون هر کاري برام ميکنه فقط
.براي اينه که من يه بچه از طبقهي کارگرم

چي ميگي تو؟
.کاملاً روشنه که راسي چي فکر ميکنه

.تو دوست داري ناراحت باشي

.هميشه ناراحتي، تمومش کن ديگه

براي چي اونجوري صحبت ميکني؟ -
!چون اعصابمو خرد ميکني -

.براي چي اينقدر ناراحت ميشي؟ همه چي روبراهه

.نه، نيست

.ژان-نوئل بومونت. بفرماييد. گوش ميکنم

.ژان-نوئل، اتينم

.نميدونم داري چيکار ميکني
.ولي منو ميترسونه

.اذيت نکن، بهم زنگ بزن

.سلام -
.سلام -

.دنبال ژان-نوئل هستم -
.اومدم وسايلش رو ببرم -

ميشه بهش بگي اتين ميخواد ببينتش؟

.ذکر خيرت بود اتفاقاً
.فکر نميکنم بخواد ببينتت

نگفت چرا؟

.به من ربطي نداشت

.حق دارم بدونم چرا

،من نميدونم بين شما چي ميگذره

ولي يکم زمان ميخواد
.تا خودشو جمع و جور کنه

.گفت دوستاش دارن مانعش ميشن

،بهش بگو متأسفم که ناراحتش کردم
.ولي حالا اون داره منو ناراحت ميکنه

.بهش ميگم

.نه، ولش کن. بيفايدهست

.اون داره مثل احمقها رفتار ميکنه. خدافظ

مطمئنيد ميتونيم توي کافه تو بلويل فيلمبرداري کنيم؟

.بايد بتونيم. صاحبکافه آدم خوبيه
.بازم يه سر بهش ميزنم

دوباره دکوپاژ کردي؟

.خيليهاشو چيديم
.بقيهش هم بداهه ميگيريم

.هر چقدر بيشتر از روي برنامه باشه، بهتره

.ميدونم

.همينجا نقطه ميذاريم
.تلفني باهم تماس ميگيريم

.فردا 9:00 صبح. خيابان ترودن

.برگهي برنامه رو براتون ميفرستم

استانيسلاس؟

ديويد فردا مياد يا نه؟

ميشه باهات حرف بزنم؟ -
آره، چيه؟ -

.من ميدونم ژان-نوئل کجا رفته

واقعاً؟

.کار کستينگ فيلم بلند ويليام رو انجام ميده

از کجا ميدوني؟

.يکي رو تو تيم توليد ميشناسم

چيزي دربارهي ما گفته؟

.دربارهي تو. و ماتياس

چيها گفته؟

.الواز و من فکر ميکنيم تو بايد بدوني

.بايد دست از شکنجهي خودت برداري

باشه. حالا چي گفته؟

.گفته که شما هيچي از زندگي نميدونيد

،اينکه متظاهريد، خود محوريد

...دو تا زيباييگراي بورژوا

.و اينکه هميشه از بالا بهش نگاه ميکرديد

.اين ديوونگيه -
.متأسفم، اتين -

.به نظرم کارش نفرت انگيزه

.ولي ما هم قراره يه فيلم خوب بسازيم

.اين بدجوري حالشو ميگيره

.بعداً ميبينمت

.باشه، تا بعد

.مرسي

.ميدونستي که يه روزي اينطوري ميشه

.نه اينطوري

.اون دوست من بود
مگه من چه کار وحشتناکي کردم؟

.خداحافظي کن باهاش. فراموشش کن

.الان فقط فيلمت مهمه -
!آشغاله، چه فيلمي -

.اينو جدي نميگي

.من حتي نميدونم چرا ميخوام فيلم بسازم

براي چي پا شدم اومدم اينجا
و آدمهايي که دوستشون داشتم رو ترک کردم؟

به چه حقي اين کارو کردم؟

حرفهات تموم شد؟ -
.نه -

