All language subtitles for Different Lines of Horizon. E6.P2

طیف دیگر افق قسمت ششم پارت دوم

وقتی خواستی راه بیفتی ووسایلتو ببری ب سورات تانی باچیناپات تماس بگیر وبهش بگو...اجازه بده اون برات رانندگی کنه

مهم نیست خاله..من خودم میتونم رانندگی کنم

برای رفتن به یه استان دیگه بهتره بذاری یه مرد رانندگی کنه عزیزم..تو فقط خیلی راحت مثل یه خانم بشین عزیزم

ازحالا به بعد احتمالا من اغلب باید بیام ومهمونتون بشم

بله خاله

من دارم میرم آفا-
باشه-

پس پی چیناپات من برای تعیین وقت قرارمون تماس میگیرم

من دارم میرم..خداحافظ

خداحافظ خاله من دارم میرم-
خداحافظ عزیزم

خداحافظ خاله-
خداحافظ-

کاری که الان شما دارید انجام میدید موثر نیست

من نونگ مین رو دوست ندارم..حتی اگه باهام تو یک اتاق بخوابه..من بهش دست هم نمیزنم

!تو فقط چانیکا رو دوست داری

اون زن داره فریبت میده چیناپات!اون پول تورو میخواد

چانیکا داره پول بدست میاره تا پدرشو درمان کنه..اون بازیمون نداده تا چیزای گرون بخره

شما آدمی نیستی که دیگرانو براساس پول قضاوت کنی

من از زنی که خانوادش به بی پولی افتادن متنفر نیستم

من بجاش اون رو بخاطر بدست آوردن پول برای درمان پدرش تحسین هم میکنم

اما من روشی که داره باهاش پول بدست میاره رو دوست ندارم

اون داره درقبال پول کار میکنه..این کجاش اشتباهه مامان؟

چیناپات !یه سوال ازت میپرسم

چانیکا عاشقته؟

تو فقط یه کلمه به من بگو..شمادونفر عاشق همدیگه اید

من میرم ازش برای ازدواج باتو خواستگاری میکنم

زنیکه اجازه میده یه مرد بغلش کنه وببوسدش بدون اینکه عاشق اون مردباشه

معنیش همین میشه که داره ازبدنش برای بدست اوردن پول استفاده میکنه

چانیکا برای توشایسته نیست که بخوای عاشقش باشی

ارائه ای از تیم ترجمه نقد کره

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

ممنون

درمورد خونه..حتما میتونی یه راه چاره ای پیدا کنی خون نیت

به هر راهی که فکر میکنم به بن بست میرسه

برای یک روزهم که شده از فکر کردن به خونه بیرون بیا..استراحت کن وفردا دوباره بهش فکر کن

یه کم بخند خون نیت!میدونی وقتی بخندی دنیا هم تازه میشه؟

الان دنیالان فقط نیمی از دنیا روشن شد

اما نصف دیگش هنوز تاریکه..ومنم تو همون نیمه ی تاریک هستم

ببخشید-
خداحافظ عمه...خداحافظ

بریم عمه سانگ

پا؟
بله ؟

من فردا تنها میام ملاقات پدر خون نیت..تومجبور نیستی که بیای

اوه..تو چرانمیذاری منم همرات بیام؟

من میخوام برم یه کاری رو انجام بدم

یه کار مهم

من برات داروی سردرد اوردم

ممنون

دیشب تودیر وقت خوابیدی

وامروز هم با مسائل ناراحت کننده برخورد داشتی...دارورو بخور ویه کم بخواب

تا دوساعت دیگه زمان ملاقاته

خوب میشه که یه کم بخوابم..همه ی مغزم انگار تیره وتاره

من میرم یه چیزایی برای خونه بخرم

اینطوری مجبور نیستیم بعدا برای خرید معطل بشیم

من دارم میرم-
باشه-

ممنون

تو که فردا به سورات تانی نمیری ..میتونی بقیه رو یه روز دیگه بسته بندی کنی

من هیجانزدم مامان!من قراره خانم صاحب املاک کائوچوبشم

دخترم خیلی باهوشه..به خاله آفا زنگ زده وازش خواسته برای کار بره به سورات تانی

خاله آفا عاشق پسرشه وبه من اجازه داده برم به خونه ی پی چیناپات

وقتی توبا چیناپات ازدواج کنی من میخوام تقاضای 20میلیون پول بکنم.برای آفا هیچه این پول