.فيلمهاي تو زندهن. نفس ميکشن

.مال من مُرده

.من بهت اعتقاد دارم

.خوشحالم که دستيارتم

قراره چيزهاي زيادي رو
.براي کارهاي بعديم ياد بگيرم

.به هر حال ديگه دير شده

.همه آمادهن. نميتوني الان عقب بکشي

الواز؟ -
بله؟ -

.همه چيزو لغو کن. من فردا نميآم

،اتين، اگه پيدات نشه
.خودم ميام کشون کشون ميارمت

.سلام، اتين. پدرتم

.گاهي بهمون زنگ بزني بد نيست

.اينجا همه چي روبراهه

.اميدواريم اونجا هم همينطور باشه

،که کارهات خوب پيش برن

.و اينکه تو از کار کردن تو پاريس خوشحال باشي

.البته، بيصبرانه منتظر ديدن فيلمهات هستيم

.دوست داريم. پدرت

.خفه شو

.اتين، تن لشتو تکون بده بيا درو باز کن

.من از اينجا نميرم

.اتين، باز کن درو

.الان نميتوني جا بزني

.موفق باشي، رفيق
براي هر دومون موفق باشي. ماتياس

!داري اعصابمو خرد ميکني

.خوبه، ولي زيادي کند راه ميري

.فکر کردم شخصيت تو فکره، غمگينه

.آره، ولي خيلي يواش راه ميري

،ميتونم سريعتر راه برم
.ولي ميخوام دليلشو بدونم

حله؟

همه چي روبراهه؟ -
.آره، آره -

اتين حالش خوبه؟

.اون خوبه. نگران نباش

.پس سريعتر راه ميرم
...شخصيت

اگه بري خونه، تصميم ميگيري
.خودتو از پنجره پرت کني پايين

.پس سريعتر برو، معطل نکن
.اينطوري انگار داري سعي ميکني زنده بموني

.بريم

همه آمادهن؟

.دوربين

.رفت

.کلاکت

.خائن. سکانس چهار، برداشت سه

.حرکت

اتين؟

.سلام

.سلام

باربارام. منو يادت نيست؟

.چرا. فقط انتظار ديدنتو نداشتم

.فرصت نشد زياد صحبت کنيم

.حالا فرصت داريم

.آره

حالت چطوره؟ هنوز اونجا کار ميکني؟

آره. تو ديگه بر نميگردي؟

.اومدم اونجا تا فقط از گشنگي نميرم
.نميتونم زندگيمو تو تلويزيون بگذرونم

الان چيکار ميکني؟

.اخيراً يه فيلم کوتاه ساختم. تموم شده

.خستهم و کمي گم شده
.يه شکست کامل بود

ازش راضي نيستي؟

.تو ذهنم خيلي بهتر از اينا بود
.بازم وقتي تدوين شد خواهيم ديد

.مطمئنم عالي ميشه -
.واقعاً؟ خيلي لطف داري -

تو دفتر، همه ميگفتن تو
.مطالب مفيد و هوشمندانهاي مينويسي

.فيلم با خلاصهنويسي فرق ميکنه

.به هر حال تو قريحهي هنرمندانهاي داري

...فقط يکم داري زيادي

زيادي چي؟

.انگار داري بازي در مياري

.شايد اينطور باشه

.به هر حال، خوشحال شدم از ديدنت

.اينجا کم پيش مياد. آخه شهر بزرگيه

تو اهل پاريسي؟ -
.نه -

.اهل رَنسام. شش ماه پيش اومدم اينجا
.زبان انگليسي ميخونم

،ميخواستم پايتخت رو ببينم
.ولي مطمئن نيستم خيلي جذبش شده باشم

.شايد چون يه دختر شهرستانيام ديگه

.پاريسيها ميگن شهرستاني، نه ما

وقتي تو ليون بودم، نميگفتم
.توي شهرستان زندگي ميکنم

...اگه به اين زودي شبيه پاريسيها شدم پس

.شايد مجذوبش شده باشي

.شايد

بيداري؟

.داشتم تو رو نگاه ميکردم

.بلافاصله ازت خوشم اومد، ميدوني

.به محض اينکه ديدمت

واقعاً؟

.زياد دلبسته نشو

.عوضي

چه ربطي داشت؟

.من تو اينجور چيزها خوب نيستم

فکر ميکني من هستم؟

.بازم تو به نظر خيلي جدي مياي

.بيشتر از من

.انگار ميدوني چي ميخواي

.الکي دور خودت نميچرخي

.سلام -
.سلام -

.خبري ازت نيست
فيلمبرداري چطوري بود؟

.خوب بود. هفتهي ديگه تدوينش رو شروع ميکنيم -
.عاليه -

...شايد نشنيده باشي ولي

.ديروز يه اتفاقي افتاده

.مردم چيزي نميگن چون به فکر خانوادهشن

.ماتياس والانس... خودشو کُشت

.از پنجرهي اتاقش پريده پايين

اخيراً ديده بوديش؟

نه. گفتين ديروز؟

.بله

.کسي نميدونه چي باعث شده اينکارو بکنه

.با من بيا

.بريم يکم هوا بخوريم

ميخواي بازي کني؟ -
.نه، راحتم -

خوبي؟

.يه دوست رو از دست دادم

دوستمو از دست دادم. ميفهمي؟

.از پنجرهي اتاقش پريده پايين

.من حتي نميدونم اتاقش کجاست

.اون دوستم بود، و من حتي نميدونم کجا زندگي ميکرد

.ميگفت جايي توي دنيا نداره

.حالا پاريس رو داره

يه روز تو پاريس قدم ميزنم
«.و با خودم ميگم «اون يه جايي همينجاهاست

...هيچوقت نميفهمم اون کي بود

.تو قلبش چجور آدمي بود

اون دوستم بود. ميفهمي؟

،ما رابطهي بينظيري داشتيم

.و من هيچي ازش نميدونم

تو دوستي داري؟

ميدوني تو عمق وجودشون چي ميگذره؟

من تو عمق وجودم چجور آدميام؟

کي ميدونه؟

.خودمم حتي نميدونم

.هيچکس هيچي راجعبه کس ديگهاي نميدونه

اگه هيچي ندونيم، اونوقت
چطوري ميخوايم به هم کمک کنيم؟

.شايد تنها کاري که ازمون بر مياد گوش دادن باشه

.بدون اينکه بفهميم، بدون شناختن

.مثل تو

.تو داري گوش ميدي
.با اينکه حرفهامو نميفهمي

.ولي ميدونم که دوست داري گوش بدي

.«بهت کمک ميکنه که «گوش بدي

.شايد همين کافيه

،شايد تو عمق وجود، دوستي همين باشه

گوش دادنِ صرف
.بينياز به فهميدن

دو سال بعد

.تا جمعه تمومش ميکنم. قول ميدم

.آره

.خيالت راحت. آقاي دانيلو تا آخر هفته ميتونه بخونتش

.حتماً

.خداحافظ، مگي

آره، خوبم. چرا نباشم؟

.خوبم

.چيزي نشده
.دارم بهت ميگم همه چي روبراهه

.ديگه داري عصبانيم ميکني

.آره، تو

.دارم ميگم خوبم

کتابهاي جديد زيادي نخوندهم. ولي
.کلاسيکهاي زيادي رو دوباره خوندم

.زمان مدرسه، بهمون ميگفتن «بودلر» شاعر بزرگيه

.روي من چندان تأثيري نميذاشت
.اما جرأت گفتنش رو نداشتم

،اخيراً دوباره آثارشو خوندم

.و فهميدم واقعاً به اون بزرگيها هم نيست

.رمبو»، چرا»