20میلیون چیزی نیست مامان..همه ی میراث پی چین باید مال من بشه

مال تو بشه انگار مال من شده

مامان رویام داره به حقیقت میرسه..من میخوام مردی رو که دوست دارم مال خودم کنم

من میخوام پولدار بشم وتاآخر عمرم یه زندگی لوکس داشته باشم

خیلی خوبه عزیزم

سلام عمه سانگ-
بله-

چانیکا بدجایی خوابش برده-
بله-

خون نیت خوابیده چون خیلی خوابالود بود اون برای سردردش دارو استفاده کرده

اون حالش خوب نیست؟

چیزی هست که باعث استرسش میشه

دخترتون سر وقت اومد..راس ساعت 7

من دوست چانیکا هستم..دیروز وقتی برای ملاقاتتون اومدم شما خواب بودین

بیا باهم مچ بندازیم بابا-

بابا خیلی قویه

من باختم...حتی وقتی شما دراز کشیدین هم باز من میبازم

لپ بازنده باید بوسیده بشه

بابا خیلی احساس شادابی نمیکنی؟

پس چرا یه دور دیگه باهم بازی نکنیم؟

بابا خیلی قویه..من دارم دوباره میبازم؟

من الان دارم از همه ی قدرتم استفاده میکنم بابا

من دوباره باختم بابا..فکرکنم باید دوباره صورتمو ببوسی

وقتی تو پدرت رو میبینم دارم افسوس میخورم

وقتی پدرم هنوز زنده بود من زیاد بغلش نکردم

اکثریت پسرا پدرشونوبغل نمیکنن مگر خارجیا

اوضاع آقا روزبه روز داره بهتر میشه اون بزودی میتونه بره خونه

امامیخوای اجازه بدی کجا بمونه خون نیت؟

من توفکر اجاره کردن یه خونه ی خوبم

مثل همون خونه ای که توقیف شد

تواین فکرم که به دروغ به بابا بگم داریم اونجا رو بازسازی میکنیم وفعلا نمیتونیم ببریمش تواون خونه

اما من فکر میکنم تونباید به پدرت دروغ بگی

این درست نیست

من خیلی بهش فکر کردم

تو نمیتونی مشکل رو حل کنی وبفکر روشهایی هستی که دروغ بگی؟

پدرت چه احساسی پیدا میکنه وقتی واقعیتو بفهمه؟اون چقدر ازاین مسئله ناراحت میشه؟

یه دختر خوب اینطوری رفتار نمیکنه

دکتر گفت ما نباید بذاریم بابا دچار استرس بشه وگرنه دوباره فشارخونش بالا میره وشرایطش دوباره جدی وخطری میشه

بهمین دلیل من باید موضوع خونه رو ازش مخفی کنم..من منتظر میشم تا شرایط بابا بهتر بشه اونوقت همه چیزو بهش میگم

تو خوشت میاد دیگرانو قضاوت کنی اونم وقتی هیچ چیزی رو نمیدونی

از استانداردهای خودت برای قضاوت دیگران استفاده نکن..آدما برای کارهایی که انجام میدن دلایل خاص خودشونو دارن

آدم کوته فکری مثل توبعداز شنیدن این حرفا اصلا چیزی هم میفهمه؟
(خیلی بی تربیتی دختر)