...ولي بودلر، راستش

.من خوشم مياد ازش

برادرم الکساندر

برادرم الکساندر

خوابي يا بيدار؟

خوابي يا بيدار؟

.ناقوس صبحگاهي داره ميزنه

.ناقوس صبحگاهي داره ميزنه

.نميتونيم ديرتر بريم
.چون اونوقت نميتونه پيدامون کنه

.اونجا قراره بياد دنبالمون

.آماده ميشيم، بعدش ميريم جلسه

.سلام

اتين. اينجا چيکار ميکني؟

.يه لحظه ديدم اينجايي

عجب تصادفي. چطوري؟ -
خوبم. تو چطوري؟ -

.اين ملکيوره

.اتين هماتاقي من بود. فيلمسازه

هنوزم فيلم ميسازي؟ -
.سعي ميکنم -

.من ميرم ماشينو بيارم

.پنج دقيقه ديگه جلو درم

.خدافظ -
.خداحافظ -

.دارم ميبرمش به يه کمپ اعتراض
.تا تو تعمير سقفها کمک کنه

.پس هنوز درگير همون کارهايي -
.آره -

.ما ميسازيم، اونا خراب ميکنن
.باز ميسازيم، باز خراب ميکنن

خب، حالت چطوره؟

.خوبم، خوبم

.خبر ماتياس رو شنيدم

.مادرش بهم زنگ زد
.انگار يه يادداشت گذاشته بوده

.همهي کتابهاشو گذاشته براي من
.من اصلاً نميخواستمشون

.واقعاً شوک بزرگي بود

.فکر کنم براي تو هم همينطور بوده

.آره

بگو الان چيکارها ميکني؟

چي بگم؟

.تو منطقهي 14 زندگي ميکنم
.دانشکده رو ترک کردم

.تو امتحان مدرسهي فيلم فميس رد شدم

.فيلمنامهها رو براي يه شبکهي تلويزيوني خوندم

.ازم خواستن يه سريال بنويسم

.پول زيادي توشه. ولي هنوز مطمئن نيستم

.فکر ميکنم بهشون جواب نه بدم

.دو سال بود که داشتم يه فيلم بلند مينوشتم
.چيزي که مهمه همينه

.پدرم در اومد تا تمومش کردم

.ولي يه تهيه کننده پيدا کردم

فيلم کوتاهت چي شد پس؟

.تمومش کردم

.فرستادمش براي جشنوارهها، ولي چيزي نبرد

،ببخشيد که اونجوري رفتم و برنگشتم
.ولي اونموقع چيزهاي زيادي ذهنمو مشغول کرده بود

.ميدونم

ژان-نوئل چطوره؟

.خبري ازش ندارم

.با دوست بچگيهاش کار ميکنه

.کارگرداني که يه فيلم اول موفق ساخت

دوست جديدي پيدا نکردي؟

.يه چندتايي، ولي قابل مقايسه نيستن

.واقعاً خوشحالم دوباره ميبينمت

.زياد بهت فکر ميکردم

،با خودم ميگفتم يعني هنوزم تو پاريسي
.تونستي به خواستههات برسي

.خوشحالم که با خودت رو راست موندي

.ولي اصلاً تعجب نکردم
.به نظر خيلي مصمم مياومدي

.منم خوشحالم ميبينمت

.ما چيز قدرتمندي رو قسمت کرده بوديم

.خيلي بهش فکر ميکنم

.من ديگه برم. مليکور منتظره

.من يکم ديگه ميمونم
.نشتن تو کافهها رو دوست دارم، تنها بين جمعيت

.بازم ميبينمت، اتين

.اميدوارم

«نامههاي ايالتي»

«نامههاي گوستاو فلوبر»

«نامههاي لوتري»

بر خلاف همهي اينها، به باور من، فقط کافيست»

کاري غير از خودت بودن انجام ندهي؛

،که به معني ناشناسي دائميست

فراموشيِ يکبارهي تمامي موفقيتهاي بزرگ

،و ادامه دادن با نترسي و سرسختي

مخالفتي ابدي؛

،با نيازها، با اميال

،با شناختن خودت با همهي اين تفاوتها

«.براي رسوا کردن و شکستن بتها

.سلام -
.سلام -

.خيلي خستهم. ميرم دوش بگيرم

.يه عالمه برگه دارم براي تصحيح

تو خوبي، عزيزم؟ -
.آره -

.ژوزفين داره پيانوشو مفت ميفروشه
ميخواي بخريمش؟

.اينجا که جا نداريم

.ميدونم. براي بعداً

.قرار نيست که تا ابد اينجا بمونيم

.من خيلي خوب نميزنم

.که چي؟ چيزهاي آسون ميزنيم

با چهارتا دست. عالي نميشه؟

.دلم لک زده براي پيانو زدن

.اگه ميخواي باشه

@mjd_sol :ترجمه و زيرنويس