لازم نیست منوبرسونی خونه..من میخوام خودم برگردم

میشه کیفمو بگیرم؟-
البته-

ممنونم

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند یا کانالهای زیرمراجعه کنید

http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad

اون تاحالا منو یه بار رسونده تا خونه... مسیر خونه رو یادش مونده

خون چیناپات احتمالا اومده اینجا ازت معذرت بخواد

این فقط یه آب سادست

ممنون

بخاطر سرزنش کردن برای دروغ گفتن به پدرت متاسفم

هیچ جای صافی کج نشده وزلزله ای هم نیومده وتو داری دوباره ازمن معذرت میخوای

معذرت میخوام سرزنش میکنی.معذرت نمیخواستم بازم سرزنش میکنی..پس توچی میخوای؟

خب اگه نمیخوای دائم عذرخواهی کنه پس دیگرانو با احساسات خودت قضاوت نکن

درمورد خونه ی پدرت چرا دوباره نخریدیش؟تو داری خیلی ازمن حقوق میگیری

طلبکار نمیذاره پولشو قسطی بهش بدم

پس باهاش به درستی مذاکره کن چون طلبکارا دوست دارن مورد توجه باشن

اون به این اشاره کرد که هیچ سبد هدیه ای برای بابا نفرستاده

توفکر میکنی اون دلش برامون میسوزه ومیذاره بهش قسطی پولو بپردازیم؟

چه بی رحم

کلمه ی همدردی اصلا توقلب آدمای سیاه دل وجود نداره

بله مامان

من الان خونه ی دوستم هستم

دوستی که داری بهش اشاره میکنی با ید دوستی به اسم چانیکا باشه درسته؟

خب فقط شما دوتایید؟

عمه ی چانیکا هم اینجاست

تو رفتی بزرگترشو هم بشناسی؟

اینطورنیست مامان..خب بقیه حرفارو وقتی اومدم خونه بزنیم باشه؟

..چیناپات پسرم

برو خونه

مامانت تماس گرفته که بری خونه

!کوچولو

حالا که شما رو شناختم..احساس میکنم خیالم راحت تره

که وقتی خون نیت توسورات تانی میمونه..کسی هست که ازش محافظت میکنه

اما توسورات تانی خون نیت شما دوست داره تنهایی بره بیرون تفریح

یه روز دیروقت بود واون هنوز نیومده بود خونه من رفتم دنباش گشتم ..این بی نظمیه

کی میدونه اون مخفیانه رفته فیلم ببینه؟

بنابراین شماهم خون نیت روتنبیه کردی که رفته پی تفریح؟

میتونم تنبیهش کنم؟فقط میبینم که برمیگرده خونه..من خیلی خوشحال میشم کهخون نیت شما روببرم واطراف خونه بچرخونمش

بله پی؟

یه حلقه ی گل

میخرم تا ببرم مامانمو راضی کنم

ممنون

خیلی دیر تماس گرفتی آفا

من قبل تماس گرفتن داشتم خیلی فکر میکردم

برای مدیر شرکت بزرگی مثل تو.. خیلی فکر کردن یعنی باید موضوع مهمی باشه

پسرمن قبلا تو دام اون زن افتاده روچانا

تاجایی که رفته خودشو به بزرگترای خانواده ی اون معرفی کرده

پس حالا میخوای چکار کنی؟

من بتنهایی نمیتونم کاری کنم ..تو باید بهم کمک کمی تا از دام اون درش بیارم وبه چین کمک کنی تا ازش فرارکنه

میخوای من چکار کنم کافیه بهم بگی

خوشبختانه مسئله براحتی قابل حله

چون دختر تو پسرمنو دوست داره

درسته..مین پیش من اعتراف کرده که چیناپاتو دوست داره

من میخوام از مین بخوام تا باچیناپات نامزد بشه

پس چرا کاری نمیکنی که اونا فورا باهم ازدواج کنن؟اگه میخوای اونو تحت فشار بذاری

چرا با نامزدی وقتو تلف میکنی؟

دلیل اینکه ازدواج رو فعلا مطرح نمیکنم اینه که پسر من خیلی لجبازه

احتمالا فعلا فقط نامزدی امکان پذیره اگه برای ازدواج کردن اصرار کنم اون حتما تمایل نشون نمیده

اگه با نامزدی هم موافق نباشه چی؟

چیناپات به بزرگترای فامیل پدریش خیلی اهمیت میده..از عموش میخوام کمک کنه وباهاش حرف بزنه

یه سال نامزدی وبعدشم ازدواج

وتواین مدت مطمئنم که نومین میتونه قلب چیناپات رو بدست بیاره

وقتی برگشتی سورات تانی قرارداداستخدامو پاره کن

تومیخوای من قرارداداستخدامو پاره کنم تا بتونی منو اخراج کنی

من برات یه کار جدید دارم که انجام بدی..بهت اطمینان میدم حقوقش انقدرخوبه که نمیتونی ردش کنی

تو مطمئنی نظرت عوض نمیشه؟

فقط مثل چیزی که دیشب گفتی حقوق کار جدید اونقدر خوب هست که نتونم ردش کنم

سوار ماشین شو

اطراف اینجا هیچ بانکی هست؟

باید یکی توراه باشه

مبلغ برداشتیت خیلی زیاده بایداز دسته چک استفاده کنی

یکی توماشینم دارم

فقط برای وقتیه که بخوام ازبانک پول برداشت کنم

چه دقیق

من آدمیم که همیشه دقیق ومراقبم

درباره ی چیزی که دیشب درموردش تصمیم گرفتیم

من کاملا درموردش دقیق ومراقبم

منم درموردش با دقت همه فکرامو کردم

ساعت هفت ونیمه دیگه میتونی داخل بانک بشی

بعدازاینکه پولو برداشت کردی برو ترتیب همه چیزو بده

اونوقت من میتونم کارجدیدمو شروع کنم

خون چیناپات کجاست؟اون هنوز پایین نیومده؟

اون داخل نیست..از 5صبح رفته ییرون

چی؟من قبلا بهش گفته بودم امروز بیرون نره

ازت خواستم بذاریش تو ماشین اماتو گوش نمیدی وداری باخودت حملش میکنی..ممکنه از دستش بدی

مهمترین چیز توی زندگیمو از دست نمیدم

تو مطمئنی که نمیخوای باخون امینا نامزد کنی؟

تو قبلا بمن گفتی که خون امینا مشخصات ایده آلتو داره

من همینطوری گفتم...شخصیت ایده آل من...باید کسی باشه که

هی!اگه من یهویی نظرمو تغییر بدم واینکارو قبول نکنم فقط بخاطر همین نگاه کثیفته

سریعتر برو داخل وانجامش بده

آقا اینجا رو امضا کنه

وخانم اینجا رو امضا کنه

بله

همسرمن خجالتیه
(چه زود فامیل شد)

واقعا لازمه ماتدارک مراسم عروسی ببینیم تا مامانت گول بخوره...همین باید کافی باشه دیگه

لازم نیست دیگه ازدواجو ثبت کنیم

تو مامان منو خوب نمیشناسی...اون هیچ چیزو به راحتی قبول نمیکنه

پس ریسکش زیاده شاید مامانت بتونه واقعیتو کشف کنه

پس تو باید کاری کنی تا مامانم ببینه ماعاشق همدیگه ایم

این دیگه یه جهش ناگهانی نیست؟مامانت دیده مابارها باهم بحث کردیم

خیلی زن وشوهرا هستن که انقدر باهم بحث کردن تا اینکه عاشق همدیگه شدن

ماهم همینطوریم

اما من عاشق تو نیستم
(ازبس بی سلیقه ای)

من ده میلیون پولمو برای استخدام یه ستاره جدید مثل تو سرمایه گذاری کردم

خونه ی پدرت رو هم بازخرید میکنی

تو باید به مادرم نشون بدی که ما عاشق همدیگه ایم

نقشت رو بازی کن-

من سعیمو میکنم-

تو آماده ای چانیکا؟

آماده برای چی؟-

آماده برای ملاقات بامامانم-

در موقعیت عروسش

من اومدم خونه ی پدر خون چانیکا رو باز خرید کنم

دیروز خون چانیکا اومد ازتون خواست تا خونشو ازتون با اقساط بازخرید کنه

وشما اجازه ندادین

من مایلم نقدی بخرمش

...اون خونه

من قبلا فروختمش

خون!شما به چه کسی فروختینش؟

چک کنید ببینید سند درسته

چطوره؟

این سند خونه ی بابامه

درمورد قرارداد وام چی؟

آه تقریبا فراموش کرده بودم..اینجاست..اینجاست

صبرکن..فقط چند نفرن

چک کن ببین این قراردادوام پدرته یانه؟

بله اسم وامضای بابام اینجاست

ما دیگه هیچ بدهی بهت نداریم

...اگه هروقت خواستی پول بگیری میتونی بیای پیدام کنی آقای

چیناپات

کسی که همراه دختر صاحب خونه برای خرید اومد اسمش....چیناپات بود

خون نیت!به ای چین اعتماد نکن

ای چین خونه رو برات باز خرید کرده چون میخواد ازتو بعنوان وسیله برای انتقام گرفتن از من استفاده کنه

گرفتن چه انتقامی؟وخون پانتونگ تو چطور میدونی که خون چیناپات خونه رو برای من باز خرید کرده؟

...خب

ای تونگ!آزار دادن همسر منو تموم کن

همسر؟

درسته...من وچانیکا باهم ازدواج کردیم

وما همین الان دفتر ثبت عقد رو امضا کردیم

تو داری دروغ میگی

وقتی رسیدم خونه یه عکس از عقدنامه میگیرم وبرات میفرستم تا ببینی

ولطفا بزرگنماییش کن وبطور واضح جاییکه اسم من واسم چانیکا بعنوان زن وشوهر ثبت شده رو ببین

همین یه بار وبرای همیشه تماس گرفتن بازن منو تمومش کن...مزاحم زن دیگران شدن رو مردم بهش میگن بی حیایی وخیانت

این ماشین عمومه-

مامان از عمو خواسته بیاد تا درباره ی نامزدی حرف بزنه

من خیلی بهش احترام میذارم

اون تنها برادر بزرگتر پدرمه

خانواده ی پدریت توسورات تانی زندگی نمیکنن؟

چون همسرش بانکوکیه اون از خیلی وقت پیش برای زندگی به بانکوک اومد

از وقتی که پدرم فوت کرده

اون مثل پدرم میمونه

اون بهم همه چیزو یادداده چه درمورد کار وچه درمورد نحوه ی زندگی کردن

پس قراره به عموت چی بگی؟

من میخوام به عموم بگم ما دوتا عاشق همدیگه ایم

اما اگه بفهمه که ما دروغ میگیم حتما خیلی عصبانی میشه

..پس بیا عمومو وادار کنیم که باور کنه

که ما دوتا واقعا عاشق همدیگه ایم

سلام-
سلام عمو-

این اواخر سرم خیلی شلوغه بهمین دلیل نمیتونم به دیدن عموبیام

من میدونم سرت شلوغه بهمین دلیل مادرت بهم زنگ زد تا بیام وضعیت این شلوغی سرتو مشخص کنم

این چانیکاست....همسر من

ماتازه ازدواجمونو ثبت کردیم

خون چیناپات خیلی عجله داره...اون خواست فورا ازدواج ثبت بشه وصبر نکرد مراسم انجام بشه

داری چه بازی احمقانه ای میکنی؟

الان میشه کسی رو اجیرکرد تا برات سند جعل کنه...این سند هم ممکنه جعلی باشه

نونگ مین اگه باور نمیکنی میتونی بری به دفتر ازدواج وچکش کنی

تو نمیگفتی میتونی پسرتو کنترل کنی آفا؟

تو خودت بوسیله ی تنهاپسرت تحقیرشدی واین کافی نبود پس منم کشوندی اینجا تاهمراه تو تحقیر بشم

خاله روچانا!اگه من کاری کردم که باعث ناراحتی شما شده متاسفم

بیابرگردیم

روچانا صبرکن

صبرکن روچانا!...صبرکن

تو ازم خواستی به پسرت کمک کنم ومنم کمک کردم

تو خواستی دخترمو ببری دیدن سورات تانی ومنم اجازه دادم

وتو اینطوری جوابمودادی...منو خواستی تا بیام اینجا وتحقیر بشم...پسرت حالا دیگه بااون زن ازدواج کرده

متاسفم من فکرشم نمیکردم چیناپات اینطور اسیر اون زن بشه

اگه برام مهم نبود که اززمان مدرسه باهم دوستیم..همین حالا دوستیمو باهات قطع میکردم

بیابرگردیم

هرکسی رو بخوای دوست داشته باشی من حرفی ندارم

اما تو نباید قبل از گفتن به بزرگترا ازدواج میکردی

راستش همسرم اولش میخواست که به بزرگترا اطلاع بدیم

اما من کسی بودم که خیلی عجله داشتم

شما احتمالا خیلی عاشق همدیگه هستید

این احتمالا باید سرنوشت وتقدیر باشه

چون درواقع چانیکا اونور آب درس خونده

اما پدرش مریض شد وچانیکا مجبورشد برگرده تایلند وبرای هزینه ی درمانش به جنوب بیاد تا برای من کار کنه

واینطوری مادوتا باهم ملاقات کردیم

تو فرزند خوبی هستی..من دعا میکنم که پدرت بزودی خوب بشه

ممنونم عمو

من عاشق خون چیناپاتم چون وقتی تو دردسر ومشکل بودم اون رسید ودست کمکشو به طرفم گرفت

اون باخوبیش به قلب من پیروز شد
(بگردم الهی نگاه چیناپاتو)

من الان دارم چه سریالی میبینم؟...عشق مقدرشده ی بهشتی؟

والدین نباید از حسن نیتشون بعنوان بهانه برای تحت فشار گذاشتن قلب بچه هاشون استفاده کنن

اگه تو واقعا عاشق پسرتی پس آزادش بذار
(چه عموی خوبی)

بذار پسرت زندگی خودشو داشته باشه

حتما همسرتو برای بازدید به خونه ی من بیارتابتونم هدیمو بعنوان خوشامد گویی به عروسم بهش بدم

بخاطر اینکه منو میفهمین ازتون خیلی ممنونم عمو

درحال رفتن اینو بگم ...به خانواده ی ما خوش اومدی

ممنون-
ممنون-

باعث ناامیدیه

هرگز فکر نمیکردم انقدر بیچاره باشی..ثبت ازدواج یه تعهد قانونیه..این زن پولت رو میخواد

مامان-
خون آفا-

شما اشتباه میکنین..ما واقعا عاشق همدیگه ایم

سریال دیگه تموم شد..لازم نیست برای دیدن من نقش بازی کنید

ای چین!نه نکن پان تونگ

تو ازپول استفاده کردی تا خون نیت رو تحت فشاربذاری باهات ازدواج کنه..درسته؟

قضیه چیه پان تونگ؟

پسرت یه خونه به ارزش بیشتراز 10میلیونو برای خون نیت بازخرید کرد..خون نیت هیچ انتخابی نداره

اون مجبوربود خونه ی پدرشو بازخرید کنه واین دلیل تمایلش برای ازدواجه

خیلی ماهری چانیکا!اولین پولی که از این فریبکاری بدست آوردی بیشتر از ده میلیونه

دفعه ی بعد چقدر میخوای بدست بیاری...20میلیون یا30میلیون؟

مامان!من اون خونه رو بعنوان هدیه ی عروسی برای چانیکا خریدم

تو داری از اون خونه بعنوان وسیله برای فشار اوردن به خون نیت استفاده میکنی

تو باید منتظر من میموندی

تو نباید عجله میکردی وبااون ازدواج کنی

تو هم تو فکر یازخریداون خونه برای چانیکابودی.درسته؟حالا میتونی بری یه خونه ی جدید وهمینطور یه زن جدید پیدا کنی

ای چین-
خون پانتونگ-

برای همیشه بخاطر کمک کردنات به من ازت ممنونم

اما الان کسی که وظیفه ی مراقبت از منو بعهده داره خون چیناپاته

الان واضح شنیدی مگه نه؟میتونی دفعه ی بعد برام هدیه ی عروسی بخری

من اهمیت نمیدم

داری چکار میکنی؟

اوه!من دارم کاری رو میکنم که کسانیکه ازدواج میکنن انجام میدن..میخوام بیام به دیدن پدرزنم

تو حق نداری بذاری پدر درمورد ازدواج چیزی بفهمه...شرایط اون تازه بهتر شده

ناگهانی بفهمه تنها دخترش با یه مرد که کمتر از سه ماهه باهاش آشنا شده ازدواج کرده

بابا حتما دچار شک میشه

بنابراین تاکی تو میخوای این موضوعو مخفی کنی

زمانش مشخص نیست

باشه پس هرزمان که فکر میکنی مناسبه به پدرت بگو

یه نفر میاد تا جواهراتو ببینه...من بهش گفتم که میفروشمش

این آخرین تکه ی جواهراته..دیگه جواهراتی نمونده..ما مجبوریم خونه رو بفروشیم

نه..تو نمیتونی مامان

اگه دوستام بفهمن ما قراره خونمونو بفروشیم..من نمیدونم چطور باید باهاشون روبرو بشم

این بدلیل به درد نخوربودن توئه...تو نتونستی کاری کنی چیناپات عاشقت بشه

من تو زمان خودم تونستم اونقدر برای بابات دلبری کنم تا بابات باهام ازدواج کرد

درسته من به اندازه ی مامان بزرگ وعالی نیستم

من نمیتونم بذارم آفا بفهمه داریم دارایی هامونو میفروشیم

روچانا!ما قبلا خیلی باهم بحث کردیم اماهربار هم آشتی کردیم

اما اینبار مثل قبل نیست..تو منو تحقیرکردی..از دخترم تقاضای نامزدی کردی ویعد نظرتو عوض کردی

من نظرمو عوض نکردم..من هنوزم میخوام که نومین عروسم بشه

اما الان پسرت با کسی دیگه ازدواجشو ثبت کرده..تو میخوای دخترمن معشوقه بشه؟

بیا پیش من عزیزم

بهم بگو..تو نباید خجالت بکشی..تو عاشق پسرمنی؟

من عاشق پی چیناپاتم-

اما...الان دیگه پی چیناپات ازدواج کرده خاله

تو عاشق اونی پس باید بهش کمک کنی عزیزم...نباید بذاری اون قربانی یه زن پول پرست بشه

چه قربانی؟اون زن اسلحه بسمت پسرت نگرفته که بره ازدواجشو بااون ثبت کنه

اون درحال حاضر گمراه شده روچانا

تو میتونی باخوبیت کاری کنی که به قلب اون غلبه کنی عزیزم

من مطمئنم که پی چیناپات بطور قطع تشخیص میده که چه کسی الماس واقعیه وچه کسی نه

خاله..اینطور نیست که من نخوام کمکی کنم

اما نمیخوام دیگران بهم تهمت بزنن که دارم شوهر یکی دیگه رو از دستش درمیارم

چانیکا همسر چیناپات نیست

اون فقط زنیه که بایه سری مدرک بعنوان همسر اون شناخته میشه

هرکس از من بپرسه میخوام همینو بگم

اما درمورد تو..من خودم میخوام ازت حمایت کنم ونمیذارم کسی بهت تهمت بزنه

اگه برای دوست داشتن کسی باشه..ما مجبوریم فداکاری کنیم

حتی اگه قراره کسی منو بد ببینه..بهتره بره کسی رو اذیت کنه که الان مال دیگری رو صاحب شده

من میخوام اینو بخاطر پی چیناپات تحمل کنم

ازت خیلی ممنونم عزیزم..تو واقعا یه الماسی

سند خونه...لطفا نگهش دار عمه سانگ

البته کلید خونه هنوز پیش طلبکاره..من وچانیکافراموش کردیم پسش بگیریم

عمه سانگ برو یه کلید ساز ببروبرای اطمینان همه ی قفلهای خونه رو عوض کن

خون نیت پول بازخرید خونه رو از کجا اوردی؟

من براش خریدمش

اون بیشتراز 10میلیونه...هیچکس برای هیچی اینکارو نمیکنه

دیشب خون چیناپات بامن تماس گرفت

مامان خون چیناپات داره تدارک نامزدیشو بادختری که اون عاشقش نیست میده

بنابراین اون منو استخدام کرده تا باهاش ازدواج کنم

استخدام کرده تا باهاش ازدواج کنی؟

بله

یه این یه راه حل برای حل مشکل هردوی ماست

چانیکا میخواد اون خونه رو برای باباش بازخرید کنه ومنم میخوام از اون نامزدی فرار کنم

بهمین دلیل هردوی ما از کارکردن باهم سود میبریم

چه مدت قراره شما زن وشوهر باشین؟

تا زمانیکه مامانم دست از سر من برداره

اما اگه خون نیت شما تشخیص بده که بایه مرد همه چیزتموم مثل من ازدواج کرده اونوقت دیگه نمیخواد ازدواجو بهم بزنه

منم اونوقت دوباره بهش فکر میکنم

وقتی که کار تموم بشه..من میخوام شامپاین بخرم برای جشن وشادی

بعدا نظرتو عوض نکن خانم

خون چیناپات!لطفا خیلی مراقب خون نیت باش..برای هرموضوع کوچک وبزرگی همدیگه رو ببخشید

عمه سانگ طوری دعامیکنه انگار ما واقعا ازدواج کردیم

قول میدم..که من به بهترین شکل مراقب خون نیت شما هستم

من میخوام توهمه چیز باهاش موافق وهمرا باشم بجز یه چیز که من موافقش نیستم...من اجازه نمیدم اون گریه کنه یا ناراحت باشه

!بانمک-

چرا پیش عمه سانگ داری اینطوری رفتار میکنی؟

عمه سانگ به بابا نگی من برای ازدواج کردن استخدام شدم..اگه بفهمه حتما ناراحت میشه

همچین موضوع مهمی رو خودت باید به آقا بگی..من بهش چیزی نمیگم

خی من میخوام ازتون اجازه بگیرم تا خون نیت شما رو باخودم برگردونم به سورات تانی..من نگران کارمم

خون چیناپات لطفا از خون نیت بخوبی مراقبت کن

تو باید ازقلبت برای برای نگاه کردن به واقعیت یه آدم استفاده کنی...اینو از من قبول کن خون نیت

وقتی که بابا میخواست از بیمارستان مرخص بشه...عمه سانگ لطفا بهم زنگ بزن وزودتر بهم خبر بده..من میخوام بیام

باشه

خداحافظ عمه سانگ-
خداحافظ-

خون چیناپات واقعا درباره ی زن بد شانسه...دوست دختر داشت اما خوب نبود

اوه...الانم زن داره اما اونم خوب نیست

چه چیز خون چانیکا بده؟اون خوشگله...ستودنی وجذابه

ممم!لطفا یه کم از مغز وفکرت استفاده کن پانان

این زن به خون چیناپات توهین کرد که قاتله!بهش سیلی زد!بهش شلیک کرد

کدوم زنی عاشق یه مرده واینطوری بهش صدمه میزنه؟

حق با شماست

خون چانیکا از من خواست که خون چیناپات رو ترک کنم وبرم یه جای دیگه

پس میبینی!اون عاشق خون چیناپات نیست اما اون بخاطر پول باهاش ازدواج کرده

بخاطر پول؟اما من نمیبینم که خون چانیکا برای پول حرص بزنه..الان..

پس لطفا به من بگو اون برای چی ازدواج کرده؟

اوه..من چطور باید بدونم که اون

لازم ندارید من چیزی رو ببرم؟

مهم نیست..من وعمه وات انجامش میدیم

اوه..عمه

این زیرنویس کاملا رایگان بوده و هر گونه استفاده مالی از این زیرنویس در سایت ها و فروشگاه ها ممنوع است

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند یا کانالهای زیرمراجعه کنید

http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad